ــــــــــــــــ #معـــــــرفے_کتاب_خوب
ــــــــــــــــــــــــ
#کتاب_فـــــراری_ها 🍃
کتاب فراری ها یه کتاب جالب و تاثیر برانگیزه🥺روایتی از چند تا جوان ایرانی که برای اعزام به #سوریه و دفاع از #حرم بی بی جان #حضرت_زینب س مجبور میشن خودشونو #افغانستانی جا بزنن،،دین و ملیتشون رو تغییر میدن و تو این مسیر چه اتفاقاتی که براشون مشکل ساز میشه و ....🕊️★ #امنیت اتفاقی نیست دوست من★✌🏻🍃
هدیه ے این کتاب زیبا و خواندنی📗 هم 40/000تومانه🍃
خرید از مــــــــــا 32/000تومن🦋
ارسال نیـــــــــم بها 💥
موجودے 2 عدد✌️
@hasebabu
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دنیاے کتاب حسیبــــــا 🍃⤵️
https://eitaa.com/hasebabu
ــــــــــــــــــــ
ســـلام و عرض ادب خدمت دوستان #حسیبایی و خیر مقدم ویژه به اعضاے جـــدید کانال🦋
ان شاءالله از امشب تا فـــــــردا شب
ســــه #سفارش_اولمون ارسال #رایگان هس😉
اولویت با #واریزی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ویه خبــــــر دیگـــہ اینکــــہ :
دو پـــک #کتاب_پرفروش داریم که #تخفیفات
داااغ دارن 😁💥💥
پس با ما همـــــــــراه باشین 😊🌱
@hasebabu
#معرفی_کتاب_پـــــــر_فروش
#حـــوض_خون
#ماهم_جنگیدیم
#فرارے_ها
#دختـــر_تبریز
قیمت این #پک جذاب و پرفروشمون
213000تومانه +20 تومن هزینه ي ارسال
ـــــــــــــــــــ
امــــــــــــــا #تخفیفات_داغ💥
شما میتونین این پک رو فقط با170/000تومان خریداری کنین☺️
#ارسال_رایگان✈️
ـــــــــــــــــــ
@hasebabu
دنیایِ کتابِ حَســــیـبــــا°📚
#پارت17 پسرکفلافلفروش اینقسمت#اهلکار _._._._._ بعضی از دوستان حتی برخی از بچههای مذهبی را ميشنا
بسمحق...🍂
#پارت18
پسرکفلافلفروش
ادامه #اهلکار
_._._._._
هادی يك ويژگی بسيار مثبت داشت. در هر كاری وارد ميشد كار را به
بهترين نحو به پايان ميرساند.
خوب به ياد دارم كه يك روز وارد پايگاه بسيج شد. يكی از بچهها مشغول گچكاری ديوارهای طبقهی بالای مسجد بود. اما نيروی كمكی نداشت.
هادی يكباره لباسش را عوض كرد. با شلوار كردی به كمك اين گچكار
آمد.
او خيلی زود كار را ياد گرفت و كار گچكاری ساختمان بسيج، به سرعت و به خوبی انجام شد.
مدتی بعد بحث حضور بچههای مسجد در اردوی جهادی پيش آمد.
تابستان 1387 بود كه هادی به همراه چند نفر از رفقا از جمله سيد علی
مصطفوی راهی منطقهی پيراشگفت، اطراف ياسوج، شد.
هادی در اردوهای جهادی نيز همين ويژگی را داشت.
بيكار نميماند. از لحظه لحظه وقتش استفاده ميكرد.
در كارهای عمرانی خستگی را نميفهميد. مثل بولدوزر كار ميكرد. وقتی
كار عمرانی تمام ميشد، به سراغ بچههايی ميرفت كه مشغول كار فرهنگی بودند.
به آنها در زمينهی فرهنگی كمك ميكرد. بعد به آشپز جهت پخت غذا
ميرفت و...
با آن بدن نحيف اما هميشه اهل كار و فعاليت بود. هادی هيچ گاه احساس خستگی نميكرد.
تا اينكه بعد از پايان اردوی جهادی به تهران آمديم. فعاليت بچههای مسجد در منطقهی پيراشگفت مورد تحسين مسئولان قرار گرفت.
قرار شد از بچههای جهادی برتر در مراسمی با حضور رئيسجمهور تقدير
شود.
راهی سالن وزارت كشور شديم. بعد از پايان مراسم و تقدير از بچههای
مسجد هادی به سمت رئيسجمهور رفت.
او توانست خودش را به آقای احمدینژاد برساند و از دوركمی با ايشان صحبت كند.
اطراف رئيسجمهور شلوغ بود. نفهميدم هادی چه گفت و چه شد. اما
هادی دستش را از روی جمعيت دراز كرد تا با رئيسجمهور، يعنی بالاترين مقام اجرايی كشور دست بدهد، اما همينكه دست هادی به سمت ايشان رفت،
آقای احمدینژاد دست هادی را بوسيد!
رنگ از چهرهی هادی پريد. او كه هميشه ميخواست كارهايش در خفا
باشد و برای كسی حرف نميزد، اما يكباره در چنين شرايطی قرار گرفت.
ادامه دارد...
#شهید_هادی_ذوالفقاری
#پسرک_فلافل_فروش
┏━🕊⃟📚━┓
@hasebabu
┗━🌿━
#پارت19
پسرکفلافلفروش
اینقسمت #بازار
_._._._._._.
هادی بعد از دورانی كه در فلافلفروشی كار ميكرد، با معرفی يكی از دوستانش راهی بازار شد.
در حجرهی يكی از آهنفروشان پامنار كار را آغاز كرد.
او در مدت كوتاهی توانايی خود را نشان داد. صاحبكار او از هادی خيلیخوشش آمد.
خيلی به او اعتماد پيدا كرد. هنوز مدت كوتاهی نگذشته بود كه مسئول كارهای مالی شد.
چكها و حسابهای مالی صاحبكار خودش را وصول ميكرد.
آنها آنقدر به هادی اعتماد داشتند كه چكهای سنگين و مبالغ بالا را در
اختيار او قرار ميدادند.
كار هادی در بازار هر روز از صبح تا عصر ادامه داشت.
هادی عصرها، بعد از پايان كار، سوار موتور خودش ميشد و با موتور كار ميكرد.
درآمد خوبی در آن دوران داشت و هزينهی زيادی نداشت. دستش توی جيب خودش بود و ديگر به كسی وابستگی مالینداشت.
يادم هست روح پاك هادی در همه جا خودش را نشان ميداد. حتی وقتی
با موتور مسافركشی ميكرد.
دوستش ميگفت: يك بار شاهد بودم كه هادی شخصی را با موتور به ميدان خراسان آورد.
با اينكه با اين شخص مبلغ كرايه را طی كرده بود، اما وقتی متوجه شد كه او
وضع مالی خوبی ندارد نه تنها پولی از او نگرفت، بلكه موجودی داخل جيبش
را به اين شخص داد!
از همان ايام بود كه با درآمد خودش گره از مشكالت بسياری از دوستان و آشنايان باز كرد.
به بسياری از رفقا قرض داده بود. بعضیها پول او را پس ميدادند و بعضیها هم بعد از شهادت هادی...
من از هادی چهار سال بزرگتر بودم. وقتی هادی حسابی در بازار جا باز كرد، من در سربازی بودم.
دوران خدمت من كه تمام شد، هادی مرا به همان مغازهای برد كه خودش
كار ميكرد. من اينگونه وارد بازار آهن شدم.
به صاحبكار خودش مرا معرفی كرد و گفت: آقا مهدی برادر من است و در خدمت شما. بعد ادامه داد: مهدی مثل هادی است، همانطور ميتوانيد اعتماد داشته باشيد. من هم ديگر پيش شما نيستم. بايد به سربازی بروم.
هادی مرا جای خودش در بازار مشغول كرد. كار را هم به من ياد داد و رفت برای خدمت.
مدت خدمت او به خاطر داشتن سابقهی بسيجی فعال كم شد. فكر ميكنم
يك سال در سپاه حفاظت مشغول خدمت بود.
از آن دوران تنها خاطرهای كه دارم بازداشت هادی بود!
هادی به خاطر درگيری در دوران خدمت با يكی از سربازان يك شب بازداشت شد.
تا اينكه روز بعد فهميدند حق با هادی بوده و آزاد شد
هادی در آنجا به خاطر امر به معروف با اين شخص درگير شده بود. چند بار به او تذكر داده بود كه فلان گناه را انجام ندهد اما بینتيجه بود. تا اينكه مجبور شد برخورد فيزيكی داشته باشد.
بعد از پايان خدمت نيز مدتی در بازار آهن كار كرد. البته فعاليت هادی در بسيج و مسجد زيادتر از قبل شده بود.
پيگيری كار برای شهدا و مبارزه با فتنهگران، وقت او را گرفته بود. بعد هم تصميم گرفت كار در بازار را رها كند!
صاحبكار ما خيلي از اخلاق و مرام و صداقت هادی خوشش ميامد.
برای همين اصرار داشت به هر قيمتی هادي را پس از پايان خدمت نگه دارد.
هادی اما تصميم خودش را به صورت جدی گرفته بود.
قصد داشت به سراغ علم برود. ميخواست از فرصت كوتاه عمر در جهت شناخت بهتر خدا بهره ببرد.
ادامه دارد...
#پسرک_فلافل_فروش
#شهید_هادی_ذوالفقاری
┏━🕊⃟📚━┓
@hasebabu
┗━🌿━
#زنزندگیشهادت
مثلااولشبشهزیارت
اخرشبشهشهادت.....
#شیراز_تسلیت🥀
#شیراز_تسلیت
@hasebabu
همه فکر میکردن مصطفی فوت کرده است😥از ترس خشکم زده بود😰 رو به پرچم حضرت ابوالفضل علیه السلام گفتم :« پسرم نذر شما! قول میدم سرباز خوبی تحویل بدهم🥺 این اتفاق دقیقا قبل از ظهر روز نهم محرم رخ داد ..📆
هدیه کتاب✌️🏻 : 120هزار تومان🌱
خرید از مـــــــا 100/000 ت 🌱
#_شهیدمصطفی_صدرزاده
#_سید_ابراهیم
#_کتاب_سرباز_روز_نهم
#_کتاب_قرار_بی_قرار
#_کتاب_اسمتو_مصطفاست
#_کتاب_سید_ابراهیم
#_کتاب_درمکتب_مصطفی
#_شهدا_را_یاد_کنیم_با_صلوات
#_دنیای_کتاب_حسیبا
#شیراز_تسلیت🥀
ـــــــــــــــــــ
@hasebabu
لشکر بزرگ داعش به شهر اربیل عراق رسیده بود. استاندار اربیل با آمریکایی ها فرانسویها، انگلیسیها، عربستانیها و خیلی های دیگر تماس گرفت، اما آنها کمکش نکردند. آخر کار با مسئولان ایران تماس گرفت و از آنها کمک خواست. ایرانی ها فوری شماره ی سردار سلیمانی را به او دادند. حاج قاسم پشت تلفن به او گفت: « من فردا بعد از نماز صبح به کمک تان می آیم.»
فردا صبح، حاج قاسم با پنجاه نفر وارد اربیل شد. سریع به میدان جنگ رفت و فرماندهی سربازهای عراقی را به دست گرفت. بعد از چند ساعت داعشی ها عقبنشینی کردند. مدتی بعد یک فرمانده داعش دستگیر شد. از او پرسیدند: «شما که نزدیک بود ما را شکست بدهید، پس چرا عقب نشینی کردید؟» فرمانده داعشی گفت: «همین که فهمیدیم حاج قاسم به کمک شما آمده، روحیه ی سربازهای ما به هم ریخت و مجبور شدیم عقب نشینی کنیم.»... روحش شاد....
بخشی از کتاب "عموقاسم" از مجموعه پنج جلدی قهرمانمن که روزهای قبل معرفی کردم، عکس هم براکتابه. هنوزم میتونید با ده درصد تخفیف از" #دنیای_کتاب_حسیبا"سفارش بدید 👇
@hasebabu
📚نام کتاب: #ستاره_ها_چیدنی_نیستند
✒️نویسنده: محمدعلی حبیب اللهیان
🔖انتشارات: معارف
تعداد صفحه: ۳۷۶
💸قیمت کتاب 110/000تومان
🏷️خرید از مـــا 99/000تومان🦋
📌معرفی کتاب:
محمدعلی حبیباللهیان در کتاب مقابل، به سراغ قالب رمان رفتهاست و آن را مثل یک مقاله علمی بیان میکند تا به کمک منابع معتبر، تصویر حجاب و پوشش اسلامی را از نگاه دختران ساکن آمریکا، طراحی کند.
کتاب مستند داستانی میباشد که در قالب روایت، جایگاه والای زن را بیان کرده و به تمام شبهات در مورد زن و حقوق زن جواب داده است. ماجرا به یک دختر آمریکایی بر میگردد که مشغول فعالیت در شبکههای حامی زن و فمینیسم میباشد و دختران و پناهندگان ایرانی هم برای گرفتن اقامت با راهنمایی ایشون و صحبت کردن علیه جامعه ایران به هدف خودشون میرسند.
سارا شخصیت اصلی این اثر است و ماجرا را از یک سازمان فمینیستی مخالف با اسلام آغاز میکند اما پای ذهن جستجوگر او، به مرکز مطالعات اسلامی در نیویورک کشیده میشود تا حقیقت را از نزدیک لمس کند.
سوال اصلی این کتاب یک مساله بنیادین در نگاه و سبک زندگی بانوان جهان است:«آیا حجاب، آزادی را از زنان میگیرد یا به آنها عزت بیشتری میبخشد؟»
اگر این پرسش برای شما نیز پاسخ آشکاری ندارد، یا دوست دارید آن را بیشتر واکاوی کنید، اثر پیشرو از نشر معارف، برای شما به کتابرسان آمدهاست.
✂️برشی از متن کتاب :
من، سارا دختری بیست ساله، فرانسوی تبار، از خانواده مسیحی بزرگ شده و شهر مدرن و ماشینی نیویورک هستم...
#دنیاے_کتاب_حسیبا
@hasebabu
دنیایِ کتابِ حَســــیـبــــا°📚
📚نام کتاب: #ستاره_ها_چیدنی_نیستند ✒️نویسنده: محمدعلی حبیب اللهیان 🔖انتشارات: معارف تعداد صفحه: ۳۷۶
⛔برای دغدغه مندان #حجاب
👈🏻اگر دنبال کتابی هستید که قالب رمان چالش های حجاب رو مطرح و پاسخ قانع کننده بده این کتاب جدید رو ازدست ندید!
📌شاید کتاب های پیرامون حجاب شهید مطهری و دکتر غلامی و... برای نوجوانان دختر جذاب نباشه.
ما این #کتاب_عالی رو پیشنهاد میکنیم.
🔎کتاب با روایت جلسات و فعالیتها یک مؤسسهای آمریکایی بهاصطلاح مدافع حقوق زنان، آغاز میشود. مؤسسهای که زیرنظر وزارت امورخارجه این کشور، تعدادی از مخالفان حجاب را گرد هم آورده تا با تخریب چهره اسلام و سیاهنمایی علیه نگاه و رویکرد #جمهوری اسلامی نسبت به زن، بهزعم خودش زنان مسلمان را نجات دهد. سارا ولی در لابلای فعالیتهایش در این مؤسسه، گرفتار تعارضات فکری و سؤالات هویتی میشود و ذهن جستجوگرش، پای او را به مرکز مطالعات اسلامی نیویورک میکشاند؛ مرکزی که در بدو ورودش، او را متوجه عکسنوشتهای از آیتالله بهجت میکند با این مضمون که: «ما بهاین دنیا آمدهایم تا قیمت پیدا کنیم، نهاینکه بههر قیمتی زندگی کنیم»
#شیراز_تسلیت
#حجاب
@hasebabu
#چایت_را_من_شیرین_میکنم"☕️
👈 #کتاب 📘"چایت را من شیرین میکنم" 🦋داستان دختریست به نام سارا، ایرانی الاصل🇮🇷و مقیم آلمان با پدری که سمپات سازمان مجاهدین خلق بوده و مادری که نقطه ی مقابل پدر قرار دارد.💬📿
👈در میان دعواها و کشمکش های این دو که مادر از خدا می گفت و خوبی هایش و پدر از دغدغه های سازمان، نه خدا که از نظر او فقط نظاره گر کتک خوردن های مادر بود نه سازمان که همه چیز را فدای اهدافش می کرد، سارا و برادرش خلاء را انتخاب می کنند و پناه هم می شوند.🌿🌼
ولی طی ماجرایی برادرش هم به اسلام گرایش پیدا کرده، وارد گروه داعش شده و ناپدید می شود.😳🐾
سارا در حین جستجوی برادر ناخواسته وارد جریانی می شود که با مبنای وجودی این گروه و جنایت هایش آشنا شده و اورا بیش از گذشته از شنیدن نام اسلام و مسلمان به هراس می اندازد..
💬ولی داستان جوری پیش می رود که در آخر او همسر یک جوان مسلمان و پاسدار ایرانی شده 🤵و طعم اسلام حقیقی را می چشد.😊🌾
✍🏻نویسنده: زهرا بلند دوست
▫️ناشر:کتابستان
▫️رده سنی/مخاطب:عمومی
▫️قالب کتاب:رمان
📖تعداد صفحات: ۳۶۸ صفحه
هدیه ے کتاب: 115,000
خرید از ما تخفیف15درصد: 97500🌱
ثبت سفارش و ارسال📦👇
@Gomnam1336🦋
#معرفی_کتاب #چایت_را_من_شیرین_میکنم #رمان #داعش #داستان_و_رمان_ایرانی
@hasebabu
📚 #کتاب_تنها_گریه_کن
(تقریظ رهبر معظم انقلاب)
✒️نوشته اکرم اسلامی
هــدیہ کتاب پرفروشمون: ۷۵٫۰۰۰ ت
خـــــــــرید از ما :64/000ت🦋
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
⸤ Eitaa.com/hasebabu ⸣
📚نام کتاب : #تور_تورنتو
✒️نویسنده : #محمدعلی_جعفری
🔓ناشر : #روایت_فتح
تعداد صفحات : ۱۴۱
هدیہ کتاب: 45/000 تومان
خرید از مــــــا:38/000 تومان🦋
🔰 #معرفی_کتاب :
اینکتاب، روایتی از زندگی دانشجوی شهید #امیرحسین_قربانی یکی از شهدای حادثه دلخراش #هواپیمای_اوکراینی است.
✂️برشی از کتاب:
در اینکتاب #عاشقانههای یک روز یک خانواده ایرانی روایت شده است؛ دل دادنها و دل بردنها از فرزندی که بعد از تیکآف #هواپیمای_اوکراینی تی از پلهها پایین میآید. صدا میزند خانمش قرآن بیاورد. میگیرد بالاسر امیرحسین. بعد دست میگذارد روی شانهاش و دعا میخواند و فوت میکند به سروصورتش.
_آقای دکتر خدا پشتوپناهت!
ــــــــــــــــــــــــــــ
⸤ Eitaa.com/hasebabu ⸣
سلااام دوستـــــــان حسیبــــــایی🌱
امــــــــروز جمعــــه بازار داریم جا نمونین☺
تخفیــــــــفات ویژه 💥
ارسال رایگــــــــــــان😍
بعضی کتابا با تعداد محـــــــدود شارژہ
تغذیہ ے روحتــــــــــون رو فراموش نکنیــــــد😌
🔶 ۹ پیشنهــــــاد خواندنی 🔶
♦️کتاب «حوض خون»
♦️کتاب «عزیز خانوم»
♦️کتاب «مادر ایران»
♦️کتاب «نعمت جان»
♦️کتاب «دختر تبریز»
♦️کتاب «ماهم جنگیدیم»
♦️کتاب «مرضیه»
♦️کتاب «نان سالهای جنگ»
♦️کتاب «روز آزادی زن»
🔶با 20 درصد تخفیف😍💥
⸤ Eitaa.com/hasebabu ⸣
#انتشارات_راه_یار #کتب_پر_فروش
#معرفی_کتاب