پویش روایتنویسی «#پای_انتخاب» (۴۰)
در کار خیر حاجت استخاره نیست | فاطمه میریطایفهفرد
دلم تنگ شده برای یک غزل ناب، یک حرف اصیل یک نقطه اتصال برای چسبیدن به همه هویت و داشتهام، دلم یک مصرع میخواهد که قوت بگیریم، برای همه کارهای بر زمین مانده، برای همه دلسردیها، خستگیها، تاخیرها
دیوان حافظ بر دستم زمزمه میکنم، بسمالله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین...
امام خامنهای، در حسینیه امام خمینی را باز میکند باصلابت و مقتدر همان گونه که برازنده ایرانم است. فالله خیر حافظا میخوانم، چشم بد دور از جانش. خبرنگار میپرسد برای مرددین چه سخنی دارید؟
همه منتظرند که آقا نصیحتی بکنند، سخنی، چیزی. نصیحتی در کار نیست، فقط یک مصرع ناب:
"در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست"
ناخن لای اوراق دیوان مانده، به جوابم میرسم. انگار حمدم مستقیم تا حافظیه رفتهاست، سر مزار حافظ. قشنگی داستان مصرع اول این غزل است:
"راهیست راه عشق که هیچش کناره نیست"
کنار نمیکشم. پای کار هستم، چقدر کار بر زمین مانده دارم.
بسمالله...
خطاط:قاسم ثابتی
"اللهم بارک لمولانا صاحبالزمان(عج)"
#انتخابات
#همنویسان
@HamNevisan
پویش روایتنویسی «#پای_انتخاب» (۴۱)
در ستایش مرضیه و سبا | صغری عاشوری
یادم هست چندسال پیش وقتی درگیر و دار یادگرفتن رانندگی بودم و میخواستم بر ترسم از تنهایی رانندگی کردن غلبه کنم، مرضیه هاشمی عزیز پستی در صفحه ی اینستاگرام خود به اشتراک گذاشت از خاطرهی یادگرفتن رانندگی با ماشین دنده اتوماتی که پدرش خریده بود گفت. به خاطر دارم تا چند روز بعد از آن پست به تفاوت امکانات ایران و آمریکا و انتخاب ایران توسط مرضیه هاشمی عزیز فکر میکردم.
سبا بابایی، تنها مادر شهیدی که ژاپنی هست، از ژاپن با ثروت و پیشرفتهای چشمگیری که دارد و چهره سفیدی که در رسانههای جهان دارد، پای جمهوری اسلامی میماند، جمهوری اسلامی که چهرهاش را عقب مانده و خشن در رسانههای جهان تصویر کرده اند!
این دو فهماندند همهچیز پول، ماشین دنده و تصویر رسانه ای سفید و لاکچری نیست.اگرچه سبا بابایی دیگر در میان مان نیست ولی اطمینان دارم اگر بود مثل مرضیه هاشمی عزیز میگفت، به جمهوری اسلامی رای میدهم نه به این خاطر که به رای من احتیاج دارد، که اثبات شده اعتلایش از منبع لایزال الهی تامین میشود نه رای من! رای میدهم چون مکلف شدهام و مرجع تقلید و امام من این تکلیف را بر عهدهی من گذاشته است. قدم برداشتن سباها و مرضیه ها برای حمایت از پرچم جمهوری اسلامی به ماشین شاسی بلند و دنده اتومات، ویلای لاکچری گره نخورده، بلکه به تکلیفی که بر گرده شأن گذاشته شده گره خورده است. قَدَر بودن و عظمت این زنان به دلیل پذیرش تکلیف شأن بدون ذرهای اما و اگر بود. آنها نشان دادند تکالیف شرعی واسپاری شده از ولی، شانهی زنانه را خم نمیکند، سرفراز میکند.
#انتخابات
#همنویسان
@HamNevisan
پویش روایتنویسی «#پای_انتخاب» (۴۲)
عهد و پیمان | مریم رجبی
بر سر عهدم می مانم
آرام عبور می کرد
انتخاب عاقلانه
پایش می لرزید ،حال خوبی نداشت ، همسرش به او خیانت کرده بود،همسری که حتی از نظر مالی هم رسیدگی خوبی نداشت ،حالا باید چه کار می کرد ،او یک زن ضعیف است ،همسرش که یک دوست دارم ساده ،یک بوسهم از او دریغ می کرد ،حواسش جای دیگری بود ،مثل پسرهای چهارده ساله شیفته شده بود،
اما او یک مادر بود ،یک عاشق خانواده،او مدیر خانواده بود ،عاشق فرزندان و همسرش،خوب فکر کرد ،در رفتنم چه کسی خوشحال می شود و چه کسی ناراحت ،ماندنم چه؟
شاید رفتم و خوشبخت شدم اما حتی این مردی که حواسش نیست بدبخت می شود ،دعوا و رفتن قربانی می گیرد ،سرنوشت بچه ها و مشکلاتشان زیاد می شود ،
اینجا باید زنانه ایستاد و زنانه عاطفه خرج کرد ،باید زمینه سازی ظهور کرد با تربیت فرزندان و نگه داشتن یک خانواده ،
آ مقداری سبزی خرید ،دو ماهی بود که نتوانسته بودند گوشت و ....بخرند، اما خوشحال بود که مدیریت خوبی دارد و فرزندان سالم و شاد ،در حال عبور از خیابان بود که دختر خاله اش زنگ زد،دختر خاله ای که وضع مالی همسرش بالا بود و دائم سر مسائل الکی دعوا می کردند،دختر خاله گفت :امروز تصمیم گرفتم درست زندگی کنم ،راستش دیشب همه اش به تو فکر می کردم و حالا دلم می خواهد بهت بگم چقدر دوست دارم و الگوی منی تو زندگی، دیروز به طلاق فکر می کردم ولی وقتی یاد تو افتادم با خودم گفتم هیچ وقت نباید طلاق بگیرم باید مثل سارا باشم قوی و مقتدر،
آرام از کنار درختان زمستانی می گذشت و در درونش زمزمه می کرد من قوی ترم درخت یا تو ،من می مانم بر سر عهدم می مانم .
#انتخابات
#همنویسان
@HamNevisan
پویش روایتنویسی «#پای_انتخاب» (43)
تعرفهها در بند، ما در آزادی | علی عسکری
روی هم یک قرن عمر کرده بودند. یکی روی ویلچر نشسته بود و یکی دیگر چون پروانه به دور سر حاجیاش میچرخید. میدانستم که اگر دیر بجنبم، صحن آزادی غلغله میشود و شاید تا ۵ ساعت هم کار من راه نیافتد.
ساعت ۸ صبح بود و پشت آخرین نفر ایستادم.
قد بلند و چهار شانهاش گاهی باعث میشد نور آفتاب را حس نکنم. لحظهای که برگشت با لهجهی غلیظ مشهدی به من نگاه کرد و گفت: گاومون زایید تعرفهها هنوز نرسیده!
ابروهای درهمش حکایت از روزی طولانی میداد. جمعیت پشت سر هم میرسید ولی تعرفهها نه!
نمیدانم چگونه تعرفه نبود و صف آرام آرام جلوتر حرکت میکرد؟!
پیرمردی که خانمش حاجی خطابش میکرد به سمت جوان قد بلند سبزه رو، نگاهی انداخت و با لهجهی غلیظتر چیزی گفت که من متوجه آن نشدم.
وارد یکی از دالانهای ورودی صحن آزادی شدیم تا کنار دیوار آن ادامهی صفی از صفهای منتظرانِ تعرفه را تشکیل بدهیم.
خادمهای حرم هم برای برهم نخوردن نظم عبور و مرور زائران، رای دهندگان را دعوت به درست ایستادن میکردند.
صدای ساعت حرم دلنشین بود ولی نه تعرفهها هنوز رسیده بودند و نه من حالی برای ایستادن داشتم. خورشید به میانهی آسمان نزدیکتر شد و گرمای آن بیشتر.
یکی از مشهدیها که از دولت وقت، دل خوشی نداشت با گویش خاص خودش گفت: همهی این هشت سال پدر مارا در آوردند، الان هم دست بردار نیستند!
شور حضور مردم بیشتر میشد ولی کلافگی چاشنی آن.
خیره به کاشیهای صحن و حوض قشنگش بودم که نگاهم به عینک آفتابیشدهی پدرم افتاد. آنقدر خورشید تابیده بود که سفیدی عینکش به سیاهی متمایل شده و چیزی از چشمان پدرم دیده نمیشد.
جوان قد بلند که روبرویم ایستاده بود تا پدرم را دید گفت: صاحبش آمد!
با خندهای گفتم: نه داداش! آن آقا پدرم هستند.
ابروهایش را بالا انداخت و با چشمان درشت شده و لحنی از تعجب گفت: چه جالب! خدا حفظشان کند.
پدرم وقتی من را دید با تعجب سمت من آمد و گفت: پس چرا جلو نرفتید؟
مرد مشهدی هم جواب داد: حاجآقا تعرفهها نرسیده هنوز. بعد با دل پر غصهاش از لیبرال مسلکان پاستور نشین نالید و رفقای دور و برش را از خطر اصلاحاتچیها آگاه میکرد.
گاهگاهی نگاهش را هم به سمت من میچرخاند و با همان لهجهی مشهدی خطاب به من گفت: بیست سال پیش بیشتر، یک شهردار داشتیم که مرید آقای رفسنجانی بود. اصلا سیاستهای اقتصادیشم مثل همون بود. فرقی نمیکرد. وقتی هم که تورم توی کشور بیداد کرد، مشهدیا هی اعتراض میکردند که بابا این شهردار و این استاندار چرا توجه نمیکنند به حرفای ما؟! بالاخره چه کسی میخواد اعتراضمون رو به گوش رئیس جمهور برسونه؟! خلاصه سرت رو درد نیارم یک بلبشویی توی شهر امام رضا علیه هاشمی بهپا شد که نگو و نپرس. حالا هم اگر وضع اینجوریه به خاطر آدمایی هست که رفسنجانی تربیتشون کرده.
به نشانهی تایید حرفهای مرد سبزهرو سری تکان دادم و دوباره خیره به فوارههای حوض صحن آزادی منتظر تعرفهها ماندم.
صدای ساعت حرم بار دیگر آمد. انگار دولت نمیخواست رایگیری را آغاز کند. مادرم که مدتها بر روی فرشهای حرم به انتظار نشسته بود، صبرش لبریز شد و پیش من آمد و با خستگی تمام گفت: من دیگه صبر نمیکنم. میرم یک مدرسهای این اطراف تا رای بدم.
حدود دو ساعت روی پا ایستاده بودم و خسته از بی تدبیریها که امیدها را ناامید میکرد؛ اما حاجی و همسرش که برای بدتر از اینها استقامت کرده بودند با روی گشاده انتظار را معنا میبخشیدند.
پرندهی سفیدی از دالان پر کشید و به سمت صحن نواب رفت. مدتی نگذشت که صدای صلوات صحن آزادی و نواب را پر کرد.
بالاخره تعرفهها رسید!
مرد مشهدی با همان لهجهی شیرینش شکر خدایی زیر لب گفت و به جلو حرکت کرد.
رسیدن تعرفهها، انگشت جوهر زدن و مهر انتخابات۱۴۰۰ بر روی شناشنامه خوردن، همهی سختیهای این دو ساعت نیم را از تن به در کرد. اما بعد از آن فهمیدم که صبوری نکردن و استقامت نورزیدن آن هم برای کشوری که هزاران تهدید و فرصت او را دربر گرفته است، کمتر از آن است که بخواهد تعدادی را از تصمیمگیری باز بدارد!
باید رای داد تا تصمیم ساخت و ارادهها را تقویت کرد.
#انتخابات
#همنویسان
@HamNevisan
پویش روایتنویسی «#پای_انتخاب» (44)
پای انتخاب | زهرا ارجمند
انتخابات فرصتی برای همه بود تا بتوانند خود را در معرض امتحانی دیگر قرار دهند .
گاهی اوقات انسان ها دوست دارند شرایط را تغییر دهند وفرصت بهتری را برای خود فراهم کنند .انتخابات چنین زمانی است .یعنی تو می توانی برای آینده ات نقشه های بهتری بکشی و فردی را که فکر می کنی دارای طرح و برنامه است را در این عرصه مهم وارد کنی .
من هم همراه دوستانم که در کلاس جهاد تبیین با هم شرکت داشتیم برای روشنگری بیشتر مردم عزیزمان به مسجد مقدس جمکران رفتیم ، تا در جمع آنان بتوانیم صحبت کوتاهی داشته وانگیزه شرکت در انتخابات را برای خودشان و اطرافیانشان قوی تر نماییم .
درشب چهارشنبه وقتی تصمیم داشتم برای صحبت به جمع مردم بروم به طور تصادفی با یکی از دوستان کلاس جهاد تبیین درجمکران برخورد کردم .
قرار شد با هم برویم وبا برخی از افراد صحبت کنیم .
کنار دو خانم که گویا از تهران آمده بودند نشستیم وسوال کردیم که آیا درانتخابات شرکت می کنند که یکی از آنها گفت حقیقتش اول مردد بودم واز خدا وامام زمان خواستم که نشانه ای به من نشان دهد تا بتوانم خوب تشخیص دهم وافراد صالح را بشناسم .
ووقتی که به مسجد محلشان در تهران می روند خانمی که اورا می شناخته در مورد انتخابات برایش صحبت می کند وضرورت شرکت دراین امر مهم را یاد آوری می کند .
وباز او دردلش می گوید که من هنوز نمی دانم به چه کسی باید رای بدهم .وباز از خدا کمک خواسته تا بهترین ها را برایش معرفی کند .
وگویا روز بعد این خانم اورا برای رفتن به جمکران تشویق می کند و با چند نفراز دیگر دوستان و هم محل هایشان با کاروانی به جمکران می آیند وبعد از نماز من و دوستم به سراغشان می رویم و با آنها در مورد انتخابات صحبت می کنیم وضرورت آن را برایشان توضیح می دهیم که البته باید فرد صالح و مومن وانقلابی را انتخاب کنید واین خانم بطور شگفت زده ای به ما نگاه می کرد .
گویا جوابش را از آقا امام زمان گرفته باشد وتوجه ویژه حضرت را درک می کرد که در واقع به دنبال نشانه ای بود تا بیشتر به حقانیت راهش پی ببرد .که ما با اوصحبت کردم و خیلی خوشحال شدوحتی گفت امشب دوستش اسامی افراد خوبی رابرای انتخابات به او داده است .
در این اتفاق ساده به وجود امام زمان(علیه السلام ) وعنایاتش به افرادی که به او وصل می شوند و از او راه نجات را بطلبند پی می بریم .
خداوند کریم ما را بهم وصل می کند تا جواب بسیاری از مشکلاتمان را پیدا کنیم در این عصر غیبت امام زمان علیه السلام چاره ای جز توسل به ساحت مقدس او نداریم که او وسیله نجات و راه سعادت دنیا وآخرتمان می باشد .
انشالله بتوانیم با هم در این انتخاب بزرگ
راه نجاتی برای سعادت ملت بزرگمان فراهم سازیم . وآبروی نظام جمهوری اسلامی را در جهان حفظ نماییم .
#انتخابات
#همنویسان
@HamNevisan
پویش روایتنویسی «#پای_انتخاب» (45)
سرزمین همیشه سربلند | زینب سید میرزایی
استوار چون دماوند:ما آمدیم، باهم، همه در کنار هم.
استوار چون دماوند، سر بلند به سان البرز، غیرتمند مانند زاگرس.
برگههای رأی ما موشکهای نقطهزنی شد که بر هیمنه پوشالین نظام سلطه فرود آمد.
ما آمدیم و لبیک گفتیم به استقامت، به سلطه ستیزی، به مانایی و پویایی.
آب و هوای بصیرتمان آفتابی است با گرمای آفتاب ولایت، سرمای ناامیدیها رخت بربسته است، و بهار عدالت در راه است.
ما آمدیم و بار دیگر برگزیدیم ولایتفقیه را. انتخاب کردیم جمهوری اسلامی ایران را
و رأی دادیم به سرزمین همیشه سربلندمان.
#انتخابات
#همنویسان
@HamNevisan
پویش روایتنویسی «#پای_انتخاب» (46)
سایهتان مستدام | سعید کرمی
دیشب همه نامزدهای انتخاباتی شب به یاد ماندنی و حساسی را پشت سرگذاشتند و شاید حتی برخی از طرفداران نیز اصلا خواب به چشمشان نیامد.
شخصا از این موقعیت بیبهره نبودم. نیمچرتی زدم و وقت سحر پیگیر نتیجه آرا شدم. نتیجه تا آن موقع وفق مرادم نبود؛ بیمقدمه برای محبوب انتخاباتیام نوشتم:
به این وقت سحر پاکترین رأی خود را در طول عمرم به آقای... دادم و بعدها به آن افتخار خواهم کرد.
ای نسیم سحری! به ایشان بفرمائید شما نیازی به اینجا ندارید بالا برو و بالاتر. آن چنان اوج بگیر در سطح کل دنیا.
این دلنوشته سحری میتواند خطاب به همه کاندیداهای اصلحی باشد که در این آزمون، به پیروزی ظاهری دست نیازیدند.
سایه پر مهر همه آن عزیزان بر شهرمان مستدام باد.
#انتخابات
#همنویسان
@HamNevisan
May 11
══﷽════✿ ⃟ ⃟ ⃟ ⃟♥️
🎁🔮🎁 مسابقه ۱ 🎁🔮🎁
🍃 کانال خواهران حوزوی #هم_قلم برگزار میکند؛
❤مسابقه #یادداشتوکوتاهنویسی، ویژه ولادت کریمه اهل بیت فاطمه معصومه سلام الله علیها
بانوی کریمه!
🌹آمدی و با خودت بهشت را به ارمغان آوردی
🌹آمدی و «بیت النور» را معمور کردی ...
🔸️به مناسبت میلاد باسعادت حضرت معصومه سلام الله علیها، به بهترین متن نوشت در وصف و کرامت وجود نورانی ایشان، از طرف کانال هم قلم هدیه ای تعلق می گیرد.
♦️برای شرکت در مسابقه 1
وارد لینک زیر شوید.
👇👇👇👇
https://formafzar.com/form/r433i
⏰مهلت پاسخگویی تا ساعت ۲۴
جمعه ۱۴۰۳/۰۲/۲۱
❌ سامانه در ساعت 24 بسته خواهد شد
و امکان پاسخ گویی بعد از پایان زمان
اختصاصی وجود نخواهد داشت.
سپاسازهمراهیشماخوبان♥️
✅شرط شرکت در مسابقه، عضویت در کانال 👇
🗒️@HamQalam
▫️ویژه ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها
#متن_اول
با تو بخشش معنا میشود، هرچیزی پایانی دارد ولی کرم بی بی ما پایان ندارد بمان که اینجا خبری است آن هم بهشتی است فقط اینجا یافتنی است و بس.
#با_مخاطبان_هم_قلم
#هم_نویسان
@HamNevisan
▫️ویژه ولادت حضرت معصومه سلام الله
#متن_دوم
هر چه می خواهد دل تنگ می خواهد از بی بی جان بخواه و شک نکن کم زیاد فرقی ندارد کریمه اهل بیت این حرفها برایش چیزی نیست کرامت را در او دیده ام و اطمینان دارم که می گویم نترس ، فقط بخواه.
#با_مخاطبان_هم_قلم
#هم_نویسان
@HamNevisan
▫️ویژه ولادت حضرت معصومه سلام الله
#متن_سوم
معصومه چیز دیگراست!پدر فدای دختر شود چیز عجیبی نیست، اما اینکه امامی فدای دختری شود، چیز دیگر است. درب بهشت روی زمین باشد چیز عجیبی نیست، درب بهشت از حرم معصومه وا شود چیز دیگر است. شفاعت کردن ائمه از خلق در حشر چیز عجیبی نیست، شفیعه محشر معصومه باشد چیز دیگری است.
#با_مخاطبان_هم_قلم
#هم_نویسان
@HamNevisan
▫️ویژه ولادت حضرت معصومه سلام الله
#متن_چهارم
به آنهایی که می گویند: زن در اسلام گوشه گیر است، بگوئید بیایند و ببینند که ما دختری داریم که در کودکی عالمه ی دین بود ! و شاید خدا تو را آفرید تا بگوید که زهرا ها تمام نمی شوند.
#با_مخاطبان_هم_قلم
#هم_نویسان
@HamNevisan
▫️ویژه ولادت حضرت معصومه سلام الله
#متن_پنجم
بانوی بزرگوار! برای رسیدن گام هایم به ضریح تان قلبم ضربان دارد.
دنیا دنیا آرامش در عظمت وجودی شماست که وقتی گه گاهی توفیق زیارت حاصل میشود و نگاهم به ضریح تان می افتد تازه نفس می کشم!
بانوی معصومه تقیّه،از اینکه زبانم برای عرض ارادت صامت است شرمگینم.
از اینکه پای ارادتم لنگ است درگیرم!
از اینکه سر در گریبان گناهم خسته ام!
بانوی خاص جهانم بعد از خواستنی ترین بانو،من از تمام خواستن ها خواسته ام که خاص خدا باشم ؛مرا خاصه برای بندگی دعا کنید.
#با_مخاطبان_هم_قلم
#هم_نویسان
@HamNevisan
▫️ویژه ولادت حضرت معصومه سلام الله
#متن_ششم
استاد مگر فقط درس می دهد؟!
استاد مگر فقط درس می دهد؟!
این جمله را استاد سر کلاس گفت و شروع کرد:
بگذارید برایتان داستانی بگویم سالها پیش بود عدهای از بانوان نویسنده و دانشمند معروف جهان، در قالب یک گروه علمی، برای شرکت در یک همایش وارد ایران شدند. در آخرین روز از سفر، از ما خواستند به پیشنهاد خودمان آنها را جایی دیدنی ببریم. همه فکرم درگیر این ماجرا بود که کجا را نشانشان دهم که خودشان بهترش را نداشته باشند.
بعد از کلی مشورت یکی از دوستانم حرم حضرت معصومه علیها السلام را پیشنهاد داد که بهترین گزینه بود. آنها برای اولین بار به شهر مقدس قم و به حرم حضرت معصومه سلام الله علیها آمدند. در حالات آنها شگفتی عجیبی موج میزد. این شگفتی برای خودم دوچندان بود.
برایم تعریف کردند که در کل اروپا که ادعای آزادی و ادعای برابری جنسی زن و مرد را دارد. هیچ جایی به نام یک خانم به این عظمت و شکوه وجود ندارد. از سمت دیگر در اروپا سعی شده اسلام را دین خشونت و نابرابری حقوق زن و مرد نشان دهند. حالا آنها با حقیقتی روبرو شده بودند که تمام معادلات آنها را زیر سوال میبرد.
این همه شگفتی برای دیدن تنها یک بُعد از وجود مقدس بانو معصومه سلام الله علیها بود. هنوز از شأن علمی و مقام معنوی ایشان هیچ نمیدانستند.
این را استادم تعریف می کرد و با این داستان من که از پس از سالها زندگی در شهر مقدس قم و سلام دادن و احترام و زیارت این بانوی مکرمه، حالا به جوشش درونی رسیده بودم .جوششی که این سوال را برایم ایجاد میکرد. چرا بسیاری از عالمان و شاهدان و دانشمندان و پادشاهان به درگاه و آستانه این بانوی مقدس میآمدند؟ از ایشان چه چیز طلب میکردند؟ طلب فیض و مقام و پول و معرفت و هرچی که خود در ذهن خود می پنداشتند. من فقط در پی زیارت مختصر و سلامی و علیکی بیشتر نبودم.
این گروه علمی، مقام علمی حضرت معصومه را نمی دانستند چنین متعجب شدند! اگر میدانستند که امام معصوم شیعیان احکام را از زبان ایشان به مردم میرسانند چه میکردند!؟ عالمه بودند و اهل عمل. بانویی که همکُفّ ایشان برای ازدواج وجود نداشته. بانویی که امام زمان خود را شناخته بود و به دنبال ولیّ خود امام رضا علیه السلام، خود را به قم رسانیده بود. حالا من که قدم در حرم میگذارم. جور دیگری به دور و برم نگاه میکنم. چه بسیار عالمانی که گریه کردند به این درگاه و چه بسیار بزرگانی که به این آستانه توسل جستند. درست است که من نمیتوانم به مقام شامخ ایشان برسم. درست است که خیلی کار دارم برای انجام دادن اما در صحن پر نور و سرور این بانو، منِ واقعی میشوم با قدرتی عجیب. من میتوانم به تمام خواستههای به حق خود برسم. پس باید تلاش کنم و توکل برای رسیدن.
حالا وقت شمردن نداشتههایم نیست. حالا وقت پیدا کردن بهانهای برای کار نکردن نیست. حالا باید گوشهای از ضریح را بگیرم و بخواهم و بخوانم: ای بانوی نور و آینه!
ای بهترین خواهر! ای بهترین دختر! برایم دعا کن. حالا که من را به سوی خود کشاندهای و سکنی دادی. به من بیاموز خوب بودن و خوب ماندن را. در راه کمک و همراهی به دین خدایا دستم را بگیر؛ همانگونه که در طول تاریخ دستان بسیاری را گرفتهای.
صلی الله علیک یا فاطمه معصومه(ص)
🖊فاطمه میریطایفهفرد
#هم_نویسان
@HamNevisan
▫️ویژه ولادت حضرت معصومه سلام الله
#متن_هفتم
بانوی معرفت و وفا،
در بیان عظمت و بصیرت شما زبان الکن است.
شماآموختید برای رسیدن به امام بایدحرکت کرد،اما از مسیر باز نماند.
آموختید در دل نگه داشتن محبت امام کافی
نیست؛ گاهی باید رنج سفر کشید،اما دست از ارادت نکشید.
بانوی طاهره و تقیه، واسطه خیر شوید و خاصه دعا کنید تا به خیمه ولایت برسیم و از ولی پس و پیش نیفتیم!
#با_مخاطبان_هم_قلم
#هم_نویسان
@HamNevisan
▫️ویژه ولادت حضرت معصومه سلام الله
#متن_هشتم
این راه دراز است
چگونه بپیمایند خسته دلان
تا به کجا ،تا به کی ، با این پا...
روحم قلبم را به آتش کشیده
مرحمت بنما و نظری بیفکن
تا شاید آرام گیرد این دل ...
بانوی من
دیدی که روزگار به شیعیان علی سخت گرفت،
تو به دشمنان علی سخت بگیر.
تو شاهدو ناظری که اخلاق پیامبر گم شده است
انسانیت بسی کم رنگ شده است
همه دم از اسلام ناب میزنند ولی با شمشیر همه را تیغ میزنند
نمی پرسی پس کجا رفت آن اسلام ناب محمدی
اسلامی که هزاران نفر کشته شد در آن تاکه اسلام بماند پا برجا
همه حرص مال دنیا را میزنیم درِ خانه ی چه ناکس ها که نمی زنیم
باز برایت بگویم ...
بانوی مظلومم
خواستی به دیدار برادربرسی اما نشد
بانوی من قلب من هم پیش امام رضا(ع) هست دعا بفرمایید تو فیق دیدار حاصل شود
بانوی من سالهاست در حسرت زیارتتان هستم اما نمیشو د
من توفیق زیارت شما راندارم
روزتان مبارک
روز دختر
کریمه ی اهل بیت
دیدار شما حاجت رواییست
زیارت شما همراه با اتفاقات خوب است
اینو هرکی به زیارت شما اومده میگه
شما پراز خیرو برکت هستید
کاش زیر سایتون بودم
کاش من هم نوکر تان بودم و در حرم شما نوکری می کردم
حرم شما ،محل رفت و آمد فرشته هاست
محلی است که هر دلی که ناآرام باشه
می گن به لطف شما آروم میشه
بانو دستم رو بگیر
اجازه بده بیام زیارت ،
سالهاست که زیارت نیومدم
حضرت معصومه نامه ی منو بخون
لطفا
🖋خدیجه پشام
#هم_نویسان
@HamNevisan
▫️ویژه ولادت حضرت معصومه سلام الله
#متن_نهم
خواهر است و برای زائران و دلدادگان برادرش ضمانت میکند...و کدام برادر را دیده ای که حرف خواهر را بر زمین گذارد؟
#با_مخاطبان_هم_قلم
#هم_نویسان
@HamNevisan
▫️ویژه ولادت حضرت معصومه سلام الله
#متن_دهم
وقتی که ضریح را بغل کرد نجوای تو را شنید حل کرد.
#با_مخاطبان_هم_قلم
#هم_نویسان
@HamNevisan
▫️ویژه ولادت حضرت معصومه سلام الله
#متن_یازدهم
شهرقم را کردهای سکوی پروازی تا خدا هر که آمد در حریمت شد معلم ناخدا
#با_مخاطبان_هم_قلم
#هم_نویسان
@HamNevisan
▫️ویژه ولادت حضرت معصومه سلام الله
#متن_دوازدهم
از راه بسی پر از مشقت کردم چو سلام با محبت در گوشه آن حریم پر نور جایی بده تا شوم پر از شور
#با_مخاطبان_هم_قلم
#هم_نویسان
@HamNevisan
▫️ویژه ولادت حضرت معصومه سلام الله
#متن_سیزدهم
هربار که آمدم زیارت هربار تو کردهای حمایت ایوان تو بهترین مکانست میلاد تو بهترین زمانست
#با_مخاطبان_هم_قلم
#هم_نویسان
@HamNevisan
هدایت شده از هم قلم
══﷽════✿ ⃟ ⃟ ⃟ ⃟♥️
🎁🔮🎁 مسابقه ۲ 🎁🔮🎁
🍃 کانال خواهران حوزوی #هم_قلم برگزار میکند؛
❤مسابقه #یادداشتنویسیوکپشننویسی، ویژه ولادت امام رئوف حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام
💖 السلام ای پادشاه و صاحب ایران من
بلکه سلطان و امیر هر مکانی، یا رضا
🔸️به مناسبت میلاد باسعادت امام رضا علیهالسلام، به بهترین کپشن یا یاداشت،
در سه محور ذیل؛
1️⃣نقش مبارزاتی و سیاسی امام رضادر مقابل حکومت طاغوت
2️⃣تاثیر امام جامعه بر معنویت جامعه
3️⃣تاثیرمناظرات علمی امام رضا علیه السلام در ترویج کرسی های علمی و آزاد اندیشی
هدیه ای از طرف کانال #هم_قلم تعلق میگیرد.
♦️نوشتههای خود را به آی زیر ارسال فرمائید.👇👇
@Roya_afsari
⏰مهلت پاسخگویی تا ساعت ۱۲
روز دوشنبه ۱۴۰۳/۰۲/۳۱
سپاسازهمراهیشماخوبان♥️
🗒️@HamQalam
هدایت شده از نویسندگان حوزوی
.
برایت دعا میکنم
برای این که از سفر برگردی
و مثل همیشه برای مردم روز و شب نداشته باشی
تو فقط باش آقای سید ابراهیم...
#خادم_مردم
#رئیس_جمهور
@HOWZAVIAN
https://eitaa.com/joinchat/3834314754C58903f67c6
هدایت شده از نویسندگان حوزوی
.
#تبیین
گروه تولید و توزیع محتوای شهادت آیت الله رئیسی و همراهان وفادارش
#بازنشر_محتوای_راهبردی در جهت 1️⃣ جلوگیری از توطئه بدخواهان و 2️⃣ تزریق امید به ایران اسلامی👇👇 عضو شوید
https://eitaa.com/joinchat/3078291578C8d44d853d1
برای صاحبان صفحات مجازی و فعالان انقلابی ارسال کنید
#تجمیع_محتوا_دیدگاه_ها و آثار تولیدی رسانه ها و کنشگران
@HOWZAVIAN