eitaa logo
حدیث اشک
5.9هزار دنبال‌کننده
34 عکس
69 ویدیو
7 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
وای مادرم خواست خاموش کُنَد دور و بَرَش را که نشد پشتِ در جمع کُنَد بال و پَرَش را که نشد در آتش زده شد ضربدرِ ضربه‌ی پا خواست تا دفع کُنَد ضربِ دَرَش را که نشد تاکه در خورد به او دادِ علی در آمد هرچه او کرد نفهمد اثرش را که نشد آتش ، جمعیت ، داد ، در ، دود ، علی خواست از اینهمه گیرد خبرش را که نشد خم شده تا نرسد بر پسرش زخمی تیز تا به گهواره ببیند پسرش را که نشد تاکه فهمید کشیدند علی را بُردند رفت با دست بگیرد کمرش را که نشد تا به مسجد برسد آنقدری راه نبود رفت... بستند مسیرِ گذرش را که نشد قنفذ آمد نگذارد برسد تا مسجد تا مغیره شکند بال و پَرَش را – که نشد گرچه او رد شد و تا خانه علی را آورد... خواست پنهان بکند زخمّ سرش را که نشد حسن لطفی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
با ضرب پا با ضرب پا افتاد گل، گلزار خونی شد در بی هوا پرتاب شد، دیوار خونی شد خیلی نمی دانم چه پیش آمد ولی ناگاه گل غرقِ خون شد، تیزیِ مسمار خونی شد وقتی دو دستش بسته شد با ریسمان صبر چشم پر آب حیدر کرار خونی شد از بس فشار آمد به بار شیشه ی آن گل روی سپید غنچه اش انگار خونی شد بالقوه محسن یک حسین و یک حسن بوده بالفعل در راه علی، آن یار خونی شد تا سِرّ مُستودع فدا شد فضه راهی شد بال و پر آن مَحرم اسرار خونی شد در کربلا جسم حسین آن قدر زخمی بود هم پیرهن، هم شال، هم دستار خونی شد از بس که با کینه به جسمش نیزه را جا کرد حتی لباس و دستِ نیزه دار خونی شد محمد جواد شیرازی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
قبول کن قبول کن تو مرا تا که مستجاب شوم دوباره گریه کنِ مادرت حساب شوم مرا خرابِ خودت کن، خرابِ غیر نکن ز محضرت بروم هر کجا، خراب شوم به هر دری که زدم قبل تو جواب شدم به هر دری بزنم بعد تو جواب شوم خودت کشیدی ام از چاه معصیت بیرون نخواستی که زمینگیرِ منجلاب شوم بیا که سوختم از درد دوری ات عمری بگو چقدر، بگو تا به کی عذاب شوم؟ به برکت نظرت، در عزای فاطمیه... دوباره نوکر این خانه انتخاب شوم زمان روضه ی سخت بتول، چون اسپند میان شعله ی آتش پر التهاب شوم چه عاشقی است که با درد، فاطمه می گفت: فدای غربت و اشکِ ابوتراب شوم برای اینکه نبندند دست حیدر را به خون سینه ی خود پشت در، خضاب شوم سریع فضه بپوشان رخ کبودم را علی خجل بشود، از خجالت آب شوم حسین تشنه نمانَد، حسین را دریاب فدای تشنگی اش زیر آفتاب شوم محمد جواد شیرازی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
طفل بی‌گناه در کوچه سد کردند راه مادرم را کشتند طفل بی‌گناه مادرم را گرچه برای ادعای خود سند داشت رد کرده‌اند اما گواه مادرم را با ناله‌هایش شهر یاد حق می‌افتاد طاقت نیاوردند آه مادرم را پشت سر حیدر زمین افتاد زهرا بردند چون پشت و پناه مادرم را دلگیرم این شب‌ها هوای گریه دارم پوشانده ابری روی ماه مادرم را با چشم‌ها منظور خود را می‌رساند زیر نظر دارم نگاه مادرم را هروقت بابا می‌رود از خانه بیرون باید ببیند قتلگاه مادرم را  آرش براری لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
مادری از نفس افتاده مادری از نفس افتاده و غوغا شده است وسط همهمه گم ناله زهرا شده است فی بیوت اذن الله فراموش شد و پای آلوده ترین ها به حرم وا شده است آتشی که همه جا آب زمینش زده است بانی سوختن ِ خانه دریا شده است بین این چل نفر و آتش و مسمار و غلاف بر سر کشتن ریحانه چه دعوا شده است ناله زد فضه خذینی پسرم را کشتند یل شش ماهه فدای سر بابا شده است دست خیبر شکن و بند ؟ خدا رحم کند قامت فاطمه از شرم علی تا شده است ای یهودی مدینه تو مسلمانی کن اسدالله ، درین معرکه تنها شده است فتنه قد کرده عَلَم ، غیر دو تن یا که سه تن همه ی شهر درین حادثه رسوا شده است معجر فاطمه یک بار دگر غوغا کرد بند با معجزه از دست علی وا شده است بند شد باز ولی حرمت سادات شکست وقت دلواپسی زینب کبری شده است محمد حسین رحیمیان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
آه و واویلا کسی که مِهر نبی پُر نموده جامش را ز خاطرش نبرَد لحظه‌ای غلامش را سلام میدهد و دلخوشم ز مرحمتش که مرتضی برساند به ما سلامش را طبیب خانه‌ی عشق است و بارها دیدیم: شفا گرفته مریضی که برده نامش را بهشت، هدیه‌ی زهرا به عاشقان علی‌ست خدا به فاطمه داد اختیار تامش را شُکوه منزلتش همچو لیله‌القدر است بجز علی نشناسد کسی مقامش را سلاح گریه‌ی او تا ابد مجسم کرد نمای محکمی از جلوه‌ی قیامش را کسی که روز جزا هم به زیر منت اوست شبانه آمده یاری کند امامش را اگرچه نیمی از عمرش کنار مولا بود گذاشت پای ولای علی تمامش را زمانه ای که به دل بغض مرتضی را داشت گرفت پشت در خانه انتقامش را صبا به شعله‌ی آتش بگو زبانه مکش زبان بگیر و نگه‌دار احترامش را مپیچ دور تنش، غنچه دارد این مادر مگر نمیشنوی پشت در، کلامش را صدای ناله‌ی زهراست آه و واویلا... دوباره محشر کبراست، آه و واویلا... محمد زوار لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
حَورا نام تو را آیینه حَورا میگذارد یعنی که گل بر صورتت جا میگذارد ثابت شده حتی نسیم صبحگاهی تاثیر بر گلبرگ طوبی میگذارد یا فاطرُ یا فاطمه یعنی که سجده بر نام تو اسما حسنی میگذارد ای آنکه بعد نام پاکت هر امامی ذکر
سلام الله علیها” میگذارد 

افتاده ای روی زمین، ای آنکه هر روز  

سر بر قدومت عرش اعلی میگذارد 

ای آیه ی تطهیر، شرحش سخت باشد 

نامحرمی بر چادرت پا میگذارد 

یک سایه نامحترم در زیر چشمت  

داغ تو را بر قلب دنیا میگذارد 

ذکر نفس های تو هر دم 
یا علی” بود این بار را مسمار آیا میگذارد افتاد بار شیشه ات در خانه، اما بر شانه ی ما بار غم را میگذارد محسن حنیفی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
نام علی را هر نفس تکرار می کرد افلاک را از نور خود سرشار می کرد بر عهده رزق عالم لاهوت را داشت روح الامین در منزل او کار می کرد هر روز مانند نبی معراج می رفت تا خویش را در آینه دیدار می کرد آیینه بود و در تجلی کمالش نور حسین خویش را اظهار می کرد درگاه قدس از مقدم او نور می خواست پس به غبار راه او اصرار می کرد درکش برای خاطر خورشید سخت است آتش چرا با چادرش پیکار می کرد بی اذن آتش در رواق خانه آمد ترغیب بی شرمانه ی مسمار می کرد تا میخ در راه دگر را پیش گیرد از او تمنا حیدر کرار می کرد دستار زهرا در تب او سخت می سوخت خیلی گلایه از در ودیوار می کرد ای کاش قدری تازیانه نرم خو بود با دست زهرا مهربان رفتار می کرد با چارچوب در غمش را قاب کردند رنگ کبودی، جلوه اش را تار می کرد باغ فدک گلزار گلهای بنفشه است یاد از رخ نیلی او بسیار می کرد محسن حنیفی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
دفاع ولایت برای روضه که شبهای تار لازم نیست مدینه،کوچه و گرد و غبار لازم نیست برای اینکه شما یاس خانه ام باشی گل همیشه بهارم، بهار لازم نیست دعای فاطمه یعنی سپاه پشت علی همیشه پیش علی ذوالفقار لازم نیست همینکه بسته شود دست همسرت کافی است که ضرب و شتم زن باردار لازم نیست و کوچه پر شده از دود و آتش و هیزم برای معرکه آتش بیار لازم نیست گلاب از گل آتش گرفته می آید گلاب گیر مدینه فشار لازم نیست برای من تو شهید مدافع حرمی که در دفاع ولایت شعار لازم نیست من از حکایت این خانواده فهمیدم برای فاطمه سنگ مزار لازم نیست  نادر حسینی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
الجار ثم الدار روز آری روز ، اما تیره بود و تار بود آنچنان که راویان گفتند شب انگار بود ! پس دوباره امت موسی به هارون پشت کرد پشت پرده دست های سامری در کار بود می شمرد آن روز آفت در میان مزرعه دانه دانه دانه های پوک را ، خروار بود آنچه در آن کوچه می زد با دل همسایه ها داد هم رنگی ، نمای سنگی دیوار بود ابتدا خودخواه ها بعداً خدا خواهان شهر غیر از این معنا مگر
الجار ثم الدار”  بود؟! 

آنکه زد تنها میان شهر پیغمبر ، دریغ !  

سنگ زهرا را به سینه ، لاجرم مسمار بود 

فاش با بی حرمتی ها دست رد خورد عاقبت 

سینه ای کز معرفت گنجینه ی اسرار بود   آنچه بعد از فاطمه روی سر زینب نشست ای ! گرد یتیمی بود یا آوار بود  مهرداد مهرابی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
ای وایِ من هیزم رسید و آتشی از در بلند شد ای وایِ من که ناله‌ی مادر بلند شد مامور شد به صبر علی ، از سکوت او سو استفاده کرد ستمگر بلند شد با جمعی از ارازل و اوباش ریخت و پایش برایِ کُشتنِ مادر بلند شد در را شکست او ، کمرِ شیعه را شکست طوری که وای وایِ پیمبر بلند شد طوری زدند خاطرشان جمع جمع شد طوری زدند ناله‌ی حیدر بلند شد با این همه همینکه علی بین کوچه رفت دیوار را گرفت از آن در بلند شد دستش رسید دامن مولا ولی شکست از بس قلاف تیغ مکرر بلند شد زینب شنید گریه‌ی در آه میخ را زینب گریست دادِ برادر بلند شد کُنج خرابه هم چقدر یاد مادر است وقتی دوباره گریه‌ی دختر بلند شد این راه فاطمه است که سر بر ولی دهیم  اینگونه بود شیعه اگر سر بلند شد حسن لطفی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
سرِ انکار ، آخر کار ، خواهد رفت بر دارش خدایا جان من را هم اگر راضی است بردارش چرا راضی شوم بر بیعتی که از همان اول به سقط بار آتشبار زهرا بسته شد بارش؟ چرا دنیا نیامد؟ پاسخش در روزگاران است که تا روز قیامت باز خواهد ماند طومارش مگر جبریل هم تاب و توان دارد که بنویسد به صد لوح و قلم ؟ گیرم که اسرافیل هم یارش چرا راهیِ آن راهی شوم که با لگد ، آن را برای پیروان خود حسابی کرد هموارش اگرچه خواست زنده زنده در گورش کند اما ببین در سورۀ تکویر پیچیده است اَخبارش سقیفه خانۀ خود را بنا دارد بنا سازَد اگر حتی بپاشد خون زهرا روی دیوارش خلیفه قاتل زهراست این را فاش می گویم اگر برمی خورَد حتی به میلیون ها طرفدارش خلیفه در اُحُد با اختیارش یک بز کوهی است علی را صبر او بُرده است تا مسجد به اجبارش مهم اثبات کفر غاصب باغ فدک باشد چه فرقی می کند دیگر چه اندازه است هکتارش؟ یقیناً کار این امت به اوباشش نمی افتاد اگر دنبال حیدر بود حمزه یا که طیارش سقیفه بر سفینه فائق آمد ، غرق شد امت همان کِشتی که در خُم غدیرش ساخت نجارش چنین بوده است برخورد بشر با فتنۀ کوچه مسلمان ها طلبکارش ، یهودی ها بدهکارش  سید علی احمدی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
آه و واویلا کسی که مِهر نبی پُر نموده جامش را ز خاطرش نبرَد لحظه‌ای غلامش را سلام میدهد و دلخوشم ز مرحمتش که مرتضی برساند به ما سلامش را طبیب خانه‌ی عشق است و بارها دیدیم: شفا گرفته مریضی که برده نامش را بهشت، هدیه‌ی زهرا به عاشقان علی‌ست خدا به فاطمه داد اختیار تامش را شُکوه منزلتش همچو لیله‌القدر است بجز علی نشناسد کسی مقامش را سلاح گریه‌ی او تا ابد مجسم کرد نمای محکمی از جلوه‌ی قیامش را کسی که روز جزا هم به زیر منت اوست شبانه آمده یاری کند امامش را اگرچه نیمی از عمرش کنار مولا بود گذاشت پای ولای علی تمامش را زمانه ای که به دل بغض مرتضی را داشت گرفت پشت در خانه انتقامش را صبا به شعله‌ی آتش بگو زبانه مکش زبان بگیر و نگه‌دار احترامش را مپیچ دور تنش، غنچه دارد این مادر مگر نمیشنوی پشت در، کلامش را صدای ناله‌ی زهراست آه و واویلا... دوباره محشر کبراست، آه و واویلا... محمد زوار لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا مظلوم به غمش التیام بگذارید تیغ را در نیام بگذارید جنگ را ناتمام بگذارید به علی احترام بگذارید دست از فتنه کاش بردارید حرمت خانه را نگهدارید گرگ های دریده برگردید خانه دعوا ندیده برگردید رنگ زهرا پریده برگردید فاطمه داغ دیده برگردید از دل فاطمه خبر دارید حرمت خانه را نگهدارید جمع شعله به دست ، گوش کنید بی حیاهای پست گوش کنید پشت در او نشست گوش کنید نفس فاطمه ست گوش کنید پا به بیت الحرام نگذارید حرمت خانه را نگهدارید یاد بغض همیشه اش افتاد بر سر شاخه تیشه اش افتاد یاس این خانه ریشه اش افتاد فاطمه بار شیشه اش افتاد سوخت ، پهلو شکست و دست شکست حرمت خانه را شکست شکست امیرفرخنده لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
مدینه غرق عزا شهرمدینه غرق عزاگشته درغم است مهمان خانه نبوی کوه ماتم است زهرا زداغ هجربود دل غمین وزار باز این چه شورش است که درخلق عالم است داغی عظیم امده دلها دونیم شد سادات تسلیت که فاطمه دیگریتیم شد یکسوحسن زهجرتوغمگین ومضطراست یکسوحسین ازغم تو دیده اش تراست زهراگرفته دربرخودختم الانبیا دلخون ترازهمه دل بیتاب حیدراست مشغول غسل بوسه بران نور میزند حالش خراب گشته دلش شورمیزند رفتی مرا میان همه جاگذاشتی روی دل شکسته من پاگذاشتی ای دلخوشی فاطمه بابای مهربان رفتی و یاس راتوچه تنها گذاشتی تنها پدر نه هستی زهرای اطهری داری تمام دلخوشی ام راتومیبری ناگاه پشت درشده برپاقیامتی نامردمان سقیفه ایان باجماعتی بغض علی وفاطمه درسینه هایشان هیزم به دست امده باچه وقاهتی ای وای من که فاطمه درپشت این دراست ذکرلبان فاطمه مظلوم حیدراست اتش زبانه میزدوان درشکسته شد زهرا میان شعله دگرزار وخسته شد میخی میان ان همه اتش گداخته مهمان سینه توهمای خجسته شد ازغم خمیده قامت یار رشیدشد فضه بیا که محسن زهرا شهید شد یاس علی شده زجفا نقش برزمین شددست بسته ازستم اقای مومنین باپهلوی شکسته کند ناله فاطمه ختم رسل عزیز خدا حال ما ببین اینقدر ظلم وجور با زهرا روانبود گیرم که خانه خانه ی ال عبانبود ازغم دل تمام ملائک کباب شد ظلم وستم به فاطمیون فتح باب شد اتش به خیمه های شه کربلا زدند شش ماهه شدفدائی ودلخون رباب شد پهلو شکسته مادر سادت فاطمه افتاد دست ساقی عطشان علقمه اتش به خیمه های شه کربلا زدند تیرسه شعبه برنوه ی مصطفی زدند وقتی که ازقفا زتنش سرجداشده با تازیانه عمه ی سادات را زدند ال علی به دست اجانب اسیر شد ای وای من که یک شبه زینب چه پیر شد سعید نصیری لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
وای مادر چه کرده اند که مادر به فضه رو زده است نوشته اند دم در به فضه رو زده است حیای فاطمه نگذاشت یاعلی گوید بخاطر دل حیدر به فضه رو زده است چه کرده اند که این باغبان با احساس کنار غنچه‌ی پرپر به فضه رو زده است شکست شیشه‌ی عطری که بوی محسن داشت در این فضای معطر به فضه رو زده است چقدر خواست خودش پا شود ولی افسوس توان نداشت و آخر به فضه رو زده است نفس نفس زد و آیینه اش غبار گرفت و این زلالِ مکدر به فضه رو زده است یکی به فاطمه خورد و نبی دوتا حس کرد پیامبر دو برابر به فضه رو زده است چگونه شرح دهم روضه های محسن را همین بس است که مادر به فضه رو زده است احمد ایرانی نسب لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
خزان گشت بهارم افتاد گره پشت در خانه به کارم در نقطه آغاز خزان گشت بهارم از بار فشار در و دیوار نشد تا یک بار تو را تنگ در آغوش فشارم حالا که نشد از رخ تو بوسه بچینم در مقتلت از خون جگر لاله بکارم هر قدر نگه داشتم این در که نیایند ...پهلوم شکستندو تو رفتی ز کنارم تشییع ،تو را با عجله خادمه ام کرد فهمید که بر دیدن تو تاب ندارم اینگونه که داغ تو بر این سینه تنگ است لاله شکفد یاد تو از سنگ مزارم رختی که نشد قسمت تو تا که بپوشی باید که برای علی اصغر بگذارم موسی علیمرادی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
مادر سادات باز هم بوی دود می‌‌آید فتنه‌ها باز شعله‌ور شده‌اند مصطفی رفت و امتش دور خانه‌ی فاطمه چه شر شده‌اند باز کردند دست شیطان را بند بر دست پنج‌تن بستند جانشین پیمبر است علی دست او را چرا رسن بستند آه این خانه؛ خانه‌ی وحی است گرد این خانه حرف بد نزنید باردار است مادر سادات بر در خانه‌اش لگد نزنید ناله‌ی گل ز پشت در آمد ای‌پدر، ای محول‌لاحوال ساقه‌ام را شکست امت‌تو غنچه‌ام شد به زیر پا پامال مرتضی را کشان‌کشان بردند چشم زینب ز بهت وا مانده فاطمه رفت در پی حیدر رد خونی از او بجا مانده رد‌خون دید زینب مضطر رد‌خون از زنی پسرمرده لحظه‌ای می‌رسد که طفل‌رباب شیر از تیر حرمله خورده رد‌خونی که در هوا پخش است رد‌خونی که از عبا می‌ریخت باورش سخت، سخت‌تر آن‌که خون اصغر ز نیزه‌ها می‌ریخت امیر عظیمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
فاطمیه پیراهن سیاه بر این غم ادامه داد در ختم فاطمیه به ماتم ادامه داد پیراهن سیاه،سیاهِ سکینه شد در فاطمیه هم به محرم ادامه داد در کنج چشم،اشک به جوش و خروش خود امشب به شکل چشمه ی زمزم ادامه داد ما با گمان مُحبِّ تو بودیم و در عوض؛ دشمن به دشمنی تو محکم ادامه داد تخریب شدحرم، تو ولی جاودانه ای دم را همیشه بازدم از دم ادامه داد در مجلسش یزید دوباره به هتک لب؛ هم خیزران به دست شد و هم ادامه داد زینب شروع روضه و ختمش سکینه شد وقتی لهوف سوخت،مُقَرَّم ادامه داد مهدی رحیمی زمستان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
بانوی عالم دری که بوسه گه انبیای عظمی شد چگونه بود که با ضربه ی لگد وا شد بجای دسته گل جای احترام و سلام شرار، قسمت آن خانه ی معلی شد مقابل نفس بانوی عفیف علی صدای عربده یک غریبه پیدا شد آهای سینه زنان فاطمه زمین افتاد کمک دهید که در بین کوچه دعوا شد امان ز میخ که کج رفت سمت پهلو رفت امان ز در که شکست و بلای زهرا شد قلاف تیغ یکی و دوتا نه،خیلی بود چگونه اینهمه ضربه به دست او جا شد؟! اگرچه پشت در خانه رفته بود از حال به احترام نگاه علی ز جا پا شد سید پوریا هاشمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
سوره ی کوثر قسم به سوره ی کوثر که محسنی هستم به لحظه لحظه ی محشر که محسنی هستم به فاطمه به علی، تا نفس به سینَم هست بگویم از سر باور که محسنی هستم مرا به عشق علی زاده مادرم اما به گردنم زده حیدر ، که محسنی هستم حسینی ام ، حسنی ام، ولی خدا را شکر به لطف این دو برادر، که محسنی هستم اگر چه زینبی ام من، ولی بِحق گویم قسم به زینب اطهر ، که محسنی هستم نوشت فاطمه با خون خود به دربِ حرم قسم به محسن پرپر، که محسنی هستم علیِ اصغر و محسن شهید مظلوم اند به خون محسن و اصغر که محسنی هستم می آید عاقبت آن منتقم که می گوید قسم به پهلوی مادر ، که محسنی هستم  مجتبی دسترنج ملتمس لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹