استقبالازماهمحرم_شیخحسنقاسمی.mp3
48.7M
#با_حسین_علیه_السلام
#سخنرانی_حسینی
#ماه_محرم
◾️ #استقبال_از_محرم
➖ عبوديت در محضر اهلبيت (عليهمالسلام) وپاسخ به شبهات پيرامون آن
➖ #محرم1443 ق _ #محرم1400 ش
🔘 حجتالاسلام #شیخ_حسن_قاسمی
.
#روضه_حضرت_مسلم
زمانى كه حضرت مسلم را بالاي دارالعماره بردند در حال ذكر گفتن بود ،ديدند از گوشه ى چشمش اشك جارى است ،گفتند پسر عقيل اگر شجاعى را مي خواستند مثال بزنند نام تو را مي بردند، چه شده گريه مي كني؟ فرمود گريه ى من براى خودم نيست براى اون آقايي است كه بهمراه خانواده اش عازم اينجاست.
راوى مي گه قبل از شهادت ذكرش عوض شد دائما مي فرمودند السلام عليك يا ابا عبدالله
وقتى مسلم ابن عقيل عليه السلام را با لب تشنه به شهادت رساندند ، بدن مطهرش را ميان كوچه هاى كوفه انداختند و اولين سري كه قبل از سر امام حسين بالاى نيزه رفت سر مطهر حضرت مسلم بود اما
همه مي دانيم هر سلامى جوابي دارد حضرت جواب سلام مسلم رو داد اونم تو گودال قتلگاه بود، راوى مي گه بدن پاره پاره شده بود تا جايي كه نمي توانست بلند شود ، تكيه زد به نيزه ى غريبي روى دو كنده ى زانو بلند شد ، خون تمام بدن رو گرفته ، همه ى اصحاب روى زمين افتادند يك وقت صدا زد ( يا مسلم ابن عقيل يا هانى ابن عروه ، يا زهير ...)
فَقوموا عَن نَومَتِكُم ايها الكِرام
اي ياران حسين بلند شيد ببينيد حسين تنها شده
يه جمله فرمود دل عالم و آدم رو سوزاند
اِدفَعوا عَن حرمِ رسولِ الله
يا حسين يا حسين يا حسين
الا لعنة الله علي القوم الظالمين
و سيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون
.
.
#مشارکت_حداکثری
وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ ۚ وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ ۚ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ ۚ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْرًا
و او را از جایی که گمان نمی برد روزی می دهد، و کسی که بر خدا توکل کند، خدا برایش کافی است، [و] خدا فرمان و خواسته اش را [به هر کس که بخواهد] می رساند؛ یقیناً برای هر چیزی اندازه ای قرار داده است. (۳)
سوره طلاق آیه ۳
.
.
انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم
✳ کمک نمیکنیم که کسی از پیش ما برود
🔻 اهلبیت علیهمالسلام کریم مطلق هستند و با کرامت خویش به استقبال مؤمنانی میآیند که به آنها رجوع کردهاند.
🔸 جمعی به محضر امام صادق علیهالسلام آمدند. حضرت با کمال گرمی از ایشان استقبال کردند و دستور دادند بارهای آنها را بر زمین بگذارند و در آن چند روزی که در بیت امام بودند، به احسن ضیافتها از آنها پذیرایی کامل کردند. وقتی عزم بازگشت کردند، امام به خدمتکاران فرمودند: «بگذارید خودشان بارشان را بردارند و به آنها در رفتن کمک نکنید.» مهمانان احساس کردند که شاید امام از آنان ناخشنود شدهاند و ناراضی هستند که در هنگام ورود و در طول این چند روز بهگرمی از آنان پذیرایی کردند اما اکنون بستن زاد رحیل را بهعهدهٔ خودشان گذاشتند و با آنها همراهی نکردند! هنگام حرکت، علت را از امام جویا شدند. ایشان فرمودند: «دأب ما اهلبیت علیهمالسلام این است که از محبان و مشتاقانمان استقبال میکنیم ولی کمک نمیکنیم که کسی از پیش ما برود.» خیلی تعبیر لطیفی است! حضرت فرمودند: از شما ناراحت نیستیم اما بنای ما بر این نیست که کمک کنیم برای رفتن از پیش ما، و دور شدن را تسهیل نمیکنیم.
👤 #استاد_محمدرضا_عابدینی
📚 از کتاب #ادب_عاشقی
📖 صفحات ۷۳ و ۷۴
.
.
#شب_چهارم_محرم
❁﷽❁
#شب_چهارم_محرم
#فیش_روضه
#روضه_طفلان_حضرت_زینب
(سلام الله علیها)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
السلام علیک یا بنت امیرالمومنین
السلام ای دختر شاه نجف
السلام ای صابر صحرای طف
السلام ای چادر زهرا به سر
السلام ای نور خورشید و قمر
چشم بهم زدیم رسیدیم به شب چهارم محرم، امشب مهمان عقیله ی بنی هاشم و دوتا بچه هاشیم.
السلام ای مقتدای عالمین
السلام ای خواهر خوب حسین
السلام ای بانوی ماتم زده
صبر تو صبر جهان بر هم زد
السلام ای تار و پود فاطمه
دختر صورت کبود فاطمه
السلام ای مظهر شور و شعور
پای تا سر،عشق سر تا پا حضور
السلام ای کربلا در کربلا
ای به ایمان برادر مبتلا(۱)
تا دید علی اکبر به شهادت رسید عبدالله بن مسلم بن عقیل هم به شهادت رسید دیگه زینب طاقت نیاورد هر دوتا پسرشو آماده کرد خودش لباس رزم تن این دوتا آقازاده کرد هر دو تا رو آورد محضر برادر، حالا میخاد مجلس گرمی کنه زینب
این دو سرباز جوان رزم آورند
هر دو ابن الجعفر ابن الحیدرند
دو وجیها عند ربک دو عزیز
میوه ی دل نور چشم حیدرند
دو چکیده آیه ی قرآن حق
دو اثر از مکتب پیغمبرند
این دو مشتاق صعود آسمان
در حقیقت بالهای جعفرند
تُنفِقوا مِمّا تُحِبُّونِ منند
گر چه هر دو ریزه خوار اکبرند(۲)
هر کاری کرد دید حسین راضی نمیشه ، صدا زد حسین جان، تو رو به جان مادرم، فاطمه ی زهرا اجازه بده این دو تا برن ، هر طوری بود اجازه ی میدانشونو گرفت، یکی یکی اول ،محمد، وارد میدان شد، یه چند دقیقه ای گذشت ،شاید زینب اول جلو خیمه ها ایستاده بود، رزم محمدشو تماشا میکرد از دور هی تکبیر میگفت، اما همینکه صدای ناله ش بلند شد، دایی جان ، به فریادم برس، دیدن زینب اومد تو خیمه، دیگه زینب از تو خیمه بیرون نیومد ، دومین پسر، عون به میدان رفت، رجز که میخوند نعره ی حیدریش، تمام لشکرو پر میکرد اما زینب دیگه از خیمه بیرون نیومد حتی اون لحظه ای که ابی عبدالله بدن نازنینشونو یکی یکی ، برمیگردوند سمت خیمه ها، دیدن زینب از خیمه بیرون نمیاد،
بعدها عبدالله جعفر تو مدینه سوال کرد
بی بی جان، یه سوالی دارم ازت، مگه بچه های من عیبی دلشتن،شنیدم هر شهیدی رو زمین میفتاد تو میرفتی بالا سرش، علی اکبر که رو زمین افتاد، تو اول اومدی کنار حسین، اما شنیدم وقتی بچه های من رو زمین افتادن ،از خیمه بیرون نیومدی زینب،
تا اينو شنید شروع کرد بلند بلند گریه کردن، صدا زد عبدالله، دست به دلم نزار، خدامیدونه منم دلم میخاست بیام بچه هامو بغل بگیرم، اما دیدم حسین هر قدمی که میاد سمت خیمه ها، یه نگاه میکنه سمت خیمه ی من، فهمیدم اگر بیام از من خجالت میکشه، نخواستم خجالت حسینو ببینم،
اما میخوام بگم بی بی جان،
من یه سوالی از شما دارم،
اون لحظه ای که غل و زنجیر به دستان شما میبستن،
سر نورانی برادرت حسین، بالا نیزه ها، اونجاچجورتحمل کرد؟
هر جا هستی ناله بزن یا حسین...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(۱)✍سید جمال الدین شهرزاد
(۲)✍ جواد حیدری
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#روضه_چهارم_محرم
#طفلان_حضرت_زینب سلام الله علیها
#دستگاه_شور
#دستگاه_همایون
.👇