eitaa logo
حرف حساب
7.4هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
19 ویدیو
12 فایل
برش‌هایی از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم | گروه مطالعاتی هیئت امام جعفر صادق علیه السلام ارتباط با مدیر: @Einizadeh
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از حرف حساب
✳️ شصت‌ونه بار دیگر می‌آیم... 🔻 مرحوم آیت الله حائری عاشق علیه السلام بود. گاهی ایشان برای رفتن به مشهد، بلیت اتوبوس گیرش نمی‌آمد و این پیرمرد روی پیت حلبی می‌نشستند و به مشهد می‌رفتند. مدتی هم که در مشهد بود در حرم می‌ماند. در طول عمرش هفتاد بار به مشهد رفته بود. در آخرین بار که ایشان به مشهد رفته بودند می‌گفتند که امام رضا (ع) فرموده که تو دیگر نیا، نوبت ماست. ایشان می‌گفت که من فهمیدم این آخرین باری است که به زیارت می‌روم. 🔸 مرحوم آیت الله مرعشی نجفی با آیت الله حائری قراری گذاشته بودند که هر کدام که از دنیا بروند به یکدیگر خبری بدهند. آیت الله حائری زودتر از دنیا رفتند. آیت الله نجفی در حالتی ایشان را دید و ایشان گفتند که وقتی من از دنیا رفتم، دو ملک برای آمدند که من خیلی ترسیدم که در عمرم این‌قدر نترسیده بودم. یک دفعه یک صدای دلنوازی از پشت گفت که نترس. با نزدیک‌تر شدن این صدا، این دو ملک رفتند. وقتی چهره را دیدم پرسیدم شما چه کسی هستید؟ گفت: یک بار از آن هفتاد بار به ملاقات تو آمدم، شصت و نه بار دیگر به ملاقات تو می‌آیم. این کمکی‌ها برای کسی است که اعمالی انجام داده و یک جایی کم آورده است. 👤 📝 #⃣ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳ اگر داشتند، می‌آوردند و می‌دادند 🔻 فرزند نقل می‌کند: «پدرم از درآمد زمین زراعی‌ای که داشت، به روستائیانی که نیازمند بودند وام می‌داد و رسید می‌گرفت و چنان‌چه کسی بعد از دو فصل برداشت محصول قادر به پرداخت بدهی خود نبود، آن را بخشیده و قبض را به خودش پس می‌داد و از طلب خود صرف‌نظر می‌کرد. یک بار چند قبض دست پدرم بود که از این واسطه‌ها طلبکار بود، آن روز من دیدم قبض‌ها را از جیب خود درآورد، مدتی به آن‌ها نگریست و ناگهان همه را پاره کرد و دور ریخت؛ در حالی که بیش از حد تصور به پول برای گذراندن معاش عادی احتیاج داشت. من با تعجب پرسیدم: پدر چرا این‌کار را کردید؟ نگاهی عمیق به من کرد و گفت: «پسرم اگر داشتند، می‌آوردند و می‌دادند. خدا را خوش نمی‌آید که من بدانم آن‌ها دستشان خالی است و آن‌ها را تحت فشار قرار دهم و ابراز طلبکاری کنم!» 🌐 برگرفته از سایت دار القرآن علامه طباطبایی ❤ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳ هماهنگ کردم آزمون خبرگان را از روحانی ساده بگیرند! 🔻 یکی از چهره‌های پرتکرار دیگر در ملاقات‌های در سال ۷۸ است. دبیر شورای عالی امنیت ملی در ملاقات‌های پرتعداد خود با هاشمی هم از سیاست خارجی می‌گوید، هم سیاست داخلی. روحانی که در این مقطع کم‌وبیش نگران عملکرد دولت در اقتصاد است دغدغه‌هایش را به هاشمی منتقل می‌کند و از سوی دیگر تلاش دارد او را به صحنه انتخابات بیاورد، از طرف دیگر برای کنش‌های سیاسی خود هم از هاشمی مشورت می‌گیرد. در این میان هاشمی بعضا از موضع بالا و شاید تا حدودی تحقیرآمیز از روحانی یاد می‌کند، شبیه همان سخنرانی مشهور بعد از رئیس‌جمهورشدن روحانی در سال ۹۴ که هاشمی گفت: «رای آقای روحانی سه درصد بود و حمایت من باعث شد به بالای ۵۰ درصد برسد.» هاشمی اینجا هم در سال ۷۸ در خاطرات روز پنجم آبان اشاره می‌کند که با شورای نگهبان هماهنگ کرده که آزمون خبرگان را از روحانی ساده بگیرد! 🔺 عصر دکتر [حسن] روحانی، [دبیر شورای عالی امنیت ملی] آمد. گزارشی از دیده‌ها و مذاکرات سفر به مالزی و ژاپن داد؛ تحت‌تاثیر پیشرفت‌های آنهاست. برای شرکت در انتخابات [مجلس ششم] مشورت کرد. تاکید به شرکت کردم و نیز شرکت در انتخابات خبرگان، به‌جای نماینده سمنان که مرحوم شده را صلاح دانستم؛ قرار شد کمک کنم که شورای نگهبان در امتحان سختگیری نکند. 📚 برشی از کتاب خاطرات سال ۷۸ مرحوم 🔗 لینک مطلب: http://fna.ir/1pgkwk ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
هدایت شده از حرف حساب
✳️ من هم بناست بمیرم... 🔻 شروع به تکاندن عبای خاکی‌اش کرد، من که از حرف‌زدن با او لذت می‌بردم، پرسیدم: «کجا بودی که عبایت این‌قدر خاکی است؟» - وادی السلام. - آن‌جا مُرده داری؟ - نه. - بی‌کاری؟ - نه. - برای چه رفته بودی؟ کمی مکث کرد و گفت: «استادم در تبریز، دستور داده است که دست‌کم هفته‌ای یک بار به مقبره‌ها بروم.» - که چه شود؟ - که یادم بیاید من هم بناست بمیرم. 📚 از کتاب 📖 صفحات ۴۰ و ۴۱ 👤 ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳️ سازمان ملل؛ پستانک ابرقدرت‌ها برای بشر جویای عدالت! 🔻 چرا دنیا به این فکر افتاده است که و درست کند؟ چون دنیا این را فهمیده که انسان در فطرت و درونش به تشکیلات واحد حکومتی نیاز دارد که طرفدار انسان‌ها است. انسان به گرایش دارد. سازمان ملل هم می‌گوید: بیا آن که می‌خواهی، آن صفا و و عدالتی که می‌خواهی من تأمین می‌کنم. 🔸 وقتی بچه گرسنه است و می‌خواهد شیر بخورد، گاهی در دهان او پستانک می‌گذارند. بشر فهمیده است ظلم بد است و باید کره‌ی زمین یک صاحبِ مناسبی داشته باشد اما این احساس را فهمیده‌اند و در دهان بشر پستانک می‌گذارند. این شورای امنیت و سازمان ملل پستانکی است که ابرقدرت‌ها تراشیدند تا در دهان انسان بگذارند تا انسان آن احساس صادقش به صورت کاذب اشباع شود. 👤 📚 از کتاب 📖 ص ۱۱۹ 🙏 #⃣ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
هدایت شده از حرف حساب
✳️ مؤمن از یک دست می‌گیرد و از دست دیگر می‌دهد 🔻 خدای متعال در توصیف که درهای غیب به رویشان باز شده، می‌فرماید: «ذَٰلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ ۛ فِيهِ ۛ هُدًى لِلْمُتَّقِينَ* الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُون» (بقره، ۲ و ۳) کسی که دارد و غیب را می‌بیند، یکی از اوصافش این است که آنچه را دارد می‌دهد تا به آن غیب برسد، چون می‌داند با از این‌ها می‌تواند به آن حقیقتِ فراتر برسد؛ به عکس، آن‌ها که نگاهشان به است، سعی می‌کنند همه‌ی را کنند. اما دائم امکانات را می‌کند؛ هرچه را به او بدهی، از یک دست می‌گیرد و از دست دیگر می‌دهد. هیچ چیز را نگه نمی‌دارد، چون می‌داند هرچه را ما نگه داریم، فاسد می‌شود، «مَا عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ ۖ وَمَا عِنْدَ اللَّهِ بَاقٍ» (نحل، ۹۶)، همان‌طور که اگر مادر از آن شیری که باید به فرزند بدهد دریغ کند، هم شیر فاسد می‌شود و هم آن شیر، مادر را بیمار می‌کند. آنچه به ما می‌رسد، باید از ما عبور کند اما آن‌ها که خیال می‌کنند دنیا اصل است، سدّ آن می‌شوند. 👤 📚 | ج۳ 📖 صفحات ۱۷۸ و ۱۷۹ #⃣ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳️ بهترین وسیله‌ی رفع بحران‌های اقتصادی 🔻 رنج‌های مردم کوخ‌نشین و پابرهنه‌ها آزارش می‌داد. شبی جمعی از پزشکان مهمان آقا بودند. ایشان فرمودند: «مردم خیلی مشکل دارند. باید به داد مردم رسید». دکتر معزّ پرسید: چه کاری از دست ما بر می‌آید؟ ایشان طرحی را ارائه کردند. فرمودند: «اول از همه باید یک تشکیل دهیم. شما از بهره‌ی بانک‌ها صرف‌نظر کنید. پول‌هایتان را در این صندوق بگذارید تا به مردم برای رفع احتیاجات، فقر و بیماری و ازدواج وام داده شود». 🔸 یک سال بعد شهید مدنی در اطلاعیه‌ی بیلان کاری که منتشر کردند، آورده بودند که: «مبلغ نود هزار و نهصد تومان از کمک‌های مردمی که با قبض‌های ده ریالی جمع شده، به ۶۲ خانواده وام داده شده و آن‌ها به مشغول شده‌اند و آبرویشان محفوظ مانده است». عده‌ای از تجار و سرشناسان همدان هم دعوت شدند و از آن‌ها ۵۰۰ هزار تومان جمع‌آوری شد و قرار شد عده‌ای هم ماهیانه پرداخت کنند. 🔺 ایشان در همان اطلاعیه فرموده بود: مسلما بدانید دعای کلیه‌ی افراد خانواده‌های نیازمندان سبب برکت در کسب‌وکار شما شده و این عمل خیر، اندوخته‌ی بسیار خوبی برای شما خواهد بود و آن را به‌زودی مشاهده خواهید کرد. زیرا بهترین وسیله‌ی رفع ، و به است. 📚 برگرفته از کتاب ؛ خاطراتی از 📖 صص ۳۳-۲۹ 🙏 ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳ احساس می‌کردم عاشوراست و در حضور حسین می‌جنگم 🔻 پیش می‌تازم. دنیا بیاید و تماشا کند. بگذار همه‌ی ستارگان، همه‌ی سنگ‌ها، همه‌ی درخت‌ها، همه‌ی خانه‌ها شاهد باشند. آسمان شاهد باش که در زیر سقف بلند تو یک‌تنه با انبوهی کبیر از تانک‌ها و زره‌پوش‌ها و سربازان کفر روبه‌رو شدم. لحظه‌ای تردید به دل راه ندادم، ذره‌ای از فعالیت شدید دست برنداشتم، مثل ماهی در حال سرخ شدن از نقطه‌ای به نقطه‌ی دیگر می‌غلتیدم و رگبار گلوله در اطراف من می‌بارید و من نیز به چهار طرف تیراندازی می‌کردم و سربازان کفر را به خاک می‌ریختم. ای زمین تو شاهدی که خون از بدنم جاری بود و با خاک‌های پاک تو گلی گلگون به‌وجود آورده بود و من ابا نداشتم که تا آخرین قطره‌ی خون خود را تسلیم کنم. احساس می‌کردم که است و در حضور می‌جنگم و او چابکی و زبردستی مرا تحسین می‌کند و از قربانی شدن در بارگاه عشق آگاهی دارد. او می‌داند که چقدر به او عاشقم و چگونه حاضرم که در راهش جان ببازم. 📚 برگرفته از کتاب «رقصی چنین میانه‌ی میدانم آرزوست»؛ نیایش‌ها و خاطرات پ.ن: شهید دکتر مصطفی چمران در ۳۱ خرداد ۱۳۶۰ به شهادت رسید. ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
✳️ روز حسرت و هشدار اغتنام فرصت! 🔻 یکی از اسم‌های «یوم الحسرة» است؛ حسرت بیکاری‌هایی که کشیدیم. «وَأَنذِرْهُمْ يَوْمَ الْحَسْرَةِ إِذْ قُضِيَ الْأَمْرُ»(مریم، ۳۹) آن‌ها را هشدار بده نسبت به ، آن وقتی که همه چیز تمام شده و دیگر هیچ کار نمی‌توانید بکنید. هر کاری باید می‌کردید، کردید. ‼️ آن روز انسان ، آدم بدکار ، به خدای متعال عرض می‌کند که یک دیگر به من بده، من را برگردان به دنیا؛ یعنی مجال به من بده. آن‌جا که جای عمل نیست! جای عمل، دنیاست! چون حالا دیدم، یقین کردم، پشیمانم، یک فرصت عمل دیگر به من بده، شاید یک کاری بکنم که تو را راضی کنم و جبران کنم این و را. آن وقت، آیه‌ی شریفه می‌فرماید: «أَوَلَمْ نُعَمِّرْكُم» آیا ما به تو عمر ندادیم، آن قدری که بتوانی کار کنی؟ فرصت ندادیم به تو؟ فرصت‌ها را باید مغتنم شمرد. 👤 📚 از کتاب 📖 ص ۵۲ #⃣ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
هدایت شده از حرف حساب
✳️ این همه استعداد برای زندگی محدود؟! 🔻 وقتی انسان خود را یافت، ادامه‌ی خودش را هم کشف می‌کند؛ چون برای این ، به این همه استعداد احتیاج ندارد. 🔸 استعدادهای اضافی انسان نمایانگر ادامه‌ی او هستند؛ همان‌طور که جنین در رحِم مادر احتیاج به دست و پا و گوش و دماغ ندارد و به‌جز جفتش به چیز دیگری احتیاج ندارد. 🔹 بچه در شکم مادر دست‌وپا نمی‌خواهد؛ که نه نجاری‌ای در پیش دارد و نه می‌خواهد نمدمالی کند. دهان و چشم هم نمی‌خواهد. شاید هم با خودش بگوید این‌ها چیست که در صورت من کار گذاشته‌اند؟ و حتی شاید اعتراض کند که این چه سازنده‌ی بی‌حسابی بوده که این‌ها را به من آونگان کرده است؟ 🔺 پس با شناخت استعدادهای اضافی انسان، ادامه‌ی انسان کشف می‌شود؛ همان‌طور که با شناخت کار انسان، جهت حرکت انسان کشف می‌شود و درنتیجه مقصد او و منزل‌های او مطرح می‌شود. اینجاست که انسان با تفکر در خودش به دو چیز می‌رسد؛ هم به کار خودش، که و است و هم به منزل‌هایی که در پیش دارد و که برای اوست. 👤 📚 از کتاب 📖 صص ۲۶ تا ۲۸ #⃣ ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) https://eitaa.com/joinchat/1217855490C4fc824863f
هدایت شده از حرف حساب (بانوانه)
🔆 چرا حجاب؟ 🔻 آیا منطق اسلام را در مورد می‌دانید؟ هدف اسلام از واجب کردن حجاب چیست؟ اصلا چرا حجاب؟ 🔸 اسلام از می‌خواهد که در محیط خانه [برای شوهرش] آراسته و جذاب باشد و نسبت به زیبایی‌اش بی‌اعتنا نباشد. وقتی مردِ مقابل او شوهرش است، باید نقش زن را بازی کند و آراسته و دلربا و خوشایند و آرامش و آسایش شوهرش باشد. اما وقتی برای کار و خرید و فروش و درس و ایفای وظایف خانوادگی و اجتماعی از خانه خارج می‌شود، باید خود را بازی کند، نه نقش زنانه و جنس مؤنث را. 🔺 برای اینکه زن بتواند به‌عنوان انسان [و نه فقط زن و جنس مؤنث] در جامعه حضور پیدا کند، باید راه رفتن او تحریک‌آمیز نباشد و با ناز و عشوه حرف نزند و اعضایی را که زینت محسوب می‌شوند، مثل سینه و موها و پاها و... بپوشاند؛ به‌گونه‌ای که وقتی با خانمی روبه‌رو می‌شویم، خود را مقابل یک انسان ببینیم، نه یک جنس مؤنث. مطلب روشن است؟ من مجبورم تکرار کنم و از این بابت معذرت می‌خواهم. اگر زن، اعضای زینت خود را نپوشاند و در هنگام راه رفتن زیبایی‌هایش را آشکار کند و به‌طور کلی، اگر وضع تحریک‌کننده و وسوسه‌انگیزی داشته باشد، هر اندازه هم عالم و بااستعداد و فداکار و بافضیلت باشد، در اولین برخورد با ، همان زیبایی‌ها و جذابیت‌هایش جلب توجه می‌کند و قابلیت‌های دیگرش نادیده گرفته می‌شود و تنها یک نگاره‌ی هنری است! 👤 📚 از کتاب «زن و چالش‌های جامعه» 📖 صص ۷۳ تا ۷۶ ❤️ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌های مربوط به حوزه خانواده و تربیت فرزند) https://eitaa.com/joinchat/1740308544Cd389dd4353