eitaa logo
حدیث اشک
7.1هزار دنبال‌کننده
46 عکس
86 ویدیو
7 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
ابر مرد مقاوم یاد ما باش به جنت گشته عازم یاد ما باش کنار سید ابراهیم و یاران کنار حاج قاسم یاد ما باش @hadithashk
سی سال در آن جبهه علمدار تو بودی بر رهبر خود یار وفادار تو بودی با پرچم زردی که برافراشته بودی بر آبی چشمان عدو خار تو بودی @hadithashk
ماییم و تابِ گُرده و یک کوله‌بارِ تلخ سنگینی فشار خبر در غبار تلخ پایان مهربانیِ طوفان چه دیدنی‌ست در لحظه‌ی مشاهده‌ی کارزار تلخ بیم هلاک نیست شرف را که وقت رزم می‌لرزد ایستاده زبون در مزار تلخ میدان جنگ زنده به فریاد غیرت است ترسو کند سکوت به بالای دار تلخ وحشی زبان گشوده به رفتار ناصواب از بس کشیده در غم مرگ انتظار تلخ وقتی شکست پشت غم از آهِ واژه‌ها باید شنید زمزمه‌ی سوگوار تلخ رخصت گرفت چشم من از جان ابرها بی‌روضه سخت می‌گذرد روزگار تلخ روزی که شمر حرمت گودال را شکست باران وزید روی زمینِ دیار تلخ @hadithashk
گرچه احوال ما پریشان است گرچه این لحظه‌ها نفس‌گیرند سروها بر زمین نمیفتند نخل ها ایستاده می‌میرند "صالِحٌ بَعْدَ صالِحٍ" یعنی این علم بر زمین نمیفتد سر ما روی دار هم برود از دل ما یقین نمیفتد کشوری ایستاده بین غبار کوچه‌ها غرق بوی باروت است گر شکسته‌ست شاخهٔ زیتون آن‌که نشکسته‌است بیروت است خم به ابروی خود نیاوردیم جمع ما نیز کم نخواهد شد کوه را می‌کَند ولی هرگز قامت عشق خم نخواهد شد پرچم سرخ را به دست بگیر همدل و هم عقیده و همراه روی سربند سبز خود بنویس: تا ابد زنده است حزب الله باز هم فاطمیه نزدیک است جنگ با شعله، جنگ تن به تن است ارث مادر رسد به فرزندش باز هم وقت بی هوا زدن است @hadithashk
ای مرد مقاومِ خطر نصرالله فرمانده‌ی میدان ظفر نصرالله از عرش حسین آمده استقبالت سیدحسن شیر‌جگر نصرالله @hadithashk
تکه تکه است قلب ما سید زنده شد داغ کربلا سید ضاحیه ضاحیه زبانه کشید شعله از اشک و آه ما سید دل اهل «خیامِ» تو خون است* نروی سمت خیمه‌ها سید! از میان هجوم آتش و دود یا بیا یا ببر مرا سید سوخت هر کس که با تو بود و نبود هم غریبه هم آشنا سید نوبت فتح قله نزدیک است** می‌رسد «جاء نصرنا» سید خوش به حالت تو هم پرنده شدی آسمان آسمان رها سید وقت آن بود با همه یاران بروی سمت کربلا سید @hadithashk * زندان و اردوگاه «خیام» سندی تاریخی از جنایات رژیم خونریز صهیونیستی در نزدیکی ضاحیه در بیروت است ** اذا جاء نصر الله والفتح
گودال قتله گاه تو را هر کسی که دید یک یا حسین گفت و دلش رفت کربلا @hadithashk
شاخه‌‌ی طبع خزان‌دیده‌ی من بار نداشت چشم آلوده ی من فرصت دیدار نداشت رو به مهتاب نشد روزنه ای باز کنم قفسِ ظلمت من رخنه ی دیوار نداشت چَنگ انداخته ام دامنِ تنهایی را منِ بی‌کَس‌شده از بس که کس و کار نداشت آه ! آدینه ی بی تو شده آئینه ی دِق کاشکی جمعه تواناییِ تکرار نداشت در بساطم چه کنم کهنه‌کلافی هم نیست... یوسف گمشده‌ام گرمیِ بازار نداشت آبروریزیِ من شُهره‌ی آفاق شده مثل من هیچکسی وضعِ اسفبار نداشت از سَرِ بی خِرَدی قلب تو را می شکنم وَرنه این عاشقِ بی فکر که آزار نداشت گریه کردم که مگر بار مرا هم بخری... دلم  _این ظرف ترک‌خورده_  خریدار نداشت! امـــر کن! یک نفری پای غمت می میرم تا نگویند که فرمانده ی من یار نداشت مثل سیّد حسنت ، گَرم بغل کن من را... یا کریمی که عروجش غمِ آوار نداشت لحظه‌ی آخرم ای کاش کنارم باشی... چه کند گر که مریض تو پرستار نداشت شیوه‌ی مَرگ مرا شاهِ نجف می داند سَر تمّار به جز نخل علی ، دار نداشت این دلِ دربه‌درم تنگِ حسین است فقط کربلا رفتن من این‌ همه اصرار نداشت! جان آن مادرِ افتاده دمِ در ، برگرد آنکه با قامت خم طاقت پیکار نداشت شیشهٔ عُمر علی با لگدی سخت شکست لااقل کاش درِ سوخته ، مسمار نداشت @hadithashk
برخیز ز جا نمانده راهی تا قدس مقصود همین است همین تنها قدس همراه تمام شهدا می گیریم در روز شکوه ، عکس سلفی با قدس @hadithashk
گل نغمه ی عشق را جلی میخوانیم آن روح بزرگ را ولی میخوانیم این هفته ، نماز جمعه ان شاءلله  ما پشت سر سید علی میخوانیم @hadithashk
شاهی که امتدادِ شه عالمین شد قدرِ زیارتش، چو حریمِ حسین شد نورِ کریمِ آل علی در وجود اوست آن سیدالکریم، که نورِ دو عین شد عبدالعظیم را، حسنی خلق کرده‌اند یعنی تولدش، حَسن از والدین شد او دینِ خود به هادیِ دین، خوب عرضه کرد زین رو برای دین خدا، زیب و زین شد در راه کربلا چه شجاعت به خرج داد مانند یک سپاه، پر از شور و شین شد وقتی که شخم زد متوکل، به نینوا او یک‌تنه بجای همه، زیر دین شد مردِ مبارزات و علمدار شیعیان اینگونه شد، که الگوی پیر خمین شد جان‌ها فدای او که سپهدار کربلاست عبدالعظیم، عبدِ علمدار کربلاست در عصرِ او کسی به ولایش نمی‌رسید هیچ عاشقی ز عشق، بپایش نمی‌رسید زهد و عبادتش، نه فقط فوقِ شیعیان کس در اطاعتش، به وفایش نمی‌رسید شاخص‌ترین خَصیصه‌اَش، اِخلاص در عمل الحق کسی، به حال و هوایش نمی‌رسید او دستگیرِ جمله یتیمانِ شهر بود اِنفاقها، به دست عطایش نمی‌رسید بارزترین فضیلت او، علم و معرفت این وصفها و به مدح و ثنایش نمی‌رسید فریادِ او، سکوتِ زمان را شکسته بود صوتی چنین، به صوت رسایش نمی‌رسید تبیینِ دین، به ذکرِ احادیث می‌نمود این‌گونه کس، به امرِ هدایت نمی‌رسید او را عزیز فاطمه خوانده، ولی خویش مانند او کسی به دعایش نمی‌رسید یومُ الغدیر را، به احادیث زنده کرد ما را به کوی شاه نجف، خوب بنده کرد از بس امام هادیِ ما را مرید بود در زنده بودنَش هم، از اول شهید بود او با شهادتین خودش، انقلاب کرد بیخود نبود هادیِ دین را امید بود با اعتقادِ پاک، گواهی به حشر داد چون از موحدانِ خدای وحید بود حق را همیشه حاضر و ناظر قبول داشت آگاه او، به آیه‌ی حبلُ الورید بود بر چارده، حقیقتِ عصمت مطیعِ محض در محضرِ نبی و وصی، روسفید بود با رجعت و شفاعت و معراج در یقین با کفر و شرک و خیلِ منافق، شدید بود قبر و صراط و برزخ و میزان، عقیده‌اَش در امر و نهیِ عترت و قرآن، سَدید بود با عدل و دادِ مهدی موعود، هم مسیر بر ظلم و جور، ضربه‌ی او چون حدید بود امروز هم، چو بندگیِ سیدالکریم مائیم و سبکِ زندگی سیدالکریم این است، عینِ عَرضه‌ی دینم، امام را باید که ماند، پای ولایت، قیام را هر جا که هست ظالم و مظلوم در ستیز پس روشن است، موضعِ ما هر کلام را از غزه تا به ضاحیه فریاد می‌زنیم با جبهه‌ی مقاومتیم، انسجام را خیبر شکن، به پاسخِ سنگر شکن، رسد میگیرم عاقبت، ز یهود انتقام را ما نسل کوثریم و فدائیِ حیدریم این جمله خودبخود، برساند پیام را موشک نشانه‌ای ست، ز خشمِ مقدسم با جان و سر مدد بدهیم، این نظام را دیدند در صفوفِ فشرده، چگونه ما یاری کنیم، رهبرِ والامقام را فرمود: راه قدس، همانا ز کربلاست خواهیم دید، حکمتِ حکمِ امام را تا محوِ قدّه‌ی سرطانی، صَلا دهیم پاسخ، میانِ روضه‌ی کرب و بلا دهیم گودال، ازدحام شد و جای پا نبود حتی برای نیزه و شمشیر جا نبود با این وجود، آمد از آن دور، دَه سوار پامال شد، تنی که بر او جای پا نبود اصلاً ‌کفن که هیچ، تنِ پاره پاره را یک قطعه، فرشِ سالمی از بوریا نبود مادر نظاره داشت و خواهر اشاره داشت این رسمِ میهمانیِ کوفه، بما نبود "آتش به آشیانه‌ی مرغی نمی‌زنند گیرم که خیمه خیمه‌ی آل عبا نبود" غارت که شد حرم، به سر نیزه شد سری بر پیکرِ حسین، عبا و رِدا نبود می‌گشت دختری، تَهِ صندوقچه‌ی حرم ای دخترانِ فاطمه، معجر چرا نبود ای وای، گوشواره و به گوشی نمانده است طفلی ز ترس مرده و خلخالها نبود یا منتقم بجان اباالفضل انتقم یا منتقم بجان اباالفضل انتقم @hadithashk