eitaa logo
حدیث اشک
7.1هزار دنبال‌کننده
46 عکس
86 ویدیو
7 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
جانم علی اکبر(ع) خورشید و ستاره را برافروخت بهم ایثار و حماسه را بیاموخت بهم از میمنه تا میسره‌ی لشکر را با گردش شمشیر خودش دوخت بهم کرامت نعمت زاده لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
ولدی آینه دار شکوه است علی جانِ حسین همچنان سلسله کوه است علی جانِ حسین آمده مثل ابالفضل پناهش بشود یک تنه آمده تا اینکه سپاهش بشودزلف بر شانه به سیمای نبی می آید به اُحد می رود و جای نبی می آید صفت سرو بر این قد رسا کم باشد قامتش جلوه ای از عرش معظم باشد لشکرِ ابروی او تیغ زنان می آید دشمن از کثرت کشته به فغان می آید میرود تا که ولی زنده بماند بی شک اشهَدُ اَنَّ علی زنده بماند بی شک تیر از چله ی ابروی کجش می بارد برق چشمش اثر صاعقه ها را دارد میمنه میسره را ساده بهم می ریزد دسته دسته جلویش دست قلم می ریزد دست در قبضه شمشیر شبیه علی است پدرش گفت که این شیر شبیه علی است لشکری پیش قدمهاش زمین می افتد چقدر سر جلوی پاش زمین می افتد کوفه را کشت رجز خواندن بی مانندش همه گفتند علی آمده یا فرزندش جبرییل آمده فضل علی اکبر می خواند به جوانمردی او آیه مکرر می خواند می رود میمنه تا میسره را مثل علی زرهش پشت ندارد بخدا مثل علی چین می افتد به صف لشکر اگر تیغ کشد شامْ مرگی برسد اکبر اگر تیغ کشد از عطش حیف نمانده ست رمق در جانش دستش از خستگی افتاد چو مادر جانش اسب او خواست به خیمه برود،عکسش شد خواست از حادثه ها دور شود، عکسش شد برد با حوصله در کوچه دشمن او را می سپارد به دم تیزی آهن او را ذره ذره تنش از اسب زمین می ریزد اربأ اربا بدنش مثل نگین می ریزد زخم ها پشت سر هم به بدن باز شدند عضو های تنش انگار که مقراض شدند روی زانو پدر از راه خمیده آمد از همه زندگی اش دست کشیده آمد  حسن کردی ،_شعر_محرم لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا علی اکبر(ع) رفت و یک محشری به راه افتاد یک تنه لشگری به راه افتاد ثانی حیدری به راه افتاد شِبهِ پیغمبری به راه افتاد هر که آمد جلو سرش را باخت لشگری را به دردسر انداخت زده یکباره تا دلِ لشگر شد فراری عدو به دور و بر کرده محشر به پا علی اکبر خواست برگردد و ولی دیگر ... خون به چشمان اسب بارید و مرکبش راه را نمی دید و ... چشم های عقاب شد بسته داشت می رفت نرم و آهسته می خورد ضربه ضربه پیوسته وای از دست نیزه ، از دسته ... پیکرش ذره ذره می ریزد از تنش ذره ذره می ریزد مثل تسبیح پاره ای هر جا هر طرف رفته زیر دست و پا پهن باید شود عبایی تا پدرش ، یک به یک علی ها را بعد تو می شود حسین تنها بعد تو خاک بر سر دنیا... مهدی شریف زاده لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
ولدی ولدی کمرِ من پسرم تا شده از تا شدنت نیست امّید علی جان به سراپا شدنت آنقدر در همه جا پیکر تو پخش شده شدنی نیست تنِ گمشده پیدا شدنتبرسانید جوانان بنی هاشم را مانده ام در پسِ این حلِّ معما شدنت کربلا مثلِ مدینه شده از وقتیکه صحبتِ کوچه شد و صحبتِ زهرا شدنت پدرت دست به زانو شده با رفتنِ تو محشری کرده به پا بی کس و تنها شدنت باز برگرد و جلو چشمِ پدر راه برو ولدی تشنه شدم ، تشنه ی دریا شدنت میوه ی قلبِ حسین لشگر این قوم نداشت طاقتِ دیدنِ پیغمبرِ عظمی شدنت نه فقط جانِ پدر پشتِ سرت رفت پسر دلِ اهلِ حرمی وقتِ مهیا شدنت جرمت هم نامِ علی بودنِ تو بوده و بس چشمشان کور شد از ثانیِ مولا شدنت چه قدَر کینه به دل داشته اند از حیدر شده معلوم از این قدر، مجزّا شدنت مثلِ تسبیح شدی پاره ، علی ها شده ای علی اکبر چه قدَر سخت شد املا شدنت باید حالا پس از این خاک سرِ دنیا ریخت ولدی بعدِ تو و راهیِ عقبا شدنت آب رفته چه قدَر پیکرِ تو ، پیرم کرد علی اکبر، علیِّ اصغرِ لیلا شدنت مهدی شریف زاده لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
دلاور علی اکبر دلدار و دل آرام و دلاور علی اکبر جمع اند همه آل کسا در علی اکبر آن چیز که خوبان همه دارند در عالم دارد همه را یک تنه در بر علی اکبر فهم احدی نیست به یک ذره‌ی علمش کم رفته اگر بر روی منبر علی اکبر مضمون چه شعری است برازنده اش آخر از مدح و ثنا هست فراتر علی اکبر با گردش شمشیر به دستش همه گفتند در کرب و بلا ثانی حیدر علی اکبر حتی نرسیده ملک الموت به گردش از میمنه زد تا که به مِیسر علی اکبر در منطق و درخلقت و در خلق شبیه است بیش از همه بر شخص پیمبر علی اکبر معصیت آن را که محب است خداوند بخشد به سخا روز جزا بر علی اکبر از اسب زمین خورد و پدر گریه کنان گفت دردا ؛ علی اکبر ...علی اکبر .... علی اکبر می خواست صد و ده پسر ارباب و به یک روز این خواسته بنمود مُیسّر علی اکبر از خوردن سر نیزه ای از پشت به پهلو شد بانیّ مرثیه‌ی مادر علی اکبر برخیز و اذانی بده هنگام نماز است یک مرتبه ، یک دفعه‌ی دیگر علی اکبر برخیز و در این دشت به فکر پدرت باش خیره است به او دیده‌ی لشکر علی اکبر از عهده‌ی جمع بدنت بر نمی آید گشته است همه دشت سراسر علی اکبر ای روشنی چشم پدر، چشم تو روشن صحبت شده از غارت معجر علی اکبر از روضه همین قدر که گردید مزارش هم قد مزار علی اصغر علی اکبر عرفان ابوالحسنی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
"خَلقَاً و خُلقَاً" باز خواهم عاشقی از سر کنم شرح میدان رفتن اکبر کنم اکبر آن شبه رسول کربلا جرعه نوش باده جام بلا خَلقَاً و خُلقَاً” چو ختم المرسلین در رشادت چون امیرالمؤمنین در شهامت وارث خیرالنسا در کرم مثل عمویش مجتبی اکبر آمد با رخ پیغمبری با صلابت با شکوه حیدری گفت شاها آمدم نک سوی تو تا ببوسم خاک پای کوی تو تا بگویم راز دل فرصت بده بهر جانبازی مرا رخصت بده رخصتی ده جان به قربانت کنم جان فدای دین و قرآنت کنم بر شهادت اذن میدانم بده جان ز تن رفته بیا جانم بده گفت با فرزند خویش آن شهریار من تو را قربان کنم از بهر یار لَن تَنَالُوا البِرَّ حَتّی تُنفِقُوا” بهترین ها را بده در راه او نیست اندر بزم آن والا نگار از تو بهتر گوهری بهر نثار‌‌” ای رخ احمد ز رویت منجلی وی که ممسوسی به ذات حق،علی تا کنم کسب رضایت از خدا من تو را قربان کنم ای مه لقا می فرستم سوی این قوم جهول یک علی از نسل زهرای بتول راهی میدان شد آن والا مقام تا که بذل جان کند بهر امام تا که منقذ فرق اکبر را شکافت لشکر از هر طرف سویش شتافت برون شد از حنجر اکبر کلام یا اَبَتا عَلَیکَ مِنّی السَلام” تا بلند شد بانگ آن فرخنده فر در حرم آزرده شد قلب پدر تا شنید بانگ علی را شاه دین جست از جا و نشست بر روی زین سوی شهزاده آمد با شتاب با دلی غمدیده و چشمی پر آب تا که دید اکبر شده نقش زمین بر زمین آمد فرود از صدر زین شد مدینه سرزمین کربلا بی رمق شد زانوی شاه ولا دید پاشیده ز هم شیرازه اش بر تنش جای سنان و نیزه اش دید دشت کربلا را لاله گون اِربَاً اِربا” پیکری را غرق خون وای از آن ساعت که شاه عدل و داد بر سر نعش علی اکبر فتاد چهره اش بر صورت اکبر نهاد زین مصیبت خاک غم بر سر نهاد شاه گفتا در رثای آن جوان بی تو ویرانه بادا این جهان بس کن ای مداح” آل بوتراب زین مصیبت قلب زینب شد کباب محمد رستمی(مداح) لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
پسرم جوشن به خاک خورد، سپر تکه تکه شد بابا قدش خمید ، پسر تکه تکه شد هر ضربه که زدند به جان پدر زدند اولاد تیغ خورد پدر تکه تکه شد حکم پسر برای پدر دیده و دل است یعنی که چشم دید جگر تکه تکه شد از باغ ، میوه‌ را به درستی نچیده‌اند بلکه چنان زدند ثمر تکه تکه شد با احتساب این که علی در نماز بود طوری به سر زدند که سر تکه تکه شد آرام گفت یا ابتا را اَبَ اَبَ یعنی نفس برای پسر تکه تکه شد طوری ز روی اسب به روی زمین فتاد گفتند زانوان پدر تکه تکه شد گریان گذاشت صورت خود را به صورتش دیگر به پا نخواست ، کمر تکه تکه شد تشییع او کسای یمانی نیاز داشت یک تن به قدر پنج نفر تکه تکه شد عمه رسید تا به پدر کم نظر کنند عمه که سر رسید نظر تکه تکه شد  وحید عظیم پور لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
واویلا این نیزه ها که روی تنت قد کشیده اند انگار تیغ روی محمد کشیده اند تا اینکه خوب خوب جدایت کنند آه هر گوشه هر طرف که نباید کشیده اند بالای زین بمان که و گرنه به رسم کفر اینها اگر سوار بیفتد کشیده اند فزت و رب کرب و بلا را بخوان که باز این ابن ملجمان همگی قد کشیده اند حتماً نماز شکر ادا کرده اند چون تکبیر های ممتد و بی حد کشیده اند حتی فرشته های خدا هم قلم به دست بر تکه تکه های تو گنبد کشیده اند از پا نشستم از غم و پایین پای من تنها برای توست که مرقد کشیده اند  رحمان نوازنی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
ای گل لاله ای گل لاله! ز تیغ و تیرها پرپر شدی پاره پاره از دم سر نیزه و خنجر شدی گر چه در صورت شباهت با پیمبر داشتی با چنین پهلو ولی آیینه‌ی مادر شدی پا مکش روی زمین ورنه پدر را می‌کُشی باعث خوشحالی و شادی یک لشگر شدی سوره‌ی یوسف برای من تو بودی اکبرم حال می‌بینم که مثل سوره‌ی کوثر شدی نیزه داران پیش چشمم اربا اربا کردنت اکبر من چند تصویر از علی اصغر شدی سعی کردم از زمین بردارمت اما نشد خورد دستم بر تنت دیدم که تو بی سر شدی محمود اسدی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
اربا اربا اربا اربا یعنی پا نشی دیگه عصای دست بابا نشی دیکه یه جوری بپاشه از هم بدنت که رو دست بابا جا نشی دیگه اربا اربا یعنی کینه رو بیاد شمشیراشون تا روی ابرو بیاد یه جوری داغتو رو دل بذارن که بابات سمت تو با زانو بیاد اربا اربا یعنی پرپرت کنن تیغا رو راهی پیکرت کنن اربا اربا یعنی اکبر باشی و دشمنا هزار تا اصغرت کنن اربا اربا یعنی پاییزت کنن کشته‌ی شمشیرای تیزت کنن بعد از این که تیکه تیکه کردنت بشینن دوباره ریزریزت کنن اربا اربا یعنی زیر جوشنت پاره پاره بشه حتی پیرهنت وقتی نیزه ها میکوبن بشینه روی هرکدوم یه تیکه از تنت اربا اربا یعنی اونقد بزنن که زنا ناله‌ی ممتد بزنن پسرت رو جلوی چشمای تو بزنن بد بزنن بد بزنن اربا اربا یعنی نزدیک فرات پسرت رو بکشن جلو چشات بشینی گریه کنی گریه کنی دشمنات هو بکشن به گریه هات اربا اربا یعنی یعنی اکبر دیگه نیست اشبه الناس به پیمبر نیست اربا اربا یعنی بعد از این داداش رو سر خواهرا معجر دیگه نیست محمد نجاری وحید عظیم پور لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
ولدی برگ برگی که به زیر قدم پاییزی باز از هجمه ی این باد نمی پرهیزی شاخ و برگ بدنت تازه مرتب کردم باورم نیست که اینگونه بهم می ریزی تا ضریح بدنت بهر امید آمده ام احترامم کنی و بار دگر برخیزی صدو یک دانه تسبیح دلم ریخت زمین جگرم سوخت عجب روضه حزن انگیزی یک عبا بهر حرم بردن جسم تو کم است چه کنم نیست جز این کهنه عبایم چیزی اصغر اصغر بدنت را به عبا میچینم اکبری میشوی و باز بهم میریزی من در این واقعه از خون جگر لبریزم و تو چون آب روان از قدحی لبریزی مجید قاسمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
تو بمان تو بمان بعد تو دل منتظر سوختن ست خیمه ها بعد پدر در خطر سوختن ست لب خشک تو و ظهر و حرم و این دل من هر کجا می نگرم من خبر سوختن ست همه آزارِ به احمد به تو یک روزه رسید چونکه خورشید فقط معتبر سوختن ست ای موذن که امامت همه شایسته ی توست این عبا مال تنت که سپر سوختن ست دیدن پهلوی تو کهنه ترین زخم من ست که هنوز این پدرت خونجگرِ سوختن ست از غم تشنگی من ، تو چنین افتادی تن تو جمع شده این اثر سوختن ست  حامد آقایی ،_شعر_محرم لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹