eitaa logo
حرم
2.7هزار دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
7.8هزار ویدیو
726 فایل
❤﷽❤️ 💚کانال حرم 🎀دلیلی برای حال خوب معنوی شما🎀 @haram110 ✅️لینک کانال جذاب حرم https://eitaa.com/joinchat/2765357057Cd81688d018 👨‍💻ارتباط با ادمین @haram1
مشاهده در ایتا
دانلود
تو بخاطر از یه چیزایی بگذر! 👇متنی قابل تأمل و تاثیرگذار👇 ما دو مدل داریم! ✔️مدل اول ؛ صرفا مدل هستن: مثلا تو آقا پسرها؛ اهل ریش ، هیئت ، ولایی و عاشق رهبر ، مشکی پوش محرم و صفر ، کربلا و مشهد برو و مداحی گوش بده و یه سری از این کارایی که خودتون بهتر از من میدونید!! . توی دختر خانم ها هم اهل ، چادر ، روضه ، پوشش های خاص ، اهل زیارت ،اهل نماز و دعا و یه سری کارایی که باز شما بهتر از من ازش اطلاع دارید!! . ❓اجازه هست به این آدما بگیم مذهبی ؟ از من چرا اجازه میگیری ؟ ولی اگه به صرف همین رفتار ها به یکی گفتی مذهبی و فردا یه کاری کرد که از شدت تعجب شاخ درآوردی ، مسئولیتش با خودته !!! . . ✔️مدل دوم اما؛ گاهی وقتا ظاهرشون هم شاید خیلی مذهبی خفن نیست ، تو چشمم شاید نیان ، ادا و فیلمم بلد نباشن بازی کنن ، ولی یه جوری زندگی میکنن که دوست داری از زندگی شون مستند تهیه کنی و همه جا جار بزنی ؛ آهای من یه پیدا کردم!! بیایید ببینید تا از دستتون در نرفته! . من نمیدونم و برام جای سواله! آقا پسر و دختر خانم هایی که ادعای مذهبی بودن و ولایی بودنشون میشه ، چرا رنگ رو گرفتن؟! خدا وکیلی خودت فکر کن چند تا پسر مومن و بخاطر اینکه وضع مالیش و حساب بانکیش توپ نبوده رد کردی؟! . یا جهیزیه ای که تهیه کردی ، چقدش سبک ی زهرائیه؟! چقد از وسائلی که میگیری واقعا به دردت میخوره؟ چقدش مارکه؟ چقدش تولید داخله؟ دختر مذهبی و چشم و هم چشمی؟!؟ دختر مذهبی و جهیزیه ؟! دختر مذهبی و دل سوزوندن؟! . . اگه موقع ازدواج ؛ علوی و زهرایی انتخاب نکردیم ؛ بعیده زندگی مون هم شیرینی زندگی زهرائی رو بچشه! این زندگی ها ظاهرشون میبره ولی تو دلش یه سرمائی هست که که اصلا عاشقانه و خدایی نمیتونه باشه! . ✅تو بخاطر خدا از یه چیزایی بگذر! ببین چطوری زندگیتو برات میکنه... ✍حجت الاسلام شهاب افشار _______________________ 🆔 @haram110 👈
💕 🍃 👑 👇متنی قابل تأمل و تاثیرگذار👇 ما دو مدل داریم! ✔️مدل اول ؛ صرفا مدل هستن: مثلا تو آقا پسرها؛ اهل ریش ، هیئت ، ولایی و عاشق رهبر ، مشکی پوش محرم و صفر ، کربلا و مشهد برو و مداحی گوش بده و یه سری از این کارایی که خودتون بهتر از من میدونید!! توی دختر خانم ها هم اهل ، چادر ، روضه ، پوشش های خاص ، اهل زیارت ،اهل نماز و دعا و یه سری کارایی که باز شما بهتر از من ازش اطلاع دارید!! ❓اجازه هست به این آدما بگیم مذهبی ؟ از من چرا اجازه میگیری ؟ ولی اگه به صرف همین رفتار ها به یکی گفتی مذهبی و فردا یه کاری کرد که از شدت تعجب شاخ درآوردی ، مسئولیتش با خودته !!! ✔️مدل دوم اما؛ گاهی وقتا ظاهرشون هم شاید خیلی مذهبی خفن نیست ، تو چشمم شاید نیان ، ادا و فیلمم بلد نباشن بازی کنن ، ولی یه جوری زندگی میکنن که دوست داری از زندگی شون مستند تهیه کنی و همه جا جار بزنی ؛ آهای من یه پیدا کردم!! بیایید ببینید تا از دستتون در نرفته! من نمیدونم و برام جای سواله! آقا پسر و دختر خانم هایی که ادعای مذهبی بودن و ولایی بودنشون میشه ، چرا رنگ رو گرفتن؟! خدا وکیلی خودت فکر کن چند تا پسر مومن و بخاطر اینکه وضع مالیش و حساب بانکیش توپ نبوده رد کردی؟! یا جهیزیه ای که تهیه کردی ، چقدش سبک ی زهرائیه؟! چقد از وسائلی که میگیری واقعا به دردت میخوره؟ چقدش مارکه؟ چقدش تولید داخله؟ دختر مذهبی و چشم و هم چشمی؟!؟ دختر مذهبی و جهیزیه ؟! دختر مذهبی و دل سوزوندن؟! اگه موقع ازدواج ؛ علوی و زهرایی انتخاب نکردیم ؛ بعیده زندگی مون هم شیرینی زندگی زهرائی رو بچشه! این زندگی ها ظاهرشون میبره ولی تو دلش یه سرمائی هست که که اصلا عاشقانه و خدایی نمیتونه باشه! ✅تو بخاطر خدا از یه چیزایی بگذر! ببین چطوری زندگیتو برات میکنه... 🍃 @haram110
حرم
#عاشوا_شانزدهم ⁉️ هدف سیدالشهدا علیه السلام از #خروج چه بود؟؟ ✅ إنّی ما خَرَجتُ اَشِراً و لا بَط
⁉️ هدف سیدالشهدا علیه السلام از چه بود؟؟ ✅ إنّی ما خَرَجتُ اَشِراً و لا بَطِراً و لا مُفسِداً و لا ظالِماً، اِنَّما خَرَجتُ لِطَلَبِ الاصلاحِ فی اُمَّهِ جَدّی، اُریدُ اَن آمُرَ بِالمَعرُوفِ و اَنهی عَنِ المنکَرِ وَ اَسیرَ بِسیرهِ جَدّی وَ اَبی عَلیَّ بن اَبی طالبٍ. 〰〰〰〰〰〰〰 ...هنگامی که امام فرزند شیرخوار عطشانش را به سوی سپاه دشمن آورد و از آنها درخواست جرعه‌ای آب کرد، بین لشکر دشمن اختلاف افتاد...گروهی می‌گفتند: او را گناهی نیست، به او آب دهید! دسته‌ای دیگر می‌گفتند: هرگز آنها را سیراب نکنید و از اهل خانواده احدی را زنده نگذارید! عمر بن سعد به حرملة بن کاهل اسدی رو کرد و گفت: حرمله، اختلاف را از بین ببر! ....حرمله تیری به سوی....💔.... امام حسین علیه السلام دست خود را از خون کودک پر می‌کرد و به آسمان پرتاب می‌نمود و می‌فرمود: 💠 آنچه بر من نازل شده‌ است سهل است زیرا در پیشگاه خداوند است،....خدایا تو گواهی بر قومی که شبیه‌ترین فرد به رسولت را کشتند، آنها بسته‌اند که احدی از خاندان پیامبرت را زنده نگذارند. (مقتل الحسین/مقرم۳۴۴- مقتل ابی‌مخنف۸۳- تاریخ طبری۴۴۸/۵) 〰〰〰〰〰〰 پ.ن: ✅✅ مطرح کردن اجبار به بیعت با یزید، با توجه به علم خلفای وقت به عدم امکان وقوع چنین امری، به دست آوردن دستاویزی بود تا آثار اهل بیت علیهم السلام را محو و نابود کنند. علت حرکت و خروج سالار شهیدان تمکین امر الهی است و علت حرکت و ایشان از مدینه و آنگاه مکه، از خود و آل الله علیهم‌السلام و حفظ حرمت بیت‌الله ، و با است. و راهی شدن آن حضرت به سمت کوفیان، عدم بی‌اعتنایی به درخواست مردم،اتمام حجت با مردمان و امتحان هر آن کسی است‌ که در مسیر این کاروان قرار می‌‌گیرد یا صدای غربت و یاری طلبی حجت خدا را می‌شنود؛ 💡به خاطر داشته باشید:: 🔚حکومت حق الهی اهل بیت علیهم‌السلام است ولی امام وظیفه ندارد برای گرفتن حکومت، خود را به کشتن دهد و قیام بالسیف تنها بر عهده امام عصر ارواحنافداه است. 🔚 علم و آگاهی امام به شهادت‌شان ، انگیزه امام به قصد و انگیزهء خلع از خلافت را کاملا منتفی می‌کند! و اثبات این آگاهی در انگیزهء حرکت حضرت دخیل است، لذا برخی شدیدا در صدد انکار آن هستند تا بگویند حضرت از شهادت خود آگاه نبوده است!! جایی که ام‌سلمه نقل می‌کند که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود، امام حسین علیه السلام ۶۰ سال پس از هجرت من به شهادت می رسد چگونه سیدالشهداء از آن بی‌خبر می‌ماند؟؟!! (المعجم الکبیر الطبرانی ۱۰۵/۳- تاریخ مدینه دمشق۱۹۸/۱۴- تاریخ بغداد ۱۵۲/۱ و....) آثار و اخباری که در این زمینه وارد شده و اثبات کنندهء مدعای ماست، 2 قسم است: 1⃣ قسم اول: آنچه دلالت بر دانش وسیع همه معصومین دارد. 2⃣ قسم دوم: روایات حاکی از اطلاع سیدالشهداء علیه‌السلام از شهادت در این سفر . ✔️ادامه دارد......
حرم
‍ #عاشورا_بیستم #پیشگویی ⁉️ هدف سیدالشهدا علیه السلام از #خروج چه بود؟؟ ✅ إنّی ما خَرَجتُ اَشِراً
⁉️ هدف سیدالشهدا علیه السلام از چه بود؟؟ ✅ إنّی ما خَرَجتُ اَشِراً و لا بَطِراً و لا مُفسِداً و لا ظالِماً، اِنَّما خَرَجتُ لِطَلَبِ الاصلاحِ فی اُمَّهِ جَدّی، اُریدُ اَن آمُرَ بِالمَعرُوفِ و اَنهی عَنِ المنکَرِ وَ اَسیرَ بِسیرهِ جَدّی وَ اَبی عَلیَّ بن اَبی طالبٍ. 〰〰〰〰〰〰〰 آثار بسیاری دلالت دارد که جماعتی از معاصرین حضرت ، اعم از آشنا و بیگانه، دوست و دشمن، زن و مرد ، از شروع حرکت از مدینه تا هنگامی که کاروان با جناب نمود، همه نتیجه این حرکت به سمت عراق را کشته شدن حضرت می‌دانستند. ⁉️‼️حال یک سوال از کسانی که به گزاف ادعا می‌کنند: امام برنامه در سر داشتند ولی موفق نشدند و اتفافات‌ آنگونه که حضرت تصور می‌کرد پیش نرفت!! 👈 آیا امکان دارد عاقبت اندیشی حجت خدا از افراد عادی کمتر باشد و حدس آنها مطابق واقع باشد اما حضرت نداند که سرانجام این حرکت چیست؟؟! _ ⚠️⚠️ در پی انتشار خبر امتناع حضرت از بیعت با و سفر ایشان، دیگر عذری باقی نمی‌ماند و باید همه به سرعت نزد حضرت شتافته و برای یاری ایشان اعلام آمادگی می‌نمودند؛ ولی با تأسف دیده می‌شود که حتی کسانی که به آن حضرت علاقه داشتند و حضرت آنها را خیرخواه و دلسوز می‌دانست به جای تسلیم بودن در برابر حجت خدا و پرسیدن نظر ایشان و اطاعت، شروع به پیشنهاد دادن کردند و بعضی دیگر- العیاذ بالله- روش حضرت را تخطئه کردند، امثال که شدیدترین و اهانت‌بارترین صحبت از او گزارش شده است؛ این افراد باید جایگاه خویش را نسبت به حجت خدا درک می‌کردند و از امام می‌پرسیدند که ما چه کنیم؟ نه اینکه نظر خویش را قابل عرضه بر امام دانسته و بگویند: چه کار کن! اینان فراموش کردند که پیامبر رحمت صلی الله علیه و آله فرمودند: 💠 نمی‌خواهد به اهل بیت چیزی تعلیم دهید که آنها از شما داناترند. (قسمتی از در اسناد فراوان شیعه و سنی برای نمونه بحارالانوار۸۴/۱۱) 👈👈 به هر رو ، پاسخهای گوناگون حضرت به اقتضای کسانی که با ایشان مخالفت می‌کردند، در مواردی که حضرت پاسخ فرمودند، استنادی قاطع است در یافتن انگیزه آن حضرت و اثبات مدعای مطروحه ما در انگیزه‌های و حرکت ایشان؛ ⬇️ این پاسخها به شرح زیر است: -پیامبر به من دستوری داده که باید اجرا کنم. -در رویا پیامبر را دیدم و فرمان آن حضرت را امتثال می‌کنم. -من بهتر می‌دانم کجا کشته می‌شوم. -هر جا باشم بنی‌امیه مرا می‌کشند، عراق هم نروم آنان مرا خواهند کشت. -از خدا طلب خیر می‌کنم تا چه پیش آید. -آنها مرا رها نمی‌کنند تا به زور از من بیعت گیرند و مرا بکشند. -من تصمیم خویش را گرفته‌ام. -اگر در کربلا کشته شوم بهتر است که حرمت خانه خدا شکسته شود. -از پستی دنیاست که سر حضرت یحیی نزد زن بدکاره‌ای هدیه برده شد. -کوفیان نامه نوشتند تا نزد آنان بروم. -آنها امیدوارند که حق زنده و بدعت‌ها نابود شود‌‌. -حضرت مسلم نوشته که اهل کوفه بر یاری من اجتماع و به واسطهء او با من بیعت کرده‌اند. -برای باید نزد کوفیان بروم. -جز آنچه خدا برای ما نوشته پیش نمی‌آید و آنچه قضای الهی است واقع خواهد شد. -من برنمی‌گردم. -شما از رفتار من بیزارید و من از رفتار شما. -مرا از مرگ می‌ترسانی؟مرگ عار نیست. - ما با کوفیان پیمان و قرار داریم، نمی‌خواهیم پیمان شکنی کنیم. -تقوا داشته باش و از یاری من دست برندار. -می‌دانم شما از روی خیرخواهی و دلسوزی صحبت می‌کنید. -اگر پیامبر خبر از کشتن من در عراق داده، پس چاره‌ای نیست و من حتما آنجا کشته می‌شوم. -رأی صحیح بر من مخفی نیست، کسی نمی‌تواند بر امر الهی غالب شود. -من می‌توانم با یاری فرشتگان با آنها بجنگم(آنها را نابودشان کنم) ولی محلّ شهادت من آنجاست. -اگر من سر جایم قرار بگیرم خدا مردم را به چه امتحان کند؟(یعنی حرکت من امتحان الهی است) _
حرم
‍ #عاشورا_بیست_و_یکم ⁉️ هدف سیدالشهدا علیه السلام از #خروج چه بود؟؟ ✅ إنّی ما خَرَجتُ اَشِراً و لا
‍ ‍ ⁉️ هدف سیدالشهدا علیه السلام از چه بود؟؟ ✅ إنّی ما خَرَجتُ اَشِراً و لا بَطِراً و لا مُفسِداً و لا ظالِماً، اِنَّما خَرَجتُ لِطَلَبِ الاصلاحِ فی اُمَّهِ جَدّی، اُریدُ اَن آمُرَ بِالمَعرُوفِ و اَنهی عَنِ المنکَرِ وَ اَسیرَ بِسیرهِ جَدّی وَ اَبی عَلیَّ بن اَبی طالبٍ. 〰〰〰〰〰〰〰 ✍... سیدالشهدا علیه السلام در مورد امتناع بیعت با یزید به افراد متعدد مطالبی فرموده‌اند که برخی ، به لغزش گمان می‌کنند پس علت حرکت و خروج امام علیه‌السلام ، بر علیه یزید و قصد خلع او بوده است!! برای رفع این شبهه، در ابتدا به مدلول برخی از کلمات حضرت سلام الله علیه ، در این مورد توجه فرمایید: - من در هیچ شرایطی حاضر به بیعت با یزید نیستم. - من هیچگاه پستی و ذلت را نمی‌پذیرم. - هنگامی که جدم بفرماید خلافت بر فرزندان ابوسفیان حرام است چگونه ممکن است من با آنها بیعت کنم؟ - ما خاندان نبوت و رسالت هستیم و یزید شخصی فاسق، شرابخوار و ...است؛ کسی مثل من با کسی مانند او بیعت نخواهد کرد. - در پاسخ به مروان که گفت: با یزید بیعت کنید که برای دین و دنیای شما بهتر است، فرمودند: باید با اسلام خداحافظی کرد (و فاتحه اسلام را خواند) که امت دچار فرمانروایی چون یزید شود. - مرگ بر جوانمرد عار نیست، خواری آن است که با ذلت زندگی کنی. ============== شاید تصور شود که در کلام سیدالشهداء سلام الله علیه به مروان ، که اسکن عربی آن پیوست شده است، جملهء ᐸو علی الإسلامِ ....> معنایش این است که چون کسی مانند یزید سر کار آمده و خلافت را به دست گرفته، باید با او جنگید و مبارزه کرد. ولی دقت در متن روایت حاکی از آن است که حضرت این کلام را در مقام بیانِ علتِ نپذیرفتن بیعت با یزید فرموده‌اند. یعنی حضرت حاضر نیستند به هیچ وجه او را به رسمیت بشناسند. نه اینکه من می‌خواهم با او مبارزه کنم؛ زیرا:: اولا- این کلام در پاسخ مروان است که اظهار داشت مصلحت آن است که با یزید بیعت نمایید. ثانیا- دنبالهء کلام حضرت ، بیانگر آن است که هیچ کدام از فرزندان ابوسفیان نباید خلافت را به عهده گیرند، چه و چه و چه فرزندان او، پس اگر این کلام حاکی از انگیزهء حرکت، طبق مدعای مخالفین ما باشد و دلیل شمرده شود، بایستی سیدالشهداء با معاویه هم مبارزه می‌نمودند و همچنین امام سجاد علیه السلام و بقیه معصومین علیهم السلام باید به همین دلیل با یزید و فرزندان یزید مبارزه می‌کردند. و اگر این کلام حضرت نشان از مبارزه ایشان دارد؛ مدعیان آن ، به ما پاسخ دهند که چرا سیدالشهداء سلام الله علیه در ۱۰ سال حکومت معاویه ، سکوت اختیار فرمودند؟؟؟ ✋ پاسخ نزد ما مشخص است ، 👈علت این امر آن است که امامان علیهم السلام دست به کاری نمی‌زنند مگر به دستور خدا و برنامهء دوران امامت هر یک از آن بزرگواران از جانب خدای تعالی تعیین و توسط پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به آنان ابلاغ شده است، و به جز حضرت مهدی موعود ارواحنافداه بقیه آن بزرگواران مأمور به نبوده‌اند. 👈و گذشته از آن ، علت یعنی از شرایط زمان هر یک از معصومین علیهم السلام معلوم می‌شود که موقعیت مناسب برای آن بزرگواران فراهم نشده بود، چنانچه در روایات متعدد آمده است که به درخواست مبارزه پاسخ منفی داده و یا تصریح فرموده‌اند که فعلا شرایط موجود نیست. ☑️نتیجتا آنکه ، بدون در نظر گرفتن برهانِ قاطعِ علم امام به سرانجام سفر خود به عراق برای رد مدعای مخالفین ما، و امتناع آن حضرت از بیعت با یزید به هیچ عنوان به معنای انگیزهء خروج آن حضرت برای و خلع یزید نیست.
حرم
#عاشورا_بیست_و_شش ⁉️هدف سیدالشهداء سلام الله علیه از #خروج چه بود؟؟ 〰〰〰〰〰〰〰 #بی‌وفایی_کوفیان_و_
⁉️هدف سیدالشهداء سلام الله علیه از چه بود؟؟ 〰〰〰〰〰〰 ✍... حضرت سیدالشهداء می‌دانستند که دشمنان ایشان را رها نکرده و ایشان را به قتل می‌رسانند؛ ولی کاملا روشن است که صحیح نیست به جهت این آگاهی، خود را تسلیم دشمن کنند؛ لذا روایات حاکی از آن است که پس از ملاقات با سپاه جناب حر و حتی بعد از مواجهه با عمر سعد(لع)، حضرت -مطابق تکلیف ظاهری- تصمیم بازگشت یا تغییر مسیر فرمود، و از آنان خواست که ایشان را به حال خویش بگذارند تا برگردند. ولی دشمن نپذیرفت و مانع از بازگشت ایشان گردید. ⬇️ اشاره به مدلول آثار تاریخی و روایات مرتبط با این قضیه:: - حضرت به حر فرمودند: اهل کوفه به من نامه نوشته ، جمعی را فرستاده، و از من دعوت کرده‌اند؛ شما هم اهل کوفه هستید، اگر بر قول و بیعت خویش باقی و ثابت هستید من وارد شهر شوم و گرنه برمی‌گردم. (مطالب السؤول٣٩٩/١) جناب حر گفت: من اطلاعی از این نامه‌ها و فرستادگان ندارم، اگر می‌خواهی از راه دیگری سفر کن تا به ابن‌زیاد بنویسم که او از راه دیگری رفته و من بر او دست نیافتم ، تو را به خدا خودتان را خطر نیندازید. امام حسین علیه السلام مسیری که به حجاز منتهی می‌شد در پیش گرفتند و آن شب را به سفر ادامه دادند؛ صبح روز بعد دیدند حر با لشکر خویش به طرف ایشان می‌آید؛ حضرت از او سبب را پرسیدند، جناب حر پاسخ داد: ابن زیاد نامه‌ای نوشته و مرا توبیخ کرده است؛ او جاسوسی برایم قرار داده که از شما جدا نشوم تا شما را نزد او ببرم. (لهوف۴۷) - امام حسین علیه السلام فرمود: کوفیان به من نامه نوشته و از من دعوت نموده‌اند، من هم آنها را اجابت کرده‌ام، اگر پشیمان هستند برمی‌گردم. با این که حضرت عملا می‌خواستند بازگردند ولی لشکر جناب حر مانع می‌شدند. پس از رسیدن لشکر عمر بن سعد نیز درخواست بازگشت تکرار شد ولی به نتیجه نرسید. (الاخبار الطوال ۲۴۹) - عمر بن سعد با حضرت ملاقات کرد و سپس به ابن زیاد نامه نوشت که : امام حسین تصمیم بازگشت دارد. (ارشاد ۸۲/۲) - امام حسین علیه السلام از عمر سعد خواست که ایشان را رها کند تا به مدینه برگردند. (لهوف ۴۹) - حضرت در روز عاشورا در ضمن اتمام حجت خویش بر آنان فرمودند: اگر [از دعوت من پشیمان شده‌اید و] خوش ندارید که من پیش شما باشم، مرا رها کنید تا برگردم و جای ایمنی قرار گیرم. (ارشاد ۹۹/۲) - جناب بریر در اجتماع با لشکر کوفه گفت: آیا نمی‌پذیرید که اینان به دیار خویش برگردند؟؟ (بحار ۵/۴۵) - جناب زهیر در ضمن احتجاجی با کوفیان گفت: خدا ما و شما را با خاندان پیامبر امتحان نموده، تا ببیند چه می‌کنیم؟ ما شما را به یاری آنها و رها کردن ابن‌زیاد دعوت می‌کنیم...اگر نمی‌خواهید آنها را یاری کنید پناه بر خدا که دست خویش را به خون آنها آغشته نمایید؛ او را رها کنید خود داند و یزید. (تاریخ طبری ۳۲۳/۴) - جناب حر در ضمن احتجاج با کوفیان -پس از توبیخ شدید و نفرین- به آنها گفت: شما این بندهء صالح خدا را دعوت کردید، اکنون که شما را اجابت نمود و نزد شما آمد، او را تسلیم دشمن نمودید؟! شما که می‌گفتید جانتان را فدای او می‌کنید، الان می‌خواهید خودتان او را به قتل برسانید؟! او را محاصره کرده‌اید و رهایش نمی‌کنید تا هر جایی که می‌خواهد برود؟! و مانند اسیری که از خود اختیاری ندارد با او رفتار می‌کنید. (ارشاد ۱۰۰/۲) - نامهء ابن عباس به یزید و متذکر شدن درخواست امام برای رجوع به یزید (لع) (بحارالانوار ۳۲۳/۴۵) 〰〰〰〰〰〰〰〰 پ.ن : همانگونه که اشاره شد، حضرت می‌دانستند که این نااهلان ، ایشان را رها نمی‌کنند و به قتل می‌رسانند ؛ اما به جهت این آگاهی ، معقول نیست خویش را تسلیم دشمن کنند، لذا از آنان خواستند تا ایشان را به حال خویش واگذارند تا برگردند. اهل انصاف پاسخ دهند: آیا این رویکرد و درخواست مکرر بازگشت و امتناع از جنگ و درگیری با دشمن ، اگر بنا را بر ادعای مخالفین ما که امام برای قیام فرمودند، قرار دهیم، زیبنده و شایسته حجت خداست؟؟؟ _____ 🔚 حضرت سیدالشهداء -علیه‌ الصلوات الله- با علم به شهادت، از مدینه و مکه به قصد با یزید و از جان خود و نوامیس رسول خدا صلی الله علیه و آله و خانه خدا ، خارج گردیدند. 🔚 و با علم به پیمان شکنی کوفیان، به جهت عدم بی‌تفاوتی به درخواست آنان و عمل به وظیفه امامت خویش و برای اتمام حجت با اهل کوفه، و در این میان امتحان شدن مردمان در یاری یا عدم یاری حجت خدا ، و اتمام حجت با تمام مردمان تا قیام قیامت در وظیفهء آنان در عدم بی‌تفاوتی نسبت به باطل با کاروانی متشکل از عیال و فرزندان خویش و معدودی از اصحاب باوفا راهی عراق گردیدند.
حرم
#عاشورا_بیست_و_هشتم ⁉️هدف سیدالشهداء سلام الله علیه از #خروج چه بود؟؟ 〰〰〰〰〰〰〰 #عدم_سازش_با_ابن‌زی
⁉️هدف سیدالشهداء سلام الله علیه از چه بود؟؟ 〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️ ✍️... بسیاری از کسانی که دربارهء زندگی و سیرهء امام حسین علیه السلام سخن گفته‌اند ، حرکت و مخالفت حضرت را انقلابی علیه دستگاه حکومت دانسته، و جمعی آن را جهاد و مبارزه با یزید تلقی کرده‌اند، ولی با توجه به روایات و آثار موجود در کتب فریقین کاملا روشن است که حضرت مبارزه و جنگ نبوده و حتی پیشنهاد بازگشت به سپاه دشمن فرمودند. لذا عبارت صحیح و دقیق دربارهء حرکت آن حضرت به دلایل ، امتناع و اباء از بیعت است؛ نه انقلاب و شورش و قیام و جنگ و مبارزه و.... 🔚 به دلایل ، یزید می‌خواست به اجبار از امام بیعت بگیرد ولی آن حضرت به شدت امتناع فرمود. این واکنش حضرت مخالفتی بود که خشم او را برانگیخت و فرمان قتل ایشان را صادر کرد؛ لذا به مدینه و مکه مامورانی فرستاده بود تا حضرت را به قتل برسانند، لذا حضرت مجبور شدند برای امتناع از بیعت و نجات جان مبارک خویش از آنجا خارج شوند. 🔚 سفر به کوفه پاسخ به دعوت کوفیان بود که به حضرت نوشتند: نزد ما بیا تا به راه حق هدایت شده و بر آن اتفاق نماییم. 🔚 پس از پیمان شکنی کوفیان، امام بیعت خویش را از همراهان برداشتند ولی عده‌ای از اصحاب ، وفاداری خویش را اعلام نموده و برای دفاع از آن حضرت و حفظ جان حجت خدا تا آخرین قدم ثابت ماندند. _____ خداوند تبارک و تعالی در قرآن می‌فرماید: 📖 يسألونَكَ عَنِ الشَّهرِ الحَرام قِتالٍ فيهِ قُل قِتالٌ فيهِ كَبيرُ.... 📖 و از تو از جنگ در ماههای حرام سوال می‌کنند، بگو جنگ در آنها گناهی عظیم است... (بقره ۲۱۷) 👈👈 پس مسلم است که قتال در ماههای حرام جایز نیست و این قانون حتی نزد کفار زمان جاهلیت محترم بوده است ؛ چنانکه امام رضا علیه السلام فرمودند: 💠 مردمان جاهلیت نیز به احترام ماه محرم، جنگ و ستم را در این ماه ممنوع می‌دانستند؛ ولی این امت نه احترام ماه و نه احترام پیامبر ؛ هیچ کدام را رعایت نکرد! (امالی صدوق ۱۲۹ و...) (اسکن پیوست خواهد شد) 🔚 برای حرکت سیدالشهداء سلام الله علیه هر وجهی غیر از تصور شود، قطعا با کلام حضرت ثامن الحجج علیه السلام منافات دارد؛ زیرا اشکال می‌شود که خود امام حسین علیه السلام در ماه حرام به نبرد با آنان اقدام نموده است. 🔚 حرکت حضرت از مدینه ۲۸رجب و حرکت از مکه ۸ذیحجه و مقاومت و ایستادگی در برابر دشمن در ۱۰ محرم بوده است، تمام این وقایع در ماههای حرام اتفاق افتاده است؛ ❗️‼️⁉️چگونه ممکن است امام حسین علیه السلام، حاضر شوند قانون الهی را زیر پا بگذارند و در ماه حرام به جنگ و مبارزه بپردازند؟؟؟ —------------------— تصحیح سندی روایت حضرت رضا علیه السلام 1️⃣ اسم : جعفر بن محمد بن قولويه‏ تقويم : إمامي،ثقة جليل‏ فهرست‏الطوسي /ص‏109 : ثقة 2️⃣ اسم : الحسين بن محمد بن عامر تقويم : إمامي،ثقة رجال‏النجاشي /ص‏66 : ثقة الخلاصةللحلي /ص‏52 : ثقة 3️⃣ اسم : عبد الله بن عامر الأشعري‏ تقويم : إمامي،ثقة جليل‏ رجال‏النجاشي /ص‏218 : شيخ من وجوه أصحابنا ثقة الخلاصةللحلي /ص‏111 : شيخ من وجوه أصحابنا ثقة 4️⃣ اسم : إبراهيم بن أبي محمود الخراساني‏ تقويم : إمامي،ثقة رجال‏النجاشي /ص‏25 : ثقة رجال‏الطوسي /ص‏351 : ثقة الخلاصةللحلي /ص‏3 : ثقة أعتمد على روايته
حرم
#عاشورا_سی_ام ⁉️هدف سیدالشهداء سلام الله علیه از #خروج چه بود؟ 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ ⬇️ به مدلول برخی از ر
- از سیدالشهداء سلام الله علیه نقل شده که به کوفیان فرمودند: آیا من به جنگ شما آمدم یا شما به جنگ من؟! (مناقب ۱۰۰/۴) - در ضمن احتجاج سیدالشهداء سلام الله علیه با کوفیان آمده است که فرمودند: با این حال می‌خواهید نسل و خاندان او را به قتل برسانید؟؟! (امالی صدوق ۱۵۹) - در ضمن صحبت دیگری نقل شده که فرمودند: خداوند به شدت غضب می‌کند بر گروهی که می‌خواهند - یا اتفاق نموده‌اند - فرزند پیامبرشان را به قتل برسانند. (لهوف ۶۱) - فرزند امام مجتبی علیه السلام در رجزی که در روز عاشورا خواند فرمود: این امام حسین علیه السلام است که شما مانند گروگان با او رفتار می‌کنید. (مناقب ۱۰۶/۴) - حضرت سکینه سلام الله علیها هنگام وداع با حضرت عرض کرد: پدر! آیا تسلیم مرگ شده‌ای؟ حضرت فرمودند: چگونه تسلیم نشود کسی که یار و یاوری ندارد؟! گفت: پدر ما را به حرم جدمان برگردانید. حضرت فرمودند: اگر پرنده قطا را به حال خود گذاشته بودند می‌خوابید‌. (بحارالانوار ۴۷/۴۵) - سیدالشهداء به لشکر دشمن حمله‌ور شده و چنین رجز می‌خواند که: من حسین بن علی هستم و از بانوان حرم پدرم حمایت می‌کنم. (مناقب ۱۱۰/۴) - هنگامی که حضرت عزیزانش را از دست داد و از خاندان و فرزندانش- جز بانوان و کودکان - کسی نمانده بود، ندای غربتشان بلند شد و فرمودند: آیا کسی هست که از خاندان پیامبر دفاع نماید؟ آیا خداپرستی هست که از خدا واهمه نموده و به یاری ما بیاید؟! آیا فریادرسی پیدا می‌شود که به خاطر خدا به فریاد ما برسد؟! (لهوف ۶۹) - کسی که فریاد[غربت] ما را بشنود و ما را یاری نکند استحقاق دارد که به صورت در آتش جهنم افتد. (امالی ۱۳۷ ) - امام صادق علیه السلام در ضمن زیارتی خطاب به شهدای کربلا می‌فرمایند: گواهی می‌دهم که شما تبلیغ دین نموده، خیرخواهی کرده، صبر و بردباری پیشه کردید. شما را به قتل رسانده و از شما سلب اختیار نموده و با شما بدرفتاری کردند ولی شما صبور بودید. (کامل الزیارات ۲۳۳) - در زیارت حضرت ابوالفضل علیه السلام می‌خوانیم: تو از برادر خویش دفاع کردی. (مزار شیخ مفید ۱۲۴) _________ پ.ن:: 🔚 روشن است که شروع جنگ از طرف دشمن بوده است؛ زیرا فرمان ابن زیاد بود که بر حضرت سختگیری شود؛ جناب حر ایشان را مجبور نمود تا در کربلا فرود آیند ، سپس لشکر عمر سعد لعین ایشان را محاصره نمود‌. 🔚 و این لشکر دشمن بود که می‌خواست حضرت و یارانش را نابود کند ، چنانچه سیدالشهداء به اصحاب خود فرمودند: اینها دنبال من هستند و می‌خواهند مرا بکشند و به کوفیان فرمودند: شما می‌خواهید نسل و خاندان پیامبر را به قتل برسانید. 🔚 دشمن همه راهها را بر روی امام و یارانش بسته بود و صریحا اعلام نمود شما را رها نمی‌کنیم و با شما می‌جنگیم. 🔚 و در آخرین رجزهایی که حضرت روز عاشورا خواندند آمده است: من از بانوان حرم دفاع و حمایت می‌کنم. 🔚 و بدیهی است آنچه از طلب یاری و استنصار حضرت نقل شده در مقام دفاع و به امید ایجاد رقت قلب و هدایت آنان بوده است. __________ 👈👈 اهل انصاف پاسخ دهند:: در آنچه بیان گردید، ⁉️آیا نشانه‌ای و اثری و اشاره‌ای به انگیزهء و مبارزه برای می‌بینید؟؟ ⁉️آیا طبق ادعای مخالفین ما، امام به قصد مبارزه آمده و آنگاه پشت به جنگ نموده‌اند؟؟ آیا این بیان زیبنده حجت خداست؟؟ ✅ انگیزهء آن حضرت به دلیل اجرای امر الهی و به دلیل ، دفاع از جان خود و نوامیس رسول خدا صلی الله علیه و آله و امتناع از بیعت با چون یزیدی و است.
* 💞﷽💞 ⭐️رمان محتوایی ناب⭐️ وقتی چشمهامو باز کردم.. یاد امین افتادم و رفتنش.دوباره چشمه ی اشکهام جوشید.به اطراف نگاه کردم.اتاق سفید و خالی.فهمیدم بیمارستان هستم. مامان اومد بالا سرم.هیچی نداشتم بگم.مامان هم چیزی نگفت.علی اومد تو اتاق.گفت: _بیدار شدی. فقط نگاهش کردم.گوشی رو گرفت سمت من و گفت: _امینه.وقتی از حال رفتی فامیلاش بهش زنگ زدن زهرا حالش بد شده،برگرد.الان پشت خطه.نگرانته. دستم تکان نمیخورد.به سختی گوشی رو ازش گرفتم.مامان و علی رفتن بیرون. -سلام امین جانم نفس راحتی کشید و گفت: _سلام جان امین...خوبی؟ صداش خیلی نگران بود.بالبخند گفتم: _خوبم،نگران نباش.ترفند زنانه بود. باید پیش فامیل شوهر طوری رفتار میکردم که بدونن خیلی دوست دارم. خندید.بعد گفت: _نمیدونی چه حالی شدم.هزار بار مردم و زنده شدم. از اون طرف صداش کردن.به اونا گفت: _الان میام... به من گفت:_زهرا جان -جانم -صدام میکنن.باید برم.مراقب خودت باش -خیالت راحت.برو.خداحافظ -خداحافظ تاگوشی رو قطع کردم عمه زیبا زنگ زد.گفت _خوشحالم حالت خوبه.الان دیگه خیالم راحته امین بخاطر تو هم شده برمیگرده. روزهای بدون امین خیلی سخت تر از اون چیزی بود که فکر میکردم... هر روز میگفتم امشبو دیگه نمیبینم،امروز دیگه میمیرم.ولی بازهم زنده بودم.کلاس های دانشگاه رو میرفتم،باشگاه میرفتم،بسیج میرفتم،مهمونی میرفتم،مهمون میومد خونه مون پذیرایی میکردم،شوخی میکردم،میخندیدم ولی فقط بود. برای اینکه پدرومادر و برادرام کمتر اذیت بشن. ولی خودم خوب میدونستم دارم فیلم بازی میکنم.جای خالی امین قابل تحمل نبود. یه روز عمه زیبا بهم زنگ زد. خیلی مهربون باهام صحبت میکرد.از سیلی ای که عمه دیبا بهم زده بود خیلی عذرخواهی کرد.ازم خواست بهش سر بزنم.منم قبول کردم.هفته ای یکبار میرفتم دیدنش و هربار با محبت باهام رفتار میکرد.مطمئن نبودم رفتن پیش خاله ی امین کار درستی باشه.از امین پرسیدم،گفت برو پیشش،خوشحال میشه. به خاله ش هم سر میزدم... حانیه دیگه مثل سابق باهام رفتار نمیکرد.کلا حانیه از اولین باری که امین رفته بود سوریه، خیلی تغییر کرده بود. چهل و پنج روز گذشت... چهل پنج روزی که برای من به اندازه ی چهل و پنج سال بود.احساس پیری میکردم. باالاخره روز موعود رسید.... امروز امین میرسه.همه خونه خاله مهناز دعوت بودن.من و خانواده م هم ناهار دعوت بودیم.امین قرار بود بعدازظهر برسه.همه خوشحال بودن و من خوشحال تر از همه.صدای زنگ در اومد.همه رفتن تو حیاط. پاهای من قدرت حرکت نداشت.جلوی در هال ایستاده بودم. به دیوار تکیه داده بودم که نیفتم. در حیاط باز شد و امین اومد تو.... ادامه‌ دارد... 📚 نویسنده : بانو مهدی‌یار منتظرقائم
* 💞﷽💞 ─┅༅ـــ✾❀﷽‌❀✾ـــ༅┅─ 📚 دلم واقعا براشون تنگ شده بود... محکم بغلشون کردم.امیرمحمد پسر علی شش سالش بود.گفت: _عمه حالت خوب شد دیگه؟ بالبخند گفتم: _بهترم عزیزم.دعا کن خوب بشم. ضحی که الان پنج سالش بود گفت: _عمه ما اینقدر برات دعا کردیم که زود خوب بشی. چشمهام پر اشک شد... حتی بچه ها هم بخاطر من ناراحت بودن.گفتم: _بخاطر دعاهای شما بود که خدا کمکم کرد. حنانه هم که نزدیک دو سالش بود خودشو انداخت بغلم و با دستهای کوچولوش نوازشم میکرد. مهر ماه شد... دانشگاه ثبت نام کردم.ترم آخرم بود. باشگاه هم میرفتم.سرمو شلوغ کرده بودم که زندگیم عادی بشه.ولی هنوز از ماشین امین استفاده میکردم. وقتی تو ماشین مینشستم بوی امین میومد. دیگه میخندیدم،شوخی میکردم،زندگی میکردم ولی ... تو دلم غمی بود که تموم شدنی نبود. هشت ماه از شهادت امین گذشت... از باشگاه میرفتم خونه،با ماشین امین.تو خیابان یه دفعه یه ماشین خارجی از پارک در اومد و محکم خورد به ماشین من. ای وای ماشین امینم.. پیاده شدم ببینم ماشینم چی شده.در سمت کنار راننده کلا رفته بود داخل. راننده ی اون ماشین که پسر جوانی بود تا دید راننده خانومه و چادری، شروع کرد به فرافکنی. با دعوا گفت: _خانم چکار میکنی؟حواست کجاست؟ماشینمو خراب کردی.کلی خسارت زدی. الان وقت و بودنه.با اخم نگاهش کردم.گفت: _چیه؟یه جوری نگاه میکنی انگار من مقصرم. خیلی پر رو بود... اطرافمون جمع شدن و ترافیک شد.رفتم سمت ماشینم.گوشیمو برداشتم و به پلیس زنگ زدم.تا متوجه شد به پلیس زنگ زدم از پشت بهم حمله کرد که گوشی رو بگیره.گوشیم از دستم افتاد و شکست. منم جا خوردم یکی محکم زدم تو ساق دستش.فریاد بلندی زد.گفتم: _چته؟ چرا حمله میکنی؟مگه نمیگی من مقصرم؟خب بذار پلیس بیاد خسارت بگیری. با فریاد گفت: _تو چته؟وحشی..دستم شکست. با عصبانیت داد زدم: _تو حمله کردی.گوشی منم شکستی. مردم سعی میکردن آروممون کنن. گفت: _هم به ماشینم خسارت زدی هم دستمو شکستی. باید عذرخواهی کنی تا شاید ببخشمت. پوزخند زدم و به آقایی گفتم: _لطفا زنگ بزنید پلیس بیاد رو به پسره گفتم: _تا ببینم کی مقصره. مردم به پسره میگفتن تو مقصری ولی زیر بار نمیرفت.چند نفری هم به من میگفتن تو کوتاه بیا.گفتم: _باید معلوم بشه کی مقصره و مقصر عذرخواهی کنه. چند دقیقه گذشت... پسره زیر فشار بود.هم همه بهش میگفتن معلومه که تو مقصری،هم دستش درد میکرد،هم از اینکه داشت کم میاورد عصبی بود.داد زد: _خیلی خب،برو.خسارت نمیخوام. با خونسردی به جمعیت گفتم: _زنگ بزنین پلیس بیاد،چرا ایستادین نگاه میکنین؟ مگه نمیخواین راه باز بشه؟ چند نفری پسره رو کنار کشیدن و چیزی بهش گفتن که آروم شد.نمیدونم چه ریگی به کفشش بود که نمیخواست پلیس بیاد. اومد سمت من و آروم گفت: _هر چقدر پول میخوای نقدا همینجا میدم.فقط تمومش کن. با اخم نگاهش کردم و گفتم: _اولا به پولی که موقع تصادف طرف مقصر پرداخت میکنه میگن خسارت. ثانیا خسارت نمیخوام.همونکه قبلا گفتم.مقصر باید معلوم بشه و عذر خواهی کنه.. 📚 نویسنده : بانو مهدی‌یار منتظرقائم