مثنوی #عید_فطر
بخش_اول
آسمان صحنۀ نورانی تابیدن شد
ماه نو پرده برانداخت، جهان روشن شد
عطر عید از نفس سبز گلستان آمد
فصل مهمانی عشاق به پایان آمد
چه سحرهای خوشی بود که بیدار گذشت
چه سحرهای خوشی بود که با یار گذشت
با دعا ساحت اندیشه پُر از باور شد
افتتاحی که به فتح دل ما منجر شد
سی شب از زمزمۀ عشق، مرتب گفتیم
بِکَ یا رب بِکَ یا رب بِکَ یا رب گفتیم
یا رحیم! از در رحمت چه محبتها کرد
یا عظیم! از عظمت اشک مرا دریا کرد
روح ما با پَرِ ادعیه به افلاک پرید
بال در بالِ ابوحمزه به معراج رسید
آه! آشفتهام... اَبْكی لِخُروُجِ نَفْسی
بارها گفتهام... اَبْكی لِخُروُجِ نَفْسی
پای عُصیان مرا در دل بُنبست بکش
وَاَعْوذُ بِکَ مِمّا... به سرم دست بکش
درد بودم که به درمان بدلم کرد خدا
هارِبٌ مِنْكَ إِلَيْكَ... بغلم کرد خدا
لفظِ یکتاییاش از خویش جدا کرد مرا
یا مجیر از قَفَسِ نفس رها کرد مرا
دل من با بِعَلیًّ به شعف میآمد
زیر قرآن خدا عطر نجف میآمد
نام ما را دم ایوان طلایش خواندند
چارده نور به آئینۀ ما تاباندند
کشور ما حرم و کوچه به کوچه صحن است
سفرۀ سادۀ افطاری مردم پهن است
همگی ریزهخور سفرۀ مولا هستیم
و دخیل کرم چادر زهرا هستیم
نوجوانان وطن در پی طاعت هستند
با خداوند به دنبال رفاقت هستند
روزهدارند در این ماهِ خدا، اولیاند
نسل در نسل همه عاشق مولا علیاند
نَفَس اهل دعا در دل شب میپیچید
صوت قرآن خدا در دل شب میپیچید
روح قرآن به تن خستۀ ما جان میداد
به دل اهل یقین باز هم ایمان میداد
باغ ما از گُل نورانی ایمان پُر شد
اشک ما در صدف مُصحفِ قرآن دُر شد
ای خدا! غیر تو را از دل خود میرانیم
صبح عید است و همه ذکر تو را میخوانیم
به بیابان بچشان طعم خوش باران را
یا الهی! برسان منجی مظلومان را
کیست مظلومتر از اهل فلسطین امروز
نیست چون غربتشان، غصه و داغی جانسوز
تا قیامت همه بر عهد نخستین هستیم
و قسم بر شهدا، یاد فلسطین هستیم
آه از غزه و آن غربت بیپایانش
کودکان، مرد شده یک شبه در میدانش
کوچه کوچه همۀ شهر پر از فریاد است
هر کجا مینگری جسم شهید افتادهست
آه ای امت اسلام، برادرهایت...
آسمان سرخ شد از خون کبوترهایت
تو که مظلومترین مسئلۀ دنیایی
ای فلسطین نکند فکر کنی تنهایی!
قسمت این است که بیدار کنی دنیا را
بشکنی هیبت پوشالی آمریکا را
رمز پیروزی ما یکدلی و وحدت ماست
فاتح قطعی این جنگ فقط امت ماست
میشود شاهد بیداری دنیا باشیم
عید بعدی همه در مسجدالاقصی باشیم
نسل در نسل که همسایۀ طوفان هستیم
همگی منتقم خون شهیدان هستیم
مَرزَم عشق است که با اهل یقین هموطنم
راهپیمایی قدس است گواه سخنم
این شب تار - به خون شهدا - میگذرد
راه قدس از سفر کرببلا میگذرد
نوبت ضربۀ خیبرشکنِ سجّیل است
ذکر طوفانی ما مرگ بر اسرائیل است
خشم آیینه کجا، بُزدلی سنگ کجا؟
قومِ کودککُش ترسو! تو کجا، جنگ کجا؟
اهل اسلام که از خشم همه لبریزند
تیغهای یمنی خون تو را میریزند
در دل مسجدالاقصی که علم میکوبیم
روی پیشانی تو مُهر عدم میکوبیم
حدیث اشک
مثنوی #عید_فطر بخش_اول آسمان صحنۀ نورانی تابیدن شد ماه نو پرده برانداخت، جهان روشن شد عطر عید ا
مثنوی #عید_فطر
بخش_دوم
مژده، ای بیت مقدس! که سحر نزدیک است
خون پاک شهدایت به ثمر نزدیک است
از شهیدان سفرکرده سخنها باقیست
شرح دلسوختگان است، تب مشتاقیست
شک ندارم که شهیدان پسر فاطمهاند
و قیامت همگی دور و بر فاطمهاند
راه سردار شدن چیست؟ به بیسر شدن است
وَ معطر شدن لاله به پرپر شدن است
خون او تا به ابد مرثیۀ غیرت ماست
به خداوند قسم ضامن امنیت ماست
او شهید است، شهیدان وطن زندهترند
و شهیدان وطن از همه پایندهترند
در بزنگاه دلش را به دل طوفان داد
شک ندارم که در آغوش امامش جان داد
«زاهدی» بود که شد جلوۀ حقخواهی قدس
آن سفرکرده ز خود آن که شده راهی قدس
همدل و همنفسِ کاظمی و خرّازی
رفت آنگونه که شد دوست هم از او راضی
بیگمان اجر چهل سال رشادت این بود
در دعای شب قدرش، اثر آمین بود
چه دعایی که اجابت شد و شد راز سفر
مژدۀ صبح شهادت شد و آغاز سفر
در دل معرکه یک لحظه هم از پا ننشست
وقت هنگامه به تحلیل و تماشا ننشست
باید اینگونه به میدانِ عمل رو کردن
ترک غوغا و جدل، ترک هیاهو کردن
نام این مملکت ایرانِ حسین بن علیست
ملتی که همه دم گوش به فرمان ولیست
مردمی اهل بصیرت، همگی اهل حضور
مرد میدان عمل، همقدم راه ظهور
دلشان صاف و زلال است، پر از امّید است
همدلی راه شکوفا شدن تولید است
همدلی رمز سرافرازی ایرانیهاست
صبح فردای وطن صبح گلافشانیهاست
کاش لبهای همه گرم تبسم باشد
باید امّید سر سفرۀ مردم باشد
پس به هر وعده عمل میشود انشاءالله
مشکلات همه حل میشود انشاءالله
نور ایمان و امید است که در دل زندهست
این چراغیست که روشنگر هر آیندهست
همه جا سینهسپر در دل میدان هستیم
پای جمهوری اسلامی ایران هستیم
گفت: جمهوری اسلامی ایران حرم است
حرمتش در دل هر اهل حرم محترم است
بیرق عزت ما عطر خمینی دارد
ملت ما به دلش شور حسینی دارد
نه محرم نه صفر، بلکه همه سال، حسین
اَحسَنُالحال حسين، اَفضلُالاعمال حسین
اشک چشم از دل بیتاب حکایت دارد
روز عید است و دلم شوق زیارت دارد
در شب قدر خدایا به دلم افتاده...
اربعین، شوق حرم، پای پیاده، جاده...
کی شود تشنهلبی باز به دریا برسد
رود بیتاب به پابوسی سقا برسد
دم مغرب به لبم بود دمادم... یک ماه:
به فدای لب عطشان اباعبدالله
شاعران:
#یوسف_رحیمی
#احمد_ایرانی_نسب
#بردیا_محمدی
#اسرائیل_شر_مطلق
@hadithashk
در محکمه پیغام تورا خواهم گفت
یک یک همه اقوام تورا خواهم گفت
گر آدرس عشق بپرسد ملکی
لب باز کنم نام تورا خواهم گفت
بی دغدغه کار واجب ما گریه ست
حرزی که شده مراقب ما گریه ست
ما اشک برای فطریه آوردیم
چندیست که قوت غالب ما گریه ست
#وداع
#عید_فطر
#اشک
#امیـر_فرخنــده
@hadithashk
ماه اگر بالا بگیرد شب منور میشود
مهر چون بالا نشیند تیرگی سر میشود
دست بر دامان او بستیم با این وَهم که
دست گلچین هم به فصل گل معطر میشود
سالها دور از رخش ماندیم با رویای وصل
سالها هر شب سراب گونه ها تر میشود
گرد راهش گر که خیزد تا به دیوار دلم
از غبارش جنس خاکم بی گمان زر میشود
عاشق هجران کشیده کم شود از راه چشم
مثل آبی کز شرر کم کم مقطر میشود
عید هم بر ما مبارک میشود روزی که صبح
چشم ما روشن به روی ماه دلبر میشود
#عید_فطر
#داریوش_جعفری
#عیدتون_مبارک
@hadithashk
عید امسال از تو گفتم یا علی
تازه همچون گل، شکُفتم یا علی
نوبهار ما به نـورَت روشن است
درگهَت بر روسیاهان، مأمَن است
بر قلوب شیعیان تابنده ای
در کمال مرحمت، رزمنده ای
شهره ی عدلِ تو بر ارض و سما
حیدری،منظومه ی جود و سَخا
فهمِ کوفی درکِ اوصافَت نکرد
کِی بزاید مادری، مثل تو مرد
مومنان قدر تو را دانند و بس
در رَهَت دلدادگان مانند و بس
#شعر_مدح_حضرت_امیر_المومنین_علی_ع
#عید_فطر
#مهدی_صالحی
@hadithashk
رمضان رفت ولی غرق گناهیم هنوز
همدم سوز و غم و ناله و آهیم هنوز
به دعایی به دم یاربْ الهی العفو
نشد از جرم و گنه هیچ بکاهیم هنوز
این همه فیض ولی بهره نبردیم دمی
فیض بگذشته و ما نامه سیاهیم هنوز
سفره را جمع مکن ، خیل گدا را بنگر
ای خدا لطف تو را دیده به راهیم هنوز
یوسف فاطمه با ماست غریب است غریب
که به دنبال رُخش در ته چاهیم هنوز
«هر دری بسته شود جز در پر فیض حسین»
ما همه ریزه خور سفره ی شاهیم هنوز
#عید_فطر
#امیر_رضا_فرجوند
@hadithashk
یابن زهرا تو طبیب دل بیمار منی
غم نباشد به دلم چون که تو غمخوار منی
گرچه ماه رمضان رفت ز دستم امّا
بخداوند که تو ماه شب تار منی
با همه روسیهیام، درِ دیگر نزنم
تا تو مولای منی، تا که تو دلدار منی
گرچه ای گل بجز از خار نبودم اما
به همه گفتهام ای دوست، که تو یار منی
کاش یکبار مریض غم هجر تو شوم
به امیدی که ببینم تو پرستار منی
بارها با عملم قلب تو را خون کردم
گرچه آلودهام امّا تو کس و کار منی
کاش روزی نشود تا که بگویی با من
تو مخوان یار مرا بلکه تو سربار منی
قسمت میدهم آقا به عمویت عباس
که همه عمر انیسی به دل زار منی
جان جدت که دم خیمه صدا زد عباس
چه غم از اینهمه لشگر، تو علمدار منی
#شعر_مناجات_امام_زمان_عح
#عید_فطر
#محمود_اسدی
@hadithashk