یا مسلم ابن عقیل(ع)
هر طرف هر کوچه رفتم پشتِ پا انداختند
مُسلمت را گیرِ مشتی بی حیا انداختند
صبح با من گرچه هر یک دستِ بیعت داده اند
عصر شد یک یک نقاب از چهره ها انداختند
آنچنان زد بر دهانم بی حیا دندان شکست
این لبانم را حسین جان از نوا انداختند
غیرِ شرمنده شدن حرفی برای من نماند
کرده اند کاری که من را از صدا انداختند
خاطرم را یادِ غربت های زهرا مادرت
یادِ غم های علیِّ مرتضی انداختند
عده ای دنبالِ صیقل دادنِ شمشیرها
عده ای هم روی بامِ خانه جا انداختند
کوفیان در فکرِ غارت کردنِ انگشترند
چشم هاشان را به دنبالِ طلا انداختند
دخترت را لااقل از این جماعت دور کن
در دلِ آشفته ام هول و ولا انداختند
استخوانهایم صدا می زد حسین کوفه میا
از روی دارالاماره تا مرا انداختند.
مهدی شریف زاده
#شعر_روضه #شعر_شهادت_حضرت_مسلم #شعر_شهادت_حضرت_مسلم_ابن_عقیل #شعر_شهادت_سفیر_اباعیدالله_الحسین #شعر_محرم_1403
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
حسین من
با اینکه گفتم از عشق ، از عشق بی نصیبم
از آشنام گفتم ، اما خودم غریبم
عشق حسین من را تنها نمیگذارد
در بین نخلها هم سرمست عطر سیبم
آمد من الحسینت ، سوی حبیب اما
خط الیالحسینم ، راهی نشد حبیبم
یک موسفید آمد ، از تو حنا بگیرد
دیدم محاسنم را ،کز خون خود خضیبم
در نامه ام نوشتم ، برگرد ای مسیحا
من که شدم سفیرت ، در کوفه بر صلیبم
تو مصطفای طفّی ، من هم اویس کوفه
دندان من فدای ، دندانت ای حبیبم
اسب فقیر کوفه ، نعل جدید کوبید
حیرت زده میان ، این قوم نانجیبم
پیراهن تو یوسف ، درمان چشم من بود
صد تکه میشود حیف ، پیراهن طبیبم
وحید عظیم پور
#شعر_روضه #شعر_شهادت_حضرت_مسلم #شعر_شهادت_حضرت_مسلم_ابن_عقیل #شعر_شهادت_سفیر_اباعیدالله_الحسین #شعر_محرم_1403
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
غروب شد
غروب شد پرم از این قفس رها نمیشود
کبوترت دگر از این زمین جدا نمیشود
شکست بغض من به دست سنگهای مردمش
تو را خدا نیا که کوفه با وفا نمیشود
صدا زدم که بشنوی از آمدن حذر کنی
ولی میان این همه سر و صدا نمیشود
اگر از آمدن به سمت کوفه منصرف شوی
قد سه ساله ات میان کوچه تا نمیشود
بگو که روسری اضافه با خودش بیاورد
بگو به خواهرت که کوفه با حیا نمیشود
اگر که جسم اکبرت اسیر نیزه ها شود
دگر کسی برای پیریت عصا نمیشود
یکی به تیر سازهای کوفه آخرش نگفت
سه شعبه در گلوی شیرخواره جا نمیشود
نیا که روی نیزه ها سر تو سنگ میخورد
نصیب تو کفن به غیر بوریا نمیشود
محمد نجاری
#شعر_روضه #شعر_شهادت_حضرت_مسلم #شعر_شهادت_حضرت_مسلم_ابن_عقیل #شعر_شهادت_سفیر_اباعیدالله_الحسین #شعر_محرم_1403
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
غریبم یا حسین
شد خمیده ساقه ام برگ و بری باقی نماند
شد امیدم ناامید و باوری باقی نماند
غرق در اندوه و غم هستم برای مسلمت
جز خجالت ، غیرِ چشمانِ تری باقی نماند
هیچ کس اینجا محلّی به سفیرِ تو نداد
خانه ها را یک به یک رفتم، دری باقی نماند
پشتِ من خالی شده خیلی غریبم یا حسین
غیر طوعه هیچ یار و یاوری باقی نماند
آنقَدَر شمشیر های نو سفارش داده اند
دستِ خالی بینشان آهنگری باقی نماند
با لبِ خونی سلامت می دهم مولای من
کن حذر از کوفه حرفِ دیگری باقی نماند
از بلندی آنچنان محکم مرا انداختند
خُرد شد هر استخوانم پیکری باقی نماند
کوچه به کوچه حسین جان پیکرم روی زمین
شد کشیده آنقَدَر برگ و بری باقی نماند
سخت باشد پیش تو مسلم سرافکنده شود
خوب شد که روی این پیکر سری باقی نماند...
مهدی شریف زاده
#شعر_روضه #شعر_شهادت_حضرت_مسلم #شعر_شهادت_حضرت_مسلم_ابن_عقیل #شعر_شهادت_سفیر_اباعیدالله_الحسین #شعر_محرم_1403
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
کوفه نیا حسین جان
محمل صبرم ز اشک دیده در گل مانده است
از که جویم نسخه درمان که دل درمانده است
خانه بر دوشم هر آن کس که مرا در کوفه دید
یا که در بسته به رویم یا که از خود رانده است
آنقدر شور پذیرایی از تو داشتند
هر کسی شمشیر خود را در نمک خوابانده است
سوختم از نیشخند مردم اما بیشتر
خنده های حرمله قلب مرا سوزانده است
از سه شعبه دایه می سازند و از نی گاهوار
وای از آن طفلی که مادر در بغل خوابانده است
تیر و نیزه هر کدامش قبله گاهی یافته
کوفه سوی اکبر ت هر نیزه را چرخانده است
قول سوغاتی به دخترها پدرها می دهند
گوشواره خواستن هاشان مرا ترسانده است
بس که مشتاق تماشای اسیری منند
کوچه کوچه پیکرم را دشمنت گردانده است
تا که راه زینبت در کوفه گل باران شود
خون سرخم کوچه های کوفه را پوشانده است
سهم من چندین اگر سنگ است از این بام ها
باقی اش آقا برای کودکانت مانده است
موسی علیمرادی
#شعر_روضه #شعر_شهادت_حضرت_مسلم #شعر_شهادت_حضرت_مسلم_ابن_عقیل #شعر_شهادت_سفیر_اباعیدالله_الحسین #شعر_محرم_1403
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
می گرید امشب
می گرید امشب باز حتی پیکر کوفه
عطر علی پیچیده در سر تا سر کوفه
مثل امیرالمومنین تنها ست مسلم در
پس کوچه های ساکت و کور و کر کوفه
وقتی که در ها روی مهمان بسته باشد پس
می نالد از این غصه دیوار و درِ کوفه
تقدیر مسلم نیست خاک کربلا اما
قسمت شده باشد یل رزم آور کوفه
وقتی که مسلم می شود محصور در آتش
ارباب سهمش می شودخاکسترِ کوفه
وقتی که مسلم تشنه لب جان می دهد یعنی
لب تشنه کشتن هست تیر آخر کوفه
می گفت مسلم لحظه جان دادنش: برگرد
ای میهمان بی کس و بی یاور کوفه
هم می برند انگشت و هم انگشترت را آه
مردانِ از نامرد بی مذهب تر کوفه
روزی به آتش می کشد کوفی خیامت را
آتش ببارد کاش پس روی سر کوفه
عباس گودرزی
#شعر_روضه #شعر_شهادت_حضرت_مسلم #شعر_شهادت_حضرت_مسلم_ابن_عقیل #شعر_شهادت_سفیر_اباعیدالله_الحسین #شعر_محرم_1403
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
دارم به لب نوا ، برگرد
به روی دارم و دارم به لب نوا ، برگرد
اگر چه نامه نوشتم بیا ، میا ، برگرد
دو دست بسته ، لب پاره ، دیده گریان
همه به ناله بگویند ، یکصدا ، برگرد
به غیر سنگ لب بام و تیغ و نیزه و تیر
غریبه اند همه ، نیست آشنا برگرد
مدینه باز در این کوفه می شود تکرار
دوباره فاطمه ای بین کوچه ها ، برگرد
میا که حرمله با تیر ، بر سر دوشت
زند به حنجر شش ماهه ، بی هوا ، برگرد
سنان به دست ، همه اهل کوفه همدستند
کنند دست علمدار تو جدا ، برگرد
میا که سهم سرت سنگ می شود اینجا
و اجر قاری قرآن شود ادا ، برگرد
بلند مرتبه شاهی و ترسم از این است
تنت به خاک بیابان شود رها ، برگرد
به تازیانه جدا می کنند در گودال
ز جسم بی سر تو ، دختر تو را ، برگرد
میا که پیرهن کهنه میشود غارت
و نیست بر تو کفن غیر بوریا برگرد
میار زینب خود را ، و گرنه می گردد
به کوفه همسفر شمر بی حیا ، برگرد
به روی دارم و این است حرف آخر من
میا به کوفه، در این شهر بی وفا ، برگرد
علی سلطانی
#شعر_روضه #شعر_شهادت_حضرت_مسلم #شعر_شهادت_حضرت_مسلم_ابن_عقیل #شعر_شهادت_سفیر_اباعیدالله_الحسین #شعر_محرم_1403
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
مولای من
شادم که منم محو دلیری که تویی
پیغام بر ماه منیری که تویی
باقی همه رعیتند در ملک وجود
آنجا که منم عبد و امیری که توی
کرامت نعمت زاده
#شعر_روضه #شعر_شهادت_حضرت_مسلم #شعر_شهادت_حضرت_مسلم_ابن_عقیل #شعر_شهادت_سفیر_اباعیدالله_الحسین #شعر_محرم_1403
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
مولای من
این نامهها مانند سنگی سد راهند
یوسف نیا کنعانیان در فکر چاهند
اینجا همه در فکر تجهیز سپاهند
پیران اینجا هم حریص یک نگاهند
تنها امید و آرزویم رفت از دست
در پیش زهرا آبرویم رفت از دست
این شهر آقا لایق مهمان شدن نیست
اصلاً نیا زیرا زمان آمدن نیست
حتی کسی مشتاق بر دیدار من نیست
فهمیدهام در شهر کوفه جای زن نیست
گویا شیاطین در معابر چیره بودند
مردان به شکلی بد به زنهاخیره بودند
هر کس که میبینی هوای جنگ دارد
در سر سلاحِ خدعه و نیرنگ دارد
دیدم فراوان در معابر سنگ دارد
این شهر خیلی کوچههای تنگ دارد
دربین هر خانه صدای سوت وخنده ست
از کوچه هایش رد شدن خیلی زننده ست
اینجا مرام مردمانش فرق دارد
خورشید هم در آسمانش فرق دارد
دیدم که کالای دُکانش فرق دارد
شمشیر ها ، تیروکمانش فرق دارد
با دیدن این صحنه ها خیلی خرابم
دائم به فکر اصغر و فکر ربابم
در شهر کوفه بیوفایی پرفروغ است
درسینههاشان کینه در حد بلوغ است
دیدم صف آهنگریهایش شلوغ است
این نامهها از ریشه و از بُن دروغ است
خوبان اینجا عهد و پیمان را شکستند
با خولی و با حرمله هم کاسه هستند
حرف هنر در جنگ ودرجنگاوری بود
هر کس به فکرسبقتِ از دیگری بود
اخبار ها پیوسته در آهنگری بود
تیر وکمان خیلی برایش مشتری بود
ازسهم بیت المالشان خنجر خریدند
اینجا برای سر بریدن صف کشیدند
وقتی زعیم شیعیانش بی خیال است
یاری و اُلفت با شما امری محال است
در سینه هاشان بغض حیدر بی مثال است
هرکس که نامش را برد خونش حلال است
پیر و جوان کوفه در جوش و خروشند
اینجا بهای دین به گندم می فروشند
این شهر در خیره سری آوازه دارد
در بی حیایی شهره بی اندازه دارد
زخم زبانها حکم یک سر نیزه دارد
پاهای اسبانش صدایی تازه دارد
در خواب دیدم گریه های خواهرت را
چسبیده بر هرنعل تازه پیکرت را
دل را مهیای غم پاییز کردند
بغض تو را در سینه ها لبریز کردند
از شوق در همراهیت پرهیز کردند
دندان برای دخترانت تیز کردند
اینها که در ظاهر کمی علامه هستند
دلخوش برای بردن عمامه هستند
میترسم آقا در غم جانان بمانی
بر روی خاک و خارها عریان بمانی
بر روی نی مبهوت و سرگردان بمانی
وقت تلاوت بی لب و دندان بمانی
از دستهای بیعت کوفی حذر کن
جان رقیه دخترت ترک سفر ...
#شعر_روضه #شعر_شهادت_حضرت_مسلم #شعر_شهادت_حضرت_مسلم_ابن_عقیل #شعر_شهادت_سفیر_اباعیدالله_الحسین #شعر_محرم_1403
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
کوفه نیا حسین جان
آقا نیا که قصة بیعت دروغ است
آقا نیا آهنگری هاشان شلوغ است
جای شما و جای زینب روی چشم است
نه این نفاقستان که بی شمع و فروغ است
آقا نیا اینها حرامی اند و بی رحم
مست از شراب غفلت و همواره در وهم
در بزم شان هر یک برای هم بُریدند
از گوش و دست و پای اطفال شما سهم
آقا به این اهل سقر بی اعتمادم
به مردمان بی جگر بی اعتمادم
اصلا نیاور زینبت را جان زهرا
به کوچه و دیوار و در بی اعتمادم
جهل و علی نشناسی کوفی زیاد است
قتل شما از منظر اینها جهاد است
فهمیدم از رفتارشان آقا نیایید
اینجا فرار از اُمّت حیدر نماد است
کوفی کجا با الفت و مهمان نواز است؟
کوفی کجا از مال دنیا بی نیاز است؟
اینها شما را هم به نرخی می فروشند
قومی که بُهتان زد، علی اهل نماز است؟
آقا خلاصه مسلم اینجا بی حبیب است
در کوچه های شهر نامردی غریب است
از دست و پای بسته ی مسلم بخوانید
آن نامه ها و قصه ها آقا فریب است
این حرف آخر، ذکر لبهایم هماره
از پشت بام و مقتل دارالعماره
صد مسلم و هانی به فرمان شمایند
بر نیزه باشد رأس شان با یک اشاره
وحید قاسمیان
#شعر_روضه #شعر_شهادت_حضرت_مسلم #شعر_شهادت_حضرت_مسلم_ابن_عقیل #شعر_شهادت_سفیر_اباعیدالله_الحسین #شعر_محرم_1403
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا صاحب الزمان(عج)
آن کف پایی که راهش به بیابان خورده باشد
فیضِ آن این است که خار مغیلان خورده باشد
اَلبِلاءُ لِلوِلا”..،یعنی پری که در مسیر است بیشتر باید یقیناً، تیر شیطان خورده باشد پاییوسف” چون
زلیخا” آبرو دادن ملاک است هرچه هم غم در فراقشپیر کنعان” خورده باشد سنجش میزان عاشق بودن دیوانه..،”زخم” است کاش پیشانی ما هم سنگِ طفلان خورده باشد گاه به بُن بست خوردن..،حِکمت طِیِّ طریق است رام شد آن سیل که به آببندان خورده باشد
اشک” ، روح گریهکُن را به تعالی می رساند آن نهالی سبز خواهد شد که باران خورده باشد از محالات است که روزی اشکش قطع گردد چشم آن گریهکُنی که نور قرآن خورده باشد قدر آغوش پُر از مهر پدر را درک کرده کودکی که سوزِ سرمایِ زمستان خورده باشد کاش..،”آغازِ بهارِ شیعه”..،روزی باز گردی کاش برگِ غیبت تو مُهر پایان خورده باشد می شود که مَحرم دردت شوم با هر بهانه؟! مثل خرمایی که زهرا داده..،سلمان خورده باشد بشکند دستی که غیر درب این خانه دراز است جُون شد هرکس ز دست جدِّ تو نان خورده باشد دستگیری کُن از آن نوکر که پای نامه ی آن مُهر اربابی همانندحسینجان” خورده باشد بی حیایی نیزه ای در دست در گودال می رفت وای اگر آن نیزه را آقای عطشان خورده باشد... بردیا محمدی #بردیا_محمدی #شعر_آیینی #شعر_فراق_امام_زمان #شعر_محرم_1403 #شعر_مذهبی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹