eitaa logo
حدیث اشک
5.9هزار دنبال‌کننده
34 عکس
69 ویدیو
7 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
عبد گریزان آمده جبران کند حرّ پشیمان حسین آخرین جامانده را فوراً بخر جان حسین عاقبت با آنهمه گردن کشی و اشتباه سوی تو برگشته این عبد گریزان حسین آبرویم را نبر، پشت درم معطل نکن جان زهرا باز کن در روی مهمان حسین این گدا چیزی نمیخواهد به والله از کسی آمده خلوت کند کنج خیابان حسین هرکجا شرمنده بودم رفته ام پیش علی در نجف هم گفته ام، دستم به دامان حسین گریه کردن دورهم، راه علاج درد ماست نیست دارویی بجز دارو و درمان حسین نوکر زهرا به امّید محرم زنده است بسکه عادت کرده از اوّل به احسان حسین من نیایم کربلا دلواپسم تا اربعین آه یعنی می رسم اصلاً به کنعان حسین! ای خدا گرچه به روی حاجیان در باز شد خواهشاً ما را ببر در زیر ایوان حسین باز هم عزم منا دارد عزیز فاطمه عید قربانش شده....جانم به قربان حسین تشنه بود و آب را دور و بر او ریختند با لگدها خرد شد صد جای دندان حسین پیش چشم مادرش چرخانده شد با چکمه ها بی وضو تابانده شد زلف پریشان حسین شمر که سر را جدا میکرد لرزان شد ولی وای از بازی خولی پیش طفلان حسین رضا دین پرور لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
عیدِ قربان در جهانی که همه مُدعی اند در جهانی که پُر از حَرّافیست منم و بی کسی و تنهایی وَ خدایی که به شدت کافیست عیدِ قربان شد و قربان کردم پای لبخندِ خدا دنیا را به خودش رو زده ام تا زین پَس نَکِشَم منَتِ آدم ها را خواندم اورا که اجابت کُنَدَم که بگویم ز همه بیزارم بوسه زد روی مرا با لبخند چه خداوندِ رفیقی دارم رفتم و دَر زدم و دَر وا کرد دیدم آن چَشمِ خطاپوشش را اصلا انگار نه انگار که من بارها پَس زدم آغوشش را آن خدایی که برایَم یک عُمْر از سَرِ باغ خودش گُل می چید هدیه ها داد به من اما گاه هدیه را بینِ بَلا می پیچید از همان دم که خدا را دیدم دل به شاهانِ جهان نسْپُردم نانِ یک عدّه به نرخِ روز است من فقط نانِ دلم را خوردم پُشتِ من گرم به خونی داغ است تیغ ها بُغضِ مرا داشته اند گُرده ام باغچه ی خَنجرهاست دوستانم همه گُل کاشته اند نیستم بینِ شما ، معتقدم که خدا کرده مرا غَربالم خوب هاتان اگر اینند چه خوب! من به بد بودنِ خود می بالم بگذارید مرا طَرد کنند راهِ من سخت از این قشر جداست چون که عمریست نیاموخته اند که قضاوت فقط ازآنِ خداست نشدم من به نقاب آلوده هرچه هستم خودمَم باکی نیست غُسل دادم دلِ خود را با اَشک دین به جز پاکی و دل پاکی نیست خسته ام خسته از این شهری که حرف ها ساخته پُشتِ سرِ من مهربان بودم و تاوان دادم نیست با هیچکَسَم میلِ سخن چای مینوشم و با یاسِ حیاط خانه ام یکسره عطرآگین است شعر و مداحی و سجاده و اشک خلوت ساده ی من شیرین است هرکه را شهر خرابَش کرده ست می کند دستِ خدا آبادَش آن خدایی که در این تنهایی دلم آرام شده با یادَش...! محسن کاویانی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹