eitaa logo
حدیث اشک
5.8هزار دنبال‌کننده
33 عکس
69 ویدیو
7 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
فابک للحسین مُهر کرده روی قلب ما خدا اسم تو را از همان اول بلد بودیم ما اسم تو را هر زمان در کارمان گیر و گره افتاده است یا ابوفاضل مدد گفتیم یا اسم تو را رزق و روزی همه ایل و تبارش می رسد می بَرد هر لحظه، هر ساعت گدا اسم تو را راهمان کوتاه شد، درها به رومان باز هر زمان گفتیم بعد از ربّنا اسم تو را آن زمانی توبه ی آدم قبول افتاد که در میان گریه هایش زد صدا اسم تو را پا به پای گریه کن ها خواهرت هم گریه کرد کربلا شد هر کجا بردیم تا اسم تو را ای فدای آن شهیدی که کنار علقمه بعدِ یا زهرا صدا زد ابتدا اسم تو را خوش به حال زائر صاحب دلی که می شنید از در و دیوارهای کربلا اسم تو را هر شب آوردیم به دستور”فابک للحسین”، دست کم بین گریز روضه ها اسم تو را بارهای بار در متن مقرّم دیده ام پاره پاره قطعه قطعه زیر پا اسم تو را حا و سین و یا و نونَ ت نامرتب شد حسین پس مرتّب گریه کردم هر هجا اسم تو را قسمتش یا کعب نی میشد وَ یا سیلیِ زجر دخترت می بُرد آقا، هر کجا اسم تو را وحید محمدی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا لطیف صل الله علیک یا ذبیح العطشان علیه‌السلام با اجازه از خداوند تعالای حسین اول ماهی زدم دل را به دریای حسین بادبانِ عشق وا شد،ناخدا آماده است باز کشتی نجات شاه راه افتاده است در غمش اهل زمین و آسمان گریان شده رخت خونین حسین از عرش آویزان شده شخص حیدر پای کارِ نصب پرچم آمده سینه‌زن‌ها! یا علی..،ماه محرم آمده کشته ی اشک است اربابی که شد آقای ما کیف دارد دسته‌جمعی گریه‌کردن‌های ما خالی از احساس بودم..،از غمش پُر می شوم مطمئنم عاقبت با لطف او حُر می شوم من میان هروله پرواز را حس می کنم رخت از تن می کَنَم تا یاد عابِس می کنم بر لبم شور شهادت را عسل کن آخرش جان جُونت نوکر خود را بغل کن آخرش حضرت زهرا خودش دنبال کار نوکر است پیرهن مشکی نوکر دستدوز مادر است ناله ی ما امتداد ناله های فاطمه است بانی اطعام روضه،مجتبای فاطمه است چای مجلس از فُراتِ شاه تامین می شود این عَلَم‌ها با پر جبریل تزئین می شود بین هیئت کربلایش را زیارت می کنیم شب به شب با انبیا در روضه شرکت می کنیم دختری‌ شیرین‌زبان اعجاز را آغاز کرد نُطق لالِ مجلس ما را رقیّه باز کرد آی نوکر! رزق اشکت را از آب‌ آور بگیر کربلای اربعین را از علی اکبر بگیر کاش خون ما بریزد در دیار کربلا شیرخوار ما فدای شیرخوارِ کربلا ▪️ بین آن خاکی که شاه‌ تشنه‌لب از حال رفت ناگهان از ذوالجناح افتاد..،تا گودال رفت مادر پهلو شکسته طاقت دیدن نداشت این تنِ سر نیزه‌خورده پشت و رو کردن نداشت @hadithashk
طفلان زینب(س) دو برادر دو تا پر پرواز دو ستاره دو آفتاب حجاز دو لب تیغ ذوالفقار حسین دو گل لاله‌ی بهار حسین دو برادر دو موسی عمران آینه های یوسف کنعان دو برادر خلیل بت شکنند این دوتا هم حسین هم حسنند این دو تا با حسین هم قدمند هردوتاشان مدافع حرمند این دو ورّاث جعفر طیار که به پا کرده اند گرد و غبار هردو هستند حاصل زینب می‌روند از مقابل زینب بسم رب‌الحسین رب شهید تیغ را از غلاف خود بکشید جاده را سر کنید و هی بروید آنقدر تا که روی نی بروید بروید ای دو حاصل زینب روی نی در مقابل زینب زینب آن خانمی که ماه شب است زینب آن خانمی که زین اب است آن که خون علی ست در رگهاش آن که گیج است پایش عقل معاش شیرزن ، شیرزاده‌ی علی است مریم خانواده‌ی علی است نفس شیعه است در عالم بازدم چون حسین و زینب دم گوشه ای از حیاش آسیه گوشه ای از نجابتش مریم شان مایسطرون برادر او کاتب شان اوست نون وقلم مادرش بوده از ازل زهرا جد او بوده از ازل خاتم جد او گرچه خاتم رسل است بایدش گفت زینب خاتم رهبرش گفت اصبری اختی پای کوبید بر زمین محکم کربلا تا که قامتش خم شد آسمان پیش قامتش شد خم آنچنان محو در حسینش بود گوییا رفته در سکوت عدم بعد عباس غیرتش جوشید آنچنان که نیافتد این پرچم گرچه او را کشیده اند به بند دشمنانش اسیر او شده‌اند روی نی دید تا پسر ها را گفت پس بنگرید دریا را پس شما سایه‌ی سرم باشید پیش‌مرگ برادرم باشید ما گرفتار هلهله شده ایم همسفرهای حرمله شده ایم اصلا این حرمله مودب نیست ملأ عام جای زینب نیست مردم شام طعنه را بلدند بوسه بر چکمه های شمر زدند دامن شامیان پر از سنگ است چقدر کوچه هایشان تنگ است آستین هایمان روی سرمان آتش افتاده روی معجرمان قصه‌ی شام داغ سینه شده چشم ها خیره بر سکینه شده آه باید فقط فغان بکشم خار از پای دختران بکشم چقدر حرف آب را زده‌اند پیش سقا رباب را زده‌اند میشناسید ؟ آن سر سقاست آن که برروی نیزه پخش و پلاست نذر نجمه کنید سر ها را ببرید از حرم نظر ها را ن ... لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
میا کوفه حسین(ع) هیشکی دیگه کنار مسلمت نیست الان که دارم به تو نامه میدم کوفه وفاداره به بی وفاییش تنها دارم راهو ادامه میدمظلم اگه شد به من توو شهر کوفه تقاصشو پس میده روزی ظالم شکسته دندونم فدای سرت دندون شیری سه ساله سالم فکر نمیکردم که جماعتِ صبح شب که بشه راهشونو کج کنن حرمت مهمونو چه زود شکستن خدا نیاره با کسی لج کنن یواش یواش باید وصیت کنم غروب عمر من دیگه رسیده به دخترم بگو تو از قول من خیلی بابا دوست دارم حمیده بغضِ گلوم همش به اشکم میگه قدری امون بده نفس بگیرم نامه نوشتم که بیا حسین جان کاشکی میشد حرفمو پس بگیرم بیشتر از اینی که سرم بشکنه دلم شکست از دل سنگ کوفه کاشکی مسیر قافل هت نیفته به کوچ هپ سکوچ هی تنگ کوفه خبر پیچیده که میای و اینجا کوفیایی که دنبال جهازن با طمع غارت اسباب تو عروسیاشونو عقب میندازن راهتو کج کن و برو مدینه قبل از اونی که راهتو ببندن یه عده رو اجیر گرفتن فقط توو کربلا به گری ههات بخندن سنگِ تراش خورده برا تو ساختن اونایی که توو کوفه سن گتراشن یه عده هم نمک کنار گذاشتن بیان رو زخمای تنت بپاشن چهل تا نعل تازه دارن فقط برای روی پیکرت دویدن سلاحای جدیدشون جای خود شمشیر کهنه هم اجاره میدن کوفه میگفت یه روزی جبران میشه نماز بارون براشون که خوندی میبینم اون ظهریو که رو خاکا آب میریزن وقتی که تشنه موندی گروه شعر یا مظلوم لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
میا کوفه حسین(ع) هیشکی دیگه کنار مسلمت نیست الان که دارم به تو نامه میدم کوفه وفاداره به بی وفاییش تنها دارم راهو ادامه میدم ظلم اگه شد به من توو شهر کوفه تقاصشو پس میده روزی ظالم شکسته دندونم فدای سرت دندون شیری سه ساله سالم فکر نمیکردم که جماعتِ صبح شب که بشه راهشونو کج کنن حرمت مهمونو چه زود شکستن خدا نیاره با کسی لج کنن یواش یواش باید وصیت کنم غروب عمر من دیگه رسیده به دخترم بگو تو از قول من خیلی بابا دوست دارم حمیده بغضِ گلوم همش به اشکم میگه قدری امون بده نفس بگیرم نامه نوشتم که بیا حسین جان کاشکی میشد حرفمو پس بگیرم بیشتر از اینی که سرم بشکنه دلم شکست از دل سنگ کوفه کاشکی مسیر قافل هت نیفته به کوچه پسکوچه ی تنگ کوفه خبر پیچیده که میای و اینجا کوفیایی که دنبال جهازن با طمع غارت اسباب تو عروسیا شونو عقب میندازن راهتو کج کن و برو مدینه قبل از اونی که راهتو ببندن یه عده رو اجیر گرفتن فقط توو کربلا به گری ههات بخندن سنگِ تراش خورده برا تو ساختن اونایی که توو کوفه سن گتراشن یه عده هم نمک کنار گذاشتن بیان رو زخمای تنت بپاشن چهل تا نعل تازه دارن فقط برای روی پیکرت دویدن سلاحای جدیدشون جای خود شمشیر کهنه هم اجاره میدن کوفه میگفت یه روزی جبران میشه نماز بارون براشون که خوندی میبینم اون ظهریو که رو خاکا آب میریزن وقتی که تشنه موندی گروه شعر یا مظلوم لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
طفلان زینب(س) سابق از این مگر چه کسی دیده در جهان تابیدن و ظهور دو خورشید ، همزمان وقت نظر به صورت چون قرص ماه شان در پشت ابرِ شرم شود مخفی آسمان عون و محمد از همه فرماندهان سرند کِی داشت احتیاج بیان آنچه شد عیان؟ وقت هنرنماییِ زینب سرشت ها افتاد باز نام علی بر سر زبان عالم حسد برد به مقام سگی چو من از دست این دو شاه اگر گیرم استخوان وقتی که روی خاک بدن هایشان فتاد شد خیمه گاه سینه زن و شد دشت روضه خوان از بس که نیزه بر تن شان بی امان زدند چون نیزه زار شد بدن هر دو نوجوان تا که برادرش نشود شرمسار او زینب به خویش گفت که در خیمه ات بمان  شهریار سنجری لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
حسین من خاک نه بلکه زر بلند کنم کف پایت اگر بلند کنم شب اگر از محل ما گذری تا سحر محتضر بلند کنم تیغِ ابروی تو اگر آید نانجیبم سپر بلند کنم شانه بر مو زدی و از شانه میشود که قمر بلند کنم من چو پروانه ام نمیخواهم دور این شمع پر بلند کنم دستها را به قصد دامانت سر شب تا سحر بلند کنم به قتالم فراق آمده و نا ندارم سپر بلند کنم سر به زیر آمدم ولی کرمت شد دلیلی که سر بلند کنم بطلب باز؛ تا سرِ دوشم کوله بار سفر بلند کنم بخت من هم بلند خواهد شد علمت را اگر بلند کنم باری از روضه را اجازه بده تا منِ دربدر بلند کنم پیش زهرا سرم بلند تر است ناله را هر قدر بلند کنم از غم اکبرِ جگر گوش هت ناله را از جگر بلند کنم گفتی ای اکبر م تو را باید با عبا و نفر بلند کنم از میان دو دست میریزی بدنت را اگر بلند کنم باید از زیر سم مرکب ها تکه های پسر بلند کنم گروه شعر یا مظلوم لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا رضیع الحسین(ع) فکر کن تشنگی به دنیا نیست.. خیمه ی ما کنار دریا نیست فکر کن در مدینه ایم اصلا.. خبر از آفتاب صحرا نیست فکر کن شیر می‌خوری راحت.. مادرت شرمسار بابا نیست فکر کن مشک ها پر از آب است غصه ای در وجود سقا نیست فکر کن حرمله نیامده است.. تیرها با کمانش اینجا نیست فکر کن تختِ تحت خوابیدی همه اش واقعی ست رویا نیست آه دیگر بس است فکر و خیال پسرم جا برای حاشا نیست به خدا مادر تو صد دفعه.. رفت دنبال آب، اما نیست! بین آغوش من بمان امن است جای دیگر بغیر بلوا نیست تو حواست فقط به بابات است چاره ات خواب نیست لالا نیست پسرم حرمله کمان دارد تیرهایش یکی و دوتا نیست تیر مردانه می‌زنند به تو ذره ای رحم بین اینها نیست تیر آمد..درست سمت سرت سر روی پیکر تو حالا نیست بین میدان و خیمه مانده حسین راه دیگر برای آقا نیست ختم تو پشت خیمه برپا شد! عفو کن مجلس تو غوغا نیست سید پوریا هاشمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
شش ماهه حسین(ع) ای هرچه عطش، فرات آواره‌ی توست ای چاره‌ی دل، رباب بیچاره‌ی توست در مسلک ما رفع گرفتاری‌ها یک رو زدنِ کنار گهواره‌‌ی توست کرامت نعمت زاده لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
امان از دل رباب هی نکن گریه پیش آب رباب نرو هی زیر آفتاب رباب چنگ برصورتت نکش اینقدر اینقدر غش نکن رباب رباب از کبودی روی تو خیلی دل زینب شده کباب رباب خاک عالم سر فرات بریز که به طفلت نداد آب رباب پی اصغر نگرد دور و برت تا که پا میشوی ز خواب رباب چقدر بازوی کبودت را داده ای تاب در طناب رباب تو و زهرا دو دسته‌گل دادید اجرتان با ابوتراب رباب معجرت سوخت آری آری سوخت پارچه پیش آفتاب رباب هرکجا معجری به غارت رفت آستین تو شد حجاب رباب چشم عباس دور بردندت بین بازار بی نقاب رباب تو عزیزی عروس فاطمه ای تو کجا مجلس شراب رباب  وحید عظیم پور لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
شش ماهه حسین(ع) رو لبت از عطش ترک نشسته به کی بگم یه ذره آبت بده اگر که بر نگشتی خوابت گرفت میسپرمت که نیزه تابت بده خواست که واسه‌ی تو آب بگیره گمون کنم که حرفاشو نشنیدن آخه نمیدونم چی شد یک دفه هلهله کردن و بهش خندیدن همین که رفتی جیگرم تیر کشید حرمله واسه پسرم تیر کشید یه جوری زد که سرت از جا پرید سرت بریده شد سرم تیر کشید دیدم صدای هلهله بلنده سر توهم فقط به مویی بنده اونجا دیدم اشک بابا در اومد حرمله هم هو میکشه میخنده نفس کشیدن برا تو سخت شد نفس کشیدن برا من سخت تر از جا پریدن برا تو سخت شد از جا پریدن برا من سخت تر بابا همیشه بچه شو با خنده رو دست میگیره و بالا میندازه اینجا ولی بابای تو با گریه خون گلوتو به هوا میندازه گرفتی انگشت بابا رو محکم دستای کوچیکتو حس میکردم منم تو خیمه با دل تپیده با گلوی تو خسّ و خس میکردم موند به دلم شعر برام بخونی تارای صوتی‌ت تراشیده شد بابات دلش به خیمه اومدن نیست سر تو بدجور آخه پاشیده شد برای خوار کردن ما کشتنت خوب میدونن خیمه قرار نداره الهی داغ بچه شو ببینه بچه زدن که افتخار نداره  وحید عظیم پور لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
داغِ تو داغِ تو داغِ گریه داری بود بعد از تو کارم بیقراری بود رفتی و آغوشم زمستان شد با بودنت اما بهاری بود سهم من از شش ماه لبخندت کم بود اما روزگاری بود تنها گناه من به این مردم یک جرعه آب‌ امیدواری بود تیری که از ساقه تورا چیده یک تیر داغ و زهرداری بود مانند زخمِ گوش تا گوشت زخم فراقت زخم کاری بود اندازه‌ی خون گلوی تو از چشم‌هایم اشک جاری بود از من نباید میگرفتندش گهواره‌ی تو یادگاری بود لبخند من پشت حرم دفن است بعد از تو کارم سوگواری بود مادر به شیرش مادراست اما سهم منِ مادر نداری بود دیشب که در صندوقچه خوابیدی کارم فقط چشم‌ انتظاری بود گروه شعر یا مظلوم لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
از تیر بر گلو بود از تیر بر گلو بود، بغضی که در گلو داشت یادش بخیر روزی ، این مادر آرزو داشت با یاد حنجری که شد پاره گریه می کرد لالا همین که می خواند گهواره گریه می کرد دندان نداشت وقتی ، جان داد طفل شیری از حنجرش در آمد ، دندانه های تیری تیر از کمان که آمد، اول به حنجرش خورد بعد از گلو در آمد ، بر قلب مادرش خورد یک سال داغدار پاشیدن گلو بود با کودکی خیالی مشغول گفتگو بود ... از زه صدا در آمد ، از حلق پاره ات نه ! بر نیزه بند آمد ، اشک از نظاره ات ؟ نه ! در معرکه به دور از چشم رباب رفتی آغوش من چه کم داشت ،بر نیزه خواب رفتی سنگت زدند و حتی ، یک آه هم نگفتی بالا نشینم ای کاش ، از روی نی نیفتی ناصر دودانگه لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
طفل رباب(س) رسد به فصل جدایی اگر کتاب بد است و تشنه ماند اگر طفلِ ربّ آب بد است مگر چقدر از آب فرات را می‌خواست برای طفل که بیش از دو جرعه آب بد است به پیش مادر طفلی که از عطش مُرده نه حرف آب زنید و نه لب به آب.. بد است شبیه چوبه‌ی گهواره‌ی علی‌اصغر دلش شکسته و حالِ دلِ رباب بد است خدا کند که سوال از سرِ علی نکند اگر که حرمله پاسخ دهد جواب بد است به گریه گفت چرا روی نیزه خوابیدی؟ مگر که دامن مادر برای خواب بد است؟ خدا کند که نقابی به رخ کشد خورشید برای صورت شش ماهه آفتاب بد است اگرچه بر رویِ سرنیزه سفت بسته شده برای حمل سرش رقص و پیچ و تاب بد است خداکند که نِی‌اش را تکان‌تکان ندهند برای مادر غمدیده اضطراب بد است سرش به نیزه بماند و یا زمین افتد؟ همیشه بین بد و بدتر انتخاب بد است زمین برای سری که ز نیزه افتاد و گرفته با لگد این و آن شتاب بد است گروه شعر یا مظلوم لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
واویلا آتش زده به جان همه اصغر رباب مي سوخت در بيان غمش حنجر رباب در زير آفتاب فقط گريه ميكند بيزار بوده است ز سايه سر رباب لب تشنه رفت اصغر او زير تيغ تير حرف از عطش كسي نزند محضر رباب شايد اگر كه حرمله در كربلا نبود اصغر برای او شده بود اكبر رباب هي لحظه هاي دفن علي را مرور كرد شد نبش قبر داغ دل ديگر رباب مي گفت و مي گريست كه آن ساربان پست مي برد كاش جاي تو انگشتر رباب راس پسر كنار پدر بود بين تشت چوب از يزيد خورد سر دلبر رباب...  محسن صرامی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
بودند دیو و دَد همه سیراب و می‌مکید آن خیمه‌ که بهشت دخیل است بر درش آتش گرفت چون جگرِ آب‌آورش از خیمه‌ها هنوز به عباس می‌رسد آهِ رباب و گریه‌ی نوزاد مضطرش `بودند دیو و دَد همه سیراب و می‌مکید” اصغر ز قحط آب سرانگشت مادرش بعد از سه شب گرسنگی و گریه و عطش جانی نمانده بود در اندام لاغرش گهواره جایگاه سخنرانی‌اش نبود دست حسین گشت بلندای منبرش وقت رجز، گلوش دهن باز کرده بود با ذکر یابن فاطمه و یابن حیدرش تشویق کرد حرمله را لشگر یزید وقتی علی به سمت عقب پرت شد سرش وا شد گلوش قبل زبان باز کردنش رفت و «پدر» نگفت علی‌اصغر آخرش خون ذبیح ریخت روی سینه‌ی خلیل حالا که می‌دهد خبرش را به هاجرش؟ طوری حسین کودک خود را فدا نمود حتی نریخت روی زمین خون اطهرش هنگام‌ دفن‌ کردن‌ شش ماهه‌ی حرم افتاد یاد محسن مظلوم و پرپرش از او چه مانده بود که بیرون کشیده شد از قبر در مقابل چشمان مادرش امّید راه رفتن او را رباب داشت با پای نیزه آمده حالا برابرش از صبح تا به شب به نوک نیزه خیره و... شب تا به صبح طفل خیالی‌ست در برش گروه شعر یا مظلوم لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
حسینی زاده هستی حسینی زاده هستی شیوه ی اعجاز میدانی بگو با حنجرت قدری به ما اسرار پنهانی گلویت راه شیری و سه جرعه تیر قادر نیست که روی کهکشان را خط بیاندازد به آسانی تبارت آفتاب است و زلال رود و بارانی بهاران را نشان دادی درآن عصر زمستانی کجای این جهان دیدند یک لشکر به یکباره ز نوزادی بیاموزد چنین رسم مسلمانی علی الظاهر تو نوزادی، ولیکن یک ولی الله که می‌بردند نامت را علی جویان به حیرانی تو روح عدلی و حقا توانستی به نای حق ستون کاخ ظلمت را چنان زینب بلرزانی جهان سر درگریبان برده و خورشید تاریک است چرا که روی نیزه میرود آیات ربانی تو و سرنیزه ها و باز تکرار جسارت ها ملائک با تو میگریند وقتی روضه‌ میخوانی از آن نیزه که وا کرده گلوگاه تو را با زور دو خط روضه بخوان تا چشم عالم را بِگریانی لب از لب باز کن ای آخرین سرباز ثارالله که مادر جان به لب شد تا که شاید لب بجنبانی گرفتی با دمِ لالا یی تیر و کمان سامان پس از داغ تو مادر را نه سر ماند و نه سامانی میان رفتن و ماندن چقدر این پا و آن پا کرد پس از داغ تو بابا مانده و یک دشت حیرانی نشد زیر عبا پنهان کند این شرمساری را تو آن بغضی که بین خاک هم پنهان نمی مانی رقیه در دلش مانده که کِی باشد در آغوشش کمی بازی کند با تو که تو او را بخندانی خوشی ها شد حرام مادرتو بعد از آن روزِ تلظی کردنت در ساحل دریای طوفانی شگفتا که شگفت آورترین نوزاد تاریخی دریغ از عمر کوتاهت شگفت ازبغض طولانی دلی که بی تو میماند بیابان است میخشکد نگاهت نور مهتاب است دریک شام بارانی شبیه بادسرگردان،میان صحن میچرخم و میگویم به آنهایی که می آیند مهمانی گدای کربلا بودن شرف دارد به اربابی بیا مسکین در این خانه که پشت در نمیمانی بیا که سفره احسان در این بیت الکرم پهن است چه خوانی وچه احسانی چه روزی فراوانی منم آنکه کریمی چون تو را دارد و تو آنی که دستم را گرفتی بارها در کمتر از آنی پریشانم پریشان هوای کربلای تو زیارت هست پایان دل انگیز پریشانی  منصوره محمدی مزینان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
اربا اربا اربا اربا یعنی پا نشی دیگه عصای دست بابا نشی دیکه یه جوری بپاشه از هم بدنت که رو دست بابا جا نشی دیگه اربا اربا یعنی کینه رو بیاد شمشیراشون تا روی ابرو بیاد یه جوری داغتو رو دل بذارن که بابات سمت تو با زانو بیاد اربا اربا یعنی پرپرت کنن تیغا رو راهی پیکرت کنن اربا اربا یعنی اکبر باشی و دشمنا هزار تا اصغرت کنن اربا اربا یعنی پاییزت کنن کشته‌ی شمشیرای تیزت کنن بعد از این که تیکه تیکه کردنت بشینن دوباره ریزریزت کنن اربا اربا یعنی زیر جوشنت پاره پاره بشه حتی پیرهنت وقتی نیزه ها میکوبن بشینه روی هرکدوم یه تیکه از تنت اربا اربا یعنی اونقد بزنن که زنا ناله‌ی ممتد بزنن پسرت رو جلوی چشمای تو بزنن بد بزنن بد بزنن اربا اربا یعنی نزدیک فرات پسرت رو بکشن جلو چشات بشینی گریه کنی گریه کنی دشمنات هو بکشن به گریه هات اربا اربا یعنی یعنی اکبر دیگه نیست اشبه الناس به پیمبر نیست اربا اربا یعنی بعد از این داداش رو سر خواهرا معجر دیگه نیست محمد نجاری وحید عظیم پور لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
آه رباب(س) دیدم بریده حنجری و نیست باورم تو روی نیزه رفتی و من سوخت حنجرم یک جرعه آب خورده ام و آه می‌کِشم شیر آمده به سینه‌ام، ای ناز پرورم وقتش رسیده موقع شیرت رسیده است پایین بیا عزیزدلم باز در برم ای سیب سرخ من پسرم زیر آفتاب رنگ رُخت عوض شده، ای خاک برسرم یکبار هم شده تو برای دل رباب بر روی نیزه خنده بزن ای دلاورم دانم به روی نیزه تو گریان مادری گریه مکن از اینکه به سر نیست معجرم با تیرْ حرمله به تو زد با کمان به من از بس که زد کبود شده کُلّ پیکرم طول مسیر باز نکردی زبان ولی من را زدندو ناله زدی وای مادرم یادم نرفته مجلس ابن زیاد، بود رأسِ تو بین طشت طلا در برابرم محمود اسدی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا رضیع الحسین(ع) گریه بر جان دادنش افلاک کرد خون زیر حنجرش را پاک کرد کند با شمشیر قبر کوچکی.. از لحد کوچکترش را خاک کرد تیر جا خوش کرده ای بر حنجر است ذبح اکبر بود و نامش اصغر است تاج گل از قبر او شرمنده بود قدش از یک شاخه گل کوچکتر است آه از این سینه ی پر خون بکش ناز از این غنچه ی گلگون بکش مادرش از دیدنش جان می دهد تیر را آهسته تر بیرون بکش ... دفن شد آن دیده ی دریایی اش خاک شد شرمنده ی زیبایی اش وقت تلقین علی اصغر رسید اسمع افهم شد دم لالایی اش ... قبر شد کاشانه اش شرمنده ای از غبار خانه اش شرمنده ای جای طفلت داخل گهواره بود از تکان شانه اش شرمنده ای ناصر دودانگه لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
واویلا محشر همان ساعت که تن به نیزه دادی بود آن لحظه که بر گونه ات از زین فتادی بود یا که همان ساعات حمله به حرم، که تو با یاری نیزه شکسته ایستادی بود ای خاک عالم بر سر دنیای بعد از او محشر زمانی که پسر از دست دادی بود پیر و جوان در کشتنت همدست هم بودند در قتل صبرت بین دشمن اتحادی بود حجم سلاحی که ته گودال افتاده‌ست حتی برای قتل یک لشکر زیادی بود آنقدر آهسته قدم روی تنت می زد گویا برایش سیر در عرش امر عادی بود اصراف در قتل تو کرده کوفی نامرد اینگونه کشتن با چه حکم و اجتهادی بود؟ یک تن نگفت ای شمر بعد از کشتنش دیگر پیش نگاه خواهرش چه جای شادی بود غارتگران را دست پر به کوفه برگرداند جسمت برای دشمنان باب مرادی بود می‌ریخت خون تازه از حلق تو بر نیزه چل منزل از کیفیت ذبح تو یادی بودی معنا ی آیات تو را بر نی نفهمیدند در شام و کوفه حافظان بی سوادی بود با دیدن حال ربابت شامیان گفتند ذبح گلوی اصغرش دیگر زیادی بود گروه شعر یا مظلوم لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
از فرط تشنگی از فرط تشنگی لب نازش کبود بود تکیه به نیزه زد همه جا مثل دود بود ساعت حدود سه طرف قتلگاه رفت آن شاه بی سپاه به جنگ سپاه رفت آن سو برادریست که گودال میرود این سمت خواهریست که از حال میرود خواهر ز حال میرود آنقدر که نگو درمانده‌ای به حسرت یک بوسه از گلو دامن کشید و‌ رفت ولی در غبارها افتاد بین دسته ای از نیزه دارها سرنیزه ها که روی تنش سر گذاشتند این جسم را به دسته‌ی دیگر گذاشتند شمشیرها سیوف خذینی شنیده اند رفتند و تیغ روی دهانش کشیده اند ساعت گذشت از سه و نزدیک چار بود خورشید سر برهنه میان غبار بود آن ساقی عزیز که میرفت هوکشان شمشیرهای مست پی او سبو کشان یک سو عزیز فاطمه صدپاره پیرهن یک سو عزیزه های حسینند مو کشان شمشیر میبرید و نمیدوخت هیچ کس پس نیزه ها زدند به جسمش رفوکشان با این که تیز بود نگاه سنان و شمر سرنیزه های خسته چه کنداست نوکشان پا بر دهان قاری قرآن نمیزنند این شرط ذبح نیست به پشت و به روکشان آنها که آمدند به گودال بی سلاح یک دسته پا زنان و دگر دسته مو کشان بعد از هزار و نهصد و پنجاه تا شکاف شمر آمده‌ست خنجر خود بر گلو کشان خون بر دل کبوتر مقتل نکن ببُر کارت بریدن است معطل نکن ببر این تیغ کند هرچه قدر زجر میدهد جایش ولی خدا به حسین اجر میدهد میدید روی تل چه می‌آرند بر سرش تا ضربه‌ی دوازدهم مرد خواهرش ساعت چهار یوسف زهرا دریده شد با ضربه های شمر گلویش بریده شد ساعت چهار رد شد و سمت غروب رفت سردار سربلند سرش روی چوب رفت خارج شدند مردم کوفی ز قتلگاه وارد شدند خیمه‌ی عطشان به ذکر آه آنجا که پیش فاطمه نزدیکی فرات کون و مکان گریست براجسادالعاریات آنجاکه چنگ شمربه زلف حسین رفت وقتی بریده شد سرکل مقدسات جایی که خورد ، سینه‌ی ام‌الکتاب شد جایی که تکه تکه شد آیات محکمات فریاد زینب است که یاایهاالرسول هذا مرمل بدما ، هذه بنات ما را نگر که معجرمان آستین ماست خون گریه میکنند از این داغ کائنات این قوم هتک حرمت زینب نموده اند روز قیامت از تو نبینند التفات  وحید عظیم پور لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا الله به جز از کشتن یارت سخنی مانده مگر؟ ای گل سرخ برایت چمنی مانده مگر از تل اینگونه سرازیر نشو می افتی گیرم آیی تو به گودال ، تنی مانده مگر چه جوابی برسد از لب پاشیده شده به سلامت چه علیکی ، دهنی مانده مگر این که خاکی نشود امرِ محال ست بدان از چه خاکی نشود ، پیرهنی مانده مگر بین گودال فقیری اگر آمد تو بگو دست خالیست ، عقیق یمنی مانده مگر می روی سوی چه ؟ از مقتل مقصود امروز جز به آغوش برادر وطنی مانده مگر پرچم شاه دگر دست تو افتاده ، بگیر چون تو در دشت بلا شیر زنی مانده مگر  حامد آقایی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
غریب حسین(ع) چشمم به یاد بی کسی ات پُر ستاره است از غصه‌ی تو ، غصه‌ی دل بی شماره است دندان من شکسته و خونی شده لبم با تو تمام صحبت من با اشاره است نامه نوشته‌ام که بیایی ولی میا با یاد نامه، سینه‌ی من پُر شراره است امروز دست حرمله دیدم کمان و تیر دلواپسیّ من ز غم شیرخواره است جان سه ساله کوفه میا با سه ساله‌ات کوفی به فکر غارت یک گوشواره است ای یار دیدنی شده‌ام دیدنی حسین بنگر که پیکرم روی میخ قناره است من بر قناره‌ام تو ولی زیر سمّ اسب از میخ سم اسب تنت پاره پاره است محمود اسدی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
سلام بر محبین اهل بیت علیه السلام عرض تسلیت به مناسبت فرا رسیدن ماه محرم ماه عزای سیدالشهدا ع خدمت همه شما در حد توان اشعار رو برای استفاده شما عزیزان بارگذراری کردیم ضمن التماس دعا از همه شما عزیزان به اطلاع می رساند تا اخر دهه اول هیچ شعری دیگه بارگذاری نخواهد شد @hadithashk