eitaa logo
حرم
2.5هزار دنبال‌کننده
9.5هزار عکس
6هزار ویدیو
590 فایل
❤﷽❤️ 💚کانال حرم 🎀دلیلی برای حال خوب معنوی شما🎀 @haram110 ✅️لینک کانال جذاب حرم https://eitaa.com/joinchat/2765357057Cd81688d018 👨‍💻ارتباط با ادمین @haram1
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️ 🌸 🚫 ✍ شوهرتان را تکراری صدا نزنید عشق نفسم تکیه گاهم پشت و پناهم مهربونم و... 👌همین کلمات به ظاهر جزیی معجزه میکند، خلاق باشید و خجالت نکشید عشق را باید به زبان اورد!* 👈 فرمانده قلبم 👈 مرد قوی من 👈 امید زندگیم 👈 آرام جانم و... کلماتی به کار ببرید که به همسرتون بده😊
🥀 متن شاهکار ادبی حضرت علیه السلام 👥👥 روزی جمعی از اصحاب صلوات الله بحث می نمودند در اطراف این موضوع که کدام حرف است در حروف که از همه بیشتر در کلام موجود است؟🤔⁉ ↶ معلوم شد حرف از همه بیشتر است و هیچکس نمی نتواند کلامی بگوید که الف در آن نباشد. علیه السّلام حضور داشتند. 🖋 ... 📓 کفعمی در مصباح، از هشام بن سایب کلبی و او از ابی صالح روایت می کند که مولا امیرالمومنین بدون تأمّل و فی البداهه ای فرمودند. چنانکه ماند و نام این خطبه را گذاشتند؛ یعنی در و و ، است. فرمودند : 👇🏼قسمت اول خطبه بدون الف { حَمِدتُ مَن عَظُمَت مِنَّتُهُ، وَ سَبَغَت نِعمَتُهُ، وَ سَبَقَت رَحمَتُهُ، وَ تَمَّت کَلِمَتُهُ، وَ نَفَذَت مَشیَّتُهُ، وَ بَلَغَت حُجَّتُهُ، و عَدَلَت قَضیَّتُهُ، وَ حَمِدتُ حَمَدَ مُقِرٍّ بِرُبوبیَّتِهِ، مُتَخَضِّعٍ لِعُبودیَّتِهِ، مُتَنَصِّلٍ مِن خَطیئتِهِ، مُعتَرِفٍ بِتَوحیَدِهِ، مُستَعیذٍ مِن وَعیدِهِ، مُؤَمِّلٍ مِن رَبِّهِ مَغفِرَةً تُنجیهِ، یَومَ یُشغَلُ عَن فَصیلَتِهِ وَ بَنیهِ، وَ نَستَعینُهُ، وَ نَستَرشِدُهُ، وَ نُؤمِنُ بِهِ، وَ نَتَوَکَّلُ عَلَیهِ، وَ شَهِدتُ لَهُ بِضَمیرٍ مُخلِصٍ موقِنٍ، وَ فَرَّدَتُهُ تَفریدَ مُؤمِنٍ مُتقِنٍ، وَ وَحَّدَتُهُ تَوحیدَ عَبدٍ مُذعِنٍ لَیسَ لَهُ شَریکٌ فی مُلکِهِ، وَ لَم یَکُن لَهُ وَلیٌّ فی صُنعِهِ، جَلَّ عَن مُشیرٍ وَ وَزیرٍ، وَ تَنَزَّهَ عَن مِثلٍ وَ نَظیرٍ، عَلِمَ فَسَتَرَ، وَ بَطَنَ فَخَبَرَ، وَ مَلَکَ، فَقَهَرَ، وَعُصیَ فَغَفَرَ، وَ عُبِدَ فَشَکَرَ، وَ حَکَمَ فَعَدَلَ، وَ تَکَرَّمَ وَ تَفَضَّلَ، لَم یَزَل وَ لَم یَزولَ، وَ لیسَ کَمِثلِهِ شَیءٌ، وَهُوَ قَبلَ کُلِّ شَیءٍ وَ بَعدَ کُلِّ شَیءٍ ... ☝🏼ستایش می کنم کسی را که است و و بر گرفته است.➧ 👈🏼 و او یافته و است خواست او و و بر است.➧ ☝🏼ستایش می کنم، به سان سپاس آن که معترف به ربوبیّتش و پر خضوع دربندگی اوست. و از خویش و شده و به او اقرار می نماید. و از و به خود او می برد.➧ ↶ و از درگاه پروردگارش امیدوار است که او را بخشد، در روزی که را به خویش و از و غافل می سازد.➧ 👈🏼 از او و می جوییم و به او داریم و بر او می کنیم. از ضمیری با و ، برای او به گواهی می دهم و او را به یکتایی می شناسم. 🥀یکتا شناسی فردی و در .➧ ⇐ و او را می شمارم، یگانه دانستن بنده ای . نه در خود دارد و نه در .➧ ↵ برتر از آن است که و داشته باشد و است از داشتن و .➧ 🍃 بر یافت و پوشیده داشت. و از گردید و بدان است و و چیرگی دارد.➧ 🔹 کرد و گسترد؛ و برتر از شائبه ی هر و عیبی است و آنچه ی هر چیزی بود، به او فرمود. ↶ همیشه و و هیچ گاه نمی یابد. و چیزی نیست. و او پیش از هر است و پس از هر چیزی.↻📎 ادامه دارد📝 Ĵ⊕iη❃➔ @haram110 ─┅═ೋ❅🥀❅ೋ═┅─
🔴 💠 اگر در بازی فوتبال، تشخیص درستی ندهد و سوت اشتباه بزند درست است که بازیکن در دل خود نظر داور را قبول ندارد امّا حق ندارد در عمل نظر را نپذیرد و با داور دست به یقه شود چرا که هرج و مرج می‌شود و فدراسیون می‌تواند، بازیکن متمرّد از دستور اشتباهِ داور را و جریمه کند. اگر بازیکن، متواضعانه و بدون داد و قال نظر داور را بپذیرد زمینه‌ی روانی مناسبی را جهت قضاوتِ بدون خطا برای فراهم می‌کند و درصد خطاهای او کمتر‌ خواهد شد. 💠 در زندگی‌ مشترک یکی‌ از صفات عالی که در روایات آمده است مطیع بودن نسبت به مرد است. هیچ مردی بی‌خطا نیست امّا وجود دستورات اشتباه و مرد (نه دستورات غیرشرعی و گناه) نباید باعث سرپیچی و اطاعت نکردن زن و درگیری لفظی با شوهر گردد چرا که طبق آموزه‌های دینی اگر‌ مخالفت زن منجر به ، اختلاف و دعوای زن و شوهری شود سرپیچی از دستور مرد جایز نیست. 💠 نکته‌ی دقیقی که اگر خانم‌ها رعایت کنند و بهره‌ی آن به جیب آنها می‌رود این است که اطاعت متواضعانه از مرد و اشباع روحیه‌ی وی به شدّت شما را محبوبِ مرد می‌کند و اتّفاقاً زمینه را برای مدیریّت سالم او فراهم می‌کند. 💠 حاصل از مطیع بودن، به قدری کارساز است که مرد را از فضای لجبازی، دیکتاتوری و قلدرگری دور می‌کند و به مرور، رفتارها و دستورات منطقی و از جنس همسر از او صادر خواهد شد چرا که مردها اگر‌ اطاعت‌پذیری از همسر خود ببینند روحیه‌ی آنها اجازه نمی‌دهد که شما را درک نکنند.
❤️🍃❤️ 👈خانمی میگفت من هر موقع از ناراحت بودم میکردم میگفت این سکوت من شوهرم رو میکرد😕 💢می گفت در آخر خودش میومد سمتم و میکشید و من بودم که خیلی دارم و زنانه من این بود ❌ولی حالا شوهرم دیگه مثل نازمو نمیکشه و این شده بود براش که چرا شوهرش بهش بی توجهی می کنه 👈❌خب عزیزم شما از همون اول اشتباه کردی 👈‼️خشت اول گر نهاد معمار کج 👈‼️تا ثریا می رود دیوار کج 👈بله دیگه،اینجوریاست 👈❌شوهرت دیگه از این بازیهات شده شما خانم بی اعتماد به نفسی بودی که می‌گرفتی و یک بار دو بار شوهرت اومده سمتت اومده الان که نمیاد هزار و یک جور فکر میاد تو ذهنت که چرا شوهرم نسبت بهم بی میله. 👈❌یک هفته می گیری که چی بشه ،سکوت میکنی میگی من زن خوبیم که سکوت کردم ،شوهرتم ازت می پرسه شده ،شما هم که دیگه تو قیافه ای😐
* 💞﷽💞 ─┅༅ـــ✾❀﷽‌❀✾ـــ༅┅─ 📚 دلم واقعا براشون تنگ شده بود... محکم بغلشون کردم.امیرمحمد پسر علی شش سالش بود.گفت: _عمه حالت خوب شد دیگه؟ بالبخند گفتم: _بهترم عزیزم.دعا کن خوب بشم. ضحی که الان پنج سالش بود گفت: _عمه ما اینقدر برات دعا کردیم که زود خوب بشی. چشمهام پر اشک شد... حتی بچه ها هم بخاطر من ناراحت بودن.گفتم: _بخاطر دعاهای شما بود که خدا کمکم کرد. حنانه هم که نزدیک دو سالش بود خودشو انداخت بغلم و با دستهای کوچولوش نوازشم میکرد. مهر ماه شد... دانشگاه ثبت نام کردم.ترم آخرم بود. باشگاه هم میرفتم.سرمو شلوغ کرده بودم که زندگیم عادی بشه.ولی هنوز از ماشین امین استفاده میکردم. وقتی تو ماشین مینشستم بوی امین میومد. دیگه میخندیدم،شوخی میکردم،زندگی میکردم ولی ... تو دلم غمی بود که تموم شدنی نبود. هشت ماه از شهادت امین گذشت... از باشگاه میرفتم خونه،با ماشین امین.تو خیابان یه دفعه یه ماشین خارجی از پارک در اومد و محکم خورد به ماشین من. ای وای ماشین امینم.. پیاده شدم ببینم ماشینم چی شده.در سمت کنار راننده کلا رفته بود داخل. راننده ی اون ماشین که پسر جوانی بود تا دید راننده خانومه و چادری، شروع کرد به فرافکنی. با دعوا گفت: _خانم چکار میکنی؟حواست کجاست؟ماشینمو خراب کردی.کلی خسارت زدی. الان وقت و بودنه.با اخم نگاهش کردم.گفت: _چیه؟یه جوری نگاه میکنی انگار من مقصرم. خیلی پر رو بود... اطرافمون جمع شدن و ترافیک شد.رفتم سمت ماشینم.گوشیمو برداشتم و به پلیس زنگ زدم.تا متوجه شد به پلیس زنگ زدم از پشت بهم حمله کرد که گوشی رو بگیره.گوشیم از دستم افتاد و شکست. منم جا خوردم یکی محکم زدم تو ساق دستش.فریاد بلندی زد.گفتم: _چته؟ چرا حمله میکنی؟مگه نمیگی من مقصرم؟خب بذار پلیس بیاد خسارت بگیری. با فریاد گفت: _تو چته؟وحشی..دستم شکست. با عصبانیت داد زدم: _تو حمله کردی.گوشی منم شکستی. مردم سعی میکردن آروممون کنن. گفت: _هم به ماشینم خسارت زدی هم دستمو شکستی. باید عذرخواهی کنی تا شاید ببخشمت. پوزخند زدم و به آقایی گفتم: _لطفا زنگ بزنید پلیس بیاد رو به پسره گفتم: _تا ببینم کی مقصره. مردم به پسره میگفتن تو مقصری ولی زیر بار نمیرفت.چند نفری هم به من میگفتن تو کوتاه بیا.گفتم: _باید معلوم بشه کی مقصره و مقصر عذرخواهی کنه. چند دقیقه گذشت... پسره زیر فشار بود.هم همه بهش میگفتن معلومه که تو مقصری،هم دستش درد میکرد،هم از اینکه داشت کم میاورد عصبی بود.داد زد: _خیلی خب،برو.خسارت نمیخوام. با خونسردی به جمعیت گفتم: _زنگ بزنین پلیس بیاد،چرا ایستادین نگاه میکنین؟ مگه نمیخواین راه باز بشه؟ چند نفری پسره رو کنار کشیدن و چیزی بهش گفتن که آروم شد.نمیدونم چه ریگی به کفشش بود که نمیخواست پلیس بیاد. اومد سمت من و آروم گفت: _هر چقدر پول میخوای نقدا همینجا میدم.فقط تمومش کن. با اخم نگاهش کردم و گفتم: _اولا به پولی که موقع تصادف طرف مقصر پرداخت میکنه میگن خسارت. ثانیا خسارت نمیخوام.همونکه قبلا گفتم.مقصر باید معلوم بشه و عذر خواهی کنه.. 📚 نویسنده : بانو مهدی‌یار منتظرقائم