حرم
🌷بسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷 💠فضائل امیر المؤمنین علی علیه السلام از کتب #شیعه_و_سنی 💠 #پي
🌷بسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷
💠فضائل امیر المؤمنین علی علیه السلام از کتب #شیعه_و_سنی 💠
#پيرامون_فرزندان_حضرت (ع): 🌸🌸🌸
#بخش_بیست_و_هفتم
شريف مرتضى با اين شيوه به حجّيت اجماع اهل بيت (ع) استدلال مى كند. مراجعه كنيد به سخن او در📚 بحار الانوار ۲۳/ ۱۵۶- ۱۵۵ و تلخيص الشافى ۲/ ۲۴۰- ۲۳۹. ۴- شيخ مفيد چنان كه در طرائف/ ۱۲۰ آمده است در بيان اين حديث مى گويد: «هيچ سخنى بليغ تر از اين نيست كه كسى بگويد: در ميان شما فلانى را نهادم، چنان كه يك امير به هنگام ترك كشور، براى مردم كسى را به جانشينى خويش نهد و بگويد: فلانى را در ميان شما نهادم كه سرپرستى تان كند و در بين شما جايگاه مرا داشته باشد، يا كسى كه مى خواهد از كس و كارش دورى گزيند و قصد آن داشته باشد كسى را به وكالت خويش برگزيند كه امور آنها را انجام دهد خطاب به آنها بگويد: فلانى را در ميان شما نهادم، سخنش بشنويد و فرمانش بريد. پس اين نصّ آشكار كه احتمال ديگرى در آن راه ندارد همين گونه است، چه، پيامبر (ص) در ميان همه خلايق، اهل بيت خود را به جانشينى خويش برگزيد و دستور داد همه از ايشان فرمان برند و سر تسليم در برابرشان فرود آورند، زيرا پيامبر (ص)، خبر از عصمت ايشان داده بود و گفته بود كه آنها از قرآن جدا نمى شوند و از حكومت صواب، پا فراتر نمى نهند. » همين سخن در📚 بحار الانوار ۲۳/ ۱۱۳- ۱۱۲ به نقل از شيخ مفيد آمده است. ۵- سيّد بن طاوس در 📚طرائف/ ۱۳۰ مى گويد: «بنگريد به علم و اجماع و اتّفاق مسلمانان در اين كه فاطمه (س)، حسن و حسين (ع) همگى در امام و رئيس شان، همداستان بوده اند و بدون هيچ گونه اختلافى پيروى از على بن ابى طالب (ع) را واجب مى دانستند. اين احاديث كه همه مسلمانان به اجماع آنها را صحيح مى دانند به صراحت دليل آن است كه پيامبر در ميان آنها على بن ابى طالب (ع) را به جانشينى برگزيده و تمسّك به او و كسانى از ذريّه خود را كه براى خلافت تعيين كند ضرورى دانسته است و بدين ترتيب، پيامبر (ص)، حجّت را براى امّت آشكار ساخته است. پس آيا پيامبر (ص) در ترك خلافت و پرداختن به مخالفت، عذرى را براى مسلمانى باقى گذاشته است؟. » ۶- شيخ مظفّر در دلائل 📚الصدق ۲/ ۴۷۶ با الفاظ گوناگون به اين خبر اشاره مى كند: «هر يك از اين سخنان در بطلان خلافت شيوخ سه گانه صراحت دارد، زيرا پيامبر (ص)، گمراه نشدن امّت را براى هميشه موكول به تمسّك به ثقلين كرده و اين بدان معناست كه ضرورتا به سبب اختلاف اديان و عملكردهاى تباه، گمراهى پيش خواهد آمد. پس دانسته مى شود كه ايشان در آغاز امر به اهل بيت و قرآن تمسّك نجستند، و خلافت سه خليفه اوّل به معناى عدم تمسّك به اين دو است و به همين سبب، گمراهى پيش آمد، و اين سخن، نقضى نمى پذيرد كه امّت به واسطه بيعت با على (ع) به اهل بيت، تمسّك جست ولى با اين حال باز هم همين گمراهى پيش آمد، زيرا مقصود از تمسّك به اهل بيت، همچون تمسّك به كتاب خداست كه بايد پس از پيامبر (ص)، بلا فصل باشد، با در نظر گرفتن اين كه امّت به سبب مخالفت بسيارى از مسلمانان به على (ع) تمسّك نجستند تا جايى كه على (ع) روزگار خود را به جنگ با امّت سپرى كرد. پس كجاست تمسّك امّت به اهل بيت و كجاست تمسّك امّت به كتاب خدا و حال آن كه على (ع) بر سر تأويل همين كتاب با آنها به نبرد برخاست. » 📚ترجمه كشف اليقين، ص: ۳۳۶
~~~~~~~~⚜️🔸💠🔸⚜️~~~~~~~~
حرم
🌷بسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷 ▪️ #فضائل_و_زندگانی_حضرت_فاطمه_زهرا سلام الله علیها 🔸🔹🌸 #بخش_
🌷بسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷
▪️ #فضائل_و_زندگانی_حضرت_فاطمه_زهرا سلام الله علیها 🔸🔹🌸
#بخش_بیست_و_هفتم
شيخ صدوق در كتاب علل الشّرايع (۲۸) از ابان بن تغلب نقل ميكند كه گفت:
به امام جعفر صادق عليه السلام گفتم:
يابن رسول الله! براي چه فاطمه ي زهراء سلام الله عليها، زهراء ناميده شد؟
فرمود:
براي اينكه نور حضرت زهراء سلام الله عليها روزي سه مرتبه براي اميرالمومنين علي عليه السلام ميدرخشيد، نور صورت آن بانوي معظّمه در وقت نماز صبح، موقعي كه مردم در رختخواب خود بودند ميدرخشيد، سفيدي آن نور داخل حجرههاي اهل مدينه ميگرديد و حياطهاي آنان سفيد ميشد و ايشان از اين منظره تعجّب مينمودند و نزد پيامبر خدا صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم ميآمدند و راجع به آن نور پرسش ميكردند، پيامبر خدا صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم آنان را به جانب خانه ي زهراي اطهر سلام الله عليها روانه ميكرد، وقتي متوجّه خانه ي آن بانو شدند، ديدند او بر سر سجّاده ي عبادت نشسته و نور صورت وي از محراب عبادتش ساطع ميشود، آنان درك نمودند آن نوري كه ميديدند از نور فاطمه سلام الله عليها بوده ست.
هنگام ظهر كه فاطمه ي اطهر سلام الله عليها آماده ي نماز ظهر ميگرديد نور زردي از صورت وي ميدرخشيد و داخل خانههاي اهل مدينه ميشد كه در و ديوار خانهها و لباس و رنگ ايشان زرد ميگرديد.
وقتي از آن نور پرسش نمودند پيامبر خدا صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم آنان را به جانب خانه ي زهراي اطهر سلام الله عليها روانه
مي كرد، موقعي كه متوجّه خانه ي آن بانوي مكرّمه شدند، ديدند او در ميان محراب عبادت ايستاده و نور زردي از صورت وي ساطع ميشود آن گاه درك كردند آن نوري كه مشاهده كرده بودند از نور صورت آن حضرت [درود خداوند بر ايشان و پدرشان و شوهرشان و فرزندانشان باد ] بوده ست.
موقع غروب آفتاب، صورت حضرت زهراي اطهر سلام الله عليها سرخ و نور سرخي از صورتش ساطع ميگرديد و آن بانو براي اين نعمت شكر حضرت پروردگار را به جاي ميآورد، آن نور سرخي كه از صورت وي ميدرخشيد، داخل خانههاي مردم ميگرديد به نحوي كه حياطهاي آنان سرخ ميشد، ايشان از آن منظره متعجّب گرديدند! لذا به حضور رسول خدا صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم شتافتند و راجع به آن نور گفتگو نمودند، پيامبر خدا آنان را به طرف خانه ي زهراي اطهر سلام الله عليها فرستاد، موقعي كه آمدند، ديدند آن بانوي معظّمه بر سر سجّاده ي عبادت نشسته و مشغول تسبيح و تمجيد پروردگار است و نور قرمزي از صورت وي ميدرخشد، پس از اين جريان درك ميكردند آن نوري كه ديده بودند از نور صورت آن بانوي مكرّمه بوده است، آن نور همچنان در صورت ايشان بود تا هنگامي كه امام حسين عليه السلام متولّد شد، آن نور همچنان در صورت ما امامان، هر كدام پس از ديگري تا روز قيامت خواهد بود.
بيان: «ترتَّبَت» يعني در محرابش ثابت و مستقرّ شد، همان طور كه در لغت نيز به همين معنا آمده ست.
و يا اينكه معني اصطلاحي آن را در نظر بگيريم كه به معناي «تَهَيَّأت» ميباشد، كه قرار دادن هر چيز
در (رتبه) و مرتبه ي خود را گويند و احتمال هم دارد به معني «تَزَيَّنَت» باشد، يعني مزيّن كرد.
(۲۸) 📚- علل الشّرايع ۱ / ۱۸۰ ح ۲.
~~~~~~~~⚜️🔸💠🔸⚜️~~~~~~~~
حرم
🌷بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷 🌺🌸 #خاطرات_غدیر_خم ( حوادث اخرین سال زندگی پیامبر صلی الله علی
🌷بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷
🌺🌸 #خاطرات_غدیر_خم ( حوادث اخرین سال زندگی پیامبر صلی الله علیه و اله )
#بخش_بیست_و_هفتم
#بيعت با مولاى آب و #آينه 🌸🌺🌺
#بخش_اول
پيامبر هنوز بالاى منبر است، او نگاهى به مردم مى كند و مى گويد: «اى مردم! اكنون وقت آن فرا رسيده است كه به من تبريك بگوييد، زيرا خداوند ولايت و امامت را به عترت من داده است، از شما مى خواهم تا با على بيعت كنيد و به او با لقب «اميرِ مؤنان» سلام كنيد، خدا مرا مأمور كرده است تا از شما براى ولايت على و امامانى كه بعد از او مى آيند و از نسل او هستند، اقرار بگيرم».۱۲۳
همه مردم به چهره پيامبر چشم دوخته اند، آنها مى دانند كه پيامبر منتظر شنيدن جواب آنها مى باشد، براى همين آنها يك صدا جواب مى دهند: «ما سخن تو را شنيديم و به امامت و ولايت على و فرزندان او اقرار مى كنيم».۱۲۴
اكنون پيامبر و على (ع) از منبر پايين مى آيند.
پيامبر مى خواهد مراسم بيعت با على (ع) به صورت رسمى باشد براى همين دستور مى دهد تا زير سايه درختان، خيمه اى بر پا كنند.
آيا مى دانى اين خيمه براى چيست؟
اين خيمه سبز ولايت است!
بيا، من و تو هم كمك كنيم تا اين خيمه برپا شود.۱۲۵
پيامبر از على (ع) مى خواهد تا در اين خيمه بنشيند و مردم براى بيعت نزد او بروند.
على (ع) وارد خيمه مى شود، خيمه ولايت چه حال و هوايى دارد!
پيامبر وارد خيمه ولايت مى شود، كنار على (ع) مى ايستد، گويا پيامبر كار مهمّى با او دارد.
آيا مى دانى در ميان عرب، رسم بر اين است
كه وقتى مى خواهند رياست شخصى را بر قومى اعلام كنند بر سر او عمامه مى بندند؟
پيامبر هم عمامه مخصوص خود را به عنوان تاج افتخار بر سر على (ع) مى بندد، نام اين عمامه، سحاب مى باشد.۱۲۶
سيماى مولا، زيباتر شده است.تاج ولايت كه بر سر اوست بر جلال او افزوده است.
پيامبر از خيمه بيرون مى آيد، تا لحظاتى ديگر، مراسم بيعت با على (ع) شروع مى شود.
آنجا را نگاه كن! در اين ميان، گروهى از بزرگان قريش به سوى پيامبر مى آيند و به پيامبر مى گويند: «اى رسول خدا! تو مى دانى كه اين مردم تازه مسلمان شده اند، آنها هنوز رسم و رسوم دوران جاهليّت را فراموش نكرده اند، آنها هرگز به امامت پسر عمويت، على، راضى نخواهند شد، براى همين ما از تو مى خواهيم تا شخص ديگرى را براى رهبرى انتخاب كنى».
پيامبر رو به آنها مى كند و مى گويد:...... #ادامه_دارد
📚منابع:
۱۲۳.مسند أحمد، أحمد بن محمّد بن حنبل الشيباني (ت ۲۴۱ ه)، تحقيق: عبد اللّه محمّد الدرويش، بيروت: دار الفكر، الطبعة الثانية، ۱۴۱۴ ه.
۱۲۴.مشكل الآثار، أبو جعفر أحمد بن محمّد الأزدي الحجري الطحاوي (ت ۳۲۱ ه)، بيروت: دار صادر.
۱۲۵.مصباح المتهجّد، أبو جعفر محمّد بن الحسن بن عليّ بن الحسن الطوسي (ت ۴۶۰ ه)، تحقيق: عليّ أصغر مرواريد، بيروت: مؤسّسة فقه الشيعة، الطبعة الاُولى، ۱۴۱۱ ه.
۱۲۶.المصباح في الأدعية والصلوات والزيارات، تقي الدين إبراهيم بن زين الدين الحارثي الهمداني المعروف بالكفعمي (ت ۹۰۵ ه)، قمّ: منشورات الرضي.
حرم
🌷بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷 🌺🌸 #خاطرات_غدیر_خم ( حوادث اخرین سال زندگی پیامبر صلی الله علی
🌷بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷
🌺🌸 #خاطرات_غدیر_خم ( حوادث اخرین سال زندگی پیامبر صلی الله علیه و اله )
#بخش_بیست_و_هفتم
#بيعت با مولاى آب و #آينه 🌸🌺🌺
#بخش_پایانی
پيامبر رو به آنها مى كند و مى گويد: «ولايت و رهبرى على به انتخاب من نبوده است كه اكنون بتوانم از اين تصميم برگردم، اين دستورى است كه خدا به من داده است».
بزرگان قريش وقتى اين سخن را مى شنوند به فكر فرو مى روند.
در اين هنگام، يكى از آنها رو به پيامبر مى كند و مى گويد: «اى پيامبر! اگر مى ترسى مخالفت خدا را بكنى و على را بر كنار كنى، بيا و يكى از بزرگان قريش را در رهبرى با على شريك كن».
پيامبر از قبول اين كار خوددارى مى كند، امر امامت و ولايت به دست خداست، اگر خدا مى خواست براى على در امر امامت شريكى
قرار مى داد.۱۲۷
اين مردم نمى دانند كه ولايت و امامت، چيزى بالاتر از يك حكومت ظاهرى است، ولايت، يك مقام خدايى است كه فقط خدا آن را به هر كس كه بخواهد مى دهد.
بزرگان قريش با نااميدى خيمه پيامبر را ترك مى كنند.
آنجا را نگاه كن!
مردم آماده شده اند تا مراسم بيعت را انجام دهند، سلمان، مقداد، ابوذر و عمّار را نگاه كن، آنها در اوّل صف ايستاده اند.
همه دوستان امامت، امروز خوشحال هستند، به راستى كه امروز روز عيد است.
مردم خود را براى بيعت با على (ع) آماده مى كنند، در اين ميان، چشم من به دو نفر مى افتد.
آنها وقتى با پيامبر روبرو مى شوند سؤل مى كنند: «آيا دستور خدا اين است كه ما بايد با على بيعت كنيم يا اين خواسته خود توست؟ ».
پيامبر در جواب مى گويد: «اين دستور خداست».۱۲۸
بعد از شنيدن اين سخن، آن دو نفر نيز خود را براى بيعت آماده مى كنند.
همسفر خوبم، بيا تا ما هم با مولاى خود بيعت كنيم.
من مى خواهم بروم تا ببينم اوّلين كسى كه با على (ع) بيعت مى كند كيست؟
آيا تو با من مى آيى؟
يك صف طولانى در اينجا هست، مردم مى خواهند با مولا و آقاى خودشان بيعت كنند.
من جلو مى روم، به سوى ابتداى صف!
آقا! با تو هستم! كجا مى روى؟ برو آخر صف!
ببخشيد، من نويسنده هستم، اين هم دوستم، خواننده عزيز كتابم است، ما مى خواهيم جلو برويم تا براى تاريخ، گزارش
بنويسيم!
من به اوّل صف مى روم.
دو نفر در اوّل صف ايستاده اند، تا من مى روم اسم آنها را سؤل كنم، آنها وارد خيمه ولايت مى شوند.
صداى آنها به گوشم مى رسد: «سلام بر تو اى امير مؤنان».
بعد، آنها با على (ع) بيعت مى كنند و با صداى بلند مى گويند: «خوشا به حال تو اى على! به راستى كه تو، مولاى ما و مولاى همه مردم شدى ».۱۲۹
آيا شما آن دو نفر را مى شناسيد؟
بايد صبر كنيم تا آنها از خيمه بيرون بيايند.
ببخشيد، آيا مى شود شما خودتان را معرّفى كنيد؟
چطور شما ما را نمى شناسيد؟! من، عُمَر بن خطّاب هستم، اين هم ابو بكر است، ما اوّلين كسانى هستم كه با على (ع) بيعت كرده ايم.۱۳۰
خيلىها دلشان مى خواست كه آنها اوّلين نفر باشند، ولى ما، گوى سبقت را از همه ربوديم!
امّا من فكر مى كنم اصلاً مهم نيست نفر اوّلى باشى كه بيعت مى كنى!
مهم اين است كه اوّلين نفرى نباشى كه بيعت خود را مى شكنى!!
اگر بتوانى به پيمان خود وفادار بمانى، هنر كرده اى!
📚منابع:
۱۲۷.معاني الأخبار، أبو جعفر محمّد بن علي بن الحسين بن بابَوَيه القمّي المعروف بالشيخ الصدوق (ت ۳۸۱ ه)، تحقيق: علي أكبر الغفّاري، ۱۳۷۹ ه، قمّ: مؤّسة النشر الإسلامي التابعة لجماعة المدرّسين، الطبعة الاُولى، ۱۳۶۱ ه.
۱۲۸.المعجم الأوسط، أبو القاسم سليمان بن أحمد اللخمي الطبراني (ت ۳۶۰ ه)، تحقيق: قسم التحقيق بدار الحرمين، ۱۴۱۵ ه، القاهرة: دار الحرمين للطباعة والنشر والتوزيع.
۱۲۹.معجم البلدان، أبو عبد اللّه شهاب الدين ياقوت بن عبد اللّه الحموي الرومي (ت ۶۲۶ ه) بيروت: دار إحياء التراث العربي، الطبعة الاُولى، ۱۳۹۹ ه.
۱۳۰.المعجم الكبير، أبو القاسم سليمان بن أحمد اللخمي الطبراني (ت ۳۶۰ ه)، تحقيق: حمدي عبد المجيد السلفي، بيروت: دار إحياء التراث العربي، الطبعة الثانية، ۱۴۰۴ ه.