eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
3.7هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
564 ویدیو
800 فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
. پیامبر اکرم (ص) در یکی از سخنان نورانی خود محبت و دوست داشتن خود و اهل بیت بزرگوار خود را در هفت موقع هولناک سودمند دانستند. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) حُبِّي وَ حُبُّ أَهْلِ بَيْتِي نَافِعٌ فِي سَبْعَةِ مَوَاطِنَ أَهْوَالُهُنَّ عَظِيمَةٌ عِنْدَ الْوَفَاةِ وَ فِي الْقَبْرِ وَ عِنْدَ النُّشُورِ وَ عِنْدَ الْكِتَابِ وَ عِنْدَ الْحِسَابِ وَ عِنْدَ الْمِيزَانِ وَ عِنْدَ الصِّرَاطِ. رسول خدا(ص) فرمود: دوست داشتن من و اهل بیتم در هفت عرصه سودمند واقع می شود که هول و هراس آنها بسیار زیاد است: هنگام مرگ و در قبر و هنگام رستاخیز و هنگام دادن نامه عمل و هنگام محاسبه و هنگام سنجش اعمال و هنگام عبور از صراط. 📚امالی شیخ صدوق،‌ص۱۰ .
. مرحوم مجتهدی حکایت میکرد: فردی ،منکرِ حساب و کتاب در قبر بود. هرچه هم براش حدیث و آیه می آوردن ،قبول نمیکرد. آخر سر یه اهل دلی گفت رهاش کنید، بالاخره میمیره و میرسه به حساب و کتاب. خلاصه این فرد منکر مُرد و چند شب بعد اومد بخواب یکی از همسایه هاش.... همسایه ازش پرسید : حالا یاور کردی که حساب و کتابی در کاره.؟ طرف گفت : نه؛ من ندیدم! همسایه گفت: مردی بازم منکری! مگه تو رو بحسابت نرسیدن؟ گفت : نه ، بمن همون اول، گفتن برو جهنم... * مرحوم مجتهدی می‌فرمود: طرف ۵۰ ، ۶۰ سال منکر قیامت بوده ... دیگه حساب و کتاب نداره، باید هم بگن؛ برو جهنم. نقل از استاد ریاضت .
Kashani-14020503-ManteghQuraan2-01-Hkashani_Com.mp3
30.36M
🔊 کامل 📋 درنگی در منطق قرآن کریم؛ فصل دوم - قسمت اول 🎙 حامد کاشانی 📆 سه شنبه سوم مردادماه ۱۴۰۲
. 🔥🔥«مجازات سیاهی لشکر بودن» مرحوم سیدبن طاووس(ره) در کتاب لهوف در باب مجازات قاتلین حضرت سیدالشهدا علیه السلام آورده است:«سدی ابن طاووس و ابن شهر آشوب و دیگران از عبدالله بن زباح قاضی روایت کرده اند که گفت : مرد نابینائی را دیدم از سبب کوری از او سؤ ال کردم، گفت : من از آنها بودم که به جنگ حضرت امام حسین علیه السّلام رفته بودم و با نه نفر رفیق بودم، اما نیزه به کار نبردم و شمشیر نزدم و تیری نینداختم، چون آن حضرت را شهید کردند و به خانه خود برگشتم و نماز عشا کردم و خوابیدم، در خواب دیدم که مردی به نزد من آمد و گفت : بیا که حضرت رسول صلی الله علیه و آله تو را می طلبد، گفتم : مرا به او چکار است ؟ جواب مرا نشنید، گریبان مرا کشید و به خدمت آن حضرت برد. ناگاه دیدم که حضرت در صحرائی نشسته است محزون و غمگین ، و جامه را از دستهای خود بالا زده است ، و حربه ای به دست مبارک خود گرفته است و نطعی در پیش آن حضرت افکنده اند و ملکی بر بالای سرش ایستاده است و شمشیری از آتش در دست دارد، و آن نه نفر که رفیق من بودند ایشان را به قتل می رساند، و آن شمشیر را به هر یک از ایشان که می زند آتش در او می افتد و می سوزد و باز زنده می شود و بار دیگر ایشان را به قتل می رساند. من چون آن حالت را مشاهده کردم، به دو زانو در آمدم و گفتم : السلام علیک یا رسول الله ، جواب سلام من نگفت و سر در زیر افکند و گفت : ای دشمن خدا، هتک حرمت من کردی و عترت مرا کشتی و رعایت حق من نکردی. گفتم : یا رسول الله شمشیری نزدم و نیزه به کار نبردم و تیر نیانداختم ، حضرت فرمود: راست گفتی ولیکن در میان لشکر آنها بودی و سیاهی لشکر ایشان را زیاد کردی، نزدیک من بیا، چون نزدیک رفتم دیدم طشتی پر از خون در پیش آن حضرت گذاشته است ، پس فرمود: این خون فرزند من حسین است و از آن خون دو میل در دیده های من کشید، چون بیدار شدم نابینا بودم». *** همیشه سهم عظیمی از انجام اتفاقات ناگوار روزگار را کسانی دارند که از روی علم یا جهل به قبح آن سیاهی لشگر اِعمال این ظلم‌ها شده‌اند؛ چه در ماجرای اسف بار سقیفه، چه در عاشورا و چه در تمام اتفاقات ناگوار دیگری که به نوعی سرنوشت تاریخ را رقم زده اند. در زیارت عاشورا می خوانیم: «اَللّهُمَّ الْعَنِ الْعِصابَةَ الَّتى جاهَدَتِ الْحُسَیْنَ وَ شایعَتْ وَ بایعَتْ وَ تابعَتْ عَلى قَتْلِهِ اَللّهُمَّ الْعَنْهُمْ جَمیعاً» خدایا لعنت کن بر گروهى که پیکار کردند با حسین علیه السلام و همراهى کردند و پیمان بستند و از هم پیروى کردند براى کشتن آن حضرت؛ خدایا لعنت کن همه آنها را. .
New Recording 59.m4a
26.01M
: حجت الاسلام سید حسینی ◽️‌توصیه امام امام صادق برای کسانی که نمیتوانند کربلا بروند ◽️شب عاشورا در خیمه های امام حسین چه گذشت⁉️ ◽️ارادت عجیب و تعصب آیه الله قاضی بر امام حسین ◽️مکاشفه ی عارف واصل ایه الله انصاری همدانی ◽️ساعت شمار روز عاشورا (در هر ساعت چه اتفاقی افتاد)⁉️ ◽️مقتل آقا اباعبداللّه از زبان امام زمان
New Recording 62.m4a
23.67M
سخنرانی حجت الاسلام سید حسینی در آقا 🖤 _چگونه از کریم ترین انسان ها بشویم؟ _چرا دعای ما مستجاب نمیشود؟ _دعا یعنی چه؟ _چرا بعضی حاجت روا میشوند؟ _بعد از شهادت حضرت چه اتفاقی افتاد؟ _مقتل شام غریبان
Zohr10Moharram1402[01].mp3
27.9M
🎙مقتل خوانی عصر عاشورا 🔺بانوای: حاج میثم مطیعی 🏴 عصر عاشورای حسینی
سید بن طاووس - لهوف.pdf
9.2M
📕 اللهوف علی قتلی الطفوف ▫️سید بن طاووس رضوان الله تعالی علیه
کوفه.mp3
36.38M
🎧 🔻 حجةالاسلام 🔻 محرم‌الحرام ۱۴۴۵
. 📖حوادث بعد از واقعه عاشورا ✍️موضوع: سخنان حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در مجلس ابن زیاد راوی می گوید: ابن زیاد در قصر خود نشسته بود و به همه مردم اذن ورود داد، دراین حال سر شریف امام حسین علیه السلام را وارد مجلس کردند و او را مقابل ابن زیاد نهادند. بانوان و دختران حرم حسینی را نیز وارد مجلس نمودند. حضرت زینب سلام الله علیها دختر بزرگوار حضرت علی علیه السلام به صورت ناشناس در گوشه ای از مجلس نشسته بود. ابن زیاد سؤال کرد: این زن چه کسی است؟ گفتند: این زن، دختر امام علی علیه السلام است. ابن زیاد روی به آن پاک دامن سلام الله علیها نموده و گفت: شکر خدا که شما را رسوا کرد و دروغ های شما را آشکار ساخت! حضرت زینب سلام الله علیها فرمودند: «فاسق آن کسی است که رسوا شد و دروغگو شخص بدکار است، که ما نیستیم!» ابن زیاد گفت: رفتار خدا را با برادر و خاندانت چگونه دیدی؟ حضرت زینب سلام الله علیها فرمودند: «جز زیبایی چیز دیگری ندیدم، اینان کسانی بودند که که خداوند شهادت را برایشان رقم زده بود و آنان نیز به سوی خوابگاه و آرامگاه ابدی خود شتافتند و به همین زودی، خداوند میان تو و آنان را جمع خواهد کرد و آنان با تو مخاصمه خواهند نمود، در آن دادگاه بنگر که پیروز واقعی چه کسی است؟ مادرت در عزایت گریه کند ای پسر مرجانه!» ابن زیاد به اندازه ای خشمگین و عصبانی شد که قصد کرد که حضرت زینب سلام الله علیها به قتل برساند. عمرو ابن حریث خطاب به آن ملعون گفت: او زن است و کسی زن را به خاطر گفتارش مؤاخذه و کیفر نمی کند! ابن زیاد به حضرت زینب سلام الله علیها گفت: خداوند دل مرا از کشتن حسین علیه السلام و خاندان تو که مردمی سرکش بودند، شفا بخشیده و شاد نمود. حضرت زینب سلام الله علیها فرمودند: «به جان خودم سوگند می خورم که توبزرگ خاندان مرا کشتی و ریشه مرا خشکاندی! اگر دل تو با این چیز ها شفا می یابد، باشد.» ابن زیاد گفت: این زن چه موزون و با قیافه سخن می گوید، به جان خودم سوگند که پدرش نیز مردی بود شاعر و قافیه پرداز! حضرت زینب سلام الله علیها فرمودند: «ابن زیاد! زن را با سجع و قافیه چه کار است؟» نگاه ابن زیاد متوجه امام علی ابن الحسین علیهما السلام شد و گفت: این کیست؟ گفتند او علی پسر امام حسین علیه السلام است. ابن زیاد گفت: مگر خدا علی ابن الحسین علیهما السلام را نکشت!؟ امام سجاد علیه السلام علیه السلام فرمودند: «من برادری داشتم که نام او نیز علی ابن الحسین علیهما السلام بود و این قوم او را کشتند!» ابن زیاد گفت: بلکه خدا او را کشت! امام سجاد علیه السلام فرمودند: «خداوند است که جان ها را هنگام مرگ آنها می گیرد و کسانی را که نمرده اند به هنگام خواب قبض روح می فرماید.» ابن زیاد گفت: آیا تو هنوز جرأت داری که جواب مرا بدهی؟! این را بیرون برده و گردنش را بزنید! حضرت زینب سلام الله علیها به محض شنیدن این فرمان (قبیح) فرمودند: «ابن زیاد! تو که دیگر کسی را برای ما باقی نگذاشتی، حال اگر می خواهی او را بکشی پس مرا نیز همراه او بکش!» امام علی ابن الحسین علیهماالسلام فرمودند: «عمه جان آرامش خود را حفظ نما و ساکت باش تا من با او صحبت کنم.» امام سجاد علیه السلام سپس به ابن زیاد نگریست و فرمود: «ای پسر زیاد! آیا مرا با کشتن تهدید می کنی؟ آیا هنوز نمی دانی که کشته شدن عادت ما و شهادت مایه ی بزرگواری ماست!»(۱) ابن زیاد نگاه عجیبی به عمه و برادر زاده نموده گفت: در عجبم از خویشاوندی و مهرپیوندی ایشان؛ به خدا سوگند گمان می کنم زینب دوست می دارد هرگاه قرار شود برادر زاده ی او را بکشم او را با وی به قتل برسانم. آنگاه گفت: دست از او بردارید و بیماری و ناتوانی برای بیچارگی او کافی است.(۲) 📚منابع: ۱. لهوف، ص۲۱۷، کتاب ارشاد، ص۴۷۲. منتهی الآمال، ص۷۶۱. ترجمه کامل نفس المهموم ص۱۹۳. مقتل الحسین ( المقرّم) ص۴۲۱ ۲. ارشاد شیخ مفید صفحه۴۷۴ .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
وقایعتاریخی، خروج از کوفه.mp3
4.89M
وقایع تاریخی خروج کاروان اسرای آل الله علیهم السلام از کوفه استاد بندانی نیشابوری
. علیه_السلام متن:کاشکی میشد... پ 🍃🍃🍃 کاشکی میشد با چادرم ، برات کفن درست کنم پیکر نامرتبتو ، نمیشه اصن درست کنم زخم تو بی شماره و من ، این همه مرهم ندارم نیزه شکسته ها رو چجور ، از بدنت در بیارم تا این مقتل نمیدونی چجوری رسیدم از تل شده خواهر مضطر تو مستأصل که نمیتونه کاری برات بکنه بجز این که بشینه نگات بکنه ای تشنه لب یا حسین یا حسین یا حسین عشق زینب یا حسین یا حسین یا حسین ☘☘☘ کفن شدی از خاک و خون ، بوریا لازم نداری اگه میبوسم رگتو ، آخه جای سالم نداری نمیتونم با چادرم ، خون رگاتو پاک کنم به من اجازه نمیدن ، که پیکرت رو خاک کنم بین گودال سر غارت پیروهنت شد جنجال جلو چشم تو مادر رفت از حال آخه سخته براش ببینه سرتو زخمایی که نشسته رو پیکر تو همه منتظرن... کربلایی رضا شیخی🎤 .👇
16_14010511_محفل_دلدادگان_حضرت_ابوالفضل_ع_شب_پنجم_محرم_الحرام.mp3
7.52M
کاشکی میشد با چادرم برات کفن درست کنم پیکر نامرتبتُ نمیشه اصلا درست کنم زخم تو بی‌شمار و من این همه مرهم ندارم نیزه شکسته‌ها رو چجور از بدنت در بیارم 🎙کربلایی رضا شیخی
محفل دیوانگان 980627_10.mp3
7.54M
کاشکی میشد با چادرم... کربلایی رضا شیخی
. یادم نمیره بچگی توی روضه هاتو مادر بزرگم یه عمر روضه میگرفت براتو قسمتم کن آقا نوکری کنم محرماتو گریه برای حسین راه خوب بندگیمونه روضه های خونگی برکت زندگیمونه سر در هر خونه ای پرچم عزا میزنیم خونه به خونه حسین اسم تو صدا میزنیم اباعبدالله۴ نیاد اون روزی که روضه ها رو ما نداشته باشیم نیاد اون روزی که از برکت هیئتا جدا شیم نیاد اونروزی که نشه راهیِ کرببلاشیم روضه های خونگی زندگیمونو جلا میده این قرار هفتگی به ما رزق کربلا میده زمینه ساز ظهور اشک برای حسینه عاقبت بخیری مون فقط دعای حسینه سر دره هر خونه ای...‌ اباعبدالله۴ ➖➖➖ 🎤 ✍ 👇
11_shoor_tadayoni_14020428.mp3
6.39M
🔳 علیه السلام 📜 یادم نمیره بچگی توی روضه هاتو 🖊به قلم 🎙به نفس
27.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
«وَ سيقَ‏ الَّذينَ‏ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ زُمَراً حَتَّى إِذا جاؤُها وَ فُتِحَتْ أَبْوابُها وَ قالَ لَهُمْ خَزَنَتُها سَلامٌ عَلَيْكُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوها خالِدينَ» ....😭😭😭😭 مطلبی لطیف و بدیع از آیت الله بشیر نجفی حضرت آیت‌الله شیخ بشیر نجفی از مراجع تقلید نجف اشرف گفت: چند سالی بود که معنی و تفسیر آیه «وَ سيقَ‏ الَّذينَ‏ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ زُمَراً» مؤمنان را به‌سمت بهشت می‌کشند، مرا به خود مشغول کرده بود! از خود پرسیدم در این آیه چرا گفته شده به سمت بهشت می‌کشند [چون واژه کشیدن در جایی به کار می‌رود که شخصی متمایل به آمدن نباشد، پس او را به‌زور ببرند]. تمام کتب و تفاسیر مختلف را دیدم و نتیجه‌ای حاصل نشد تا این‌که به روایتی از امام صادق(علیه‌السلام) برخورد کردم که می‌فرمایند: مومنان و دوستان سیدالشهدا(علیه‌السلام) در روز حساب از خدا می‌خواهند قبل از ورود به بهشت مولایشان حسین را ملاقات کنند… در ادامه این روایت آمده است: امام به دیدار محبان می‌آید، این ملاقات بسیار طولانی می‌شود! هر دو طرف غرق تماشا هستند و هیچ‌کدام چشم بر نمی‌دارند، نه امام، محبان خود را رها می‌کند نه دوستان، سیدالشهدا(علیه‌السلام) از مولای خود دل می‌بُرند. در این روایت بود که تفسیرآیه ۷۳ سوره زمر را متوجه شدم! ملاقات میان امام حسین(علیه‌السلام) و محبانش آن‌قدر طولانی می‌شود که خداوند به مأموران بهشت می‌فرماید این مؤمنان و دوستان حسینیم را به طرف بهشت بکشید تا ملاقات پایان یابد. و این نشان از زیبایی محبت امام حسین(علیه‌السلام) در قلوب محبان آن حضرت است.
Kashani-14020504-ManteghQuraan2-02-Hkashani_Com.mp3
32.23M
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ 🔊 کامل 📋 درنگی در منطق قرآن کریم؛ فصل دوم - قسمت دوم 🎙 حامد کاشانی 📆 چهارشنبه چهارم مردادماه ۱۴۰۲
. ✅داستان اسلام آوردن راهب مسیحی، در منابع متعددی از کتب شیعه و اهل سنت، ذکر شده است از جمله؛ در کتاب الخرائج و الجرائح قطب الدین راوندی[متوفی سال۵۷۳ق](۱) و کتاب تذکرۀ الخواص ابن جوزی[متوفی سال۶۵۴ق](۲) و همچنین در کتاب مناقب ابن شهرآشوب[متوفی سال۵۸۸ق] ذکر شده است. 👤سید ابن طاووس درباره افرادی که سر مبارک امام حسین(ع) را حمل می کردند، می نویسد : 📋《لَمّا قُتِلَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِي(ع) وَ حَمَلُوا بِرَاءْسِهِ جَلَسُوا يَشْرَبُونَ وَ يَجِيى ءُ بَعْضُهُمْ بَعْضا بِالرَّاءْسِ فَخَرَجَتْ يَدُ وَ كَتَبَتْ بِقَلَمٍ حَديدٍ عَلَى الْحائِطِ : اَ تَرْجُو اءُمَّةٌ قَتَلَتْ حُسَيْناً، شَفاعَةَ جَدِّهِ يَوْمَ الْحِسابِ؟!》 ♦️وقتی امام حسين(ع) به درجه شهادت نائل آمد، سر مطهر آن جناب را به سوى شام مى بردند و در هر منزلى كه فرود مى آمدند، حمل كنندگان آن سر مقدس مى نشستند و شراب می خوردند و بعضى از ايشان آن سر انور را به نزد بعضى ديگر مى آورد. پس در آن حين، دستى از غيب بيرون آمد و با قلم آهنى اين شعر را بر ديوار نوشت : آيا امتى كه حسين(ع) را كشتند، در روز قيامت اميد شفاعت جدّ او را دارند؟! 📋《فَلَمَّا سَمِعُوا بِذلِکَ تَرَکُوا الرَّأْسَ وَ هَزِمُوا》 ♦️ماموران ابن زياد چون اين صحنه را ديدند، سر مبارک امام حسین(ع) را رها کردند و همگى از ترسشان گريختند.(۳) 👤ابن شهر آشوب این قضیه را با داستان کامل راهب مسیحی می نویسد : وقتی عُبیدالله بن زياد به سرکردگی خولی بن یزید أصبَحی سر امام حسين(ع) را همراه با زنان و اطفال از نسل رسول اکرم(ص) که سخت در بندشان كرده بود، سوار بر شترِ بى‏ جهاز به سمت شام نزد یزید بن معاویه فرستاد. لشگریان هرگاه در منزلى فرود مى‏ آمدند، سر را از صندوق مخصوص آن بيرون مى‏ آوردند و آن را بر سرِ نيزه مى‏ كردند و همه شب تا هنگام حركت، از آن، محافظت مى‏ كردند و سپس آن را به صندوق، باز مى‏ گرداندند و حركت مى‏ كردند. لشکر خولی، در یکی از شبها در کنار دیر راهبی در حوالی شهر حلب، منزل کرده و سر مبارک را بر نیزه کرده و دور او نشسته و از آن حراست می کردند. و همگی به شُرب خمر مشغول گشتند. در آنجا در سه نوبت دستی از غیب بیرون شده بر دیوار بیرونی دیر و عبادتگاه، ابیاتی در لعن و عذاب قاتلان امام حسین(ع) می نوشت. لشکریان از این ابیات خوف کرده و عیش و طرب رها را رها کردند و از صاحب دیر درخواست کردند که شب را در درون دیر بگذرانند. آن غذا بر آنان ناگوار شد و آن شب با ترس خوابیدند. نیمه شب، صدایی به گوش راهب رسید، چون گوش داد ذکر تسبیح و تقدیس الهی شنید. راهب برخاست و سر از پنجره ی دیر بیرون کرد. 📋《رَأَى الرّاهِبُ نوراً مِن مَكانِ الرَّأسِ إلى‏ عَنانِ السَّماءِ، فَأَشرَفَ عَلَى القَومِ》 ♦️راهب دید از صندوقی که در کنار دیوار نهاده اند، از جايگاهِ سر مبارک امام حسین(ع)، تا دوردستِ آسمان نور عظیمی به جانب آسمان بالا می رود. 📋《وَ قالَ: مَن أنتُم؟ قالوا: نَحنُ أصحابُ ابنِ زِيادٍ. قالَ: وهذا رَأسُ مَن؟ قالوا: رَأسُ الحُسَينِ بنِ عَلِيِّ بنِ أبي طالِبٍ، ابنِ فاطِمَةَ بِنتِ رَسولِ اللَّهِ(ص). قالَ: نَبِيُّكُم؟ قالوا: نَعَم. قالَ: بِئسَ القَومُ أنتُم، لَو كانَ لِلمَسيحِ وَلَدٌ لَأَسكَنّاهُ أحداقَنا》  ♦️آن راهب به آنان رو كرد و گفت : شما كيستيد؟ گفتند : ما ياران ابن زياد هستيم. راهب گفت : اين سرِ كيست؟ گفتند : سرِ حسين بن على بن ابى طالب پسر فاطمه، دختر پيامبر خدا(ص) است. راهب مسیحی گفت : پيامبرتان؟! گفتند : آرى. راهب گفت : قوم بدى هستيد! اگر مسيح(ع) فرزندى داشت، او را بر بالاى چشمانمان جاى مى‏ داديم. راهب بسی ناراحت و محزون شد و برای نگه داشتن سر امام حسین(ع) برای یک شب به سپاهیان ابن زیاد پیشنهاد وسوسه انگیزی داد. 📋《ثُمَّ قالَ : هَل لَكُم في شَي‏ءٍ؟ قالوا : وما هُوَ؟ قالَ : عِندي عَشَرَةُ آلافِ دينارٍ تَأخُذونَها، وتُعطونِّي الرَّأسَ يَكونُ عِندي تَمامَ اللَّيلَةِ، وإذا رَحَلتُم تَأخُذونَهُ! قالوا: وما يَضُرُّنا، فَناوَلوهُ الرَّأسَ، وناوَلَهُمُ الدَّنانيرَ، فَأَخَذَهُ الرّاهِبُ، فَغَسَلَهُ وطَيَّبَهُ، وتَرَكَهُ عَلى‏ فَخِذِهِ، وقَعَدَ يَبكي اللَّيلَ كُلَّه‏》  ♦️سپس راهب گفت : آيا موافقيد كارى كنيم؟ گفتند : چه كارى؟ گفت : ده هزار دينار، نزد من است. آن را مى‏ گيريد و در عوض امشب، سر را به من مى‏ دهيد و آن را هنگام حركت، از من پس مى‏ گيريد. گفتند : براى ما زيانى ندارد. سر را به او دادند و دينارها را داد و سر را گرفت و آن را شست و خوش‏بو كرد و روبروی خود قرار داد و همه شب را به گريه نشست‏. ادامه مطلب :👇 .
آنگاه، راهب از حضرت مسیح(ع)، عاجزانه می خواهد، سر مبارک امام حسین(ع)، که نورانیت را به سمت آسمان و با حالتی معجزه گونه، ساطع می کند، با راهب، سخن بگوید. 📋《وَ قَالَ : يا رَبِّ! بِحَقِّ عِيسَى‏ تَأمُرُ هذَا الرَّأسَ بِالتَّكَلُّمِ مَعِي! فَتَكَلَّمَ الرَّأسُ، وَ قَالَ : يا راهِبُ، أيَّ شَي‏ءٍ تُريدُ؟ قالَ : مَن أنتَ؟ قالَ : أنَا ابنُ مُحَمَّدٍ المُصطَفى‏(ص)، وأنَا ابنُ عَلِيٍّ المُرتَضى‏(ع)، وأنَا ابنُ فاطِمَةَ الزَّهراءِ(س)، وأنَا المَقتولُ بِكَربَلاءَ، أنَا المَظلومُ، أنَا العَطشانُ، فَسَكَتَ.》 ♦️راهب، سرش را بلند كرد و گفت : پروردگارا! به حقّ عيسى، به اين سر بگو كه با من، سخن بگويد. سر مبارک امام(ع)، به امر الهی، با راهب سخن گفت : اى راهب! چه مى‏ خواهى؟ راهب گفت : تو كيستى؟ امام(ع) فرمود : من، فرزند محمّدِ مصطفى(ص) و پسر علىِ مرتضى(ع) هستم. پسر فاطمه زهرا(س) و مقتول كربلايم. من، مظلوم و تشنه‏ كامم» و ساكت شد. 📋《فَلَمّا أسفَرَ الصُّبحُ. قالَ : يا رَأسُ، لا أملِكُ إلّانَفسي! فَوَضَعَ الرّاهِبُ وَجهَهُ عَلى‏ وَجهِهِ! فَقالَ : لا أرفَعُ وَجهي عَن وَجهِكَ حَتّى‏ تَقولَ : أنَا شَفيعُكَ يَومَ القِيامَةِ. فَتَكَلَّمَ الرَّأسُ، فَقالَ: ارجِع إلى‏ دينِ جَدّي مُحَمَّدٍ(ص). فَقالَ الرّاهِبُ : أشهَدُ أن لا إلهَ إلَّا اللَّهُ، وأشهَدُ أنَّ مُحَمَّداً رَسولُ اللَّهِ، فَقَبِلَ لَهُ الشَّفاعَةَ.》 ♦️و صبحگاه گفت : اى سر! من اختياردار جز خود نيستم! راهب، صورت به صورتش نهاد و گفت : صورتم را از صورت تو بر نمى‏ دارم تا بگويى : من، شفيع تو در روز قيامت هستم! سر به سخن در آمد و گفت : به دين جدّم محمّد(ص)، درآى! راهب گفت : گواهى مى‏ دهم كه خدايى جز خداوند نيست و گواهى مى‏ دهم كه محمّد(ص) پيامبر خداست. آن گاه سر مبارک حسين(ع) پذيرفت كه شفاعتش كند. 📋《ثُمَّ خَرَجَ عَنِ الدَّيرِ وما فيهِ، وصارَ يَخدِمُ أهلَ البَيت‏(ع)》 ♦️آن گاه راهب، از دِير (عبادتگاه) و راه و عقيده‏ اى كه در آن بود، خارج شد و خادم اهل بيت(ع) گرديد.(۴) 📚منابع : ۱)الخرائج و الجرائح، ج۲، ص۵۸۰ ۲)تذکرۀ الخواص ابن جوزی، ص۲۶۳ ۳)اللهوف ابن طاووس، ص۱۷۳ ۴)مناقب ابن شهر آشوب، ج۴، ص۶۰
. ✅قطب‌الدین راوندی می‌نویسد : منهال بن عمرو نقل می کند : 📋《أَنَا وَ اَللَّهِ رَأَيْتُ رَأْسَ اَلْحُسَيْنِ(ع) حِينَ حُمِلَ وَ أَنَا بِدِمَشْقَ وَ بَيْنَ يَدَيْهِ رَجُلٌ يَقْرَأُ اَلْكَهْفَ حَتَّى بَلَغَ قَوْلَهُ : [أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحٰابَ اَلْكَهْفِ وَ اَلرَّقِيمِ كٰانُوا مِنْ آيٰاتِنٰا عَجَباً؟] فَأَنْطَقَ اَللَّهُ اَلرَّأْسَ بِلِسَانٍ ذَرِبٍ ذَلِقٍ فَقَالَ أَعْجَبُ مِنْ أَصْحَابِ اَلْكَهْفِ قَتْلِي وَ حَمْلِي》 ♦️به خدا سوگند! من در دمشق دیدم که سر مطهر امام حسین(ع) را بر سر نیزه کرده بودند و مردی پیش روی سر مبارک، سوره کهف را می‌خواند. همین ‌که به این آیه رسید : «أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْكَهْفِ وَالرَّقِيمِ كَانُوا مِنْ آيَاتِنَا عَجَبًا» ناگهان سر مطهر اباعبد‌الله(ع) به قدرت خدا سخن گفت و به زبان فصیح و شیوا، فرمود : ماجرای من از قصه اصحاب کهف شگفت‌انگیزتر است.(۱) 👤طبری شیعی با سند خود از حارث بن وکیده نقل می‌کند که می‌گوید : وقتی سر امام حسین(ع) را به سوی شام می بردند، من در میان کسانی بودم که سر حسین(ع) را می‌بردند. 📋《فَسَمِعْتُهُ يَقْرَأُ سُورَةَ الْكَهْفِ! فَجَعَلْتُ أَشُكُّ فِي نَفْسِي وَ أَنَا أَسْمَعُ نَغْمَةَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع)، فَقَالَ لِي : يَابْنَ وَكِيدَةَ! أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّا مَعْشَرَ الْأَئِمَّةِ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّنَا نُرْزَقُ؟》 ♦️شنیدم که سوره‌ی کهف می‌خواند. در خودم شک کردم که آیا من صدای اباعبدالله را می‌شنوم؟ که شنیدم به من گفت : ای پسر وکیده! آیا نمی‌دانی که ما امامان زنده‌ایم و نزد پروردگارمان روزی می‌خوریم؟ 📋《قَالَ : فَقُلْتُ فِي نَفْسِي : أَسْرِقُ رَأْسَهُ! فَنَادَى : يَا بْنَ وَكِيدَةَ! لَيْسَ لَكَ إِلَى ذَاكَ سَبِيلٌ، سَفْكُهُمْ دَمِي أَعْظَمُ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ تَسْيِيرِهِمْ رَأْسِي‏، فَذَرْهُمْ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ، إِذْ الْأَغْلَالُ فِي أَعْنَاقِهِمْ وَ السَّلَاسِلُ يُسْحَبُونَ‏!》 ♦️پیش خود گفتم : سر او را می‌ربایم. در این هنگام سر مبارک به من گفت : ای پسر وکیده! نمی‌توانی چنین کنی! این‌که خونم را ریختند، نزد خدا بزرگتر از گرداندن سر من است. آنها را واگذارشان! به زودی خواهند دانست، آن‌گاه که زنجیرها بر گردن‌هایشان خواهد بود و آنها را سوی دوزخ می‌برند.(۲) 📚منابع : ۱)الخرائج والجرائح راوندی، ج۲، ص۵۷۷ ۲)دلائل الإمامة طبری شیعی، ص۱۸۸ .
. 6⃣1⃣1⃣یکم صفر سال ۶۱ هجری قمری کاروان و اهل بیت به شهر شام رسیدند!👇 ✅کاوران اسرای اهل بیت(ع) بعد از طی مسیر طولانی و پرمشقّت از کوفه تا شام، بعد از عبور از منازلی، به دمشق، پایتخت شام و مرکز خلافت بنی امیه، رسیدند. مرحوم کفهمی می نویسد : 📋《وَ فِی أوَّلِ صَفَرٍ اُدخِلَ رَأسُ الحُسَينِ(ع) إلى دِمَشقَ، وهُوَ عيدٌ عِندَ بَني اُمَيَّةَ》 ♦️در روز اوّل صفر، سر مبارک امام حسين(ع) به دمشق، وارد شد و آن روز، نزد بنى اميّه، عيد بود.(۱) طبق برخی گزارش‌های دیگر، ورود سرهای شهداء به همراه اسرای کربلا به شام، در روز اول صفر بوده‌ است.(۲) 📚منابع : ۱)المصباح کفهمی، ص۵۰۱ ۲)آثار الباقیة ابوریحان بیرونی، ص۵۲۷ .................. 7⃣1⃣1⃣توقف سه روزه کاروان در پشت دیوارهای شهر دمشق برای تزیین شهر!👇 ✅تاریخ می نویسد : 📋《فَوَقَفُوهُم عَنِ الدُخُولِ ثَلَاثةَ أَیّامِ وحَبَسُوُهُم هُناکَ، حَتّى تَتَوفّرَ زِینَةُ الشَامِ و تَزوِیقُها بِالحَلیِّ والحُلَلِ والحَرِیرِ والدِّیبَاجِ وَالفِضَّهِ والذَّهَبِ وَأنوَاعِ الجَواهِرِ عَلى صَفَةِِ لَم یَر الرَّاؤُوُن مِثلَهَا لاقَبلَ ذَلِکَ الیَومِ وَ لابَعدَهُ》 ♦️اهل بیت(ع) را سه روز پشت دروازه شام نگه داشتند، و آنها را در آنجا به بند کشیدند. در این حین شهر را به بهترین شکل زیور بستند، به گونه‌ای كه چشمی مثل آن را ندیده بود.(۱)(۲) و به نقل عماد الدین طبری؛ 📋《ظَلُّوا عَلَى بَابِ المَدِينةِ ثَلَاثةَ أيَّامِِ حَتَّى يُزَيِّنُوا البَلَدَ》 ♦️کاروان اسرای اهل بيت(ع) را سه روز پشت دروازه شام نگه داشتند، تا شهر را تزیین کنند.(۳) 📚منابع : ۱)امالی شیخ صدوق، مجلس ۳۱، ص۲۳۰ ۲)كامل بهائی عماد الدین طبری، ج۲، ص۳۶۱ ۳)کامل بهایی عماد الدین طبری، ج۲، ص۳۶۱ .