کم کم سپیده سر زد و پایان ظلمت بود
شرط عبودیَّت شروعِ کار خِلقت بود
از ابتدا هم مبحث اصلی..،ولایت بود
هنگامه ی تابیدن نور امامت بود
دست خدا این نور را بی مُنتَهایش کرد
او را امیرالمومنین،"حیدر" صدایش کرد
دنیا به دنبال شرابی بود..،ساغر داد
از شربتِ جوی بهشتِ عرش بهتر داد
چشمی که او را دید عقل خویش را پر داد
یا حیدر و یا مرتضی و یاعلی سر داد
در عالم ذَر هرکسی قالوا بَلیٰ می گفت
باید صد و ده مرتبه یا مرتضی می گفت
شب بود..،رنگِ چهره اش صبحی سپید آورد
آئینه ، نور عرش را در خطِّ دید آورد
ما را به جبرِ چشمهای خود کشید..،آورد
دستی به گِل بُرد و تَشَیُّع را پدید آورد
پس خِلقَت باقیِ مخلوقات کار اوست
سُکّانِ انسانساختن در اختیار اوست
نور تَعقُل،عقلِ کُل را پای کار آورد
طوبای جنَّت میوه ی رحمت به بار آورد
بِنتِ اسد شیری به میدانِ شکار آورد
فریاد زد جبریل: صاحبذوالفقار آورد
با خِلقتش بر رِجسِ شیطان آب پاکی زد
کعبه برایش سینه ی خود را چه چاکی زد
اسطوره یِ رَبّانیِ بی باک ها حیدر
آقایِ فرزندانِ صُلبِپاک ها حیدر
خاکی ترین بابایِ اهلِ خاک ها حیدر
سِرِّ نهانِ خلقتِ افلاک ها حیدر
غیرِ خدا ، تنها نبی از راز آگاه است
سیبِ شب معراج در دست یدالله است
بال ملائک منبر روز اَلَستش شد
نون و قلم را خواند..،لوح نور مستش شد
لب را که وا کرد آسمان ها پایبستش شد
بت خانه ها مخروبه ی ضربات دستش شد
با یک نظر از خاک تا عرشِ مُعَلّی رفت
دوش نبی را هرکه بالا رفت،بالا رفت
هنگامه ی پیکار چشمش برقها می زد
در معرکه ها بی محابا تیغ را می زد
دُلدُلسوارانه به میدان بلا می زد
وقتی فلانی با فلانی داشت جا می زد
جز او کسی آماده ی خفتن به بستر نیست
غیر علی وقت خطر یار پیمبر نیست
در یا علی مُهر وقار یا صمد خورده
بر لوحِ غیرت ذکرِ یا حیدر مدد خورده
سیلیِ بعد از صبرِ او را عَبدُوَد خورده
دروازه ی خیبر به نام او سند خورده
وقتی به روی شانه ی هایش درب بالا ماند
لب ها ی قلعه از تعجب تا ابد وا ماند
شهرِ تَفَکُّر احمد و حیدر درِ آن است
این تیغِ با تدبیرِ دین در جنگ ، بُرّان است
با ذوالفقارش در دل میدان رجزخوان است
شاگرد رزم بی محابایش حسن جان است
فرزندِ خود را در شجاعت بی نظیرش کرد
شیرجمل را شیرِ آل الله شیرش کرد
حُبِّ علی آغاز قانون اساسی شد
هرجا ولایت بود از او اقتباسی شد
مشق ولی زیباترین درس کلاسی شد
یک "مرتضی" راه است تا "حیدرشناسی" شد
شاءن مقامِ او نمی گنجد در این دفتر
"حیدر که جایِ خود،وَ ما اَدراکَ ما قنبر"
نوحِ نبی در مکتبش طفل دبستان است
پای جهالت از کلام او گریزان است
بی نقطه خطبه خوانی اش آغاز جریان است
"نهج البلاغه" انشعاب نورِ "قرآن" است
نَصِّ "خدا" را لفظِ "حیدر" می کِشد بالا
نامِ "برادر" را "برادر" می کشد بالا
عشقِ علی قلبِ تمام خَلق را اَفشُرد
ابلیس را حتی ز سلک نحس خود آزرد
هرکس به جایی راه بُرد از کویِ مولا بُرد
سلمان مسلمان شد اگر،نان علی را خورد
قطعا تو مِنّا اهلِ بیتِ این ولی باشی
وقتی نمکپرورده ی دستِ علی باشی
دارد نمک ذکر شب او وُ شِکَر روزَش
شوق عبادات سحرگاهی در روزش
پوشیده رختی از لباس نور بر روزش
این ردِّ الشمسَش بوده سرگرمی هر روزش
وقتی دو دستِ ربناخوانش به کار افتاد
خورشید عالمتاب از دور مدار افتاد
حیدر نشان بی نشان ها را بلد بوده
طیِّ طریق لامکان ها را بلد بوده
پیچ و خم رنگین کمان ها را بلد بوده
حتی زبان بی زبان ها را بلد بوده
او کُنهِ لفظِ هر صدا را درک می کرده
تنها علی ناقوس ها را درک می کرده
در آسمانش ماه و اختر می شود پیدا
بالای بام پلکِ او پر می شود پیدا
از خاک نعلینش ابوذر می شود پیدا
بین حریمش ظرف ساغر می شود پیدا
مستان به انگور ضریحش اقتدا کردند
بین حرم مستی خود را برملا کردند
دیوانهها اغلب ز دست زندگی سیرند
عشاق تا لب تر کند معشوق،می میرند
آنان که با سجاده و محراب درگیرند
ایوان طلای مرتضی را قبله می گیرند
باید به عشق یار از اغیار رو گرداند
سمت علی باید نماز عاشقی را خواند
یا مرتضی ! تو پادشاه مُلک ایمانی
در اوج عزت همنشینِ با گدایانی
تو بانی لبخند شب های یتیمانی
دارم به تو رو میزنم،رو برنگردانی
حال مرا این روزها قدری رعایت کن
خیلی نجفلازم شدم آقا عنایت کن
وضع مرا هنگام شب درهم کنی بد نیست
بندِ عبادات مرا محکم کنی بد نیست
قد مرا وقت گدایی خم کنی بد نیست
بین رکوعت گوشهچشمی هم کنی بد نیست
من منصبی جز منصب نوکر نمی خواهم
من بارها گفتم که انگشتر نمی خواهم
عیسی توسل کرد بر ذکرت،مسیحا شد
موسی به طورِ تو پناه آورد،موسی شد
هرکس که گُم شد در شبِ قدرِ تو،پیدا شد
باید که "کوثر" بود تا هم کُفوِ "دریا" شد
کشفِ ولیُّالله از ما برنمی آید
این کار جز از دست زهـرا برنمی آید
#بردیا_محمدی
#غدیر_خم
#عید_ولایت
@hadithashk
در مُلکِ او ملائکهها را ملیکه هست
بر عرشِ او همیشه خدا را اریکه هست
گفتند علی که عین نبی نیست بلکه هست
باید خدا شوی که بدانی علی که هست
ما عاشقیم عاشقِ او کردگار هم
ما هیچ آبرو همه از خاک او بَرَند
ما هیچ اولیا دمِ تیغش گلو بَرَند
ما هیچ انبیا به درش آرزو َبرَند
هیهات ؛ نامِ نامیِ او بی وضو بَرَند
مَسند گرفتهاند از او اعتبار هم
دستش گرفته بود اگر مصطفی به دست
بوسه زدند قبل همه انبیا به دست
دستش که دید گفت خدا مرحبا به دست
آنجا گرفت دست علی را خدا به دست
حق با علی است خاتمِ مَکّی تبار هم
مولا که پا به دوش پیمبر گذاشتند
بتهای کعبه بر قدمش سر گذاشتند
سر را به پای خواجهی قنبر گذاشتند
اصلا برای کعبه چرا در کذاشتند
وقتی که کعبه سینه دَرَد پردهدار هم
از ما بپرس این دل سرکَش چه میکند
در تاب گیسوان مشوش چه میکند
با مشت کاه حضرت آتش چه میکند
از عَمرووَد بپرس که ضربش چه میکند
حیرانِ تیغِ اوست میان مزار هم
میدان که هیچ کوه هم از هیبتش شکست
نوشید هرکه تیغِ علی ، گشت مستِ مست
مرحب که چرخ زد میریخت پا و دست
تیری به پاش بوسه زد و شد علی پرست
سر میزند دو اَبروی او ذوالفقار هم
رَم کرده بود لشکر کفار میدوید
در پیش شیر بی سر و دستار میدوید
هرکس که خورد ضربهی کرار میدوید
هر نیمهاش به یک طرف اینبار میدوید
چیزی نماند از همه حتی غبار هم
شیطان علی ندید و به آدم محل نداد
اصلا بجز علی به کسی هم محل نداد
وقتی که بود فاطمه بر غم محل نداد
زهرا کنار او به دوعالم محل نداد
مارا محل دهید و دلی بیقرار هم
نانْ خشکِ جو به آب بزن از گلو رَوَد
چاهی بکن که آب خوشش کو به کو رَوَد
همبازی یتیم به دوشت بگو رَوَد
آنقدر وصل زن به عبایت ز رو رَوَد
محوِ علی است حضرتِ پروردگار هم
با کور و با جزامی و با بینوا نشست
شاهی که قبل خلقِ جهان با خدا نشست
نُه سال پیش فاطمهی باوفا نشست
یک عمر بعد فاطمه غرقِ عزا نشست
او را که کُشت غربتِ او انتظار هم
در میزدند ... فاطمه رنجور و خسته بود
بر روی مرکبی که به سختی نشسته بود
شاید برای فاطمهای که شکسته بود
در واکنند ... هرچه که در بود بسته بود
پیرش نمود کوچه غمِ روزگار هم
#غدیر_خم
#عید_ولایت
#حسن_لطفی
@hadithashk
شکر حق هستم گدایی بر سر کوی علی
دوست دارم هر چه را که می دهد بوی علی
باز کردم من زبان با نام دلجوی علی
آمدم دنیا به عشق دیدن روی علی
هر که ام یا هر چه ام اهل غدیر حیدرم
هست این عشق علی میراث زهرا مادرم
ای غدیر ای بی تو بیراهه ، تمام راه ها
آرزوی روزها و سال ها و ماه ها
ای نشانده بر روی لب های شیطان آه ها
ای مقام تو فزون از کل عید الله ها
آی عید آسمانی کار را کردی تمام
دین ما نازد به ادیان با چنین حسن ختام
شب کجا پوشاندن ِخورشید تابان غدیر
نیست در عالم مسلمان جز مسلمان غدیر
صد سلیمانند چون مور سلیمان غدیر
ای هزاران عید قربان باد قربان غدیر
البشارت آی از ماه خدا جامانده ها
فرصت نابی در عیدالله اکبر مانده ها...
هر چه دشمن کرد روز و شب حسادت بر غدیر
حضرت حق داد بیش از پیش عزت بر غدیر
بیشتر از خاک دارد عرش غیرت بر غدیر
انبیا با جان و دل دارند ارادت بر غدیر
آری آری آن جماعت که غدیری تر شدند
تا ابد بالانشین گشتند و پیغمبر شدند
بعد احمد بر جهان مولا ، علی مرتضی
کعبه زاده ،کعبه ی زهرا ، علی مرتضی
مرد میدان، اسوه ی تقوا ، علی مرتضی
لا امیرالمومنین الا علی مرتضی
بوی شیطان می دهد حتی نبوت بی علی
هیزم دوزخ شود حتی عبادت بی علی
من فدای آن خداوندی که شیرش حیدر است
بهترین پیغمبر عالم وزیرش حیدر است
هست تنها مومن آن کس که امیرش حیدر است
دست ِ خالی نیست آن که دستگیرش حیدر است
ای بز ِکوهی نباشد جای تو اقلیم شیر
یا بمان با مرتضی یا از حسد آتش بگیر
ای همیشه مقتدای مومنین و مومنات
کار تو مشکل گشایی در حیات و در ممات
هر کجا پا می گذاری می شود دارالنجات
هست ممنون از رکوعت تا خود محشر زکات
باز هم نازل شده مدح تو بر پیغمبرت
می زند جبریل پر ، دور سر انگشترت
غیر تو این گونه سر ، سردار دیگر بود ؟ نه
غیر تو آن روز یک تن مرد خیبر بود ؟ نه
غیر تو اصلا کسی در شان کوثر بود ؟ نه
غیر تو با مصطفی شخصی برادر بود ؟ نه
کس ندیده دو برادر را چنین شیدای هم
محرم هم، همدم هم ، دین هم ،دنیای هم
هر که دارد آبرو نان و نوایش حیدر است
مقتدای ماست آن که مقتدایش حیدر است
کِی غریب است آن کسی که آشنایش حیدر است
عرش تا فرش خدا ، فرمانروایش حیدر است
بهترین اعجاز ختم المرسلین تنها علی است
بر رکاب دین پیغمبر نگین ِ یا علی است
تا ابد می ماند حق پنهان اگر حیدر نبود
نه پیمبر بود و نه قرآن اگر حیدر نبود
کفر میشد فاتح میدان اگر حیدر نبود
بود عالم بنده ی شیطان اگر حیدر نبود
دین و دینداران تماما ریزه خوار حیدرند
تا ابد ممنون ِ تیغ ذوالفقار حیدرند
کس نداد عشق علی را یاد ما ، چون فاطمه
کس نشد پای غدیر و دین فدا ، چون فاطمه
کس نداده پای این مکتب بها ،چون فاطمه
کس نزد بر سینه سنگ مرتضی چون فاطمه
محسن و جان و جوانی داد در راه علی
کرد حک بر میخ در ، لعنت به بدخواه علی
#عید_ولایت
#غدیر_خم
#محمد_حسین_رحیمیان
@hadithashk
در عرش در کنار خدا در کنار خویش
همواره پرسه میزند او در مدار خویش
از اولش خودش شده آموزگار خویش
آنکس که بوده خالق و پروردگار خویش
تفریح اوست اینکه بشر خلق میکند
کون و مکان و شمس و قمر خلق میکند
حی و ممات را سکراتش فقط علیست
توحید ذات هم جلواتش فقط علیست
صوم و صلاتمان برکاتش فقط علیست
گفتیم اهدنا که صراطش فقط علیست
بود و نبود عالم امکان به دست اوست
هم نطق و هم کتابت قرآن به دست اوست
معنای ربنای قنوت گداست ، هو
دم یا علیست بازدمش این نواست، هو
دنیا و آخرت همه امید ماست ، هو
آنکه شناخته است علی را خداست ، هو
تا خواندنش درون دلم انقلاب شد
گفتم علی و غوره کالم شراب شد
هم ابتدای خلقت و هم انتها علی
عالیجناب شد لقب مرتضی علی
آیات محکمات علی إنما علی
من مانده ام علی خداست یا خدا علی
اول علی و آخر علی ممتد است او
تفسیر لم یلد و لم یولد است او
حبش ثواب کرده همه سیئات را
در بند خود کشیده علی کائنات را
گردن گرفت ؛ هدایت جمع هدات را
داده است رد پاش مسیر نجات را
جبرئیل جای پای علی پا گذاشته
او با خدای خویش تفاوت نداشته
عزم نبرد حیدر کرار چون کند
یعنی خدا بناست که کن فیکون کند
تیغش میان معرکه رقص جنون کند
دست خداست ؛ پس هلک الکافرون کند
اصلا نشد حریف کسی ذوالفقار را
لیس کمثله وسط کارزار ها
یا مظهرالعجائب و یا مرتضی ؛ سلام
ما نوکر توئیم و تو آقای ما ؛ تمام
دست مرا گرفته ای اصلا نکن رهام
مولا ؛ تمام حرف من این است ، یک کلام
جز حلقه ی غلامی خود گوشمان نکن
هنگام مرگ نیز فراموشمان نکن
#محمد_کیخسروی
#عید_ولایت
#غدیر_خم
@hadithashk