طفلان زینب(س)
دو برادر دو تا پر پرواز
دو ستاره دو آفتاب حجاز
دو لب تیغ ذوالفقار حسین
دو گل لالهی بهار حسین
دو برادر دو موسی عمران
آینه های یوسف کنعان
دو برادر خلیل بت شکنند
این دوتا هم حسین هم حسنند
این دو تا با حسین هم قدمند
هردوتاشان مدافع حرمند
این دو ورّاث جعفر طیار
که به پا کرده اند گرد و غبار
هردو هستند حاصل زینب
میروند از مقابل زینب
بسم ربالحسین رب شهید
تیغ را از غلاف خود بکشید
جاده را سر کنید و هی بروید
آنقدر تا که روی نی بروید
بروید ای دو حاصل زینب
روی نی در مقابل زینب
زینب آن خانمی که ماه شب است
زینب آن خانمی که زین اب است
آن که خون علی ست در رگهاش
آن که گیج است پایش عقل معاش
شیرزن ، شیرزادهی علی است
مریم خانوادهی علی است
نفس شیعه است در عالم
بازدم چون حسین و زینب دم
گوشه ای از حیاش آسیه
گوشه ای از نجابتش مریم
شان مایسطرون برادر او
کاتب شان اوست نون وقلم
مادرش بوده از ازل زهرا
جد او بوده از ازل خاتم
جد او گرچه خاتم رسل است
بایدش گفت زینب خاتم
رهبرش گفت اصبری اختی
پای کوبید بر زمین محکم
کربلا تا که قامتش خم شد
آسمان پیش قامتش شد خم
آنچنان محو در حسینش بود
گوییا رفته در سکوت عدم
بعد عباس غیرتش جوشید
آنچنان که نیافتد این پرچم
گرچه او را کشیده اند به بند
دشمنانش اسیر او شدهاند
روی نی دید تا پسر ها را
گفت پس بنگرید دریا را
پس شما سایهی سرم باشید
پیشمرگ برادرم باشید
ما گرفتار هلهله شده ایم
همسفرهای حرمله شده ایم
اصلا این حرمله مودب نیست
ملأ عام جای زینب نیست
مردم شام طعنه را بلدند
بوسه بر چکمه های شمر زدند
دامن شامیان پر از سنگ است
چقدر کوچه هایشان تنگ است
آستین هایمان روی سرمان
آتش افتاده روی معجرمان
قصهی شام داغ سینه شده
چشم ها خیره بر سکینه شده
آه باید فقط فغان بکشم
خار از پای دختران بکشم
چقدر حرف آب را زدهاند
پیش سقا رباب را زدهاند
میشناسید ؟ آن سر سقاست
آن که برروی نیزه پخش و پلاست
نذر نجمه کنید سر ها را
ببرید از حرم نظر ها را
ن ...
#امیری_حسین_و_نعم_الامیر #شعر_شب_چهارم_محرم_1403 #شعر_شهادت_اهل_بیت #شعر_شهادت_دو_طفلان_حضرت_زینب #شعر_محرم_1403
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
طفلان زینب(س)
سابق از این مگر چه کسی دیده در جهان
تابیدن و ظهور دو خورشید ، همزمان
وقت نظر به صورت چون قرص ماه شان
در پشت ابرِ شرم شود مخفی آسمان
عون و محمد از همه فرماندهان سرند
کِی داشت احتیاج بیان آنچه شد عیان؟
وقت هنرنماییِ زینب سرشت ها
افتاد باز نام علی بر سر زبان
عالم حسد برد به مقام سگی چو من
از دست این دو شاه اگر گیرم استخوان
وقتی که روی خاک بدن هایشان فتاد
شد خیمه گاه سینه زن و شد دشت روضه خوان
از بس که نیزه بر تن شان بی امان زدند
چون نیزه زار شد بدن هر دو نوجوان
تا که برادرش نشود شرمسار او
زینب به خویش گفت که در خیمه ات بمان
شهریار سنجری
#امیری_حسین_و_نعم_الامیر #شعر_شب_چهارم_محرم_1403 #شعر_شهادت_اهل_بیت #شعر_شهادت_دو_طفلان_حضرت_زینب #شعر_محرم_1403
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹