eitaa logo
حدیث اشک
9.1هزار دنبال‌کننده
74 عکس
143 ویدیو
11 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
یک عده به دستور یزید آمده اند با کینه از آقای شهید آمده اند یک عده حرامزاده از مزرعه ها با هرچه که‌دستشان رسید آمده اند @hadithashk
سلام بر بدن پاره پاره ات ارباب به زخم پر شرر بی شماره ات ارباب به هر ورق ورق مصحف تنی بی سر به آیه آیه ی هر استخاره ات ارباب سلام بر تو و بر حنجری که خنجر خورد به خون قلب و دل پر شراره ات ارباب بمیرم ای پسر فاطمه که دشمن بست ز هر چهار طرف راه چاره ات ارباب تویی که قافله سالار کربلا هستی کجا روند حرم بی اشاره ات ارباب عذاب درد اسیری زینب و زن ها شده مصیبت و سوز دوباره ات ارباب سه روز در دل صحرا میان خاک عطش گل تو سوخت، چه ها شد عصاره ات ارباب خمید خواهرت از لحظه ای که با هم دید به نیزه ها سر ماه و ستاره ات ارباب چقدر اهل حرم را کتک زدند این قوم درست پیش تو بین نظاره ات ارباب چرا میان حصیر شکسته جمع شدی کفن نبود مگر در قواره ات ارباب هنوز صبح به صبح می دهد نسیم سحر سلام بر بدن پاره پاره ات ارباب @hadithashk
بدون اکبر و عباس و نوگلِ حسنت غریبه ای و غریبی به دور از وطنت عصا مگر که کمک دست پیرمردان نیست؟ چرا تو پیر زمین خورده با عصا زدنت هزار و نهصد و پنجاه زخم خورده ای و ... بمیرم آنکه سر نیزه خورده بر دهنت بناست محضر زهرا خجالتت بدهد وگرنه بار غنیمت نداشت پیروهنت نگشته حقش ادا در هزار جلدِ لهوف که مقتلی ست جداگانه پشت و رو شدنت گذشت کیفیت قتل تو ، چرا دیگر لگد کنند چهل نعل استخوان تنت سرت ز سوختگی‌ کاش در امان باشد به ریگ داغ بیابان کباب شد بدنت نمانده پارچه ای و نمانده پیروهنی حصیر اهل دهات است عاقبت کفنت @hadithashk
چقدر سنگ ز دستان این و آن خوردی چگونه شرح دهم نیزه از دهان خوردی کدام نیزه تو را زیر و روت کرده حسین کدام چکمه لگد در گلوت کرده حسین چگونه شرح دهم که سر تو دعوا شد که بند بند تنت اینچنین ز هم وا شد که اینچنین همه ی پیکرت ز هم پاشید تمام شاخصه های سرت ز هم پاشید شکسته تن ، چه بلایی به روزت آوردند حسین من ، چه بلایی به روزت آوردند برای کشتن تو ازدحام ِ قاتل شد و ناگهان حرم تو پر از اراذل شد نه "سید الاسرا " تاب راه رفتن داشت نه این قلم جگر قتلگاه رفتن داشت که آه ... بر جگرم داغ ِ بی شمار آمد صدای "عمه علیکن بالفرار..." آمد ببین کجا شده کارم که روز من شب شد به طعنه... شمر لعین همکلام زینب شد... @hadithashk
گفتند که ناگزیر جمعت کردند ای سوخته تن چه دیر جمعت کردند آقای عوالم جهان بودی و مردم بین حصیر جمعت کردند @hadithashk
بناست پاره ی قلبم در اضطراب بماند غریب و تشنه میان دو نهر آب بماند بناست پرسش هَل مِن مُعینِ شاه غریبان میان عربده ی شمر بی جواب بماند بناست بی کفن و غرق زخم، گوشه ی گودال سه روز پیکر او زیرِ آفتاب بماند بناست نعل ستوران به سوی باغ بتازند خدا کند که از این گل ، کمی گلاب بماند هزار و نهصد و پنجاه زخم ، زخم کمی نیست! حسابِ زخم زبان های بی حساب بماند سر مطهر او گوشه ی تنوری داغ بناست نیمه شبی کوفه ی خراب بماند @hadithashk
تشنه بود و خسته بود و از توان افتاده بود عرش گویی بر زمین از آسمان افتاده بود هرکسی با هرچه باخود داشت ، میزد بر حسین دور او چوب و عصا ، تیغ و سنان افتاده بود غارت اش کردند و خندیدند بر حالِ دلش خاتم اش حتی به دستِ ساربان افتاده بود دخترش دق کرد در کنج خرابه چون که دید... بر لبِ خشکیده جای خیزران افتاده بود   (یونس) @hadithashk
گفتند که ناگزیر جمعت کردند ای سوخته تن چه دیر جمعت کردند آقای عوالم جهان بودی و مردم بین حصیر جمعت کردند @hadithashk
رنگ خوشی از قوم جهانبخت در آمد آن روز کز اندام حسین رخت در آمد آنقدر بر آن پاره بدن نیزه فرو رفت پیراهن آقای حرم سخت در آمد @hadithashk
پرِ زخم و تاوله همه تنت خودت و اینقدر رو خاکا نکشون با سر و وضعی که داری لااقل پای مادر و به اینجا نکشون یادته که آروم آروم موهاتو شونه میزدم یه دونه کم نشه ببین این وحشی چطور با پنجه هاش هِی موهات و میگیره ، هِی میکشه لب به قرآن و لگد به ثقلین مُصحف ناطق و میزدن شیوخ پیرمردایی که شمشیر ندارن پُره دامناشون از سنگ و کلوخ زیرِ این بارون تیر و نیزه ها ذکر لبهای تو ؛ یا رب ، یا ربه تو ولیِّ رحمتی ولی اینا شکماشون از حروم لبالبه چشم سقّا و حالا سینه ی تو خونه ی حرمله قعر آتیشه تیری که گلوی اصغر و درید واسه ی شکار شیر ساخته میشه سرِ کشتنت چه دعوایی شده خولی گفت : این که دیگه جَر نداره- -هر کسی یه گوشه کار و بگیره کاشکی ذبحِ سر و شمر بر نداره تا دیدم خنجرش و تیز میکنه از رو تل تا ته گودال دویدم اومدم بگم که شمر تو رو خدا ... گفت دیر اومدی سرش رو بریدم قطعه قطعه تر از این مگه میشه؟! بسّه دیگه شرّتون و کم کنید اَلسَّلامُ یا مَلائکِ مُقیم . . . پیکر برادرم رو جمع کنید دیدی گفتم بیا از اینجا بریم دیدی گفتم بی تو در به در میشم دیدی پیش چشم عباس رویِ نی با سنان و خولی همسفر میشم رحمت عامِ تو شامل همه ست حتی اونی که تو رو کُشت و دیگه ساربون انگشتر و بردی ، ولی . . . نانجیب لا اقل انگشت و دیگه @hadithashk
تشنه بود و به روی خاک نشست یارم آن وقت نیمه جان هم بود نیزه و تیغ و دشنه روی سرت زیر حلقوم تو سنان هم بود ای نماز شکسته ی زینب ذبح تو موقع ی اذان هم بود بین آن خیمه ای که سوخت حسین همه بودیم ساربان هم بود @hadithashk
خورجینی دوان دوان می رفت دستِ بوسی خیزران می رفت در هیاهویِ غارتِ خیمه دور از چشمِ ساربان می رفت چه عجولانه داشت سر می بُرد ! مثلِ تیری که از کمان می رفت مادری خسته از تهِ گودال ناله هایش به آسمان می رفت بی توجه به ناله ی زهرا خورجین داشت هم چنان می رفت... پیکری زیرِ نعلها بود و ... درد تا مغزِ استخوان می رفت خنجر کُند شمر ، بدبین بود در غلافش چه بد گمان می رفت ! خرجِ کاخ و حرمسرایِ یزید داشت از جیبِ کوفیان می رفت @hadithashk