☘༻🌸﷽🌸༺☘
✋🌸به رسم ادب هر صبح یک سلام به حضرت جانان
🌟السلام علیک یا عين الله في خلقه
🌟السلام علیک یا نور الله الذی یهتدی به المهتدون
☆•بیا عصاره حیدر، بیا چکیده ی زهرا
☆•بیا که بوی رسولی ، بیا که نور خدایی
☆•شب غریبی مان می شودبه یاد تو روشن
☆•تویی که در همه شبها چراغ خانه مایی
♤♡♤♡♤♡♧◇♧◇♧◇♧◇
●اللهم عجل لولیک الفرج
❣❤️#هر_روز_با_یاد_شهداء
❤️#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada110
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
🇮🇷به کانال هر روز با شهدا
بپیوندیم🇮🇷
❤️#هرروز_بایاد_شهداء
🌷#خانواده_ای_با۶_شهید_شهدای_انقلاب
طیبه واعظی دهنوی در سال 1337 در یکی از روستاهای اصفهان متولد شد. او در خانواده ای مذهبی و فقیر رشد کرد و به همین علت خیلی زود با درد و رنج مردم مستضعف آشنا شد. در سن 7 سالگی خواندن قرآن را در خانه پدرش آموخت. در سال 1350 طیبه با پسر خاله مجاهدش ابراهیم جعفریان ازدواج نمود، و این نقطه عطفی در زندگی او بود و همین ازدواج بود که مسیر زندگی او را به طور کلی دگرگون ساخت و او را وارد مرحله ای نوین نمودبه خاطر مبارزه با شاه و تحت تعقیب بودن شوهرش از۸ سال 1354 به زندگی مخفی روی آورد، به علت تعقیب ساواک با اتفاق همسر و کودک شیرخواره اش زندگی مخفی را انتخاب نمودند.صبح بر سر قرار با برادرش مرتضی می رود، غافل از آنکه مأموران در پی او هستند. در قرار با مرتضی ماجرای نیامدن ابراهیم را می گوید و بدین ترتیب، مرتضی هم شناسایی میشود. برادرش به خاطر دفاع از خواهر شهید میشود وزنش هم فاطمه جعفریان در همان جا شهید میشود.
وقتی ساواک طیبه را دستگیر و به دست هایش دستبند زده بودند، گفته بود: مرا بکشید ولی چادرم را برندارید.
طیبه، ابراهیم و پسرشان محمدمهدی را پس از چند روز شکنجه از تبریز به کمیته تهران منتقل می کنند و یک ماه تمام آنها را زیر سخت ترین شکنجه ها قرار می دهند و سرانجام در سوم خرداد 56 زیر شکنجه به شهادت می رسند.
❤️❤️#هر_روز_با_یاد_شهداء
❤️#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada110
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
🇮🇷به کانال هر روز با شهدا
بپیوندیم🇮🇷
با مهدی جعفریان به گفتوگو نشستیم تا از روزهای نه چندان دور و نه چندان نزدیک، زندگیاش بشنویم و با خاطرات او همراه شویم. خاطراتی که اندکی از آنها را به یاد دارد و بیشترش را از زبان اطرافیان و خانواده خود شنیده است...!بعد چه اتفاقی میافتد؟
مهدی جعفریان: پدر و مادرم و کلا همه اعضای گروهشان یک قرار تشکیلاتی داشتند به این صورت که اگر مثلا ابراهیم یک شب به خانه نیامد، فردا صبح آن روز همسرش به همراه فرزندش به ترمینال رفته و برادرش مرتضی(همسر فاطمه) او را به اصفهان ببرد. آن شب بعد از دستگیری پدرم و نیامدنش به خانه هم دقیقا این اتفاق میافتد.
مادر به ترمینال میرود و داییام مرتضی هم، طبق قرار قبلی آنجا حاضر میشود. اما به دلیل نیاوردن یک سری از ساکها توسط مادر، مجبور میشوند دومرتبه سمت خانه برگردند. وقتی به خانه میرسند، داییام، درحالی که مرا را بغل کرده، دم در خانه میایستد تا مادر برود ساکها را بیاورد که متاسفانه همان لحظه ساواک او را محاصره میکند. داییام تا این صحنه را میبیند، من را روی زمین میگذارد تا اسلحه بکشد که همان لحظه به سمتش تیراندازی شده و جا در جا شهید میشود.
❤️#هر_روز_با_یاد_شهداء
❤️#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada110
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
🇮🇷به کانال هر روز با شهدا
بپیوندیم🇮🇷
animation.gif
722.3K
عکس های شهیدان جعفریان ودهنوی
ازشهدای انقلاب
❤️#هر_روز_با_یاد_شهداء
❤️#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada110
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
🇮🇷به کانال هر روز با شهدا
بپیوندیم🇮🇷
چند بهار بیشتر از عمر طیبه نگذشته بود که به دلیل فعالیتهای سیاسی در دوران انقلاب تحت تعقیب قرار گرفته و در سال 54 با همسر و پسر سه ماههاش از اصفهان متواری میشود و بعد از اقامتی کوتاه در مشهد، سر از تبریز در میآورد. اما به دوسال هم نمیکشد که ساواک بالاخره ردی از او و ابراهیم پیدا میکند و طیبه و شوهرش را در یک عملیات دستگیر میکند.
مرتضی، برادر طیبه و فاطمه، خواهر ابراهیم که آنها نیز زن و شوهر بودهاند، در حین دستگیری آن دو به شهادت میرسند و تنها فرزند طیبه؛ مهدی دوساله، به دست ماموران ساواک میافتد.
طیبه و همسرش در سال 56 راهی اوین میشوند و مهدی توسط ساواک، ابزار شکنجه پدر و مادر... اما چند روزی بیش نمیگذرد که هر دوی آنها زیر شکنجههای ماموران شاه به شهادت میرسند و مهدی میماند و جایی که نامش شیرخوارگاه ساواک است...
و حالا سالهای سال از آن روزها میگذرد و مهدی مانده است و خاطراتی خاکستری از پدر و مادری که اندک زمانی در کنارشان بوده است. «مهدی جعفریان»؛ فرزند شهیدان «طیبه واعظی» و «ابراهیم جعفریان» این روزها 40 سالگیاش را میگذراند و خود او در حال حاضر صاحب یک دختر 12 ساله است.
❤️#هر_روز_با_یاد_شهداء
❤️#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada110
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
🇮🇷به کانال هر روز با شهدا
بپیوندیم🇮🇷
تسنیم:پس همگی در یک درگیری به دام ساواک میافتید؟
مهدی جعفریان: بله؛ عمه و داییام(فاطمه و مرتضی) درهمان درگیری شهید میشوند و پدر و مادر و من به دست ساواک میافتیم!
تسنیم: فکر میکنید علت اینکه پدر و مادر شما را در آن عملیات دستگیر کرده و به شهادت نرسانند، چه بوده است؟
مهدی جعفریان: چون میدانستند که پدرم، مسوول گروه بوده، دستگیرش میکنند تا از او اطلاعات گرفته و بقیه اعضای گروه را شناسایی کنند. به هرحال گروهشان فعالیت گستردهای در همه شهرها داشته است و حداقل 80 نفر عضو فعال داشتند.
تسنیم: پس از اینکه به دست ساواک افتادید، چه شد؟
مهدی جعفریان: پدر و مادر را به زندان ضد خرابکاری اوین ( موزه عبرت فعلی) بردند و من را به شیرخوارگاه ساواک!
تسنیم: چه شد که شما را به شیرخوارگاه ساواک بردند؟
مهدی جعفریان: از من به عنوان ابزاری برای شکنجه پدر و مادر استفاده کردند اما چند روزی بیشتر از بردن پدر و مادرم به زندان اوین نگذشت که زیر شکنجه دوام نیاوردند و به شهادت رسیدند.
تسنیم: چه تاریخی؟
مهدی جعفریان: سوم خرداد 56
تسنیم: چیزی از خاطرات حضورتان در شیرخوارگاه ساواک به یاد دارید؟
مهدی جعفریان: نه فقط چیزی که در پروندهها دیده شده، این است که چند باری میخواستند من را بفروشند که موفق نمیشوند.تسنیم: در حال حاضر چه میکنید؟
مهدی جعفریان: دندانپزشک هستم و در تهران فعالیت میکنم. به شکرانه الهی زندگی خوبی هم در کنار همسر و فرزندم دارم.
❤️#هر_روز_با_یاد_شهداء
❤️#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada110
_._._._._🌷♡🌷_._._._.