eitaa logo
مشاوره محسن پوراحمد خمینی
34.6هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
59 ویدیو
8 فایل
🌸🍃 یک روانشناس انقلابی 🍃🌸 #محسن_پوراحمد_خمینی 💚روانشناسی با رویکرد اسلامی ایرانی🇮🇷 💓 ثبت نام و دریافت کلاسها 👇 @hamsaranclass 💓 راهنمای کانال 👇 (مشاوره #رایگان، مشاوره #تلفنی، نظرات، فروشگاه‌های همسران خوب، تبلیغات و...) 👇 @hamsaranrahnama
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام خدمت استاد بزرگوار پسر ۱۰ ساله ای دارم که اصلا به حرفم گوش نمیده،بهش میگم اجازه نمیدم بهت که بری بیرون،اما به زور و دعوا میره،،چیکارکنم؟؟ کلاسهای تربیت فرزندان تولد تا ۹ سالگی و تربیت جنسی رو کامل گوش دادم.و پدرش هم همکاری لازم رو بامن نداره در بحث تربیت. واینکه با برادر کوچکتر از خودش هم خیییییلی دعوا میکنن لطفا راهنماییم کنید. 🌹🍃 پاسخ کانال تربیتی همسران خوب، سرکار خانم سلام خدمت شما مادر بزرگوار بسیار عالی هست که در جهت تربیت صحیح فرزندان خود از صوت های آموزشی مفید استفاده کردید، قطعا مهم تر از گوش دادن صوت ها هم عمل کردن به آن هاست که مرحله اصلی و تاثیر گذار هست، البته میدانم با توجه به اینکه گاهی پدر ها همکاری لازم را متاسفانه ندارند، کار واقعا برای مادران مشکل میشود، اما به هر حال مادر بنا به وظیفه خود تا جایی که برای او مقدور هست باید سعی خود را بکند و از خداوند هم کمک بخواهد که به تلاش او برکت دهد و له او یاری کند تا هم در حد توان خود بتواند تربیت صحیحی برای کودکان خود داشته باشد و قطعا اجر و ثواب او نزد خداوند بسیار بیشتر خواهد بود. البته نکته مهمی که باید خدمت شما عرض کنم این هست که اگر با همسر محترم، اختلافات و مشکلات نسبتا جدی دارید حتما باید با کمک مشاور و صوت های آموزشی مثل هنر زن بودن، مشکلات خود را با همسر کمتر کنید و راه حل های موثر را در حل اختلافات خود به کار بگیرید، چرا که این مسائل اگر وجود داشته باشند، اولا انرژی و اعصاب شما را مستهلک میکنند و امکان اینکه با حوصله و انرژی بتوانید آموزه های مشاوره ای در تربیت کودکان خود را پیاده کنید کمتر میشود و متاسفانه گاهی عصبانیت ها و خشم ها در برخورد با بچه ها خود را نشان میدهد و متقابلا موجب لجبازی و نافرمانی آن ها میشود. از طرفی اگر بچه ها شاهد لجبازی ها و بگومگو های والدین نسبت به یکدیگر باشند و اختلافات والدین به صحن عمومی خانه و جلوی بچه ها کشیده شود، فرزندان دقیقا همین رفتار ها را فراگرفته و تقلید میکنند و در ارتباط با بقیه اعضای خانواده و در محیط دوستان و ... پیاده میکنند، پس گاهی ریشه برخی مشکلات رفتاری فرزندان در رفتار والدین است که باید اصلاح شود ان شاالله. در مورد فرزند ۱۰ ساله در نظر داشته باشید که ایشان در آستانه ورود به دوره نوجوانی هستند، و کم کم انتظار اطاعت محض از ایشان کاملا با شکست مواجه خواهد بود. والدین نباید انتظار داشته باشند که فرزند آن ها هر چه بزرگتر میشود صرفا با یک تشر یا امر و نهی والد، کاری را انجام بدهد یا ندهد، توجه داشته باشید که اگر مدام فضای رابطه بین مادر و فرزند به سمت باید و نباید و امر و نهی برود، لجبازی هم بیشتر خواهد بود، والدین برای تشر زدن یا امر و نهی کردن، کپن های محدودی دارند و باید از آن به میزان کم و به قدر ضرورت در موقعیت به جا استفاده کنند! راهکار معمول باید آوردن دلیل و گفت و گو با فرزند و ارائه جایگزین های مناسب تر باشد... در مورد کاری که میخواهید فرزند شما انجام بدهد یا ندهد، با او حرف بزنید، حرف های او را بشنوید و دلایل خود را مطرح کنید، سعی کنید با کمک او جایگزین هایی بیندیشید که به همان اندازه جذاب باشند، حتما حتما در فرآیند دوست یابی فعال و رفت و آمد فرزند خود به محیط های سالم مثل مسجد و بسیج و گروه های فرهنگی کودک و نوجوان، پیش دستی کنید، اگر شما در این زمینه ها منفعل عمل کنید، چه بسا کودک به سمت آن چه نباید جذب میشود. طبیعتا ارتباط عاطفی شما با فرزندتون باید اصلاح بشود، حتما در ارتباط با ایشان خشم خودتون را کنترل کنید، هرگز فرزند خودتون را تحقیر نکنید، او را کوچک نکنید، با کسی مقایسه نکنید، خدای نکرده به او توهین نکنید ،برای تنبیه فقط از تکنیک های قانون تشویق و تنبیه بیان شده در صوت های تربیت کودک استفاده کنید. پیشنهاد میکنم مطالب کانال های رفتار با کودک نوردیده و رفتار با نوجوان نوردیده را دنبال کنید و از مطالب آن ها استفاده کنید، میتوانید کتاب علل نافرمانی های کودکان و جوانان را نیز مطالعه کنید و نافرمانی فرزند خود را ریشه یابی کنید و به رفع علل اقدام کنید، اگر چنان چه به این موارد عمل کردید اما همچنان نتیجه نگرفتید، پیشنهاد میکنم با یک مشاور امین صحبت کنید. ان شاالله موفق و موید باشید. 💠 کانال تربیتی همسران خوب 💠 @hamsaranekhoob
باسلام وعرض ادب خدمت شما وهمچنین ممنونم بابت سخاوت و بزرگواری آقای پوراحمد. خانمی هستم۳۳ساله وهمسرم۳۶ سالشونه ۱۰ساله زندگی مشترک داریم بایه فرزند پسر. درمراسم خواستگاری ازشون پرسیدم اهل قلیون یا سیگار هستین گفتن نه بعد از عقد وقتی وارد خانوادشون شدم دیدم از قلیون استفاده میکنن وپدرشوهرمم سیگار میکشن. خیلی برام زجرآور بود مخصوصا وقتی جلوی بچم این کار رو میکنن. متاسفانه شوهرمم جلوی من قلیون می‌کشیدو میکشه خیلی سعی کردم این کار روکنار بزاره اما نشد ومیگه من فقط خونه مادرم میکشم وگیر نده اوایل زندگی به طور اتفاقی تو جیبش سیگار وفندک دیدم خیلی باهاش تند برخورد کردم و قسم خورد که دیگه استفاده نکنه، یه مدت سر قولش بود اما یه سالی هست که بیشتر اوقات به شدت بوی سیگار میده و میدونم که زیاد میکشه توماشینش سیگاره تو جیبش سیگاره،دیدم اما اصلا به روی خودم نیاوردم وبهش چیزی نگفتم میترسم چیزی بگم مثل قلیون کشیدنش طبیعی بشه از مضراتش بهش خیلی گفتم اما انگارنه انگار، وقتی سیگار رو میبینم به روش بیارم چون اوایل چند باربهش گفتم این سیگارها توماشین شمادیدم همش میگفت مال من نیست مال دوستمه حتی سیگارهای توجیبشم میگفت مال من نیست، راه حل و روش درست رفتار کردن و حرف زدن درباره نکشیدن سیگار چیه؟ چه کاری کنم که ترک کنه ودیگه سیگار نکشه؟ 🌹🍃 پاسخ کانال تربیتی همسران خوب، سرکار خانم سلام خدمت شما بانوی بزرگوار درک میکنم از اینکه این مسئله را در خواستگاری از همسر پرسیدید و ایشان کتمان کردند، ناراحت هستید. البته در این گونه موارد اصلا نباید به پرسش اکتفا شود، بلکه در مرحله تحقیقات باید بررسی کامل شود. اما به هر حال ۱۰ سال هست که از زندگی شما میگذرد و فرزند هم دارید. بنابراین به جای فکر به گذشته و ... باید روی زمان حال تمرکز کنید و تلاش خود را برای این زمان به کار بگیرید. در نظر داشته باشید که کنترل کردن مدام همسر و مچ گرفتن از او نه تنها هیچ مسئله ای را حل نمیکند بلکه فقط قبح مسئله را میشکند و باعث میشود که مثل قلیان، ایشان از آن به بعد سیگار را هم بدون نگرانی در محیط خانواده و جلوی شما و فرزندتون هم استفاده بکنند، مچ گرفتن و جر و بحث مداوم، اصلا موجب سوق دادن ایشان به سمت ترک نمیشود و تازه باعث بدتر شون اوضاع و لجبازی طرف مقابل هم خواهد شد. نکته دیگر این که شما سعی خود را برای ترک دادن همسر محترم انجام دهید اما انتظار نداشته باشید که این اتفاق به شکل صددرصدی بیفتد، معمولا ترک کردن سیگار و ... برای افراد خیلی سخت هست و در موارد بسیاری حتی وقتی ترک میکنند دوباره مدتی بعد به سمت آن برمیگردند، به خصوص اگر این الگو در خانواده آن ها هم وجود داشته باشد. مگر اینکه فرد حقیقتا خودش با تمام وجود بخواهد ترک کند و اراده قوی برای انجام این کار داشته باشد در غیر این صورت، ترک کردن چیزی نیست که حتی نزدیک ترین افراد خانواده بخواهند، بدون اراده جدی خود فرد، او را وادار به آن بکنند.البته رفتار صحیح شما میتواند این انگیزه را در همسر محترم به وجود آورد، به شرطی که به جای رفتار هایی مثل کنترل کردن و جر و بحث کردن و برخورد با استرس زیاد نسبت به این مسئله، خوب فکر کنید و سنجیده عمل کنید تا بتوانید ان شاالله بیشترین اثرگذاری را داشته باشید. سعی کنید به شکل غیر مستقیم انزجار خود از سیگار و خطرات سیگار کشیدن را در محیط خانواده مطرح کنید، مثلا اگر جایی( غیر از مکان هایی که مربوط به همسر هست) بوی سیگار آمد، احساس انزجار خود را از بوی آن اعلام کنید یا اگر کسی را از دور دیدید که سیگار میکشد، به آسیبی که او با این کار به سلامتی خودش میزند اشاره کنید و ... یعنی در مواجهه با اشکال مختلف مصرف سیگار، جلوی همسر و فرزند به جنبه های منفی آن اشاره کنید. همه ی سعی خود را بکنید که ولو اینکه همسر محترم سیگار را ترک نکردند، حداقل این مسئله جلوی فرزند شما اتفاق نیفتد و در محیط خانواده نباشد. در مورد قلیان اگر همچنان این رفتار در محیط خانواده انجام میشود اولا به همسر محترم بفرمایید که این که شما این کار را انجام بدهی و از من انتظار داشته باشی گیر ندهم یک بحث هست و اینکه وقتی این کار در حضور فرزند شما انجام شود، او نیز به رسیدن به سن نوجوانی با الگوبرداری از شما میخواهد همین کار و حتی بدتر از این کار را انجام دهد، خطری هست که هر دو باید به آن توجه کنیم و اگر آینده فرزندمان برای ما مهم هست، این رفتار ها حداقل نباید در خانه و در حضور فرزند انجام شود. توجه داشته باشید که در این گفت و گو احترام و عزت نفس همسر را نیز حفظ کنید و خدای نکرده رو به تحقیر همسر یا توهین به پدر ایشان و ... نیاورید که نتیجه عکس خواهید دید! به طور کلی حفظ عزت نفس مرد و ارتباط عاطفی قوی زوجین، در این مسائل بسیار بیشتر راهگشا خواهد بود ...
سلام استاد خدا قوت . در صوت سوم هنر زن بودن۲فرمودید هنگام رابطه سخن گفتن منع شده از دید روایات،بنده شنیده بودم که فقط هنگام لقاح چون ممکن است جنینی از آن رابطه حاصل شود که لال باشد منع شده،ممنون میشم شبهه مرا برطرف کنید. سوال دوم اینکه گاهی بخاطر شرایط(مسافرت و...) ممکن است زوجین فرصت درکنار هم بودن برایشان کم شود،اینجا گاهی بعضاً مردها تغییر رفتار میدهند و بهانه میگیرند و بدخلقی میکنند ،ایا ممکن است دلیلش این دوری باشد یا حداقل مؤثر باشد؟ به طور کلی دلایل این بدخلقی ها چه چیزهایی میتواندباشد؟ 🌹🍃 پاسخ کانال تربیتی همسران خوب، سرکار خانم سلام خدمت شما بانوی بزرگوار بسیلر عالی هست که به یادگیری مهارت های زندگی اهمیت میدهید و از منابع مفید استفاده میکنید.ان شاالله در مسیر ساختن زندگی فاطمی، با یاری خدا موفق باشید. در ارتباط با سوال اول به طور کلی سخن گفتن هنگام رابطه مکروه است و اگر رابطه به قصد فرزندآوری باشد، منع شدید شده است، در روایت بیان شده ترس از این می رود که کودک لال به دنیا بیاید، منتها در مرحله پیش نوازی و آماده شدن هر دو طرف برای شروع رابطه اصلی، که اهمیت بسیار زیادی دارد، شوخی و صحبت های تحریک آمیز جهت آماده سازی جسمی و روانی هر دو طرف، هم در روان شناسی و هم در روایات توصیه شده است. در ارتباط با سوال دوم، بله امکان دارد و بسته به شرایط دارد، نکته مهم این هست که رفتن به سفر های طولانی مدت مثلا چند هفته یا یک تا چند ماه به این شکل که شرایط و فضا برای ارتباط جنسی بین زوجین به هیچ وجه فراهم نباشد قطعا درست نیست و آثار منفی مخربی و روابط زوجین خواهد گذاشت. یا اینکه یکی از زوجین به مدت طولانی بدون زوج دیگر به سفر برود، این مورد نیز به شدت آسیب زننده هست،اما اگر در حد سفر چند روزه تا یک هفته هست، سعی کنید اولا قبل و بعد از سفر که به شهر و خانه خود تشریف می آورید، رابطه جنسی با کیفیتی داشته باشید و البته در طول سفر روابط عاطفی، حفظ اقتدار و احترام همسر در صورت وجود برخی کم و کاستی ها، داشتن روحیه صبوری و غر نزدن مدام به همسر و داشتن روحیه قدردانی از زحمات همسر را حتما مد نظر داشته باشید. چرا که ممکن هست این رفتار همسر ناشی از علل دیگر هم باشد که به مواردی که گفته شد باید توجه کافی شود و البته نکته مهم دیگر این هست که بین زن و شوهر به عنوان دو دوست و دو یار، باید فضایی امن باشد تا بتوانند بدون ترس یا دعوا، درباره دلخوری هایی که از هم دارند یا نیاز هایی که دارند ، صحبت کنند و البته بسیار بسیار مهم هست که این صحبت چگونه باشد و به چه شکل بیان شود؟؟ ، بنابراین توصیه میکنم هم از صوت های هنر زن بودن و از دیگر کتب معرفی شده در کانال در پاسخ به سوالات مشابه در جهت غنی سازی روابط و تقویت مهارت گفت و گو با همسر استفاده کنید. ان شاالله موفق و موید باشید. 💠 کانال تربیتی همسران خوب 💠 @hamsaranekhoob
سلام خسته نباشید واقعا ممنونم بابت رایگان بودن مشاورتون انشاالله خدا صد در دنیا و هزار در آخرت بهتون اجر بده من دختری ۲۲ ساله هستم فارغ التحصیل بیکار درحال حاضر تو خانواده ای بزرگ شدم که مدام دعوا بوده و من استرسی هستم و چون پدرم کمال گرا بودن هروقت اشتباه انجام میدادم کاری رو، سریع سرزنش میکردن که بلد نیستی و خلاصه تو این شرایط بزرگ شدم. الان من بی هدفم بی انگیزه ام اصلا نمیدونم باید برم سراغ چه کاری چی رو شروع کنم ، دلم میخواد برم پیش مشاوره ولی هزینه ها بالاست و اینکه به یک بار هم ختم نمیشه شما بگین من چیکار کنم براساس تست mbti من یک فرد با تیپ شخصیت isfj هستم. حالم از خودم بهم میخوره اصلا هدفم رو نمیدونم، اصلا خونمون و جَوِش رو دوست ندارم من باید چیکار کنم حالم خوب شه ؟ 🌹🍃 پاسخ کانال تربیتی همسران خوب، سرکار خانم سلام خدمت شما دختر بزرگوار درک میکنم که شرایطی در منزل دارید که برای شما ناخوشایند هست، و بخشی از شرایط امروز خودتون را ناشی از شرایط خانوادگی میدانید، قطعا نمیتوان منکر تاثیر رفتار های خانواده بر فرد شد، اما نکته ی بسیار مهمی که در این جا مطرح هست این هست که خداوند به همه انسان ها در مرحله ای از زندگی فرصت جبران کمی ها و کاستی ها و مشکلاتی که به واسطه ی امور غیرارادی و خارج از تسلط فرد برای او رخ داده را میدهد، و آن مرحله،دقیقا دورانی است که شما در آن قرار دارید، زمانی که قدرت تجزیه و تحلیل مسائل را پیدا کردید و اوج انرژی جسمی و روحی شما در طول دوران زندگی است. فرد میتواند با وجود اشتباهاتی که خانواده داشته، الان با توانی که خدا در اختیار او قرار داده این کاستی ها را جبران کند و از این به بعد مسیر درست تری در پیش بگیرد و میتواند خود منفعل باشد، مسئولیت خود را نپذیرد و تا پایان عمر با گله و شکایت و کینه از خانواده روزگار را سپری کند، این به انتخاب خود فرد بازمیگردد. اگر فردی این دوران و فرصتی که به او داده شده را به هدر بدهد، مسائل و مشکلات او در مراحل بعدی زندگی بیشتر به عهده خود او خواهد بود، چرا که به او فرصت جبران کاستی های خانواده داده شد اما او این فرصت را با افکار بیهوده از دست داد... البته مسیر و هدف گاهی برای فرد، مبهم میشود، مشاوره و تست های روان شناسی، یکی از راه های خودشناسی و شناخت مسیر متناسب است و بهتر هست که فرد از منابع مختلف استفاده برای رسیدن به این شناخت استفاده کند، به خصوص خواندن کتاب های مفید، میتواند به فرد کمک بزرگی بکند، که ادامه برخی از آن ها معرفی میشود، فرد حتی اگر هزینه خرید کتاب را نداشته باشد میتواند از کتابخانه قرض بگیرد یا از نسخه های الکترونیک که هزینه کمتری دارند استفاده کند. تست های روان شناسی هم میتواند در این راستا کمک کننده باشد به شرطی که داده های آن با سوالات و مصاحبه تایید و تکمیل شود. بر عکس آن چه که متاسفانه در جامعه و به جوانان القا میشود، که این دوران باید فقط خوش بود و تفریح کرد و همه ی امکانات را در اختیار داشت وگرنه جوانی به هدر رفته!!! اتفاقا این دوران دقیقا دورانی است که فرد باید عزم خود را جزم کند و همه ی تلاش خود را به کار گیرد تا درختی که میخواهد در بقیه طول عمر از ثمره ی آن بهره ببرد را بکارد و خوب پرورش دهد، و البته این توان انسان برای این کار رفته رفته با ورود دوران های دیگر زندگی کم میشود، پس تلاش و کوشش در این دوران اصل هست، برای یافتن مسیر چند نکته مهم‌ مد نظر هست، یکی این که ارزش های فرد و دیدگاه کلی او درباره رشد و موفقیت چیست؟ اگر چه اتفاقی بیفتد میگوید که من موفق شده ام؟ چه مولفه هایی در این مسیر برای فرد اهمیت دارد و الویت آن ها به چه شکل هست، مثلا ممکن هست فردی بگوید، ۱. اینکه بتوانم به دیگران کمک کنم و برای جامعه مفید باشم، ۲.احترام و منزلت اجتماعی کسب کنم، ۳. درآمد داشته باشم. و ... فرد باید صادقانه و بدون رودربایستی با خودش این الویت ها را مشخص کند. دوم کار این هست که علایق و توانمندی های خود را مشخص کند؟ اینکه دوست دارد در چه زمینه هایی فعالیت کند و تا الان در چه زمینه هایی فعالیت داشته و تا حدودی موفق هم بوده؟ طبیعتا انتخاب بر اساس توانمندی ها اهمیت زیاد دارد، چه بسا گاهی فرد زمینه هایی برای رشد از کودکی و نوجوانی دارد که به آن بی توجه هست و اگر آن ها را پیگیری کند و جدی ادامه دهد، میتواند موفقیت زیادی برای خود رقم بزند. و در مورد علاقه نیز نکته مهم این هست که علایق ما با ارزش های ما درباره موفقیت باید هماهنگ باشد، مثلا اگر من به هنر و یا تحصیل در رشته ی علمی علاقه دارم که کار و درآمد خاصی برای آن وجود ندارد و از طرفی کسب درآمد برای من اهمیت زیادی دارد، باید این تناقض را حل کنم....
سلام خانمی تقریبا۳۰ساله ام، تقریبا۱ماه است مادرشدم، قبل ازمادری وسواس، کمال طلبی، لذت نبردن اززندگی، هدف نداشتن و...را داشتم در بارداری تصمیم گرفتم اسم بچم راچیزی بگذارم بخاطرعلاقه شوهرم ودوست داشتن عزیزم که دربارداری فوت کرد تصمیم احساسی گرفتم واسمش راتغییردادم،حالابعد۱ماه پشیمان و با ناراحتی به این فکر میکنم چرا ان اسم رانگذاشتم، دائما تصمیمات انی و احساسی میگیرم اکثرا نمی توانم تصمیم بگیرم همش شک میکنم یا از دیگران میپرسم. بسرعت باحرف ونظر دیگران تصمیمم تغییرمیکند. درغالب اوقات بعدازپذیرفتن نظردیگران(مثل قضیه اسم)پشیمان وتاابد در ذهنم مانده،حسرت میخورم،لطفاکمکم کنید. 🌹🍃 پاسخ کانال تربیتی همسران خوب، سرکار خانم سلام خدمت شما مادربزرگوار ان شاالله که چشم و دل شما از قدم نورسیده روشن باشد و بتوانید با حل این مسئله، لحظات خوبی در کنار فرزندتان داشته باشید. بسیار عالی هست که اقدام به کمک گرفتن از مشاور کردید، بهتر بود زودتر این کار را انجام میدادید اما الان هم هر چه سریع تر به حل مسئله خود بپردارید، هم خودتان احساس بهتری خواهید داشت و هم در امر فرزندپروری موفق تر خواهید بود ان شاالله. در مورد مشکلی که در تصمیم گیری کردن، وجود دارد، به چند نکته توجه داشته باشید: اول اینکه مراحل تصمیم گیری را در نظر داشته باشید و طبق آن جلو بروید. ۱.در ابتدا موضوعی که میخواهید برای آن تصمیم گیری کنید را به شکل واضح مشخص کنید، مثلا چگونگی برگزاری یک مراسم. ۲.اطلاعات لازم را برای تصمیم گیری جمع آوری کنید، با حست و جو کردن در منابع مختلف،پرس و جو کردن و به خصوص مشورت کردن با دیگران، مثلا اطلاعات مورد نیاز برای برگزاری یک مراسم، مواردی مثل بررسی تعداد مهمان ها، حدود هزینه ای که میتوان به برگزاری مراسم اختصاص داد و ... ۳.با توجه به مجموع اطلاعاتی که در مرحله قبل کسب کردید، هنه ی گزینه های ممکنی که برای انجام دادن میتوانید انتخاب کنید را یادداشت کنید، به اصطلاح بارش فکری انجام دهید، هر آن چه به ذهن شما میرسد که میتوان در این مورد انجام داد را دقیقا یادداشت کنید. ۴. در مرحله بعدی تک تک این گزینه ها را بررسی کنید، ببینید مزایا و معایب هر کدام چیست؟ هر کدام چه پیامد ها و نتایجی در آینده میتواند داشته باشد؟ و آن ها را جلوی هر گزینه یادداشت کنید. مثلا من به ۷ مدل میتوانم این مراسم را برگزار کنم، خب بررسی میکنم که انجام هر کدام چه مزایا و معایبی دارد، از جهت هزینه، ساده و در عین حال مناسب بودن، انجام آسان تر، وسایل در دسترس تر و ... ۵. در مرحله آخر از بین گزینه ها،گزینه ای که با توجه به شرایطتان ، بیشتر مزایا و کمترین معایب را داشته باشد انتخاب کنید، با خدا توکل کنید، از خدا کمک بخواهید که در انجام آن به شما یاری دهد و با قاطعیت آن را انجام دهید. در انجام این چند مرحله به نکات زیر توجه داشته باشید، مهم ترین نکته در تصمیم گیری این هست که هیچ گزینه صد در صد مطلوب و بی عیب و نقصی وجود ندارد!!! هیچ گزینه ای نیست که ما انتخاب کنیم و بعدا هیچ چالش یا مشکلی یا سختی بر سر راه ما قرار نگیرد، ما بسیاری از انتخاب های زندگی را بین خوب و خوب تر یا بین بد و بدتر انجام میدهیم و گزینه ای ایده آلی اساسا در زندگی این دنیا وجود ندارد... خب اگر ما بدون جمع آوری اطلاعات، بررسی گزینه های مختلف و مشورت کردن و ... تصمیم بگیریم، پشیمان میشویم و مدام فکر میکنیم چه بسا گزینه های بهتری وجود داشتند که ما به آن ها توجه نکردیم، پس باید این مراحل که گفته شد را انجام دهیم اما اگر این مراحل را انجام دادیم و در نهایت تصمیم گرفتیم، با سختی ها و چالش ها که برخورد کردیم دیگر نباید پشیمانی به خود راه دهیم چرا که ما سعی خود را کرده ایم که از بین گزینه های موجود، بهترین را انتخاب کنیم و این گزینه هم نسبت به بقیه بهتر بوده اما هیچ انتخاب صددرصد عالی و بی عیب و نقصی وجود ندارد. اگر چنان چه دچار پشیمانی و خودخوری شدید، به لیستی که تهیه کرده بودید برگردید، دوباره گزینه های ممکن را نگاه کنید و مزایا و معایبی که برای هر کدام نوشته بودید را مرور کنید، این به شما کمک میکند تا بدانید بقیه انتخاب هایی هم که الان حسرت آن را میخورید، هر کدام مشکلات و چالش های خود را داشته اند!! مورد دیگر این که اگر در اطرافیان شما کسانی هستند که سعی دارند نظر خود را به شما تحمیل کنند یا اگر در مورد کاری نظری بدهند انتظار دارند که حتما به گفته آن ها عمل کنید، خود شما پیش دستی کنید و از آن ها مشورت بگیرید، مثلا بگویید فلان کار را میخواهم انجام دهم، کفتم از شما هم مشورت بگیریم ببینم به نظر شما چه کار هایی میتوان در این مورد انجام داد؟ وقتی فرد نظرش را گفت از او تشکر کنید، بگویید....
سلام شبتون بخیر بنده ۳۵ساله وهمسرم ۴۲ساله همسرم‌ مدتی هست اصرار دارند برای فرزند آوری دوم اقدام کنیم با توجه به مسائلی که تو زندگیمون هست و ایشون راضی نمیشه به مشاور مراجعه کنه الان وظیفه من چیه؟مباحث هنر زن بودن۱را گوش دادم و دارم سعی میکنم باتوکل بخدا تو زندگی انجام بدم.بنده چندبارتلفنی و حضوری از صحبت های مشاورهای مذهبی استفاده کردم و برخی از مشاورین به بنده گفتند فعلا تا برطرف شدن مشکل همسرتون برای فرزند آوری دوم اقدام نکنید احتمال دادند همسرم دچار اختلال شخصیت وسواس هست. 🌹🍃 پاسخ کانال تربیتی همسران خوب، سرکار خانم سلام خدمت شما بانوی بزرگوار بسیار عالی هست که از صوت های آموزشی مفید و کمک مشاورین در جهت ارتقا کیفیت زندگی خودتون اقدام کردید. ان شاالله که به مدد خدا موفق باشید. خب درباره مسائل همسرتون هیچ توضیحی ارائه نکردید، دقیقا چه مسائلی در تعاملات خانوادگی هست که شما از آن ناراحت هستید؟ در مورد فرزند اول شما نوع تعامل و رفتار ایشان به چه شکل بوده؟ چه نشانه هایی فرمودید که مشاورین قبلی، احتمال اختلال شخصیت وسواس را دادند؟ و با توجه به آن چه در گذشته از رفتار همسر سراغ دارید، نگران بروز چه مشکلاتی در ارتباط با فرزند دوم هستید؟ با توجه به اطلاعاتی که در صورت مسئله داده شده، فعلا ما تشخیص و به تبع آن راه حل دقیقی نمیتوانیم مطرح کنیم، اما به طور کلی اگر مسئله رفتاری یا روانی حادی مطرح باشد که اساسا تربیت فرزند را دچار مشکل بکند، به نحوی که فرزندان بیشتر از آن که در محیط خانواده رشد کنند و تربیت صحیح بشوند، دچار مشکل و مسئله میشوند و آسیب های جدی میبینند که اثرات طولانی مدت دارد، باید قبل از اقدام به فرزندآوری، برای آن مشکل چاره ای اندیشیده بشود، ضرورتی ندارد که الزاما با عنوان مشکلات همسر به مشاور مراجعه کنید ،کاملا طبیعی است که شما اگر به مردی بگویید تو مشکل داری و باید بروی پیش مشاور مشکلت را حل کنی، او هرگز نخواهد پذیرفت و تن به این کار نخواهد داد، کما اینکه در مورد خانم ها هم این مسئله صادق هست، مسئله ای که قرار هست حل بشود یا باید به "رابطه زوجین" و نه شخص زوج، نسبت داده شود و این طور طرح شود که در رابطه بین ما، و نه در شخص شما یا من، مسائلی وجود دارد که اگر حل نشود، فرزندان ما از این مسائل آسیب میبینند و فرآیند رشد و تربیتشان در خانواده مختل میشود یا با مشکلات جدی مواجه میشه، بنابراین باید هر دو مراجعه کنیم و مسائلی که بینمون هست را برطرف کنیم تا ان شاالله ذریه ی سالم و صالحی داشته باشیم. یا اساسا به مسائل دیگری برگردانده بشود مثل مسائل فرزند اول، آمادگی برای بارداری دوم و ... و در خلال آن مشاوره، مسائل همسر هم مطرح بشود. اگر تشخیص اختلال شخصیت، صحیح و دقیق باشد، باید توجه داشته باشید که به طور کلی اختلالات شخصیت به راحتی قابل درمان نیستند چرا که در عمق لایه های شخصیتی فرد نفوذ کردند و از طرفی خود فرد اصلا متوجه رفتار اشتباه خود نیست، نه اینکه بداند و انکار کند! بلکه اساسا متوجه اشتباه بودن رفتار خود نیست و با آن مشکلی ندارد، بلکه اطرافیان هستند که بیشتر آسیب میبینند، برای همین خود فرد اصلا ضرورت مشاوره رفتن و اصلاح خود را متوجه نیست و با آن موافقت نمیکند بلکه معتقد است اگر هم اصلاحی قرار هست اتفاق بیفتد، دیگران باید خود را اصلاح کنند، بنابراین روی این مسئله هرگز به شکل مستقیم و صریح پافشاری نکنید چرا که به در بسته میخورید، و از طرفی انتظار حل کامل مشکل را نداشته باشید، بلکه میتوانید به شیوه ای که گفته شد اولا خودتان را مجهز به مهارت هایی کنید که بتوانید مدیریت بیشتری بر کنترل شرایط و تربیت فرزندان داشته باشید و دوما در ارتباط با همسر و با توافق دو طرف، راهبرد هایی را اتخاذ کنید که حداقل بروز برخی از مسائل جلوی فرزندان کمتر باشد، تا آسیب های این مسئله بر زندگی و فرزندان شما به حداقل برسد. در مجموع توصیه میکنم در محل زندگی خود، تحقیق کنید، روان شناس متبحر و متدینی شناسایی کنید و به شکل حضوری یا تحت وب، با دادن اطلاعات کامل از ایشان کمک بگیرید. ان شاالله موفق و موید باشید. 💠 کانال تربیتی همسران خوب 💠 @hamsaranekhoob
سلام وخدا قوت خدمت استاد محترم وهمکاران بزرگوارشون. استاد من یک پسر دوسال ونیمه دارم وتا دوماه دیگه خداوند یه فرزند دیگه بهمون عنایت میکنه سوالم این هست که در این مورد باید با پسرم حرفی زده بشه یا نه خانوادم معتقد هستن باید یه چیزایی بهش بگم که بعد ناگهانی با این موضوع روبه رو نشه استاد لطفا" راهنمایی بفرمایین چه طور باهاش برخورد کنیم تا هم درک کنه وهم دچار آسیب نشه(مثلا"چی بهش بگم؟؟)خیلی ممنونم.اجرتون با حضرت زهرا (س). 🌹🍃 پاسخ کانال تربیتی همسران خوب، سرکار خانم سلام خدمت شما مادر گرامی بابت ورود عضو جدید به خانواده بهتون تبریک میگم، ان شاالله که در مسیر تربیت نسلی فاطمی خداوند یار و یاور شما باشد. در ارتباط با ورود فرزند دوم، طبیعتا تغییرات جدید در فضای خانواده ، موجب بروز حساسیت ها و واکنش هایی از طرف فرزند کوچکتر میشود، مهم این هست که شما با اقدامات سنجیده خود این حساسیت ها را کاهش دهید، به جای این که از فرزند دو سال و نیمه، انتظار درک کردن شرایط را داشته باشید، خود شما شرایط او را درک کنید و در برابر رفتار های او صبوری به خرج دهید تا بتواند با شرایط جدید سازگار شود. اولا سعی کنید با زبان خود او، ورود خواهر یا برادر جدید را به او اطلاع دهید، مثلا بگویید وقتی عید نوروز میشه، یه نی نی میاد خونمون و ... انتظارات خودتون را از رفتار کودک و کار هایی که دوست دارید در ارتباط با فرزند جدید انجام بده، در قالب داستان برای او تعریف کنید، مثلا داستانی از یک پسر کوچولو که خواهر جدیدی پیدا کرده و ماجراهایی که تو خونشون اتفاق میفته، مثلا اگر خواهر کوچولو بخواد شیر بخوره، برادرش ، کمک مامان شیشه شیرش را از آشپزخانه میاره یا وقتی که اون میخواد بخوابه آروم بازی میکنه تا خواهر کوچولو بتونه بخوابه و بعد مامان بیاد باهاش بازی کنه. حتما نحوه ی رفتار و گفتار شما باید به گونه ای باشد که فررند اول احساس کند عضو مهمی از خانواده است و با ورود فرد جدید جایگاه خودشرا از دست نداده، به خصوص اینکه به او بگویید دارد برادر میشه و قطعا یکی از بهترین برادر های دنیا میشه، به او بگویید که نی نی کوچولو خیلی او را دوست داره اما اولش که به دنیا میاد بدنش ضعیفه و خیلی کوچیکه برای همین نمیتونه با شما بازی کنه اما یکم که بزرگ تر و قوی تر بشه، با شما بازی میکنه و با هم خوش میگذرونین. میتونین عکس های دوره نوزادی خودش را بیارین و نشونش بدین و ماجراهایش رو براش تعریف کنید، مثلا بگویید اون موقع که شما به دنیا اومدین، مامان رفت بیمارستان و خانم دکتر شما را از دل مامان دراورد، بعدش چون کوچکلو بودی خودت نمیتونستی لباستو عوض کنی، یا غذا بخوری یا تنهایی بخوابی و باید مامان همه ی این کارهارو انجام میداد، اما الان که بزرگ شدی و اقا شدی خودت خیلی از کاراتو میتونی انجام بدی، نی نی کوچولو هم اولش نمیتونه خودش این کار ها رو انجام بده، مثلا باید کنار مامان بخوابه و ... اما بعد که یکم بزرگ تر بشه، اونم دیگه کار های خودشو خودش انجام میده. برای آماده تر شدن ذهن کودکتون، اگر در اطرافیان، کسی نوزادی داره به ملاقاتشون بروید و به پسرتون نشون بدید یک نوزاد چه شکلیه و چه نیاز هایی دارد، حتی میتوانید این کار را با یک عروسک شبیه نوزاد هم تا حدودی انجام بدهید. توجه داشته باشید که این زمان، زمان خوبی برای جدا کردن جای خواب کودک یا از پوشک گرفتن و ... نیست، تا زمانی که فرزند اول با تغییر جدید سازگار نشده، نباید تغییر بزرگ دیگری در زندگی اش اتفاق بیفتد، ممکن هست فرزند شما بعدا با مشاهده رفتار های فرزند کوچکتر، تقلید هایی را انجام بدهد، مثلا بخواهد او هم در بغل شما بخوابد یا مثل نوزاد شیر بخورد، در برابر این رفتار های او نگران نشوید، از دست او عصبانی نشوید و دعوایش نکنید، کاملا طبیعی رفتار کنید و سعی کنید با بازی و ... حواسش را پرت کنید. برای روز زایمان برنامه ریزی کنید و از الان ذهن کودک خودتان را آماده کنید، مثلا بگویید، بیمارستان، فقط مال مریض ها نیست، کار های دیگری را هم انجام میدهد، مامان هایی هم که میخوان بچشون را به دنیا بیارند میروند بیمارستان و اونجا خانم دکتر نی نی را از دلشون در میاره، بعد یکم توی بیمارستان میموند و با نی نی به خونه میان، سعی کنید تا جایی که مقدور هست در اولین فرصت، کودک شما به ملاقات شما بیاد، و کوچولو را هم ببیند، برای زمانی که خودتون بیمارستان هستید طوری برنامه ریزی کنید که او در جایی که دوست داره باشه و کار هایی که دوست داره انجام بدهد، مثلا خونه خاله یا مامان بزرگ و ... بری، بعد یه غذای خوشمزه بخوری و با مثلا پسرخاله بازی کنی تا من بیام. هر چه ذهن کودک را از قبل آماده کنید، او بیشتر پذیرای تغییرات جدید خواهد بود و بهتر میتواند با آن ها کنار بیاید. از این که با او صحبت کنید نگران نشوید......
با عرض سلام و خسته نباشید پسر ۱۶ ساله ای دارم که از همان ابتدایی در خانه خیلی درس نمی خواند و معمولا آخر وقت یادش می افتاد که درس داره و یه مرور می کرد و شاگرد خوبی هم بود.الان دوسال هست که به خاطر کرونا کلاس ها مجازی برگزار میشه و ایشون هم دهم و یازدهم بودن و طبق روال گذشته توی خونه خیلی پیگیر نبودن ولی بیخیال هم نیست شب امتحان استرس شدید می گیرن یک ماهی هست که دوباره مدارس حضوری شده و چون خیلی عقب افتادگی داره استرسش شدت پیدا کرده با طوری که گاهی اوقات نمی تونه خوب تنفس کنه و حالت تهوع می گیره و وقتی می بینه عقب هست کلا کتاب را کنار میزاره و تلاشی برای رسیدن به کلاس نمی کنه و از خودش ناامید شده و میگه فایده نداره نمی تونم به کلاس برسم. 🌹🍃 پاسخ کانال تربیتی همسران خوب، سرکار خانم سلام خدمت شما مادر بزرگوار درک میکنم که بابت این موقعیت فرزندتان نگرانی دارید، متاسفانه در دوران کرونا و تعطیلی مدارس، بسیاری از دانش آموزان با مسائل تحصیلی مواجه شدند و تا زمانی که بتوانند به حالت عادی قبلی برگردند، بازه ی زمانی طول میکشد و یک دوره کمی سختی می کشند، کاری که الان به ایشان کمک میکند این هست که همین مفاهیم را به ایشان انتقال بدهید و البته انتظارات خودتون را هم از ایشان تعدیل کنید، به ایشان بگویید که شرایطی را پشت سر گذاشته که از فرآیند عادی تحصیل فاصله گرفته، الان برای اینکه دوباره روی ریل بیفتد کمی سختی و استرس میکشد اما با تلاش خودش کاملا میتواند عقب ماندگی ها را جبران کند و برگردد. نکته دیگری که باید روی آن تاکید کنید، این هست که به شکل مستقیم یا غیر مستقیم، آگاهانه یا ناآگاهانه، هرگز بر روی "نتیجه" تاکید نکنید، حتی اگر تا الان این کار را انجام میدادید، سعی کنید از الان به بعد تغییر رویه بدهید، اولا خودتون بپذیرید که آن چه که اهمیت دارد تلاش فرزند شماست نه نتیجه ای که در نهایت کسب میکند و این را به فرزندتون هم منتقل کنید، به او لگویید که تو تلاش خودت را بکن، اصلا مهم نیست که صد در صد نتیجه را کسب کنی، اگر تلاشت را بکنی نتیجه هر چه که بشود ارزشمند است، آن موقع دیگر جای افسوس نیست که اگر فلان کار را میکردم شاید نتیجه ام بهتر می شد. کما اینکه مطمئنا اگر تلاش بکند تا هر جایی که پیش برود نتیجه اش بهتر از زمانی میشود که با ناامیدی دست از درس خواندن بکشد و هیچ تلاشی نکند، حالا صد در صد نتیجه نشد، هیچ اشکالی ندارد. مشکل این جاست که برای فرزندان ما در درس و کار های دیگر نگاه صفر و یکی غلبه دارد، یعنی یا بهترین نتیجه را به دست می آورم یا اصلا تلاش کردن هیچ فایده ای ندارد! و این ایراد باید در گفتار و رفتار شما با پسرتون به شکل های مختلف اصلاح بشود ان شاالله. مثلا اینکه مدام از او درباره ی نتیجه ای که کسب کرده نپرسید، این که مثلا والدین مدام درباره رتبه، نمره و ... از فرزند خود بپرسند و اگر او گفت مثلا نمره ۱۸ گرفتم، بپرسند پس چرا ۲۰ نشدی؟ یا مگه اون ۲ نمره چی بوده که نگرفتی؟ یا اگر نفر سوم بشه، بپرسند نفر اول چه کسی بوده؟ چرا تو نفر اول نشدی؟ و ... همه ی این برخورد ها و مواخذه ها، تفکر صفر و صدی و تفکر نتیجه گرا را در فرزندان ما جا می اندازد. و باعث استرس گرفتن بیش از حد آن ها در امر تحصیل میشود، که ان شاالله باید به این موارد دقت کنید، هرگز ایشان را به خاطر تحصیل، تحقیر یا سرزنش نکنید و هرگز با کسی مقایسه نکنید. برای حالت های جسمانی که در اثر استرس پیش می آید، از تکنیک هایی تنفس دیافراگمی ، تن آرامی یا ریلکسیشن و ... میتوانید استفاده کنید، تنفس دیافراگمی به این شیوه که به شکل ۳، ۶، ۶ انجام بشود یعنی سه ثانیه، اکسیژن را به درون ریه ها بکشند، ۶ ثانیه نگه دارند و طی ۶ ثانیه آن را بیرون دهند، نوع شمارش آن هم به شکل ۲۰۰۱، ۲۰۰۲، ۲۰۰۳ و ... صحیح است. ریلکسیشن یا تن آرامی هم به این شیوه است که با ترتیب خاصی عضلات بدن منقبض و پس از فاصله زمانی منبسط میشوند و در عین حال تصویر سازی از یک موقعیت آرامشبخش در دهن انجام میگیرد، جزییات آن را میتوانید با جست و جو به دست بیاورید. در عین اینکه به او امید میدهید به او کمک کنید تا بتواند برنامه ریزی واقع بینانه ای برای درس خواندن داشته باشد، اگر خودتان نتوانستید این کار را انجام دهید، از یک مشاور تحصیلی کمک بگیرید. برای برنامه ریزی ابتدا باید برنامه های ثابت شبانه روز را ثبت کند مثل نماز، غذا،خواب، کلاس های مدرسه و ... و بعد برای زمان های باقی مانده برنامه بریزد، بین هر واحد درسی، حدودا یک ربع استراحت کند، در نظر داشته باشد که برای هر برنامه جدید ما نیاز به حدود دو هفته زمان داریم، تا خودمان را به آن برنامه عادت بدهیم و بتوانیم همه ی آن را اجرا کنیم ....
سلام.وقتتون بخیر وتوفیقاتتون روز افزون.استاد پور احمد گرامی؛خداخیرتون بده خواهش میکنم جواب پیامم رو بدید.واقعا دیگه مستاصل شدم ودارم کم میارم😢 پسرم۴ سالو۳ ماه داره ودخترم سه ماهه که دنیا اومده.خیلی حواسمون بودکه اومدن فرزند دوم تاثیر منفی رو پسرم نذاره واحساس نکنه محبتمون بهش کم شده.برخلاف تلاشهامون خیلی رفتارهای منفی درش دیده میشه.حسادت بروز نمیده بجز گاهی فشاری بده بچه رو.ولی خیلی لجبازشده.ومهمترازهمه اینکه خیلی ترسو شده.به مدد خداترس روزش رو تونستیم کنترل کنیم.ولی شبهارو نه. قبل ازتولدِخواهرش روتخت خودش میخوابید وفقط گاهی دستشو میگرفتیم.ولی الان باید حتما وسط منوهمسرم توبغل باشه وتازه یک ساعتی هم میگذره وبه سختی میخوابه.پدرش هم خوش خوابه ومعمولا زود خواب میفته.من از یه سمت باید دخترمو شیر بدم بخوابه واز یه طرف هم باید پسرمو محکم تو بغل بگیرم که نترسه.کلافه شدم واقعا.تواین حالت فقط اشک میریزم وازخدامیخوام کمکم کنه.چراغ خواب روشن میذاریم.صبحا زودتر بیدارش میکنم وکلی بازی باهاش تا مثلا خسته بشه.ودیدن تلوزیون روهم به حداقل رسوندیم.فایده نداره.به هیچ وجه هم قبول نمیکنه که من زودتر ببرم و بخوابونمش.ویه چیز دیگه که روی منو پدرش دست بلند میکنه.بااینکه ما اصلا کتکش نمیزنیم. خواهش میکنم اگر راهکاری دارید بفرمایید تا بکار بگیرم. 🌹🍃 پاسخ کانال تربیتی همسران خوب، سرکار خانم سلام خدمت شما بانوی بزرگوار، درک میکنم که شرایط سختی را پشت سر میگذارید و از بابت تغییر رفتار پسرتون احساس ناراحتی و نگرانی میکنید، منتها نکته ای که در ابتدا باید خدمت شما عرض کنم بخش زیادی از این اتفاقات پس از ورود فرزند دوم، طبیعی است چرا که فرزند اول تا مدتی تنها فرزند خانواده بوده و مرکز توجهات پدر و مادر و بقیه اعضای خانواده مثل پدربزرگ و مادربزرگ و ...اما الان یک نفر دیگر وارد خانه شده که او باید بسیاری از چیز ها از جمله توجه و رسیدگی پدر و مادر را با او تقسیم کند و این کار معمولا برای بچه ها سخت هست و در ابتدا در برابر این تغییرات جدید مقاومت میکنند، بنابراین گفته میشود باید از زمان بارداری و مدت ها قبل از زایمان فرزند اول را به شیوه هایی که قبلا مطرح شد، برلی ورود فرزند جدید آماده کرد، باید کاملا ذهن او را آماده کرد که تغییراتی که رخ میدهد به معنای بی توجهی پدر و مادر به او نیست یا به این معنا نیست که پدر و مادر و بقیه دیگر او را دوست ندارند و به جای او بچه ی کوچکتر را دوست دارند، بلکه این خواهر کوچکتر به خاطر اینکه ناتوان و ضعیف هست نیاز دارد کسی کمکش کنه تا زمانی که کمی بزرگتر بشه، مثل خود او زمانی که هم سن خواهرش بوده، اما این شرایط موقتی هست و کمی که خواهرش بزرگتر بشه هر دو میتوانند با هم هم بازی بشوند و کلی بهشون خوش بگذره. با وجود این آمادگی باز هم در بدو ورود فرزند دوم، فرزند اول واکنش های منفی از خود بروز خواهد داد، چرا که کنار آمدن با تغییرات و شرایط جدید برای او زمان بر و انرژی بر هست و مهم تر از همه اینکه او یک کودک است و انتظار ما در درک کردن شرایط و درست رفتار کردن گاهی هیچ تناسب منطقی با سن کودک ندارد! این کودک اول هست که باید توسط والدین و دیگران درک بشود و اگر او هم بتواند چیزی را درک کند و رعایت کند، خود پدر و مادر باید این ظرفیت را با بیان مناسب، قصه، داستان و ... در او ایجاد کنند، حال به تناسب اینکه پدر و مادر چقدر فرزند اول را از قبل از زایمان برای ورود فرزند جدید آماده کرده باشند، چقدر خودشون با مهارت رفتار کرده باشند، شخصیت و میزان وابستگی قبلی فرزند اول به مادر، رفتار های اطرافیان و اقوام و ... این واکنش های منفی در فرزند اول کمتر یا بیشتر هست. بنابراین پیش از بیان برخی از راهکار ها، بر این نکته تاکید میکنم که با وجود اینکه شرایط سخت هست و این تغییرات برای شما با ناراحتی همراه هست، اما شرایط را از چیزی که هست برای خودتون سخت تر جلوه ندهید، از اوضاع فاجعه سازی نکنید که گویی قرار هست همیشه در همین شرایط بمانید و هیچ راهکار برون رفتی برای آن نیست یا این یک شرایط غیر طبیعی است که "فقط" برای شما اتفاق افتاده. اگر چنین تلقی داشته باشید اولا خودتون رنج زیادی میبرید و روحیه خودتون را میبازید و بعد هم با این شرایط نمیتوانید حل مسئله انجام بدهید و راهکار های مطرح شده را اجرایی کنید. این اتفاقات در اکثر موارد طبیعی و قابل انتظار هست، منتها باید هم به فرزند اول زمان بدهید و در مقابل رفتارهای او صبوری کنید و هم با تقویت مهارت های خودتون، این زمان را کوتاه تر کنید و به او کمک کنید تا با شرایط بهتر کنار بیاید.چسبیدن به والدین و اضطراب جدایی کودک، ناشی از ترسی است که او جهت از دست دادن والدین دارد، یا فکر میکند والدینش قرار هست او را طرد کنند یا تنها بگذارند.....
سلام استاد بزرگوار. بنده به صبوری مشهور بودم. حتی بین خانواده همسرم. ولی الان بعد از ۱۳ سال زندگی مشترک و داشتن ۳ فرزند بسیار فعال و پرانرژی، کم آوردم. همسرم به شدت بهانه گیر هست. در روز ۳۰، ۴۰ مورد برای بهانه گیری داره، نه فقط به من حتی به خانواده خودش. در کل همه به بهانه گیر بودنش اعتراف می کنند حتی مادر و خواهرشون. کم تحمله. به تمیزی خیلی حساسه(وسواس). خطای بچه ها رو گردن من می بینه و این باعث می شه به من خیلی گیر بده و دعوا کنه. به بچه ها اصلا آزادی عمل نمی ده. پسر بزرگم ۸ سالشه. بشدت بی دقته. حتی توی جمع دوست و آشنا نمی تونه خودش رو کنترل کنه عصبی می شه. توی کار دیگران دخالت می کنه. ناخن می جوه، ۴ ساله ازش ناخن نگرفتم. گاهی شب ادراره. نمی تونه یه جا بشینه و روی درساش تمرکز نداره. به چاقو، کبریت علاقه شدید داره. بازی هاش خشنه. دختر بزرگم ۵ سالشه. لجباز، زودرنج و حساسه. علاقمند به بازی های خشن وپسرونه. بی دقت، بشدت پرحرف، مجال حرف زدن به کسی رو نمی ده. شب ها شدید دندون قروچه می ره. گاهی شب ادراره. دختر کوچیکم ۱ ساله. از ۹ ماهگی راه افتاده به شدت وروجک به حدی که از ۱۰ ماهگی از پله ها بالا می رفت. یه جا نمی شینه. هرکی می بینتش می گه خیلی شیطنت داره. تحمل و ظرفیتم کم شده. منی که همه می گفتند صبوری، الان از عمق وجودم سر بچه ها جیغ می کشم و می زنمشون. ظرفیتم کاملا کم شده. 🌹🍃 پاسخ کانال تربیتی همسران خوب، سرکار خانم سلام خدمت شما بانوی بزرگوار درک میکنم که احساس فشار زیادی روی خودتون دارید و چه بسا احساس میکنید مشکلات متعددی، دور و بر شما را پر کردند. و از این جهت احساس میکنید انرژی و صبر شما نسبت به قبل کمتر شده، واقعیت این هست که گرچه مشکلاتی که مطرح کردید در نگاه اول زیاد به نظر میرسند اما یکی دو عامل مشخص بیشتر ندارند که اگر روی آن کار شود و برای حل آن تلاش شود، میتوان مسائل را به مرور زمان کم و کمتر کرد تا ان شاالله این فشار از روی شما برداشته شود، از طرفی برخی مسائلی که مطرح کردید اساسا مشکل نیستند و مسائل طبیعی هستند مثل شیطنت ها و بازیگوشی های کودکانه، که خب در بعضی از بچه ها کمتر و در بعضی بیشتر است اما شما به خاطر کاهش آستانه صبرتون ایک امر طبیعی را مشکلی بزرگ برای خودتون قلمداد میکنید. در واقع بر اساس سخنان شما، اتفاقی که در حال رخ دادن هست این هست که رفتار همسرتون روی شما و فرزندان اثرات منفی میگذارد، شما آستانه صبرتون کمتر شده و با دیدن کوچکترین نابهنجاری و شیطنتی از سوی بچه ها آن ها را دعوا میکنید و سرشون داد میکشید، همین کار شما باعث میشود اثرات منفی اقدامات پدر بر فرزندان چندین برابر شود و فرزندان شما دو جانبه هم از طرف پدر و هم از طرف مادر دچار آسیب و ضربه بشوند و طبیعی است که این رفتار های والدین، اثرات خودش را در رفتار فرزندان نمایان خواهد کرد، درک میکنم که شما هم صبرتون کم شده و از مسائلی عصبانی و ناراحت هستید، اما توجه داشته باشید که خالی کردن این عصبانیت و ناراحتی بر سر فرزندان، فقط مسائل شما را پیچیده تر میکند، این سیکل باطل را تداوم میدهد و باعث میشه فرزندان شما روز به روز رفتار های ناهنجار تری از خودشون نشان بدهند... و شما بیشتر عصبانی شوید، بیشتر آن ها را دعوا کنید و سرشون داد بکشید و به همین ترتیب..گاهی حتی موقعی که از دست بچه ها عصبانی یا ناراحت هستید،خودتون را جای آن ها بگذارید، ببینید اگر در شرایط آن ها بودید و پدر و مادر با شما چنین رفتار هایی داشتند، آیا بهتر از این عمل میکردید؟ بزرگوار زندگی شما قطعا دچار مسائلی شده و شاید بیشترین آسیب را هم خود شما متحمل میشوید،چون درک میکنم به عنوان یک مادر وقتی فرزندانتان را دعوا میکنید، خودتون از این کار خودتون هم پشیمان میشوید و احساس بدی پیدا میکنید، پس باید در اسرع وقت به دنبال راه چاره باشید، تا جایی که ممکن هست، همکاری همسرتون را جلب کنید و با ایشان با سمت روند مشاوره روان شناختی و مشاوره زوجی پیش بروید، همه ی مشکل را گردن ایشان نندازید وگرنه با لجبازی و امتناع ایشان از آمدن پیش مشاور رو به رو خواهید شد، اصلا به دنبال مقصر نگردید، یا تعیین اینکه چه کسی بیشتر یا کمتر مقصر هست؟ ، بلکه بفرمایید رابطه ی ما با هم، دچار مشکلاتی شده، باید برای بهبود این رابطه که یک امر کاملا دوطرفه هست هر دو با هم پیش مشاور برویم وگرنه هم خودمان آسیب میبینیم و هم فرزندانمون. اگر موفق به این کار نشدید برای فرزندانتون به خصوص فرزند اول و دوم، به روان شنلس کودک متعهد و متدین مراجعه کنید، طبیعا در شرح مسئله البته بدون حضور خود کودک، مسائل خانوادگی هم باید شرح داده بشود و چه بسا بشود از این طریق، به آن مسائل هم ورود کرد. مطمئن باشید که با تلاش و پیگیری هایی که میکنید شرایط قطعا قابل بهبود هست...
سلام کودک پسر7ساله دارم تنها درمنزل نمی ماندوقتی هم حمام یاسرویس بهداشتی هستم دائم میگه من میترسم زودتربیا،مدرسه میخوادبره چندبار میگه حتماسراغم بیا،تمام خبرهای منزل رابرای اطرافیان تعریف می‌کنه برای اینکه کسی باهاش بازی کنه مخصوصا پسرخاله اش هرکاری روقبول می‌کنه وکلی ازاسباب بازیاشومخفیانه بهشون میده یا اسباب بازیهای شکستشونومخفیانه گران ازشون میخره ،چون بنده حساسم به سالم خوری اصلأ غذاهای سالم نمیخوره وشکم خودشوباتنقلات وغذاهای ناسالم پر می‌کنه واصلاهیچ کلاسی رودوست نداره شرکت کنه فقط رنگ آمیزی مقداری دوست داره وقتی پدرش منزل هست غذاشوبایددهانش بزاره وپشتشم بشوره ودرحین غذاگوشیم دستش باشه وشبهاهم کنارپدرش بخوابه خواهش میکنم راهنماییم کنید. 🌹🍃 پاسخ کانال تربیتی همسران خوب، سرکار خانم سلام خدمت شما مادر بزرگوار در کنار تک تک مسائلی که فرمودید، بقیه جنبه های رفتاری کودک، رفتار های شما و پدر محترم، شرایط منزل و خانواده و ... هم باید بررسی بشود، تا بتوان راهکار های مناسبی ارائه داد. اینکه ایشان ترجیح میدهند پدر کار های ایشان را انجام دهند و خلاف خواست شما رفتار میکنند، احتمال این میرود که روابط شما با ایشان دچار آسیب شده، و احتمالا کلید حل بخش زیادی از مشکلاتی که ذکر کردید، در بهبود روابط شما با پسرتان هست، بنابراین حتما حتما صوت های تربیت کودک استاد پوراحمد را دریافت کنید، با دقت گوش کنید و برای اجرای آن برنامه ریزی کنید. در ارتباط با کار های منفی کودک، داد زدن، دعوا کردن ، تنبیه برنی و پرخاشگری، تحقیر کردن کودک و یادآوری مداوم نقاط ضعف او یا مقایسه ی او با دیگران مطلقا ممنوع است، همه ی این اقدامات نتیجه معکوس دارد و کار را بد تر میکند، حتما صوت های تربیت کودک را گوش بدهید و از قانون تشویق و تنبیه بیان شده در صوت ها برای اقدامات مثبت و منفی فرزندتون استفاده کنید، ابتدا باید درخواستی که از کودک دارید به شکل شفاف، با ذکر دلایلی در حد سن او، و بدون پرخاشگری و تهدید بیان شود، بعد تشویق و تنبیه به شکلی که در صوت ها مطرح شده اجرا شود، تنبیه به معنای محروم کردن موقت کودک از چیز هایی است که برای او دوست داشتنیو خوشاینداند اما جزو نیاز های اساسی کودک هم نیستند، مثل تنقلات، بازی با گوشی و ... . کار هایی مثل داد زدن، تحقیر کودک، کتک زدن و ... تنبیه نیستند بلکه شکنجه و پرخاشگری بر علیه کودک اند. این اقدامات موجب میشوند روابط عاطفی مادر و فرزند آسیب ببیند، کودک با مادر لجبازی کند، به او نزدیک نشود و در عوض به افرادی بیرون از خانه اعتماد کند. اگر کودک توجه و محبت کافی را از مادر و پدر دریافت کند، کمتر دچار این مسائل میشود،راه درمان، دعوا کردن او و منع کردن او از این کار نیست، بلکه باید دقت کنید ببینید آن چه او از ارتباط با فرضا پسرخاله های خودش به دست می آورد دقیقا چیست؟که حاضر است برای به دست آوردن آن، چنین هزینه هایی را هم بپردازد، قطعا بخش مهمی از این نیاز او باید توسط والدین و در خانه برطرف شود... مثل نیاز به توجه، نیاز به بازی و ... از طرفی اگر احساس میکنید هم بازی های خوبی ندارد حتما از فرآیند "دوست یابی فعال" که در صوت های تربیت کودک مطرح شده استفاده کنید، سعی کنید خانواده هایی که در اطراف شما،در دوستان و آشنایان، سالم تر و مومن تر هستند و بچه های خوبی دارند را شناسایی کنید، رفت و آمد خودتان را با آن ها بیشتر کنید تا بچه ها با هم ، هم بازی و دوست شوند و تاثیرات دوستان بیشتر مثبت باشد. اگر چنان چه با وجود انجام این کار ها، همچنان برخی از مسائل باقی ماند، از مشاوره ی امین استفاده کنید تا با بررسی دقیق تر مسئله به شما راهکار ارائه دهند.ان شاالله موفق و موید باشید. 💠 کانال تربیتی همسران خوب 💠 @hamsaranekhoob
سلام وقتتون بخیر من دختری۲۱ساله هستم رشته ای که خوندم دوسال بود و چند ماهیه که تموم کردم و هدفم برای رشتم و سرکار رفتن اینه که حداقل لیسانسمو بگیرم و تابستون کنکور کاردانی به کارشناسی دارم.میدونم که باید بخونم و برام خیلی مهمه اما هربار برنامه میریزم و شروع میکنم به خوندن فوقش چند روز طبق برنامه ام و بعد کلا دیگه نمیخونم نمیدونم چطور پر اراده شم و هی ول نکنم و یه ریتم متداولی داشته باشم.لطفا راهنماییم کنید چطوری باانگیزه و همیشگی بتونم درسمو بخونم و رو برنامه کارهامو انجام بدم و اینکه چطور بفهمم کار کردن بهتره برای من و آیندم یا خانه داری گاهی دچار شک میشم واسه هدفم🙏 🌹🍃 پاسخ کانال تربیتی همسران خوب، سرکار خانم سلام خدمت شما دختر گرامی بسیار عالی هست که میخواهید تحصیلاتتون را ادامه بدهید، برای برنامه ریزی کردن نکات مهمی هست که باید به آن توجه داشته باشید، اول اینکه گشتن به دنبال اراده قوی و انگیزه خلل ناپذیر و ... برای شروع یک کار اساسا اشتباه هست، اگر ما بخواهیم همه ی کار ها را به احساس یک اراده قوی از درون موکول کنیم، بسیاری از کار های مهم زندگی مان را نباید انجام دهیم، چرا که داشتن اراده و انگیزه قوی تابع عوامل بسیاری هست و ممکن هست به هر دلیلی بخشی از عوامل ایجاد کننده آن کمتر بشود، نکته دیگر این که آن چه که اهمیت دارد این هست که اراده و انگیزه را خود ما ایجاد میکنیم، هیچ اراده و انگیزه ای خود به خود به وجود نمی آید، حال چگونه این کار را انجام دهیم و راه چاره چیست؟ آن چه که در برنامه ریزی و اقدام و عمل بسیار بیشتر از انگیزه اهمیت دارد، "نظم" است، وقتی ما نظمی را طرح ریزی و پیگیری کنیم، حتی مواقعی که به دلیل برخی اتفاقات، شرایط روانی یا جسمی خاص، انگیزه ما کاهش پیدا میکند، نظم همچنان به ما کمک میکند تا برنامه خود را ادامه دهیم. بنابراین یک برنامه ریزی اصولی داشته باشید، ابتدا کار های ثابت خود در طول روز ها از جمله نماز، غذا، خواب به میزان مناسب، کلاس ها و ... را بنویسید، زمان های خالی هر روز را برنامه ریزی کنید، تقریبا بین هر یکساعت تا یکساعت و نیم، یک ربع استراحت کنید، در مورد درس هایی که کمی سنگین هست یا علاقه کمتری دارید، واحد های پراکنده تر بخوانید مثلا در روز یک یا دو واحد زمانی، و بعد از آن درسی که دوست دارید را قرار بدهید اما در حالت عادی مشکلی ندارد اگر چند واحد پشت سر هم درس مشابه بخوانید. حتما حتما برنامه مرور و تست داشته باشید. در حین خواندن دروس از تست استفاده کنید، کنکور های ۱۰ سال اخیر را در حدود سه ماه پایانی مانده به کنکور از خودتون بگیرید و اشکالات را برطرف کنید. منابع را هم حتما تا زمان کنکور باید یک مرتبه دیگر مرور بکنید، البته برنامه های مرور متفاوت هست، میتوانید با توجه به شرایطتان از مشاور کمک بگیرید. آن چه که بسیار اهمیت دارد این هست حتی اگر هیچ حوصله ای برای درس خواندن نداشتید، حتی اگر احساس کردید هیچ تمرکزی ندارید و حتی یک کلمه هم متوجه نمیشوید، به هیچ عنوان درس را رها نکنید، با همان حالت پیش بروید تا ذهن شما نظم جدید برنامه ریزی درسی را بگیرد و به آن عادت کند، هیچ اشکالی ندارد، اگر نفهمیدید بعدا میتوانید جبران کنید. مهم این هست که الان برنامه ریزی درسی برای شما تثبیت شود و درس خواندن شما منظم شود. اگر هر دفعه به بهانه اینکه تمرکز ندارم، حوصله ندارم، چیزی نمیفهمم و ... درس را ول کنید، ذهن شما یاد میگیرد حتی ناخودآگاه، برای فرار از فشار درس، تمرکز نکند! اگر زمانی مسئله بیرونی برای شما پیش آمد که مجبور شدید از خانه بیرون بروید یا کسی مهمان شما شد و ... یک روز خالی در هفته مثل جمعه را که در حالت معمول برنانه درسی نمیگذارید، یا زمان هایی مثل بعد از نماز صبح و ... را به جبران عقب ماندگی های برنامه، اختصاص دهید، منتها اگر روز جمعه نهایتا ۴ یا ۵ ساعت میتوانید درس بخوانید توجه داشته باشید که بیشتر از ۴،۵ ساعت از برنامه هفتگی نباید عقب بمانید، و در حالت عادی روز جمعه را به استراحت، بودن در کنار خانواده و زمان های خالی آن را به مرور و تست بپردازید. نکته مهم دیگر اینکه از روز اول برنامه ریزی انتظار نداشته باشید که به ۱۰۰ درصد برنامه عمل کنید و اگر چنان چه محقق نشد، کلا ناامید شوید و برنامه را رها کنید، از زمانی که ما برنامه میریزیم تا زمانی که به اصطلاح روی غلطک بیفتیم و بتوانیم به راحتی به نظم جدید عمل کنیم حدود دو هفته طول میکشد، چرا که ذهن و بدن ما باید به این نظم جدید عادت کند و این امر زمانبر هست، پس ذهن خودتون را از نگاه صفر و صدی خارج کنید و سریعا ناامید نشوید سعی کنید از روز اول به همه ی برنامه خود عمل کنید، اما ممکن هست این اتفاق به هر دلیلی نیفتد یا سخت باشد...
سلام ۶ سال ازدواج کردیم، من از قبل ازدواج یه مریضی پوستی داشتم .با شوهرم قبل عقد یه قرار گذاشتم ومریضیم بهشون گفتم، گفتم:(( مریضیم الان خیلی کمه ودر جاهایی نیست که در معرض دید باش وتحت درمان هستم ممکنه این مریضی بیشتر بش وممکنه خوب بش شما برین قشنگ درمورد مریضی من تحقیق کنید حتی ادرس دکترمم اگ بخاین میتونم بهتون بدم من مریضیم مادرزادی نیست خدا دادی هست خواست خداس که من فعلا با این مریضی مبارزه کنم)) بعد به همسرم گفتم من نظرم در مورد شما موافق (من بخاطر مریضیم فقط به اصالت خانوادگی و ایمان خودشون اهمیت دادم وبه ایشون که ازنظر مالی از ماپایین تر بودن وکارگر بودنشون اهمیت ندادم فقط دنبال آرامش بودم چون مریضیم بدجور روحیمو ضعیف کرده بود حتی مهریمم۱۴سکه شد وقت عقدمون همسرم هیچی نداشتن حتی تازه یه ماه بود شاغل شده بودن ) خداروشکر تونستیم خونه بخریم شوهرم ارتقا شغلی پیداکرد وتازه کارمند شده هرچند ک هنوزم زندگیمون از نظر معیشتی در سختی هست ولی وجهه اجتماعی شغل همسرم بهتر شده. این شش سال بیشتر اوقات زندگیمون متشنج بود به مو رسیده ولی پاره نشده البته من ۸۰درصد خودمو مقصر میدونم چون هنر زن بودن گوش نداده بودم ووقتی که گوش دادم فهمیدم چقد گذشتمو خودم خراب کردم الان ده ماه هست ک هنر زن بودن گوش دادم وخداروشکر اگه اوقات تلخی بینمون بوده تبدیل به قهر و رفتن به خونه مادر مثل دفعه های قبل نشده هرچی بوده بین خودمون حل کردیم من مریضیم بخاطر استرسهایی که بخاطر اختلاف باهمسرم، بیشتر شد تصمیم گرفتیم بچه دار بشیم چون معلوم نبود طول مدت درمان مریضیم چقد بشه. گفتیم نگذاریم حداقل برای بچه دار شدنمون دیر بش از طرفی وجود یه بچه میتونس منو از درگیریهای ذهنی برا مریضیم کمتر کنه یه بچه یه ساله دارم الان مشکلم اینه که دربرابر همسرم خجالت میکشم واحساس کمبود ونقصان دارم شما در هنر زن بودن فرمودین زن باید لباسهای مهیج و تحریک امیز در خلوت برا همسرش بپوشه ولی من الان بخاطر مریضیم همیشه لباس استین بلند میپوشم وشلوار پام هست حتی در خلوتمون برق خاموش میکنم چون خجالت میکشم همسرم میدونن من مریضیم بیشتر شده ولی هیچوقت نذاشتم ببینن چقد شده چون روحیشون حساسه وزود بهم میریزن واین استرشون ناخوداگاه به منم منتقل میکنن حتی بارها بهم گفتن اگ مریضیت صورتت ودستات درگیر کنه چیکار کنیم واین حرفشون اتیشی تو دلم انداخته که تا مدتها نمیتونم خودمو اروم کنم درحالی که به ایشون اصلا نشون نمیدم ک چقد داغونم فقط گفتم من سپردم به خدا دوست داشتم ایشون بهم آرامش بدن ولی حرفاشون بدترم کرده. الان من دل شکستم فکر میکنم همسرم بلاخره از من زده میشن کدوم مردی میتون انقد صبر داشته باشه که همیشه زنشو در اتاق تاریک ببینه. این فکر وخیالها باعث شده که هیچوقت چاق نشم همسرم میگ یکم چاقتر بودی بهتر بود ولی ایشون نمیدونن که تو دل من چی میگذره فکر میکنم بلاخره همسرم بهم خیانت میکن همش فکر میکنم همسرم طفلک هیچ لذتی از من نمیبره نه اندام خوبی نه پوست زیبایی باخودم میگم من باید انقد بهشون محبت کنم که محبتم جلو نقصمو در برابر چشمانشون بگیر هرچند که دروغ نباش بعضی وقتا که درگیری ذهنی این مریضی دارم وفکر میکنم چون شوهرم الان موقعیت شغلی بهتری پیدا کردن کم کم دوست دارن با یکی زندگی کنن که همه جوره تامینشون کنه اینجا هست که دیگ اختیارعقلم از دستم در میر و بخاطر چیزای کوچیک غرغر میکنم. یک‌ جاری دارم که اونم کارمند هست و وضع مالیشون از ما خیلی بهتر شوهرم همش زندگی ما رو با اونا مقایسه میکنه میگ خوشبحال داداشم که زنش کارمند وضع مالیشون خوبه دونفر کار میکنن منم دنبال کار گشتم ولی نتونستم که ازبچم بگذرم وبرم سرکار چون بچم کوچیکه باخودم میگم کاش بتونم یه پس اندازی یه شغلی برا خودم تهیه کنم که همسرم مارو مقایسه نکن و تو دلش نگ زن داداشم هم سالمه هم پول درمیار زن من اینجوریه. 🌹🍃 پاسخ کانال تربیتی همسران خوب، سرکار خانم سلام خدمت شما بانوی بزرگوار این که الحمدلله توانسته اید بخشی از اشتباهات خودتان در رابطه را شناسایی کتید و در مسیر اصلاح اون گام بردارید و از صوت های مفید جهت افزایش مهارت های خودتون استفاده کردید، بسیار عالی هست. بانوی بزرگوار، واقعیت بسیار مهمی که کمتر در مباحث این چنیتی مطرح نیشود و به آن توجه میشود این هست که رابطه جنسی خوب و همراه با لذت و به طور کلی کیفیت رابطه زناشویی، بیش از اینکه به مسائل جسمانی مرتبط باشد، مرتبط با مسائل روانی و عاطفی بین زوجین هست، چه بسیار زوجینی که وضعیت جسمانی جذاب و بدون نقص، ندارند اما نسبت به زوجینی افرادی که زیبا و خوش اندام ترند، از روابط خود رضایتمندی بیشتری را تجربه میکنند، جسم زیبا یکی از فاکتور هایی است که اثر گذار اما همه ی مسئله نیست......
با عرض سلام و خدا قوت به شما و همکاران گرامی، مشکل خیلی بزرگی در زندگی دارم و به بن بست رسیدم ، از شما خواهش میکنم بهم کمک کنید ، همسرم راضی نمیشه پیش مشاور بیاد ۱۲ ساله که ازدواج کردیم و یه دختر ۴ سال و یه پسر ۱۰ ساله داریم ،۶ ماهه که متوجه شدم همسرم اعتیاد داره ، که به گفته خودشون ۴،۵ سال هست ولی من متوجه نشده بودم ،شوک خیلی بد و بزرگی بهم وارد شد لازم به ذکر هست که در زمان مجردی هم اعتیاد داشته و ترک کرده ، این موضوع رو بعد از محرمیت به من گفت ، از سر نادانی و بی اطلاعی در بحث اعتیاد ، و اینکه سابقه جدایی در دوران عقد رو داشتم ،فقط به گرفتن حق طلاق اکتفا کردم.بعد از اینکه متوجه شدن که من فهمیدم گفتن که مصرف رو کم میکنن ولی من موضوع رو به صورت مخفی به برادرشون گفتم، برادرشون با همسرم صحبت کردن، همسرم ۲ هفته مرخصی گرفت و منزل موند و گفت تو این ۲ هفته ترک کرده و بعد سرکارشون برگشتن اما همون هفته اول من باز مخدر رو در جاسازهای قبلی دیدم ولی به روش نیاوردم از اون طرف هم مادر و پدرشون وقتی چند روز به باغشون میرن و خونشون خالی میشه ، همسرم به صورت مخفی به منزل خالی اونا میره و موادش رو مصرف میکنه در این چند سال اخیر هم چند باری که با هم دعوامون شده ( موضوع دعوا مشترک نبوده و کلا موضوع خیلی براش مهم نیست ) گذاشته چند روز از خونه رفته واقعا به بن بست رسیدم ، از طرفی با ۲ تا بچه و نداشتن استقلال مالی شرایط طلاق رو ندارم ، از طرفی همسرم قصد ترک نداره و برای من زندگی با شخصی که دائم بهم دروغ میگه و معتاد هست ،قابل تحمل نیست و خیلی تحت فشار روحی و روانی هستم به خاطر این اتفاقات هیچ علاقه ای به همسرم ندارم و همش ظاهر سازی میکنم ، خیلی دلم برای بچه هام میسوزه و خودم رو باعث خراب شدن زندگی خودم و اونا رو میدونم الان همسرم فکر میکنه که من متوجه مصرفش نشدم ، با برادرشون مجدد صحبت کردم ، گفت من راه دیگه ای بلد نیستم از یه طرف دیگه چون نمیخوام این مسئله به خونه کشیده بشه،یا خدایی نکرده جلوی من و بچه ها باشه ، حتی جرات نمیکنم چند ساعت خونه بابام برم، هر جا میرم سریع برمیگردم خونه ( کار همسرم شیفتی هست و تقریبا ساعت کاری مشخص نداره یا خودش ساعت مشخصی برای رفت و آمد به من نمیده که راحت باشه )( قبلا که نمیدونستم ۲،۳ بار که اومدم خونه دیدم ایشون در ساعت غیر معمولی خونه هست و خونه بوی خاصی میده ) لطفا راهکار بدین. 🌹🍃 پاسخ کانال تربیتی همسران خوب، سرکار خانم سلام خدمت شما بانوی بزرگوار نگرانی و اضطراب شما را از پی بردن به اعتیاد همسر درک میکنم، البته خود شما باید به خوبی بنشینید فکر کنید و واکاوی کنید که علت این نگرانی شدید و سرخوردگی شما در چیست؟ وقتی به این فکر میکنید که همسر شما مصرف برخی از مواد را دارند، دقیقا چه مسئله ای در این باره شما را نگران و تا این اندازه ناراحت میکند؟ دروغگویی ایشان؟ مخفی کاری ایشان؟ نگرانی در مورد الگو برداری فرزندان از ایشان؟ یا ....؟؟ اولین نکته بسیار بسیار مهم در این رابطه که معمولا افراد هیچ توجهی به آن نمیکنند این هست که این مسئله را برای خود تبدیل به فاجعه نکنید، تا وقتی مصرف مواد همسر، یک مسئله باشد، میتوان برای آن راهکار یافت اما اگر آن را برای فاجعه کردید و دیگر از همسر و خود، ناامید شدید، از زندگی سیر شدید، مدام خود را سرزنش کردید و ... خب طبیعتا آن چه پیشرو ترسیم میشود تماما بن بست خواهد بود! پس بسیار مهم هست که از فاجعه پنداری خودداری کنید و آرامش خود را حفظ کنید تا بتوانید سنجیده بیندیشید و رفتار کنید. اگر مسئله شما مخفی کاری یا دروغگویی همسر هست، به چند نکته توجه داشته باشید اول اینکه شما در زمان خواستگاری فهمیده بودید که ایشان سیگار میکشند، میزان مصرف یا مصرف دیگر چیز ها را نیز موظف بودید با تحقیقات پیش از ازدواج به دست بیاورید، پس خود شما نیز در این زمینه قصور داشتید، ازدواج کردن به شرط اینکه فرد تغییر کند از اساس غلط است، حتی اگر طرف مقابل قول بدهد، خود شخص هرگز نباید روی این قول حساب جدی باز کند. مورد دیگر اینکه مخفی کاری ایشان پس از ازدواج نیز به دلیل دانستن مخالفت شما با این کار و دور ماندن فرزندان از این مسائل بوده که گرچه اصل کار ایشان تایید نمیشود اما از این نظر اقدام ایشان برای شما پیام مثبتی در بردارد، ایشان به خاطر اینکه شما و فرزندانش را دوست داشته و نمیخواسته شما را از خودش ناراحت و دلخور کند، مسئله را مخفی نگه داشته، فایده بسیار مهم دیگر آن، دور ماندن فرزندان از این مسئله و نشکستن قبح این قضیه در منزل و بین اعضای خانواده است، دقیقا کاری که شما نیز باید انجام دهید و برای حفظ زندگی و آینده فرزندان به این طریق عمل کنید که اولا از صحبت کردن با افراد متعدد خارج از چارچوب خانواده خود، در حال حاضر خودداری کنید.....
سلام، دختری ۵ سال و نیم دارم، خیلی پرخاشگر، کم حوصله و بد دهنه و با ذره ای ناراحتی داد میزنه و من و خواهرش که دو سال ازش بزرگتره رو میزنه،خواسته اش رو با دعوا بیان می‌کنه و گاهی هم با تذکری که بهش میدیم آروم میگه، بر عکس من از باباش حساب میبره،من و همسرم سعی میکنیم کتکش نزنیم ولی وقتایی که خیلی اذیت و دعوا می‌کنه و حرف گوش نمیده کتک میخوره،البته بعدش ۱۰ برابر کتکی که خورده رو به من میزنه،به فیلم های پاندای کونگ فو کار،دیجیمون،مبارزان کهکشانی خیلی علاقمنده و کار های داخل فیلم رو تقلید میکنه.همسرم مرد خوبیه و اهل زندگی و خانوادست،ولی زود عصبانی میشه، مثلاً با ریخته شدن آب روی فرش عصبانی میشه و به من بددهنی می‌کنه و من همیشه کوتاه میام که دعوا نشه، متاسفانه این باعث شده در مقابل دو دخترم هم خیلی کوتاه بیام که دعوا نشه.ممنون میشم کمکم کنید راستی همسرم با مشاوره مخالفه و من نمی‌دونم چطور میتونم باهاش صحبت کنم. 🌹🍃 پاسخ کانال تربیتی همسران خوب، سرکار خانم سلام خدمت شما مادر گرامی توصیه میکنم حتما حتما صوت های تربیت کودک استاد پوراحمد را دریافت کنید و کامل گوش دهید و اجرا کنید، راهکار مفصل بسیاری از این مسائل به طور کامل در صوت ها توضیح داده شده است. منتها این موارد را در نظر داشته باشید، قطعا کودک رفتار بزرگتر ها را تقلید میکند، وقتی کودک به هر دلیلی کتک میخورد، کاملا قابل انتظار هست که این رفتار را تقلید میکند و او هم بقیه را کتک میزند، درک میکنم که از کار های دردسر ساز فرزند خودتون خسته و ناراحت میشوید اما در واقع تنبیه کردن با کتک زدن بسیار متفاوت هست، در مواجهه با کار های منفی کودک، به جای کتک زدن ، از قانون تشویق و تنبیه بیان شده در صوت های تربیت کودک استفاده کنید، زمانی که کودک سعی دارد دیگران را کتک بزند یا فعالیت حرکتی منفی انجام بدهد راه کنترل او کتک زدن متقابل نیست بلکه باید او را متوقف کنید، به این صورت که دست و بدن را محکم بگیرید که نتواند رفتار مشکل سازی انجام دهد یا کسی را کتک بزند ، در این مدت با او هیچ صحبتی نکنید حتی اگر او حرف بدی زد اصلا جوابش را ندهید و به او نگاه نکنید، تا زمانی که از انجام آن کار منصرف شود، اگر دوباره بعد از رها کردن، سعی کرد همان کار را انجام بدهد دوباره همین روند را تکرار کنید، قطعا صبوری و تحمل از جانب شما به همراه به کار بستن راهکار های ارائه شده میتواند این روند را اصلاح کند، در ارتباط با همسر محترم نیز طبیعتا راهکار مناسب جلوی فرزندان این هست که شما در آن لحظه کوتاه بیایید تا بیش از این جلوی فرزندان پرخاشگری یا جر و بحث بین والدین به نمایش گذاشته نشود، اما در زمانی که همسر آرام شدند و خشم ایشان فروکش کرد، به شکل مناسبی که دوباره منجر به عصبانیت نشود، ناراحتی خود را ابراز کنید و با همسر محترم قول و قرار بگذارید که هر دوی شما در زمان اوج عصبانیت از هر گونه رفتار یا کلام با بقیه اعضای خانواده خودداری کند، و اگر از مسئله ای ناراحت یا خشمگین شده اجازه دهد زمانی که خشم او فروکش کرد، و آرام شد، صحبت کند و ناراحتی خود را مطرح کند چرا که شخص عصبانی همان طور با مصمونی مشابه در روایات ما نیز مطرح شده در لحظه عصبانیت عقلش زایل میشود و هیجانات و منطق او غلبه پیدا میکند بنابداین ممکن است رفتاری انجام بدهد یا کلامی بگوید که در حالت عادی هرگز مرتکب آن نمیشد و خودش هم بعدا پشیمان شود، به همین خاطر هم توصیه شده که در هنگام عصبانیت تصمیمی نگیرید. اول سعی کنید به طور کامل همسر محترم را قانع کنید که به این قول وفادار باشند، و حتی میتوانید بین خود جریمه ای بگذارید که هر کس این قول را نقض کرد، فلان کار را مثلا انجام دهد و البته سبک باشد تا قابل انجام باشد، خوب هست که در آن لحظه اوج عصبانیت کوتاه بیایید اما این که کلا کوتاه بیایید، به معنای این که صبر منفعل پیشه کنید، مسئله ای را حل نمیکند بلکه اگر به دنبال برطرف شدن این مشکلات هستید ، طبیعتا باید راه حل آن ها را جست و جو کنید و به کار بگیرید. در مورد ارتباط با همسر، صوت های هنر زن بودن استاد پوراحمد و کتاب مهارت های زناشویی متیو مک کی را پیشنهاد میکنم. تا بتوانید با مهارت بیشتر گفت و گو کنید. پاسخ بقیه سوالات با هشتگ های مشابه را نیز در کانال مطالعه بفرمایید.ان شاالله موفق و موید باشید 💠 کانال تربیتی همسران خوب 💠 @hamsaranekhoob
عرض سلام و ادب و احترام پسرم 32 سالش هست میترسد ازدواج کنه درآمدش بد نیس ولی میگه با این درامدها نمیشه زندگی کرد، یکی دوبار خواسگاری رفتن میگه کسی را نمی خوام و یک زن صیغه بگیرم بعد اگه خواسم ازدواج میکنم نمیدونم بش چی بگم روز بروز نا امیدتر میشه لطفا راهنماییم کنید از اینکه جواب میدید متشکرم. 🌹🍃 پاسخ کانال تربیتی همسران خوب، سرکار خانم سلام خدمت شما مادر بزرگوار نگرانی شما در مورد پسرتان به جا هست، قطعا شرایط سخت اقتصادی و مسائل و مشکلات فرهنگی مثل توقع بالای بعضی از دختران و خانواده های آنان، انکار ناپذیر هست، اما از طرفی به وضوح میبینیم که در همین شرایط هم خانواده ها و دختران بسیار خوبی هستند که علی رغم کمالات فراوانی که دارند، توقعات معقول و منطقی از یک جوانی که قصد ازدواج دارد، دارند و البته این خودش یکی دیگر از کمالات آن هاست! در این گونه موارد که جوان از ازدواج کردن می ترسد ، معمولا یکی از اطرافیان مثل دوستان یا اعضای خانواده یا همکاران که ازدواج کرده و از زندگی یا همسر خود راضی نیست، مدام زیر گوش این جوان آیه ی یاس و ناامیدی میخواند که ازدواج نکن، همه ی زن ها فلان اند، در این شرایط اقتصادی اصلا نمیشه زندگی کرد و ... یا متاسفانه در بعضی خانواده ها رفتار خود والدین و بزرگتر ها به گونه ای است که جوانان را از ازدواج میترساند، مادری که مدام جلوی فرزندان خودش، از بدی های پدر میگوید و ظلم هایی که به او در زندگی شده و سختی هایی که کشیده، ناخودآگاه در ذهن دختر خود این حس را منتقل میکند که همه ی مرد ها ظالم و ستمکارند و اگر ازدواج کند او هم مثل مادرش قربانی میشود، پس نسبت به مردان و کلا ازدواج کردن تصور منفی پیدا میکند که در زندگی او اثر میگذارد. همچنین پدری که مدام از نداری و بدبختی در خانه و جلوی فرزندان میگوید و هر چه مینشیند آهش از قسط وام و گرانی و ... بلند هست، خب طبیعتا فرزندان پسر خودش را از تشکیل خانواده و زن گرفتن میترساند، چنین پدری نباید انتظار داشته باشد که پسرانش با رسیدن به سن ازدواج ، اقدام به تشکیل خانواده کنند هر چند درآمد نسبتا خوبی هم داشته باشند چون خود او با حرف ها و رفتار هایش اعتماد به نفس تشکیل زندگی را از فرزندانش گرفته و جای آن ترس در دل آن ها کاشته است... یا گاهی تجربه های طلاق در اعضای خانواده یا دوستان، جوانان را از ازدواج میترساند، راهکاری که باید در پیش بگیرید یکی این هست که سعی کنید اولا در گفت و گو ها، به یکباره با صحبت های او مخالفت نکنید و به کل همه ی حرف های او را رد نکنید، بلکه تا حدی با او همدلی کنید و با آرامی و بدون اصرار بیش از حد، با ایشان صحبت کنید، به ایشان بفرمایید، بله شرایط اقتصادی سخت شده از طرفی بعضی از خانواده ها و دختران هم انتظارات زیادی دارند اما هستند دختران و خانواده های خیلی خوبی که این طور نیستند، درست هست که الان بعضی از افراد هستند که از زندگی با همسرشون راضی نیستند یا خدای نکرده در زندگی شان شکست خوردند اما این افراد خودشان هم در انتخاب همسر دقت های کافی را نکردند، اگر فردی به خدا توکل بکند و در انتخاب همسر هم دقت بکند، همه ی تلاش خودش را انجام بدهد که انتخاب مناسبی داشته باشد و صرفا بر اساس ظواهر و وضع مادی یا قیافه و ... انتخاب نکند بلکه اخلاق و فرهنگ فرد و خانواده اش را با گفت و گو و تحقیق جامعه و کامل به دست بیاورد و در انتخاب به این مسائل هم توجه کند، میتواند مثل بسیاری از افراد، زندگی خوبی تشکیل بدهد و از همسر و زندگی اش راضی باشه و آرامش بگیرد، اگر کسی خودش اخلاقش خوب باشد با همسر و فرزند، و انتخاب درستی هم کرده باشد، قطعا به امید خدا در زندگی راضی خواهند بود. همچنین در عمل هم افرادی را که در اقوام، دوستان، آشنایان و ... ازدواج کردند و بحمدلله زندگی خوبی هم دارند، به ایشان نشان دهید، حتی با آن ها رفت و آمد کنید تا پسرتان از نزدیک تعاملات خانوادگی مثبت آن ها را ببیند، اگر چنین فردی هست که پسر شما ایشان را قبول دارد و به حرفش اهمیت میدهد، به ایشان بگویید که با پسر شما صحبت کنند و از نکات مثبت ازدواج خود و رضایت خودشون از زندگی مشترک بگویند تا به نوعی حرف های منفی را خنثی کند و ایشان ببینند افرادی هم هستند که با وجود مسائل و مشکلات، از زندگی خود راضی هستند. همچنین صوت های هنر انتخاب همسر استاد پوراحمد را تهیه کنید ، هم خودتان گوش بدهید هم به ایشان بدهید تا گوش کنند و بفرمایید اگر بر اساس مسیر درست انتخاب همسر و توکل بر خدا پیش بروند، مشکلاتی که افراد دیگر پیدا کردند را پیدا نخواهند کرد ان شاالله. ازدواج موقت قطعا آرامش و رضایت ازدواج دائم را ندارد و با آن قابل مقایسه نیست، به جای فکر کردن به این مسائل بهتر هست مهارت های انتخاب همسر را در خودشان تقویت کنند.موفق باشید. 💠 کانال تربیتی همسران خوب 💠 @hamsaranekhoob
سلام جناب پوراحمد وقتتون بخیر ماخانواده مذهبی هستیم، هم خودم هم شوهرم و خداروشکرمشکلی نداریم. مشکل مامربوط به پسرم هست پسری دارم سال یازدهم دبیرستان پسرخوبیه ازنظراخلاقی تنها مشکلش بی توجهیش به نماز هست که واقعا ما را ازار میدهد، نمیدانم بایدچه کنم همسرم گاهی عصبانی میشه باهاش تندی میکنه من واقعا ناراحت میشم ولی نمیدانم باید چه کنم و چه رفتاری داشته باشم چطور به نماز ترغیبش کنم خواهش میکنم راهنمایی بفرمایید. 🌹🍃 پاسخ کانال تربیتی همسران خوب، سرکار خانم سلام خدمت شما مادر بزرگوار بسیار عالی هست که نقاط قوت فرزند نوجوان خودتون را هم مد نظر دارید. در ارتباط با کاهل نمازی در فرزندان نوجوان توجه به چند نکته اهمیت زیادی دارد، اول ویژگی های این دوران خاص و چگونگی صحبت و تعامل درست با نوجوان، نکته دوم نکاتی که والدین به خصوص مادر به طور کلی باید در ارتباط ارتقا و حفظ معنویت در خانه و خانواده انجام دهند. و نکته سوم بررسی دلایل احتمالی کاهل نمازی و برطرف کردن این دلایل هست. به هر جهت این مهم توجه داشته باشید که جر و بحث کردن و تند شدن با نوجوان به طور کلی و به خصوص در این مباحث، عمدتا نتیجه عکس و اثر منفی دارد. درست هست که شما یا پدر محترم از مسئله بی توجهی به نماز فرزند نگران میشوید و گاهی عصبانی میشوید اما باید توجه داشته باشید که هدف شما در نهایت چیست؟ هدف شما اهمیت دادن نوجوانتون به نماز هست یا خالی کردن خشم و نگرانی خودتون به شکل موقت؟ اگر هدف اولی هست، قطعا رفتار و صحبت با نوجوان نیازمند صبر و متانت و به اصطلاح راه آمدن با نوجوان هست. خیلی از اوقات تند شدن با نوجوان خدا نکرده منجر به این میشود که او کلا نماز را کنار بگذارد، بنابراین اگر نماز میخواند حالا آخر وقت یا گاهی اوقات قضا میشود و ... با او راه بیایید و مدارا کنید و از راهکار های غیر مستقیم که در ادامه توضیح بیشتر داده میشود استفاده کنید. از دلایل کاهل نمازی نوجوان میشود به این موارد اشاره کرد، ۱.تنبلی ۲.لجبازی با والدین ۳. عادت به تذکر شنیدن ۴. عدم شناخت صحیح نسبت به چرایی نماز خواندن ۵. الگوبرداری غلط و ... در مورد اول، ابتدا سعی کنید حقیقتا نوجوان را جدی بگیرید، دقیقا با او مانند یک بزرگسال رفتار کنید، کار هایی از خانه و ... که خودش هم دوست دارد انجام بدهد بر عهده اش بگذارید، بعدش از او تشکر کنید و اگر کم و کاستی اندکی در انجام کار بود به رویش نیاورید تا مانه از این نشود که دفعه بعد هم کاری انجام دهد. با او در امور مشورت کنید و ... چرا که تنبلی یک ویژگی هست که بر همه ی امور فرد سایه میاندازد، بنابراین باید در همه ی جنبه ها به مرور و غیر مستقیم با آن مقابله کرد، در مورد نماز هم زمان هایی که نمازش را در موقع و به درستی خواند این محبت و احترام از طرف شما افزایش پیدا کند و اگر این گونه نشد مثل حالت کاملا معمولی با او رفتار کنید، برای ترغیب به نماز در نوجوان اولا از تشویق های مستقیم و کودکانه استفاده نکنید چون نوجوان خجالت میکشد و بدش می آید و همچنین تشویق های مادی و پولی هم چندان نتیجه ای در بر ندارد. بنابراین از تشویق های رفتاری و عاطفی متناسب با سن نوجوان استفاده کنید. در مورد دوم که بیان شد طبیعتا وقتی والدین مدام به او در مسئله ای گیر بدهند یا خدای نکرده او در در بحث نماز نحقیر کنند، به او توهین کنند یا او را با دیگری مقایسه کنند که مثلا از فلانی یادبگیر یا ما خودمون سن تو که که بودیم فلان و ... همه ی این مسائل به لجبازی ختم میشود همچنین اگر به طور کلی رابطه والدین با نوجوان مخدوش باشه و روابط خیلی خوب نباشه نوجوان نه تنها از والدین حرف شنوی ندارد بلکه میخواهد خودش را با الگو های والدین متفاوت نشان بدهد پس لجبازی میکند، در این مورد هم اهمیت دارد که والدین رفتار های اشتباه را کنار بگذارند و از منابع مفید، مهارت های ارتباط با نوجوان را حتما فرابگیرند و به کار ببرند. در این مورد حتما باید با پدر محترم هم صحبت کنید اما این صحبت ها نباید جلوی خود نوجوان باشه بلکه باید در خلوت زن و شوهر باشه و اقتدار پدر جلوی نوجوان حفظ بشه. در مورد سوم ، گاهی والدین این قدر در کار ها به نوجوان تذکر میدهند که او عادت کرده و تا ۱۰۰ باری کاری را بهش نگویند انجام نمیدهد، در واقع خیالش راحت هست که یک نفر دیگه حواسش به کار های من هست و خودش ضرورت برنامه ریزی و رسیدگی به کار های مختلفش را احساس نکرده در این مورد توجه داشته باشید که ضمن گفت و گوی صحیح با نوجوان با او قرار بگذارید که خودش مثلا ساعت کووک کنه و ... و شما از این به بعد دیگر تذکر ندهید یا نهایتا تا دو بار بگویید، و کمی صبوری پیشه کنید تا کم کم اوضاع بهتر بشود......
سلام، خداقوت...ممنون بابت زحمات همه مشاوران بزرگوار🌸 بنده خانم هستم و مجرد، من از نظر مسائل اعتقادی و تقید به واجبات خیلی حساسم و سعی میکنم پایبند باشم به همه واجبات... سوالم این هست که در امر ازدواج طرف مقابل چند درصد ملاک های اعتقادی رو باید داشته باشه؟ مثلا شرکت در عروسی که توش گناه هست، یا گوش دادن به آهنگ های که گناه دارن، آیا میتونه دلیلی برای رد کردن خواستگار باشه؟ بنده بشدت مقید هستم نسبت به این مسائل. دلم میخواد همسرم هم مثل خودم باشه ۲. خواستگار بنده، حقیقتش، نمیگم کلا فازش به من نمیخوره ولی در یسری موارد اعتقادی اصلا استدلال هاش با من فرق داره، من وقتی از نظر اعتقادی باهاش صحبت میکنم اصلا حال دلم خوب نیست و به دلم نمی نشینه به یسری مسائل مقیدن مثل نماز مثل حجاب خانم، مثل روزه. ولی خیلی زیاد مقید نیستن و من واقعا حال دلم از صحبت کردن باهاشون درمورد مسائل اعتقادی خوب نیست. از طرف دیگه همش میترسم که نکنه جواب منفی که میدم، درست نباشه و مورد رضایت خداوند نباشه و خدا ازم رو برگردونه....ممنون میشم راهنماییم کنید.اجرتون با صاحب الزمان(عج) 🌹🍃 پاسخ کانال تربیتی همسران خوب، سرکار خانم سلام خدمت شما خواهر بزرگوار بسیار عالی هست که در امر انتخاب همسر در بررسی ابهامات خود از مشاوره استفاده میکنید، در بررسی اعتقادات و باور های دینی طرف مقابل، علاوه بر اینکه ابتدا درباره کلیات اعتقادات صحبت میکنید، حتما باید در ادامه سوالات دقیق، عینی و جزئی بپرسید که نتایج این اعتقادات را در رفتار بررسی میکند، مثلا وقتی گوش دادن به موسیقی یا نرفتن به مراسمات همراه با گناه برای شما مسئله هست، حتما باید در سوال خود موقعیتی را ترسیم کنید که این اتفاق در حال وقوع هست و بعد از طرف مقابل بپرسید در این شرایط اگر قرار بگیرد چطور عمل میکند، یا اگر اخیرا چنین موردی پیش آمده چگونه رفتار کرده است؟ حتما حتما از کلی گویی و کلی شنوی در گفت و گو پرهیز کنید و همه ی ابهامات خود را تا جای ممکن به شکل جزیی و رفتاری بپرسید و تا پاسخ دقیق دریافت نکردید مسئله را رها نکنید. در عین حال پاسخ خود به سوال خودتان را هم مد نظر بگیرید، البته اجازه دهید ابتدا طرف مقابل نظر خود را بیان کند و چنان چه اختلافی در رفتار شما و طرف مقابل در موقعیت یکسان بود، به خودتان رجوع کنید، شما تا چه حد این میزان اختلاف را میپذیرید و تحمل میکنید؟ اگر برای شما پذیرش این اختلاف در حیطه رفتار سخت و چالش برانگیز هست طبیعتا نباید ساده از کنار آن عبور کنید، چرا که مسئله مهم، بحث کفویت اعتقادی است، یعنی دو طرف با هم هماهنگی نسبی داشته باشند، در بین اقشار مذهبی هم مدل های مختلف باور و رفتار وجود دارد، ممکن هست دو طرف هر دو از خانواده های مذهبی و محترم باشند اما کفویت اعتقادی نداشته باشند، نکته مهم دیگر این که در زندگی آینده فقط شما و همسر محترم‌نیستید بلکه فرزندانی هم خواهند بود که اولین الگو های زندگی ایشان پدر و مادرشان هستند، بنابراین در مورد اختلافات رفتاری به این مسئله هم توجه کنید که با حضور فرزندان چگونه این اختلافات را حل میکنید و چقدر تمایل دارید یا برعکس نگران خواهید بود که فرزند شما در آینده از پدرش الگو برداری کند و شبیه او رفتار کند؟ قطعا اطلاعات شما با انجام مرحله تحقیق و رفت و آمد های در چارچوب شرع و عرف، کامل تر خواهد شد، پیشنهاد میکنم حتما صوت های هنر انتخاب همسر استاد پوراحمد را گوش دهید و مراحل گفت و گو و تحقیق و مشاوره را طبق بیان کامل و جامع ایشان جلو بروید تا از فشار ابهام خارج شوید و ان شاالله بتوانید انتخاب خوبی داشته باشید، پاسخ رد دادن به خواستگار در شرایطی موجب مشکلاتی میشود که کفویت های لازم وجود داشته اما به دلایل واهی یا انتظارات بیش از حد مادی و دنیوی، فرد پاسخ منفی داده است، بنابراین اصلا با این ترس غیر منطقی، دست به انتخاب عجولانه ای نزنید که خدای نکرده بعدا پشیمانی به همراه داشته باشد. پاسخ بقیه سوالات با این هشتگ ها را نیز در کانال جست و جو و مطالعه کنید، در نهایت اگر همچنان مسائلی وجود داشت که مانع تصمیم گیری شما شد به شکل حضوری یا تلفنی از مشاورین امین و متدین کمک بگیرید تا مسئله به شکل همه جانبه تر بررسی شود ، ان شاالله موفق و موید باشید. 💠 کانال تربیتی همسران خوب 💠 @hamsaranekhoob
با سلام دو هفته پیش خواهر بنده به علت مشکل قلبی بی سابقه و کاملا یهویی از دنیا میرن و یک پسر ۶ ساله و یک نوزاد پسر تازه متولد شده به یادگار میذاره. درمورد پسر بزرگتر که به شدت وابسته مادرش بود نگران هستم و در مدت این دو هفته سه بار به طور جدی و با گریه بهونه مادرشو گرفت و این مدت متوجه پرخاشگری زیادش هم شدم، پدرش هم خیلی تو کار تربیت نیست، این پسر ۶ ساله که تمام زندگیشو با مادرش میگذروند الان به شدت داره آسیب میبینه از درون ولی کمتر بروز میده، نمیدونم چطور باید با این مشکل برخورد کنیم؟! 🌹🍃 پاسخ کانال تربیتی همسران خوب، سرکار خانم سلام خدمت شما بزرگوار ان شاالله خداوند خواهر محترمتان رو قرین رحمت خودش قرار بدهد و در فراغ ایشان به شما و همه ی خانواده صبر عطا کنه🙏 بزرگوار همان طور که خودتون هم شاهد هستید، تحمل سوگ عزیز، برای کودکانی که فهم از دست دادن عزیز خود را دارند، از ما بزرگسالان سخت تر هست ولو اینکه در ظاهر بروز ندهند، به خصوص از دست دادن مادر که از همه جهت پشتوانه اصلی کودک در زندگی بوده، کودکان این سنین معمولا قدرت سازگاری کمتری دارند، کودکان مثل فرد بزرگسال نمیتوانند با مرگ نزدیکان خود کنار بیایند، بسیاری اوقات فکر میکنند مرگ این عزیز تقصیر آن ها بوده، مثلا چون او مادرش را اذیت کرده یا فلان جا به حرف مادر گوش نداده، مادر از دنیا رفته، و به شکل جدی خود را مقصر اصلی مرگ مادر میداند، یا از دست فرد متوفی عصبانی و دلگیر است و حتی گاهی نسبت به او احساس نفرت میکند چرا که کودک را تنها رها کرده و برای همیشه رفته، همه ی این موارد منجر به رفتار هایی مثل پرخاشگری، گوشه گیری، ناهنجاری های رفتاری و ... میشود، مهم ترین کار بزرگسالان این هست که اولا احساسات کودک را درک کنند، از او به اندازه یک بزرگسال انتظار نداشته باشند، توجه داشته باشیم اگر کسی قرار هست ملاحظه دیگری را بکند، بزرگسالان هستند که باید ملاحظه کودک را بکنند و شرایط او را در نظر بگیرند چون او بیش از همه در معرض آسیب است، نه اینکه انتظار داشته باشیم کودک شرایط بزرگسالان را درک کند و درست رفتار کند چون بقیه عزادارند! رفتار های خارج از قاعده و عزاداری های شدید مثل ضجه و مویه کردن جلوی کودک نباید انجام شود اما انکار کردن مسئله یا پنهان کردن عزاداری های معمول و متعارف از کودک هم نباید انجام شود، ابراز ناراحتی یا اشک ریختن جلوی کودک منعی ندارد، اگر او هم این کار را انجام داد، او را از این کار منع نکنید بلکه او را در آغوش بگیرید، و فضای امنی برای او ایجاد کنید تا احساسات منفی خود را ابراز کند و بتواند زود تر با مسئله سازگار شود، عکس مادر یا وسایل شخصی او را از کودک جدا نکنید، اگر مایل هست که آن ها را در اختیار داشته باشد، حتما در اختیارش قرار بدهید، همچنین سعی کنید با او صحبت کنید تا درونیات و افکار خود را بیان کند، اگر میپذیرد از او بخواهید نقاشی مادرش را بکشد یا احساسش را از این اتفاق نقاشی کند، سوالاتش را با صبر و در حد فهم او به شکل کاملا صحیح پاسخ دهید، از مفاهیم دینی و فلسفی سنگین استفاده نکنید، یا افسانه و مفاهیم غیر واقع نگویید، مرگ مادرش را به گردن خدا نیدازید یا مثلا نگویید خدا مادرت را برده چون خیلی او را دوست داشته، چون کودک نسبت به خدا خشمگین میشود، یا بیان اینکه او به مسافرت طولانی رفته موجب خشم کودک نسبت به فرد متوفی میشود که او را تنها گذاشته، میتوانید شرایط جسمانی مرگ را برای او به شکل ساده بگویید.اگر تمایل داشت سر خاک مادر برود حتما او را ببرید، اما او را به این کار مجبور نکنید، همان طور که توصیح داده شد ممکن است کودک به خاطر نوع درک خاص سن خود از دست مادر عصبانی باشد، بنابراین تمایلی به ابراز ناراحتی یا حاضر شدن بر مزار مادر نداشته باشد یا حتی به شکل کلامی بگوید او را دوست ندارم، در این شرایط او را دعوا نکنید، او را درک کنید، با آرامش بغل بگیرید و برای او توضیح دهید که مادر به خواست خودش از دنیا نرفته‌ است. توجه داشته باشید که پدر و مادر چه خوب باشند چه خیر، پایه های وجودی کودک هستند، بنابراین در این شرایط که کودک مادر خود را از دست داده، ولو اینکه با شوهر خواهر خود اختلافاتی دارید، بین کودک و پدرش فاصله نیدازید، حتی اگر ایشان به هر دلیلی شرایط پذیرش مسئولیت انجام برخی کار های کودک را ندارد، اجازه دهید مدتی زمانی را با پدرش باشد، و جلوی کودک از پدرش بدگویی نکنید چون این کار فشار تنهایی و بی کسی بر کودک را مضاعف میکند. به هر حال دوره سختی در حال سپری شدن هست ولی ان شاالله با رعایت مواردی که گفته شد، از آسیب ها جلوگیری میشود و بهتر میتوان این چالش را پشت سر گذاشت، چنان چه مسائل دیگری وجود داشت و حل نشد، از مشاوره امین بهره بگیرید، ان شاالله موفق و موید باشید. 💠 کانال تربیتی همسران خوب 💠 @hamsaranekhoob
سلام خدمت شما استاد بزرگوار . بنده ۲۴ سالم هست و یک دختر ۵ ساله دارم .چون زود ازدواج کردم و بچه دار شدم فرصت تحصیل نداشتم بعد از چند مدت دوره های آرایشگاه رو گذراندم و الان یک آرایشگاه کوچک دارم .چون همه اطرافیانم تحصیل کرده و شغل متناسب با آن را دارند. بسیار پر قدرت و وجهه اجتماعی خوبی دارندو همچنین از وضع مالی خوبی هم برخوردارند و من در مقابل آنها احساس حقارت میکنم .همسرم تحصیل در دانشگاه را دوست ندارد من یکسال هست دارم درس حوزه علمیه را می‌خوانم و شرایط اقتصادی متوسط رو به پایین داریم استاد من واقعا سر دو راهی گیر کردم آرایشگاهم را ارتقا بدم و بزرگ‌ترش کنم خوب مسلما درآمد خوبی هم خواهم داشت یا اینکه حوزه را ادامه بدم ؟ 🌹🍃 پاسخ کانال تربیتی همسران خوب، سرکار خانم سلام خدمت شما خواهر بزرگوار بزرگوار همان طور که خودتون بهتر میدانید، زندگی وجوه مختلفی دارد از جمله ازدواج، فرزند آوری، تحصیل، اشتغال و ...، در زندگی هر فردی بنا به شرایط و موقعیت هایی که پیش می آید، برخی از این وجوه زود تر به دست میآیند و برخی دیر تر، برخی الویت زمانی پیدا میکنند و برخی دیرتر محقق میشود، بدیهی است که امکان اینکه یک نفر در عرض مدت کوتاهی همه ی این موارد را در حد اعلا! به دست بیاورد، تقریبا غیر ممکن هست، برای یک نفر زود تر موقعیت ازدواج فراهم میشود، بنابراین تحصیل و اشتغال را با سرعت کمتری پیش میبرد و برای یک نفر دیر تر این موقعیت فراهم میشود،پس زود تر در امر اشتغال یا تحصیل به نتیجه میرسد، مهم این هست که هر کس طبق بهترین انتخابی که میتواند در هر موقعیت انجام دهد، با توکل به خدا پیش برود و تلاش و کوشش کند تا علاوه بر موفقیت در وجوهی از زندگی که برای او حاصل شده بقیه وجوه را هم به دست بیاورد، اتفاقا در بین اموری که عرض شد ازدواج و فرزند آوری بیشتر وابسته به زمان هستند و بهاری دارند که بهتر هست در بهار خود اتفاق بیفتند، در صورتی که تحصیل و اشتغال، همیشه قابل پیگیری هستند. شما هم الان الحمدلله در سن ۲۴ سالگی و در سال های اوایل جوانی خود، ازدواج کردید و فرزند ۵ ساله ای هم دارید، بحث اشتغال و تحصیل را هم آغاز کرده اید، شما تازه در ابتدای راه هستید و مسیر زیادی پیش روی شماست و تازه اول تلاش و کوشش شماست، پس احساس حقارت در مورد داشته های دیگران، حقیقتا بی جاست، این را هم در نظر داشته باشید که اگر به بهترین موقعیت ها هم برسید اما همچنان بخواهید مدام زندگی و داشته های خود را با بقیه مقایسه کنید، هیچ گاه به رضایت و ارامش نسبی درونی نمیرسید، مقایسه خود با بقیه، زندگی خود با زندگی بقیه، همسر و فرزند خود با همسر و فرزند بقیه و ... ویژگی بسیار آسیب زننده ای است که سلامت روان فرد را نشانه میگیرد و اگر تشدید شود، نه تنها انگیزه و امیدی برای تلاش به فرد نمیدهد بلکه داشته های فعلی فرد را هم دچار مخاطره میکند، تنها چیزی که شما باید خود را با آن مقایسه کنید، گذشته خود شماست و اینکه سعی کنید نسبت به گذشته خود پیشرفت بیشتری کنید. هم اکنون نیز علاوه بر اینکه تلاش کنید تا در بحث همسرداری و فرزندپروری، ان شاالله به نحو احسن عمل کنید، بحث آرایشگاه و تحصیل حوزه خود را بنا به الویت های زندگی خود پیش ببرید، اگر در حال حاضر توانمندی این را دارید که آرایشگاه خود را ارتقا دهید و میتوانید درس حوزه را در کنار آن با سرعت کمتری و تعداد واحد کمتری در هر ترم ادامه دهید، این کار را انجام دهید اما در کنار آن به شکلی که فشار ایجاد نکند،درس خود را نیز ادامه دهید و اگر چنان چه در حال حاضر بهتر میتوانید درس خود را پیش ببرید و در کنار آن در اوقات باقی مانده کار آرایشگاه را هم انجام دهید، این گونه عمل کنید، این کاملا بستگی به شرایط شما دارد، که کدام را موقتا با الویت بیشتری پیش ببرید و دیگری را در کنار آن ادامه دهید، مهم این است که بدون استرس و مقایسه خود با دیگران، با توجه به الویت های زندگی خود، کار و تحصیل را پیش ببرید. اگر شرایط خاصی دارید که در سوال به ان اشاره نشده، میتوانید از مشاوره امین استفاده کنید، پیشنهاد میکنم حتما صوت های رضایت از زندگی استاد پوراحمد را هم گوش بدهید، ان شاالله موفق و موید باشید. 💠 کانال تربیتی همسران خوب 💠 @hamsaranekhoob
سلام همسر من خیلی زود عصبی میشه خودش میگه دست خودم نیست بچه سرو صدا میکنه میگه میبینم عصبانی میشم میخوام دعواشون کنم بخاطر همین شامشو که میخوره زود از خونه میره بیرون تو حیاط یه اتاق جدا داریم میگه نمیخوام چیزی بگم شما ناراحت بشید بخاطر همون میرم و این منو خسته کرده هر روز تنها بودن میگه بیدار باش بچها خوابیدن میام منم خسته میشم در طول روز با سه بچه خوابم میبره بیشتر وقتا یا میگم بریم مسافرت نمیاد یا اگرم بیاد دلش راضی نیست خوش نمیگذره بهش میگه بچها جرو بحث میکنن عصبی میشم، میگم برو دکتر نمیره میگه برم بهم میگن دیوانه، من احساس میکنم تو بچگی اذیت شده خودش میگه خیلی تو بچگی کتک خوردم. 🌹🍃 پاسخ کانال تربیتی همسران خوب، سرکار خانم سلام خدمت شما بانوی گرامی نکته ای که در ارتباط با همسر محترم هست، این هست که خود ایشان واقف به نقطه ضعف خودشان هستند، آن را پذیرفتند و سعی میکنند طوری عمل کنند که این نقطه ضعف ایشان برای شما و بچه ها مشکلی ایجاد نکند، جای قدردانی دارد گرچه با رعایت مسائلی میتوان مشکل را کمتر کرد. از آن جایی که به احتمال زیاد بخشی از این عصبانیت ناشی از اتفاقات دوران کودکی ایشان هست، اولا خود شما سعی کنید همین الان و تا جایی که در توان شما هست، با محبت کردن خود و برقراری روابط زناشویی مثبت و حفظ احترام ایشان از طریق دیدن نقاط قوت و تعریف و تمجید و تشکر از آن ها و پرهیز از عیب جویی و غر زدن های مکرر به ایشان، در کمرنگ تر کردن اثر اتفاقات کودکی و جبران آن ها ، نقش ایفا کنید، در این زمینه توصیه میکنم حتما صوت های هنر زن بودن ۱ و ۲ را با دقت گوش دهید و آن را اجرایی کنید.با توجه به این که میدانید در کودکی خود سختی کشیدند و از طرفی الان هم مراعات حال شما و بچه ها را دارند، شما هم با ایشان همدلی کنید، برای ایشان توضیح دهید که مراجعه به روان شناس، هرگز به معنای این نیست که فرد دیوانه هست، اتفاقا افرادی که از بقیه عاقل ترند، برای حل مسائل خود و بهتر کردن زندگی خود و اطرافیان، از دانش و تخصص روان شناسان متعهد و متخصص استفاده میکنند! این تفکر اشتباه که فردی که به روان شناس مراجعه میکند دیوانه هست، باعث میشود فرد مشکلش حل نشده باقی بماند، بسیاری از افراد هستند که ممکن است به دلایلی زودتر عصبانی شوند،در این مواقع مشاور یا روان شناس به آن ها تکنیک های کنترل خشم را اموزش میدهد که با تمرین کردن آن ها، میتوانند مشکل خود را حل کنند و خودشان هم کمتر رنج بکشند، درست هست که ایشان به خاطر آسیب نزدن به بچه ها سعی میکند از آن ها دوری کند، اما به هر حال هم خود ایشان نیاز دارد که با فرزندان خودش ارتباط داشته باشد و هم فرزندان نیاز دارند که با پدرشون در ارتباط و تعامل باشند. اصلا نیاز نیست که کسی متوجه بشود که شما به روان شناس مراجعه کردید، حتی اگر در شهر کوچکی هستید میتوانید از مشاوره های آنلاین یا تلفنی خوب و قابل اعتماد که حتی در شهر های دیگر هستند استفاده کنید یا برای مراجعه حضوری، ابتدا تحقیق کنید و به شهر های اطراف بروید. مشخص هست که نباید لحن و بیان شما به شکلی باشد که ایشان را تحقیر کند و بیان کننده این باشد که ایشان مریض هستند و باید به دکتر بروند، نوع لحن و کلام شما باید همدلانه و دلگرم کننده باشد تا ایشان انگیزه بگیرند که پیش روان شناس بروند، حتی میتوانید به ایشان بگویید بیا هر دو به روان شناس مراجعه کنیم، تا به هر دوی ما راهکار هایی بدهد که بتوانیم با هم این مشکل را حل کنیم. تکنیک های کنترل خشم در کانال مطرح شدند، پیشنهاد میکنم حتما هشتگ های مشابه را در کانال جست و جو کنید و مطالعه بفرمایید. برای شروع اولا توصیه میکنم صوت های کنترل خشم و مدیریت هیجانات استاد پوراحمد را از ادمین محترم دریافت و به همسر خود هدیه دهید یا حتی هر دو با هم گوش کنید و آن ها را اجرایی کنید، همزمان با انجام این کار، کم کم با همسر هماهنگ کنید که کل زمان بیداری بچه ها را بیرون نروند و بعد از شام در خانه بمانند اگر اتفاقی افتاد و عصبانی شدند، همان موقع بیرون بروند، قدم بزنند، اب خنک بنوشند، نفس عمیق بکشند، با آب خنک وضو بگیرند و ... زمانی که عصبانیت فروکش کرد دوباره برگردند، با این کار و عمل به صوت های استاد، این مشکل به مرور کمرنگ تر خواهد شد. خود شما هم سعی خود را بکنید که در این زمان هم بچه ها را به نحوی سرگرم کنید و مشعول کنید که کار هایی که موجب عصبانیت پدر میشود را کمتر انجام دهند و هم اگر در سنی هستند که میشود با آن ها در این مورد هماهنگی کرد، این کار را انجام دهید، ان شاالله موفق و موید باشید. 💠 کانال تربیتی همسران خوب 💠 @hamsaranekhoob
سلام🌷پسرم۱۸ساله/مزاجم‌سوداوی/درونگرا/فرزندآخر/تنها با والدین. ۱.آدمی هستم که زیاد شاخه به شاخه میپرم و نظرم زیاد عوض میشه، مثلا کتاب خونه درس میخوندم باز بعد یه مدت اومدم خونه، حالا اینجا انگیزه ندارم، باز تو این فکرم که برم کتابخونه! یه جورایی متمرکز نیستم. مثلا یه حرفه یا برنامه رو نمی‌تونم تا آخر ادامه‌بدم و زود خسته یا نا امید میشم... ۲.گاهی اوقات کاری میکنم یا حرفی میزنم که بعدش میفهمم غلط بوده اونم بدون اینکه از قبل تصمیم شو بگیرم و اکثرا ناخودآگاه، از بچگی این حالتو داشتم. 🌹🍃 پاسخ کانال تربیتی همسران خوب، سرکار خانم سلام خدمت شما پسر بزرگوار خیلی عالی هست که شما در خودشناسی و شناخت نقاط ضعف و برطرف کردن آن ها اهتمام دارید، ان شاالله که بتوانید در این مسیر موفق و موید باشید، البته به شرط اینکه دیدن عیب ها منجر به این نشود که ما نقاط قوت و توانمندی های خودمان را هم نادیده بگیریم و از آن ها در جای خودش نتوانیم استفاده کنیم. بلکه نقاط ضعف و قوت در کنار هم باید دیده بشوند، در مورد از این شاخه به آن شاخه پریدن، زمانی این مسئله قابل توجه هست که یا در امور مهم و اثرگذار از زندگی رخ دهد، مثلا فرد مدام رشته تحصیلی یا شغل خود را عوض کند و در هیچ کدام هم نتواند کار را به سرانجامی که باید برساند، یا اینکه گستره ی این شاخه به ان شاخه شدن بسیار وسیع باشد و همه ی فعالیت های زندگی را دربربگیرد به طوری که اطرافیان شما مثل خانواده و دوستان این بازخورد را به شما بدهند و از دست شما گله مند باشند که هیچ کاری حتی کار های کوچک داخل منزل را هم نمیتوانید به سرانجام برسانید. اگر در غیر این صورت هست مثلا در حد تنوع در جابه جایی مکان درس خواندن هست مشکلی ندارد،گاهی اوقات برای افزایش تمرکز اتفاقا نیاز هست که فرد تنوعی در محل درس خواندن خود بدهد، و این جای نگرانی نیست اما اگر مشمول دو مورد بالا میشود، به نکاتی که گفته میشود توجه داشته باشید، اگر مشکل برطرف نشد، پیشنهاد میکنم با یک روان شناس متعهد و قابل اعتماد صحبتی داشته باشید. اول اینکه برای انجام کار ها، هدف خود را مشخص کنید، از کار های کوچک گرفته تا کار های بزرگ، هدف اصلی خود را مشخص کنید و حتی المکان به خصوص در کار های بزرگتر گام های زمانی هم تعیین کنید، مثلا انجام این کار شامل سه مرحله میشود که هر کدام را تا فلان زمان سعی میکنم به اتمام برسانم.( اگر دقیقا سر همان زمان نشد ناامید نشوید و کار را رها کنید، بلکه سعی کنید حدودا در همان بازه زمان به انجام برسانید.) یکی از دلایل از این شاخه به آن شاخه پریدن، نداشتن برنامه مشخص برای انجام کار های مختلف هست، فرد میخواهد مجموعه زیادی از کار ها را انجام بدهد، اما الویت بندی و برنامه ریزی زمانی برای آن ندارد، همه را با هم انجام میدهد و هیچ کدام را هم به سرانجام نمیرساند، پس باز هم برای کار های ریز و درشت، برنامه ریزی کنید و برای هر کدام الویت زمانی تعیین کنید، حتما این برنامه را روی کاغذ پیاده کنید و صرفا در حد برنامه ذهنی نگه ندارید. برای پایبندی به این برنامه برای خود تشویق و جریمه قرار دهید، اگر توانستید کاری را ولو کوچک به اتمام برسانید، به تناسب اهمیت کار، یکی از فعالیت هایی که مورد علاقه شماست انجام دهید مثلا انجام فلان بازی یا ورزش با دوستان، اگر نتوانستید و کار را نیمه کار رها کردید، خودتان را جریمه کنید مثلا از کاری که دوست داشتید در این هفته صرف نظر کنید و ...، از اینکه حوصله تان سر برود یا حتی کلافه شوید و ... فرار نکنید، با همین حال سعی کنید کار را تا اخر به انجام برسانید و بعد سر کار دیگر بروید، چندین بار اول سخت هست اما به مرور آسان تر میشود تا جایی که دیگه با آن مشکلی نخواهید داشت، یوی دیگر از علت های از این شاخه به ان شاخه پریدن کمالگرایی است و از طرفی تلاش نکردن برای حل مسئله، یعنی فرد میخواهد همه ی کار ها را به بهترین نحو انجام دهد و اگر از استانداردی که برای خود تعیین کرده کمی پایین تر آمد یا مشکلی در روند کار ایجاد شد، بدون تلاش برای حل آن، کار را رها میکند و به دنبال کار دیگری میرود، اولا به خودتان این اجازه و فرصت را بدهید که در همه ی کار ها عالی نباشید ، بعضی از کار ها را هم در سطح معمولی انجام دهید، واقعا هیچ فردی نمیتواند و اصلا قرار هم نیست که در همه ی کار ها عالی باشد!! از طرفی به عنوان فردی که در آینده نزدیک قرار هست ان شاالله خودتان زندگی تشکیل بدهید و مسئولیت های زیادی در زندگی خودتان بپدیرید، از همین الان خود را وادار کنید در صورت بروز مشکل در روند یک کار، آن را رها نکنید بلکه خلاقیتی به خرج دهید، از دیگران سوال کنید و از تجربه دیگران بهره ببرید، با بقیه مشورت کنید، جست و جو کنید و راهکاری بیابید که بتواند آن مسئله را حل کند........
سلام وقتتون بخیر.من ۳۷همسرم ۴۱ساله. پسرم۱۴ ودخترم۷ساله.مشکل من مربوط به عقایدهمسرم هست.همسرمن اهل نماز روزه و روضه و....بودتاتقریباازچندسال پیش کم کم اعمال مستحبی کمرنگ شدوازدوسال پیش رک به من گفت که دیگه نمازنمیخونم و....اینطورکه من متوجه شدم تحت تاثیریکی ازهمکارانشون که کلیپ هاوکتاب های ضددین و حتی توهین به ائمه ع داشت براش می فرستادقرارگرفته.دراین دوسال من خیلی اذیت شدم وخیلی ناراحت و نگرانم.مشاوره عقیدتی هم به اصرار من اومد ولی فقط یک جلسه.مشکل من اینه که اصلا نمیتونم بااین مسئله کنار بیام.میترسم پسرم دخترم هم تاثیربگیرن ازپدرشون.الان پسرم یه روزنمازمیخونه یه روزنمیخونه... واینکه خودم همش غصه میخورم و گریه میکنم واین مشکل تمام زندگی منو تحت الشعاع قرارداده که چرانمازنمیخونه و اگه بدونم که ازروی تنبلی هست انقدرنگران نیستم ولی متاسفانه شوهرم کلاعقایدش تغییرکرده...لطفامنوراهنمایی کنین🙏 🌹🍃 پاسخ کانال تربیتی همسران خوب، سرکار خانم سلام خدمت شما بانوی بزرگوار، نگرانی شما در مورد همسر و فرزندانتان را درک میکنم، هم نگران الگو گیری فرزندان هستید و هم از این تغییر عقاید همسر ناراحتید. متاسفانه مطالب و کلیپ ها و ... ضد دینی در فضای مجازی بسیار زیادند که یا به کلی بر پایه دروغ هستند و یا با برداشت ها و تفاسیر غلط و مغالطه آمیز از برخی مطالب دینی، به دنبال تغییر عقاید مردم ایران هستند، افرادی هم که هیچ مطالعه عمیق دینی نداشتند یا خودشان اهل تحقیق و بررسی صحت و سقم مطالبی که در فضای مجازی به آن ها میرسد نیستند، سریع تحت تاثیر این مطالب قرار میگیرند و آن را برای بقیه هم ارسال میکنند😔 اول باید در نظر داشته باشید که همسر شما علاوه بر اینکه با خواندن مطالب شبه منطقی و مغالطه آمیز، فکر میکند اعتقادات قبلی اش غلط بودند و عقاید جدید درست و برحق هستند، از نظر عاطفی هم احساس منفی نسبت به دین و بزرگان دینی پیدا کرده است، چرا که این مطالب با انتشار دروغ هایی درباره ی زندگی اهل بیت علیهم السلام، مخاطب خودش را نسبت به ائمه (ع) بدبین میکتد و با وارونه جلوه دادن حقیقت چهره منفی در دهم مخاطب از این بزرگواران می سازد و از طرفی با تخریب گسترده روحانیت در ذهن مخاطب، باعث میشود فرد کاملا به هر روحانی و عالم دینی بدبین بشود تا چنان چه پاسخ این مطالب غلط را از آن ها شنید، اعتماد نکند! بنابراین در این شرایط با وجود اینکه میدانم برای شما سخت هست اما نیاز هست که شما ارتباط خود را با همسر محترم ترمیم کنید، اعتماد از دست رفته را رابطه را دوباره برگردانید و سعی کنید از نظر عاطفی خود را به همسر نزدیک کنید تا بتوانید ولو اندکی بر ایشان تاثیر گذار باشید، میدانم که هیجانات منفی زیادی دارید، اما توجا داشته باشید که مدام جر و بحث کردن با همسر یا پسر نوجوان یا غصه خوردن و گریه زاری کردن نه تنها هیچ مشکلی را حل نمیکند بلکه همسر را روز به روز از شما دورتر میکند و موجب میشود ایشان بیشتر تحت تاثیر افراد منحرف از نطر اعتقادی قرار بگیرند و از جهتی فرزندان را هم از شما دور میکند و باعث میشود بیشتر سمت پدرشان بروند، توجه داشته باشید مادری میتواند تربیت دینی درستی انجام دهد که خود با نشاط باشد و اخلاق درست و محبت نسبت به فرزندان داشته باشد، سعی کنید خود را نیز از نظر اعتقادی و پاسخ به شبهات قوی کنید، هم با مطالعه کتب مناسب و هم عضویت در کانال های پاسخ به شبهات و پاسخگویی به سوالات دینی، و در کنار ارسال مطالب عاشقانه و محبت آمیز برای همسر در فضای مجازی، هرازگاهی این مطالب را هم با توجه به شبهاتی که برای ایشان ایجاد شده ارسال بفرمایید. کانال ها و سایت هایی مثل: ۱.کانال جامع پاسخ به شبهات و شایعات https://eitaa.com/joinchat/5701648C9536f328f0 (پیامرسان ایتا) https://chat.whatsapp.com/HBwc61ZyCj2LwPEbaj7yEd (واتساپ) ۲. سایت ghorbanimoghadam.ir ۳. گروه پاسخ به سوالات وشبهات مهدویت http://eitaa.com/joinchat/3062890510C73209c4b26 کانال اصلی @ma_va_o میتوانند پاسخگوی شما در ارتباط با شبهات و سوالات باشند، اگر ایشان متقابلا مطالب ضددینی برای شما ارسال کردند عصبانی یا ناراحتی خودتان را اصلا در پیام بروز ندهید، یا واکنش منفی نشان ندهید بلکه پاسخ مناسب آن را پیدا کنید و پاسخ را برای ایشان ارسال کنید، یا اگر ایشان به ارسال مطالب دینی شما اعتراض کردند با شوخی و محبت بفرمایید شما که مطالب همه را میخوانی و دنبال میکنی، حالا مطالب همسر خودتان را نیز بخوانید و در کنار توجه زیاد به مطالب دیگر، اندک توجهی هم به این مباحث داشته باشید.🙂 در مورد فرزندان اولا بسیار بسیار مهم هست که ارتباط عاطفی و مادرانه خود را به شکل درست و قوی با هر دو داشته باشید تا به شما نزدیک تر از پدر یا افراد دیگر باشند ، دوما ...
سلام خسته نباشیدخواهر من هفت ساله هست و الان باید واکسن هفت سالگی رو بزنه. اما به شدت از امپول میترسه و هر کس سعی کرده ببرتش برا واکسن جیغ میکشه و فرار میکنه. حتی با قول خرید اسباب بازی ک خیلی دوس داره هم راضی نمیشه.معلمش هم سعی کرد ببرتش ولی فرار کرد و از همون وقت هم روخوانیش ضعیف شده. این واکسن رو حتما باید بزنه و دو ماه بیشتر فرصت نداره. دلیل ترسش هم بخاطره اینه ک رفت دندون پزشکی و دندون پزشک بدون بی حسی خواست دندونش رو بکشه و چشماش بسته بود وقتی چشمش رو باز کرده و دکتر رو انبر به دست دیده وحشت کرده و از مطب دکتر فرار کرده.حتی حرف دکتر رفتن هم میشه رنگش میپره.با این ک الان مریض شده و تب میکنه راضی نمیشه بره دکتر. لطفا حتما جواب بدین که ما چیکار کنیم. دیگه هممون درمونده شدیم. با تشکر. 🌹🍃 پاسخ کانال تربیتی همسران خوب، سرکار خانم سلام خدمت شما بزرگوار ترس از دکتر و آمپول معمولا در خیلی از کودکان به وجود میاد، اولا به نکاتی توجه داشته باشید از جمله اینکه خود بزرگتر ها نباید جلوی کودکان حرف های منفی یا دلهره آور برای کودکان در مورد دکتر یا بیمارستان و ... بزنند، گاهی اوقات بزرگتر ها در مورد درد ها، اعمال جراحی و ... خود حرف هایی جلوی کودکان میزنند و گاهی حتی اندکی اغراق هم میکنند، که باعث ایجاد ترس و دلهره در آن ها می شود، همچنین دیدن کلیپ ها یا فیلم هایی که صحنه های زدن آمپول یا مراجعه به پزشک و دندانپزشک را دردناک یا ترسناک نشان میدهند ولو به شوخی و طنز، همراه با کودک درست نیست. گاهی والدین کودک را تهدید میکنند که اگر به حرف آن ها گوش ندهد بیمار میشود یا خدا او را با بیماری مجازات میکند، یا حتی از رفتن به دکتر و زدن آمپول و ... به عنوان تهدید برای وادار کردن کودک به انجام کاری یا انجام ندادن کاری استفاده میکنند، مثلا اگر غذا نخوری میرویم بیمارستان تا به تو سرم بزنند و ... طبیعی است که همه ی این کار ها موجب شکل گیری ترس در کودک میشود و خانواده ها باید حتما مراقب حرف زدن و رفتار های خودشان در این زمینه باشند. زمانی که این ترس در کودک شکل گرفته، دعوا کردن کودک یا تهدید بیشتر کودک که اگر به دکتر نیایی مریضی تو بدتر میشود، یا می میری یا فلج میشوی و ... کاملا اشتباه هست، سعی کنید با کودک در آرامش حرف بزنید، سعی کنید علت و ریشه های نگرانی و ترس او را شناسایی کنید و افکار غلط شکل گرفته که باعث ترس در کودک شده را برای او به درستی توضیح دهید و اصلاح کنید، مثلا گاهی کودک فکر میکند زدن آمپول و ... باعث مرگ او میشود یا رفتن به دکتر نشانه ی خطرناکی هست از اینکه او میمیرد یا بیماری خیلی خطرناکی دارند یا دکتر ها به او آسیب میزنند و ...، حتما پیش از رفتن به دکتر برای او توضیح دهید که قرار هست آنجا چه اتفاقی بیفتد، بسیاری از اوقات ترس کودکان به خاطر ابهام هست و اینکه نمیدانند دقیقا قرار هست چه اتفاقی بیفتد! بنابراین بهتر است از قبل او را آماده کنید، مثلا در مورد معاینه برای او توضیح دهید که با یک چوب بستنی مانند ،در گلو او را میبیند بعد با گوشی صدای قلبش را گوش میدهد، ممکن هست، گوشی یکم یخ باشه و ... هرگز در این توضیحات هرگز دروغ نگویید مثلا هییچ دردی ندارد و ... چون اعتماد کودک به شما از بین میرود و ترس شدید تر می شود، با او صادق باشید، مثلا بگویید آمپول یکم درد دارد، اما دردش خیلی زود از بین میرود ولی در عوض باعث میشود که میکروب ها در بدنت از بین بروند و زود تر خوب بشی و برای بدنت مفیده. دادن اطلاعات درست و نسبتا علمی در حد فهم و درک کودک مفید هست، اینکه ما چطور بیمار میشویم و درمان ها چه فایده ای برای ما دارند؟ یا واکسن دقیقا چه کار میکند و چطور از ما در برابر بیماری ها محافظت میکند، استفاده از کتاب هایی که برای کودکان در این زمینه ها نوشته شده یا کارتون ها و انیمیشن هایی که برای کودکان ساخته شده بسیار مفید هست، گفت و گو و تعامل کودک با یک کودک تقریبا هم سن خودش که از دکتر نمیترسد هم مفید خواهد بود به شرطی که موجب تمسخر کودک نشود بلکه به عادی جلوه دادن رفتن به دکتر و برطرف کردن نگرانی های کودک بینجامد، به خصوص بزرگتر ها نباید هرگز کودک را با کودک دیگری مقایسه کنند یا او را تحقیر کنند، نکته دیگر اینکه سعی کنید برای مراجعه به پزشک و دندانپزشک و پرستار و ... افرادی که رفتار دوستانه تر و مهربانانه تری با کودکان دارند را شناسایی کنید و به آن ها مراجعه کنید، متاسفانه گاهی رفتار یک پزشک یا کادر درمان موجب ترس و دلزدگی در کودکان می شود. اگر چنان چه با این اقدامات این ترس برطرف نشد یا مسئله روخوانی حل نشد، حتما به یک روان شناس کودک متخصص و متعهد مراجعه کنید. 💠 کانال تربیتی همسران خوب 💠 @hamsaranekhoob
سلام من دختری هستم ۱۹ ساله که درگذشته گناهان زیادی داشتم مثل درارتباط بودن با جنس مخالف. خیلی دیر متوجه اشتباهاتم شدم و الان تقریبا نزدیک به یک ساله ک توبه کردم و هیچکدوم از کارای گذشته رو تکرار نکردم. خیلی بیشتر از قبل حضور خدارو تو زندگیم حس میکنم و الان یکساله که مداوم دارم نمازمو کامل میخونم درمراسم مذهبی و هیئت ها شرکت میکنم درصورتی ک قبلا اصلا شرایطش پیش نمیومد‌ . ولی همیشه ی حس بدی نسبت به گذشته همراهمه مثل عذاب وجدان ،حسرت و تنفر نسبت ب خودم که اذیتم میکنه. وقتی یادم میوفته در گذشته چکارایی کردم حالم ازخودم بهم میخوره و نسبت به خودم متنفر میشم و همیشه ی ترسی از برملا شدن اشتباهاتم وریخته شدن آبروم دارم که نمیزاره یک روز زندگی آروم و بی دغدغه داشته باشم نمیتونم تو چشم خانوادم نگاه کنم .احساس شرمندگی و سرافکندگی یک دقیقه ام ولم نمیده حس میکنم لیاقت خوبی و خوشی ندارم چکارکنم که بتونم این حسارو ازخودم دور کنم و این حس تنفر نسبت به خودم کم شه و بتونم زندگی آروم و خوبی داشته باشم؟ 🌹🍃 پاسخ کانال تربیتی همسران خوب، سرکار خانم سلام خدمت شما دختر بزرگوار خدا را هزاران مرتبه شکر که توفیق توبه پیدا کردید و لطف و رحمت خدا شامل حال شما شده که جای بسی تبریک دارد🌸 همان طور که میدانید و در آیات قرآن هم به آن اشاره شده هنگامی که توبه اتفاق می افتد و بنده با پشیمانی به سوی خدا باز میگردد، خداوند نیز به سمت بنده توبه میکند (اولئک یتوب الله علیهم)" آیه ۱۷ سوره نساء" یعنی اینکه با لطف و رحمت خود به بنده رو میکند و توبه او را میپذیرد، به همین جهت بنده توفیق و توان توبه کردن پیدا میکند، در واقع همان موقعی که توبه کردید، قبل از آن خدا شما را بخشیده و دست لطفش را بر سر شما کشیده... پس نگران این مسئله نباشید که به خاطر گذشته ام لیاقت ندارم و ...، اگر لیاقت نداشتید مسلما مشمول لطف خدا نمی شدید، درست هست که گناه به انسان صدمه وارد میکند اما یکی از القاب خداوند "جبّار" هست به معنای "بسیار جبران کننده"، یکی از جلوه های آن جایی است که بنده در مسیر جبران خطا و گناه و کم کاری گذشته خود با همه وجود قدم بردارد و از خدا کمک‌ بخواهد، خدا به او یاری میرساند و کم و کاستی های این مسیر را برای او جبران میکند تا به مقصود برسد، اما متاسفانه شیطان هم بیکار نمی نشیند و ابتدا سعی میکند به هر طریقی شده بنده را به گناه آلوده کند، و بعد هم زمانی که بنده پشیمان شد و قصد توبه کرد یا توفیق توبه یافت، از همان گناه گذشته برای منحرف کردن مجدد بنده استفاده میکند!!! بدین صورت که با القای همین افکار غلط که تو دیگر آلوده ای، تو هرگز پاک نمیشوی، تو لیاقت نداری و ... بنده را از رحمت خدا ناامید میکند و این ناامیدی از رحمت خدا، سرآغاز گناهان بعدی و بازگشت به مسیر انحراف میشود😔 در مورد آبرو هم نکته بسیار حائز اهمیت این است که نگه دارنده آبروی انسان، نه تنها انسان مومن بلکه انسان گناهکار و خطاکاری هم که هنوز توبه نکرده، خداست، اگر خداوند اراده کند از آبروی بنده خود دفاع کند، کسی را توان رویارویی با اراده خدا نیست! پس به خدا توکل کنید و اعتماد داشته باشید، در مسیر درستی که پیش پای شما قرار داده شده گام بردارید و با امید به پیش بروید، وقتی در این مسیر قرار گرفتید، حتی اگر روزی خانواده شما بفهمند که در گذشته خطاهایی داشتید، اما در عین حال، بازگشت شما به مسیر درست و تلاش شما در این جهت را نیز ببینند، خیلی راحت تر با این موضوع برخورد خواهند کرد، و نکته مهم تر این که الان که الحمدلله مشمول رحمت خدا شدید، شما نیز رضایت خدا را بر رضایت بندگان خدا مقدم بدارید، در هر اقدامی نگاه کنید که رضایت خدا در چیست و همان را انجام دهید نه اینکه از ترس فلانی یا در رودربایستی با فلان فرد کاری را انجام دهید یا از آن اجتناب کنید، اگر خدا از شما راضی باشه، بندگان خوب خدا هم از شما راضی خواهند شد و نارضایتی عده ای دیگر، صدمه ای به شما نخواهد زد! در کنار کار های مفیدی که انجام میدهید و رفت و آمد به مراکز و محیط های مذهبی، اهمیت دارد که از نظر بنیان های فکری و اعتقادی نیز خود را تقویت کنید، خواندن کتاب های مفید، گوش دادن به صوت های مفید، بسیار برای حال کنونی شما مفید خواهد بود، در همین جهت خواندن دو کتاب از استاد علی صفایی حائری(عین صاد) به نام های "رشد" و "صراط" و گوش دادن سلسله صوت های انسان شناسی استاد محمد شجاعی از کانال های رسمی ایشان در پیامرسان های مختلف را توصیه میکنم، ان شاالله موفق و موید باشید. 💠 کانال تربیتی همسران خوب 💠 @hamsaranekhoob