شگفت شعری در حال و هوای دردهای انقلاب و رنج های امثال #بابا_رجب از استاد دوست داشتنی ام، #علی_محمد_مؤدب که ماه هاست در رگ های من جریان دارد...
بیت بیتش را گریه کرده ام، زیسته ام و آموخته ام.
خدای، ایشان را همیشه در کنف عنایت خویش، حافظ باد و دل مهربان و طبع روانشان را از گزند آفات دهر، در امان نگاه داراد.
.
.
.
.
مرا مبین که چنین آب رفته لبخندم
هنوز غرقه ی امواج سرد اروندم
در این شبانه که غوّاص درد موّاجم
به دستگیری یاران رفته محتاجم
کسی نگفته و مانده ست ناشنیده کسی
منم شبیه کسی، آنکه خواب دیده کسی
منم شمایل داغی که شرقیان دیدند
گلی که در شب آشوب، غربیان چیدند
منم شبیه به خوابی که این و آن دیدند
برای این همه مه پیکر جوان دیدند
منم که با سند زخم اعتبار خودم
منم که چهره ی تاریخی تبار خودم
شبیه سوختن ایل داغدار خودم
منم که با سند زخم اعتبار خودم
پری نموده و بر پردهها فریب شده
فریب غرب مخور کاینچنین غریب شده!
ستارهها و پریهای سینما منگر
به چشم غارنشینان چنین به ما منگر!
دروغ این همه رنگش تو را ز ره نبرد
شلوغ شهر فرنگش دل تو را نخرد!
سخن مگو که چنین و چنان به زاویهها
مرو به خیمه تاریک این معاویهها
مبر حکایت خانه به کوی بیگانه
مگو به راز به دیوان حکایت خانه!
اگرچه درد زیاد است و حرفها تلخ است
بهل که بگذرم از شکوه، ماجرا تلخ است
اگرچه حرف زیاد است و حرف شیرین است
ببین به چهره ی من، "برد-برد" شان این است!
اگر نبود به کف تیغ من که تیزتر است
کجا ز طفل یمن طفل من عزیزتر است؟!
مگر نه طفل من است این گلی که در یمن است؟
چرا فشردن دستی که بر گلوی من است؟!
بهشت مردم شرقم، به غرب کی نگرم؟
دخیل کرب و بلایم، کجا به ری نگرم؟
چرا که مشق کنم خطّ تیغ حرمله را؟
چرا به گندم ری بازم این معامله را؟
ببین به من که برای جهان چه میخواهند
برای این همه پیر و جوان چه میخواهند
برای پیری این کودکان چه میخواهند
منم بلاغت تصویر آنچه میخواهند!
گمان مبر که منِ سوخته ز مرّیخم
خلاصه همه بغضهای تاریخم
بگو به دشمن تا گفتوگو به من آرد
پی مذاکره بگذار رو به من آرد
بایست! قوّت زانوی دیگران مطلب!
به غیر بازوی خویش از کسی امان مطلب!
به ضربه ی سُم اسبان، به روز جنگ قسم
به لحن داغترین خطبه تفنگ قسم
که جز به تابش شمشیر، صبح ایمن نیست
چراغهای توهّم همیشه روشن نیست!
کجا به برّه دمی گرگها امان دادند؟
کجا که راهزنان گل به کاروان دادند؟
مگر نه شیوه ی فرعون شان رجیمتر است
در این مناظره موسای تو کلیمتر است؟
مکن هراس ز من، نامه ی امان توام
چراغ شعلهور عیش جاودان توام
به دیدگان وصالی در این فراق نگر
به کودکان ستمدیده ی عراق نگر
نه کدخدا به تو این قریه رایگان داده
به خطّ خون من این مرز را امان داده
نه چشم مست تو شرط ادامه ی صلح است
دهان سوختهام قطعنامه ی صلح است
به یُمن صاعقه و رعد، باغ من سبز است
ز خون سرخ شهیدان چراغ من سبز است
به ورطه ای که سکون جز هلاک، چیزی نیست
به غیر سجده نصیبم ز خاک، چیزی نیست
جهان ز موج تو پر شد، خودت جزیره مباش
یمن اویس شد اکنون، تو بوهریره مباش!
چه گویمت؟ که از این بیشتر نباید گفت!
به گوش بتکده غیر از تبر نباید گفت
به گوش بتکده غیر از تبر نباید گفت
چه گویمت؟ که از این بیشتر نباید گفت.
.
https://eitaa.com/hasankhosravivaghar
@hafez_adabiyat
4_852427609550618679_5929037953664812947.mp3
9.76M
و این هم قطعه ی "خلاصه ی همه ی بغض های تاریخم" با شعر و دکلمه ی استاد جانم #علی_محمد_مؤدب و آهنگسازی #امیر_حسین_سمیعی
https://eitaa.com/hasankhosravivaghar
@hafez_adabiyat
سالهادل طلب جام جم ازمامی کرد.mp3
3.9M
غزل شمارهٔ ۱۴۳
سالها دل طلب جام جم از ما میکرد
وان چه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد
گوهری کز صدف کون و مکان بیرون است
طلب از گمشدگان ره دریا میکرد
بیدلی در همه احوال خدا با او بود
او نمی دیدش و از دور خدایا می کرد
مشکل خویش بر پیر مغان بردم دوش
کو به تأیید نظر حل معما میکرد
دیدمش خرم و خوشدل قدح باده به دست
و اندر آن آینه صد گونه تماشا میکرد
گفت : آن یار کزو گشت سر دار بلند
جرمش این بود که اسرار هویدا می کرد
آنکه چون غنچه لبش راز حقیقت بنهفت
ورق خاطر از این نکته محشّا می کرد
گفتم این جام جهان بین به تو کی داد حکیم
گفت آن روز که این گنبد مینا میکرد
آن همه شعبده ها عقل که میکرد آنجا
ساحری پیش عصا و ید بیضا میکرد
فیض روح القدس ار باز مدد فرماید
دیگران هم بکنند آن چه مسیحا میکرد
گفتمش سلسله زلف بتان از پی چیست
گفت حافظ گلهای از دل شیدا می کرد
#شرح_انگیزشی
#غزلیات_حافظ
#وحید_ضیایی
@hafez_adabiyat
هدایت شده از سیمرغ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شعرخوانی دیدنی استاد شهریار در محضر آقا؛
یا رب این شاخه گل از شش جهتش دار نگاه
این دعا کردم و از شش جهت آمین آمد
@simorgh1001
💠 شعر زبان آشتی جهان است 💠
#انجمن_ادبی_پردیسان ،
محفلی صمیمی با شاعران ، اساتید ، نوسرایان و علاقمندان به شعر
خوانش اشعار ، نقد و بررسی نوسروده ها
📆شنبه ها
⏰۵تا۷عصر
🏢پردیسان ، بلوار ۲۲ بهمن ، خیابان شهیدان رضی ۱، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
❇لینک دعوت باافتخار و امتنان :
https://eitaa.com/joinchat/4167041496Cbc50b4da4e
#شهر_پردیسان
#انجمن_ادبی_پردیسان
#قرارگاه_مردمی_کرامت
#کانون_پرورش_فکری_کودکان_و_نوجوانان
اطلاعیه برگزاری « ارک شعر»👆
این هفته دوشنبه
۴ تیر ۱۴۰۳
ساعت ۱۸ تا ۲۰
خانه تاریخی ارک
با حضور شما اهالی شعر و ادب
🏡آدرس خانه تاریخی ارک🏡
خیابان معلم، کوچه ۲۱(کوچه ارک)، کوچه ۴، فرعی سمت چپ، پلاک ۵۵
تلفن:
۰۹۳۶۴۹۴۰۲۹۰
https://eitaa.com/joinchat/2018837270Cc0eb8b99c3
آشنایی با سعدی.mp3
11.78M
آشنایی با سعدی
کارشناس
دکتر بهرام پروین گنابادی
@hafez_adabiyat
دو خوانش غزل ۳۰۴ حافظ.mp3
3.45M
غزل شمارهٔ ۳۰۴
دارای جهان نصرت دین خسرو کامل
یحیای مظفر ملک عالم عادل
ای درگه اسلام پناه تو گشاده
بر روی جهان روزنه جان و در دل
تعظیم تو بر جان و خرد واجب و لازم
انعام تو بر کون و مکان فایض و شامل
روز ازل از کلک تو یک نقطه سیاهی
بر روی مه افتاد که شد حل مسائل
خورشید چو آن خال سیه دید به دل گفت
ای کاش که من بودمی آن هندوی مقبل
شاها فلک از بزم تو در رقص و سماع است
دست طرب از دامن این زمزمه مگسل
می نوش و جهان بخش که از خَمّ کمندت
شد گردن بدخواه گرفتار سلاسل
دور فلکی یک سره بر منهج عدل است
خوش باش که ظالم نبرد بار به منزل
حافظ قلم شاه جهان مِقْسَم رزق است
از بهر معیشت مکن اندیشه باطل
#استاد_آهی
#استاد_موسوی_گرمارودی
#حافظ_خوانی_و_ادبیات
@hafez_adabiyat
صدای کیست.mp3
1.66M
صدای کیست چنین دلپذیر میآید؟
کدام چشمه به این گرمسیر میآید؟
صدای کیست که این گونه روشن و گیراست؟
که بود و کیست که از این مسیر میآید؟
چه گفته است مگر جبرئیل با احمد؟
صدای کاتب و کلک دبیر میآید
خبر به روشنی روز در فضا پیچید
خبر دهید: کسی دستگیر میآید
کسی بزرگتر از آسمان و هر چه در اوست
به دستگیریِ طفلِ صغیر میآید
علی به جای محمد به انتخابِ خدا
خبر دهید: بشیری نذیر میآید
کسی به سختیِ سوهان، به سختیِ صخره
کسی به نرمیِ موجِ حریر میآید
شبیه چشمه کسی جاری و تپنده کسی
شبیه آینه روشن ضمیر می آید
کسی که مثل کسی نیست، مثل هیچ کسی
کسی شبیه خودش، بینظیر میآید
خبر دهید که: دریا به چشمه خواهد ریخت
خبر دهید به یاران: غدیر میآید
به سالکان طریقِ شرافت و شمشیر
خبر دهید که از راه، پیر میآید
خبر دهید به یاران: دوباره از بیشه
صدای زنده یِ یک شرزه شیر میآید
خمِ غدیر به دوش از کرانهها، مردی
به آبیاریِ خاکِ کویر میآید
کسی دوباره به پای یتیم میسوزد
کسی دوباره سراغ فقیر میآید
کسی حماسه ی خلقت ، کسی حقیقت روح
کسی که مرگ به چشمش حقیر میآید
علی همیشه بزرگ است در تمام فصول
امیر عشق ، همیشه امیر می آید
بیا که منکرِ مولا اگر چه آزاد است
به عرصه گاهِ قیامت اسیر میآید
علی همیشه بزرگ است در تمام فصول
امیر عشق همیشه امیر میآید
#شعرخوانی
#مرتضی_امیری_اسفندقه
@hafez_adabiyat
ostan be ostan mix (1).mp3
10.13M
سید حلالم کن
خواننده : جواد سعادت ( سنگونی )
شاعر : محسن کاویانی
تهیه کننده : جواد سنگونی
خورشید بر مسیرسفربست راه را.mp3
1.09M
خورشید بر مسیر سفر بست راه را
در دست خود گرفت سپس دست ماه را
بین سیاهچالۀ تاریک و نور محض
میخواست تا نشان بدهد راه و چاه را
تا شعلههای فتنه نخیزد پس از غدیر
بنشاند نزد برکه، هزاران گواه را..
فرمود: «در شمایل این مرد بنگرید
آیینۀ تمامنمای الاه را»
تاریخ گشت محو تماشای هیبتش
برداشت گنبد فلک از سر کلاه را
ترسیم کرد صحنۀ پیوند آن دو دست
در پیش چشم خلق، مسیر نگاه را
«اَتمَمتُ نِعمتی» پیِ «اَکمَلتُ دینکُم»
شد نازل و شناخت بشر، تکیهگاه را
تا تکیه بر سریر ولایت زند علی
اعزام کرد خیل ملائک، سپاه را
صد کهکشان به وصلۀ پیراهنش، نهان
گیتی ندیده بود چنین فَرّ و جاه را
میزان حق، علی شد و نهجالبلاغهاش
آباد کرد خرمن خشک و تباه را
سامان گرفت بی سر و سامانی بشر
پیدا نمود پشت عدالت، پناه را
یابی چون او میانۀ اصحاب مصطفی
با هم اگر شبیه کنی کوه و کاه را
افسوس! خاک تیره ندانست قدر او
شرمنده کرد سرخی خونش پگاه را
گیرم ز کینه، فرق علی را توان شکافت
تاوان چهسان دهند چنین اشتباه را؟
گیرم به داغ فاطمهاش میتوان نشاند
بینند با چه رو نبی دادخواه را؟
گیرم ز کین، توان جگر مجتبی گداخت
تا حشر میکشند به دوش، این گناه را
گیرم که راه آب توان بست بر حسین
سد میکنند با چه، ره اشک و آه را؟
ذرات عالم است روایتگر غدیر
بینی اگر ضمیر جماد و گیاه را
خورشیدِ روزم احمد و ماه شبم علیست
یارب مگیر، از سرم این مهر و ماه را
یا مرتضی! بگیر به حق ولایتت
هنگام مرگ، دست من روسیاه را
#شعر
#افشین_علا
#خوانش
#محمدیان
@hafez_adabiyat
چه بنویسم.mp3
1.81M
چه بنویسم؟ که شعرم باب میلم در نمیآید
دلم میخواهد اما آه... از من برنمیآید
مرا بگذار و بگذر ای غزل! دیوانۀ سرکش!
از او گفتن، به این از هرچه کم کمتر نمیآید
شنیدم با صدای او خدای او سخن میگفت
در این ساحت سکوتم من، صدایم در نمیآید
چه بنویسم؟ که خرما بر نخیل و دست ما کوتاه
که نام او بلند است و به این دفتر نمیآید
«امیرالمؤمنین» واژهست؟ نه، پیراهنی زیباست
ببین! بر قامتی جز قامت حیدر نمیآید
به شوق روی پیغمبر سه روز آذین شده یثرب
ولی بیرون دروازهست پیغمبر، نمیآید
علی باید بیاید تا محمد گام بردارد
که پیغمبر به همراه کس دیگر نمیآید
علی باید بیاید تا کنار مصطفی باشد
علی باید بیاید تا محمد، مرتضی باشد
که دنیا بیعلی شهریست بیقانون، خبر داری؟
محمد بیعلی، موساست بیهارون، خبر داری؟
بدون او در این طوفان چگونه زنده میمانی؟
محمد بی علی، نوح است بیکشتی، نمیدانی!
بلاگردان او در بدر و در احزاب و خیبر بود
علی جان محمد یا محمد جان حیدر بود؟
محمد با علی وقتی میآید، وقت طوفان است
فرار از دستشان کار مسیحیهای نجران است...
علی آری علی... مردی که در افلاک، نامی بود
شنیدم بارها همسفرۀ مردی جذامی بود...
چه بنویسم؟ که دیگر کاری از من بر نمیآید
از او گفتن به این از هرچه کم کمتر نمیآید
همین ابیات درهم را تو میبینی خبر دارم
همین کم را همین کم را تو میبینی خبر دارم
#شعر_و_صدای
#محمد_میرزایی_بازرگانی
@hafez_adabiyat
هدایت شده از طنزیمات کارخانه
چقدر جمعه ها روزهای #سعید ی هستن!
و چقدر سفارش شده در این روز صلوات های #جلیلی بفرستیم.
فقط خواستم اعمال امروز رو بهتون یادآوری کنم، والا! 😎
🆔 @TANZimat_karkhane
🆔 @Abedi_Aaeini
🆔 @Pelak15
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پنجره متفاوتی به حضور رهبر انقلاب در پای صندوق ۱۱۰
🔹از حیاط بیت رهبری تا محل رأیگیری انتخابات ریاست جمهوری چهاردهم
💠 شعر زبان آشتی جهان است 💠
#انجمن_ادبی_پردیسان ،
محفلی صمیمی با شاعران ، اساتید ، نوسرایان و علاقمندان به شعر
خوانش اشعار ، نقد و بررسی نوسروده ها
📆شنبه ها
⏰۵تا۷عصر
🏢پردیسان ، بلوار ۲۲ بهمن ، خیابان شهیدان رضی ۱، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
❇لینک دعوت باافتخار و امتنان :
https://eitaa.com/joinchat/4167041496Cbc50b4da4e
#شهر_پردیسان
#انجمن_ادبی_پردیسان
#قرارگاه_مردمی_کرامت
#کانون_پرورش_فکری_کودکان_و_نوجوانان