eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
3.2هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
558 ویدیو
784 فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
✔️ روايت پيامبر اكرم (ص) در مورد حضرت مهدی (عج)؛ پیامبر(ص)درباره قائم امتش فرمود: «ايشان را دوست نمى دارد مگر كسى كه ولادتش پاكيزه باشد و كينه آنها را به دل نمى گيرد مگر كسى كه ولادتش ناپاك باشد، و با ايشان موالات نكند مگر مؤمن و معادات نكند مگر كافر، كسى كه يكى از آنان را انكار كند مرا انكار كرده است و كسى كه مرا انكار كند خدا را انكار كرده است و هر كس از روى عناد با يكى از ايشان مخالفت ورزد با من مخالفت كرده است و كسى كه با من مخالفت كند با خداى تعالى مخالفت ورزيده است، زيرا طاعت ايشان طاعت من و طاعت من طاعت خداست .» 📚منبع کمال الدین و تمام النعمة، شیخ صدوق، ص٤٩٣ نقل با تلخیص .
🌹 فضیلت انتظار ظهور صاحب الزمان (عج)؛ شیخ صدوق در کتاب کمال الدین از امام صادق علیه السلام روایت کرده که آن حضرت به نقل از پدران بزرگوارشان – که بر آنها درود باد – فرمود: «منتظر امر (حکومت) ما، بسان آن است که در راه خدا به خون خود غلتیده باشد.»( ۱) در همان کتاب به نقل از امام صادق علیه السلام روایت دیگری به این شرح در فضیلت منتظران وارد شده است: «خوشا به حال شیعیان قائم ما که در زمان غیبتش چشم به راه ظهور او هستند و در هنگام ظهورش فرمانبردار او، آنان اولیاء خدا هستند، همان ها که نه ترسی برایشان هست و نه اندوهگین شوند.»( ۲) 📚منبع (۱)کمال الدین و تمام النعمة، شیخ صدوق، ج۲، ص۶۴۵ (۲) همان، ص۳۵۷ .
. 📣 سخنان امام باقر (ع) در مورد زمان ظهور صاحب الزمان (عج)؛ عمر بن ثابت، از پدرش و او هم از امام باقر علیه السلام حدیث طولانی را نقل می‌کند که حضرت در بخشی از آن حدیث فرمودند: «مهدی علیه السلام وارد کوفه می‌شود و این در حالی است که در آنجا سه پرچم برافراشته شده که با هم مخالفند، پس همه آن‌ها مطیع آن حضرت می‌شوند و ایشان پس از ورود به کوفه بالای منبر رفته و خطبه ای ایراد می‌فرماید که مردم از شدت گریه نمی فهمند که حضرت چه می‌گوید.» این معنای کلام رسول خدا صلی الله علیه و آله است که فرمودند: «گویا حسنی و حسینی را می‌بینم که بیرق بلند کرده اند و هرکدام مدعی خلافت هستند. حسنی بیرق را به حسینی تحویل داده و همه با او بیعت می‌کنند.» 📚منبع الغیبة، شیخ طوسی، ترجمه مجتبی عزیزی، ص۷۸۴ ............ . 📣 اقتدای حضرت عیسی (ع) به حضرت قائم (عج)؛ روایات متعدد، از برگشت و حضور حضرت عیسی (ع) در جبهه حضرت حجت (عج) خبر داده‌اند. حضرت مسیح (ع)، حامی و مروّج حضرت حجت است که به هدایت مردم به‌ ویژه اهل‌ کتاب می‌پردازد. همچنین هنگام نماز جماعت به حضرت مهدی (عج) اقتدا می‌کند، چنان‌که پیامبر اعظم(صلی الله علیه و اله و سلم) به این موضوع اشاره فرموده است: «فینزل روح‌الله عیسی بن مریم فیصلّی خلفه» «پس هنگام ظهور حضرت مهدی(عج) عیسی بن مریم فرود می‌آید و پشت سر او (حضرت مهدی) نماز می‌خواند.» 📚منبع بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۵۱، ص ۷۱ .
. 📣 نصّ خداى تعالى بر امامت و قیام صاحب الزمان (عج)؛ خدای تعالی در معراج به پیامبر(ص) فرمود: «من پس از تو علمت را به علی ابن ابی طالب دادم و او را وزير و جانشين پس از تو بر اهل و امّتت قرار دادم، به خاطر قصد خود كه هر كه او را دوست بدارد به بهشت در آورم و مبغوض و دشمن و منكر ولايت او را پس از تو به بهشت داخل نمى سازم، پس كسى كه بغض او را داشته باشد بغض تو را داراست و كسى كه بغض تو را داشته باشد بغض مرا داراست و كسى كه او را دشمن بدارد تو را دشمن داشته است و كسى كه با تو دشمنى كند با من دشمنى كرده است و كسى كه او را دوست بدارد تو را دوست داشته است و كسى كه تو را دوست داشته باشد مرا دوست داشته است و اين فضيلت را براى او قرار دادم و بر تو نيز عطا كردم كه از صلب او يازده مهدى خارج سازم كه همه آنها از ذرّيّه تو از فرزندان بكر بتول خواهد بود و آخرين ايشان كسى است كه عيسى بن مريم پشت سر او نماز مى خواند و زمين را از عدل آكنده سازد همچنان كه از ظلم و جور پر شده باشد، به واسطه او نجات مى دهم و از هلاكت باز مى دارم و هدايت مى كنم و از ضلالت جلوگيرى مى كنم و به واسطه او كوران را بينا و بيماران را شفا خواهم داد.» پیامبراکرم(ص)گفت: «الهى و سيّدى! آن چه كس خواهد بود؟» خداى تعالى وحى فرمود: «آنگاه كه علم برداشته شود و جهل آشكار گردد، قاريان فراوان شوند و عمل به قرآن اندک شود و كشتار فراوان گردد و فقهاى هادى اندک و فقهاى گمراهى و خائنان و شعراء افزون شوند و امّت تو قبورشان را مسجد كنند، قرآنها زيور و مساجد زينت شود و جور و فساد افزون گردد و منكر آشكار شده و امّتت بدان فرمان دهند و از معروف باز دارند و مردان به مردان اكتفا كنند و زنان با زنان در آميزند و اميران كافر شوند و اولياى آنها فاجر و يارانشان ظالم و انديشمندان آنها فاسق گردند آنگاه یکی از فرزندان حسین بن علی قیام کند.» 📚منبع کمال الدین و تمام النعمة، شیخ صدوق، ص ۴۷۰ 📚مداحی عالمانه ........... 🔲 خبر مصیبت‌های وارده به اهل بیت (ع) در شب معراج به پیامبر (ص) مرحوم ابن قولویه از حمّاد بن عثمان و او از امام صادق(ع)‌ نقل می‌کند که در شبی که پیامبر(ص) به معراج برده شد به او گفته شد: «خداوند تو را در سه چیز امتحان می‌کند تا ببیند چقدر صبر داری.» عرض کرد: «پروردگارا تسلیم امر توام و هیچ نیرویی غیر از خودت نمی‌تواند به من صبر و تحمل بدهد آنها چه چیزهایی هستند؟» فرمود: «اول آنها گرسنگی است که باید حاجتمندان را بر خود و اهل بیتت مقدم بداری.» عرض کرد: «پروردگارا قبول دارم و تسلیم هستم و از تو توفیق می‌خواهم.» «دوم اینکه تو مبتلا به تکذیب مردم و خوف شدیدی می‌شوی…» عرض کرد: «قبول دارم.» «سوم اینکه مصیبت‌ها و گرفتاری‌هایی که بعد از تو به اهل بیتت می‌رسد و کشتن آنها.» «اما برادرت علی(ع) از جانب بعضی افراد امت تو به ناسزاگویی و خشونت و سرزنش و محروم شدن از حقش و ظلم و ستم و در نهایت کشتن او مبتلا و گرفتار می‌شود.» «و اما دخترت فاطمه(س) به او ظلم می‌شود و حقش را از روی غصب و ناحق می‌گیرند و او را محروم می‌کنند -آن حقی که تو برای او قرار دادی- و او را کتک می‌زنند در حالی که او حامله است و فرزندی در رحم دارد و بدون اجازه او وارد خانه و حریم او می‌شوند و با تنهایی و عدم یاری مردم روبرو می‌شود و مدافعی برای خود نمی‌بیند و در اثر آن ضرب و کتک فرزندی که در رحم دارد سقط می‌کند و در نهایت به واسطه آن ضربت از دنیا می‌رود.» پیامبر فرمود: «انا لله و انا الیه راجعون خدایا قبول کردم و تسلیم امر تو می‌شوم و از تو توفیق و صبر می‌طلبم.» 📚منبع کامل الزیارات، ابن قولویه، باب ۱۰۸، ح ۱۱ ص ۳۳۲ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۲۸، ص ۶۱ بیت الاحزان، شیخ عباس قمی، ص ۱۲۲ مصائب الاولیا (مقتل چهارده معصوم)، اصغر تاجیک ورامینی، ج ۱، ص ۱۶۲ .
. 💐 خطبه عقد پیامبر اکرم (ص) و حضرت خدیجه (س)؛ مرحوم صدوق در کتاب «من لا یحضره الفقیه» و شیخ کلینى در کتاب «کافى»، خطبه عقدى را که ‏به وسیله ابوطالب ایراد شده نقل کرده‌‏اند که متن آن طبق روایت ‏شیخ صدوق(ره) این گونه است: «الحمدلله الذى جعلنا من زرع ابراهیم وذریة اسماعیل، وجعل لنا بیتا محجوجا وحرما آمنا یجبى الیه ثمرات کل شى‏ء، وجعلنا الحکام على الناس فى بلدنا الذى نحن‏ فیه، ثم ان ابن اخى محمد بن عبدالله بن عبدالمطلب‏ لا یوزن برجل من قریش الا رجح، ولا یقاس باحد منهم ‏الا عظم عنه، وان کان فى المال قل، فان المال رزق حائل‏ وظل زائل، وله فى خدیجه رغبة ولها فیه رغبة، والصداق‏ ما سالتم عاجله وآجله، وله خطر عظیم وشان رفیع ولسان‏ شافع جسیم» «سپاس خدای را که ما را از کشت و محصول ابراهیم و ذریه اسماعیل قرار داد و براى ما خانه مقدسى را که مقصود حاجیان است و حرم امنى است که میوه هر چیز به سوى آن گرد آید بنا فرمود و ما را در شهرى که هستیم حاکمان بر مردم قرار داد. سپس برادر زاده‌‏ام محمد بن عبدالله بن عبدالمطلب مردى ‏است که با هیچ یک از مردان قریش هم وزن نشود جز آنکه از او برتر است و به هیچ یک از آن‌ها مقایسه نشود جز آنکه بر او افزون ‏است و او اگر چه از نظر مالى کم مال است ولى مال پیوسته در حال دگرگونى و بى ‏ثباتى و همچون سایه‌‏اى رفتنى است و او نسبت‏ به خدیجه راغب و خدیجه نیز به او مایل است و مهریه او را نیز هر چه نقدى و غیر نقدى بخواهید آماده است و محمد را داستانى بزرگ و شانى والا و شهرتى عظیم خواهد بود.» 📚منبع من لا يحضره الفقيه، شیخ صدوق، ج ۳، ص ۳۹۸ فروع کافی، شیخ کلینی، ج ۲، ص ۱۹ .
💐 علت ازدواج حضرت خدیجه (س) با پیامبر اکرم (ص)؛ آیت الله سبحانی در کتاب فرازهایی از تاریخ اسلام(۱) به چهار نمونه از این شواهد اشاره می‌­کنند که به طور خلاصه بیان می­کنیم: چنانکه می­ دانید پیامبر (ص) پیش از ازدواج با خدیجه، زمام تجارت وی را بر عهده داشت. غلام خدیجه (س) به نام میسره، در سفر تجاری همراه پیامبر بود. پس از بازگشت کاروان، میسره آنچه را در سفر دیده بود برای خدیجه تعریف کرد، از جمله اینکه: محمد (ص) بر سر موضوعی با تاجری اختلاف پیدا کرد. آن مرد به او گفت: به لات و عزی سوگند بخور تا سخن ترا بپذیرم. محمد (ص) در پاسخ گفت: «پست ترین و مبغوض ترین موجودات پیش من، همان لات و عزی است که تو آنها را می پرستی.»(۲) و نیز این جریان را که در نزدیک “بصری” (شهر شام)، محمد (ص) زیر سایه درختی نشسته بود، در این حال چشم راهبی که در صومعه نشسته بود به محمد امین (ص) افتاد. وی از من نام او را سوال کرد و من پاسخ دادم، آنگاه وی گفت: این مرد که زیر سایه این درخت نشسته است، همان پیامبریست که در تورات و انجیل درباره او بشارت‌های فراوانی خوانده ام(۳) خدیجه با شنیدن این کرامت، شوق مفرطی که سرچشمه آن علاقه به معصومیت محمد(ص) بود، در خود احساس کرد و بی اختیار گفت: میسره! کافی است، علاقه مرا به محمد دو چندان کردی…. سپس آنچه را از میسره شنیده بود برای ورقه بن نوفل نقل کرد و ورقه به او گفت: صاحب این کرامات، پیامبر عربی است(۴) ▫️روزی خدیجه در خانه خود نشسته بود و یکی از دانشمندان یهود نیز در آن محفل بود، اتفاقاً محمد (ص) از کنار منزل آنها گذشت و چشم آن دانشمند به او افتاد، آن دانشمند فوراً از خدیجه خواست که از محمد (ص) تقاضا کند چند دقیقه در این مجلس شرکت کند. پیامبر (ص) تقاضای دانای یهود مبنی بر نشان دادن علائم نبوت در بدن خود را پذیرفت. پس از آنکه دانای یهود از وجود علائم نبوت در محمد (ص) خبر داد خدیجه پرسید: از کجا می‌گویی که او حائز چنین مقامی می ­شود؟ پاسخ داد: من علائم پیامبر آخر الزمان را در تورات خوانده ­ام و از نشانه­ های او این است که پدر و مادر او می­ میرند و جد و عموی وی از او حمایت می­ کنند و از قریش زنی را انتخاب می­ کند که سیده قریش است. آنگاه افزود: خوشا به حال کسی که افتخار همسری او را به دست آورد. ▫️ورقه بن نوفل که عموی خدیجه و از دانایان عرب بود مکرر می ­گفت: مردی از میان قریش برای هدایت مردم از طرف خدا برانگیخته می­ شود و یکی از ثروتمندترین زنان قریش را می­ گیرد و چون خدیجه ثروتمندترین زن قریش بود، گاه و بیگاه به خدیجه می ­گفت:روزی فرا می­رسد که تو با شریفترین مرد روی زمین وصلت کنی. ▫️خدیجه شبی در خواب دید که خورشید بالای مکه چرخ خورد و کم کم پائین آمد و در خانه او فرود آمد. ورقه خواب وی را چنین تعبیر کرد که: با مرد بزرگی ازدواج خواهی کرد که شهرت او عالم گیر خواهد شد. از طرف دیگر باید توجه داشت که پیامبر اکرم (ص) نیز گر چه از ثروت محروم بود، اما اولا از خاندان معروف قریش بود و ثانیا به راستگویی، امانتداری و اخلاق پسندیده شهرت داشت. در پایان به ذکر حدیثی از پیامبر(ص) در شأن خدیجه اشاره می ­کنیم که می­ فرماید: «بهشت مشتاق دیدن چهار زن است: مریم دختر عمران، آسیه دختر مزاحم (همسر فرعون)، خدیجه دختر خویله، و فاطمه دختر محمد(ص) (۵) 📚منبع (۱) تاریخ اسلام، آیت الله سبحانی، ص ۸۲ (۲) طبقات کبری، بغدادی، ج ۱، ص ۱۳۰ (۳) بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۱۸، ص ۱۶ (۴) سیره نبوی، ابن هشام، ج ۱، ص ۷۶ (۵) بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۵۳ .
. 🔹🔷《اَلسَّلامُ عَلَيْکَ يَا عَبدَالمُطَلِّبِ(علیه السلام) وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ》🔷🔹 ✅نام عبدالمطّلب شَیبَه و کنیه‌ اش أبو الحارث بود. در منابع، او را به القاب و نامهای دیگری نیز از قبیل «عامر، سید البطحاء، ساقی الحجیج، ساقی الغیث، غیث الوری فی العام الجدب، أبو السادة العشره، عبد المطّلب، حافر زمزم، ابراهیم ثانی و فیّاض» خوانده اند.(۱) او جدّ حضرت رسول اکرم(ص) و بزرگِ قبیله قریش و همچنین از بزرگان شهر مکه بود. درباره سبب شهرت او به عبدالمطلب نوشته اند : چند سال پس از وفات هاشم، مطلب (عموی عبدالمطّلب)، او را از یثرب به مکه آورد. وقتی مردم مکه و قریش عبدالمطلب را دیدند که همراه مطلّب وارد شهر می‌شود، به گمان این که او بنده خریداری شده مطلّب از یثرب است، او را «عبدالمطلب خواندند و این نام بعدها همچنان باقی ماند.(۲) نسب عبدالمطلب(ع) به حضرت ابراهیم(علیه السلام) می‌رسد. قول مشهور در بین سیره‌ نویسان و مورخان، به این ترتیب می باشد : 📋《محُمَّدٌ رَسُولُ اللهِ(ص) ابْنُ عَبْدِ اللهِ بْنِ عَبْدِ المُطَّلِبِ بْنِ هَاشِمِ بْنِ عَبْدِ مَنَافِ بْنِ قُصَيِّ بْنِ كِلَابِ بْنِ مُرَّةَ بْنِ كَعْبِ بْنِ لُؤَيِّ بْنِ غَالِبِ بْنِ فِهْرِ بْنِ مَالِكِ بْنِ النَّضْرِ بْنِ كِنَانَةَ بْنِ خُزَيْمَةَ بْنِ مُدْرِكَةَ بْنِ إِلْيَاسَ بْنِ مُضَرَ بْنِ نِزَارَ بْنِ مَعَدَّ بْنِ عَدْنَان》 به نقل از ابن عباس از حضرت رسول اکرم(ص) روايت شده است كه ایشان فرمودند : 📋《إِذَا بَلَغَ نَسَبِی إِلَى عَدْنَانَ فَأَمْسِکُوا》 ♦️هر گاه نسب من به عدنان رسيد توقف كنيد.(۳) عبدالمطلب(ع) رسول اکرم(ص) را خیلی دوست می داشت و به تنها یادگار فرزندش عبدالله می بالید. نقل است که بعد از ولادت حضرت رسول اکرم(ص)، عبدالمطلب(ع) نوزاد را در آغوش گرفت و وارد خانه كعبه شد و در آنجا به دعا و نيايش پرداخت و از درگاه خداوند به خاطر عطاي چنين فرزندی، شكر بجا آورد و این شعر را سرود : 📋《الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَعْطَانِي هَذَا الْغُلامَ الطَّيِّبَ الأَرْدَانَ قَدْ سَادَ فِي الْمَهْدِ عَلَى الْغِلْمَانِ أُعِيذُهُ بِالْبَيْتِ ذِي الأَرْكَانِ حَتَّى أَرَاهُ بَالِغَ الْبُنْيَانِ أُعِيذُهُ مِنْ شَرِّ ذِي شَنَآنِ مِنْ حَاسِدٍ مُضْطَرِبِ الْعَنَانِ》 ♦️حمد وسپاس خداوند را كه اين پسر را به من داد كه اندامى خوشبو دارد و در گهواره بر همه پسران سیادت دارد.(۴) عبدالمطّلب موحد و یکتا پرست بود و از پرستش بت‏ها بر کنار بود، و خدا را به یگانگی می ‏شناخت و به نذر وفا می‌کرد، و سنت‎هایی نهاد که بعضی از آن‏ها در قرآن نازل گشت. بنابر روایات تاریخی، ماجرای حمله ابرهه به مکه معروف به حمله اصحاب فیل در زمان عبدالمطلب روی داد. وقتی ابرهه با لشکری از یمن به قصد تخریب کعبه به مکه حمله کرد، لشکریان ابرهه شتران قریش را به غارت بردند و میان عبدالمطّلب و ابرهه ملاقاتی صورت گرفت. عبدالمطلب تنها آزادی شتران خود را درخواست کرد. ابرهه گفت : 📋《عَجَباً لِقَوْمٍ سَوَّدُوكَ وَ رَأَّسُوكَ عَلَيْهِمْ حَيْثُ تَسْأَلُنِي فِي عِيرٍ لَكَ وَ قَدْ جِئْتُ لِأَهْدِمَ شَرَفَكَ وَ مَجْدَكَ وَ لَوْ سَأَلْتَنِي اَلرُّجُوعَ عَنْهُ لَفَعَلْتُ》 ♦️تعجب می کنم از اینکه قومت چگونه تو را به سروری قبولت کردند، در حالی که تو فقط شترانت را از من مطالبه می کنی، در حالی که من برای انهدام کعبه آمده ام که اگر از من درخواست بازگشت داشتی، بر می گشتم. عبدالطلب پاسخ داد : 📋《أَيُّهَا اَلْمَلِكُ! إِنَّ هَذِهِ اَلْعِيرَ لِي وَ أَنَا رَبُّهَا فَسَأَلْتُكَ إِطْلاَقَهَا وَ إِنَّ لِهَذِهِ اَلْبَنِيَّةِ رَبّاً يَدْفَعُ عَنْهَا》 ♦️ای پادشاه! من خداوندگار شترانم و این خانه نیز خداوندگاری دارد که از آن محافظت خواهد کرد. سپس به مکه بازگشت، که روز بعد تودۀ عظیمی از پرندگان به لشکر ابرهه حمله کردند.(۵) رسول اکرم(ص) هشت سال از عمر شریفش گذشته بود که از دنیا رفت. از حضرت رسول اکرم(ص) سوال شد : 📋《أَ تَذْكُرُ مَوْتَ عَبْدِ اَلْمُطَّلِبِ》 ♦️آیا مرگ عبدالمطلب را به یاد دارید؟ حضرت(ص) فرمود : 📋《نَعَمْ! أَنَا يَوْمَئِذٍ اِبْنُ ثَمَانِ سِنِينَ》 ♦️آری! آن وقت من هشت ساله بودم. ام ایمن می گوید : 📋《رَأَيْتُ رَسُولَ اَللَّهِ(ص) يَبْكِي خَلْفَ سَرِيرِ عَبْدِ اَلْمُطَّلِبِ 》 ♦️حضرت رسول اکرم(ص) را می دیدم که در کودکی پشت سر تابوت عبدالمطلب(ع) می گریست.(۶) عبدالمطلب را در مکه در قبرستان (حُجون) که بعدها به نام قبرستان ابوطالب مشهور شد، دفن کردند. {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📚منابع : ۱)تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۱ ۲)تاریخ‏ طبری، ج‏۳، ص۸۰۲ ۳)الکامل فی التاریخ ابن اثیر، ج۲، ص۲۱ ۴)الطبقات الکبری ابن سعد، ج۱، ص۸۲ ۵)مستدرک الوسائل محدث نوری، ج۹، ص۳۴۰ ۶)بحارالانوار مجلسی، ج۱۵، ص۱۶۲ 📚 .
. 🔸🔶《اَلسَّلامُ عَلَيْکَ يَا ابَوطَالِبِِ(عَلیهِ السَّلامُ) وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ》🔶🔸 ✅نام او «عبدمناف» و کنیه اش «ابوطالب» بود. حضرت ابوطالب(ع) با حضرت فاطمه بنت اسد، مادر بزرگوار امام علی(ع) نسبت عمو زادگی داشتند. یعنی هاشم جدّ مشترک هر دو آنها بوده است. پس در نتیجه فرزندان این دو بزرگوار از هر دو طرف (پدر و مادر) بنی هاشمی محسوب می شوند. تا جایی که مرحوم اربلی درباره امام علی(ع) می نویسد : 📋《أَوَّلُ هَاشِمِيٍّ وَلَدَهُ هَاشِمٌ مَرَّتَيْنِ》 ♦️امام علی(ع) نخستین هاشمى نسبى است كه از دو طرف به هاشم مى‏ رسد.(۱) ابوطالب(ع) دارای چهار پسر به ترتیب به نام‌ های طالب، عقیل، جعفر و علی(ع) بود. ابن عباس می گوید : 📋《كَانَ بَيْنَ طَالِبٍ وَ عَقِيلٍ عَشْرُ سِنِينَ وَ بَيْنَ عَقِيلٍ وَ جَعْفَرٍ عَشْرُ سِنِينَ وَ بَيْنَ جَعْفَرٍ وَ عَلِيٍّ(ع) عَشْرُ سِنِينَ وَ كَانَ عَلِيٌّ(ع) أَصْغَرَهُمْ》 ♦️فاصله سنی هر کدام از پسران ابوطالب، ده سال بود که کوچکترین آنها امام علی(ع) بود.(۲) ابوطالب(ع) از آنجایی که عیال وار بوده و از وضعیت فقر و تنگدستی برخوردار بود، بدین جهت جعفر تحت سرپرستی عمویش عباس و امام علی(ع) تحت تربیت و پرورش حضرت رسول اکرم(ص) قرار گرفت و جعفر تا زمانی که اسلام آورد و مستغنی گردید، در خانه عمویش زندگی می‌کرد.(۳) اما عقیل نزد خود ابوطالب ماند و ابوطالب نیز او را بسیار دوست می داشت. روزی امیرالمؤمنین(ع)، به حضرت رسول اکرم(ص) عرضه داشت : 📋《یَا رَسُولَ اللهِ(ص)! إنَّکَ لَتُحِبُّ عَقِیلَاً؟》 ♦️ای رسول خدا(ص)! آیا شما عقیل را دوست دارید؟ حضرت(ع) فرمود: 📋《أَی وَاللهِ! إنِّی لَاُحِبُّهُ حُبَّینِ، حُبَّاً لَهُ وَ حُبَّاً لِحُبِّ أَبِی طَالِبِِ(ع) لَهُ》 ♦️آری! من عقیل را از دو جهت دوست دارم! یکی این که؛ عقیل را به خاطر خودش دوست دارم و یکی هم این که؛ عقیل محبوب پدرش ابوطالب(ع) بود و به خاطر اینکه ابوطالب(ع) عقیل را دوست داشت، دوستش دارم.(۴) ابوطالب پس از وفات پدرش عبدالمطلب، سرپرستی برادرزاده‌اش، حضرت محمد(ص) را بر عهده گرفت و در  ماجرای رسالت رسول اکرم(ص)، به شدت از او حمایت کرد. ابن شهر آشوب می نویسد : وقتی لحظات آخر عمر عبدالمطلب(ع) فرا رسيد، پسرانش را جمع کرد و سفارش رسول اکرم(ص) را به آن ها نمود. عبدالمطلب گفت : 📋《مُحَمَّدٌ(ص) يَتِيمٌ فآوُوهُ وَ عَائِلٌ فَأَغْنُوهُ اِحْفَظُوا وَصِيَّتِي فِيهِ》 ♦️محمد(ص) يتيم است و او را سرپرستی کنيد و نيازمند است او را بي نياز کنيد و وصيت و سفارش مرا درباره او حفظ کنيد! ابولهب گفت : من اين کار را خواهم کرد؟ عبدالمطلب به او گفت : 📋《كُفَّ شَرَّكَ عَنْهُ》 ♦️شرّت را از او بازدار! عباس اظهار داشت : من اين کار را به عهده خواهم گرفت! عبدالمطلب به او گفت : 📋《أَنْتَ غَضْبَانُ لَعَلَّكَ تُؤْذِيهِ》 ♦️تو مرد خشمناکی هستی، می ترسم او را آزار بدهی! ابوطالب(ع) گفت : من اين دستور را اجرا مي کنم و کفالت او را به عهده مي گيرم؟ عبدالمطلب به او گفت : آری! تو سرپرستی او را به عهده گير! و سپس بدنبال اين سخن، خطاب به حضرت محمد(ص) گفت : 📋《يَا مُحَمَّدُ(ص)! أَطِعْ لَهُ》 ♦️ای محمد! از او اطاعت کن! حضرت محمد(ص) فرمود : 📋《يَا أَبَهْ! لاَ تَحْزَنْ فَإِنَّ لِي رَبّاً لاَ يُضِيعُنِي》 ♦️پدرجان! غمگين مباش مرا پروردگاري است که تباهم نخواهد کرد و به حال خود وانخواهد گذارد. 📋《فَأَمْسَكَهُ أَبُو طَالِبٍ فِي حَجْرِهِ وَ قَامَ بِأَمْرِهِ يَحْمِيهِ بِنَفْسِهِ وَ مَالِهِ وَ جَاهِهِ فِي صِغَرِهِ مِنَ اَلْيَهُودِ  اَلْمُرْصِدَةِ لَهُ بِالْعَدَاوَةِ وَ مِنْ غَيْرِهِمْ مِنْ بَنِي أَعْمَامِهِ وَ مِنَ اَلْعَرَبِ قَاطِبَةً اَلَّذِينَ يَحْسِدُونَهُ عَلَى مَا آتَاهُ اَللَّهُ مِنَ اَلنُّبُوَّةِ》 ♦️پس از آن پس، ابوطالب(ع)، رسول اکرم(ص) را در کنار خود گرفت و با جان و مالش از او حمايت کرد و او را از خطرات یهود و برخی از عموزادگان که حسادت رسول اکرم(ص) را به خاطر مقام نبوتی که نصیب ایشان شده بود، را در دل می پروراندند، حفظ نمود.(۵) حضرت رسول اکرم(ص) از و فاطمه بنت اسد مادر امام علی(ع) همواره به عنوان پدر و مادر خویش یاد می کرده است. عبدالله بن عباس می گوید : هنگامی که فاطمه بنت اسد وفات نمود، رسول اکرم(ص) گریست و به امام علی(ع) فرمود : 📋《رَحِمَ اللَّهُ اُمَّکَ یَا عَلِیُّ(ع)! اَمَا اِنَّهَا اِنْ کَانَتْ لَکَ اُمّاً فَقَدْ کَانَتْ لِی اُمّاً》 ♦️خداوند مادرت را بیامرزد! اگر مادر تو بود، مادر من هم بود.(۶) ابن سعد می‌نویسد :
📋《لَمَّا تُوُفِّيَ عَبْدُالْمُطَّلِبِ قَبَضَ أَبُو طَالِبٍ رَسُولَ اللَّهِ(ص) إِلَيْهِ فَكَانَ يَكُونُ مَعَهُ! وَكَانَ أَبُو طَالِبٍ لا مَالَ لَهُ وَ كَانَ يُحِبُّهُ حُبًّا شَدِيدًا لا يُحِبُّهُ وَلَدَهُ وَكَانَ لا يَنَامُ إِلَّا إِلَى جَنْبِهِ وَ يَخْرُجُ فَيَخْرُجُ مَعَهُ》 ♦️هنگامی که عبدالمطلب(ع) رحلت نمود، ابوطالب(ع) [طبق وصیت] وکالت رسول اکرم(ص) را بر عهده گرفت. ابوطالب هر جا می رفت، برادر زاده یتیم خود را نیز با خود می برد. ابوطالب توجهی ویژه ای به رسول اکرم(ص) داشت و بیش از فرزندانش به او محبت و نیکی می‌ ورزید. بسترش را در کنار بستر خود قرار می‌داد و می‌کوشید همواره او را همراه خود داشته باشد. 📋《وَ كَانَ يَخُصُّهُ بِالطَّعَامِ وَكَانَ إِذَا أَكَلَ عِيَالُ أَبِي طَالِبٍ جَمِيعًا أَوْ فُرَادَى لَمْ يَشْبَعُوا وَإِذَا أَكَلَ مَعَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ(ص) شَبِعُوا فَكَانَ إِذَا أَرَادَ أَنْ يُغَذِّيَهُمْ قَالَ : كَمَا أَنْتُمْ حَتَّى يَحْضُرَ ابْنِي》 ♦️بهترین غذا را برای وی فراهم می‌ساخت و ابوطالب همیشه هنگام غذا خوردن به فرزندان خود می‌گفت : صبر کنید تا پسرم (محمد) بیاید.(۷) در یکی از سفرهایی که ابوطالب به تجارت رفته بود، رسول اکرم(ص) را نیز با خود برد. در این سفر حضرت(ص) در میان بچه ها و کودکان مشغول بازی بود که شخصی پرسید : اسمت چیست و پدر و مادرت کیانند؟ رسول اکرم(ص) فرمود : ♦️《أَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ أَنَا يَتِيمٌ لَا أَبَ لِي وَ لَا أُمَّ》 نامم محمد بن عبدالله است و من یتیمم و پدر و مادری ندارم! در اینجا وقتی ابوطالب(ع) این سخن را شنید؛ 📋《فَبَکَی و عَانَقَهُ أَبُو طَالِبٍ وَ قَبَّلَهُ ثُمَّ أَلْبَسَهُ جُبَّةً مِصْرِيَّةً وَ دَهَّنَ رَأْسَهُ وَ شَدَّ دِينَاراً فِي رِدَائِهِ》 ♦️گریست و او را به آغوش کشید و بوسید و سپس جبّه ای مصری بر تن او پوشاند و به موهایش روغن زد و دیناری در ردای او ریخت.(۸) گزارش‌های تاریخی از حمایت‌های بی‌دریغ ابوطالب از رسول اکرم(ص) در برابر فشارها و تهدیدهای قریش نسبت به رسول اکرم(ص) حکایت دارد. با آنکه در زمان بعثت رسول خدا(ص) ۷۵ سال داشت، با رسول اکرم(ص) در انجام رسالتش همراه شد و در دیدارها و گفتگوهایش با سران قریش، رسما حمایت خویش را از او اعلام کرد. پیامبراکرم(ص) در روز وفات ابوطالب فرمود : تا زمانی که ابوطالب زنده بود قریش از من ترس و واهمه داشت.(۹) شیخ مفید می نویسد : هنگام درگذشت ابوطالب، جبرئیل بر رسول اکرم(ص) نازل گردید و به ایشان گفت : 📋《اُخْرُجْ مِنْ مَكَّةَ فَقَدْ مَاتَ نَاصِرُكَ》 ♦️از مکه خارج شو که یاوری در این شهر نداری!(۱۰) ابوطالب دو منصب رفادت (مهمانداری حاجیان) و سقایت (آب‌رسانی به حاجیان) را در مکه بر عهده داشت. رسول اکرم(ص) روز وفات ابوطالب در حالی که به شدت محزون بود و می‌گریست، و به امیر مؤمنان دستور غسل و کفن او را داد و برای وی طلب رحمت کرد و هنگامی که به محل دفن وی رسید، فرمود : 📋《أَمَا وَ اَللَّهِ لَأَسْتَغْفِرَنَّ لَكَ وَ لَأَشْفَعَنَّ فِيكَ شَفَاعَةً يَعْجَبُ لَهَا اَلثَّقَلاَنِ》 آن گونه برای تو طلب آمرزش و شفاعت می‌کنم که جن و انس دچار شگفتی شوند.(۱۱) امام صادق(ع) درباره ایمان ابوطالب(ع) می فرماید : 📋《إِنَّ مَثَلَ أَبِی طَالِبٍ مَثَلُ أَصْحَابِ الْکَهْفِ أَسَرُّوا الْإِیمَانَ وَ أَظْهَرُوا الشِّرْکَ فَآتَاهُمُ اللَّهُ أَجْرَهُمْ مَرَّتَیْنِ》 ♦️ابوطالب مانند اصحاب کهف بود که ایمان را پنهان داشتند و اظهار شرک کردند. بدین روی، خداوند دو بار به آنها اجر و پاداش داد.(۱۲) 📋《وَ اللَّهِ إِنَ‏ إِيمَانَ‏ أَبِي‏ طَالِبٍ‏ لَوْ وُضِعَ فِي كِفَّةِ مِيزَانٍ وَ إِيمَانُ هَذَا الْخَلْقِ فِي كِفَّةِ مِيزَانٍ لَرَجَحَ إِيمَانُ أَبِي طَالِبٍ عَلَى إِيمَانِهِم‏》 ♦️اگر ايمان ابوطالب را در يک کفه ترازو و ايمان اين مردم را در کفه ديگر قرار دهند، ايمان ابوطالب فزونی خواهد داشت.(۱۳) نمونه‌ای از اشعار ابوطالب در مدح رسول اکرم(ص) : 📋《أَلَمْ تَعْلَمُوا أَنَّا وَجَدْنَا مُحَمَّدًا نَبِیَِّا کَمُوسَی خُطَّ فِی أَوَّلِ الْکتُبِ وَأَنَّ عَلَیهِ فِی الْعِبَادِ مَحَبَّةً وَلَا خَیرَ مِمَّنْ خَصَّهُ اللَّهُ بِالْحُبِّ》 ♦️آیا نمی‌دانید که ما او (محمد) را مانند موسی پیامبر یافته‌ایم و نام و نشان او در کتاب‌های آسمانی قید گردیده است، و بندگان خدا محبت مخصوصی به وی دارند، و نباید درباره کسی که خدا محبت او را در دل‌هایی به ودیعت گذارده ستم کرد.(۱۴) پیکر ابوطالب در مکه، کنار قبر پدرش عبد المطلب، درقبرستان حُجون به خاک سپرده شد. حضرت(ص) آن سال را «عام الحُزن» نامید.
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
. 🔸🔶《اَلسَّلامُ عَلَيْکَ يَا ابَوطَالِبِِ(عَلیهِ السَّلامُ) وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ》🔶🔸 ✅نام
. 📚منابع : ۱)کشف الغمة اربلی، ج۱، ص۵۹ ۲)الخصال شیخ صدوق، ص۱۸۱ ۳)تاریخ طبری، ج۲، ص۵۸ ۴)امالی شیخ صدوق، ص۱۲۸ ۵)مناقب ابن شهر آشوب، ج۱، ص۱۳۵ ۶)امالی شیخ صدوق، ص۳۹۱ ۷)الطبقات الکبری ابن سعد، ج۱، ص۹۶ ۸)مناقب ابن شهر آشوب، ج۱، ص۱۳۵ ۹)انساب الاشراف بلاذری، ج۲، ص۲۸۸ ۱۰)ایمان ابی طالب(ع) شیخ مفید، ص۲۴ ۱۱)شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۱۴، ص۷۶ ۱۲)الکافی شیخ کلینی، ج۱، ص۴۴۸ ۱۳)بحار الانوار مجلسی ج۳۵، ص۱۱۲ ۱۴)السیرة النبویة ابن هشام، ج۱، ص۳۵۲ 📚 .
🔹🔷《السَّلامُ عَلَيْكِ یَا فَاطِمَةَ بِنْتَ أَسَدٍ أُمَّ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ(عَلیهِما السَّلامُ)》 ✅حضرت فاطمه بنت اسد مادر بزرگوار امام علی(ع) با حضرت ابوطالب(ع) نسبت عمو زادگی داشتند. یعنی ابوطالب بن عبدالمطلب بن هاشم! فاطمه بنت اسد بن هاشم! پس در نتیجه امام علی(ع) از هر دو طرف (پدر و مادر) بنی هاشمی محسوب می شود. تا جایی که مرحوم اربلی می نویسد : 📋《أَوَّلُ هَاشِمِيٍّ وَلَدَهُ هَاشِمٌ مَرَّتَيْنِ》 ♦️امام علی(ع) نخستین هاشمى نسبى است كه از دو طرف به هاشم مى‏ رسد.(۱) به نقل از ابوالفرج اصفهانی؛ هنگام نزول آیه دعوت بیعت؛ [يََا أَيُّهَا اَلنَّبِيُّ إِذََا جََاءَكَ اَلْمُؤْمِنََاتُ يُبََايِعْنَكَ] 📋《كَانَت فَاطِمَةُ بِنتُ أَسَدِِ أَوَّلُ اِمرَأَةِِ بَايَعَت رَسُولِ اللّهِ(ص)》 ♦️فاطمه بنت اسد نخستین زنی بود که با حضرت رسول اکرم(ص) بیعت کرد.(۲) حضرت رسول اکرم(ع) سخنانی درباره فاطمه بنت اسد فرموده که نشان از جایگاه ویژه ایشان دارد. فاطمه بنت اسد را به لقب [كافِلَة رسُولِ الله(ص)] می خواندند وحضرت(ص) بعد از رحلت ایشان خطاب به فاطمه بنت اسد فرمود : 📋《رَحِمَکِ اللهُ یَا اُمِّی》 ♦️خدا رحمتت کند ای مادر!(۳) در روایتی دیگری فرمود : 📋《اِنَّهُ لَمْ یَکُنْ أَحَدٌ بَعْدَ أَبِی طَالِبِِ(ع) أَبَرَّ بِی مِنْهَا》 ♦️همانا پس از ابوطالب(ع)، کسی مانند فاطمه(س) به من نیکی نکرد.(۴) امام علی(ع) در روزهای آخر عمر شریفشان در جواب سوال صعصعه بن صوحان که پرسید : 📋《اَنْتَ اَفْضَلُ اَمْ عِیسَی بْنُ مَرْیَمَ(ع)؟!》 ♦️شما برترید یا عیسی بن مریم(س)؟!! خود را برتر و افضل از عيسى(ع) دانست، و دليل آن را نيز چنين بيان كرد: به اذن و قدرت پروردگار، وقتى جبرئيل در گريبان مريم(س) دميد، او حامله شد و زمانى كه موقع وضع حملش رسيد، به مريم وحى شد كه؛ 📋《اُخْرُجِی هَذَا بَیْتُ الْعِبَادَةِ لَا بَیْتُ الْوِلَادَةِ》 ♦️از بيت المقدس بيرون برو که اين خانه محل عبادت است نه محل ولادت و زايشگاه! به همين دليل از بيت المقدس بيرون رفت و عيسى(ع) در بيابان خشكيده‏ اى متولد شد. 📋《وَ اَنَا اَمَّا اُمِّی فَاطِمَةُ بِنْتُ اْلاَسَدِ لَمّا قَرُبَ وَضْعُ حَمْلِهَا کَانَتْ فِی الْحَرَم فَانْشَقَّ حائِتُ الْحَرَمِ الْکَعْبَةِ وَ سَمِعَتْ قَائِلاً یَقُولُ لَهَا اُدخُلِی وَ فَدَخَلَتْ فِی وَسَطِ البَیْتِ وَ اَنَا وُلِدْتُ بِهِ》 ♦️اما وقتى مادر من، فاطمه بنت اسد درد زاييدن گرفت، در وسط كعبه به مستجار كعبه متوسل شد و گفت : بارالها! به حق اين خانه كعبه و بحق كسى كه اين خانه را بنا نهاده است، درد زايمان را بر من سهل و آسان گردان! در همان وقت، ديوار كعبه شكافته شد و مادرم فاطمه با نداى غيبى به داخل خانه راه يافت، من در همان خانه كعبه متولد شدم. 📋《وَ لَیْسَ ِلاَحَدٍ هذِهِ الْفَضِیلَةُ لا قَبْلِی وَ لا بَعْدِی》 ♦️و چنین فضیلتی برای اَحَدی نبوده است؛ نه پیش از من؛ نه  آینده ­گان پس از من!(۵) شیخ صدوق نقل می کند : هنگامی که فاطمه بنت اسد، مادر بزرگوار امیرمؤمنان(ع) از دنیا رحلت کردند؛ 📋《اَقْبَلَ عَلِیُّ بْنُ اَبِی طَالِبٍ(ع) ذَاتَ یَوْمٍ اِلَی النَّبِیِّ(ص) بَاکِیاً وَ هُوَ یَقُولُ : اِنَّا لِلَّهِ وَ اِنَّا اِلَیْهِ راجِعُونَ!》 ♦️یک روز امام علی(ع) در حال گریه نزد حضرت رسول اکرم(ص) آمد و عرضه داشت : اِنَّا لِلَّهِ وَ اِنَّا اِلَیْهِ راجِعُونَ! حضرت رسول اکرم(ص) فرمود : 📋《مَهْ یَا عَلِیُّ(ع)》 ♦️آرام باش ای علی(ع)! [چرا گریه می‌کنی؟] امام علی(ع) عرضه داشت : 📋《یَا رَسُولَ اللَّهِ(ع)! مَاتَتْ اُمِّی فَاطِمَةُ بِنْتُ اَسَدٍ》 ♦️ای رسول خدا(ص)! مادرم فاطمه بنت اسد از دنیا رفته است. عبدالله بن عباس می گوید : 📋《فَبَکَی النَّبِیُّ(ص) ثُمَّ قَالَ : رَحِمَ اللَّهُ اُمَّکَ یَا عَلِیُّ(ع)! اَمَا اِنَّهَا اِنْ کَانَتْ لَکَ اُمّاً فَقَدْ کَانَتْ لِی اُمّاً خُذْ عِمَامَتِی هَذِهِ وَ خُذْ ثَوْبَیَّ هَذَیْنِ فَکَفِّنْهَا فِیهِمَا وَ مُرِ النِّسَاءَ فَلْیُحْسِنَّ غُسْلَهَا وَ لَا تُخْرِجْهَا حَتَّی اَجِیءَ فَاَلِیَ اَمْرَهَا》 ♦️اگر مادر تو بود، مادر من هم بود. این عمامه مرا با این پیراهنم برگیر و او را در آن کفن کن و به زنان بگو خوب غسلش بدهند و بیرونش نبر تا من بیایم که کار او با من است. بعد از مدتی؛ 📋《وَ اَقْبَلَ النَّبِیُّ(ص) بَعْدَ سَاعَةٍ وَ اُخْرِجَتْ فَاطِمَةُ اُمُّ عَلِیٍّ ع) فَصَلَّی عَلَیْهَا النَّبِیُّ(ص) صَلَاةً لَمْ یُصَلِّ عَلَی اَحَدٍ قَبْلَهَا مِثْلَ تِلْکَ الصَّلَاةِ ثُمَّ کَبَّرَ عَلَیْهَا اَرْبَعِینَ تَکْبِیرَةً ثُمَّ دَخَلَ اِلَی الْقَبْرِ فَتَمَدَّدَ فِیهِ فَلَمْ یُسْمَعْ لَهُ اَنِینٌ وَ لَا حَرَکَةٌ》 ♦️رسول اکرم(ص) پس از ساعتی آمد و بر او نمازی خواند که مانند آن را بر دیگری نخوانده بود و چهل تکبیر بر او گفت و در قبر او بی ناله و بی حرکت دراز کشید. .
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
🔹🔷《السَّلامُ عَلَيْكِ یَا فَاطِمَةَ بِنْتَ أَسَدٍ أُمَّ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ(عَلیهِما السَّلامُ)》
. سپس حضرت(ص) فرمود : 📋《یَا عَلِیُّ(ع) ادْخُلْ! یَا حَسَنُ(ع) ادْخُلْ! فَدَخَلَ الْقَبْرَ فَلَمَّا فَرَغَ مِمَّا احْتَاجَ اِلَیْهِ قَالَ لَهُ : یَا عَلِیُّ(ع) اخْرُجْ! یَا حَسَنُ(ع) اخْرُجْ! فَخَرَجَا ثُمَّ زَحَفَ النَّبِیُّ(ع) صحَتَّی صَارَ عِنْدَ رَاْسِهَا ثُمَّ قَالَ : یَا فَاطِمَةُ(س)! اَنَا مُحَمَّدٌ(ص) سَیِّدُ وُلْدِ آدَمَ وَ لَا فَخْرَ فَاِنْ اَتَاکِ مُنْکَرٌ وَ نَکِیرٌ فَسَاَلَاکِ مَنْ رَبُّکِ فَقُولِی اللَّهُ رَبِّی وَ مُحَمَّدٌ(ص) نَبِیِّی وَ الْاِسْلَامُ دِینِی وَ الْقُرْآنُ کِتَابِی وَ ابْنِی اِمَامِی وَ وَلِیِّی》 ♦️وقتی حضرت(ص) از کار خود فارغ شد به امام علی(ع) و امام حسن(ع) فرمود : آن دو بزرگوار از قبر بیرون آمدند و حضرت(ص) خود را بالین فاطمه(س) رسانید و [جنازه را با دست خود گرفت و درون قبر گذاشت] و بالای سرش قرار گرفت و فرمود‌ : ای فاطمه! من محمد(ص) سید اولاد آدمم و بر خود نبالم اگر منکر و نکیر آمدند و از تو پرسیدند پروردگارت کیست، بگو : خدا پروردگار من و محمد(ص) پیغمبر من است و اسلام دین من است و قرآن کتاب من و پسرم امام و ولی من است. سپس فرمود : 📋《اللَّهُمَّ ثَبِّتْ فَاطِمَةَ(س) بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ ثُمَّ خَرَجَ مِنْ قَبْرِهَا وَ حَثَا عَلَیْهَا حَثَیَاتٍ ثُمَّ ضَرَبَ بِیَدِهِ الْیُمْنَی عَلَی الْیُسْرَی فَنَفَضَهُمَا ثُمَّ قَالَ : وَ الَّذِی نَفْسُ مُحَمَّدٍ(ص) بِیَدِهِ لَقَدْ سَمِعَتْ فَاطِمَةُ(س) تَصْفِیقَ یَمِینِی عَلَی شِمَالِی》 ♦️خدایا! فاطمه(س) را به قول حق ثابت قدم دار و از قبر او بیرون آمد و چند مشت خاک روی آن پاشید و دو دست بر هم زد و آن را تکانید و سپس فرمود : به آن که جان محمد(ص) به دست او است فاطمه(س) دست بر هم زدنم را شنید. هنگامی که عمار یاسر از حضرت رسول اکرم(ص) پرسید که شما این کار را با هیچکس نکردید، فرمود : 📋《[إِنَّ هَذِهِ الْمَرْأَةَ كَانَتْ أُمِّي الَّتِي وَلَدَتْنِي] لَقَدْ كَانَ لَهَا مِنْ أَبِي طَالِبٍ(ع) وَلَدٌ كَثِيرٌ وَ لَقَدْ كَانَ خَيْرُهُمْ كَثِيراً وَ خَيْرُنَا قَلِيلاً فَكَانَتْ تُشْبِعُنِي وَ تُجِيعُهُمْ وَ تَكْسُونِي وَ تُعْرِيهِمْ وَ تُدَهِّنُنِي وَ تُشَعِّثُهُمْ!》 ♦️[همانا این زن پس از اینکه مادرم مرا به دنیا آورد، مادرم بود.] او از ابی طالب(ع) فرزندان بسیاری داشت که خیر ایشان(مال ایشان) بسیار بود و خیر ما اندک! و با وجود این آنان را گاه برهنه می داشت و بر من جامه می پوشاند و بر سر من روغن می زد و حال آنکه موهای آنان خاک آلود و ژولیده بود.(۶) در روایتی دیگر آمده است که؛ حضرت(ص) در سوال شخصی که پرسید چرا لباس خود را کفن او نمودید، فرمود : 📋《اِنَّما أَلْبَسْتُها قَمِیصِی لِتُکْتَسَی مِن حُلَلِ الْجَنَّة وَ اضْطَجَعتُ مَعَهَا لِیُهَوِّنَ عَلَیهَا ضَغطَةَ القَبرِ》 ♦️پیراهنم را به او پوشاندم تا با زینتهای بهشتی پوشانده شود و با او غمگین شدم تا ناراحتی‌های قبر بر او آسان شود.(۷) سرانجام فاطمه بنت اسد در قبرستان بقیع در نزدیکی قبور ائمه(ع) دفن شد. شیخ مفید می نویسد : 📋《أَنَّهُ لَمَّا دُفِنَ فَاطِمَةُ بِنْتُ أَسَدٍ أُمُّ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ(ع) لَقَّنَهَا اَلْإِقْرَارَ بِوَلاَيَةِ اِبْنِهَا(ع) لِتُجِيبَ بِهِ عِنْدَ اَلْمُسَائَلَةِ بَعْدَ اَلدَّفْنِ》 ♦️هنگامی که فاطمه بنت اسد مادر بزرگوار حضرت امیر المومنین(ع) دفن شد، حضرت رسول اکرم(ص) اقرار ولایت به فرزندش علی(ع) را به او تلقین کرد تا در سوال قبر پاسخ دهد.(۸) حضرت رسول اکرم(ص) فرمود : 📋《إِنَّ جِبْرِائيلَ أَخْبَرَنِي عَنْ رَبِّي عَزَّوَجَلَّ أَنَّهَا مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ》 ♦️همانا جبرئیل از طرف پروردگارم به من خبر داد که فاطمه بنت اسد اهل بهشت است.(۹) {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📚منابع: ۱)کشف الغمة اربلی، ج۱، ص۵۹ ۲)مقاتل الطالبیین ابوالفرج اصفهانی، ص۵ ۳)ترغیب اهل المودة و الوفاء اسکداری، ص۹۴ ۴)روضة الواعظین ابن فتّال نیشابوری، ص۷۶ ۵)علی(ع) من المهد الی اللحد قزوینی، ص۳۲۰ ۶)امالی شیخ صدوق، ص۳۹۱ ۷)الاصابه ابن حجر عسقلانی، ج۸، ص۲۶۹ ۸)الارشاد شیخ مفید، ج۱، ص۵ ۹)المستدرک حاکم نیشابوری، ج۳، ص۱۱۶ 📚 .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 فیش ۹ربیع‌الاول ۱۴۴۵ق، ایّام‌شادی اهل‌بیت علیهم‌السّلام [جلسه‌ی چهارم (آخری) _ ۵مهر ۱۴۰۲شمسی] ☄ مطالب مطرح شده: ۱. مدح مولانا امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام ساقی شبیه ساقی کوثر نیامده ۲. مخالفان شیعه، ما را رافضی می‌خوانند! _ دو حکایت درباره‌ی معنای رافضی ● عمار دُهنی، و قاضی ابن‌ابی‌‌لیلی ● توصیف امام‌صادق علیه‌السلام از لقب رافضی ۳‌. انحرافِ اهل‌سنت در اصول وفروع دین از اهل‌بیت علیهم‌السّلام _ هرکه را در دل بود بغض غلامان علی .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️ مؤمن هرجایی نمیشه 🎤 حکایت راهبی که با ملاقات امیرالمؤمنین مسلمان شد
. 🌹 ولادت پیامبر اکرم (ص) از زبان حضرت آمنه (س)؛ آمنه (س) می گوید: وقتی زمان زایمانم نزدیک شد، دیدم بال پرنده‌ای سفید بر قلبم کشیده شد و همه ترس و نگرانی‌ها از من دور گردید، نوشیدنی سفید رنگی برای من آوردند و من که تشنه بودم، از آن نوشیدم. نوری مرا در بر گرفت. سپس بانوانی بلند قامت با من سخن گفتند ولی گفتار آنان همانند گفتار انسان‌ها نبود. ناگهان دیدم پارچه ابریشمی سفیدی بین آسمان و زمین را پوشانده است و هاتفی می‌گوید: «از گرامی‌ترین مردم، او را بگیرید.» مردانی را دیدم که در آسمان ایستاده بودند و در دستان آنان جام‌های آب بود. به شرق و غرب زمین نگاه کردم و پرچمی از سندس (پارچه بافته شده از حریر) دیدم که بر ستونی از یاقوت بین آسمان و زمین در پشت کعبه بر افراشته بود. پس از آن محمد صلی الله علیه و آله و سلم به دنیا آمد در حالی که انگشتان خود را به آسمان بلند کرده بود. ابر سفیدی از آسمان پایین آمد و او را در بر گرفت. گوینده‌ای گفت:«محمد را در شرق و غرب زمین و دریاها گردش دهید تا همگان او را به نام و صورت و عنوان بشناسند.» سپس او را باز گرداندند و دیدمش که در پارچه‌ای سفیدتر از شیر پیچیده شده بود و زیر او پارچه‌ای بود از ابریشم سبز. سه کلید از جنس مروارید تازه با او بود. هاتفی می‌گفت:«کلیدهای یاری (نصرت)، رحمت و نبوت همیشه با اوست.» پس از آن، ابر دیگری او را فرا گرفت و مدتی بیش از بار اول او را با خود برد. شنیدم که گوینده‌ای می گفت:«محمد را در شرق و غرب بگردانید و او را بر جنیان و آدمیان، پرندگان و درندگان نمایش دهید و به او عطا کنید صفای آدم، نازک‌دلی نوح، دوستی ابراهیم، زبان اسماعیل، کمال یوسف، شادی یعقوب، صدای داود، زهد یحیی و کرم عیسی را.» سپس هاتفی گفت:«همه دنیا در اختیار و قدرت محمد در آمد.» سپس سه نفر را دیدم که صورت آنان همانند خورشید می‌درخشید؛ در دست یکی از آنان جامی نقره ای با مشک بود و در دست دومی ظرف زمرّدین چهارگوشه‌ای بود که در هر گوشه آن مروارید سفیدی قرار داشت. در این وقت هاتفی گفت:«این دنیاست؛ ای حبیب خدا، آن را بگیر.» محمد صلی الله علیه و آله و سلم وسط آن را گرفت. گوینده‌ای گفت:«محمد صلی الله علیه و آله و سلم کعبه را گرفت.» در دست سومی پارچه ابریشمین سفیدی بود که آن را گشود و از آن مهری خارج کرد که چشم بیننده را به خود جلب می کرد. پس از آن هفت بار از آب همان جام شست و کتف محمد صلی الله علیه و آله وسلم را با آن مهر کرد و آب دهان خود را در دهان مبارک کودک نهاد و او را به سخن گفتن واداشت و چیزهایی گفت که من نفهمیدم، مگر این چند جمله را:«در پناه خدا باشی. من قلب تو را از ایمان و علم و یقین و عقل و شجاعت انباشتم. تو برترین انسان هستی. آن که از تو پیروی کند سعادتمند است و آن که فرمان تو را نبرد بدبخت.» این فرشته همان رضوان (نگاهبان بهشت) بود. رفت و پس از مدتی بازگشت و به محمد گفت:«بر تو بشارت باد ای سایه سر بلندی دنیا و آخرت.» سپس نوری از سر محمد صلی الله علیه و آله وسلم تا آسمان درخشید و من کاخ‌های سرزمین شام را دیدم و در اطراف خود انبوهی از مرغان زیبا را که بالهایشان را گشاده بودند. 📚منبع بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۱۵، ص ۲۷۲ 📚 .............. 📣 معجزات زمان ولادت پیامبر اکرم(ص)؛ امام صادق علیه السلام معجزاتی را که هنگام ولادت پیامبر اکرم(ص) آشکار شد، چنین بر می‌شمارد: 🔹 ابلیس از ورود به آسمان های هفتگانه محروم شد. 🔸 شیاطین دور شدند. 🔹 تمامی بت ها در بتکده به صورت بر زمین افتادند. 🔸ایوان کسری شکست و چهارده کنگره‌ی آن سقوط کرد. 🔹آب دریاچه ساوه خشک شد. 🔸 سرزمین خشک سماوه، آب پیدا کرد. 🔹آتشکده فارس پس از هزار سال خاموش شد. 🔸نوری از سرزمین حجاز بر آمد تا به مشرق رسید. 🔹 کاهنان عرب علوم خود را فراموش کردند. 🔸سحر ساحران باطل شد. استحیائیل ــ یکی از فرشتگان بزرگ خدا ــ در شب تولد حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم بر کوه ابوقبیس ایستاد و با صدایی بلند گفت:«ای مردم مکه! به خدا و فرستاده او و نوری که با او فرو فرستاده‌ایم ایمان بیاورید.» 📚منبع بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۱۵، ص ۲۵۷ .