گرمای هوای چهل و سه درجه به تنهایی کافی بود که من رو کلافه کنه !
همراهی و زیارت بردن دوتا بچه که خرده فرمایشات شون هم کم نیست یک طرف ...اما حالا وقت عمل به دانسته هابود ...همسفر شدم با مادرم ،مادری که ۷۰ سال عمر از خدا گرفته بود و همه عمرش به من محبت کرده بود و از شیره جان خود به من خورانده بود و حالا بخاطر درد شدید زانوها باید سوار ویلچر حرم میشد ! و من چون تا حالا ویلچر هل نداده بودم ، مرتب چادرم زیر پام گیر میکرد،آفتاب هم سوزان تر از همیشه شده بود، وزن ویلچر هم سنگین بود و دستهام از بازو به پایین درد میگرفت !! در این میون باید مراقب بچه ها هم میبودم که حقی از شون ضایع نشه ! من که کلی حرف و دعا و آرزو در دل داشتم با خودم فکر میکردم چقدر لذت بخش بود اگر الان مودبانه و ساکت رو به قبله ، زیر کولرهای حرم مینشستم و در محل رفت و ملائکه ذکر میگفتم ! اما الان وقت لذت بردن های معنوی و روحانی نبود !اصلا فهمیدم هر جا لذت بردم پای دل در میان بوده و نوری نصیبم نشده !! پس به خودم گفتم سی و چندی سال هر طور که فکر کردی عابدانه ،عارفانه زیارت کردی ولذت هم بردی ، ولی بیا و اینبار "عاملانه"زیارت کن ! عاملانه ؟ یعنی بیا و به دانسته هات عمل کن و از لذت فاصله بگیر ! مگه امام حسین وقتی به وظیفه اش عمل میکرد لذت میبرد ؟ لذت مال دلِ و نور مالِ وظیفه است ! وظیفه ات رو پیدا کن و بهش عمل کن ! حتی اگر هیچ حظ ظاهریی از زیارت و عبادتت نبری ! عمل کن به آیه شریفهی بالوالدین احسانا..که قرآن میگه "خودت" بی واسطه خدمت کن !!خودت خدمت کن ...پاس نده به بقیه !!
https://eitaa.com/hashemirad
#دلنوشته۱۰
❌ اینجا دنیاست !
عزیزمن ؛
اینجا جای نرسیدن هاست !
اینحا درختانش پاییز را ، سختی و زردی را، سفتی و زبری را
بیشتر دوست میدارند تا بهار و لطافت و زیبایی را ...
اینجا پاییز ، درخت را مقاوم تر ، محکم تر و ماندگارتر میکند !
عزیزکم؛
اینجا دنیاست ...
جایی سراسر محدودیت و ممنوعیت ،
و تو به دلخواسته هایت نخواهی رسید !!
پس
قوی شو !
بزرگ شو !
بلند شو و از کوچکی و کوته بینی خارج شو !
و بپذیر محدودیت ها و ممنوعیت ها را...
و بدان نخواهی رسید ...
✍مرضیه سادات
https://eitaa.com/hashemirad
#دنیا
#دلنوشته۱۱
داشتم کتاب ها رو ورق میزدم و در دلم "طالب" یک نکته عملی از سلوک بودم ،
که خیلی یهویی رسیدم به یه دستورالعمل خووب
از استاد عرفان جناب
سید احمد کربلایی (استادِ مرحوم آیت الله قاضی"ره" )
ایشون فرموده بودند :
بعد از نمازهاتون سه مرتبه سوره توحید (قل هو الله احد) رو به امام زمان (ع) هدیه کنید !
گفتم با شماها هم درمیون بگذارم 😊
✅بعد از نمازهامون سه مرتبه توحید هدیه به امام زمان علیه السلام 👌
پ.ن:درمورد شخصیت عجیب و عرفانی سید احمدکربلایی بخونید ❤️🔥 و یه صلوات به روح بلندشون هدیه کنید که امشب ما رو قابل دونستند و
یک دستور سلوکی به ما هدیه کردند....
https://eitaa.com/hashemirad
#دلنوشته۱۲
لیوان ها رو از کمد درآوردم و توی مواد سفید کننده گذاشتم ....
دستکش پوشیدم و با اسکاچ شروع کردم به برق انداختن شون ....
با خودم فکر میکردم وسایل شیشه ایی و شکستنی چقد زود غباری که روشون میشینه رو نشون میدن !....
وسط شستن لیوان ها بودم که به ذهنم اومد ،
میگن دل آدمها هم مثل شیشه
نازک ، شکستنی ، روشن و شفافِ ...
شیشه ایی ها و شکستنی ها خیلی زود به خودشون غبار میگیرن ...
شیشه ایی ها و شکستنی ها مرتب نیاز به برق انداختن دارن ...
مرتب یه شوینده ایی یه شیشه پاک کنی لازم دارن که تمییزشون کنه و جلاشون بندازه ...
ذهنم رفت در این روایت پیامبر :
قران تلاوت کنید تا این دل ، غبارش ، جِرمش و زنگارش برطرف بشه !
قرآن تلاوت کنید تا دل هاتون صیقل پیدا کنه !
قرآن تلاوت کنید تا دل تون برّاق و نورانی بشه !
قرآن بخونید تا حال دلتون خووب بشه !
قرآن همون برّاق کنندهی دلِ!
پ.ن:روایت از پیامبر در کنزالعمال🍃
https://eitaa.com/hashemirad
@Hashemi_Rad
#دلنوشته۱۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ساعت حوالی ۹ شب و
من به شدت خسته ...
کارهای خانه ...
کلاس های بچه ها...
دغدغه های ذهنی....
مطالعات شبانه و....
فقط کم مانده بود تلفنم زنگ بخورد که خورد 😅
دوستی گفت : خانم؟
من دوست دارم به خدا برسم ،
شما میگی من چطوری به هدفم میرسم ؟
گفتم :
برای رسیدن به هدف های بزرگ
باید تعداد زیادی قدم های کوچیک برداشت...
گفتم : دیدی دونه های برف چقدررر کوچولو کوچولو از آسمون میان ولی یهو زمین رو قیامت میکنن ؟گفتم :میدونستی مدل خدا این شکلیه که: تلاش های کوچیک رو میبینه و ارزش گذاری میکنه!
اونجا که گفت:
"فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره "...
گفتم :
قدم های کوچیک ما رو توی راه های بزرگ میبره و خدا اتفاقا همون کوچیک ها رو میبینه و محاسبه میکنه !
رفیق من ؛کم ها رو نادیده نگیر !!
همه چیز از کم شروع میشه
چه خیر و چه شرّ!
پ.ن:فیلم رو اسفندماه از یزد گرفتم ،
الان اما میچسبد🥰
https://eitaa.com/hashemirad
#دلنوشته۱۴
💮انگار باید از تعلق ها دل کَند❗️
ناخن هایم را دوماه مراقبت کردم ..
بلند گذاشتم ..
سوهان کشیدم ..
پنبه را با ابلیمو زیرش کشیدم ..
اما حالا باید آن ها را کوتاه میکردم !
اولین ناخن را که چیدم دلم تکان خورد !
برای یک سفر زیارتی ده روزه
با امکانات محدود و هدف نامحدود
(که رسیدن به خداست)
قطعا شرایط رسیدگی نبود!
باید کم کم تعلقاتم را کوتاه میکردم !
به هدف، رسیدن ، با بارکشِ متعلقات بودن، نمیخواند!
چقدرر به متعلقاتم وابسته بودم و خودم نمیدانستم !
حالا اما ،
وقتِ دل کندن بود!
دل کندم و
با خودم فکر میکردم از چه تعلقاتی دل کندند انها که به تو رسیدند و در تو حل شدند !؟
وای بر من !
من در چه فاصله ایی از حسین ایستااده ام ؟
او که از همه چیزش بخاطر خدا دل کَند!!
✍مرضیه سادات
#ناخن
@Hashemi_Rad
https://eitaa.com/hashemirad
#دلنوشته۱۵
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تلفنم زنگ خورد ..
ابتدای نیشابور بودم ..
دست مادر را گرفته بودم تا وضو بگیرد ..
کسی پشت خط گفت : امسال به دعوت ما کربلا میآیی؟
گفت تا قبل از آخر شب باید خبر بدهی !
انگار تا قبل از خروج از خراسان باید خبر میدادم !
استخاره کردم خوب آمد ...
یادم آمد همانطور که عقب عقب از حرم حضرت رضا بیرون میآمدم و سلام میدادم ،
گفتم : امام رضا جان
کربلای من را "شما" جور کن !
هنوز از خراسان خارج نشده بودم ،
تلفن زنگ خورد ...
دعا اجابت شد !
#به_امام_رضا_میگم_حرفامو
https://eitaa.com/hashemirad
@Hashemi_Rad
#دلنوشته۱۶
گفتم، بنشينم و برايت بنويسم،
سلام!
راستي هيچ تکراري، نوتر از سلام نيست...
سلام بر تو زمانىکه مینشینى،
سلام بر تو هنگامیکه نماز میخوانى و قنوت بجا میآورى،
سلام بر تو زمانىکه رکوع و سجود مینمایى،
سلام بر تو زمانىکه صبح و شام میکنى...
سلام بر تو در تمام ساعات شب و روز...
سلام بر تو به همه سلامها....
طاقتمان بی تو تمام شده است !!
#سامراء
#امام_عصر
باما همراه شوید؛
https://eitaa.com/hashemirad
#دلنوشته۱۷
دم حرم امام حسین ع نشسته بود روی یه تکه مقوای پارهی کارتن آب معدنی ...
خیلی خسته و له بودم ،
بهش گفتم : خانوم میشه منم کنارت روی این کارتن بشینم ؟ خیلی جدی و محکم گفت : نه !
بعد از من یه پیرمردِ خسته تر از من اومد و بهش گفت:
خانم شما روی دوتا مقوا نشستی میشه یکی اش رو به من بدی ؟ اینا کارتن های اضافی ای بوده که روی زمین ریخته بوده ! با لحن بسیار جدی ایی که معلوم بود هزار نفر قبل از ما هم ، همین رو بهش گفتن ، گفت :نه ؛ نمیخام مقوا رو به کسی بدم ! با خودم گفتم: چطور میتونه زائر باشه ، ورودی حرم امام حسین"ع" یعنی در مقابل امام نشسته باشه ولی از یه مقوای پاره دل نکنه ؟؟
یادم آمد از پاورقی کتاب سلوک جمیل یاد گرفتم که ۱۴ مرتبه در سجده بعد از نماز صبح "یا وهاب" بگویم تا بلکه کمی جانم از این صفت، عطر آگین شود ...
و ذهنم پرواز کرد دردور بودن ما از این فضیلت ..
خداوند، وهّاب است یعنی کثیرُالعطاء و بخشنده است، توقع این است که بندگان خدا نیز از نعماتی که خداوند متعال به آنان عطا فرموده سایر بندگان نیازمند را مورد لطف و کرم و بخشش خود قرار دهند تا مصداق "وهّاب" شوند.. . سرمایه های مادی و معنوی ما همه و همه متعلِّق به خداوند است .... ما مالک حقیقی نیستیم بلکه ما امانتدار و انبار دار اموال خدا هستیم و خردمند کسی است که در دنیا در حدِّ توان از آنچه دارد، هبه کند تا مصداق وهاب باشد....
۱۴ مرتبه بعد از نماز صبح در سجده
"یا وهاب" را بر زبان برانیم ....
باشد که در عمق جان مان نفوذ کند !
باشد که از کارتن های پاره ی اضافی دور و برمان دل بکنیم !
https://eitaa.com/hashemirad#دلنوشته۱۸
امروز یکی از دوستانم رو که (اتفاقا ازش دلخوشی هم نداشتم ) بعد از مدتها دیدم و خیلی عادی و مودبانه کلی حال و احوال کردیم بعد
موقع خداحافظی من بهش گفتم : خیلی مشتاق دیدارتون بودم !!!...
بالافاصله توی ذهنم یک تلنگر اومد که واقعا خیلی مشتاق دیدارش بودی ؟ یا دیدن و ندیدنش فرقی هم نمیکرد ؟یا اتفاقا اصلا هم مشتاق دیدارش نبودی؟
به خودم گفتم پس به دروغ گفتی خیلی مشتاق دیدارت بودم !!
چون بدون دقت ، بر حسب عادت و تعارفات روزمره این جمله رو فقط تکرار کردی! ...
مچ خودم رو گرفتم !
گفتم دیدی دروغ گفتی ؟
روایت حضرت امیر به ذهنم اومد :
اَ يَجِدُ عَبْدٌ طَعْمَ اَلْإِيمَانِ حَتَّى يَتْرُكَ اَلْكَذِبَ هَزْلَهُ وَ جِدَّهُ .
هيچ بنده اي مزه ايمان را نچشد، مگر آنگاه كه دروغ را -چه به شوخي و چه به جدي-را ترك كند!
به خودم گفتم : چقد در روزمره هایمان براساس تعارفات، دروغ جا گرفته 😟
و چه بد که ما آن به آن داریم از چشیدن طعم شیرین ایمان مطابق فرمایش امام ، با همین روزمره های معمولی دور میشیم!
فقط بخاطر عدم مراقبه و عدم دقت در انتخاب واژه !
همون ویژگی ایی که تاریخ معتقد است امام حسن مجتبی "ع" خیلی این خصلت را داشتند !
در انتخاب واژه دقت میکرد ! کلمات با فکر و شسته و رفته و تزیین شده بیرون میآمد!
میدونی رفیق با همین عدم دقت ها ، با همین سر سری واژه ها رو بیرون ریختن خیلی الکی میشیم مصداق دروغگو ! 😢
و روایت میگه : بدان که دروغگو منافق است !
و قرآن میگه : ان المنافقین فی الدرک الاسفل من النار !!میبینی؟ همه اش از یه دروغ کوچیک شروع شد ولی تهش چه بد ختم شد#دلنوشته۱۹
https://eitaa.com/hashemirad
مادر بزرگ ها نعمتند...
مادربزرگ ها رحمتند...
مادربزرگ ها خانه هایشان باصفاتر است..
مادر بزرگ ها تجربه هایشان بیشتر است ...
مادربزرگ ها قدرت تحمل شان بیشتر است ...
اصلا خانه مادر بزرگ ها بیشتر خوش میگذرد ...
کلا مادربزرگ ها بیشتر روی آدم اثر میگذارند...
امروز روز مادربزرگ ازلی مان است ...
همو که در جلال و عظمت کسی به پایش نمیرسد!
همو که محمد یکسال بعد از او گریه میکرد و برایش یکسال عزای عمومی اعلام کرد ...
همو که محمد هیچکس را در کنار او به همسری نگرفت ...
همو که ۲۵ سال به تنهایی صدف خانهی محمد بود...
همو که محمد در وصفش گفت : هیچکس برای من خدیجه نمیشود...
همو که به مانند اسمش (خدیجه= خیر کثیر) ، مادرِ خیر کثیر شد ...
همو که جبرئیل به او سلام میرساند...
همو که خدا در مقابل ملائکه به او مباهات میکند...
همو که قبل ازپیامبریِ محمد تمام اموالش را به کمالاتِ محمد بخشید ...
مادربزرگ ، خدیجه، را میگویم !
امروز مهمان مادربزرگمانیم ...
مگر نه قرآن گفت : و ازواجه امهاتم ؟!
مگر در زیارت نامه اش نخوانده ای: السلام علیک یا ام المومنین ...
السلام علیک یا ام فاطمه الزهرا...
امروز به مادرِ مادر ،پناهنده میشویم...
مادر بزرگ مان ، آغوشش زهرا پرور است ،خدا را چه دیدی شاید نگاهش ما را هم نور کرد!!
https://eitaa.com/hashemirad
#دلنوشته۲۰
رفتم مغازه کیف فروشی و دیدم یه کیف خیلی خوش فرم و زیبا توی ویترینِ مغازه گذاشته، منم پسندیدم وخریدمش !وقتی اومدم خونه و کیف رو باز کردم ،مطابق معمولِ همه کیف های نو دیدم، داخلش پر از روزنامه های باطله و مچاله و پاره پوره است ...
روزنامه های باطله رو که در آوردم کیف از قیافه افتاد !😢
به خودم گفتم :نکنه ما هم با اعمالِ پوچ و الکی برا خودمون فقط یه قد و قامت و استایلی مسلمونی درست کرده باشیم؟ !
نکنه اعمال ما هم مثه روزنامه های باطله باشه که هیچ ارزش و حقیقتی ندارن؟نکنه کارهامون به قول قرآن
《هبا منثور》 باشه؟ ...
باید چی کاری کنیم که قدرت ، قوت و قوام و اصالت بیاد در جانِ اعمال مون؟
واقعی خوش فرم بشیم نه الکی !!
رفتم سراغ سوره اعراف !
دیدم قرآن میگه : برای هر کاری خدا یه وسیلهی سنجش ، یه وسیلهی تراز ، یه خط کشِ تنظیم کننده قرار داده که قرآن بهش میگه :《میزان》
قرآن میگه: هر کاری خواستی انجام بدی ، هرررر کاری ! ببین پیامبر تو و امام تو در همین شرایط این کار رو میکرد یا نه ؟
وسیله ی سنجش تو ، امام تو و پیامبر توئه ...ببین مهررورزیت مثل امامت هست؟
ببین گذشتت ؟
ببین سازگاریت با محیط؟
ببیت علم آموزیت ؟
ببین توحیدت ؟
ببین همسرداریت؟
اگه دنبال قیافه وفرم و قدرت اصیل و واقعی هستی،چاره اش فقط《 تبعیته》!
یعنی پات رو بزار جای پای امامت ...
میگن آیت الله میلانی ۱۴ سال میرفتن حرم امام رضا"ع" و یه دعا میکردن :
یا امام رضا !
عقاید من رو مثل عقاید خودتون قرار بدین!۱۴ سال یک دعا فقط بخاطر اینکه جانِ عملت صحیح باشه ،نشه ماجرای روزنامه های باطله که قرآن به این حال میگه :《خسران》!#دلنوشته۲۱
رفته بودم بیرون با یک دوست عزیزتر از جان
صدایی نازک ، لطیف و پر عشوه داشت ...
تلفنی با اسنپ صحبت کرد
چند بار در ذهنم گذشت کاش از،سر خیرخواهی بهش بگم خواهر جان وقتی با نامحرم صحبت میکنی کمی از نازک کاری های صدایت کم کن🥰 ...
عادی و با لحن خودت منظورت را برسان ...
(فلاتخضعن بالقول)
همینطوری که کلمه ها رو در ذهنم جور میکردم ،
اسنپی که دوستم گرفته بود، رسید ،
دیدم راننده اسنپ خانومه !!!!!
یه چراغ قرمز بزرگ در ذهنم روشن شد به خودم گفتم : حالا دیدی ؟
( انّ بعض الظن اثم) !!!
(چه بسیار گمان ها گناه است)
راننده اصلا نامحرم نبود!
همینِ که پیامبر"ص" میفرمایند:
در روز قیامت قاضى دادگـر را مى آورند و چنان حساب سختى از او کشیده مى شود که آرزو مى کند کاش هرگز حتّى درباره یک خرما میان دو نفر داورى نکرده بود.
رفیق 🍃
با ظاهر آدمها ، کارهاشون رو قضاوت نکن !
هر که به برادر خود گمان بد بَرد، به پروردگارش گمان بد برده است؛ زیرا خدای بزرگ میفرماید:
از بسیاری گمانها بپرهیزید!!
این جملات مهم را پیامبر فرمودند....
#ظن#گمان#دلنوشته۲۲
https://eitaa.com/hashemirad
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در تعقیبات نمازهایت ۲ صفحه گلبانگ رهایی بخوان !!
ببخشید جناب حکیم مگر نگفته اند:
نماز آدم ها را از کار بد باز میدارد ؟
پس چگونه است که نمازخوان هایی مثل من در ابتدایی ترین کارهایشان نمیتوانند راه نیکی و سعادت را پیش بگیرند ؟
برای جزیی ترین چیزها و ابتدایی ترین ها به سر و کله هم میزنند؟
مگر نماز اهرم بازدارنده از بدی و فنر پرتاب کننده در خوبیها نیست ؟...
چرا خودم را در نور نمییابم ؟
دخترکم ؛
همه ی آنچه را که گفتی میشود تقوا ...نماز باید تو را به نور تقوا برساند ...
گفتم : چگونه ؟
گفت : در عقب نمازهایت دو صفحه خطبه متقین بخوان تا این راه را بشناسی و بعد چون شناخت بیاید خود، پای در آن میگذاری ! شناخت نیست، که آثارِ تقوا نیست ، نور نیست که اثر نیست...
و من در تعقیب نمازم
دو صفحه گلبانگ رهایی خواندم و به اندازه صد ها صفحه از دوری خودم از این مفهومِ زیبا اشک ریختم و
زمزمه کردم :
نشسته پشت دو پلکم هزار اقیانوس
رها کنید مرا تا وسیع گریه کنم...
و فهمیدم که:
آب کم جو ، تشنگی آور به دست !
#شرح_خطبه_متقین
#دلنوشته۲۳
#نهج_البلاغه
https://eitaa.com/hashemirad
خسته و کوفته از مدرسه اومد ، لباس هاشو در آورد ،دستهاش رو شست و نشست پای سفره ناهار ...
غذاش رو که کامل خورد گفت :
مامان؟
دستِ شماست که غذا رو خوشمزه میکنه ،
یا نعمتِ خدا ،خودش خوشمزه است ؟
و شروع کرد به توضیح دادن که آخه خدا بعضی چیزها رو آفریده ، بعضی چیزها رو هم نیافریده ، فقط توانایی اش رو به انسان داده ، که انسان خودش بره اونا را درست کنه و بسازه !
گفتم : عزیزم شما درست میگی اما یادت باشه
همهی خوشمزه گی ها از خداست ...
همهی زیبایی ها از خداست ...
همهی درست شدن ها از خداست ...
همهی آرامش ها از خداست...
چون قرآن میگه:
《و مابکم من نعمت فمن الله》 !!
هر چی هر چی که اسمش نعمته از خداست !
حتی اگر به نظر تو ناچیز و کم و کوچولو بیاد !
قرآن میگه :
هیچکدوم از نعمت ها و خوبیها و خوشی های زندگیت شانسی و تصادفی نیست !
هیچکدومش بخاطر مدیریت و تلاش و لیاقت تو نبوده !
خدا دونه دونه قشنگیها و خوبیها و نعمت هایی که داری رو جدا کرده و به تو داده !
عزیزم میدونی !
همهی اینایی رو که من گفتم ،
تفسیر میگه ؟!...
ذهنم رفت
توو کلاس اخلاق دبیرستان مون
(بیست سال پیش) اونجا که معلم مهربون درس اخلاق مون هر روز تکرار میکرد :
لاموثر فی الوجود الا الله !!
هیچ اثر گذاری در عالم نیست الا خدا !
چقدر تکرار کرد تا در جانِ ما بشینه و اثر کنه که خداست همه کارهی عالَم !
#دلنوشته۲۴
#تفسیرآیه۵۳نحل
https://eitaa.com/hashemirad
امروز آشنا شدم با استادی که به من هم احساس عجز داد هم افتخار !
افتخار کردم به شاگردیِ چنین بانویی!
صدایش برای من پُر از اعتماد به نفس بود !
صدایش بوی خودساختگی میداد!
صدایش ساختمان روحم را به
حجره های طلبگی کشاند !
با همهی وجودم گوش شدم
در شنیدن سخنانش!
خووب به صدایش گوش دادم ...
سرم را پایین انداختم ، چشمانم را بستم ... آنجا که فهمیدم مثل منی چقدر راه نرفته دارد!
و جملات مرحوم صفایی حائری در ذهنم مرور میشد:
آنها که وقت کم و راه زیاد را فهمیده اند ، مجبورند خود را زیاد کنند !
استاد؛
خودش را زیاد کرده بود.. انگار
راه دراز و وقت کم را خوب فهمیده بود!
گرفتن چندین مدرک دکترا
(۴مدرک دکتری داشت) برای بانوانی که میبایست در شوهرداری و فرزند پروری و خانه داری هم دکترا بگیرند ،
اصلا کار آسانی نیست !
و تواضعش چشمانم را گرد کرد !
آنجا که به راحتی میگفت :
برایتان حاضرم سالها وقت بگذارم !
یادم افتاد به آن روایت شیرین
اصول کافی که حضرت عیسی"ع" به حواریونش گفت:
علم و حکمت تنها در سایه تواضع برکت و افزایش مییابد!
شاید برکتِ علمیاش را مرهون و مدیون تواضعش بود!
اشکم را هم در آورد ..
آنجا که گفت :تازه از تایلند آمده ام و بینوایانِ بودایی تایلندی حیف که حسین را نمیشناختند...
گفت : چه غریبند آدمیانِ بی حسین "ع"!
و تو ای طفل ؛
یادت بماند که آفتِ قُرب ، غفلت است ...
چه تک مضراب تکان دهنده ایی را گفت :
آفت قُرب ، غفلت است !!
✍️مرضیه سادات
#دلنوشته۲۵
https://eitaa.com/hashemirad
داشتم میرفتم دارالتحفیظ که دیدم روی آسفالت خیابون این نازک های زیبا و لطیف ریخته(بوش رو که دیگه نگم برات 😍) نشستم روی زمین ، از روی آسفالت بلندشون کردم و به خودم گفتم :
اولا از اتفاقات و جزییاتی که در اطرافت میبینی ساده نگذر !
(حتما یه حرف حساب توش هست👌)
دوما همین خوشی های کوچولو
(مثل بوییدن این گل ،مثل لمسِ لطافت گلبرگ هاش) میتونه خوشبختی های بزرگی رو در ذهن و جان ما رقم بزنه! 😊
سوما روح و دل آدما هم مثل همین یاس، نازک و لطیفِ...اگه بچسبه به زمختیِ زمین خیلی زوود پژمرده میشه..
کاش مثل من که این یاس ها رو از زمین برداشتم ، یه دستی از غیب میومد و این جان های به زمین چسبیدهی ما رو هم از زمین بلند میکرد!
بقول شاعر:
دستی از غیب برون آید و کاری بکند!
گل های لطیف رو وقتی از زمینِ سخت بلند کردم میدونی ذهنم رفت توو کدوم آیه ؟! اونجا که خدا میگه:
《 يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَا لَكُمْ إِذَا قِيلَ لَكُمُ انْفِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الْأَرْضِ ۚ أَرَضِيتُمْ بِالْحَيَاةِ الدُّنْيَا مِنَ الْآخِرَةِ》
هان ! ای مومنان چرا به دنیا راضی شدید؟!چرا سخت ، به زمینِ دنیا چسبیدید؟!یعنی وقتش نشده از زمین کنده بشید ؟
رفیق جان؛
بیا به دانای راه های آسمانی متوسل بشویم شاید از زمین کنده شدیم !مگر امام علی (ع) نفرمود: من به کوچه و خیابانهای آسمان آشناتر و آگاهترم نسبت به کوچه های زمین....پس یه یاعلی بگو و از زمین بلند شو !
#دلنوشته۲۶
#آیه۳۸توبه
https://eitaa.com/hashemirad
بَلْ لِأَنَّکَ یَا رَبِّ خَیْرُ السَّاتِرِینَ !
(تو بهترین پوشاننده بودی )
خواهر ؟چرا هر وقت بهت زنگ میزنم میگی دارم خونه رو تمییز میکنم ؟مگه خونهی تو چه کثیفی ای داره ؟
ما که هر وقت اومدیم همه چی سر جاش بوده !تازه اگه بخوایم مثال یه خونهی تمییز بزنیم میگیم مثل خونه تو تمییز بود !
رفتم توو فکر ،گفتم : خواهر جان یه جاهایی نامرتبه که تو ازش خبر نداری !تلفن رو قطع کردم سرم رو به آسمان گرفتم و گفتم : چه کثیفی ها از ما پوشاندی وکسی نفهمید !چه عیب ها در ما دیدی و اجازه ندادی احدی از اون باخبر بشه !چه زشتی ها که به خوبی بدل شون کردی !و مرغ دلم رفت پیش
امام على" ع ":
الْحَذَرَ الْحَذَرَ!
فَوَ اللَّهِ لَقَدْ سَتَرَ،
حَتّى كَأَنَّهُ قَدْ غَفَرَ!
بترس! به خدا سوگند آن قدر پردهپوشى كرده كه گويى تو را بخشيده و آمرزيده است...مثل خونه ای که ظاهر مرتبی داره و کسی باورش نمیشه سوراخ سمبه ها و کمدها و پشت و پناه هایی داشته باشه که پُر از آلودگی و بی نظمی باشه،
ماهم همینطوریم !
با ظاهری مرتب ،ظاهری آبادان و موجّه و دلی آلوده ، مشغول ، بی اعتقاد و بی معرفت ...آنقدررر پوشاندی که خودمان هم باورمان شد😔پوشاندی و آبرو دادی تاشخصيّت و احترام ادم ها حفظ شود!
پوشاندی و احترام دادی تا
اصل آزادى و اختيار باقی بماند ،
كه اگر كسى با يك گناه رسوا مىشد گناه نكردنش از ترسِ رسوايى بود! و گناه نکردن های از سر ترس چه سودی دارد !و تو امام علی جانم چه خوب فرمایش کردی :خوشا به حال آن كس كه عيب خودش، او را از پرداختن بهعيبهاى مردم باز دارد!الهی ؛ بیا و کمی از صفت ستر خودت ، در ما جاری کن !
✍️مرضیهسادات#دلنوشته
زیاد که بخوانی
خوب فکر میکنی
زیاد که بخوانی
خوب حرف میزنی
زیاد که بخوانی
خوب عمل میکنی
زیاد که بخوانی
خوب نگاه میکنی
زیاد که بخوانی
خوب عبرت میگیری
زیاد که بخوانی
زیاد میشوی !!!
رفیق ؛
قرآن را میگویم !
زیاد بخوانَش...
گفت : فاقروا ما تیسر !
واقعا به قدر وسع ات میخوانی ؟!
خدا زیادت کند ان شالله 🍃
✍مرضیه سادات
#دلنوشته۲۸
https://eitaa.com/hashemirad
پرنده های "یا کریم"نمیدانم از کجا؟
امّا مرتب می آمدند و در بالکن ما لانه درست میکردند ،تخم میگذاشتند ، تخم ها بچه میشدند ،بچه ها جان میگرفتند و میرفتند و دوباره "یاکریم" دیگری میآمد و این چرخه تکرار میشد !!
من نگاه شان میکردم و به خودم میگفتم : معلوم نیست از کجا پرواز کرده تا به اینجا ، به این گوشهی امن و گرم و نرم رسیده !
او فقط به خودش گفته:
باید پرواز کنم ، اگر پرواز کنم قطعا خدا همه چیز را برایم
درست میکند!
او فقط پرواز را شروع کرده !
او کاری به مقصد نداشته !
او فقط به کارگردانِ هستی اعتماد کرده !
میدانی رفیق ؟!
من هم باید از منیت ها
از هوس ها
از دلخواسته ها
از خانه ی دل
خارج شوم
من هم باید پرواز را شروع کنم ،
تا مهاجر باشم !
مهاجرت مسیرهای گشايش ، توسعه و فتح را برایم فراهم خواهد کرد !
رفیق ؛
ما فقط مکلف به خروج از منزلِ دلیم ،
وصول به مقصد را از ما نخواسته اند !
کندنِ از خانه دل و خروج از منزل، ما را پرنده ی مهاجری میکند که تامین آب و دانه و لانه اش را خدا عهده دار شده است !
پس
شروع به پرواز کن و
باقی را به او بسپار ...
وَمَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهَاجِرًا إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ🍃
✍مرضیه سادات
#دلنوشته۲۹
https://eitaa.com/hashemirad
غرق فیلم شدم!
چقدر داستان را جدی گرفتم !
احساس کردم باید برای گرفتاری
های بازیگرِ زنِ فیلم گریه کنم ...
برای نرسیدن های بازیگر مرد فیلم غصه بخورم ...
باید به دارایی های نقش پدرِ فیلم حسادت کنم ...
برای فرزند دار شدن
عروس خانواده دست به دعا شوم ...
چقدر همه چیز را جدی گرفتم!
با خودم گفتم دنیا هم شبیه فیلم است ...
فیلمی که ضبط میشود،
فیلمی که واقعی نیست و
فیلمی که زود میگذرد !
همین دنیای
غیر واقعیِ
غیر اصیل
که تو همین قدر جدی اش میگیری، عُقبای تو را میسازد !
همین خواب و خیال هایی که برایشان تلاش میکنی و متلاطم میشوی ، تکه هایی از آخرتِ توست!
مولایمان فرمود:
دنیا به سان خواب و رویا ست!
دنیا «رؤیایی» بیشتر نیست...
دنیا پر است از مناظر دلکش و جذاب !
اما هیچ کدام شان اصالت ندارد!
صحنه های زیبا و مناظر خیال انگیزی
که در خواب و رویا میبینی
بعد از بیداری اصلا وجود ندارند و دل بستن به آن خواب و خیالها فقط
اسباب غفلت توست!
فریب خورده آنکه در
«سایه ی موقّت»
جایگاه استراحت ابدی برای خود بسازد !
و بیچاره آنکه مرگ ، او را از «خوابِ دنیا» بیدار کند ...
و دریغ !
که پس از عمری زندگی ، انسان بفهمد که همه چیز «خواب» بوده و
به دنبال «سراب» میدویده است!
✍مرضیه سادات
https://eitaa.com/hashemirad
پ.ن:عکس از من📸
#دلنوشته۳۰
《پُشتِ هر نرسیدنی یه باغِ
.................................................
چقدر در ارتباط با فرزند نکاتِ تربیتیِ خدا برای آدم واضح میشه !
گفت مامان میشه امشب خونه مادر جون بخوابم ؟
گفتم اگر امشب بیای خونه بهتره !
گفت خواهش میکنم فقط امشب !
گفتم باشه بخواب عزیزم ...
بیخبر بود از اینکه اگه بیاد خونه،
ما میخوایم سوپرایزش کنیم و ببریمش باغ و رستوران و...!
به خودم گفتم ما آدم بزرگ ها هم همینطوریم !
وقتی که روی دلخواستهی خودمون اصرار میکنیم و نمیدونیم اون چیزی که خدا برامون قایم کرده ممکنه چقدر بزرگتر ، بهتر و خوش حال کننده تر از" نظر ما" باشه !
وقتی خدا میگه:
"عسی ان تکرهوا شیئا و یجعل الله فیه خیرا کثیرا "...
چه بسیار چیزها که دلت نمیخواست ولی پشت اون اکراهِ تو ، پشت نخواستن ها و ناراحتی های تو ،
باغ ها و خوشی هایی قایم شده بود ،
داره همین حال رو میگه !
اون فکر میکرد اگه بیاد خونه، حوصله اش سر میره !
غافل از اینکه چه نقشه های خوشی براش کشیده شده بود....
خیلی جاها بوده که ما
ممکنه اون لحظه خوش مون نیاد و بگیم آخه چرا ؟! حالا نمیشد خدا یه کاریش میکرد ؟!
ولی نمیدونیم
خداااا چه باغ ها و بستان ها و بستنی ها برامون کنار گذاشته بود رفیق!
نمیدونیم
خدا برامون چه خوش مزه ها قایم کرده جان دلم !
#دلنوشته۳۱
✍️مرضیه سادات
https://eitaa.com/hashemirad
محبت علاقه ای است قلبی بین عبد و معبود ❤️
محبت ، همان دانهی کشت شدهی زیر خاک که باعث پیدایش همه چیز میشود.. .دانه ؟! آره رفیق ؛
دانه رو در زمین می کارند و این دانه میتونه گیاهی مفید بشود یا قارچی سمی و کشنده! محبت مایه و سرچشمه اصلی همه چیز میشه !اگر محبت باشد حرکتی و جنب و جوشی و تلاشی هم می آید ...ادمها خواهی نخواهی در حال تلاش و جنب و جوشند و چه بدانند چه ندانند در پشت این تلاش ها دانه های علاقه هایشان پنهان است ...باید نگاه کنم چه
دانه هایی ، چه علاقه هایی ، چه محبت هایی در دل من است ؟!
و پشت پردهی تلاش های من چیه ؟! ثمراتش انسان ساز و رشد دهنده است یا سمی و کشنده!
اینکه چه دانه ای در دل دارم مهم است !اینکه من چه چیز را دوست دارم مهم است ...همه چیز از حَبّ و دانه شروع میشود !!
یوم ندعوا کل اناس بامامهم !
روزی که ما رو با علاقه هامون محشور میکنند 🥹 با اون چیزهایی که بخاطرش تلاش کردیم ...با اون چیزهایی که بخاطرش هرکاری کردیم !! اون روز بهتر میفهمم ریشه همه تلاش ها از محبت به اون کار و به اون آدم و به اون کتاب و ......بود !!
این که چه چیزی و چه کسی را دوست دارم سرنوشت من رو تغییر میده !
اگه اون چیزی رو که دوست دارم بخاطر منافع اون فرد یا اون چیز هست ، مثلا آب را دوست دارم چون پُر از منفعت است چون برایم لذتبخش است !
اینو بهش میگن محبت التذاذی.
اگه چیزی رو دوست دارم اما اون
محبت برخاسته از بهره برداری هاییه که میتونم داشته باشم و نیازهام بر طرف میشه ، مثل علاقه به بعضی آدمها !!
که به من نفعی برسانند، و مشکلی از من را بردارند و بهره ای برای من داشته باشند و روزی که این نفع نباشد ، محبت هم تمام میشود و من دیگه اون آدم رو دوست ندارم ،
بهش میگن محبت انتفاعی !
اما یه رقم محبت هست که فقط خداست که نسبت به ما داره 🥹 و اون محبت واقعی و حقیقیه
نه برای لذت است نه برای نفع و بهره !
ما برا خدا هیچ منفعتی نداریم رفیق
ولی او عاشقانه ما را میخواهد !
و من در گرفتاری ها و مشکلات به سمت خدا میروم در حالیکه محبتم به خدا انتفاعی است !
یا خیر حبیب و محبوب
چقدر من با تو فرق دارم !
پ.ن: اقسام محبت :
محبت حقیقی _محبت التذاذی_محبت انتفاعی
معنای محبت (از حب به معنای دانه)
#محبت❤️
#دلنوشته۳۲
https://eitaa.com/hashemirad
"مهارت انتخاب گزینه دوم "
امیرعلی تازه یادگرفته بود مکبر بشه !
چقدر براش ذوق داشت و توو خونه تمرین میکرد !
حتی" ان الله و ملائکته یصلون "
رو هم روی کا غذ نوشته بودو حفظ می کرد و وقت و بی وقت از ما طلب صلوات میکرد 😍 ...
امشب با ذوق رفت مسجد که مکبر بشه !
نماز مغرب رو مکبری کرد و برگشت و
برای نماز عشا نه ایستاد !
وقتی اومد بخوابه
یهو با یه بغضی گفت :
مامان میدونستی من چرا برا نماز عشا نه ایستادم و فقط نماز مغرب رو مکبری کردم ؟!
گفتم چرا ؟
گفت چون بجای الله اکبر بین دوسجده ، گفتم بسم و بالله !
بعدشم اصلاحش کردم ها اما
درونم یه حسی بهم گفت:
وقتی سلام نماز رو دادن تو برو
و برا نماز عشا نمون و مکبر نباش !
گفتم:
عزیزدلم میدونستی پذیرش شکست ها و رنجش های دنیا
نشونه بزرگ شدن آدمه ؟
میدونستی همهی زندگی موفقیت و پیروزی نیست ؟
اصلا میدونستی دنیا یه بخش بزرگی اش دردها و تلخی هاست؟
گفتم به نظر من اگر با خودت فکر میکردی و می ایستادی و گزینه دوم ذهنت رو(که ماندن در مسجد) بود انتخاب میکردی کار درست تری کرده بودی!
گفت مامان اصلا گزینه دوم نداشتم😃 !!!!
فقط یک گزینه توو ذهنم اومد ، اونم رفتن و نه ایستادن بود !
گفتم :همیشه گزینه دوم خیلی صداش یواشه و گزینه اولی که در دل و ذهن ادمها میاد خیلی شلوغ و پر سر و صداست ! انقدر صداش در دل ما بلنده که فک میکنیم گزینه دومی وجود نداره ! گول شلوغ کاری هاش رو نخور !
گوش ذهنت رو تیز کن و صدای گزینه دوم رو پیدا کن !
به خودت بگو :خب اگه نرم و بپذیرم این اتفاق رو چی میشه ؟
گفت : میگم باید بایستم و نماز بعد هم مکبر بشم !
گفتم این یعنی قوت ! این قوتِ اراده و این مهارت اسمش میشه صبر ! آدمی که بتونه صدای عقل خودش را پیدا کنه و بهش عمل کنه ...
حالا میدونستی کسیکه این قوت و مهارت رو در خودش ایجاد کنه که گزینه های دومِ بی سرو صدای ذهنش رو بیاره بالا و بپذیره و پاشون وایسه خدا در قرآن میگه اینا دوبرابره بقیه اجر و پاداش و جایزه میگیرن ؟!
گفت چه جالب مامان دیگه تمرین میکنم که انتخاب کنم گزینه های دوم رو !
پ.ن:أُولئِكَ یُؤْتَوْنَ أَجْرَهُمْ مَرَّتَیْنِ بِما صَبَرُوا ....
#دلنوشته۳۳
✍️مرضیه سادات
https://eitaa.com/hashemirad
هر چه مادر هست،
قربان چنین نامادری !
"از ام البنین چه درسی بیاموزم" ؟!
عبارتی که ذهنم را امروز به خود مشغول کرده است !
به خودم گفتم :
آنقدر چیزها هست که بخواهی از او یاد بگیری ،
مهم انتخاب توست !
او که مادر و منبع و منشا خیرات است ، تو انتخاب کن کدام خیر را امروز باید از چادر او برداری ؟!
شاید من امروز ، کنار سفره این بی بی ،
خووب مادری کردن را از همه خیراتی که او برایم آماده کرده انتخاب کنم ...
شاید از کنار سفره ی خیراتِ ام البنین
"خووب مادری کردن"
رزق من باشد ...
رفیق ؛
لازمه ام البنین شدن شاید،
خووب مادری کردن باشد !
و شاید برای خووب مادری کردن یک راه بیشتر نباشد و آن ادب است !
مادر مودب ، مادر خوبی است و
خووب ،
مادرانگی خواهد کرد !
ادب!
کلید واژه ای که مادرانگی ما را زیبا خواهد کرد ....
ادب!
همان واژه ای که از
تسلیم و رضا و سکوت ساخته شده !
ادب مفهومی که فقط در کلام و زبان خلاصه نمی شود!!
#ام_البنین
#دلنوشته۳۴
https://eitaa.com/hashemirad
همت بلند دار که مردان روزگار
از همت بلند به جایی رسیده اند!!!
#دلنوشته
https://eitaa.com/hashemirad
برای تو مینویسم،
برای مادرم فاطمه
برای مادر سادات !
نه ، تو مادر سادات نیستی !
تو مادرِ هرکه هستی که تو را دوست بدارد !
یادت هست آن شاعر عارف میگفت:
سید آن نیست که کبّادهی سادات کشد
سید آن است که" زهرا "
به سرش دست کشد !
الهی که مِهر من به تو ،
دستت را روی سرم نگه دارد
تا تو مادرم باشی فاطمه !
راستی فاطمه ؛
واقعا اگر تو به دنیا نیامده بودی این دل رمیدهی ما را چه کسی انیس و مونس بود؟
اگر تو نبودی
اصلا
قافله وجود، به راه نمیافتاد!
محور تویی فاطمه !
اصل تویی فاطمه
و باقیِ خلقت، طفیل تواند !
من امشب بجای حافظ میگویم :
طفیل هستی زهراست آدمی و پری
ارادتی بنما تا سعادتی ببری ....
#عیدتون مبارک 💕
#دلنوشته۳۴
https://eitaa.com/hashemirad
چقدر این روزها احساس میکنم مرگ به ما نزدیک است!
به صفحات مجازی که نگاه میکنی هرکس عزیزش را به بهانه ای از بهانه های عزراییل از دست داده !
به دوستانت که نگاه میکنی هر کدام پیر زن و پیر مردی مسن داشته اند که هوای رفتن به باغِ ملکوت به سرش زده بوده و برای همیشه از این دیرِ خراب آباد رفته !
به سراغ آدمهای معروف که میروی میبینی
که نام و نشان و القاب را به تازگی بر زمین گذاشته اند و مسیرِ برزخ را در پیش گرفته اند !
این روزها
کلام امیر المومنین در ذهنم
چرخ میزند که :
المَوتُ ألزَمُ لَکم مِن ظِلِّکم و أملَک بِکم مِن أنفُسِکم.
مرگ از سایهتان به شما چسبیدهتر است و بیشتر از خودتان اختیاردار شماست!
مبادا مرگ در حالى به سراغتان آيد كه تو چون بنده اى فرارى
از خداوندگارت در طلب دنيا گريخته باشى😔
حضرت فرمود :
خودت را برای مرگ که همچون سایه به تو نزدیک است با غنیمت شمردن فرصت ، مجهز کن !
این روزها سعدی را اینگونه میخوانم :
مرگ نزدیکتر از من به من است
وین عجب تر که من از وی دورم!
#دلنوشته۳۵
https://eitaa.com/hashemirad
امروز صبح کلاس داشتم ...
معمولا قبل از کلاس، ناهار را آماده میکردم ...
منتها امروز غذا آماده نبود...
وقتی برگشتم ، زمان کمی وقت داشتم تا ناهار را برای بچه ها آماده کنم ،
مرغ را از فریزر درآوردم و گذاشتم توی زود پز ... وقتی
بچه ها از مدرسه اومدن غذا آماده شده بود،
اتفاقا خیلی غذای خوش مزه ای هم شد !
به خودم گفتم: خدایا!
میشه به ماهم یه زودپز برا خوب شدن و انسان شدن معرفی کنی؟
یه راهی که هم زود خوب بشیم
هم زود خوش طعم بشیم
هم زود پخته بشیم ؟😍
اصلا مگه حافظ نگفته بود :
کاین طفل یک شبه ره صد ساله میرود!
یه کاری کن ما هم یک شبه ره صد ساله بریم 😉
یادم افتاد به دوره نوجوانی که با دوستامون چه سالها به دنبال پیر طریقت می گشتیم😞
دنبال کسی که باهامون همراه باشه ...استاد اخلاق مون بشه ....
بماند که هرچی زمان میگذره اینجور آدمها کمیاب تر میشن...
اما من وقتی تیرم به سنگ خورد و صاحب نَفَسی رو پیدا نکردم به خودم گفتم :
حالا که پیدا نکردی خودتو ناراحت نکن! به واقع بهش نیاز نداشتی!!
تو تا وقتی که قرآن رو داری،نیازی به استاد دیگه ای نداری ، چون قرآن کتاب زنده است ، همونطور که من و تو زنده ایم. قرآن بهتر از یک استاد دانشگاه و یک اندیشمند بهت درس میده، قرآن یه استادیه که حتی میتونه جسمت رو هم
در وضعیت بهتر و زنده تری نگه داره!چه برسه به روحت ...
قرآن ظرفیت این رو داره که تمام مسائلت رو حل کنه !
مثل یک استاد تمام، یک رفیق راهِ عالی، مثل یک امام معصوم حاضر !
اصلا تو چرا دنبال زودپز میگردی؟
مگه راه خیلی دوره که میخای نزدیکش کنی ؟
ذهنم پرواز کرد در دعای ابوحمزه و به خودم گفتم اصلا چرا دنبال میانبر هستی؟
مگه امام سجاد "ع"نفرمود:
راه دور نیست:
وَ أنَّ الرّاحِلَ إلِیک قَرِیبُ المَسافَه
مسافت بسیار نزدیک است ...
برای کسی که سالک إلی الله است
بیش از یک قدم فاصله نیست ،
مسافت نزدیک است ...
باید روی خواستههای خود پا بگذاری ، روی هوی پا بگذاری...
روی منیت ها !
وقتی روی هوی پا گذاشتی،
قدم دوم را در دالان توحید بر زمین خواهی زد !
فقط یک گام تا پختگی
تا انسانیت
تا عروج
فاصله داری !
همهی دیر پخته شدن هایمان بابت منیت هاست !!!
یک قدم بر خود بِنه
وآن دیگری در کوی دوست 🍃
#زودپز
#دلنوشته۳۶
https://eitaa.com/hashemirad
چه رجب ها بر من گذشت و من تکان نخوردم !
چه اعتکاف ها رفتم و بویی از بندگی نبردم !
چه فضیلت ها از رجب خواندم و در دلِ سنگم اثر نکرد !
این بار اما با همیشه فرق دارد
این بار "میخواهم" که اثر کند !
باید همین اول راه (رجب)بارم را ببندم و برای همیشه از سرزمین "نمیتوانم ها" کوچ کنم !
این بار باید با "مراقبه "
خواستنم را به فرشتگان نشان بدهم!
مراقبات هم که میدانی از "زبان" شروع میشود !
یا با زبان "ذکر" میگویی یا زبان در دهان میگیری و "سکوت" میکنی !
چه انجام باشد، چه پرهیز، کار با ،
" زبان" است !
گفت : اگر میخواهی این ماه مراقبه کنی ؛ذهنت و "زبانت" را غرق در استغفار کن!
رجـب، ماه استغفار است!
" استغفار" تحفهٔ عجیب و بزرگی است.
آنجا که گناه، ظرف وجودت را تنگ میکند، لغزشها و گناهان راه را بسته و تنگنا ایجاد میکند، احساس میکنی نزولِ نور از آسمان برای تو اتفاق نمیافتد ، آنچه که پَرهای تو را میگشاید ذکر «أَسْتَغْفِرُ ٱللَّٰهَ رَبِّي وَ أَتُوبُ إِلَيْهِ» است !
زمان مراقبه از این ذکر الان است !
#استغفار
#مراقبه
#رجب
#دلنوشته۳۷
https://eitaa.com/hashemirad