eitaa logo
حکاکی اشک | پژوهشی در تاریخ اسلام
418 دنبال‌کننده
105 عکس
4 ویدیو
23 فایل
در حکاکی اشک، به تحلیل زوایای ناگفته تاریخ ائمه اطهار و ارائه نکات نوین در مقاتل می‌پردازیم. آماده دریافت نظرات و نکات شما هستم. @seyedahmadabotorabi sa.aboutorabi@ut.ac.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
❁﷽❁ 📚 پناه بر خدا 🔻امام حسین علیه السلام دوبار فرمودند به خدا پناه می برم. 🔸یکبار زمانی بود که به روستای عَقر (به سکون ق) رسیدند. پرسیدند نام این زمین چیست؟ عرض کردند عقر حضرت فرمودند به خدا پناه می برم از عقر! 🔻 برخی از نقل ها می گویند که حضرت در همین زمین منزل گزیدند و نام دیگر کربلا، عقر است ولی برخی دیگر عقر را قبل از کربلا می دانند. 🔸بار دیگر وقتی به منطقه کربلا رسیدند و پرسیدند نام این زمین چیست؟ گفته شد: کربلا! 🔻حضرت فرمود پناه می برم به خدا از کرب و ازبلا! 📌اما عقر و کرب چه بود که امام از آنها به خدا پناه می برد؟ 🔻عقر به معنای زخمی کردن و پی کردن آمده شده است. 📎دانشنامه امام حسين عليه السلام محمدی ری‌شهری ج 5 ص 286 🔸حالا امام می فرماید از عقر به خدا پناه می برم. 🔻 توضیح این عبارت بماند برای وقتش😭 🔸اما معنای کرب چیست؟ 🔻كرب: اندوه شديد. راغب و جوهرى قيد شدّت را افزوده ‏اند ولى قاموس حزن مسلّط بر نفس گفته‏ است. 📎قاموس قرآن ج‏6 ص 99 🔸امام از این حزن شدید به خدا پناه می برد. 📌اما این حزن شدیدچه می توانست باشد؟ 🔹چند جای کربلا حزنی عجیب به دل امام نشست. 🔻وقتی کاروان به کربلا رسید، حضرت پس از آنکه دید اسبش حرکت نمی کند(مقرم ) و نام این زمین را پرسید و گفتند اینجا کربلاست، جملاتی فرمودنداز جمله اینکه: وَ هاهُنا وَاللَّهِ هَتْكُ حَريمِنا، وَ هاهُنا وَاللَّهِ قَتْلُ رِجالِنا، وَ هاهُنا وَاللَّهِ ذِبْحُ اطْفالِنا، 📎 (عاشورا ريشه‌ها، انگيزه‌ها، رويدادها، پيامدها؛ مكارم شيرازى، ناصر جلد:1صفحه:381) 🔺این چند جمله وقتی به وقوع پیوست غمی عجیب در دل امام نشاند. 🔸 اول: شهادت علی اکبر وَ هاهُنا وَاللَّهِ قَتْلُ رِجالِنا، 🔺در شهادت علی اکبر غمی به دل امام نشست که حتی تا لحظه شهادت امام از شدتش کم نشد. 🔸هیچ داغی در کربلا با حسین علیه السلام کاری که داغ علی اکبر علیه السلام کرد را نکرد. 🔻 لا تَسكُنُ عَلیكَ مَن أَبیكَ زَفرَةٌ حینَ وَ دَّعَكَ لِلفِراقِ 🔺تا لحظه شهادت داغ علی اکبر بر دل امام حسین علیه السلام بود. 📎کامل الزیارات ص 253 🔸ب. شهادت علی اصغر علیه السلام هاهُنا وَاللَّهِ ذِبْحُ اطْفالِنا، 🔻در شهادت حضرت علی اصغر علیه السلام چنان داغی به دل حضرت نشست که در هیچ کدام از مصائب امام حسین علیه‌السلام در کربلا خدا به او تسلیت نگفت، جز در همین مصیبت. 🔺 اینجا بود که هاتفی ندا داد: دعه یا حسین فان له مرضعا فی الجنه. 📎تذكرة الخواصّ، سبط ابن جوزی، ص ۲۲۷. 🔸ج. اسارت اهل حرم وَ هاهُنا وَاللَّهِ هَتْكُ حَريمِنا، 🔻این آخرین امتحان و غمی بود که بر قلب امام نشست. 🔺لحظات آخری که جان در تن امام بود. امام با نگرانی و زیر چشمی به خیمه ها نگاه می کردند و از اسارت خاندانش و هتک حرمت آنان دل شکسته و محزون بودند. 🔸تديرُ طَرفا خَفِيّا إلى رَحلِكَ وبَيتِكَ 📎المزار الكبير (المشهدي، الشيخ أبو عبد الله) ، ج1 ، ص 504 🔻 | پژوهشی در تاریخ اسلام 🔻 https://eitaa.com/hakakiashk
🔰 : ورود کاروان امام حسین علیه السلام به کربلا 📚 متن 🔸 چرا عمر بن سعد فرمانده لشکر کوفه شد؟ 📚 مطالعه 🔺 پناه بر خدا 📚 مطالعه و 🔸 چرا کربلا؟ 📚 مطالعه 🔻 اینجا اسیر می شوید! 📚 مطالعه 🔸 در کوفه دختر دارم!📚 مطالعه 🔻 خستگی راه 📚 مطالعه 🔻 | پژوهشی در تاریخ اسلام 🔻 https://eitaa.com/hakakiashk
گریه مخدرات.pdf
296.3K
در تاریخ کربلا موارد مشخصی از گریه های مخدرات حرم ثبت شده است. در این تحقیق سعی شده است که این موارد آورده شده و به آنها بپردازیم. 🔻 | پژوهشی در تاریخ اسلام 🔻 https://eitaa.com/hakakiashk
24.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
در به سرگذشت افرادی می پردازیم که در سیاهی چنان فرو رفته اند که گویی خود تبدیل به ظلمت شده اند. 🔻 | پژوهشی در تاریخ اسلام 🔻 https://eitaa.com/hakakiashk
حکاکی اشک | پژوهشی در تاریخ اسلام
در #سیاهچاله به سرگذشت افرادی می پردازیم که در سیاهی چنان فرو رفته اند که گویی خود تبدیل به ظلمت شده
📚زحر(زجر) بن قیس که بود؟ 🔻زحر بن قیس مسئول بردن سرهای شهدا به شام بود. 🔺وقتی زحر به کاخ یزید رسید گزارش آنچه در کربلا و بعدش رخ داد را بازگو کرد. 🔻او گفت: 🔺ای امیرمؤمنان مژده پیروزی و یاری خداوند! حسین بن علی (علیه‌السّلام) با هیجده نفر از خاندان و شصت تن از شیعیانش سوی ما آمدند که به جنگشان رفتیم و از آنها خواستیم که یا تسلیم شوند و به حکم امیر عبیداللَّه بن زیاد گردن نهند، یا برای جنگ آماده شوند. 🔸آنان جنگ را بر تسلیم ترجیح دادند؛ 🔻پس با طلوع خورشید بر آنان تاختیم و از همه سو آنان را در بر گرفتیم. 🔸چون شمشیرهایمان را بالای سرهای خود دیدند فراریانی بی‌پناه شدند و از دست ما به تپه‌ها و گودالها می‌گریختند، و همانند کبوترانی که از بیم باز شکاری به خدا پناه می‌برد [آنان نیز در تلاشی بیفایده به این سو و آن سو می‌گریختند]!!!. 🔻‌ای امیرمؤمنان، به‌اندازه کشتن یک شتر یا خفتن نیمروز بیشتر طول نکشید که همه را از پای در آوردیم. 🔸اینک تن‌هایشان برهنه، جامه‌هایشان خونین و چهره‌هاشان خاک‌آلود است. بدنهایشان در معرض تابش نور خورشید است و باد بر آنها می‌وزد؛ 🔻زیارتگرشان عقابان است و بازان به سرزمین خشک بیابان.» 📎الطبقات الكبرى ، ابن سعد ج1 ص 485 📌اما زحر چه سابقه ای دارد؟ 🔸او هم سابقه همکاری با خلیفه سوم را داشت. هم سابقه همکاری با امیرالمومنین و هم سابقه همکاری با بنی امیه را. 📌اما چطور می شود که هم با امیرالمومنین بود و هم با بنی امیه؟ 🔻جواب این سوال را عتبه بن ابی سفیان در جنگ صفین داده است. 🔺عتبة بن ابوسفیان در سخنان خود با قیس بن اشعث در جنگ صفین گفت: «او فردی است که جز منافع شخصی‌اش به چیز دیگری نمی‌اندیشد.» 🔸وقعة صفين نویسنده : المنقري، نصر بن مزاحم جلد : 1 صفحه : 408 🔺این توجه به منافع مادی باعث شده بود تا زحر بن قیس از کسانی باشد که موضوع صلح با معاویه را به شدت دنبال کند و به برقراری این صلح تاکید بورزد. 📎الإمامة والسياسة - ابن قتيبة الدِّينَوري، ج 1 ص 148 🔻پس از شهادت امام علی (علیه‌السّلام)، زحر به معاویه و کارگزارانش پیوست. 🔸او حاضر شد برای خوش خدمتی به بنی امیه به دروغ به بیعت‌شکنی و خروج حجر بن عدی از بیعت معاویه، شهادت داده به همراه گروهی دیگر از اشراف کوفه گواهی‌ای را که زیاد بن ابیه – عامل معاویه در کوفه و بصره- به همین منظور تهیه دیده بود امضاء نماید. 🔺 گواهی‌ای که مقدمات شهادت حجر بن عدی را فراهم آورد. 📎انساب الاشراف للبلاذري ج 5 ص 255 🔸در زمان امارت عبیدالله بن زیاد بر کوفه، عبیدالله او را رئیس پاسبانان کوفه قرار داد 📎انساب الاشراف للبلاذري ج 3 ص 179 🔻پس از مرگ یزید، او با عبدالله بن زبیر همراه شد و کوشید تا از قیام مختار جلوگیری کند. تاريخ الطبري ج 4 ص 496 🔸او مانند بسیاری از اشراف کوفه، از مخالفان سرسخت مختار و قیامش به حساب می‌آمد. 🔻پس از شکست شورش آنها علیه مختار مانند بسیاری از اشراف کوفه به بصره گریخت و به مصعب بن زبیر پیوست 📎انساب الاشراف ج 6 ص 389 🔸سپس با سپاه مصعب بن زبیر را در جنگ با مختار همراهی نمود و از سوی او مامور تصرف محله [بنی] مراد کوفه شد 📎انساب الاشراف ج 6 ص 439 🔸او در جنگ مصعب بن زبیر با عبدالملک بن مروان نیز حضور داشت و در کنار مصعب تا آستانه جنگ با عبدالملک پیش رفت؛ 🔻اما عبدالملک با وعده امارت اصفهان او و بسیاری از سران سپاه مصعب را از سپاه مصعب جدا کرد و سپاه او را به شکست کشاند 📎تاريخ الطبري ج 5 ص 4 🔸پس از مستحکم شدن پایه‌های حکومت عبدالملک در سرتاسر بلاد اسلامی، زحر بن قیس به خدمت حجاج بن یوسف ثقفی درآمد. الكامل في التاريخ -ج 4 ص 408 زندگی سیاه زحر پر از تغییر موضع برای کسب قدرت و منفعت مالی است. 🔻 | پژوهشی در تاریخ اسلام 🔻 https://eitaa.com/hakakiashk
🔰 : بیان نکاتی از رنج‌ها و مصائب مخدرات حرم در اسارت 📚 متن 🔸 : زحر بن قیس 📚 مطالعه 🔺 گریه های مخدرات حرم 📚 مطالعه و 🔸 مرد شامی خجالت کشید! 📚 مطالعه 🔻 الدهر انزلنی! 📚 مطالعه 🔸 احساس ناامنی 📚 مطالعه 🔻 شتر بی جهاز 📚 مطالعه 🔸 خستگی راه 📚 مطالعه 🔻 در کوفه دختر دارم 📚 مطالعه 🔸 اینجا اسیر می‌شوید 📚 مطالعه 🔻 | پژوهشی در تاریخ اسلام 🔻 https://eitaa.com/hakakiashk
🔸 دیروز امام وارد کربلا شدند. 🔻امروز عمر بن سعد با چهارهزار نفر وارد کربلا شد و حر با سپاه هزار نفری اش به او پیوست. 🔺با ورود ابن سعد به کربلا او می خواست بداند که امام برای چه به کوفه آمده است؟ 🔸لذا قصد کرد که پیکی را به خدمت امام بفرستد. 🔻اما او به هرکسی می گفت، آنها از رفتن پیش امام خودداری می کردند. 🔺چرا که خودشان امام را دعوت کرده بودند. 🔸از بین این سپاهیان کثیر بن عبدالله شعبی حاضر شد تا پیغام ابن سعد را برای امام ببرد و البته گفت که حتی حاضر است امام را کند. 🔻عمر با این پیشنهاد مخالفت کرده و فقط از او خواست که پیغامش را برای امام ببرد. 🔺ابوثمامه صائدی با دیدن کثیر به امام عرض کرد که اینک بدترین مردم روی زمین و جسورترین آنها در خونریزی و حیله گری به سوی تو می آید. 🔸ابوثمامه جلوی کثیر را گرفت و گفت شمشیرت را زمین بگذار اما کثیر قبول نکرد. ابوثمامه گفت پس قبضه شمشیرت به دست من باشد اما باز هم قبول نکرد. ابوثمامه گفت نمی گذارم نزدیک امام شوی چرا که مردی فاسق هستی. اگر پیامی داری به من بگو و من به امام می گویم. او قبول نکرد وو بازگشت. 🔻این بار ابن سعد، قره بن قیس حنظلی را برای رساندن پیغام به سمت امام فرستاد. 🔺او همان کسی است که ظهر عاشورا حر به او گفت آیا اسبت را آب داده ای یا نه؟ 🔸قره خدمت امام رسید و به او سلام کرد و پیغام ابن سعد را رساند. 🔻برخی از یاران امام از قره خواستند که برنگردد و پیش امام بماند اما او تصمیم در این رابطه را موکول به بعدا کرد. 🔻حتی بعد از آنکه حر هم به امام پیوست او از ابن سعد جدا نشد. 🔸امام حسین (علیه‌السّلام) که فرمود: از سوی من به او بگو که مردم این شهر برای من نامه نوشتند و متذکر شدند پیشوایی ندارند و از من خواستند پیش آنان بیایم؛ 🔻به ایشان اعتماد کردم، و با آنکه هجده هزار نفر از ایشان با من بیعت کردند، به من مکر کردند، 🔸 و چون نزدیک (کوفه) رسیدم و از فریب آنان آگاه شدم، خواستم به همان جا برگردم که آمده‌ام، 🔻 ولی حربن یزید مرا از این کار بازداشت و در این سرزمین فرود آورد. 🔸امام در پایان فرمودند حال بگذارید تا برگردم. 🔻 | پژوهشی در تاریخ اسلام 🔻 https://eitaa.com/hakakiashk
📚اولین سری که به گردن اسب آویختند 🔻حبیب بن مظاهر اسدی از یاران باوفای اباعبدالله در روز عاشورا بود. 🔸او در زمان امیرالمومنین در کنار آن حضرت در تمامی جنگ های دوران حکومت علوی شرکت کرده بود. 🔻روز عاشورا پس از آنکه از امام اذن میدان گرفت نبردی سخت و جانانه کرد و بنابر نقل ابن شهرآشوب ۶۲ تن از دشمنان را کشت. 📎ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۲۵۲. 🔻«بدیل بن صریم تمیمی» به او حمله کرد و با شمشیر ضربتی بر سرش زد و او را بر زمین افکند و حبیب او را به قتل رساند. 🔸دیگری با نیزه به حبیب حمله کرد و او را بر زمین انداخت خواست که از جای برخیزد، ولی حصین‌ بن تمیم از راه رسید و با ضربت شمشیر، حبیب را نقش بر زمین کرد. 🔻سپس از اسب پیاده شد و سر مبارک حبیب را از تن جدا ساخت. 🔸حصین‌ بن تمیم با آن مرد درباره این ‌که کدام یک حبیب را به شهادت رسانده است مشاجره نمود. حصین بن تمیم به او گفت: 🔻در کشتن او با تو شریکم، 🔸آن مرد گفت: به خدا سوگند، جز من کسی او را نکشته است. 🔻حصین گفت: سر او را به من بده که به گردن اسبم بیاویزم تا مردم ببینند و بدانند که من در کشتن او با تو شریکم، آن‌گاه آن را بگیر و نزد عبیدالله بن زیاد ببر که مرا به آنچه به تو عطا کنند نیازی نیست. 🔸او نپذیرفت، ولی افراد قبیله پادرمیانی کردند و او سر حبیب را به حصین داد. 🔻او سر را به گردن اسبش آویخت و در میان لشکر دوری زد و بعد آن را به مرد تمیمی داد. 📎طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۴۳۹-۴۴۰ 🔸سپس آن تمیمی سر مبارک حبیب را به گردن اسب خود آویزان کرد و به کوفه آمد و آن را نزد ابن ‌زیاد برد. 📎طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری ج۴، ص۳۳۵. 📚 این اولین سری بود که اینگونه وارد کوفه شده بود. 🔻 | پژوهشی در تاریخ اسلام 🔻 https://eitaa.com/hakakiashk
📚پارچه ای که به سر حر بسته شد. 🔸سیّد نعمة‌ الله‌ جزائری‌ در کتاب‌ «أنوار نعمانیّه‌» می گوید: ‎ جماعتی‌ از مردمان‌ معتمد و موثّق‌ برای‌ من‌ نقل‌ کردند که‌ چون‌ شاه‌ إسماعیل‌ بغداد را به‌ تصرّف‌ خود درآورد برای‌ زیارت‌ قبر حضرت‌ سیّد الشهداء علیه‌ السّلام‌ به‌ کربلا آمد و چون‌ از بعضی‌ از مردم‌ شنیده‌ بود که‌ به‌ حرّبن‌ یزید ریاحی‌ طعن‌ می زنند، به‌ سمت‌ قبر حرّ آمد و دستور داد قبر حرّ را نبش‌ کنند. 🔺چون‌ قبر حرّ را نبش‌ کردند، دیدند که‌ به‌ همان‌ هیئت‌ و کیفیّتی‌ که‌ کشته‌ شده‌ است‌ خوابیده‌ است‌، و بر سر او دستمالی‌ دیدند که‌ با آن‌ سر حرّ بسته‌ شده‌ بود. 🔸شاه‌ اسماعیل‌ در کتب‌ تاریخی خوانده‌ بود که‌ در واقعه‌ کربلا که‌ سر حرّ مورد اصابت‌ قرار گرفت‌ و حضرت سید الشهدا علیه السلام دستمال‌ خود را بر سر حرّ بستند و حرّ با همان‌ دستمال‌ دفن‌ شده‌ است‌، برای‌ باز کردن‌ و برداشتن‌ دستمال‌ تصمیم‌ گرفت‌. 🔺چون‌ آن‌ دستمال‌ را باز کردند خون‌ از سر حرّ جاری‌ شد بطوریکه‌ از آن‌ خون‌ قبر پُر شد و چون‌ دستمال‌ را بستند خون‌ باز ایستاد و چون‌ دوباره‌ باز کردند خون‌ جاری‌ شد. و هر چه‌ کردند که‌ بتوانند آن‌ خون‌ را به‌ غیر از همان‌ دستمال‌ بندبیاورند و از جریانش‌ جلوگیری‌ کنند میسّر نشد. 📍و از اینجا دانستند که‌ این‌ قضیّه‌ موهبت‌ الهی‌ است‌ که‌ نصیب‌ حرّ شده‌ است‌. انوارالنعمانیه، نعمت الله جزایری، ج۳ ص۱۸۹ 🔻 پژوهشی در تاریخ اسلام 🔺 https://eitaa.com/hakakiashk
حکاکی اشک | پژوهشی در تاریخ اسلام
📚 ای کاش سرش را نمی بست... 🔻من می گویم کاش امام این پارچه را به سر حر نمی بست. 🔺این حرفم حرف دل است. 🔸چرا؟ 🔻چون امام خود ساعتی بعد به این پارچه نیاز پیدا کرد. 🔸آنجایی که ایستاد تا لحظه ای استراحت کند. وقف لیستریح ساعه 🔻سنگی به پیشانی حضرت خورد. اتاه حجر 🔸مجبور شد برای پاک کردن خون پیشانی لباس عربی را بالا بزند و .... 🔻 کاش ان لحظه دسمالی همراهت بود که سرت را میبستی یا مولا... 🔸شاید شدت زخم طوری بود که... 🔻 پژوهشی در تاریخ اسلام 🔺 https://eitaa.com/hakakiashk
❁﷽❁ 🔰 : بیان نکاتی از مقتل جناب حر ۱۴۰۳ 🔻 ورود عمر بن سعد با ۴۰۰۰ نفر به کربلا 📚 مطالعه 🔸 اولین سری که به گردن اسب آویزان شد 📚 مطالعه 🔻پارچه ای که به سر حر بسته شد 📚 مطالعه 🔸کاش سر حر را نمی‌بستی مولا 📚 مطالعه و 🔸 عطش امام و خانواده‌اش در کلام حر 📚 مطالعه 🔻 تیری که بر پیکر ننشست 📚 مطالعه 🔸 حق حر به گردن ما 📚 مطالعه 🔻 سید الاحرار نوحه خوان حر 📚 مطالعه 🔸 دلجویی از حر 📚 مطالعه 🔻 | پژوهشی در تاریخ اسلام 🔻 https://eitaa.com/joinchat/428671176C1b2b3c13c9