eitaa logo
اشعار حاج محمود ژولیده
1.2هزار دنبال‌کننده
5 عکس
0 ویدیو
34 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
با اینکه من از رحمت تو در نظرهستم هر سو که روم باز من اندر خطر هستم دشمن چه قسم خورده مرا خار نماید!؟ درلحظه شیطان شدنم خود خطر هستم وا کن به دلم باب نجاتی که غریبم تا کی من از این جرم و گنه پشت در هستم هرجا که سخن از تو بگویند هماندم شرمنده ز تو وزگنهم خونجگر هستم دنبال تمنای توأم خانه به خانه آواره ام و خسته ام و دربدر هستم در ابر گنه گم شده نور بصرمن والله که محتاج دو تا چشم تر هستم بیچاره ترین بنده درگاه منم من لیکن به امید تو گدای سحر هستم ایکاش که از حزب تو باشم نه زشیطان کز دشمن مغضوب علی (ع) منزجر هستم ایکاش دری باز شود سوی شهادت بگذشته براه تو زجان و زسر هستم چون طبل شب جنگ بکوبند دوباره.... در راه علمدار تو همچون سپر هستم جز کرب و بلا راه دگر نیست سوی قدس من دیده براه خبری تازه تر هستم @hajmahmoodzholideh
وقتی گناهکار ، خطا رفت ، راه را هرگز گمان نداشت نبخشی گناه را فریاد یا کریم از این نفسِ پر فریب بس ، سوء ظن دمید منِ رو سیاه را توبه شکسته ، باز خجل ماند و سر بزیر سرمایه چیست ؟ صاحب عمرِ تباه را آنانکه می روند ز بیراهه ، ای دریغ تشخیص کِی دهند رهِ تو ز چاه را محتاجم و گدای عطا و محبتم آنکه گداست گم نکند کوی شاه را سنگم مزن که کلب سرای ولایتم کهفم بده که گم نکنم قبله گاه را حبّ علی است در دل من واعظ درون هرگز رها نمی کنم این پیرِ راه را ما اختیار خویش به هر کس نمی دهیم ارباب ، بیمه کرده غلام سیاه را هر که ز آستان ولایت کشید دست یعنی که داد از کفِ همّت پناه را ما راه انحراف و خطا را نمی رویم کتمان نمی کنیم ز رهبر نگاه را در دین ما غرور ،گناه کبیره است کبر و غرور کوه کند مشتِ کاه را این نفس اگر خطا برود توبه می کنیم حاشا نمی کنیم دگر اشتباه را یا رب بحق فاطمه ما را رها مکن از ما مگیر لذّت این سوز و آه را یک آزمونِ کرب و بلایی دگر بده تا جسم و جان طواف کند قتلگاه را @hajmahmoodzholideh
توبه ای می طلبد عفوِ اِلهِ من و تو که کند رحم به این ناله و آهِ من و تو لطف حق منتظرِ بارشِ چشمان کسی است تا بشویَد گُنه از روی سیاهِ من و تو ابرِ رحمت چکد از گوشۀ چشمان دعا قدرتی هست در این توشۀ آهِ من و تو یک قَدَم مانده به تقدیرِ شب قدر بیا نیست جُز آهِ سحرگاه – پناه من و تو گِرِهی باز کن از رشتۀ غمهای بزرگ تا گِرِه وا شود از ابروی ماه من و تو چشمِ دل ماند ز دیدارِ نگارندۀ خویش ای دل اینجاست خدا چشم به راه من و تو چشمۀ آب بقا گر چه نَخُشکد هرگز؛ پس چه شد یک شبه خشکید نگاه من و تو؟ برو ای اهل ریا ، خشک مکن دریا را با خدایند خلایق – نه سپاه من و تو بس کن ای مدّعیِ دینِ نفاق آلوده شهرمان تیره شد از رنگِ گناه من و تو علّتِ اینکه نیامد پسرِ فاطمه چیست؟ مانده در پردۀ اعمالِ تباهِ من و تو ! گر شَوَد دستِ توسّل ز ولایت کوتاه سامری می شکند قُبح گناه من و تو هدف از خلقتِ ما معرفت محبوب است این جهان نیست قدمگاهِ رفاه من و تو نور ما نور حسین است – خدا می داند کربلای دلِ ما هست گُواه من و تو @hajmahmoodzholideh
زیباتر از دعا و عبادت چه لذتیست بالاتر از امان الهی چه عزتیست درمان درد های تمام جهان دعاست الحق گدای اهل مناجات قیمتیست حال دعاء حال بکا حال زمزمه وقت سحر به شرط اطاعت چه ثروتیست گفتم به کوی قبله حاجات رو کنم دیدم کنار یار نه خواهش نه حاجتیست اصلا خوش است کوی مناجات با حبیب زیرا برای وقت ملاقات فرصتیست کاری برای دلبر خود که نکرده ایم یادش میان اشک و دعا خود محبتیست شاید عزیز فاطمه مهمان ما شود روضه بپا کنید که دلدار هیئتیست با یک سلام تذکره کربلا دهد با او اگر رویم به مقتل قیامتیست ذکرش همیشه عمتی الزینب است وبس با کعبة الرزیه به قلبش مصیبتیست یاعمتی هنوز تنت درد میکند؟ در علقمه هنوز علمدار غیرتیست عمه هنوز جمله تو میکشد مرا: محرم نمانده وقت سواری چه غربتیست حلق بریده از ته مقتل مرا که خواند لبیک یا حسین من اینک ولایتیست میآیم و رواست که در روز انتقام اعلان کنم که بیرقم از جنس عصمتیست @hajmahmoodzholideh
چه شیواست لحن مناجات با تو چه زیباست وقت ملاقات با تو چه غوغاست شبهای جمعه حریمت بر این بندگانت مباهات با تو چه خوب است حال خضوع و خشوعی که پیوند دارند حاجات با تو به ذکر علی با تو خلوت گُزیدن قبولِ تمام عبادات با تو به وقت سحر، گریه و توبه با من به عشقِ حسینت مراعات با تو بنام حسن گفتگوی تو با من تَرحم به اهل موالات با تو دعا و نوای دل و اشک، با من ز چشمان زهرا مهمات با تو خجالت ز کوه گنه با من اما گذشت از جزا و مجازات با تو تضرع به درگاه غفار با من عبور از عذاب و مکافات با تو چو آقا که دارد به نوکر توجه توقع ز بنده، عنایات با تو من و درد و داغ و بلا و مصیبت تسلی به کوهِ مصیبات با تو تو جَلوت دهی «لَستُ أهلاً لَهُ» را که باشد تمام کرامات با تو من و آرزوی شهادت به کویت هدایت به سوی کمالات با تو من آوارۀ روضۀ قتلگاهم من آشفتۀ شعلۀ خیمه گاهم @hajmahmoodzholideh
آلوده ام آلوده را هم راه باید داد راهی نشان بر بنده گمراه باید داد شرمنده ام شرمنده را تکریم باید کرد تا میشود شرمنده را درگاه باید داد عبد سراپا جرم را از در نمیرانند آنکه زمین خورده مدد گه گاه باید داد درمانده ام درمانده را هم یار باید شد سلطان که میداند گدا را جاه باید داد آقا بدیهای خودم را خوب میدانم بد را نجات از دشمن بدخواه باید داد من یوسف دل را به چاه سینه افکندم گاهی طنابی در درون چاه باید داد سر درنمی آوردم از کرب وبلا اصلاً وقتی دلم میسوخت دیدم آه باید داد ارباب آمد با غم خود آشنایم کرد دیدم که دل را هدیه بر آن ماه باید من تازه فهمیدم تمام عمر دنیا را دل را,قیامت را, به قتلگاه باید داد من از حرم تا قتلگاه یار را دیدم جان را برای حفظ خیمه گاه باید داد با گوش دل,در قتلگاهِ شاه بشنیدم این نوحه را بر غربت این شاه باید داد آقا گلی گم کرده ام رحمی به خواهر کن قد کمان آورده ام رحمی به خواهر کن @hajmahmoodzholideh
شب احیا سخن فراوان است حرف ما امشب از جوانان است ما گنه کار آمدیم درست سست و بیمار آمدیم درست سخن اما گناهِ فردی نیست همگانی است، ورنه دردی نیست درد ما از گناهِ یک نسل است توبه از این گناه یک اصل است درد ما درد قلّت شیعه است بس گرفتار، ملت شیعه است همه جا کشته میدهد شیعه سر در این راه مینهد شیعه گفت آن مرشدی که مشفق بود کثرتِ ما ز نسل عاشق بود گفت یارانِ من فراوانند اُمتَم انقلاب سازانند همه یاران او شهید شدند یا که جانبازِ روسپید شدند ما کجاییم و آن حضور کجاست؟ نسل آمادۀ ظهور کجاست؟ ای خوش آن روزها که برگردد نسل شیعه زیاد تر گردد ای خوشا دوستان تازه نفَس مرگ بر دشمنان تازه نفَس نشِنیدی ولی چه فرمودند باز سید علی چه فرمودند گر شنیدی حدیث عزت را پس تلافی کنیم غربت را نکند دشمنان فزون بشوند! دوستان علی زبون بشوند! و مبادا یهود، پیش اُفتد ما خمود، او به فکر خویش اُفتد باید آغاز کرد از هیئت تا هدایت رسد به یک امت امت شیعه نوجوان خواهد حجة بن الحسن جوان خواهد گر چه امروز هم فراوانند در دفاع حرم جوانانند باز هم کشته میدهد شیعه سر براه علی نهد شیعه نسل کوثر هماره زهرائیست شیعه تا روز حشر مولائیست هان! به کوریِّ چشم دشمنِ پست نسل گودال، تا قیامت هست روضۀ سر بریده باید خواند هم ز حلق دریده باید خواند روضۀ کوچه یادمان نرود شام تا کوفه یادمان نرود روضۀ تازیانه تازه شده روضۀ دخترانه تازه شده روضۀ دختر و کنیزی وای شرح آن ماجرای هیزی وای ما که خون از دو دیده میباریم کینه ها بین سینه میکاریم انتقام از یهود را داریم قصد آل سعود را داریم منتظر باش مکه! می آییم ما پس از قدس، کعبه! می آییم با علمدار و با علم آییم با امام زمان حرم آییم @hajmahmoodzholideh
من و دعای پیمبر چه ماه خوبی بود کنار سفره ی حیدر چه ماه خوبی بود که دیده بر سر یک سفره نوکر و ارباب و همنشینیِ مادر چه ماه خوبی بود من و غریب مدینه ، چه خلوتی، به به به میزبانیِ کوثر چه ماه خوبی بود به افتتاح و ابوحمزه و کمیل و مجیر شدیم جوشنِ یکسر چه ماه خوبی بود بخاطر شب قدرش گناه ما بخشید و یک تولد دیگر چه ماه خوبی بود چقدر گریه به غمهای کربلا کردیم برای چادر و معجر چه ماه خوبی بود شدیم یاور مظلومه ای به گودالی که بوسه داشت به حنجر چه ماه خوبی بود گریستیم به لبهای خشک سقا تا... گلوی اکبر و اصغر چه ماه خوبی بود شبی خرابه نشینِ سه ساله ای بودیم سر پدر، شب دختر، چه ماه خوبی بود سری زدیم گهی در تنور و گاهی دیر سری زدیم به یک سر، چه ماه خوبی بود ز کوچه های مدینه عبور میکردیم کمک شدیم به مضطر چه ماه خوبی بود برای پاره جگرها چه خوب گرییدیم امان ز گریه ی خواهر چه ماه خوبی بود گهی میان مناجاتهای نخلستان شدیم همدم حیدر چه ماه خوبی بود چه خوب شد که گرفتیم عبرت از کوفه شدیم حامی رهبر چه ماه خوبی بود برای ماه محرم ببند بارم را رسیده ماه به آخر چه ماه خوبی بود و کاش چون پسر مهزیار ميگفتند: بیا به خیمه ی دلبر چه ماه خوبی بود وداع ماه مبارک چه سخت و جانفرساست شبیه روضه سختِ وداعِ کرب و بلاست @hajmahmoodzholideh
هردم ، شده این، آوای دلم محشر نکنی، یارب خجلم ای خالق نور العفو العفو ای رب غفور العفو العفو در کار خودم مضطر شده ام دیر آمدم و بر در زده ام منکه سرِ خود مهمان نشدم با ذکر حسین جان آمده ام گویم به سرور العفو العفو ای رب غفور العفو العفو دیدم همه کس را راه دهی حتی به گدا درگاه دهی منهم به طمع سوی تو شدم تا جاه به این گمراه دهی از بخل و غرور العفو العفو ای رب غفور العفو العفو گیرم همه خوب و من بَدِ بد آیا بشوم از کوی تو رد اینجا تو اگر عفوم نکنی پس وایِ من و تنگیِ لََحَد پایم لب گور العفو العفو ای رب غفورالعفو العفو اول ثمرِ بخشیدن من لبخند حسین لبخند حسن این قولِ شفاعت از حسنین این عهد من و این بنده شدن توّاب و شکور العفو العفو ای رب غفور العفو العفو بخشنده تویی ،شرمنده منم زیبنده تویی ،بد بنده منم آن وعدۀ تو، این توبۀ من برگشتم و سر افکنده منم مولای صبور العفو العفو ای رب غفورالعفو العفو یارب من و این عصیان چکنم با دوری تو هر آن چکنم مرهم به دل عترت نشدم با شِکوِۀ این قرآن چکنم گشتم ز تو دور العفو العفو ای رب غفور العفو العفو با اینکه بدم من با علی ام این آب و گلم این یاعلی ام تا فاطمی ام تا حیدری ام من پشت سر مولا علی ام این برگ عبور العفو العفو ای رب غفور العفو العفو تا شور حسین دارم بسرم جانانه دفاع دارم ز حرم خون شهدا در خون و رگم من آبروی رهبر نبرم با درک حضور العفو العفو ای رب غفور العفو العفو تا معجر پاره میکُشدَم تا چادر خاکی میکِشدَم از کوچه ی تنگ تا کوفه خدا هر جا که بخواهد میبَردَم شد روضه مرور العفو العفو ای رب غفور العفو العفو منکه به حرم آتش نزدم من سد ره زهرا نشدم منکه نزدم بر نیزه سری من نوکر زینب تا ابدم با نوحه و شور العفو العفو ای رب غفورالعفو العفو آندم که جدا شد سر ز قفا بر آل علی شد جور و جفا زیر سم اسب شد جسم حسین در سلسله شد ناموس خدا تا روز ظهور العفو العفو ای رب غفورالعفو العفو @hajmahmoodzholideh
گر نبود آهِ سحرها به کجا میرفتم بسته میشد همه درها به کجا میرفتم خوب شد نیمه شبی را تو عطا فرمودی ورنَه من وقت سحرها به کجا میرفتم به منِ بار زمین مانده، اگر از عفوت... کس نمیداد خبرها به کجا میرفتم خوش بحالم که امامان، همه بابای منند ورنَه جز سوی پدرها به کجا میرفتم قبرِ من زیر کف پای حسین است، یقین ورنَه با کاش و اگرها به کجا میرفتم با هزاران نفر امشب به حرم آمده ام جز حرم بسته است درها به کجا میرفتم درد دل میکنم و خسته ز دستم نشوی بی تو با خونِ جگرها به کجا میرفتم اهل فتنه، اگر از قهرِ تو رسوا نشوند اینهمه خوف و خطرها به کجا میرفتم گر شهادت هنرِ مردمِ دیندار نبود من ز تحریفِ هنرها به کجا میرفتم گفت با جمجمه ای، مادرِ چندین مفقود من بدنبال پسرها به کجا میرفتم گر نبودند شهیدانِ مدافع ز حرم پس بدنبال قَدرها به کجا میرفتم گر نبودند غیوران، سپرِ ناموسم وای، بی سینه سپرها به کجا میرفتم نسلِ امروز که دیدند، ترور یعنی چه... ننگ بر توطئه گرها به کجا میرفتم جای جلّاد و شهید از چه عوض شد آنروز!؟ من و این نقد و نظرها به کجا میرفتم راه را گم نکنی! کوچه بنام شهداست گر خطا بود گذرها به کجا میرفتم «هر که دارد هوس کرب و بلا بسم الله» اربعین بی تو سفرها به کجا میرفتم گر نمیبرد مرا کنجِ خرابه سرِ یار در پِی نیزۀ سرها به کجا میرفتم طاقتت نیست، که این روضه کنیزی دارد ورنَه با آبروبَرها به کجا میرفتم @hajmahmoodzholideh
ایکه خریدارم شدی، بی یارم و یارم شدی دیدی زپا افتاده ام،زودی مددکارم شدی حالا به این سوز و نوا آورده ام دستِ دعا یاسیدی یاربنا یاسیدی یاربنا با اینکه میدانی بَدم، کِی کرده ای از خود ردم رو برنگرداندی زمن، من هم دوباره آمدم ای مهربان یارم خدا از خود مکن ما را جدا یاسیدی یاربنا یاسیدی یاربنا دارم به لب صوت جلی، در میزنم با یاعلی با حب حیدر در زدم، تا حل کنی هر مشکلی خود گفته ای با مرتضا کِی رَد کنم از در گدا یاسیدی یاربنا یاسیدی یاربنا من آشنای این دَرم،امشب گریبان میدرم یا اینکه میبخشی مرا، یا نام زهرا میبرم دیگر نمیپرسی چرا باید ببخشایم ترا یاسیدی یاربنا یاسیدی یاربنا با زمزمه با شور و شین، دارم سخن با عالمین ازمن چه خَلقی بَرتر است، دارم به دل حُب الحسین دارم امید ای نینوا خاکم شود کرب و بلا یاسیدی یاربنا یاسیدی یاربنا از خیمه گاه تا قتلگاه، شد غرقِ سوز و اشک و آه تا اسبِ بی صاحب رسید، افتاد غوغایی براه مظلومه زینب در عزا مظلوم میزد دست و پا یاسیدی یاربنا یاسیدی یاربنا داد از چنین جور و جفا، وای از ذبیحاً بِالقَفا یامنتقم یامنتقم، ألغوث أدرک زین جفا یَومٌ بِصَدرالمصطفا یومٌ عَلی وَجهِ الثَّرا یاسیدی یاربنا یاسیدی یاربنا یا رافعَ المستضعفین، یا دافعَ المستکبرین کوته کن از بیت الحرام، الساعه دست خائنین جان امام مجتبا ما را بقیع روزی نما یاسیدی یاربنا یاسیدی یاربنا @hajmahmoodzholideh
ایکه نان و آب دادی، باز ناشکرت شدم بهترین ارباب دادی باز ناشکرت شدم با وجودی که نبودم دوست خوبت، ولی اینهمه احباب دادی، باز ناشکرت شدم یک زمان یار شهیدان بودم و بر بازویم مُهری از اصحاب دادی باز ناشکرت شدم روزۀ ماه مبارک را عطا کردی بمن ناتوان را تاب دادی، باز ناشکرت شدم تو مرا همسفرۀ خوبانِ عالم کرده ای دلبرانِ ناب دادی، باز ناشکرت شدم تا بگویم یاحسین، این دیده ابری میشود یک دل بیتاب دادی، باز ناشکرت شدم بین ظلمت، زهرۀ زهرا بدادم میرسد تو بمن مهتاب دادی باز ناشکرت شدم غرق در دریای عصیان، ناگهان گفتم حسن این دُر نایاب دادی، باز ناشکرت شدم نوکر و عبد و عبیدِ درگهِ مولا شدم اینهمه القاب دادی، باز ناشکرت شدم تشنۀ آب است اربابم، بمن با دست او جرعه جرعه آب دادی، باز ناشکرت شدم یک سلام افطار دادم بر در باب الحسین پاسخ از هر باب دادی، باز ناشکرت شدم کربلا میخواستم از تو به بیداری، ولی دادِ دل در خواب دادی، باز ناشکرت شدم نام من را ثبت کردی در میان زائران رخصت سرداب دادی، باز ناشکرت شدم عبد زهرای سه ساله هستم و شکرت کنم کاش با یاد رقیه تا سحر ذکرت کنم @hajmahmoodzholideh
هر کجا بِین دعا حال شما ریخت بهم حال ما پیرو احوال شما ریخت بهم این مناجاتِ ابوحمزه پر از کرب و بلاست دل مجروح ز منوال شما ریخت بهم افتتاح از غم هجرانِ که دارد شِکوه؟ عالَمی از غم آن خال شما ریخت بهم چونکه صحبت ز سم مرکب دشمن آمد بِین جوشن همۀ آل شما ریخت بهم صحبت نیزه و شمشیر و سنان است اینجا بدن کشتۀ گودال شما ریخت بهم وسط معرکه این هلهله ها یعنی چه؟ حالم از دشمن خوشحال شما ریخت بهم سلسله، عمۀ سادات، چه ربطی دارد کعب نی سخت، پر و بال شما ریخت بهم هم به پشتِ در و گودال و سیه چالِ ستم بارها پیکر پامال شما ریخت بهم یاد آن کوچه که افتاد زمین مادرتان پیش حیدر همه آمال شما ریخت بهم یاعلی! گرچه تو گفتی برسانند عبا بانوی حامله دنبال شما ریخت بهم بازویت بود همه عمر به میدان، زهرا با غلافی همه نُه سال شما ریخت بهم @hajmahmoodzholideh
نگاه ناب اربابم، مقرب میکند دل را گنهکاریم اما او مهذب میکند دل را مخور غم در حریمش، بال و پَر بشکسته هم آیی چو فطرس از سلامِ خود لبالب میکند دل را شده گاهی که می آیم پریشان حال و آشفته خدا با ذکر یازهرا مرتب میکند دل را گهی با خویش میگویم، نیایم بِین این خوبان ولی یک یاعلی سرشارِ یارب میکند دل را فقط میدانم اینجا لطف آقای خراسانی بدون هیچ منّت همدمِ شب میکند دل را رقیبم را عتیدم را بگو تا دیده بَربَندند که بی شک حضرت سقا مؤدب میکند دل را مراقب باش، تنها میهمان سفره اش باشی! گهی یک لقمۀ چرکین مذبذب میکند دل را گهی یکبار جارو میکشی این خانه را اما بنام نامیِ نوکر مُلقّب میکند دل را چه امشب سفره رنگین است و منهم اِشتها دارم که احسانِ خدا مهمان زینب میکند دل را مدافع در حرم میگفت از والاییِ زینب به سربندی شهید راه مکتب میکند دل را به دستِ بسته می بردند بانو را ز گودالی که تسکین با رگِ ببریده بر لب میکند دل را مناجات است و بشناسیم ارباب مناجاتی چه اربابی که زیر پای مرکب میکند دل را @hajmahmoodzholideh
هر چند که سنگین است این بار گناهانم ای رحمت تو سرشار، من عبد پشیمانم هر بار ترا خواندم، تو روبرویم بودی العفو نیاورده، بخشیده ای عصیانم تو در بگشایی من، اما ز تو روگردان شرمندۀ تو هستم، من عبد گریزانم تو حب علی دادی، بر این دلِ سرگردان من قدر ندانستم، کم بهره ز ایمانم بر دوستیِ زهرا تو مفتخرم کردی من قیمتِ مادر را، عمریست نمیدانم مادر نکند از من، یک ذره شود دلخور ای وای اگر یک شب، از خانه برون مانم دشمن سرِ راهِ من، صدها تله بنهاده تا ماه مبارک را گیرد ز گریبانم سوگند به اربابم، در وا کن و دریابم بیمارم و یک روضه است، تنها رهِ درمانم آه ای بدنِ بی سر، آیا تویی آقایم؟ برخیز برادر جان، رحمی به دل و جانم برخیز که ناموست، در حلقۀ نامحرم تو شاهِ شهیدان و من بینِ اسیرانم تو ماهِ سرِ نیزه، من ناقه نشین اما تو خون ز گلویت رفت، من ریخت ز چشمانم @hajmahmoodzholideh
امشب که در لباس کرامت در آمدیم بر قلۀ بلند اطاعت بر آمدیم دستور آمده، همه اَلصوم! ای بچشم شکر خدا که در نظر داور آمدیم ما بندگی نکرده، خدایی کند خدا واللهِ با سفارش پیغمبر آمدیم دارا شدیم حُبّ علی را به یاعلی قابل شدیم و در نظر حیدر آمدیم روزیِ ما ز سفرۀ زهرا رسیده است آری به لطف او ز خلایق سرآمدیم شک نیست، از امام حسن ارث برده ایم زیرا بدست بخششِ او از در آمدیم ما از کنار سفره، هر افطار و هر سحر تا کربلا بواسطۀ دلبر آمدیم ذکر حسین، مُهر قبولیِ روزه هاست وقتی بکام تشنه در این محضر آمدیم از افتتاح تا به ابوحمزه، رزق ماست آماده است سفره و ما با سر آمدیم جوش بتن کنیم و مجیری دهد پناه ما با اشاره های علی اکبر آمدیم بر تن زره که داشت، چرا قطعه قطعه شد؟ دنبال تِکّه های گل پرپر آمدیم پائین پای پاره بدن، حلقه میزنیم در جستجوی ریختۀ پیکر آمدیم همراه با تمام جوانان هاشمی تا خیمه بهر بردن یک خواهر آمدیم با روضه های شبهِ پیمبر مدد شدیم حالا به نیّتِ مددِ رهبر آمدیم @hajmahmoodzholideh
«زمـزمـه» ذکر نبی، ذکر علی، ذکر ملائک یاربـنا یاربـنا جَلَّ ثنائک ذکر تمام اولیا باشد یکایک یاربـنا یاربـنا جَلَّ ثنائک بس این در و آن در زدم از پا فتادم از هر دری رانده شدم تنها فتادم تا عاقبت خواندم ترا اینجا فتادم پس بارِ من افتاده یا رَبّـا بِبابِک یاربـنا یاربـنا جَلَّ ثنائک با گوشِ دل صوتِ تو مولا را شنیدم گفتی بیا، آهِ ترا حالا شنیدم تا توبه کردم، ناله ای درجا شنیدم مولا صدا میزد الهی کُنتُ عبدک یاربـنا یاربـنا جَلَّ ثنائک رفتم به پشت دربِ بیتی در مدینه بیتی که باشد در دو عالم بی قرینه آنجا که باشد صحبت از مسمار و سینه آهی صدا میزد اَمان مِن حَرِّ نارِک یاربـنا یاربـنا جَلَّ ثنائک با گریه میگفتم مرا ای دوست دریاب حالم دگرگون است، هستم در تب و تاب ناگه نوایی آمد از گودالِ ارباب میگفت در مقتل رضائـاً بِقَضائک یاربـنا یاربـنا جَلَّ ثنائک در لابلای نیزه ها، پیچید آهی یالَیتنا گفتم به گِردِ قتلگاهی چشمِ دلم افتاد سوی خیمه گاهی طفلی صدا میزد اَعانَنــّا بِعَونِک یاربـنا یاربـنا جَلَّ ثنائک اَبدانِ هفتادو دو تن نقش زمین بود یک ساربان گویا بدنبال نگین بود بانویی آمد، بر لبش صوتُ الحزین بود میگفت با دیدارِ آن اجساد، یک یک یاربـنا یاربـنا جَلَّ ثنائک حنجر صدا میزد به خواهر، یااُخَیَّ اینجا به زیرِ نیزه ها هستم، اِلَیَّ مادر صدا میزد، بُنَیَّ یا بُنَیَّ اعضای او از هم جدا دیده یکایک یاربـنا یاربـنا جَلَّ ثنائک جسمِ ز هم پاشیده را بوسید مادر بر تک تکِ اعضاء میگریید مادر دورِ حسینِ بی سرش گردید مادر از ما قبول این کشته ها بنما بفضلک یاربـنا یاربـنا جَلَّ ثنائک @hajmahmoodzholideh
شب احیا سخن فراوان است حرف ما امشب از جوانان است ما گنه کار آمدیم درست سست و بیمار آمدیم درست سخن اما گناهِ فردی نیست همگانی است، ورنه دردی نیست درد ما از گناهِ یک نسل است توبه از این گناه یک اصل است درد ما درد قلّت شیعه است بس گرفتار، ملت شیعه است همه جا کشته میدهد شیعه سر در این راه مینهد شیعه گفت آن مرشدی که مشفق بود کثرتِ ما ز نسل عاشق بود گفت یارانِ من فراوانند اُمتَم انقلاب سازانند همه یاران او شهید شدند یا که جانبازِ روسپید شدند ما کجاییم و آن حضور کجاست؟ نسل آمادۀ ظهور کجاست؟ ای خوش آن روزها که برگردد نسل شیعه زیاد تر گردد ای خوشا دوستان تازه نفَس مرگ بر دشمنان تازه نفَس نشِنیدی ولی چه فرمودند باز سید علی چه فرمودند گر شنیدی حدیث عزت را پس تلافی کنیم غربت را نکند دشمنان فزون بشوند! دوستان علی زبون بشوند! و مبادا یهود، پیش اُفتد ما خمود، او به فکر خویش اُفتد باید آغاز کرد از هیئت تا هدایت رسد به یک امت امت شیعه نوجوان خواهد حجة بن الحسن جوان خواهد گر چه امروز هم فراوانند در دفاع حرم جوانانند باز هم کشته میدهد شیعه سر براه علی نهد شیعه نسل کوثر هماره زهرائیست شیعه تا روز حشر مولائیست هان! به کوریِّ چشم دشمنِ پست نسل گودال، تا قیامت هست روضۀ سر بریده باید خواند هم ز حلق دریده باید خواند روضۀ کوچه یادمان نرود شام تا کوفه یادمان نرود روضۀ تازیانه تازه شده روضۀ دخترانه تازه شده روضۀ دختر و کنیزی وای شرح آن ماجرای هیزی وای ما که خون از دو دیده میباریم کینه ها بین سینه میکاریم انتقام از یهود را داریم قصد آل سعود را داریم منتظر باش مکه! می آییم ما پس از قدس، کعبه! می آییم با علمدار و با علم آییم با امام زمان حرم آییم @hajmahmoodzholideh
با مناجات علی اهلِ دلِ شب میشوم با تقرب بر حسین اینجا مقرب میشوم چون علی گردید عبدٌ مِن عبیدِ مصطفی منهم از این منظر امشب عبد زینب میشوم هر زمان باشم غلام نوکران فاطمه بر امام خویش هم نوکر ملقب میشوم یا اِلهَ المذنبین، من هر چه بودم آمدم دارم امشب از عطای تو لبالب میشوم من ترا دارم، خدا دارم، رضا دارم، رضا با علی موسی الرضا، معصومه مذهب میشوم هر چه بَد باشم، شبِ جمعه که میآیم حرم با نگاهِ حضرت سقا مؤدب میشوم یاد کام تشنۀ اربابِ عطشان چون کنم زائرِ یک گوشه از گودال اغلب میشوم روضۀ وَجهُ الثَّری را روضه خوان میخواند و ناگهان گریانِ زخمِ سُمِّ مرکب میشوم نالۀ زهرا بگوش آید از آن سوی حرم با نوای یا بُنَیَّ غرقِ یارب میشوم @hajmahmoodzholideh
سراسر پر از پستی و خاری ام که ریشه دوانده گنه کاری ام نه هستم مفید و نه دارم امید به این بی نوائی و سرباری ام کجا غیر کویت رهم میدهند تویی که کنی رحم بر زاری ام تو داری خبر از دل بنده ات که محتاج بر آبرو داری ام ز هر در شدم رانده، الا حسین تو با او ز عصیان نگه داری ام چو دیدی که من عاشق حیدرم به عشقِ علی میکنی یاری ام بقربان آن ربِّ غفار که به نور علی داد، دلداری ام ندا آمد ای آشنای علی مخور غم که با توست غفاری ام تو کردی مرا آشنا با کمیل تو دادی نجات از گرفتاری ام تو کردی ز حب علی نوری ام وگرنَه بدونِ علی ناری ام علی گویم و دم زنم از حسین دهد روضۀ کربلا یاری ام به صوتُ الحزین، ناله زد خواهری اخا! بی تو با کیست غمخواری ام سوی علقمه یک نظر کرد و گفت: پس از تو که سازد علمداری ام @hajmahmoodzholideh
هر کس که میخواهد کند تمرینِ اخلاص فرمود زهرا: روزه شد، تامینِ اخلاص اَلشَّهرُ شهری خواند حق، وَالعبدُ عبدی رحمت سرازیر است بر مسکینِ اخلاص ماه رجب را بهترین فرصت شماریم شب زنده داری چیست جز آئین اخلاص آلوده دامن را بگویید البشارت توبه فراهم گشته با تمکین اخلاص شبهای رِغبت بر مناجاتش مهیاست هر کس که میجوید یقین در دین اخلاص فرمود از اخلاص هم اَستغفِرُالله کرده علی موسی الرضا تبیین اخلاص دلها حسینی چون شود، دلبر میاید با روضه ی ارباب شو خوش بین اخلاص وای از تَهِ گودال و وای از چکمه پوشان بین زیر دست و پا غمِ سنگین اخلاص مادر تماشا میکند وَجهُ الثَّری را حیدر به اشکش میشود تسکین اخلاص جسم برادر شد ز سر تا پا مُقَطَّع خواهر فقط باید کند تدوین اخلاص هفده گُلِ پرپر به نِی، یک غنچه پنهان در کربلا هم میشود گلچین اخلاص بالای نیزه یک قمر شرمنده مانده دیده سکینه گریه ی خونین اخلاص @hajmahmoodzholideh
حیف است اگر، ماه رجب را دهم از دست در ماه رجب، دستِ طلب را دهم از دست این ماه، اگر ماه نزول برکات است زشت است که باران أصب را دهم از دست تا ماه خدا، ماه نبی، ماه علی هست... کِی ذکرِ علی، شاهِ عرب را دهم از دست در ماه عسل، لیل رغائب، شب جمعه نِی جامِ تمنای رطب را دهم از دست با شوق به درگاهِ تو رو کرده دلِ من مگذار سبب سازِ سبب را دهم از دست با توبه سرِ کوی تو رو کرده گنهکار بی توبه، به کوی تو ادب را دهم از دست با روضۀ ارباب، لبی تر کنم از اشک حیف است گریزِ دلِ شب را دهم از دست لب را به رگِ پارۀ حلقوم زد و گفت: حیف است، گُلِ بوسۀ لب را دهم از دست حالا که تو خواهی، همه را کشته ببینی حق نیست که شکرانۀ رب را دهم از دست حالا که تو خواهی، به اسیری روم ایدوست کی با اُسرا شام و حلب را دهم از دست با قامت خم، موی سپید، اشک گهربار کی نافله های دل شب را دهم از دست با مقنعه و روسری و معجر پاره باید بروم کوفه، نمانده رهِ چاره @hajmahmoodzholideh
هر که دارد سر سودای خدا بسم الله هر که دارد غم مهمانی ما بسم الله میزبانان سحر منتظر مهمانند هر که خواهد سحر اهل بکا بسم الله چشمۀ آب حیات است مناجات سحر هر که دارد طلب آب بقا بسم الله ماهها منتظر ماه مبارک بودیم آمد ای منتظران ماه خدا بسم الله سفرۀ بندگی ماه خدا پهن شده سفرۀ ماست کنار شهدا بسم الله دیده وا کن که خدا در بر ما بنشسته همنشین است خدا با فقرا بسم الله شد هلال مه دلدار حلالِ همگان رویت یار حلال است ترا بسم الله سپر روزه سلاحی است برای مومن این امانی است ز طوفان بلا بسم الله دست ابلیس که بسته است امان از این نفس باید ای نفس کنی ترک جفا بسم الله یادی از تشنگی روز قیامت باید باب افطار گشوده است بما بسم الله میهمانخانۀ ارباب کرم باز شده ایها الناس ، سوی آل عبا بسم الله روزه یعنی عطش روضۀ لبهای حسین هر که دارد طلب خون خدا بسم الله رحمت واسعه اینجاست سر کوی حبیب هرکه دارد هوس کرب وبلا بسم الله در رکاب پسر فاطمه باید جان داد هر که خواهد شود اینگونه فدا بسم الله @hajmahmoodzholideh
جز آستان سحر، ساحتِ نجاتی نیست به غیر اشک و دعا چشمه ی حیاتی نیست گناه را به دعا و ثناء می‌بخشند که جز دعا و بکا، هیچ التفاتی نیست اگر که در پیِ خُلقِ خوشی، بدان به یقین ز اشک و آهِ سحر خوبتر، صفاتی نیست بجز دلی که شکسته برای مظلومی میان بنده و مولا، مناسباتی نیست رسیدنِ به نجف، مقصدِ میان‌بُرِ ماست که غیر بوسه بخاکِ علی، حیاتی نیست شنیده اید حدیثِ "فَمَن یَمُت یَرَنی" بجز وصال علی، علت مماتی نیست هزار بار بمیریم، تا به او برسیم به غیر دیدنِ روی علی، مَناتی نیست رهِ شهید، لقای حسینِ فاطمه است که نابتر ز شهادت، دگر وفاتی نیست برای جلبِ رضای خدا، به کعبه قسم فراتر از سفرِ کربلا، براتی نیست میانِ اشکِ عبادات، روضه قیمتی است از این نمازِ تو، مقبول تر صلاتی نیست ز خوفِ قَهرِ خدا، گریه بر حسین کنید وگرنَه قُربِ خدا را مقدماتی نیست نه من بگویم عزیزم، روایتی است صریح برای گریه کنِ او محاسباتی نیست دو نهرِ آب کنارش، ولی به او گفتند: برای طفلِ تو، یک جرعه از فراتی نیست تو التماس نکن، حرمله دلش سنگ است به غیرِ تیرِ سه شعبه، رهِ نجاتی نیست پس از شهادتِ ارباب، خواهرش میگفت: چسان سوار شوم، محرمِ بناتی نیست برای دفنِ تنِ بی سرش، در آن گودال به غیرِ چند نفر مردم دهاتی نیست @hajmahmoodzholideh
توبه ای می طلبد عفوِ اِلهِ من و تو که کند رحم به این ناله و آهِ من و تو لطف حق منتظرِ بارشِ چشمان کسی است تا بشویَد گُنه از روی سیاهِ من و تو ابرِ رحمت چکد از گوشۀ چشمان دعا قدرتی هست در این توشۀ آهِ من و تو یک قَدَم مانده به تقدیرِ شب قدر بیا نیست جُز آهِ سحرگاه – پناه من و تو گِرِهی باز کن از رشتۀ غمهای بزرگ تا گِرِه وا شود از ابروی ماه من و تو چشمِ دل ماند ز دیدارِ نگارندۀ خویش ای دل اینجاست خدا چشم به راه من و تو چشمۀ آب بقا گر چه نَخُشکد هرگز؛ پس چه شد یک شبه خشکید نگاه من و تو؟ برو ای اهل ریا ، خشک مکن دریا را با خدایند خلایق – نه سپاه من و تو بس کن ای مدّعیِ دینِ نفاق آلوده شهرمان تیره شد از رنگِ گناه من و تو علّتِ اینکه نیامد پسرِ فاطمه چیست؟ مانده در پردۀ اعمالِ تباهِ من و تو ! گر شَوَد دستِ توسّل ز ولایت کوتاه سامری می شکند قُبح گناه من و تو هدف از خلقتِ ما معرفت محبوب است این جهان نیست قدمگاهِ رفاه من و تو نور ما نور حسین است – خدا می داند کربلای دلِ ما هست گُواه من و تو @hajmahmoodzholideh
دست دعا به درگه لطف خدا خوش است پرواز روح در ملکوت دعا خوش است با هر فراز نغمۀ جانسوز نیمه شب درک وصال در سحری با صفا خوش است وقت پریدن از قفس تن به بام دوست با چشم اشکبار نظر بر خدا خوش است دیدار وجه یار مگر کار هر کس است این حرفها فقط ز لب هل اتا خوش است راز و نیاز نیمه شب و درد دل زما با چاه درد دل ز دل مرتضی خوش است مردن میان اشک و مناجات کار کیست این مرگ قبل موت ز مولای ما خوش است در حق دیگران همه شب تا سحر دعا بی یاد خود ز حضرت خیر النساء خوش است نومید از طریق مناجات نیستیم ذکر و دعا به شیوۀ آل عبا خوش است قرآن و عترتند همای نجات ما آیات رحمت از نفس مصطفی خوش است سوز دعا چو با جگر پاره شد عجین ذکر خدا خدا ز لب مجتبی خوش است سالک چو از طریق مناجات رفت دید نجوای سرخ مثل شه کربلا خوش است در مکتب تهجد زینب ، محال ، نیست در هر بلا سرودن قالو بلا خوش است @hajmahmoodzholideh
ای خوش آن بنده که هنگام سحر راز کند با خداوندِ خودش، درد دل ابراز کند با زبانِ دل اگر خالقِ خود را خواندی او خدائیست که اِخلاصِ تو اِحراز کند لب فرو بند، ولی وقتِ گدائی هرگز سائل آن نیست، گهی قهر و گهی ناز کند به تهیدستیِ خود، بر درش اِقرار کنیم بگذاریم که او خوب برانداز کند هر چه که خواسته ایم، او به دعا داده بما عاشق آن نیست، که حرف از گِله آغاز کند ما همان بنده پر عجز و نمک نشناسیم که فراموش کنیم، اوست که اعجاز کند بعدِ هر قائله ای، دستِ خدا را دیدیم اوست، صد قافله دل را همه همساز کند کار پیچیده شود گرچه به هر فتنه، ولی... ای بسا فتنه که در خیر، گذر باز کند ای خوش آن عاشقِ دلداده که در معرکه ها بسوی قافله ی فاطمه پرواز کند مرگِ ارباب صفت روزیِ هر کس نشود یک حسینی، همه را زمزمه پرداز کند مرهمِ داغِ جوان، یادِ علی اکبرِ اوست که به هر یاوَلَدی، نعره ای ابراز کند اگر آنجا مددِ عمه ی سادات نبود بعدِ اکبر بخدا قبله ی حاجات نبود @hajmahmoodzholideh
من گنهکارم، امید است عفو بارانم کنی آتش آوردم که مهمان گلستانم کنی با خطایم آمدم، اما به درگاه کریم با بدی‌ها آمدم، کز جمعِ خوبانم کنی وای اگر یکبار از چشمت بیفتم، ای دریغ گر ز خود تردم کنی، بدبخت و حیرانم کنی گر ببخشی نعمت است و گر نبخشی نقمت است از تو می‌آید، ولی خوبست احسانم کنی من علی مولائی ام، حُبَّش نجاتم می‌دهد جای کیفر بهتر است، لطفِ فراوانم کنی گر دهی رخصت به ایوانِ نجف رو آورَم تا که از طومار زوارِ علی جانم کنی نام زهرا می‌برم آنقدر، تا راضی شوی مادری هستم، خوشا مِنّا چو سلمانم کنی مادرم انسیه‌ی حوراء و من وابسته‌اَش روضه می‌خوانم که بر مظلومه گریانم کنی رنگِ برگِ یاس، از طُرفه نسیمی خون شود روضه خوانِ سیلی‌ام، خواهم چو طوفانم کنی انتقامی سخت گیرم صبحِ روزِ انتقام گر مرا یار علی، همچون شهیدانم کنی در شب جمعه ترا خواندم، شبِ ذکرِ حسین تا به زیر قبّه‌ی ارباب مهمانم کنی می‌رسد صوتِ حزینِ یابُنَیَّ در حرم می‌شوم گوشه نشینِ یابُنَیَّ در حرم @hajmahmoodzholideh