یا زینب
از آن روزی که این زیبنده زینب نام می گیرد
فقط از چشـــم هایِ یک نفر الهــام می گیرد
به لبخندِ برادر می سِپارد اشــک هایش را
فقط پروانه در آغـوشِ گُــل آرام می گیرد
گلســـتانِ علی با او شــمیمِ دیگــری دارد
شقایق دارد از چشمانِ لاله جام می گیرد
روایت می کند « الجارُ ثُمَّ الدّار » را باران
که چــترِ مهربانی بر سرِ ایتـــام می گیرد
دلِ خونِ حَسَن با خنده اش آرام خواهد شد
« کرامت » از کنـارِ نــامِ او اکـرام می گیرد
یقین دارم کلیدِ کربلا در دست هایِ اوست
که در این راه زینب اختیــارِ تام می گیرد
نمازِ سرخِ عاشورا پس از هفتاد و دو رکعت
فقط با سجده هایِ سبزِ او فرجام می گیرد
گُلی که خنده هایش را ندیده دیده ی خورشید
حجاب از خارِ صحرا هم شباهنگـــام می گیرد
اگر روضه بخواند خیزران هم اشک می ریزد
اگر زینب بخواهد معجــزه انجــام می گیرد
شکوهش می کند خَم قامتِ گلدسته ها را هم
به زیرِ گـــامِ او ویرانــه استحکـــام می گیرد
خروشِ اشک هایش میکند خون قلبِ محمِل را
و از پیشانی اش شعــرِ حماســی وام می گیرد
چراغِ خطبه هایش ظلمِ شب را کور خواهد کرد
چنان که صبحِ صادق انتقام از شـــام می گیرد
خـــبر در امتدادِ چشـــم هایش می رسد از راه
می آیـــد نـنگ را از دامـــنِ اســـلام می گیرد
ابراهیم زمانی قم
#ابراهیم_زمانی_قم #روضه #شب_چهارم_محرم #شعر_آیینی #شعر_روضه_حضرت_زینب
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
نوحه وقتی که بخوانی پشت آن ، دم میرسد
دم که راه افتاد یک مرثیه پر غم میرسد
هر کجا یاد تو باشم کربلایم میشود
هر زمان نام تو را بردم محرم میرسد
مادرت با مشت وقتی که به روی سینه زد -
دوستانت دور هم هستند … ماتم میرسد
مجلس روضه بنایش اشک بر لب های توست
مینشینی رو به رویم اشک نم نم میرسد
بی حجاب و با حجاب اینجا عزادار تواند
به تمام گریه کن ها لطف پرچم میرسد
کودک و پیر و جوان و مرد و زن اینجا یکی ست
مشتری ! دارد خریدت باز درهم میرسد
ناخدایی تو ولی از تو خدایی دیده ام
غرق وقتی میشوم ، کشتی به دادم میرسد
چکمه هایم در آوردم ، غلط کردم حسین
این شب توبه کنان توست ، حر هم میرسد
حرف چکمه شد ببین بند دل ما پاره شد
این صدای پای گودال است کم کم میرسد
فاطمه از حال رفته شمر را بیرون کنید
دختر زهرا کتک میخورد ، مریم میرسد
آسیه چشمان زهرا ببندید آن طرف
ساربان دارد به قصد شال و خاتم میرسد
بچه های زینب از خیمه پریشان آمدند
تا که فهمیدند بر ابروی تو خم میرسد
جان دایی ، فکر خواهرزاده هایت را بکن
التماس از خیمه ی زینب منظم میرسد
وقتی افتادند… از خیمه نمیاید کسی
کوه بر کوهی رسد ، آدم به آدم میرسد
اربعین وقتی میایم من ، سراغش نگیر
کاروان بی رقیه در دل غم میرسد
خوب شد که بچه هایم در اسارت نیستند
چون که از هر چارسو ، شلاقِ محکم میرسد
اینقدر زینب عوض شد شوهرش نشناخته اش
ای برادر ! خواهرت اینقدر مبهم میرسد
#محرم_۱۴۰۴
#شب_چهارم_محرم
#دو_طفلان_حضرت_زینب_س
#علیرضا_وفایی_خیال
@hadithashk