✍️#داستان
🔸آخ #كربلاي_پنج
پسر فوقالعاده بامزه و دوست داشتني بود.
بهش ميگفتند «آدم آهني»
يك جاي سالم در بدن نداشت. يك آبكش به تمام معنا بود.
آنقدر طي اين چند سال جنگ تير و تركش خورده بود كه كلكسيون تير و تركش شده بود.
دست به هر كجاي بدنش ميگذاشتي جاي زخم و جراحت كهنه و تازه بود.
اگر كسي نميدانست و جاي زخمش را محكم فشار ميداد و دردش ميآمد، نميگفت: مثلاً (آخ آخ آخ آخ آخ) يا ( درد آمد فشار نده) بلكه با يك ملاحت خاصي عملياتي را به زبان ميآورد كه آن زخم و جراحت را آنجا داشت.
مثلاً كتف راستش را اگر كسي محكم ميگرفت
ميگفت: « آخ #بيت_المقدس»
و اگر كمي پايينتر را دست ميزد، ميگفت: «آخ #والفجر مقدماتي»
و همينطور «آخ #فتح_المبين»،. . . «آخ #كربلاي_پنج و...»
تا آخر بچهها هم عمداً اذيتش ميكردند و صدايش را به اصطلاح در ميآوردند تا شايد تقويم عملياتها را مرور كرده باشند.
📕فرهنگ جبهه (شوخي طبعي ها) - صفحه: 48
#طنز_جبهه
کانال داستان و طنز #حال_خوش 🔻
http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92