هوالغفور
.
خبر این است که من نیز کمی بد شده ام
اعتراف اینکه در این شیوه سرآمد شده ام
پدرم خواست که فرزند مطیعی بشوم
شعر پیدا شد و من آنچه نباید شده ام
عشق برخاست که شاعرتر از آنم بکند
که همان لحظه ی دیدار تو شاید شده ام
شعر و عشق این سو و آن سوی صراط اند که من
چشم را بسته و از واهمه اش رد شده ام
مدّعی نیستم، امّا هنری بهتر از این؟
که همانی که کسی حدس نمی زد شده ام
مادرم شاعری و عاشقی ام را که گریست
باورم گشت که گمگشته ی مقصد شده ام
پیرزن گر چه بهشتی ست، دعایم همه اوست
یادم انداخت که چندیست مردّد شده ام
یادم انداخت زمان قید مکان را زد و رفت
منِ جامانده در این قرن زمانزد شده ام
مثل آئینه که از دیدن خود می شکند
مثل عکسم که نمی خواست بخندد شده ام
لحظه ها نیش به بلعیدن روحم زده اند
شکل آن سیب که از شاخه می افتد شده ام
همسرم حاصل جمع همه ی آینه هاست
حیف من آنچه که او یاد ندارد شده ام
.
#محمد_علی_بهمنی
.
.
راستی
چقدر با شعرهایش اشک شدم و چقدر زیستمشان... چند باری به مهر اللّه دیدم استاد را و از مکتبش آموختم. مهربان بود و بی غلّ و غش. درست مثل غزل هایش.
خدایش بیامرزاد.
.
@hasankhosravivaghar
هدایت شده از چهارمحال و بختیاری ــ خبرگزاری فارس
چه خوشاقبال است ایران، وقتی صاحبش هستی
🔹و چه احوال خوبی است اینکه میتوانیم در گوشهای از حرم که امنترین جای دنیاست آرام بگیریم و بیهیچ شرمی، سفرهٔ دلمان را پیش صاحبانشان بگشاییم. احوالی که جز در سایهٔ پذیرش ولایت اهلبیت دستیافتنی نیست، ولایتی که ابتدا و انتهای رستگاریست.
روایت خاطره شیوندی را اینجا بخوانید
@Fars_Chb
هدایت شده از نگار
✍در ظلمت کفر، صحبت از دین میکرد
صبحی که حکایت از فلسطین میکرد
آزادی قدس را نشانم میداد
وقتی چشمش جهاد تبیین میکرد
🔹سروده آقای حسن خسروی وقار در وصف عکس خاص از بازتاب پرچم فلسطین بر روی پیکر شهید هنیه در عینک رهبر انقلاب
📝#قاب_فتح
📲 بله | ایکس(توییتر) | اینستاگرام
هوالنّور
.
یازده بار جهان گوشهی زندان کم نیست
کنج زندان بلا گریهی باران کم نیست
سامرائی شده ام، راه گدایی بلدم
لقمه نانی بده، از دست شما نان کم نیست
#سید_حمید_برقعی
.
سلام و درود خدا به یاران و همراهانم.
به مهر امام مان حسن عسکری _عليه السّلام_ و فرزند گرامی اش مولانا مهدی _ارواحنا فداه_ امسال هم بساط نذری حلیم شان برپاست.
انشاءالله تشریف بیاورید که خاک پایتان سرمه ی چشم ماست.
آغاز پخت: امشب، ساعت ۲۲.
زمان پخش: پنجشنبه ۲۲/شهریور/۱۴۰۳ مصادف با سالروز آغاز امامت منجی مان حضرت امام زمان _عج_، ساعت شش صبح.
جایگاه پخت و پخش: قم، بلوار شهيد عطّاران، خیابان شهید عراقی، کوچه ۸، پلاک ۲۵.
هو یا علی مدد.
@hasankhosravivaghar
هدایت شده از مجتبی خرسندی
آنلحظه کهجان میرود از دست، حسین!
دیدار تو آخرین امید است، حسین!
تا همّت عشق است چرا منّت مرگ؟
باید به شهیدان تو پیوست؛ حسین!
#میلاد_عرفانپور
@Erfanpoor
پ.ن؛ الحمدللّه توفیق روضه صبح و همزدن دیگ هلیم نذری در آخرین روز عزاداری به میزبانی برادرم #حسن_خسرویوقار
@Hasankhosravivaghar
انشاءالله مزد نوکری شیعیان مولا در این شصتونُه روز تعجیل در فرج حضرت صاحبعزا باشد، التماس دعا.
@Mojtaba_khorsandi
هدایت شده از چهارمحال و بختیاری ــ خبرگزاری فارس
گوش در ملکوت دارد، شاعری که از وحدت میگوید
🔹شاعر از محارم راز است؛ گوش در ملکوت دارد و دهان در عالم مُلک و آنچه را که از ملکوت میشنود باز میگوید. حتّی آن شاعران که زبان شیطاناند، شعر خود را از آسمان دزدیدهاند: و حَفِظنها مِن کُلِّ شَیطنٍ رَجیمٍ * اِلاّ مَنِ استَرَقَ السَّمعَ فَاَتبَعَهُ شِهابٌ مُبینٌ.
روایت خاطره شیوندی را اینجا بخوانید
@Fars_Chb
هدایت شده از چهارمحال و بختیاری ــ خبرگزاری فارس
هوالشّاهد
.
چه کسی می داند جنگ چیست؟ چه کسی میداند فرود یک خمپاره قلب چند نفر را میدرد؟ چه کسی میداند جنگ یعنی سوختن، یعنی آتش، یعنی گریز به هر جا، به هر جا که اینجا نباشد. یعنی اضطرابِ کودکم کجاست؟ جوانم چه میکند؟ دخترم چه شد؟ به راستی ما کجای این سؤال ها و جواب ها قرار گرفته ایم؟
.
برشی از نوشته های شهید #احمدرضا_احدی
رتبه ی نخست کنکور پزشکی سال ۱۳۶۴
.
پی نوشت:
چو قاب عکس شهیدان کنج طاقچه ایم
رسیده است از این روزها غبار به ما
.
#حسن_خسروی_وقار
.
@hasankhosravivaghar
میراث
هوالشّاهد . چه کسی می داند جنگ چیست؟ چه کسی میداند فرود یک خمپاره قلب چند نفر را میدرد؟ چه کسی م
بسم ربّ الشّهداء و الصّدّیقین
.
#حرمله_نباشیم
.
چه کسی می داند جنگ چیست؟ چه کسی میداند فرود یک خمپاره قلب چند نفر را میدرد؟ چه کسی میداند جنگ یعنی سوختن، یعنی آتش، یعنی گریز به هر جا، به هر جا که اینجا نباشد. یعنی اضطرابِ کودکم کجاست؟ جوانم چه میکند؟ دخترم چه شد؟ به راستی ما کجای این سؤال ها و جواب ها قرار گرفته ایم؟
کدام دختر دانشجویی که حتّی حوصله ندارد عکسهای جنگ را ببیند و اخبار آن را بشنود، از قصّه ی دختران معصوم سوسنگرد با خبر است؟ آن مظاهر شرم و حیا را چه کسی یاد میکند که بیشرمان دامنشان را آلوده کردند و زنده زنده به رسم اجدادشان به گور سپردند. کدام پسر دانشجویی میداند هویزه کجاست؟ چه کسی در هویزه جنگیده؟ کشته شده و در آنجا دفن گردیده؟
چه کسی است که معنی این جمله رادرک کند:
نبرد تن و تانک! اصلاً چه کسی میداند تانک چیست؟ چگونه سر صد و بیست دانشجوی مبارز و مظلوم زیر شنیهای تانک له میشود؟ آیا میتوانید این مسئله را حل کنید:
گلوله ای از لوله ی دوشکا با سرعت اوّلیه ی خود از فاصله ی هزار متری شلّیک می شود و در مبدأ به حلقومی اصابت نموده و آن راسوراخ کرده و گذر میکند، حالا معلوم نمایید سر کجا افتاده است؟ کدام گریبان پاره میشود؟ کدام کودک در انزوا و خلوت اشک می ریزد؟ و کدام کدام ...؟ توانستید؟ اگر نمی توانید، این مسئله را با کمی دقّت بیشتر حل کنید:
هواپیمایی با یک و نیم برابر سرعت صوت از ارتفاع ۱۰ متری سطح زمین، ماشین لندکروزی را که با سرعت در جاده ی مهران_دهلران حرکت مینماید، مورد اصابت موشک قرار میدهد. اگر از مقاومت هوا صرف نظر شود، معلوم کنید کدام تن میسوزد؟ کدام سر میپرد؟ چگونه باید اجساد را از درون این آهن پاره ی له شده بیرون کشید؟ چگونه باید آنها را غسل داد؟
چگونه بخندیم و نگاه آن عزیزان را فراموش کنیم؟ چگونه میتوانیم در شهرمان بمانیم و فقط درس بخوانیم؟ چگونه میتوانیم درها را به روی خود ببندیم و چون موش در انبار کلمات کهنه ی کتاب لانه بگیریم؟ کدام مسئله را حل میکنی؟ برای کدام امتحان درس میخوانی؟ به چه امید نفس میکشی؟ کیف و کلاسورت را از چه پر میکنی؟ از خیال، از کتاب، از لقب شاخ دکتر یا از آدامسی که هر روز مادرت در کیفت میگذارد؟
کدام اضطراب جانت را میخورد؟ دیر رسیدن به اتوبوس، دیر رسیدن سر کلاس، نمره گرفتن؟ دلت را به چه چیز بستهای؟ به مدرک، به ماشین، به قبول شدن در حوزه؟ فوق دکترا؟
صفایی ندارد ارسطو شدن
خوشا پر کشیدن، پرستو شدن
آی پسرک دانشجو! به تو چه مربوط است که خانوادهای در همسایگی تو داغدار شده است؟ جوانی به خاک افتاده است؟
آی دخترک دانشجو! به تو چه مربوط است که دختران سوسنگرد را به اشک نشاندهاند و آنان را زنده به گور کرده اند؟ هیچ میدانستی؟ حتماً نه! ...
هیچ آیا آنجا که کارون و دجله و فرات به هم گره میخورد، به دنبال آب گشتهای تا اندکی زبان خشکیده ی کودکی را تر کنی و آنگاه که قطرهای نم یافتی، با امیدهای فراوان به بالین آن کودک رفتی تا سیرابش کنی؟
امّا دیدی که کودک دیگر آب نمی خورد! امّا تو اگر قاسم نیستی، اگر علی اکبر نیستی، اگر جعفر و عبدالله نیستی، لااقل حرمله مباش! که خدا هدیه ی حسین را پذیرفت و خون علی اکبر و علی اصغر را به زمین پس نداد. من نمیدانم که فردای قیامت این خون با حرمله چه خواهد کرد... پس بیایید حرمله نباشیم!
.
نوشته ی شهید #احمدرضا_احدی
رتبه ی نخست کنکور پزشکی سال ۱۳۶۴
.
@hasankhosravivaghar
هدایت شده از چهارمحال و بختیاری ــ خبرگزاری فارس
هوالرّفیق
.
به #شعر که زندگی من است:
.
.
گرچه در غربت، ولی ای نغمه ی جان! می شناسیمت
از بهشت افتاده، ای آواز هجران! می شناسیمت
راوی تنهایی ما از همان روز نخستینی
شعر! ای دیباچه ی غم های انسان! می شناسیمت
گرچه بر دلق تو تهمت بسته و تیغت زدند، امّا
همچنان با آن دریده حلق عرفان می شناسیمت ۱
حرفی از تو هرکجا می رفت، طرحی تازه می انداخت
ای بیان و معنی ات چون یوش و یمگان! می شناسیمت
عطر آویشن! هوای کوه در دکّان عطّاری ۲
ای صفای رُسته از صوف سمنگان! می شناسیمت
می وزی با ذوق فردوسی به کابل شوق دیرینه!
تو هوای رستمی در زاولستان، می شناسیمت
مولوی را قصّه گوی کودکان کوی خود کردی ۳
شعر، ای در بازی ما صحنه گردان! می شناسیمت
سبحه ی انگوری ات در دست، ای چلّه نشین مست! ۴
جام ما زیر عبای توست پنهان، می شناسیمت
گاه با سعدی رها در کوچه ی عشّاق می گردی ۵
گاه در زندان و با مسعود سلمان می شناسیمت ۶
دامن حیدر گرفتی و نترسیدی ز طوفانی ۷
در بیابانی کسایی را تو رَهبان، می شناسیمت! ۸
ما تو را مست رجز در کارزار کربلا دیدیم
شعر میدان! پیرهن چاک و غزلخوان می شناسیمت ۹
روزگارت بعد عاشوراست عاشورا، بگرییمت!
تو حسينی طالع و شام است شروان، می شناسیمت ۱۰
محتسب با سنگ تکفیرش به بیتت کوفت و دیری ست ۱۱
در هجای شیخ _شیخ نامسلمان_ می شناسیمت
ای که از تیغ زبانت باز می گریند ضحّاکان
در نيام پهلوانان _شعر برّان!_ می شناسیمت
گر ز بیغار قضا مرگ خور آسان است در چشمت ۱۲
باز هم می تابی از ثغر خراسان، می شناسیمت ۱۳
شعر! تو خشم دماوندی، ستم بسته دهانت را
بندها را بگسلی ای تیز دندان! می شناسیمت ۱۴
سوز بهمن بود و بوران داشت کار دوست را می ساخت
بغض یاران در خیابان های تهران می شناسیمت
یادگار سیلی سرماست روی گونه ات، امّا
دست ما را ها کنی در هر زمستان، می شناسیمت ۱۵
ای سرود شاعران عاشق تبریزی ات در گوش! ۱۶
همنوا با شهریار شهر یاران می شناسیمت۱۷
آمدی از پشت دریاها به دیدار کویر ای شعر!۱۸
همدم سهراب در شب های کاشان! می شناسیمت
گرچه ماه بی نشانت را بسی تسخر زدند، امّا۱۹
باز ای گنج نهان در برج ویران! می شناسیمت۲۰
مانده ایم از وصف تو ای آن که نام کوچکت عشق است!۲۱
تو بزرگی و نخواهی داشت پایان، می شناسیمت
.
#حسن_خسروی_وقار
شهریور ۱۴۰۳
@hasankhosravivaghar
میراث
هوالرّفیق . به #شعر که زندگی من است: . . گرچه در غربت، ولی ای نغمه ی جان! می شناسیمت از بهشت افت
پاورقی ها:
۱) بی شک تو را در روز قتل عام نیشابور
با آن دریده سینه ی عرفان ، کسی نشناخت
منزوی
۲) خه خه ای کبک خرامان در خرام
خوش خوشی از کوه عرفان در خرام
عطّار
۳) زاهد بودم، ترانه گویم کردی
سرحلقه ی بزم و باده جویم کردی
سجّاده نشین باوقاری بودم
بازیچه ی کودکان کویم کردی
مولوی
۴) سزد ز دانه ی انگور سبحه ای سازم
که وقت رفتن میخانه استخاره کنم
امام خمینی (ره)
۵) امروز چنانی ای پریروی
کز ماه به حسن میبری گوی
میآیی و در پی تو عشّاق
دیوانه شده دوان به هر سوی
سعدی
۶) تا زاده ام ای شگفت محبوسم
تا مرگ مگر که وقف زندانم
مسعود سعد سلمان
۷) دامن اولاد حیدر گیر و از طوفان مترس
گرد کشتی گیر و بنشان این فزع اندر پسین
کسایی
۸) ابر آمد از بیابان چون طیلسان رُهبان
برق از میانش تابان چون بُسّدین چلیپا
کسایی
۹) زلفآشفته و خِویکرده و خندانلب و مست
پیرهنچاک و غزلخوان و صُراحی در دست
نرگسش عَربدهجوی و لبش افسوسکنان
نیم شب، دوش به بالین من آمد، بنشست
حافظ
۱۰) من حسین وقت و نااهلان يزيد و شمر من
روزگارم جمله عاشورا و شروان کربلا
خاقانی
۱۱) گر محتسبت بر کدوی باده زند سنگ
بشکن تو کدوی سر او نیز به خشتی
حافظ
۱۲) ز بیغار قضا مرگ خور آسان است در چشمم
چرا پنهان کنم؟ گیتی خراسان است در چشمم
علی معلّم دامغانی
۱۳) من از ثغر خراسان، شهر صد دروازه می آیم
به بزم خسرو خاصان، به طرز تازه می آیم
علی معلّم دامغانی
۱۴) ای دیو سپید پای در بند
ای گنبد گیتی ای دماوند....
بر ژرف دهانت سخت بندی
بر بسته سپهر زال پر فند
من بند دهانت برگشایم
ور بگشایند بندم از بند
ازآتش دل برون فرستم
برقی که بسوزد آن دهان بند
ملکالشعرا بهار
۱۵) سلامت را نمیخواهند پاسخ گفت،
سرها در گریبان است
کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را
نگه جز پیش پا را دید، نتواند،
که ره تاریک و لغزان است
وگر دست ِ محبت سوی کس یازی،
به اکراه آورد دست از بغل بیرون؛
که سرما سخت سوزان است...
من امشب آمدستم وام بگزارم
حسابت را کنار جام بگذارم
چه میگویی که بیگه شد، سحر شد، بامداد آمد؟
فریبت میدهد، بر آسمان این سرخی ِ بعد از سحرگه نیست
حریفا! گوش سرما برده است این، یادگار سیلی ِ سرد ِ زمستان است
مهدی اخوان ثالث
۱۶) سرود آبشار دلکش پس قلعه ام در گوش
شب پائیز تبریز است در باغ گلستانم
شهریار
۱۷) شهرِ یاران بود و خاکِ مهربانان این دیار
مهربانی کی سر آمد شهریاران را چه شد؟
حافظ
۱۸) پشت دریاها شهری ست
قایقی خواهم ساخت
سهراب
۱۹) کنج خرابت را بسی تسخر زدند اما
گنج تو را ای خانه ی ویران کسی نشناخت
منزوی
۲۰) می آمد از برج ویران ، مردی که خاکستری بود
خرد و خراب و خمیده ، تصویر ویرانتری بود
منزوی
۲۱) و قاف حرف آخر عشق است
آنجا که نام کوچک من
آغاز می شود
قیصر
@hasankhosravivaghar
هوالعزیز
.
به #پزشکیان و همراهان غربگدایش:
#جنگ
در معرکه ها سنگ ستیز تو منم
از مهلکه ها راه گریز تو منم
در دست فقط دست مرا داشته باش
چون پرچم صلح و تیغ تیز تو منم
.
#حسن_خسروی_وقار
مهر ۱۴۰۳
.
@hasankhosravivaghar
هوالشّاهد
.
با یاد بزرگ شهیدان مقاومت #سید_حسن_نصرالله
#صلح
شب بود، امید پدرم را کشتند
من در خواب و برادرم را کشتند
می خواستم از جنگ نگویم، دیدم
با آتش صلح، لشکرم را کشتند
.
#حسن_خسروی_وقار
مهر ۱۴۰۳
.
@hasankhosravivaghar
در لشکر کفر باز هم هلهله است
در جبههی دین از غم تو ولوله است
برخیز و بگو: «نصر من الله قریب»
سیّد! تا قدس یک قدم فاصله است
💠شاعر:خاطره شیوندی
#السید_حسن_نصرالله
#مکتب_نصرالله
#سازمان_بسیج_هنرمندان_استان_چهار_محال_و_بختیاری
______________________
👈 ما را در صفحه های اجتماعی با نام «عصر هنر» دنبال کنید:
📲 ایتا | اینستاگرام
جنازه ها، جنازه ها، جنازه های سوخته
ردان آرمیده و ددان خودفروخته...
.
#علی_معلم_دامغانی
@hasankhosravivaghar
هوالنّور
.
لاف یکرنگی مزن، تا از صفت چون آینه
از درون سو تیرگی داری و بیرون سو صفا
آتشین داری زبان، زان دل سیاهی چون چراغ
گِرد خود گردی، از آن تر دامنی چون آسیا
رخت از گنبد برون بر گر حياتی بایدت
زان که تا در گنبدی، با مردگانی هموِطا
.
#خاقانی
@hasankhosravivaghar
هدایت شده از مجتبی خرسندی
بسم الله الرحمن الرحیم
به بهانهی تولد برادرم #حسن_خسرویوقار
و دردهای مشترکمان که اینروزها بیشتر و بزرگتر هم شدهاند، به امید رهایی در سایهی دولت #امام_زمان
برادر
دلم همیشه تو را از زمانه خواست برادر
که بودن تو به هر درد من دواست برادر
بهلطفعشق، بهدمنوش شعرهایتو گرم است
اگر به کلبهی ما رونق و صفاست برادر
همین خوشاست که از جانب دل تو میآید
دگر چهفرق که دشنام یا دعاست برادر؟
از این غریبهسرای غریبهکُش چهبگویم؟
دل غریب تو با دردم آشناست برادر
سؤال کردهای از عمر این برادری و من
حساب کردم و دیدم که؛ سالهاست برادر.
به دوستان سفر کرده غبطه خوردم و گفتی؛
قرار بعدی ما خاک کربلاست برادر
اگرچه درد من و تو بزرگتر شده، امّا
خدا بزرگتر از دردهای ماست برادر
#مجتبی_خرسندی
@Hasankhosravivaghar
@Mojtaba_khorsandi
میراث
بسم الله الرحمن الرحیم به بهانهی تولد برادرم #حسن_خسرویوقار و دردهای مشترکمان که اینروزها بیشتر
همیشه وامدار برادری های مجتبی جانم هستم.
خدای تو را از من نگیرد جان دل.
انشاءالله در اخوانيه ی مهربانی ات را پاسخ می گویم.
هوالشّاهد
.
.
#سنوار
گیرم که در محاصره ای، امّا زمین جنگ منی
تا آخرین خشاب بمان! تو آخرین فشنگ منی
خاک مزار لشکر من! گهواره ی برادر من!
در فتح قدس، سنگر من! در انتفاضه سنگ منی
پیراهن سفید تو را دست به خون حنا شده بافت
هم طرح صلح پرچم من، هم نقشه های جنگ منی
آذین شدی به موشک اگر، در آسمان از آتش تو
طوفانی از ستاره به پاست، تنها شب قشنگ منی
جان من و جهان من و شهر منی، خراب توام
لب تر کنی، شراب توام! حتّی اگر شرنگ منی
حتّی اگر تکیده شوی، خاک به خون کشیده شوی
دشت خزان رسیده شوی، باغ شکوفه رنگ منی
یحیایم و به مرگ قسم از خاک تو عقب نکشم
تا خشت خشت خانه ی من، تا بر مزار، سنگ منی
#
برنوی مانده از پدرم، اینک برای تو پسرم!
تا آخرین گلوله بجنگ! تو وارث تفنگ منی
#حسن_خسروی_وقار
مهر ۱۴۰۳
.
#انقلاب_اسلامی
#مقاومت
#فلسطین
#غزّه
#یحیی_سنوار
#شعر_مقاومت
#ادبیات_انقلاب
.
@hasankhosravivaghar
هدایت شده از گنجشکهای پاییز
این غزل را سال گذشته برای شهادت هبه زقوت نقاش فلسطینی اهل غزه نوشته بودم...
🌷
بر تنش پیراهنی از زخمهای "دیریاسین" است
رنگ شالش،راز کیف و ردّ کفشش سبزِ خونین است
سرخی اشکش، نگاه عاشقش، لبخند مجروحش
گوشهای از شرح دیدار شهیدان نخستین است
از عبور خاطرات تلخ میگوید به زیتون زار
چون اذان مسجدالاقصی صدایش گرچه غمگین است
زانویش هر شب توقفگاه کشتیها و طوفانهاست
نغمهی لالاییاش بر بارش اندوه،تسکین است
رود اردن طرهای از گیسوان موج در موجش
داستان شانههایش سرگذشت طور سینین است
مرگ هم حتی حریف دستهای پر امیدش نیست
زنده روی بوم نقاشیش رویاهای رنگین است
میدود در جستجوی کودکانش زیر بمباران
کودک دلواپس من، نام این مادر فلسطین است
پن:
در فضای مجازی خواندم که هنرمند فلسطینی#هبه_زقوت به همراه دو فرزندش زیر بمبارانهای یکریز غزه به شهادت رسیدهاند،نقاشیهای این بانو را نگاه میکردم که حاصلش همنشینی این کلمات شد.
#heba_zagout
#اعظم_سعادتمند
@azam_saadatmand
هدایت شده از چهارمحال و بختیاری ــ خبرگزاری فارس
«بروجن ـ بیروت»؛ از اُم عماره تا ننه عصمت پای کار شکست جبهه شیطان
🔸یاد جملهٔ امام خمینی (ره)، یک ماه پیش از شروع رسمی جنگ تحمیلی در جمع بانوان میافتم: «ملّتی که بانوانش در صف مقدّم برای پیشبرد مقاصد اسلامی هست، آسیب نخواهد دید. ملّتی که بانوانش در میدانهای جنگ با ابرقدرتها و با مواجهشدن با قوای شیطانی، قبل از مردها در این میدانها حاضر شدهاند؛ پیروز خواهند شد.»
روایت خاطره شیوندی را اینجا بخوانید
@Fars_Chb
هدایت شده از کانال رسمی محمدحسین ملکیان
میهمان داشتم شبی که گذشت
نمک سفره مان محبت بود
تا سحر بحث و گفتگو کردیم
بحث درباره ی ولایت بود
وارد خطبه ی غدیر شدیم
بحث بالا گرفت روی "ولی"
من به معنای پیشوا دیدم
او به معنای دوستی علی
گفتم: اصلاً بیا مرور کنیم!
همه را جمع کرد پیغمبر
بعد هم آن همه جهاز شتر
روی هم ریختند و شد منبر
با علی رفت روی منبر و گفت:
"این علی است و من پیمبر دین
پس اگر دوستدار من هستید
با علی دوستی کنید!" همین؟!
■
خسته بودیم هر دو، از طرفی
آن همه بحث هم نتیجه نداد
میهمانم که راه دوری داشت
صبح، بعد از نماز، راه افتاد
صبر کردم، دوساعتی که گذشت
خواستم از میانه ی جاده
بازگردد به سمت من، گفتم:
اتفاق مهمی افتاده
هرچه اصرار کرد من گفتم
با تو یک صحبت مهم دارم
تا که برگشت گفت: جریان چیست؟
گفتم این است: "دوستت دارم"!
گفت با خشم: " از میانه ی راه
بازگرداندی ام برای همین؟!
نکند واقعا زده به سرت؟!"
گفتم: آرام! لحظه ای بنشین
خواستم این قرار بیهوده
به تو ثابت کند رسول الله
حاجیان را برای گفتن این
برنگرداند از میانه ی راه!
تازه گیرم که گفته پیغمبر
با علی دوستی کنید، ولی
برو تاریخ را بخوان و ببین
چه گذشته ست بعد او به علی!
این که بعدش چه شد نپرس از من
ماجرا جانگداز خواهد شد
سفره ی دل اگر که باز کنم
سفره ی روضه باز خواهد شد
حال دیگر برو برادرجان
راه دور است و جاده ناهموار
باز اگر آمدی علی آباد
قدمی هم به چشم ما بگذار
برو دست خدا به همراهت
راستی! قبر حضرت زهرا
بعد عمری هنوز هم مخفی ست
از بزرگان تان بپرس چرا ؟!
محمدحسین ملکیان
@faraz_malekian
هدایت شده از اشعار استاد امیر حسین هدایتی
🌹
بدترین راه باش اما باش
روزها ماه باش اما باش
سرطان قدیمیام برگرد
سخت و جانکاه باش اما باش
ناله باد در بهارم باش
گریه باغ در انارم باش
خون پاییز در رگانم شو
خنجرِ تیز در کنارم باش
به دلم چنگ باش اما باش
ناهماهنگ باش اما باش
خطر و خون و انفجار و غبار
همهجا جنگ باش اما باش
در سرم سرگذشت خاکم باش
خوردگیهای اصطکاکم باش
باش در قطعی سیاهرگم
لحظه حتمی هلاکم باش
کشتهی خواب باش اما باش
حوض بیآب باش اما باش
زنگ بین دو استراحت من
روی اعصاب باش اما باش
غم برگشتهی درونم باش
بدترین حالت جنونم باش
رگ با پیچ و مهره بستهی من
خفگی با طناب خونم باش
زود یا دیر باش اما باش
عشق بیپیر باش اما باش
گره افتادن و بریدن من
غم تغییر باش اما باش
مرگ مظروف و ظرف در من باش
یک شنود از دو حرف در من باش
بکش و تکه تکه دفنم کن
اوج و تاثیر و ژرف در من باش
دیر یا زود باش اما باش
از سرم دود باش اما باش
اتفاق تورّم غم من
حجم کمبود باش اما باش
شامهی کورم و تو فردا باش
تنهی سوزم و تو گرما باش
آخرین نسل را نجات بده
پسر نوحم و تو دریا باش
سالها قهر باش اما باش
بند این نهر باش اما باش
سر این سادگی معامله کن
دختر شهر باش اما باش
کفنم باش خاک گورم باش
خارج از خاک گور نورم باش
من دیوانه را تمیز بده
سقف ویرانهی نمورم باش
ترکش جسته باش اما باش
خط نشکسته باش اما باش
در همین درهی کمین خورده
نعش سردسته باش اما باش
دل در خون تپیدهی من باش
نفس نم کشیدهی من باش
به هلاکت رسیدهی تو منم
به حیات آرمیدهی من باش
افق دور باش اما باش
در افق گور باش اما باش
یک بهار موقت کوتاه
گل و شیپور باش اما باش
#امیر_حسین_هدایتی
@ashareamirhosienhedayati
هدایت شده از سازمان بسیج مهندسین استان قم
❇️به همت سازمان بسیج مهندسین استان قم؛
💠برگزاری #محفل #شعرخوانی به مناسبت هفته بسیج و شهدای مقاومت
🔹با حضور شاعران فرهیخته و اجرای خانم سمانه خلفزاده
✅دکتر حسین هدایتی
✅میثم داوودی
✅حسن خسرویوقار
✅عاطفه جوشقانیان
✅مینا شیرخان
✅سمانه خلفزاده
✅مهتا صانعی
📆زمان: سهشنبه ۶ آذرماه ساعت ۱۵:۳۰
🏢مکان: پل حجتیه، بلوار شهید منتظری (بلوار بهار)نبش کوچه ۸، کانون بسیج مهندسین
#هفته_بسیج
#با_مردم_برای_مردم
#آذر۱۴۰۳
•┈┈••••✾•🌱🌹 🌱•✾•••┈┈•
📲به کانال سازمان بسیج مهندسین استان قم بپیوندید:
🌐
https://eitaa.com/joinchat/1675427863C25b277c617
هدایت شده از موسسه آموزش عالی هنر و اندیشه اسلامی
📢 مجموعه نشستهای هنر مقاومت
✅ نشست نهم 9️⃣:
🔅 چیستی، چرایی و چگونگی مقاومت در شعر فارسی
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
🔰 ارائه دهنده :
حسن خسروی وقار (کارشناس ارشد ادبیات و شاعر انقلابی)
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
⌛️ زمان:
سه شنبه ۶ آذر ساعت ۱۴:۳۰
📍مکان:
خیابان هنرستان، نبش کوچه ۲۰، دانشگاه هنر و اندیشه اسلامی، طبقه ۶ - سالن جلسات
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
✅ حضور برای عموم آزاد است.
📶 پخش آنلاین:
aparat.com/itaihe.ac.ir/live
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
📍دانشگاه هنر و اندیشه (@ait_ac_ir)
👈 معاونت پژوهش دانشگاه (@ait_lib)
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
📣 اولین و تنها کانال خبری هنر مقاومت
🇮🇷🇯🇴🇮🇶🇾🇪🇱🇧🇸🇾🇮🇷
@art_of_Muqawam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هو المنتقم
.
تو را اگرچه سر صبر کشته اند، امّا
به وقت غارت خیمه شتاب می کردند
هر آنکه گفته... دروغ است! من که می دانم
مخدّرات به هر رو حجاب می کردند
ولی بمیر مسلمان که مست ها با دست
به آیه های نجابت عتاب می کردند...
.
#حسن_خسروی_وقار
از غزل #مقتل
.
راستی
کیست در این انجمن محرم اسرار عشق؟
ما همه بی غیرتیم، آینه در کربلاست
.
#بیدل
.
امّا بعد
ما با سقوط #رئیسی ، سقوط کردیم و با شهادت #نصرالله کشته شدیم.
یا علی.
.
@hasankhosravivaghar
هوالنّور
.
شعر دانی چیست؟ مرواریدی از دریای عقل
شاعر آن افسونگری کاین طرفه مروارید سُفت
شعر آن باشد که خیزد از دل و جوشد ز لب
باز در دلها نشیند هرکجا گوشی شنفت
.
به لطف خدا انجمن ادبی (میراث) با برگزاری کلاس های شعر و داستان، قدمی مهم در مسیر شناسایی و رشد و شکوفایی استعدادهای شاعری دانش آموزان بر می دارد.
برای نیل به این هدف الهی، از شما دانش آموز ادب دوستی که حس می کنی شعر در وجودت جریان دارد، می خواهیم که با پر کردن صادقانه ی فرم ثبت نام، خود را به ما معرّفی کنی تا بتوانیم در مسیر شاعری همراهت باشیم و آنچه که از شعر و ادبیّات می دانیم را، به تو بیاموزیم.
دانش آموزان عزیز! جهت ثبت نام در انجمن شاعران دانش آموز استان قم، فرم ثبت نام موجود در لینک زیر را کامل کنید.
https://survey.porsline.ir/s/FLdzsnK
هدایت شده از میراث
هوالشّاهد
.
#فلسطین
.
از چشم دوربین شکاری رصد شدند
در قصّه ی حقوق بشر مستند شدند
جای قُماط، مادر پیری کفن خرید! ۱
نوباوه هاش نامده دنیا، جسد شدند
دیشب هزار و نهصد و... این داغ چندم است؟
دردا که اسم های شهیدان عدد شدند!
باران بمبِ دشمنمان خاکمان نکرد!
دستان لامروّت یاران لحد شدند
با تیغ کج رگ عربی را زدند و بعد
از قبر غزّه فاتحه ناخوانده رد شدند
امّا هنوز ساکن، در خانه مانده ایم
در سینه ها نفس ها حبس ابد شدند
از اشک ما بترس! شبی بغض های ما
قاصم شدند و راهی عین الأسد شدند
با سیل نور عازم بيت المقدّسیم
هرچند در مسیل مِه و صخره سد شدند
ما را به هر طریق، فلسطین بخوان فقط!
گیرم که نقشه های جهان نابلد شدند...
.
#حسن_خسروی_وقار
.
آبان ۱۴۰۲
.
۱) عرب، قنداق را قُماط می گوید.
.
.
#طوفان_الاقصی
#فلسطین_تنها_نیست
#غزه_مظلوم
#بیطرفی_بیشرفیست
.
@hasankhosravivaghar