eitaa logo
حرم
2.3هزار دنبال‌کننده
9.4هزار عکس
6هزار ویدیو
585 فایل
❤﷽❤️ 💚کانال حرم 🎀دلیلی برای حال خوب معنوی شما🎀 @haram110 ✅️لینک کانال جذاب حرم https://eitaa.com/joinchat/2765357057Cd81688d018 👨‍💻ارتباط با ادمین @haram1
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷بسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷 💠فضائل امیر المؤمنین علی علیه السلام از کتب 💠 🌸 تهديد كسانى كه با على (ع) به برخيزند: 🌸 على (ع) عرض كرد: عموزادگان تو مرا با آزار تو مى آزارند. پيامبر (ص) با خشم برخاست و فرمود: اى مردم! هر كه على را بيازارد [او نخستين شماست در ايمان و باوفاترين شما به پيمان الهى. اى مردم! هر كه على را بيازارد] در روز رستخيز يهودى يا مسيحى برانگيخته خواهد شد. جابر بن عبد اللَّه انصارى گفت: يا رسول اللَّه! و اگر شهادت دهد كه خدايى جز اللَّه نيست و محمّد (ص) فرستاده خداست؟ پيامبر (ص) فرمود: اى جابر! اين كلمه اى است كه شما از ريختن خون آن‌ها خوددارى مى كنيد و نمى گذاريد اموالشان مباح شمرده شود و جزيه نمى دهند در حالى كه تحقير _________ _ 📚منابع: (۱) همان/ ۵۱، ح ۷۵. (۲) همان/ ۱۲۱، ح ۱۵۹. (۳) همان/ ۵۲، ح ۷۶. ترجمه كشف اليقين، ص: ۲۹۷ مى شوند. (۱) در همين كتاب «۱»- به نقل از ابو هريره آمده است كه گفت: پيامبر (ص) على، حسن و حسين و فاطمه را ديد و فرمود: من با هر كس كه به ستيز با شما برخيزد به ستيز برخواهم خاست «۲» و با هر كس كه به صلح شما روى آورد صلح خواهم كرد. _________ _ 📚منابع: (۱) همان/ ۶۳، ح ۹۰. (۲) شيخ طوسى در تلخيص الشافى ۲/ ۱۳۷- ۱۳۴ مى گويد: «اين است معاويه و ديگرى عمرو بن عاص- كه پيامبر (ص) را درك هم كرده اند- كه ميان آن دو و امير المؤمنين (ع) جنگ درگرفت و ايشان نسبت به حضرت (ع) دشمنى، آشكار كردند و به حضرت (ع) در قنوت نماز، نفرين مى كردند چندان كه شهرتش ما را از بيان آن بى نياز مى كند، در حالى كه خود از پيامبر (ص) شنيده بودند كه مى فرمود: «اى على! جنگ با تو جنگ با من و صلح با تو صلح با من است»، و «خدايا دوست بدار كسى را كه او را دوست مى دارد و دشمن بدار كسى را كه او را دشمن مى دارد و يار او را يارى رسان و يارى خود را از هر كس كه يارى خويش را از او دريغ مى ورزد دريغ بورز» و «على با حق است و حق با على و هر جا على باشد حق همان جا رود»، و اقوال و افعال ديگرى كه بيان داشتيم و هر يك دلالت دارد بر نهايت بزرگداشت و تجليل و فضل و پيشى داشتن. حد اقلّ آن، اين مى بود كه بايد عملكرد آن‌ها اقتضاى خوددارى از جنگ با على و نفرين او و پرداختن به دشمنى با حضرت (ع) را مى داشت.......... ~~~~~~~~⚜️🔸💠🔸⚜️~~~~~~~~
🌷بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷 💠فضائل امیر المؤمنین علی علیه السلام از کتب 💠 (ع): 🌸🌸🌸 (۴) حذيفة بن يمان «۴»- مى گويد: پيامبر (ص) را ديدم كه دست حسين بن على (ع) را گرفته است و مى فرمايد: اى مردم! اين حسين بن على است، پس او را بشناسيد و مقدّمش بداريد. به خدا سوگند به سبب جدّش نزد خداوند تعالى از جدّ يوسف بن يعقوب (ع) گرامى تر است. اين حسين بن على است كه جدّش و جدّه اش و مادرش و پدرش و عمويش و عمّه اش و دايى اش و خاله اش و برادرش و خودش و دوستدارانش و دوستداران دوستدارانش همگى بهشتى هستند. _________ _ (۱) 📚مناقب ابن مغازلى/ ۶۶، ح ۹۵، با قدرى اختلاف. (۲) 📚همان ۷۱، ح ۱۰۲. (۳)📚 تاريخ بغداد ۱/ ۱۳۹ و احقاق الحق ۱۱/ ۱۶- ۱۳. (۴) در مناقب ابن مغازلى بدان دست نيافتيم ولى در 📚احقاق الحق ۱۱/ ۲۸۲ به نقل از مناقب عبد اللَّه شافعى به نقل از مناقب ابن مغازلى آورده شده است. ترجمه كشف اليقين، ص: ۳۰۶ (۱) ابو هريره «۱»- مى گويد: پيامبر (ص) را ديدم كه آب دهان حسن و حسين را چنان مى مكد كه شخص، شير را. (۲) اسامة بن زيد «۲»- مى گويد: شبى براى نيازى در خانه پيامبر (ص) را كوبيدم. پيامبر (ص) به سوى من آمد در حالى كه چيزى با خود داشت كه نمى دانستم چيست. چون از نيازم فارغ شدم گفتم: اين چيست كه با خود دارى؟ ناگاه ديدم كه حسن و حسين هستند كه بر دو ران حضرت (ص) چسبيده اند. پيامبر (ص) فرمود: اين دو پسران من و دو پسر دختر من هستند. خدايا! تو مى دانى كه من آن دو را دوست دارم، پس دوستشان بدار- پيامبر، اين سخن را سه بار تكرار كرد. (۳) جابر «۳»- مى گويد: بر پيامبر (ص) وارد شدم در حالى كه حسن و حسين را بر پشت داشت و مى گفت: شتر شما چه نيكوست و شما چه بار نيكويى هستيد. (۴) ابو سعيد خدرى «۴»- مى گويد: نزد پيامبر (ص) به سخن گفتن مشغول بوديم كه نيم روز نزديك شد و پيامبر (ص) را ديديم كه گاهى به راست نظر مى كند و گاهى به چپ. هنگامى كه او را چنين ديديم آهنگ رفتن كرديم، همين كه به در رسيديم فاطمه (س) دخت پيامبر را ديديم. على (ع) به او گفت: اى فاطمه! چه چيز تو را هراسان در اين ساعت از خانه بيرون كشانده است؟ فاطمه (س) گفت: از صبح دو پسرت حسن و حسين را گم كرده‌ام و گمان مى كردم نزد پيامبر (ص) هستند. على (ع) گفت: نزد پيامبر نيستند، باز گرد و او را آزار مده كه اينك ساعت ملاقات نيست. پيامبر (ص) سخن على و فاطمه را شنيد و در حالى كه تنها لباس زير داشت به سوى آن‌ها آمد و گفت: چه چيز تو را پريشان در اين ساعت از خانه بيرون كشانده است؟...... ~~~~~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~
🌷بسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷 ▪️ علیها السلام ▪️◼️ 🔲 هنگامي كه رسول خدا (ص) رحلت كرد، انصار (مسلمين مدينه) در سقيفه ي بني ساعده (كه مركز اجتماع بود و سايباني داشت) اجتماع نمودند، و سعد بن عُباده (بزرگ طايفه ي خزرج) را از خانه ي خود بيرون آوردند تا او را خليفه ي رسول خدا (ص) و رهبر مسلمين كنند، او بيمار بود او را با بسترش به سقيفه آوردند، او سخنراني كرد و مردم را دعوت نمود تا زمام امور را بدست او بدهند. همه ي حاضران (از انصار) دعوت او را اجابت كردند، سپس بين خود به گفتگو پرداختند و گفتند: اگر مهاجران (مسلمين مكّه) بگويند: ما با رسول خدا (ص) هجرت كرديم، و اصحاب نخستين پيامبر (ص) ما هستيم، و ما از دودمان آن حضرت مي‌باشيم، چرا در مورد خلافت و امارت بعد از رسول خدا (ص) با ما ستيز مي‌كنيد؟ چه پاسخ بدهيد؟ جمعي از آنها گفتند: در پاسخ چنين اعتراضي مي‌گوئيم: مِنّا اَمِيرٌ وَ مِنْكُمْ اَميرٌ: «يك رئيس را ما انتخاب مي‌كنيم و يك رئيس را شما تعيين كنيد»، و به غير از اين پيشنهاد، هيچ پيشنهادي را نمي پذيريم. وقتي سعد بن عُباده، اين گفتگو و ترديد انصار را شنيد، گفت: هذا اَوَّلُ الْوَهْنِ : «اين آغاز سُستي و نخستين مخالفت با بيعت است». [۲۵]. [۲۵] 📚شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد ج ۶- ص ۶. ~~~~~~~~⚜️🔸💠🔸⚜️~~~~~~~~
👆👆👆 👈 عبدالمطلب گفت : من دويست شتر داشتم كه مأموران تو آن ها را مصادره كرده اند ، دستور بده آن ها را آزاد كنند ! ابرهه كه انتظار داشت عبدالمطلب در مورد حمله به كعبه با وى گفتگو كند از اين تقاضا متعجّب شد ، و گفت : شما فقط در مورد شترانت سخن مى گويى ؟ 👈 عبدالمطلب گفت : « اَنَا رَبُّ الاْبِلِ، وَ اِنَّ لِلْبَیْتِ رَبّاً سَیَمْنَعُهُ : من صاحب شترانم ، و این خانه صاحبی (خدائی) دارد که از آن دفاع می کند ». 👈 عبدالمطلب به شهر بازگشت ، و به مردم دستور داد كه در كوه هاى اطراف مكّه متفرق شده، و پناه گيرند . سپاه ابرهه به سمت خانه خدا و به قصد تخريب آن حركت كرد . فيل سواران ناگهان ابرى را مشاهده كردند كه از سمت درياى احمر به سوى آنها حركت مى كرد . وقتى كه نزديك تر شد شاهد پرندگان كوچكى بودند كه هر يك سه عدد سنگ كوچك به اندازه نخود يكى در منقار و دوتاى ديگر را در ميان پاهايشان گرفته بودند . خداوند در مقابل سپاه عظيم فيل سواران، سپاه عظيم ترى تهيّه نكرد . بلكه با اين پرندگان كوچك به مبارزه و مقابله با پيل سواران آمد . هر پرنده اى مأمور كشتن سه نفر از سپاهيان ابرهه بود . پرندگان كوچك مأموريّت خود را به طور كامل انجام داده ، و تمام سپاهيان ابرهه را به قتل رساندند . تنها يك نفر از آنان جان سالم به در برد، تا خبر شكست مفتضحانه پيل سواران را به يمن ببرد . 👈 جمعى معتقدند كه ميان ولادت پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) و هلاکت لشکر ابرهه رابطه اى وجود داشته ، گويا خداوند مى خواهد هشدار دهد كه در آينده نزديك شخصى از سرزمين مكّه ظهور خواهد كرد و اين خانه مقدّس را احيا نموده، و جهان را مملوّ از ايمان و محبّت و دوستى مى كند . 👈 در حقیقت ، اين ماجرا كه مقارن ميلاد مسعود پيغمبر اكرم ص واقع شد زمينه ساز آن ظهور بزرگ بود ، و پيام آور عظمت اين قيام ، و اين همان چيزى است كه مفسران از آن تعبير به «اِرهاص» كرده اند . 👈 به هر حال اهميت اين حادثه بزرگ بقدرى بود كه آن سال را «عام الفيل » (سال فيل) ناميدند و مبدأ تاريخ عرب شناخته شد . ✅ احمد ، پیامبر موعود تورات و انجیل 📝 در كتاب هاى موجود يهود و نصارى امروز نشانه هاى اين پيامبر بزرگ را مى يابيم . در سه مورد از انجيل يوحنا روى واژه فارقليط يا فارقليطا تكيه شده است كه در ترجمه هاى فارسى به تسلّى دهنده ترجمه شده است ، از جمله : در يك جا مى خوانيم : « و من از پدر خواهم خواست و او تسلى دهنده ديگر (فار قليطا) به شما خواهد داد كه تا به ابد با شما باشد ». 📝 در جاى ديگر آمده است : « و چون آن تسلى دهنده (فارقليطا) بيايد كه من از جانب پدر به شما خواهم فرستاد ، يعنى روح راستى كه از طرف پدر مى آيد ، او درباره من شهادت خواهد داد ». 📝 در باب بعد نيز آمده است : « ليكن به شما راست مى گويم كه شما را مفيد است كه من بروم كه اگر من نروم ، آن تسلى دهنده (فارقليطا) به نزد شما نخواهد آمد ، اما اگر بروم او را به نزد شما خواهم فرستاد ». 📝 فارقليط كه در زبان يونانى پريكلتوس يا پراقليقوس گفته مى شود، مطابق با نام احمد است و با آيه شش سوره صف كه مى فرمايد : « وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ يَأْتِي مِنْ بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ ؛ من بشارت به رسولى مى دهم كه بعد از من مى آيد و نامش احمد است » كاملًا تطبيق مى كند . 📝 بشارت ديگر در سفر تكوين و پيدايش تورات در فصل هفتم به چشم مى خورد ، كه نشانه هاى آن جز بر پيامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) تطبيق نمى كند . در جمله هاى 17 تا 20 چنين مى خوانيم : « و ابراهيم به خدا گفت : « كه اى كاش اسماعيل در حضور تو زندگى نمايد ...» و در حق اسماعيل (دعاى) ترا شنيدم ، اينك او را بركت دادم و او را بارور گردانيده به غايت زياد خواهم نمود، و دوازده سرور توليد خواهد نمود ، و او را امت عظيمى خواهم نمود » 📝 در كتاب انيس الاعلام متن اين جمله هاى تورات را كه با زبان عبرى در اختيار داشته است نقل كرده و در ترجمه آن چنين مى نويسد : «... و او را بارور و بزرگ گردانيد به ماد ماد و دوازده امام كه از نسل او خواهد بود و او را امت عظيمى خواهم نمود». 📝 سپس مى افزايد : « ماد ماد همان عبرانى محمد(صلی الله علیه و آله) است ». 📝 با توجه به اين كه پيامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) مسلماً از دودمان اسماعيل است و در بشارت فوق آمده كه او را امت عظيمى خواهد بود ، و دوازده سرور و امام به وجود خواهد آورد ، روشن مى شود كه مصداقى جز شخص پيامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) ندارد ، و اگر واژه ماد ماد نيز به آن ضميمه شود كه در متن عبرى آمده هر چند در ترجمه عربى به فارسى ، آن را نياورده اند مسأله بسيار روشن تر خواهد بود . 📝 البته بشارات متعدد ديگرى نيز از كتب عهدين ذكر كرده اند كه شرح تمام آنها به طول مى انجامد . 👇👇👇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#تربیت_نسل_مهدوی((تصحیح)) #مصاحبه 💠فرق کودک منتظر و کودکان دیگر چیست؟ - #بخش_دوم 💠حجت الاسلام علایی •┈••🌿🌹🌿✾🌿🌹🌿••┈•
4_5902420894575232516.mp3
8.69M
نکته هایی در تربیت فرزندان نقش الگویی والدین در تربیت فرزندان
🌷بسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷 🌺🌸 ( حوادث اخرین سال زندگی پیامبر صلی الله علیه و اله ) 🌸 ؟ 🌸 صداى اذان به گوش مى رسد، بيا به مسجد برويم. مسجد مدينه چقدر باصفاست! مردم در صف هاى منظّم نشسته اند و منتظر آمدن پيامبر هستند. پيامبر وارد مسجد مى شود، همه از جاى خود بلند مى شوند، پيامبر به آنها سلام مى كند و به سوى محراب مى رود. آيا چهره نورانى پيامبر را مى بينى؟ به راستى كه نگاه به چهره او غم را از دل مى زدايد. نماز بر پا مى شود، گويى كه تمام اهل آسمان به تماشاى اين نماز نشسته اند، عزيزترين بنده خدا به نماز ايستاده است. بعد از نماز، مردم دور پيامبر حلقه مى زنند، آنها سؤل مى كنند كه چه موقع به سوى مكّه حركت خواهيم كرد. پيامبر در جواب مى گويد كه بايد منتظر بمانيم تا بقيّه مسلمانانى كه در راه مدينه هستند از راه برسند، آن وقت همه با هم به سوى مكّه حركت خواهيم نمود. همسفرم! من على (ع) را اينجا نمى بينم، آيا تو مى دانى او كجاست؟ من خيلى دلم مى خواهد او را ببينم، مگر نمى دانى پيامبر بارها فرموده است كه نگاه به چهره على (ع)، عبادت است؟ امّا هر طرف را كه نگاه مى كنم او را نمى بينم، از ديگران پرس وجو مى كنم معلوم مى شود كه على (ع) به سفر رفته است. حتما مى خواهى بدانى او به كدام سفر رفته است. مدّتى پيش، وقتى كه سرتاسر سرزمين حجاز مسلمان شدند، پيامبر تصميم گرفت تا پيام اسلام را به كشور همسايه، يمن برساند. پيامبر در ابتدا خالد بن وليد را براى اين مأموريّت انتخاب نمود و او را به يمن فرستاد. خالد بن وليد، مدّت شش ماه در يمن ماند، امّا نتوانست حتى يك نفر را هم مسلمان كند.۲ براى همين پيامبر تصميم گرفت تا على (ع) را به سوى يمن بفرستد، زيرا او تنها كسى بود كه مى توانست اين مأموريّت بزرگ را انجام دهد. پيامبر على (ع) را به حضور طلبيد و به او چنين گفت: «من مى خواهم تو را به سوى يمن بفرستم تا آنان را به اسلام دعوت كنى».۳ على (ع) خود را آماده اين سفر كرد، با فاطمه و فرزندانش خداحافظى نمود و همراه با عدّه اى از سربازان نزد پيامبر آمد. پيامبر نگاهى به او كرد و او را در آغوش گرفت، اشك در چشمان پيامبر نشست. همه از علاقه پيامبر به على (ع) خبر داشتند، قطره هاى اشك بر صورت پيامبر نشسته بود. پيامبر دست خود را روى سينه على (ع) گذاشت و در زير لب سخنانى را زمزمه كرد، او در حقِّ على (ع) دعا نمود. موقع حركت فرا رسيد، پيامبر آخرين سخن خود را به على (ع) گفت: «على جان! اگر خدا يك نفر را به دست تو هدايت كند براى تو بهتر از همه دنيا مى باشد».۴ على (ع) روى پيامبر را بوسيد و در ميان پرده اى از اشك، با پيامبر خداحافظى كرد و به سوى يمن تاخت. 📚منابع: ۲.الأذكار النووية، محيي الدين أبو زكريا يحيى بن شرف النووي الدمشقي (ت ۶۷۶ ه)، بيروت: دار الفكر للطباعة والنشر، الطبعة الاُولى، ۱۴۱۴ ه. ۳.الإرشاد في معرفة حجج اللّه على العباد، أبو عبد اللّه محمّدبن محمّدبن النعمان العكبريالبغدادي المعروف بالشيخ المفيد (ت ۴۱۳ ه) تحقيق: مؤسّسة آل البيت، قمّ: مؤسّسة آل البيت، الطبعة الاُولى، ۱۴۱۳ ه. ۴.الاستذكار لمذهب علماء الأمصار، الحافظ أبو عمر يوسف بن عبد اللّه بن محمّد بن عبد البرّ القرطبي (ت ۳۶۸ ه)، القاهرة: ۱۹۷۱ م.
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹   🔹🔸🔸 و علیه 🌸✨✨ تعداد این فتنه‌ها در کلام پیامبر خدا صلی الله علیه و آله، متفاوت است. در بعضی پنج فتنه و در برخی چهار یا شش یا هفت و یا بیشتر ذکر شده است. علت این اختلاف، آن است که حضرت، گاهی فتنه‌های داخلی را میشمردند و گاهی فتنه‌های خارجی را. یا آنکه فتنه‌ها را بر اساس تأثیری که بر مسلمانان میگذارد توصیف میکردند. بررسی تعداد فتنه‌ها و یا انطباق آنها با تاریخ مسلمانان مهم نیست بلکه مهم، شناخت آخرین فتنه ای است که همه معتقدند با ظهور حضرت مهدی علیه السلام آشکار خواهد شد. در احادیث، ویژگی‌های این فتنه بسیار شبیه به توطئه اخیر غربی ها است که در ابتدای قرن حاضر دشواری‌ها و مصیبت‌های بسیاری را بر ملل مسلمان وارد کرده است، چرا که غربی‌ها در داخل سرزمین‌های اسلامی با ما جنگیده و بر ثروت و سرنوشت ما مسلط گشته اند و شرقی‌ها نیز در این توطئه با آنان همکاری کرده و بخشی از سرزمین مسلمانان را تصرف و آثار اسلام را از آن محو ساخته و آن را تحت فرمانروائی خود درآورده اند. اینها نمونه‌هایی از احادیث است: از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمود: " چهار فتنه و آشوب بر امت من وارد شود که در فتنه اول، خونها جاری و در دومی، خونها جاری و اموال پایمال و در فتنه سوم، خونها جاری، اموال پایمال و نوامیس مردم هتک شوند. اما فتنه چهارم فتنه ای کور و کر و فراگیر است و همچون کشتی گرفتار در دریای متلاطم راهی برای نجات آن دیده نشود و مردم پناهگاهی نیابند. آن فتنه از شام آغاز شود و عراق را فرا گیرد. سرتاسر جزیره را درهم کوبیده و بلا و گرفتاری، مردم را همچون پوست دباغی شده کند، هیچ کس نمی تواند بگوید: بس کنید و دست نگهدارید! اگر آن فتنه را از ناحیه ای بر طرف سازند از ناحیه ای دیگر سربرآورد " [۱] و در روایتی آمده است: " زمانی که فتنه فلسطین رخ دهد، وضع شام همچون آب درون مشک آشفته شود و چون وقت پایانش فرا رسد، پایان پذیرد. در حالی که شما جماعتی پشیمان و اندکید. " [۲] و در روایتی دیگر میگوید: " آن فتنه و آشوب، شام را احاطه میکند و عراق را در برمیگیرد، و جزیره را در هم میکوبد. " [۱] و در روایتی چنین آمده: " آنگاه فتنه ای پدید آید که هر چه سخن از پایان آن رود ادامه یابد، هیچ خانه ای باقی نماند مگر آنکه فتنه داخل آن شود، و هیچ مسلمانی نماند مگر آنکه سیلی آن را بر صورت خود لمس کند تا آنکه مردی از خاندان من ظهور نماید " [۲] برای این فتنه که به گفته تمام احادیث، آخرین فتنه قبل از ظهور است،...... ---------- 📚منابع: [۱]: ۱. الملاحم والفتن ص ۱۷. [۲]: ۲. ابن حماد ص ۶۳. به این ماجرا در بخش " نقش یهود در عصر ظهور " خواهیم پرداخت. [۱]: ۱. ابن حماد ص ۹. [۲]: ۲. ابن حماد ص ۱۰.
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹   🔹🔸🔸 رومی‌ها در فتنه شام در احادیث ظهور، به درگیرهائی گفته میشود که پس از سیطره بیگانگان بر امت اسلامی، در منطقه شام روی میدهد. یعنی غربی‌های مو طلائی بخاطر پایداری مردم، از تسلط بر منطقه پیرامون فلسطین ناتوان شده، به ناچار به دخالت مستقیم نظامی دست میزنند، این دخالت نظامی به زودی با مقاومت مسلمانان کشورهای عربی مواجه میشود. از امیر مؤمنان علیه السلام روایت شده که فرمود: " در سپیده دم ماه رمضان از مشرق ندا دهنده ای بانگ برآورد که: ای اهل هدایت گردهم آیید. و پس از ناپدید شدن شفق از مغرب، ندا کننده ای بانگ زند که: ای اهل باطل گردهم آیید... آنگاه رومیان به ساحل دریا نزدیک غار اصحاب کهف روی آورند و خداوند جوانان اصحاب کهف را با سگشان از غار برانگیزد، بین آنها دو مرد وجود دارد بنام ملیخا، وخملاها، آن دو، شاهد و تسلیم اوامر حضرت قائم علیه السلام خواهند بود. " [۱] شاید این جنبش نظامی ادامه حرکت گذشته و یا همان حرکت باشد، و طبق روایت این جریان نزدیک زمان ظهور آن حضرت خواهد بود، چرا که به دنبال ندای آسمانی در ماه رمضان حوادثی، پی در پی بوجود میآید و تا محرم ادامه مییابد، ظهور آن بزرگوار در شب و روز دهم ماه محرم به وقوع خواهد پیوست. به نظر میرسد که نیروهای غربی آهنگ سرزمین شام کرده و در عکا و صور، و طبق بعضی روایات نزدیک غار اصحاب کهف، یعنی در انطاکیه منطقه ساحلی بین سوریه و ترکیه، فرود میآیند. درباره جوانان اصحاب کهف روایاتی وارد شده که خداوند متعال آنان را در آخر الزمان ظاهر مینماید تا برای مردم علامت و نشانه ای باشد، آنها از اصحاب امام زمان عجّل الله فرجه الشّریف خواهند بود. در فصل مربوط به یاران حضرت عجّل الله فرجه الشّریف درباره آنها مطالبی خواهیم گفت. حکمت ظاهر شدن آنان به هنگام فرود نیروهای غربی و در آن برهه حساس، این است که نشانه ای خاص برای مسیحیان باشند، چرا که طبق روایات، یاران حضرت مهدی، نسخه‌های اصلی تورات و انجیل را از غاری در انطاکیه بیرون آورده و به وسیله آن با رومی‌ها و یهودیان به بحث و گفتگو خواهند پرداخت. احتمال دارد این غار، همان غاری باشد که امروز به نام اصحاب کهف معروف است و شاید هم غار دیگری باشد. در بعضی احادیث، از شورشیان روم نام برده شده که در سال ظهور حضرت مهدی علیه السلام در سرزمین رمله فرود میآیند. جابر جعفی از امام باقر علیه السلام نقل میکند که فرمود: " به زودی شورشیان روم در رمله فرود آیند، ای جابر! در آن سال، در هر منطقه ای از غرب اختلاف فراوان بوجود آید " [۱] در این رابطه، مطالبی که از اهل بیت علیهم السلام، در تفسیر آیات ابتدای سوره مبارکه روم وارد شده قابل توجه است: " الف، لام، میم، رومیان شکست خوردند، در نزدیکترین سرزمین و آنان بعد از مغلوب شدن به زودی غالب میگردند، در اندک سالی. امر و فرمان از آن خداوند است پیش (از غلبه) و پس از آن، و آن روز ایمان آورندگان، شاد میگردند به یاری خداوند. او هر کس را بخواهد یاری فرماید، و اوست عزیز و مهربان " [۲]...... ---------- 📚منابع: [۱]: ۱. بحار: ۵۲ / ۲۷۵. [۱]: ۱. بشارة الاسلام ص ۱۰۲. [۲]: ۲. روم / ۱ - ۵.
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹   🔹🔸🔸 🌸🌺🍃 از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمودند: " دو خروج از طرف ترک‌ها رخ دهد که در یکی آذربایجان ویران و در دیگری که در جزیره واقع شود. عروسان حجله نشین، به وحشت افتند، در آن هنگام خداوند، مسلمانان را یاری نماید. قربانی بزرگ خدا در میان آنان خواهد بود " [۲] اگر این روایت را به تنهایی مورد بررسی قرار دهیم، میتوان گفت که شاید این روایت مربوط به هجوم ترکان مغول به سرزمینهای اسلامی باشد، که در نخستین مرحله آن، وقتی به آذربایجان رسیدند، آن را ویران ساختند، و سپس در فرات مسلمانان بر آنها پیروز گشتند و در چشمه جالوت و سایر اماکن، قربانی بزرگی در بین آنان بود. اما اگر این روایت را کنار روایت پیشین قرار دهیم، احتمال دارد که منظور از ترک ها، روس‌ها باشند و نخستین هجوم آنها اشغال آذربایجان قبل و بعد از جنگ جهانی دوم باشد و هجوم دوم، هجوم به طرف " جزیره " است که نام مکانی در حد فاصل بین عراق و سوریه نزدیک منطقه قرقیسیا است. هجوم آنان به آن منطقه هنگام خروج سفیانی است و مفهوم پیروز شدن مسلمانان در آن درگیری پیروزی غیر مستقیمی است که با هلاکت دشمنان اسلام به دست خواهد آمد. در منطقه درگیری قرقیسیا درفش و پرچم هدایت گری یا پرچمی که پیروزی مسلمانان را به همراه داشته باشد وجود ندارد و بشارت پیامبر و امامان علیهم السلام، بدین جهت است که در این کارزار، ستمگران با شمشیرهای یکدیگر به هلاکت میرسند. د: روایات مربوط به فرود ترک‌ها در منطقه " جزیره " و " فرات " است که احتمالا مراد از ترک ها، روس‌ها هستند، زیرا فرود آنها همزمان با فرود رومیان در منطقه رمله فلسطین و سواحل آن است. قبلا اشاره کردیم که قرقیسیا منطقه ای در نزدیکی " جزیره " است که به " دیار بکر " و " جزیره ربیعه " معروف است، و مفهوم کلمه " جزیره " که در کتاب های تاریخی بیان شده، همین نقطه است، نه جزیرة العرب یا جزیره ای دیگر. این حادثه منافاتی با فرود ترکان مغول در جزیره فرات در قرن هفتم هجری ندارد، که برخی آن را از جمله نشانه‌های ظهور حضرت به حساب آورده اند، زیرا نشانه ظهور، فرود و سپس نبرد آنان با سفیانی در منطقه قرقیسیا خواهد بود. روایات آشوب گری ترکان مغول و هجوم آنان به سرزمین‌های اسلامی در زمره روایات مربوط به حوادث و پیش بینی‌ها و معجزات نبی اکرم صلی الله علیه و آله است که مسلمانان از آن آگاه بوده و در صدر اسلام نقل میکردند. در زمان حمله مغول‌ها و پس از آن، این روایات بر سر زبانها افتاد، روایاتی که فرو نشستن آشوب آنان و پیروزی مسلمانان را نیز نوید میداد. بدون آنکه اشاره ای به ظهور حضرت مهدی علیه السلام داشته باشد. اینک به نمونه ای از روایات مربوط به حمله مغول‌ها توجه کنید: از حضرت علی علیه السلام نقل شده که فرمود:...... ---------- [۲]: 📚۲. الملاحم والفتن ص ۳۲.
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹   🔹🔸🔸 در 🔸🔹🌺 ثم رددنا لکم الکرة علیهم وأمددناکم بأموال وبنین وجعلناکم أکثر نفیرا ". سپس شما را بر مسلمانانی که علیه شما برانگیختیم، پیروز گردانیم و به شما ثروت و فرزندانی عطا کنیم و از یاوران بیشتری برخوردار سازیم تا به کمک شما علیه آنان بستیزند. " إن أحسنتم أحسنتم لأنفسکم وإن أسأتم فلها.. " و آنگاه وضع شما مدتی بدین گونه ادامه مییابد و چنانچه توبه نموده و به شکرانه نعمت ثروت و اولادی که به شما بخشیدیم، نیک عمل نمودید به سود خودتان بوده و اگر به بدی و طغیان و خود بزرگ بینی پرداختید فرجام بد آن، مربوط به خودتان خواهد بود. " فإذا جاء وعد الاخرة لیسووءا وجوهکم ولیدخلوا المسجد کما دخلوه أول مرة ولیتبروا ما علوا تتبیرا " اما شما در آینده نه تنها عمل نیک انجام نمیدهید بلکه به اعمال بد روی میآورید. ما شما را مهلت میدهیم تا روزی که وقت مجازات و کیفر شما بر دومین فسادتان فرا رسد، آنگاه بندگانی از سوی خراسان را که به مراتب سخت تر از مرحله اول رفتار مینمایند، بر شما مسلط میکنیم تا آنچه را از آن بیمناک و گریزانید بر شما تحمیل کنند و چهره هایتان را غمبار و افسرده سازند. و فاتحانه وارد مسجد الاقصی گردند، همانطور که در زمان تعقیب خانه به خانه شما در مرحله اول، وارد گردیده و برتری جوئی و فسادگرائی شما را از بین بردند. " عسی ربکم أن یرحمکم وإن عدتم عدنا وجعلنا جهنم للکافرین حصیرا " شاید پروردگارتان شما را بعد از دومین کیفر با هدایت خویش مورد رحمت قرار دهد و چنانچه بعد از آن دوباره به انحراف و فساد روی آورید، ما نیز مجازات شما را آغاز میکنیم و شما را در تنگنای دنیوی قرار داده و در آخرت دوزخ را زندان و حصار شما گردانیم. * * نخستین نتیجه ای که از آیات مذکور گرفته میشود آن است که تاریخ یهود بعد از حضرت موسی در ایجاد فتنه و فساد در جامعه خلاصه میشود، تا آنگاه که مجازاتشان فرا رسد و خداوند افرادی را برانگیزد که به سهولت بر آنان چیره شوند. سپس خداوند بنا بر حکمت و مصلحت خود، یهودیان را بر آنان پیروز گرداند، و به آنها مال و اولاد فراوان دهد و یاری کنندگان آنها را در دنیا فزونی بخشد. اما یهودیان نه تنها از این اموال و یاران در جهت صلاح استفاده نمیکنند بلکه برای بار دوم در زمین به فساد و فتنه روی میآورند، البته این بار علاوه بر فساد، گرفتار خوی تکبر و برتری طلبی شده و خود را بسیار بهتر و برتر از سایر مردم جهان میپندارند. و زمانی که لحظه کیفرشان فرا رسد خداوند بار دیگر آن قوم را بر یهود چیره ساخته، و مجازات شدیدتری را در سه مرحله بر آنها فرو میفرستد. نتیجه دوم این که، گروهی که خداوند بار اول بر ضد یهودیان برمیانگیزد، به آسانی بر آنها چیره میشوند، آنگاه داخل مسجد الاقصی شده و به تعقیب خانه به خانه یهودیان میپردازند، و نیروی نظامی آنها را متلاشی میکنند. آنگاه خداوند برای بار دوم آنها را به سراغ یهودیان میفرستد و با وجود غلبه یهودیان بر آنها و زیادی یاران و هوادارانشان، ضربات شدیدتری را در سه نوبت از مسلمانان دریافت میکنند، که در اولین نوبت، چهره‌های پلید آنان را آشکار و آنها را رسوا ساخته و همانند نبرد سابق، فاتحانه وارد مسجد الاقصی میشوند......
. ✔️ آیا برای قبور علیهم السلام نمی خورید ⁉️ 1⃣ ثواب زیارت حضرت مجتبی علیه السلام رسول خدا صلّی الله علیه و آله به حسین بن علیّ علیه السلام فرمود: هرکس برادرت را در حال حیات و ممات زیارت کند، بر عهده من است که روز قیامت او را زیارت کنم، و از گناهانش رهایی بخشم، و او را داخل بهشت کنم. 📚 بحار الأنوار، ج‏100، ص141-142 به نقل از ثواب الاعمال رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: هر کس حسن بن علی علیه السلام را در بقیع زیارت کند، روزی که قدم ‌ها بر صراط می ‌لغزند، قدم او بر صراط استوار خواهد بود. 📚بحار الأنوار، ج‏100، ص141به نقل از امالی صدوق رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: ‌ای علی! هرکس دو پسرت را در حال حیات یا بعد از مماتشان زیارت کند، ضمانت می ‌کنم که روز قیامت، وی را از ترس ‌ها و سختی‌ های آن روز نجات بخشم و با من در درجه من قرار گیرد. 📚بحار الأنوار، ج‏100، ص142 به نقل از کامل الزّیارات رسول خدا صلّی الله علیه و آله به حسن بن علی علیه السلام فرمود: عده‌ای تو را به منظور نیکی و صله با من، زیارت می ‌کنند، پس روز قیامت، آنها را در موقف زیارت می ‌کنم، و بازوان آن‌ها را می ‌گیرم، و از ترس‌ها و سختی‌های آن روز نجات می ‌دهم. 📚بحار الأنوار، ج‏100، ص145 به نقل از کتاب الفصول رسول خدا صلّی الله علیه و آله به حسین بن علی علیه السلام فرمود: هرکس برادرت را بعد از موتش، زیارت کند، به بهشت می ‌رود. 📚بحار الأنوار، ج‏100، ص142 به نقل از کامل الزّیارات 2⃣ ثواب زیارت حضرت باقر علیه السلام حضرت صادق علیه السلام فرمود: هرکس پدرم را زیارت کند، بهشت برای او خواهد بود، و هرکس این عمل را با بی ‌رغبتی ترک کند، روز حسرت، حسرت خواهد خورد. 📚بحار الأنوار، ج‏100، ص145 به نقل از کامل الزّیارات 3⃣ ثواب زیارت حضرت صادق علیه السلام حضرت صادق علیه السلام فرمود: هرکس مرا زیارت کند، گناهانش آمرزیده می ‌شود و فقیر نمی ‌میرد. 📚بحار الأنوار، ج‏100، ص145 به نقل از تهذیب الاحکام حضرت عسکری علیه السلام فرمود: هرکس حضرت صادق علیه السلام را زیارت کند، از (درد) چشم شکایت نمی‌ کند، و بیماری طولانی مدّت به او نمی ‌رسد، و مبتلا (به بیماری) از دنیا نمی ‌رود. 📚بحار الأنوار، ج‏100، ص145 به نقل از تهذیب الاحکام ⚡️علی مع الحق والحق مع علی⚡️ 📚پخش و نشر معارف اهل البیت علیهم السلام @haram110
🌷بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷 🌺🌸 ( حوادث اخرین سال زندگی پیامبر صلی الله علیه و اله ) افتخار بر 🔸🔹🍃 همان گونه كه آب اين بركه، تشنگان كوير را جانى تازه مى بخشد، ولايت على (ع) هم تشنگان مسير كمال را جانى ديگر خواهد بخشيد. مردم از آيه مهمّى كه بر پيامبر نازل شده است خبر ندارند. صداى پيامبر سكوت صحرا را مى شكند: «شتر مرا بخوابانيد! به خدا قسم، تا دستور خداى خويش را انجام ندهم از اين سرزمين نمى روم ».۸۶ همسفرم! اينجا سرزمين مقدّسى است، خدا اينجا را براى بيعت مردم با على (ع) انتخاب كرده است سرزمين عرفات، شايسته اين نبود تا جشنِ ولايت على (ع) در آنجا برگزار شود، امّا اين سرزمين شايستگى دارد تا آيينه تمام نماى ولايت شود. شتر پيامبر را به زمين مى خوابانند و پيامبر از شتر پياده مى شود. چهره پيامبر از خوشحالى مى درخشد، هيچ كس پيامبر را تا به حال اين قدر خوشحال نديده است. به خدا قسم، هيچ قلمى نمى تواند اين شادى پيامبر را به تصوير بكشد! مردم، همه در تعجّب هستند، آنها نمى دانند چرا پيامبر دستور توقّف داده است. همسفرم! يادت نرفته كه جمعيّت اين كاروان، ۱۲۰ هزار نفر است! نگاه كن! اوّل كاروان چند كيلومتر جلوتر از ما هستند، خيلى‌ها هم هنوز از ما عقب ترند، من فكر مى كنم كه طول اين كاروان چندين كيلومتر بشود.۸۷ بايد صبر كنيم تا همه به اينجا برسند. پيامبر دستور مى دهد تا چند سوار نزد او بروند، پيامبر به آنها دستور مى دهد تا به همه كسانى كه جلوتر رفته اند خبر بدهند كه برگردند. همچنين پيامبر عدّه اى را مى فرستد تا به آنهايى هم كه عقب هستند خبر بدهند كه زودتر خود را به اينجا برسانند، همه بايد كنار اين غدير جمع بشوند. 📚منابع: ۸۶.فتح الباري شرح صحيح البخاري، أحمد بن على العسقلاني (ابن حجر) (ت ۸۵۲ ه)، تحقيق: عبد العزيز بن عبد اللّه بن باز، بيروت: دار الفكر، الطبعة الاُولى، ۱۳۷۹ ه. ۸۷.فتح القدير الجامع بين فنّي الرواية والدراية من علم التفسير، محمّد بن علي بن محمّد الشوكاني (ت ۱۲۵۰ ه). ۸۸.فرائد السمطين
2_5413649849604114847.mp3
22.58M
🖌 شرح خطبه 👈🏻(در بستر 😭) 📥پیشنهاد دانلود🔹نشر دهید... شیخ حفظ الله 🏴اللهم عجل لولیک الفرج🏴
از سبک زندگی «پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌» 🔹
2_5413649849604114847.mp3
22.58M
🖌 شرح خطبه 👈🏻(در بستر 😭) 📥پیشنهاد دانلود🔹نشر دهید... شیخ حفظ الله 🏴اللهم عجل لولیک الفرج🏴
* 💞﷽💞 ‍ رمان: نویسنده: —رضوان دیشب داشتم با خودم فکر می کردم این روز ها آرزومون کنیزی امام زمانه.اینکه یکی از یار های اماممون باشیم نه خاری توی چشمشون و استخوانی در گلوشون.با خودم گفتم چی میشد ماهم جز اون سیصد و سیزده نفر بودیم.یهو صدای تلویزیون رو که زیاد کردم مداحی می خواند:قدم قدم با یه علم... رضوان اگر بدونی چه حالی داشتم.به خودم یک پوزخند زدم و گفتم:ما جز بیست میلیون زائر حسین (ص) هم نیستیم چز برسه به سیصد و سیزده نفر مهدی (عج). این حرف زینب عجیب حالم رو دگرگون کرد.تا آخر راه دانشگاه هیچی نگفتیم.یعنی هیچ حرفی نمیومد به دهنمون که بگیم.چی بگیم آخه؟از حسرتمون بگیم؟از اینکه جا موندن چه حسی داره؟ وارد کلاس که شدیم نرگس رو دیدیم که نشسته رو صندلی و داره اشک میریزه و می خنده.دست و پاهام شل میشه.یعنی چی شده؟ میرم سمت نرگس.حالش دست خودش نیست.دو طرف بازو هاش رو میگیرم و میگم: -چی شده نرگس؟چی شده؟چرا گریه می کنی؟ صداش می لرزه.هق هق گریه نمی زاره حرف بزنه.چنگ میزنه به چادرم.با صدای خفه و هق هق وسط حرف هاش میگه: _رضوان منم رفتنی شدم.اسمم رفت توی لیست.منم رفتنی شدم خواهری.برای منم مثل مسلم نامه اومد رضوان.منم رفتنی شدم. دیگه اختیارم دست خودم نبود.پاهام دیگه یاری نمی کرد که بایستم.فقط فهمیدم زینب که کنارم ایستاده بود نشست کف زمین کلاس. با بغض شروع کردم به نوشتن امروزم: حبیب بن مظاهرهنگام رفتن به کربلادر دکان عطاری با مسلم بن عوسجه رو به رو شد.از او پرسید:کجا می روی؟مسلم گفت:حنا می خرم تا به حمام بروم و محاسنم را خضاب کنم.حبیب گفت:الان زمان این کارها نیست،از حسین نامه رسیده و باید رفت.مسلم تا این خبر را شنید حتی به خانه نرفت و راهی کربلا شد... ما قناری ها کجا،کوچ زمستانی کجا؟ سهم ما در این قفس تنها تماشا کردن است!.... 🌸 پايان قسمت اول بخش دوم 🌸 کپی بدون اجازه و ذکر نام نویسنده مجاز نیست. بامــــاهمـــراه باشــید
* 💞﷽💞 ‍ ‍ رمان: نویسنده: سریع رفتم از توی کوله پشتی ام دوتا چادر گل گلی خیلی خوشگل که مامان بزرگ از مکه برام اورده بود رو در اوردم و رفتم توی نماز خونه.یکی از چادر ها رو که گل های ریز صورتی داشت گرفتم سمتش و گفتم: -بیا خانوم خانوم ها.این چادر تمیز و نو است.برای خود خودت.عطر یاس میده.بیا بگیرش دیگه. گلی همین طوری مات و مبهوت نگاهم میکردم.چادر رو توی دستش جا دادم و خودم هم چادرم رو عوض کردم.وقتی برگشتم و نگاهش کردم این دفعه من بودم که مات و مبهوت او شدم.چقدر چادر بهش میومد.صورتش شده بود یک گوله نور.نتونستم جلوی اشک هامو بگیرم و همون جا نشستم رو زمین و گریه کردم.دستش رو گذاشت رو شونه ام گفت: رضوان.رضوان چی شدی؟مگه من چی کار کردم.بد شدم؟ —نه عزیزم چه بدی.خیلی خوشگل شدی. مکثی کردم و ادامه دادم: —حتی خوشگل تر از قبل. هیچی نگفت و همین جوری نگاهم کرد.بلند شدم و قامت بستم.او هم کنار من.بلند بلند نمازم را خواندم.بعد از نماز دستش را گرفتم و فشار دادم: -حاج خانوم تقبل الله. خندید و گفت: —اتوبوس رفت ها بدو بریم. سریع آماده شدیم و از نمازخونه بیرون رفتیم.سریع تر راه رفتیم تا به اتوبوس برسیم.ناگهان چادرم پیچید توی پاهام و خوردم زمین.دست هام رو حائل زمین کردم تا با صورت نخورم.گلی جیغ کوتاهی کشید و دست هایم رو گرفت و بلندم کرد.از پله های اتوبوس بالا رفتیم و روی صندلی هامون نشستیم.تازه فهمیدم کف دستم خون اومده و دست گلی هم خونی شده.سریع از توی کوله پشتی اش دستمالی در اورد و گذاشت رو دست های زخمی ام.بهم گفت: - میگم چادر دست و پاگیره می گی نه. لبخندی زدم و گفتم: -آره چادر دست و پام رو میگیره تا نرم سمت گناه. —مگه حجاب فقط چادره؟ -تو قبول داری حضرت زهرا بهترین بانوی عالم هستند؟ —خب آره. -چادر حجاب حضرت زهراست پس بهترین حجابه منم همیشه بهترین هارو دوست دارم. —درسته.ولی سخته.گرمه و کلی چیز های دیگه. -می دونی الماس چه جوری تشکیل میشه؟ببین الماس اول یک چیز سیاه و بی ارزش بوده.اما بر اساس یک سری فشار ها و گرما و ترکیب ها از اون چیز بی ارزش میشه الماس.ببین الماس از اول الماس نبوده یه چیز هایی رو تحمل کرده که شده الماس. —هنوز کلی سوال دارم ازت رضوان.انگار تو یک آبی و من دارم از تو سیراب میشم.ولی الان خستم.خیلی خسته.بزار برای بعد. دستمال رو از دستش می گیرم و پا میشم.لبخند میزنم میگم: -بخواب عزیزم.شب بخیر. —رضوان رضوان چادرت خاکی شده ها. -عیب نداره بزار مثل چادر مادرم بشه. —مگه چادر مادرت چه جوری بوده؟ -جوری نبوده.هولش دادن خورده زمین.چادرش خاکی شده. امروز با بغض نوشتم: حجاب همان چادری بود که پشت در خانه سوخت،ولی از سر فاطمه نیوفتاد... 🌸 پايان قسمت هفتم پخش دوم 🌸 امیدوارم لذت برده باشید🌷 کپی بدون اجازه و ذکر نام نویسنده مجاز نیست.
* 💞﷽💞 ‍ رمان: نویسنده: چون اول راه بود تقریبا تند تند اومده بودیم یک ذره خسته شده بودیم.وقت نماز بود برای همین قرار شد یک ذره کنار جاده استراحت کنیم و نماز بخونیم.بعد هم بگردیم دنبال موکب برای خواب. چندتا صندلی کنار هم دیگه پیدا کردیم و نشستیم به صحبت کردن و چایی خوردن.غروب بود و هوا خیلی دلچسب بود.نسیم خنکی میومد و چادرامون رو تکون می داد. با خودم گفتم این نسیم از کربلاست.بوی سیب دارد با خودش.سلام منو به حسین برسون.بگو بهم امون بده برسم... صدای خش خش راه رفتن اون همه زائر کنار غروب آفتاب بی نظیر بود.خش خش که نه.بعضی از عراقی ها بچه های کوچیکشون رو گذاشته بودن توی این کارتون های میوه و با بندی روی زمین می کشیدنشون.بچه ها هم خوشحال از کنار ما که رد میشدن باهامون بای بای می کردن. آره دیگه.توی راه کربلا بودن.ولی باباشون اونا رو میبرد.چرا خوشحال نباشن.بابا نباشه عموشون که هست... عمو نباشه داداششون که هست... اصلا هیچ کسی نباشه دشمن نیست که... تازیانه نیست که... لب تشنه نیست که... بگذریم... بعد از کمی استراحت بلند شدیم بریم نماز خونه پیدا کنیم ولی از کمبود جا مجبور شدیم یک کارتون روی خاک ها بیاندازیم و به نوبت نماز بخونیم و اون نماز چقدر به ما چسبید.نزدیکی های کربلا...توی صحرا....نماز اول وقت...روی خاک.... باز هم بگذریم... ولی زمان مثل برق و باد می گذشت.نمی دونستیم قراره وقتی برگشتیم حسرت ثانیه ثانیه های این سفر رو بخوریم.هیچکس توی سفر نمی فهمه.ولی وقتی برگردی تازه می فهمی کجا بودی و به سمت کی میرفتی... نوشتم: دست خودم نبود عاشقت شدم بر طالعم نوشته بود عشاق الحسین 🌸 پايان قسمت يازدهم بخش دوم 🌸 امیدوارم لذت برده باشید🌷 کپی بدون اجازه و ذکر نام نویسنده مجاز نیست