eitaa logo
حدیث اشک
7.1هزار دنبال‌کننده
46 عکس
86 ویدیو
7 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
شهرِ مشهد زشت یا زیبا اگر خوبیم یا اینکه بَدیم دست بر دامانِ لطفِ ضامنِ آهو زدیم دست هایِ خالیِ ما هر کجایی نیستند ما رعییت زاده هایِ شاهِ شهرِ مشهدیم سرنوشتِ بغض هایِ مانده در راهِ گلو ما تلاقیِ نگـــاهی با نگـــاهِ گنبدیــم یا کلاغِ روسیاهی گوشه ی ایوانِ صحن یا کریمِ بی پناهـــی در پنــــاهِ مرقدیم خاطراتِ کودکی هامان پُراز شیرینی است عاشقِ نُقل و نبـــات و زعفـــرانِ مشهدیم کاش میشد بوسه ای باشیم بر روی ضریح کاش بابا بود و رویِ شانه اش مثلِ قدیم ...  ابراهیم زمانی_قم لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
لب پیمانه این نسخه را بر بال یک پروانه بنویسید دارو؟...نه در این برگه دارو خانه بنویسید  مشهد-حرم  یک عمر پشت پنجره فولاد جای مسکّن هم برایم دانه بنویسید   این بغض ها جای خودش آقا برای من اشک روان تا ناودان چانه بنویسید روزی دو ساعت آه-پشت پنجره فولاد لطفا برای گریه هایم شانه بنویسید  نامم درون لیست باشد هرچه که باشد زائر اگر که نیستم دیوانه بنویسید  این جاستداروخانه ی تضمینی عالم این جمله را بالای سقاخانه بنویسید  هرروز اگر امکان ندارد لااقل آقا توفیق این درگاه را ماهانه بنویسید  تامستی از حد بگذرد در مجلس مستان این شعر را روی لب پیمانه بنویسید  مهدی رحیمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
رواق   أعوذُ مِن کُرُباتِ السَّواحَل المَنحوس به چشم‌های بلاخیز شاه اقیانوس فرار می‌کنم از کوخ‌های خاک‌آلود به ابرهای طهورای حضرت قدّوس هراس وافرم از شام‌های تیره و تار روانه کرد مرا تا حریم شمس شموس وجوب شرعی و عقلی است این روانه شدن برای من نه فقط! که برای گبر و مجوس هر آنچه کرد که از زلف او جدا بشوم گرفت باد ز دستم نتیجه‌ی معکوس ستاره در حرمش می‌کند گدائی نور و ماه از غم دوریش میخورَد افسوس نوشته اند: «عَلَیک الرّفیقُ ثمّ طریق» شروع و ختم ره عشق: یک سفر پابوس «غلام همّت آنم که زیر چرخ کبود» از آستان رضا(ع) لحظه‌ای نشد مأیوس خموش باش کنیسا! سکوت بانگ جرس! خموش باش کلیسا! سکوت کن ناقوس! سکوت، اسقف و پاپ و برهمن و خاخام! که میرسد دم نقّاره از مناره‌ی طوس «رواق منظر چشم من آشیانه‌ی توست» بیا و پا بگُذار ای طبیب کلّ نفوس بزرگ و کوچک و پیر و جوان و مرد و زن تو با تمامی عشّاق می‌شوی مأنوس اگر به «خاتِم مهر طبیب‌ها» شهره‌ست کمی ز علم تو در سینه داشت جالینوس مناره‌های تو سرتر ز هر چه برج بلند رواق‌های تو برتر ز قصر کیکاووس قسم به هر چه که زیباتر است از زیبا کبوتران تو زیباترند از طاووس چقدر تا سر زلف تو پر زده سیمرغ چقدر سوخته پیش قدوم تو ققنوس شبیه خانه‌ی کعبه حریم تو امن است گناهکارم و در مرقد تو ام محروس «فقیر و خسته به درگاهت آمدم، رحمی!» که دست رد زدنت هست بدترین کابوس علَی الصّباح قیامت به نعره خواهم گفت: که من اسیر تو بودم ز عهد دقیانوس  سجاد شاکری لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
نگاه صدای گریه ی آرام زائری خسته صدای پیرزن و ناله های پیوسته کنار درب حرم یک یتیم بنشسته که راه هر نفسی را به سینه ها بسته نگاه میکنم و اشک هام میریزد حوائج است که دور امام میریزد هرآنکه آمده اینجا به دل دعا دارد به لب طنین خوش آهنگ یا رضا دارد برای درد مریضش غم شفا دارد چقدر دور و بر این حرم گدا دارد خدا زیاد کند این همه گدایش را به گوش ما برساند دمی صدایش را کنار حوض ، که اذن دخول میخوانم همان دمی که به درگاه شاه مهمانم پر از تلاطم محضم ، که پیش سلطانم ز لطف این حرم است اینکه من مسلمانم حرم نگو ، که بهشت خدای منان است حرم نگو ، که خودش قبله گاه ایران است قدم قدم به تو نزدیک میشوم انگار تمام خاطره ها باز میشود تکرار چقدر بوسه گرفتم از این در و دیوار به شوق پنجره فولادتان شدم بیمار رسیده ام دم حوض حیاط گوهرشاد دوباره یک زن بیچاره میزند فریاد گرفته رو به حرم ، کودک مریضش را سپرده دست شما دختر عزیزش را گرو گذاشته پیش شما دو چیزش را به دست داشت النگو و سینه ریزش را که نذرتان کند آقا تمام مالش را و در عوض تو بگیری غم و ملالش را گذشتم از همه ی بی قراری حرمت من از تمام غم و گریه زاری حرمت لبم نشست به آیینه کاری حرمت رسیده ام جلوی کفشداری حرمت به کفشدار حرم کفش های خود دادم به روی فرش حرم عاشقانه افتادم کشان کشان ببَریدم به محضر سلطان شبیه عبد گنهکار ، بر درِ سلطان همه خضوع و خشوعیم در برِ سلطان قسم دهید خدا را به مادر سلطان که قلب آهنی ام را طلا کند حالا نصیب نوکر خود کربلا کند حالا    پوریا باقری لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
فارغ میان صحن های تو ز فکر این و آن فارغ شبیه کودکی هستم ز غوغای جهان فارغ تمام حرف هایم را فقط با اشک میگویم اشارات نظر داریم و هستم از زبان فارغ کلاغ رو سیاهی پر زده بین کبوتر ها کنار پنجره فولاد تو از آشیان فارغ کبوتر زائرت باشد ز گنبد بر نمی‌خیزد که تا خورشید بالا رفت و شد از آسمان فارغ مرا با عیب راهم دادی و با اشک می خندم شبیه بنده ای که میشود از امتحان فارغ زمینم؟ آسمانم؟ مشهدم؟ عرشم؟ کجا هستم؟ دخیلت هستم و میگردم از کون و مکان فارغ اذان صبح ، نقاره دلم را زیر و رو کرده چنان پر شور و سرمستم که هستم از اذان فارغ شفا میخواهم و از آب سقاخانه می‌نوشم منم از لطف هر که غیر تو ، ای مهربان فارغ میان دست ها حاجت نمانده چون کریمی تو ز حاجت سینه ی مرد و زن و پیر و جوان فارغ چگونه صید کردی قلب صیاد خراسان را؟ که صیاد خراسان از شکار آهوان فارغ (کمان را زه بریده ، تیر را پیکان و پر کنده سپر افکنده ، خود را کرده از تیر و کمان فارغ) وحشی بافقی احمد ایرانی نسب لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
فیض یا ربِ وقت سحر تقرب شب هاست رو به کریمان زدن عبادت لبهاست بستر بیمار وعده گاه طبیب است خیری اگر میدهند برکت تب هاست نوکر گمنام هم بنام شد اینجا آنچه مهم نیست پیش یار لقب هاست سِیر الهیِ اهل عشق همیشه رحمت ذی القعده هاست لطف رجب هاست ذکر رضا قند کرده تلخی مارا شهد نبات است اینکه بین رطب هاست مادرم امد مرا به دست رضا داد آبرویم را خرید خانه اش آباد! محضر سلطان می آورند اگر دست میشکنند عاشقان به شوق نظر دست دست به دامان حلقه های ضریحم کودکم و میدهم به دست پدر دست بین قنوتم افاضه کرد مکرر خیر کثیر است در زمان سحر دست عقل چکارست تا گدای تو هستم فیض به من بیشتر رسانده ز سر... دست تر شده از دیدن حرم چقدر چشم پر شده از محضر شما چقدر دست سفره گشا تا رضاست سفره نشینم ضامن آهو نوشته روی نگینم پشت سر زائران دعاست،دعایت دلخوشی دعبل است خاک عبایت سلسله بر گردن روات کشیدی جان بفدای کلام مثل طلایت کعبه تویی مسجدالحرام بهانه قبله تویی قم شدست قبله نمایت قصر به هم ریخت در مناظره وقتی.. آبروی جاثلیق ریخت به پایت کن فیکونِ تو فاش شد سر سفره شیر میاید برون ز پرده برایت روی دو چشم ترم قدم بزن ای ماه تا که مطهر شود شبیه قدمگاه.. آمدم ای شاه با نشان و نشانی پیش تو باشد دلم به حکم امانی وقت نماز است صف پر است کمک کن کاش مرا هم کنار خود بنشانی هرچه کنی از درت جدا نشوم من خواه بخوانی مرا و خواه برانی جاروی خدام را ببخش به زوار تا که دراین دل کنند خانه تکانی ابن شبیب آمدست دیدنت آقا موقع روضه شدست و مرثیه خوانی ناله ان کنتَ باکیاََ بزن آقا سینه برآن شاه بی کفن بزن آقا یابن الشبیب عمه ام دلش پر غم شد چادر و پوشیه بین قافله کم شد جد غریبم ز روی اسب زمین خورد پیرهنش بر فراز نیزه علم شد دامنشان گر گرفت صورتشان سوخت آتش خیمه بلای اهل حرم شد چرخش شلاق ها به بازویشان خورد قامت معصومه ها شکسته و خم شد بعد هزاران هزار زخم جگر سوز نوبت بازار شام و هلهله هم شد زخم غرورم ز ماجرای حجاب است گریه ی من بیشتر برای رباب است  سید پوریا هاشمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
کبوترهای بی بال یک سلام از ما جواب از سمت مرقد با شما فطرس نامه بر تهران به مشهد با شما باز هم میل زیارت کرده ایم از راه دور نیت از ما، قصد از ما، رفت و آمد با شما ما کبوترهای بی بالیم اما آمدیم لذت پرواز در اطراف گنبد با شما نمره ی ما صفر شد از بیست اما در عوض زندگی ما همه از صفر تا صد با شما خطّه ی ما تشنه ی آب حیات و نور بود خشکسال خاکمان اما سر آمد با شما این دیار، این سرزمین، این زادگاه، این مرز و بوم برکتش از توست «یا من یکشفُ کلَّ الهُموم» سرپناه نا امیدان مأمن مأیوس ها ایستگاه آخرِ ای کاش ها، افسوس ها گرم در رویای صحن و گنبد و گلدسته هاست زائر دلخسته و بی خواب از کابوس ها نور گیرد ماه، تا شب های جمعه در حرم می طراود نغمه ی یا نور و یا قدوس ها می رسند از راه زائرها، ملائک گردشان فرش زیر پایشان هم شه پر طاووس ها در ازای قطره هایی اشک با خود می برند از اجابت، از کرم، از لطف... اقیانوس ها هر که صید توست دیگر در قفس محبوس نیست در گل ایرانیان خاکی بغیر از طوس نیست من اگر از دست خود آزاد باشم بهتر است طائر پر بسته صیاد باشم بهتر است زاده ی هر جای این دنیا که باشم خوب نیست از اهالی رضا آباد باشم بهتر است هرکه کنج دنج خود را در حرم دارد ولی من اگر در صحن گوهرشاد باشم بهتر است راستی با خود مریضی لاعلاج آورده ام پس کنار پنجره فولاد باشم بهتر است عقده ی کورم به لبخند ملیحت باز شد دست های بسته ام پای ضریحت باز شد عاقبت یا ساکن خاک خراسان می شوم یا شهید جاده ی مشهد به تهران می شوم زاغکی زشتم ولی نزد تو چشمم روشن است یا کبوتر یا که آهو یا که انسان می شوم در زیارت ها سرم پایین تر از قبل است و من پشت ابر گریه ها از شرم پنهان می شوم بازدید هرکه هربار آمده پس می دهی و من از کم آمدن هایم پشیمان می شوم خواب دیدم در حریمت شعرخوانی می کنم روزی آخر شاعر دربار سلطان می شوم پاسخ این خواهشم در بند امضای شماست الغرض یک حرف دارم باتو آن هم کربلاست محمدعلی بیابانی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
سیر و سلوک از قطره ای به چشمه ی بی حد رسیده ایم از فرش آمدیم و به گنبد رسیده ایم سبز است پرچمت به زبرجد رسیده ایم زائر پیاده شو که به مشهد رسیده ایم پیش نگاه آینه ها آه میکشم بادست روی شیشه قدمگاه میکشم سیر و سلوک در فلک و ارض میکنم بال از کبوتران حرم قرض میکنم خود را مقابل حرمت فرض میکنم با لحن خادم تو سلام عرض میکنم آن خادمی که شهره هفت آسمان شده است انصاریان به لطف تو انصاریان شده است زائر دم در حرمت فکر درد هاست غافل از این که آب حرم هم خودش شفاست باب الجواد تا برسد حاجتش رواست اینجا حرم که نیست کرمخانه ی رضاست تو ماه آسمانی و از نسل حیدری خورشید خانواده ی موسی بن جعفری آدم بدون اذن تو آدم نمیشود جز تو مقابل احدی خم نمیشود وقتی حرم نیامده محرم نمیشود چیزی که از رئوفی تان کم نمیشود من هم مریض عشق حسینم دوا بده لطفی کن و به من سفر کربلا بده امیر حسین آکار لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
نقّاره وقتی به دست تو دلش را داد افتاد وقتی نگاه تو بر او افتاد،افتاد در حد یک انگور اشکش ریخت آن وقت در حد مِی جوشید و در ایجاد افتاد ماهی کوچک تُنگ را می خواست،اما در تور دریا ماهی آزاد افتاد انداخت خود را بر مُشبّک ها سرانجام صیدی که روزی در پی صیاد افتاد مُهر شفایش بود اشکی که به دامن از چشم های کور مادرزاد افتاد فواره روی پای خود برخاست از شوق از دیدنش نقّاره در فریاد افتاد می خواست تا یک بار دیگر خلق گردد شش روز پشت پنجره فولاد افتاد شش روز پشت پنجره فولاد آن وقت؛ یک عمر کنج صحن گوهرشاد افتاد  مهدی رحیمی زمستان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
ارباب ربانی ای مطرب مهتاب رو حرفی بزن، چیزی بگو زان شاه صاحب آبرو فخر سریر ارتضا سلطان‌علی‌موسی‌الرضا تسبیح سبحانی رسید ارباب ربانی رسید ماه شبستانی رسید شمس‌الشموس، آقای ما سلطان‌علی‌موسی‌الرضا ای نجمه خاتون آفرین خورشید آوردی چنین موسی‌بن‌جعفر را ببین نامیده این مولود را سلطان‌علی‌موسی‌الرضا در عرش اقبال نبی‌ست در فرش اجلال نبی‌ست او عالم آل نبی‌ست تمثال ختم الانبیاء سلطان‌علی‌موسی‌الرضا شد این علیِ سومین مثل امیرالمومنین با مستمندان همنشین هم‌سفره می شد با گدا سلطان‌علی‌موسی‌الرضا گنبد طلایش دلبری کرده‌است از انس و پری دل می‌بری،‌دل‌‌می‌بری ای دلبر خیرالنساء سلطان‌علی‌موسی‌الرضا ای خانه‌ام آباد تو ذکر خدایم یاد تو از پنجره فولاد تو دارم امید یک شفا سلطان‌علی‌موسی‌الرضا دل در حرم پابست شد در پای عشقت پست شد نقاره خانه مست شد از آسمان آمد صدا سلطان‌علی‌موسی‌الرضا من آهوی سرگشته ام بی تاب‌ و‌ مضطر گشته ام سائل به این در گشته ام یا ضامن آهو، الا سلطان‌علی‌موسی‌الرضا ای که به دعبل از کرم دادی عبا، صدها دِرَم بر من که عبد این درم از هر‌چه خواهی کن عطا سلطان‌علی‌موسی‌الرضا از آب سقاخانه ات خوردم شدم دیوانه ات من از در میخانه ات دارم امید کربلا سلطان‌علی‌موسی‌الرضا در شادی‌ام غم می رسد آوای ماتم می رسد کم‌کم محرم می رسد ماه حسین سرجدا سلطان‌علی‌موسی‌الرضا گودال مالامال شد جسم حسین پامال شد باز عمه ات بی حال شد سر رفت روی نیزه ها سلطان‌علی‌موسی‌الرضا  امیر_ عظیمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹