eitaa logo
حرم
2.6هزار دنبال‌کننده
9.7هزار عکس
6.3هزار ویدیو
625 فایل
❤﷽❤️ 💚کانال حرم 🎀دلیلی برای حال خوب معنوی شما🎀 @haram110 ✅️لینک کانال جذاب حرم https://eitaa.com/joinchat/2765357057Cd81688d018 👨‍💻ارتباط با ادمین @haram1
مشاهده در ایتا
دانلود
✴️ چهارشنبه 👈 26 خرداد / جوزا 1400 👈 5 ذی القعده 1442 👈 16 ژوئن 2021 🏛 مناسبت های دینی و اسلامی . 🕌 روز تجلیل از امام زادگان و بقاع متبرکه. 🔘 روز بزرگداشت حضرت صالح بن موسی الکاظم علیه السلام . 🏴 وفات سید بن طاووس " 664 ه " . 🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی . 📛 تقارن نحسین ، صدقه صبحگاهی فراموش نشود . 👶 مناسب زایمان و نوزادش حالش خوب است . ان شاءالله 🚘مسافرت : اصلا خوب نیست و درصورت ضرورت همراه صدقه باشد . 🔭 احکام نجوم . 🌗 این روز قمر در برج سنبله و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است : ✳️ امور زراعی و کشاورزی . ✳️ خرید زمین کشاورزی و باغ . ✳️ ارسال کالاهای تجاری . ✳️ آغاز بنایی و خشت بنا نهادن . ✳️ خرید ملک و خانه . ✳️ قولنامه نوشتن . ✳️ و داد و ستد و تجارت نیک است . 👩‍❤️‍👨 حکم مباشرت امشب ( شب پنج شنبه ) ، فرزند امشب حاکمی از حاکمان یا عالمی از عالمان خواهد شد . ان شاءالله 💉💉 حجامت خون دادن فصد باعث زردی رنگ می شود . 💇‍♂💇 اصلاح سر وصورت باعث سرور و شادی می شود . 😴🙄 تعبیر خواب خوابی که (شب پنجشنبه) دیده شود تعبیرش طبق ایه ی 6 سوره مبارکه " انعام " است . الم یروا کم اهلکنا من قبلهم من قرن .... و مفهوم آن این است که چیز ناخوشی به صاحب خواب برسد و یا به اندک آزردگی مبتلا گردد .و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید. ✂️ ناخن گرفتن 🔵 چهارشنبه برای ، روز مناسبی نیست و باعث بداخلاقی میشود. 👕👚 دوخت ودوز چهارشنبه برای بریدن و دوختن روز بسیار مناسبی است و کار آن نیز آسان افتد و به سبب آن وسیله و یا چارپایان بزرگ نصیب شخص شود.ان شاالله ✴️️ وقت در روز چهارشنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ ظهر و بعداز ساعت ۱۶عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن) ❇️️ روز چهارشنبه : یا حیّ یا قیّوم ۱۰۰ مرتبه ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۵۴۱ مرتبه که موجب عزّت در دین میگردد 💠 ️روز چهارشنبه طبق روایات متعلق است به #امام_رضا_علیه السلام_ و . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد . 🌸زندگیتون مهدوی ان شاالله🌸
*پرسش* *با عرض سلام ، آیا مرد حق دارد بدون اجازه همسرش ، به خانواده خود کمک مالی کند ؟* ✍️ *پاسخ* با سلام و احترام ، وظیفه شرعی و قانونی مرد در وهله اول ، تأمین نیازهای مادی زن در حد شأن او ، و در مرحله بعد تأمین نیازهای فرزند یا فرزندان است . در صورتی که پدر و مادر مرد نیازمند باشند ، نفقه آن ها نیز شرعا واجب و قانونا لازم می شود . در صورتی که والدین مرد ، مستحق و نیازمند نباشند ، انفاق آنان بر او وجوب شرعی و لزوم قانونی ندارد ؛ اما از نظر اخلاقی ، کاری بسیار پسندیده است ؛ چون مرد خیلی دوست دارد اندکی از دین والدین را بر گردن خود ادا کند ؛ پس لطفا با کمک های همسرتان به پدر و مادر و خانواده اش مخالفت نکنید و بدانید که با این کمک ها ، برکات الهی به زندگی شما سرازیر خواهد شد . در پناه حق باشید . 🌸
4_5965159831215015075.mp3
7.11M
قصه امشبمون ٱلی الاغه 🐴🐴🐴🐴🐴🐴🐴
رو یواش یواش آماده ی بکنید اول 👈باید باهاش بشید،خیلی نصیحتش نکنید ،خودتون رو و صاحبش ندونید، بهش شخصیت و بدید ، بچه فرضش نکنید. دوم 👈پدرش باید ارتباطش رو باهاش بیشتر و تر بکنه،گاهی کنه ،باهاش وقت بگذرونه شما هم بعنوان احترام و اقتدار پدرش رو کنید سوم 👈 ، خانه داری ،شستن لباس ،شستن توالت و حموم و مثلا برای یک روز کامل و چنین مسئولیت هایی رو در طول ماه دو سه بار بهش بدید روی ، و ایشون کار کنید >• ‌‌‎‌‹⃟⃟⃟‌‌‎‌-•-•-•-------❀•♥•❀ --------•-•-•--
35.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
[ Video ] 🦋 قسمت 3 از جلسه اول 💡پادکست تاریخ زندگانی امام مهدی عجل الله فرجه الشریف موضوع : ▫️ماجرای ازدواج مبارک امام حسن عسکری علیه السلام با حضرت نرجس خاتون(س) اللهم عجّل لولیک الفرج زمان فایل : 10 دقیقه مدرّس : استاد مهندس دیبایی فرمت فایل : mp4 🌳آموزش مجازی دینکلاس
44.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چهارشنبه های امام رضایی
"رمان همه نگاه ها به سمت آیه برگشت. تک و توک بچه هایی که آیه را میشناختند زمزمه کردند: استاد معتمده! یکی از پسرها محض خودشیرینی گفت: چیزی نیست دکتر!بحث آزاده! صدای خنده ی مجدد بچه ها بلند شد و آیه چقدر از این دکتر دکتر کردن ها در دانشگاه بیزار بود. دانشگاه بود و استادی! این چه خود شیرینی هایی بود که راه انداخته اند، خدا میدانست. آیه به سمت دخترکش رفت. یک دستمال کاغذی از کیفش در آورد و به او داد: چی شده؟ زینب سادات: هیچی. آیه رو به آن دختر کرد و گفت: حرفاتونو شنیدم. پس بحث آزاده؟ دختر گفت: بله استاد. آیه به سمت میز استاد رفت و گفت: پس بشینید بحث کنیم! همهمه ای برپا شد. اما بعد از دقایقی تمام صندلی ها پر شده و بچه ها از کلاس های دیگر صندلی می آوردند. تا آرام شدن جو، آیه تلفن همراهش را در آورد و به ارمیا پیامکی مبنی بر دیر به خانه بازگشت خودش و زینب سادات داد، سپس به رییس دانشگاه زنگ زده و اطلاع داد. هنوز دقایقی نگذشته بود که رییس دانشکده و چند تن از اساتید هم وارد شدند. آیه ضمن ادای احترام به آنها، بحث را شروع کرد... آیه: خب بچه ها، شما اول شروع میکنید یا من؟ یکی از پسرها بلند شد: ما شروع میکنیم! آیه سری به تایید تکان داد: بفرمایید همان پسر شروع کرد: استاد چرا بعضیا باید با سهمیه وارد دانشگاه بشن؟ چرا حق یک عده بچه درس خون رو میدید به یک سری بی سرو پا و خنگ؟ آیه که نگاه پسر را به زینبش دید، ابرویی بالا انداخت و گفت: اولا این بحث کلی هست و خطاب قرار دادن یک نفر اصلا کار درستی نیست. دوما خانوم علوی بدون استفاده ازسهمیه وارد دانشگاه شدن. سوما ما داریم صحبت میکنیم، و دلیلی برای استفاده از کلمات سخیف نیست. حرمت ها رو حفظ کنید تا من رو جلوی رییس دانشکده تون سرافکنده نکنید. بریم سر سوال شما، سهمیه! این سهمیه به صورت ٪۵ اضافه بر ظرفیت کل دانشگاهها و مراکز آموزش عالی برای تسهیل ورود فرزندان شهداء، جانبازان بالای ٪۷۰ ،فرزندان جانبازان ٪۵۰ و بالاتر و فرزندان آزادگان در مراکز آموزش عالی در نظرگرفته شده. این سهمیه پیرو فرمان امام خمینی برای رسیدگی هرچه بیشتر به امور تحصیلی فرزندان شاهد به تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی رسید. سهمیه شاهد فقط در آزمون سراسری سازمان سنجش اعمال میشه، استفاده کنندگان از این سهمیه جهت قبولی در رشته مورد تقاضا باید حداقل ٪۷۵ نمره آخرین فرد پذیرفته شده سهمیه آزاد برو بدست آورده باشه. مثلا اگر آخرین فرد پذیرفته شده با نمره ۱۶۰ از ۲۰۰ پذیرفته شده باشد، سهمیه شاهد با نمره ۱۲۰ از ۲۰۰ در همان رشته پذیرفته میشه، همه مشمولین سهمیه شاهد در سهمیه رزمندگان نیز گزینش میشوند. درواقع استفاده از سهمیه شاهد یک ریسکه. مثال یک دانشگاه، برای رشته مثال پرستاری، صد نفر رو میگیره، ازصد نفر، پنج نفر از اونایی که سهمیه شاهد رو زدن هستن و بقیه بدون سهمیه. یعنی نود و پنج نفر! حالا یک نفر با رتبه مثال سیصد بزنه اونجا و پنج نفر از اونایی که بالاتر از اون بوده رتبشون، اون دانشگاه رو زده باشن، با رتبه سیصد حتی پرستاری هم قبول نمیشه!هر صد نفر، پنج نفر! حالا نظر شخصی من! از اونجایی که این افراد، جان خودشون رو برای رفاه حال شما و حفظ تمامیت ارضی کشور داده اند، پس تحصیل این افراد در بهترین دانشگاه هاتضمین حفظ منابع میشه. بذارید براتون اینجوری مثال بزنم، فردی که سالها برای این کشور جنگیده، زمانی که نوبت به علم و تخصص میشه، هیچ وقت منافع ملی رو به استعمارگران نمیده. یک جانباز که پزشک شده باشه، احتمال کمتری داره که بره اروپا و آمریکا. یک فرزند شهید، که در سازمانی مشغول به کار بشه، احتمال کمتری میره که اختلاص کنه. یکی از پسرها بلند شد و گفت: کی گفته؟ مگه آقای... و آقای... نبودن؟ ادامه دارد... نویسنده:
"رمان آیه با لبخند گفت: اگه خوب گوش میدادید میدید که گفتم احتمال کمتری. ما باید تالش کنیم نیروهای متخصص بخصوص رده های بالای تحصیل، داخل کشور بمونن. ما آموزش میدین، هزینه میکنیم، موقع برداشت زحمتها و بازگشت توان کشور که میشه، دستمون خالی میمونه و آخر این بچه های جهادی هستن که با سختی و مشقت یک گره از گره های کشوری باز میکنن. در ثانی، بچه های شهدا و جانبازهای ما، اگه پدرشون... یکی از دخترها حرف آیه را برید: بودنم هیچی نمیشدن بچه هاشون! اونا فقط به فکر اینن که بچه هاشون رو زودی شوهر بدن و زن بدن! صدای خنده بچه ها و آیه ای که با لبخند نگاهشان میکرد: شما خودتون سوال میپرسید و خودتون نمیذارید جوابتون رو بدم! داشتم میگفتم که اگه پدرهاشون بودند، شرایط رفاهی زندگی و آرامش بیشتری داشتند. میدونید تمام این بچه ها حاضر هستند که تمام سهمیه هاشون رو بدن به شمایی که پدر دارید اما یک بار دیگه پدر داشته باشن؟یک بار به آغوش پدرشون برن؟ یک بار حتی یک روز دیگه پدر داشته باشن؟ شما نمیدونید شرایط خانواده یک شهید چطوریه!نمیدونید همسرانشون چه حالی میشن، خیلی از افراد در تصادفات جاده ای، بیماری و چیزای دیگه میمیرن، اما حال خانواده ای رو درک کنید که پدر،همسر،برادر یا هر چیزی، رفته و میدونه هر لحظه ممکنه خبر شهادتش بیاد. تصور کنید مردی رو که جنازش هیچ وقت برنگشت، کسی که با سر رفت و بی سر برگشت. این فرد نه از روی بی احتیاطی خودش رو از بین برده نه از روی دل زدگی دنیا! این فرد، با علم به اینکه ممکنه دیگه برنگرده، دیگه عزیزاشو نبینه میره که عزیزانش، در آرامش و امنیت زندگی کنند. یادتون نره که در تمام دنیا کشته شده های جنگ از ارزش و اعتبار بلایی برخوردارند. یادتون باشه همه کشور ها به کسانی که پنج سال در ارتش خدمت میکنند، تسهیلات زیادی میدن و احترام زیادی براشون قایل میشن. اینها افرادی هستند که برای شما فداکاری میکنند. حالا اگه بهتون بگن در آمریکا، به کسانی که در جنگ شرکت کردند، آموزش آکادمیک رایگان و خونه و ماشین و بیمه کامل پزشکی میدن، نظرتون چیه؟ اون کشور میشه پیشرفته؟اونا میشن عقل کل؟ بیاید به کسانی که برای ما فداکاری کردن، احترام بذاریم. شما خانوم، گفتید که اگه پدرهاشون بودند شوهرشون میداند؟زنشون میداند؟ حجاب و نماز و روزه، ریش گذاشتن و لباسهای مرتب پوشیدن، دلیل بر عقب افتادگی نیست. این یعنی اعتقادات ما جلوی پیشرفت مارو نمیگیره این یعنی قرار نیست غرب زدگی بشه دلیل پیشرفت. من، همسر شهید سید مهدی علوی و مادر زینب سادات علوی، دارم بهتون میگم که همسرم، پدردخترم، یک مرد با ایمان و وطن دوستی بود. اگه اون و امثال اون نبودند، شما الان پشت این میز و نیمکت ها نبودید. برید از پدر مادراتو درباره حمله به مجلس بپرسید، برید بگید واقعه اهواز چی بود. برید تو اینترنت ببینید چقدر دنیا دست به دست هم دادن برای گرفتن استقلال ما
"رمان در کلاس همهمه ای برپا شد. زینب صورتش خیس از اشک بود. آیه دستش را گرفت و به دنبال خود برد. دانشجوها به دنبالش آمدند. بعضی از ترس اینکه برای تحصیلشان مشکلی پیش نیاید، بعضی محض کنجکاوی و برخی با کینه و لجاجت دشمنی کردن را در خود مشق میکردند...در میانه راه بازگشت به خانه بودند که زینب سادات طلبکارانه گفت: تو دانشکده ی ما چکار میکردی؟چرا دخالت کردی؟مگه نگفتم دوست ندارم کسی بدونه مادرم استاده دانشگاهه؟الان همه میگن، مادرش براش نمره میگیره از استادا، همه ی استادا توقع دارن بهترین نمره ها رو بیارم! آیه خونسردانه گفت: بهت گفتم بزن سهمیه شاهد رو، گفتی نمیخوام کسی بفهمه بابا ندارم، بجای اینکه الان پزشکی بخونی، داری پرستاری میخونی! دوست نداری کسی بفهمه مادرت استاددانشگاهه، که کسی نگه نمره برات میگیرن! زینب، منظورت چیه؟از ما خجالت میکشی؟مگه دزد و قاتل و معتادیم؟چه کاری انجام دادیم که از ما خجالت میکشی؟ زینب سادات :بحث خجالت نیست، ببین چکار کردی!همه دانشگاه رو خبر کردی!آبرومو بردی. آیه: همه ی دانشگاه اونجا جمع بودند، من فقط به رییس دانشگاه گفتم. خودتم میدونی تجمع دانشجوها بدون اطلاع رییس دانشگاه و حراست جرم حساب میشه، غیر قانونیه!بعدشم من آبروتو بردم؟ اونا به تو و پدرت توهین کردن، و تو فقط سکوت کردی! زینب سادات: اگه نیومده بودی، خودم از بابام دفاع میکردم. من دیگه بزرگ شدم، دست از این کارا بردار مامان! به خانه که رسیدند، زینب سادات به اتاق خودش رفت. آیه کنار ارمیا نشست: بریم یکم قدم بزنیم؟ ارمیا لبخند همیشگی اش را به لب داشت: اگه شما توان هل دادن اون ویلچر رو داری بریم. ادامه دارد... نویسنده:
"رمان آیه ویلچر را آورد. با کمک ایلیا، ارمیا را روی آن نشاندند. با آسانسور کنار پله ها به کوچه رسیدند. آیه همانطور پایین رفته و از سطح شیب دارکه ویلچر را هل میداد شروع به تعریف اتفاقات کرد و در نهایت گفت: این مسئله مال امروز و دیروز نیست، زینب خیلی وقته گرفته و ناراحته! ارمیا گفت: نمیدونم چرا تا اسم شهید و جانباز میاد عادت کردیم جبهه بگیریم. اگه بگن فرزند یک کارمند میتونه جای باباش بره سرکار تایید و تشویق میکنن، اما اگه بگن فرزند شهید جای باباش بره سرکار میشه رانت و سوءاستفاده و هزارتا چیز دیگه. اگه بگن به خانواده ی پزشکایا مهندسا یا وکلا و هر رشته ای، سهمیه دادن تو ورود به دانشگاه، همه براشون کف میزنن و میگن عجب تدبیری، عجب استدلالی، عجب تصمیِم بجایی! اما اگه شاهد باشی، جانباز باشی، میشی سوءاستفاده گر!چرا مردم فکر میکنن ما دشمنشونیم؟ چرا نمیبینن 95 درصد دانشگاه مال اوناست؟این پنج درصد شده خار چشمشون؟بحث امروز و دیروز و فردا هم نیست!از روز اول تا الان همینه.گاهی میگم خدا!چرا اون روز، اون ترور ناموفق بود؟چرا فقط زمینگیرم کردی؟دیدن این چیزا سخته! چطور تحملمیکنی جانان؟ آیه همانطور که ویلچر را هل میداد،بغض صدایش را پس زد: خوشحالم که ترور ناموفق بود. خوشحالم که هستی. تو که باشی میشه تحمل کرد، تو که باشی میشه نفس کشید. ارمیا!خوبه که هستی، سنگ صبوری! وقتی هستی همه چیز خوبه. ما آدما عادت داریم دنبال بهونه باشیم عادت داریم ناکامی ها و شکست هامون رو تقصیر این‌و اون بزاریم عادا داریم همه چیز رو برای خودمون بخوایم. اگه نداشتیم، دیگران هم نداشته باشن. اگه داریم، کس دیگه ای نداشته باشه! ما یادمون میره باید از خدا تشکر کنیم، چه برسه تشکر از بنده های خو ِب خدا! انگار هر چی رنگ وبوی خدایی بگیری، کمتر دیده میشی.حتی دیگه داره اسم شهدا از خیابون ها و کوچه ها برداشته میشه، داره یادمون میره برای حفظ این کوچه ها و خیابونا، این خونه ها و پارک ها، چقدر خون ریخته شد، چقدر پدر رفت، چقدر پسر رفت... ارمیا: خوش بحال سید مهدی که رفت. شرمندتم آیه... آیه به روی خود نیاورد و حرف را عوض کرد: بریم حرم؟دیگه راهی نمونده. ارمیا هم تن به خواسته آیه داد و بحث را ادامه داد:خیلی دلم هوس زیارت داشت. ادامه دارد... نویسنده:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حکایت پیرمردی که در زمان حضرت صادق علیه السلام منتظر امام زمان علیه السلام بود ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چقدر به امام زمان علیه السلام اعتماد کرده اید؟- دکتر محمد دولتی ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
✴️ پنجشنبه 👈 27 خرداد / جوزا 1400 👈 6 ذی القعده 1442 👈 17 ژوئن 2021 🕋 مناسب های دینی و اسلامی . 🔘 روز بزرگداشت حضرت احمد بن موسی علیه السلام " شاه چراغ ". 🎇 امور دینی و اسلامی . ❇️ روز مبارک و محمودی است برای : ✅ خواستگاری ، عقد ، ازدواج . ✅ خرید وسیله سواری . ✅ خرید کردن . ✅ صلح و آشتی دادن . ✅ امور قضایی . ✅ شکار و صید و دام گذاری . ✅ امور زراعی و کشاورزی . ✅ رفتن به تفریحات سالم . ✅ فروختن . ✅ و قرض دادن و قرض گرفتن خوب است . 🤒 مریض امروز زود خوب می شود . 👶 زایمان خوب و نوزادش میمون و خوش قدم و روزی اش زیاد خواهد شد . ان شاءالله 🚘 مسافرت : خوب و مفید و سودمند است . 👩‍❤️‍👩 مباشرت و مجامعت : 👩‍❤️‍👩 امروز : مباشرت امروز ، شیطان نزدیک فرزند هنگام زوال ظهر چنین روزی نگردد تا پیر شود . 🔭احکام نجوم . 🌗 امروز قمر در برج سنبله و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است : ✳️ امور زراعی و کشاورزی . ✳️ خرید زمین کشاورزی و باغ . ✳️ ارسال کالاهای تجاری . ✳️ آغاز بنایی و خشت بنا نهادن . ✳️ خرید خانه و ملک . ✳️ قولنامه نوشتن . ✳️ و تجارت و داد و ستد نیک است . 💑 امشب : امشب (شبِ جمعه) ، فرزند خطیبی توانا و نطاق با بیانی فصیح و رسا و گفتاری زیبا و دلربا خواهد داشت . ان شاء الله 💇‍♂💇 اصلاح سر و صورت : طبق روایات، (سر و صورت) در این روز ماه قمری ، باعث بلای ناگهانی است . 💉💉حجامت فصد خون دادن . یا و فصد موجب رعشه اعضا است . 🙄 تعبیر خواب خوابی که (شب جمعه) دیده شود تعبیرش طبق ایه ی 7 سوره مبارکه " اعراف " است . و الوزن یومئذ الحق ........ و مفهوم آن این است که خواب بیننده انجام کاری از کارهای خود را به گروهی واگذارد بعضی در انجام آن تلاش کنند و باعث رفعت مقامشان شود و برخی نیز کوتاهی کنند و از چشم وی بیفتد . و شما مطلب خود را دراین مضامین قیاس کنید . 💅 ناخن گرفتن: 🔵 پنجشنبه برای ، روز خیلی خوبیست و موجب رفع درد چشم، صحت جسم و شفای درد است. 👕👚 دوخت و دوز: پنجشنبه برای بریدن و دوختن روز خوبیست و باعث میشود ، شخص، عالم و اهل دانش و علم گردد . ✴️️ وقت استخاره : در روز پنجشنبه از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعد از ساعت ۱۲ ظهر تا عشاء آخر ( وقت خوابیدن) ❇️️ ذکر روز پنجشنبه نیز: لا اله الا الله الملک الحق المبین ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۳۰۸ مرتبه موجب رزق فراوان میگردد . 💠 ️روز پنجشنبه طبق روایات متعلق است به . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. 🌸 زندگیتون مهدوی 🌸
✴️ یکشنبه 👈30 خرداد / جوزا 1400 👈9 ذی القعده 1442👈 20 ژوئن 2021 🏛 مناسبت های دینی و اسلامی . ⭐️ احکام دینی و اسلامی . 📛 امروز ساعت ۱۶:۲۹ قمر وارد برج عقرب می شود . 📛 و سه شنبه 1 تیر ساعت ۱۷:۲۶ قمر از برج عقرب خارج می شود . ✈️ مسافرت : خوب نیست و درصورت ضرورت همراه صدقه باشد . 🔭 احکام نجوم . 🌓 امروز : قمر در برج میزان است و از نظر نجومی امروز تا عصر روز خوبی برای امور زیر است : ✳️ خواستگاری و عقد و ازدواج . ✳️ فروش جواهرات . ✳️ و آغاز درمان نیک است . ⚫️ طبق روایات ، (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، باعث درد و بیماری است . 💉🌡حجامت خون دادن فصد و زالو انداختن یا #زالو انداختن در این روز، از ماه قمری ، باعث درد اعضا می شود . 😴😴تعبیر خواب خوابی که شب " دوشنبه " دیده شود طبق آیه ی 10 سوره مبارکه " یونس " علیه السلام است . دعواهم فیها سبحانک اللهم و تحیتهم فیها سلام ... و چنین استفاده میشود که از خواب بیننده عمل صالح یا خیری به وجود آید که در دنیا و آخرت به او نفع رساند . ان شاءالله و به این صورت مطلب خود رو قیاس کنید . 💅 ناخن گرفتن یکشنبه برای ، روز مبارک و مناسبی نیست و طبق روایات ممکن است موجب بی برکتی در زندگی گردد. 👕👚 دوخت و دوز یکشنبه برای بریدن و دوختن روز مناسبی نیست . طبق روایات موجب غم واندوه و حزن شده و برای شخص، مبارک نخواهد بود‌( این حکم شامل خرید لباس نیست) ✴️️ وقت در روز یکشنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ و بعداز ساعت ۱۶ عصر تا مغرب. ❇️️ ذکر روز یکشنبه : یا ذالجلال والاکرام ۱۰۰ مرتبه ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۴۸۹ مرتبه که موجب فتح و نصرت یافتن میگردد . 💠 ️روز یکشنبه طبق روایات متعلق است به و . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. 🌸بامید پرورش نسلی مهدوی ان شاءالله🌸
🔴 *اصلِ_پذیرش_همسر* 💠 یاد بگیریم همسر خود را با کمبودهایش دوست داشته باشیم وگرنه آدم‌های کامل را همه دوست دارند! 💠 این اصل را بدانیم که ما و همسرمان همیشه، نواقصی داریم. مهم این است که با پذیرشِ همسرمان از نقاط مثبت و زیبای او لذّت ببریم. و با همکاری دو طرفه، نقص یکدیگر را جبران کرده و پوشش دهیم.
رو یواش یواش آماده ی بکنید چهارم 👈فایل های استاد که ۱۸ جلسه هست رو در بزن دیوار بشنو گوش بدید (طوری که ناخواسته هم بشنوه ) پنجم 👈 شناسیش کنید و بدونید چه طبعی برای ازدواج باهاش داره ششم 👈روی اش کار کنید هفتم 👈 بارش نیارید اما و رو یادش بدید . هشتم 👈بعد از این آموزش ها اگه دیدید لازم و رو داره ، راه بدید ‌‌‎‌‹⃟⃟⃟‌‌‎‌-•-•-•-------❀•♥•❀ --------•-•-•--
"رمان آیه تعجب کرد: پس چرا نگفتی؟ ِ ارمیا:کم بار زندگی رو دوش تویه؟ کم زحمتم برای توو بچه هاو پدرمادرت؟ آیه ویلچرا را گوشه پیاده رو متوقف کرد، مقابل ارمیا ایستاد و گفت: کدوم زحمت؟کدوم بار؟ما همه بخاطر دوست داشتنته که پیشتیم! این همه سال بخاطر ما از جون و جونیت گذشتی، کار کردی، امنیت ساختی!حالاحرف از زحمت میزنی؟ این همه سال بار من و زندگی من رو دوش تو بود،هنوزم هست!تو مرد خونه ای!هنوز حقوق تو داره خرج مارو میده! بیمه ی تو داره هزینه درمان ما رو میده. خونه نشینی این فکرا رو انداخته تو سرت؟ ارمیا دست آیه را گرفت و گفت: چرا شاکی میشی؟ خب ببخشید! زود هل بده بریم حرم که دلم تنگه، وقت کم میارم. آیه به سمت حرم رفت. دلش ازمظلومیت این مرد آتش میگرفت. ارمیا زیادی خوب بود. زیاد بود برای آیه. اصلل انگار برای این دنیا هم زیاد بود.آیه روی سکوی نشست. اول نگاهی به حیاط حرم انداخت بعد به آینه ایوان نگاه کرد. خطاب به ارمیا گفت: روز اولی که با سیدمهدی بیرون اومیدیم. اومدیم اینجا!روی همین سکو نشستیم! ارمیا نگاهش دور شد: یادمه فردای تدفینش، اومدی اینجا!همه نگرانت شدن. آیه: از دست دادن سخته!اینو از منی بپرس که خیلی از دست دادم. ارمیا: میدونم. اما بی کسی سخت تره! اینو از منی بپرس که عمری، بی کس بودم! آیه: به رفتن فکر نکن ارمیا! من از پس زندگی بر نمیام. زندگی منو کله پامیکنه. من بی تو کم میارم. ارمیا: صبور باش! تو قوی ترین زنی هستی که دیدم. بعد از رفتن سید مهدی، خم شدی؛ اما نشکستی. آیه: اگه نشکستم، چرا اون همه اذیتت کردم؟ آیه هم میشکنه، مثل آینه! ارمیا: شکسته، نشکسته، خسته، غرغرو، بداخلاق، هر چی باشی، عزیزی جانان... آیه خندید. بلند شد و ویلچر را هل داد. بریم که دیر شد. یک بستنی هم مهمون تو! ارمیا بلند خندید: امان از دست تو!اصلا من کیف پول همراهم نیست! آیه آرام به شانه اش زد: خسیس!پس اون چیه تو جیب کاپشنت؟ ارمیا: خوب آمارمو داریا! آیه:چی فکر کردی! شوهرخوش تیپ داشتن دردسر داره! اصلا هوس هوو نکردم !حواسم به شوهرم هستِن سرم کلاه نره! ارمیا بلندتر خندید: بهتر از تو کجا پیدا کنم! آیه به شوخی گفت: گاهی فکر میکنم اون گلوله، جای خوبی خورد. وگرنه ممکن بود بعد بازنشستگی زیرسرت بلند بشه!الانم حواسم بهت هستا!فکر نکن گوشیتو چک نمیکنم! ارمیا دستش را بالا آورد و روی دست آیه که ویلچر را هل میداد گذاشت، نگاهش را بالا داد و به جانانش چشم دوخت: خدا بهتر از تو نیافریده! آیه هنوز همان خط سیر را طی میکرد: میدونم، اما مردا بد سلیقه هستن، زن خوب که داشته باشن، میرن دنبال بداش که یکم اذیت بشن!خوشی زیاد میزنه زیر دلشون! ارمیا دیگر واقعا خنده اش گرفته بود: پس خداروشکر علیل شدم افتادم وردلت؟ آیه سری به تایید تکان داد: دقیقا!خدا بهت رحم کرد، وگرنه هر روز بالنگه‌دمپایی دنبالت میکردم تا بگی کجا بودی! ارمیا همانطور صورتش رو به بالا بود و آیه اش را نگاه میکرد: چرا لنگه دمپایی؟ آیه مثلا متفکر شد: خب چون همیشه و همه جا در دسترسه ادامه دارد... نویسنده:
"رمان رها مشغول آماده کردن شام بود. احسان، مشغول سر و کله زدن با مهدی و محسن بود. صدرا هنوز نیامده بود. صدای احسان از دم درآشپزخانه آمد: رهایی؟چکار میکنی رها با لبخند به او نگاه کرد: برات کشک بادمجون درست میکنم! صدای مهدی و محسن آمد: آخ جون کش ِک بادمجون. رها خنده ی ریزی کرد و رو به احسان گفت: نزدیک بیست ساله عروس این خانوادم ،هنوز نفهمیدم راز این عشق کشک بادمجون بودن خاندان زند چیه! احسان روی صندلی میز غذاخوری کوچ ِک آشپزخانه نشست: اگه فهمیدی به منم بگو. جای امیر خالی، کاش میومد.از وقتی شیدا رفته، خیلی افسرده شده. رها روبروی احسان نشست: فهمیدی کدوم کشور رفته؟ احسان چهره اش متفکر و پر اندوه بود: دنبالش نمیگردم. از بابا طلاق گرفته بود، منو چرا ول کرد؟الانم که بدون اینکه به من بگه رفت. گاهی شک میکنم این زن واقعا منو به دنیا آورده؟ چرا هیچ احساسی به من نداره؟ هیچ وقت نداشت. انگار مادری بلد نبود. یا شایدم دوست نداشت بلد باشه. رها سعی کرد آرامش کند: شیدا دوستت داشت. فقط نمیتونست از خودش بگذره! احسان: پس چرا تو از خودت گذشتی؟نه بخاطر بچه خودت!بخاطر مهدی ازخودت گذشتی! رها: من تقدیر خودم رو پذیرفتم! احسان: چرا شیدا از خودش نگذشت؟ رها: این انتظار زیادیه احسان! اون آرزوهای زیادی داشت. احسان: نخیرم! بخاطر درست تربیت نشدنش بود!لوس و پر توقع! اگه نمیخواست مادری کنه، چرا منو به دنیا آورد؟من مادر میخواستم نه زندانبان! تمام زندگیم خلاصه شده بود تو مهد کودک و مدرسه و کلاس و کلاس و کلاس! انگار اصلا نمیخواست منو تو خونه ببینه!اگه هم خدایی نکرده خونه بودم، همش میگفت: نکن، بشین، دست نزن، حرف نزن، درس بخون. بعد از یک مدت هم که فقط منو برای پز دادن به اطرافیانش میخواست! رها: فکر میکرد بهترین کارو برات انجام داده! ببین الان چقدر هنرمندی! احسان: من دلم بچگی کردن میخواست!من دلم بازی میخواست! برای اون کلاسا هیچ وقت دیر نمیشه، اما دیگه نمیتونم بچگی کنم! صدای زنگ در آمد و رها گفت: صدرااومد. کمک میکنی میز رو بچینیم؟ شام در میان شوخی و خنده های بچه ها خورده شد. کنار هم نشسته بودند که صدرا رو به رها گفت: امروز مسیح زنگ زده بود. رها حواسش را به صدرا داد: خیر باشه! صدرا: میگفت زینب سادات هنوز اجازه خواستگاری نداده و محمدصادق یک لنگه پا معطله! مهدی دخالت کرد: زینب عمرابامحمدصادق ازدواج کنه! احسان کنجکاو پرسید: محمدصادق کیه؟ صدرا:برادر مریم خانوم. محمدصادق و زهرا یادت نیست. خیلی اینجا بازی میکردین! احسان که به یاد آورده بود لبخند زد: یادش بخیر. یادم اومد. حالا چه خبر ها هست؟ محسن اینبار جوابش را داد: عاشق شده، اونم زینب!زینب هم عمرا قبول کنه. احسان ابرو در هم کشید: زینب اینقدر بزرگ شده که خواستگار سمج داره؟ ادامه دارد... نویسنده:
"رمان رها با افتخار گفت: دانشجوی پرستاریه! خانوم و نجیب!آرزوی خیلی از مادرا و پسراست! احسان: حالا چرا محمدصادق رو قبول نمیکنه؟ محسن: محمدصادق دیکتاتوره! مهدی ادامه داد: همش میخواد همه چیز رو کنترل کنه. دوباره محسن: زینب میگه شبیه عمو مسیحه. مهدی: میترسه مثل خاله مریم خونه نشین بشه و حق نداشته باشه تنها از خونه جایی بره. محسن: میگه اینجور مردا زود زناشونو پیر میکنن. مهدی: حق هم داره!با اینکه خاله مریم از مامان کوچیک تره، اما خیلی شکسته شده! رها و صدرا نگاهشان بین پسرها در گردش بود. با سکوت آنها رها گفت: ماشالله اطلاعات! صدرا: ماشالله به فَک! شما کی خاله زنک شدین؟ مهدی: زینب خواهر ماست!بایدحواسمون بهش باشه! رها به اتاقش رفته و تلفن همراهش را برداشته، تماس را برقرار کرد. صدای آرام آیه درگوشی تلفن همراهش پیچید: جانم رها جان؟ رها لبخند به لبانش راه یافت: جونت سلامت استاد!خوبی؟ آیه: خوبم دکتر!شما چکار میکنید؟پسرات خوبن؟این ورا نیومدی!مادرت چشم به راهته! رها: پسرا خوبن.این هفته سعی میکنیم بیایم به مادر سر بزنیم. راستش یک چیزی شده، خواستم بدونی! آیه: خیره انشالله رها: آقا مسیح به صدرا زنگ زده بود که پیگیر جواب زینب سادات،میخوای چکار کنی؟ اگه که نمیخواد، ردش کنید، اگه میخواید هم بسم الله، تمومش کنید. آیه: امانت سیدمهدی هستش. هم من میترسم هم ارمیا!چکار کنم؟پاره تنمه، نفسمه، چکار کنم؟ خود زینبم راضی نیست دلش. رها: پس به مریم زنگ بزن بگو جوابت منفیه.بگو راه دوره، بگو اخلاق هاشون به هم نمیخوره، بگو دلش با این ازدواج نیست. آیه نفسش را به شدت بیرون داد: چند بار گفتم. اما آقا مسیح اصرار داره. رها پیشنهاد داد: به آقا ارمیا بگو باهاش صحبت کنه. آیه: با ارمیا صحبت میکنم، همین امشب تمومش کنه. رها: خوبه. ایلیا چطوره؟خوبه؟ آیه: آره خوبه، درساشو میخونه، بیشتر ساعتای درس خوندنش رو تو اتاق ارمیاست، ارمیا ازش درس میپرسه، درس میخونن،گاهی بازی میکنن.باورت نمیشه، ایلیا میشینه منچ و مار پله بازی میکنه، از بچگی از این بازیا بدش میومد! رها: خدا لعنت کنه اونارو. خدا لعنت کنه.زندگیتون زیر و رو شد بعد از اون اتفاق. رها به یاد آورد.... ادامه دارد... نویسنده:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💚یاامام رضا مددی اقا...💚 ثواب حج قبول ،فروع دین و اصول رضای حق و بتول، همه به دست شماست جنان و ارض و سما ، برات کرب و بلا و حج ما فقرا، همه به دست شماست سُرور و مستی و شین، ضیا و نور دوعین و اذن اشک حسین ، همه به دست شماست
🔵🔴کسی که امام زمان علیه السلام را بشناسد و قبل از قیامش از دنیا برود عَنِ الْفُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ علیه السلام عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى: «يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ‏» فَقَالَ: يَا فُضَيْلُ! اعْرِفْ إِمَامَكَ، فَإِنَّكَ إِذَا عَرَفْتَ إِمَامَكَ لَمْ يَضُرَّكَ تَقَدَّمَ هَذَا الْأَمْرُ أَوْ تَأَخَّرَ، وَ مَنْ عَرَفَ إِمَامَهُ ثُمَّ مَاتَ قَبْلَ أَنْ يَقُومَ صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ كَانَ بِمَنْزِلَةِ مَنْ كَانَ قَاعِداً فِي عَسْكَرِهِ، لَا بَلْ بِمَنْزِلَةِ مَنْ قَعَدَ تَحْتَ لِوَائِهِ. (الكافي، ج‏1، ص371) فضيل بن يسار گفت: از حضرت صادق عليه السلام در باره فرموده خداوند متعال: «روزی که همه مردم را به امامشان می‌خوانیم»، پرسیدم. فرمود: ای فضيل! تو امامت را بشناس، زيرا هر گاه امامت را شناختى، تقدم يا تأخر اين امر به تو زیان نمی زند. كسى كه امامش را بشناسد و پيش از قيام صاحب این امر بميرد، مانند كسى است كه در لشكر صاحب الأمر قرار دارد، نه، بلكه مانند كسى است كه زير پرچم آن حضرت قرار دارد.
🌺☀️🌺☀️🌺☀️🌺☀️ ☀️🌺☀️🌺☀️🌺 🌺☀️🌺☀️ ☀️🌺 آیات قرآن پیرامون حضرت مهدی علیه السلام (13)-1 أَيْنَ ما تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللَّهُ جَميعاً إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَديرٌ. (سوره بقره، آیه148) هرکجا باشید، خداوند همه شما را می آورد. همانا خداوند بر هر چیزی قادر است. 1) عَنْ أَبِي سُمَيْنَةَ عَنْ مَوْلًى لِأَبِي الْحَسَنِ قَالَ‏ سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ عَلَيْهِ السَّلَامُ عَنْ قَوْلِهِ‏: «أَيْنَ ما تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللَّهُ جَمِيعاً» قَالَ: وَ ذَلِكَ وَ اللَّهِ أَنْ لَوْ قَدْ قَامَ قَائِمُنَا يَجْمَعُ اللَّهُ إِلَيْهِ شِيعَتَنَا مِنْ جَمِيعِ الْبُلْدَانِ. (بحار الأنوار، ج‏52، ص291 به نقل از تفسیر عیاشی) راوی از حضرت کاظم علیه السلام در مورد آیه: پرسید. فرمود: این آیه به خدا قسم وقتی است که قائم ما قیام می کند و خداوند شیعیان ما را از همه سرزمین ها نزد او جمع می کند. 2) عَنْ أَبِي خَالِدٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام‏ فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ: ‏«أَيْنَ ما تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللَّهُ‏ جَمِيعاً» قَالَ: يَعْنِي أَصْحَابَ الْقَائِمِ الثَّلَاثَمِائَةِ وَ الْبِضْعَةَ عَشَرَ رَجُلاً، وَ هُمْ وَ اللَّهِ الْأُمَّةُ الْمَعْدُودَةُ، يَجْتَمِعُونَ وَ اللَّهِ فِي سَاعَةٍ وَاحِدَةٍ قَزَعٌ كَقَزَعِ الْخَرِيفِ‏. (الكافي، ج‏8، ص313) حضرت باقر علیه السلام در ذیل آیه: «أَيْنَ ما تَكُونُوا ...» فرمود: مقصود، یاران قائم عليه السّلام می باشند كه سيصد و چند نفرند. به خدا سوگند! ايشان همان امّت معدوده یعنی جمع معیّنی هستند كه همچون پاره های ابر پاییزی (که ناگهان جمع می شوند)، در يك ساعت گرد هم می آیند. 3) عَنْ أَبِي خَالِدٍ الْكَابُلِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ أَوْ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ علیهماالسلام أَنَّهُ قَالَ:‏ الْفُقَدَاءُ قَوْمٌ يُفْقَدُونَ مِنْ فُرُشِهِمْ فَيُصْبِحُونَ بِمَكَّةَ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ: «أَيْنَ ما تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللَّهُ جَمِيعاً» وَ هُمْ أَصْحَابُ الْقَائِمِ علیه السلام. (غیبت نعمانی، ص313) ابو خالد كابلى از حضرت سجاد یا حضرت باقر عليهما السّلام روايت كرده است كه فرمود: ناپديدشوندگان، گروهى هستند كه در بسترهايشان گم می ‏شوند و صبح در مكّه خواهند بود. و اين است فرموده خداوند: «أَيْنَ ما تَكُونُوا ...»، و ايشان همان ياران قائم عليه السّلام می ‏باشند. 4) عَنْ عَبْدِ الْعَظِيمِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْحَسَنِيِّ قَالَ: ‏ قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى علیه السلام: يَجْتَمِعُ إِلَيْهِ (القائمِ علیه السلام) مِنْ أَصْحَابِهِ عَدَدُ أَهْلِ بَدْرٍ ثَلَاثُمِائَةٍ وَ ثَلَاثَةَ عَشَرَ رَجُلًا مِنْ أَقَاصِي الْأَرْضِ، وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ:«‏ أَيْنَ ما تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللَّهُ جَمِيعاً إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ» فَإِذَا اجْتَمَعَتْ لَهُ هَذِهِ الْعِدَّةُ مِنْ أَهْلِ الْإِخْلَاصِ أَظْهَرَ أَمْرَهُ فَإِذَا أُكْمِلَ لَهُ الْعَقْدُ وَ هِيَ عَشَرَةُ ألف [آلَافِ‏] رَجُلٍ خَرَجَ بِإِذْنِ اللَّهِ‏. (كفاية الأثر، ص282) حضرت جواد علیه السلام فرمود: به تعداد اصحاب پیامبر در جنگ بدر، یعنی 313 نفر، از اقصا نقاط زمین نزد او جمع می شوند و این، همان فرموده الهی است که: «أَيْنَ ما تَكُونُوا ...». پس وقتی این عده از اهل اخلاص نزد او جمع شدند، خداوند امر قائم علیه السلام را آشکار می سازد. پس وقتی پیمان ميان او و یارانی که ده هزار مرد می باشند، منعقد گرديد، به اذن و اجازه الهی خروج می کند. ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
✴️ دوشنبه 👈 31 خرداد / جوزا 1400 👈 10 ذی القعده 1442👈 21 ژوئن 2021 🕌 مناسبت های دینی اسلامی . 🌙⭐️ امور دینی و اسلامی . 👶 زایمان مناسب و نوزادش مبارک و شایسته و پاک دامن و با حیا و صبور و روزی دار و درامر معاش هرگز فقیر و محتاج نگردد . ان شاءالله 🤕 مریص ان خوب گردد . ان شاءالله ✈️ مسافرت : مسافرت خوب نیست و در صورت ضرورت همراه صدقه باشد . 🔭 احکام نجوم . 🌓 امروز : قمر در برج عقرب است و انجام امور زیر نیک است : ✳️ خرید باغ و زمین . ✳️ امور کشاورزی و بذر افشانی ‌. ✳️ آبیاری . ✳️ از شیر گرفتن کودک . ✳️ غرس اشجار . ✳️ جراحی چشم . ✳️ مسهل خوردن . ✳️ استعمال دارو . ✳️ التیام زخم . ✳️ حمام رفتن . ✳️ حمله به دشمن . ✳️ و کندن چاه و کانال و قنات خوب است . 📛 و امور اساسی و زیر بنایی مثل ازدواج خوب نیست . 💇‍♂ طبق روایات، (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، باعث عزت و احترام می شود . 🔴 یا در این روز از ماه قمری ، موجب درد و الم می شود . 🔵 دوشنبه برای ، روز مناسبی است و برکات خوبی از جمله قاری و حافظ قران گردد . 👕 دوشنبه برای بریدن و دوختن روز بسیار مناسبی است و آن لباس موجب برکت میشود . ✴️️ وقت در روز دوشنبه: از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعداز ساعت ۱۰ تا ساعت ۱۲ ظهر و از ساعت ۱۶ عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن) ❇️️ ذکر روز دوشنبه : یا قاضی الحاجات ۱۰۰ مرتبه ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۱۲۹ مرتبه لطیف که موجب یافتن مال کثیر میگردد . 💠 ️روز دوشنبه طبق روایات متعلق است به و . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. 😴تعبیر خواب شب سه شنبه اگر کسی خواب ببیند تعبیرش از آیه ی 11 سوره مبارکه " هود " است . الا الذین صبروا و عملوا الصالحات .... و از مفهوم ان استفاده می شود که برای خواب بیننده کاری پیش آید که در نظر مردم مشکل باشد ولیکن چون صبر کند موجب نیکنامی و راحتی ایام عمرش میگردد .ان شاءالله و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید . 🌸زندگیتون مهدوی🌸