هدایت شده از انجمن راویان فجر فارس(NGO)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌟 ستاره های شهر
🎙️ روایت هشتم
❤️ پدران آسمانی
🎉 جشن میلاد باسعادت حضرت امام علی علیه السلام
#1516shiraz
☑️ مکان:
شیراز ، تالار بزرگ حافظ
☑️ زمان :
پنجشنبه ، ۱۳ بهمن ۱۴۰۱ از ساعت ۱۸🕕
🌀 همراه با اجرای متفاوت خوانندگان🌀
☑️ و برنامه های متنوع فرهنگی ، هنری
☑️ با حضور آحاد مردم قدرشناس
هدایت شده از انجمن راویان فجر فارس(NGO)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تیزر #ستاره_های_شهر
روایت هشتم
《#پدران_آسمانی》
همراه با جشن میلاد حضرت
امام علی علیه السلام
و ایام الله #دهه_ی_فجر
#1516shiraz
لطفا انتشار دهید🌷
هدایت شده از انجمن راویان فجر فارس(NGO)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌟 ستاره های شهر
🎙️ روایت هشتم
❤️ پدران آسمانی
🎉 جشن میلاد باسعادت حضرت امام علی علیه السلام
#1516shiraz
☑️ مکان:
شیراز ، تالار بزرگ حافظ
☑️ زمان :
پنجشنبه ، ۱۳ بهمن ۱۴۰۱ از ساعت ۱۸🕕
🌀 همراه با اجرای متفاوت خوانندگان
☑️ و برنامه های متنوع فرهنگی ، هنری
☑️ با حضور آحاد مردم قدرشناس
اینجا با هم باشیم⚘️
قسمت دوازدهم زندگی شوم پری شاه با شنیدن این حرف پری به شدت وی را بوسید و گفت :"در یك میهمانی شام
قسمت سیزدهم
زندگی شوم پری
فردای آن روز پری و محمدرضا با هواپیما به بابلسر پرواز كردند، شاه هنگام سفر به این شهر از وی خواست كه در بازگشت از سفر، تا دیر نشده این جنین را از بین ببرد، چرا كه ترس شاه از اشرف بود، اگر اشرف از جریان حاملگی بویی می برد تمام دنیا را خبردار می كرد، او نمی خواهد هیچ زنی در كنار شاه باشد ... اشرف فكر می كرد كه شاه ، پری را برای پر كردن اوقات تنهایی و در غیاب فوزیه به كاخ آورده است.
شاه گفت :
"چون ترا صیغه كرده ام، اشرف نمی توانست بر چسب هوسبازی و زن بارگی به من بزند ... تو نگران نباش به محض اینكه وضع فوزیه روشن شود ازدواج ها رسمی خواهد شد . شاه گفت : ملكه ی كشوری سراغ داری كه زیباتر از تو باشد " پری به شاه قول داد كه پس از بازگشت از بابلسر نسبت به سقط جنین اقدام خواهد كرد ... شاه تبسمی كرد و گفت : " قبلا سفارش این كار را به پروفسور عدل كرده ام و خود این كار را سر و سامان خواهد داد ... به شاه گفتم یونایی موطلایی تو در خدمت توست ... "
پس از بازگشت از سفر ، فردوست به خانه پری در خیابان كاخ رفت و مأموریت داشت كه وی را به نزد پروفسور عدل جهت عمل كورتاژ ببرد .
با این عمل ، پری سلامت جسمانی و روانی خود را از دست داد به قول خودش آثار و عواقب آن را هنوز كه هنوز است تحمل می كند ، پس از عمل كورتاژ به دلیل عفونت اعضای داخلی تا لب مرگ پیش رفت و فردوست و ایادی پزشك مخصوص شاه و خود شاه به عیادت وی آمدند.
ادامه دارد
اینجا با هم باشیم⚘️
قسمت سیزدهم زندگی شوم پری فردای آن روز پری و محمدرضا با هواپیما به بابلسر پرواز كردند، شاه هنگام
قسمت چهاردهم
زندگی شوم پری
پری هنگام عیادت شاه از وی، به او گفت : " ببین عدل شما با من چه كرده است " شاه منظور پری را از این جمله دو پهلو فهمید و تبسمی كرد و دستان وی را گرفت و از جیب بغلش ، از درون یك جعبه شیشه ای كوچك ، انگشتری با نگین درشت یاقوت كبود بیرون آورد و در انگشتان وی كرد ... و گفت : " پروین سعی كن زود خوب شوی ... خانه قلبم سرد و تاریك است و بیا و گرمش كن ...
پس از سقط جنین ، رابطه پری و شاه مستحكم تر شد ، و ماه عسل دوباره شروع شده - عشق شاه زن و هواپیما و رانندگی بود - بزم ها و میهمانی ها برقرار است و جام ها هم به سلامتی شاه و پری تهی می شد ...
پری دیگر در صرف مشروبات الكلی حرفه ای شده بود ... آخرین هدیه شاه به پری یك انگشتر با نگین زمرد در شب تولدش بود .
شاه از اینكه پری در محافل و مهمانی ها گرم می گرفت ، ناراحت می شد و می گفت : " بعضی وقت ها می بینم تو در محافل و مهمانی ها گرم می گیری و آنها بر دستت بوسه می زنند ؛ اگر روزی بدانم با كسی به جز من رابطه داشته ای زنده نخواهی ماند ، چشم و گوش های من ، كوچكترین حركت تو را به من گزارش می كنند ، همان طور كه از كار فوزیه با خبر شدم هم از كارهای تو با خبر خواهم شد
ادامه دارد
اینجا با هم باشیم⚘️
قسمت چهاردهم زندگی شوم پری پری هنگام عیادت شاه از وی، به او گفت : " ببین عدل شما با من چه كرده اس
قسمت پانزدهم
زندگی شوم پری
به مروز زمان شاه نسبت به پروین بدبین شده بود و رفتار وی را زیر نظر داشت ، به طوری كه با وجود این كه مسافت بین خانه پری و شاه زیاد بود ، در یك شب تابستانی ... مردی از دیوار خانه او پایین پرید ، شخص شاه بود ؛ اتاق وی را جستجو كرده و به حیاط بازگشت ...
پری به شاه گفت : " آیا صحیح است كه شخص شاه از دیوار منزل كسی بالا برود؟"
شاه پاسخ داد : "به من گزارش داده بودند كه مردی در خانه شماست."
البته در بدبینی شاه نسبت به وی نباید از نقش اشرف غافل بود ؛ پروین در كتاب "تا سیاهی..." نقل می كند :
"در شبی من بیرون زیر آلاچیق كنار خواهرم خوابیدم ، یك دفعه از درون اتاق خوابم صدای انفجار نارنجك آمد ، من متقاعد شدم كه اشرف قصد از بین بردن مرا دارد ."
ادامه دارد
هدایت شده از انجمن راویان فجر فارس(NGO)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌟 ستاره های شهر
🎙️ روایت هشتم
❤️ پدران آسمانی
🎉 جشن میلاد باسعادت حضرت امام علی علیه السلام
#1516shiraz
☑️ مکان:
شیراز ، تالار بزرگ حافظ
☑️ زمان :
پنجشنبه ، ۱۳ بهمن ۱۴۰۱ از ساعت ۱۸🕕
اینجا با هم باشیم⚘️
☑️ گاهی از همه ی دنیا یه فنجون قهوه میخوای و یه دل آروم... ☑️ چند صباحیست که دردی عمیق میخواهد خسته
...✨
چقدر زیباست درک شدن....
اینکه : گاهی،آشنایی،دوستی،همدمی،همراهت باشد🙄
که تو را درک کند،
بداند که تو همیشه ، همان عشق آرام صبوری ،
که گاهی بی حوصله میشود،
فارق از تمام لحظه های آرامش،
بهم میریزد🚶♀!
چقدر خوب است کسی باشد؛
بفهمد! ، بی حوصلگی هایت
دلیلی ، جز دلتنگی و خستگی ندارد،
به جای ناراحت شدن و اخم کردن،
حرف هایت را به دل نگیرد و با محبت آرامت کند...
خوب است کسی باشد؛ تورا بپذیرد،
کنارت باشد...
با همهی بدی ها و بی حوصلگی ها و
غر زدن هایت...
و یادش نرود ، تو همان خوب همیشگی هستی!!
که فقط کمی خسته شده!🙂☁️
@hatef10012
هدایت شده از منصور دلها ♥️
:
🌷🕊🍃
✍ما صاحبِ آرزویی هستیم
که شیرینیِ وصالش را شهدا چِشیدهاند
پنجشنبه هست یاد شون کنیم با ذکر صلوات✨
#اللهم_صل_علی_محمد_وآل_محمد
#وعجل_فرجهم
اینجا با هم باشیم⚘️
قسمت پانزدهم زندگی شوم پری به مروز زمان شاه نسبت به پروین بدبین شده بود و رفتار وی را زیر نظر داش
قسمت شانزدهم
سرنوشت شوم پری
اشرف در یك مهمانی سعی كرد از طریق قهوه پری را مسموم كند كه این دومین سوء قصد به جان وی بود و پری تصمیم گرفت رابطه خود را با اشرف قطع كند. با دسیسه های اشرف كم كم شاه باور كرد كه پری به وی خیانت می كند و شب هایی كه با او نیست با دیگران سر می كند ، این گونه شد كه زمینه اختلاف و درگیری بین شاه و پری پیش آمد .
روزی شاه به پروین گفت : " پروین از من سیر شده ای و دلت برای مردان دیگر پر می كشد " اشرف می گفت این دختر خوشگل است و باید بمیرد ، زیبایی شومی دارد .
به هر حال ارتباطات و مهمانی های پری با مردان دیگر و بوسیدن دست های وی به وسیله دیگران شاه را رنج می داد و باعث این اختلاف شد ؛ شاه حتی ایادی را نزد وی فرستاد تا از این اعمال دست بردارد ، پری با شیطنت زنانه سعی كرد توجه ایادی را به خود جلب كند و به حالت غش خود را به آغوش ایادی انداخت ، پری از ایادی خواست كه حامی او باشد ؛ دوستی شاه و پری به روزهای پایانی آن رسیده است . وی از ایادی خواست گاه گاهی به عیادتش بیاید و گیلاسی با هم بنوشند .
ادامه دارد
اینجا با هم باشیم⚘️
قسمت شانزدهم سرنوشت شوم پری اشرف در یك مهمانی سعی كرد از طریق قهوه پری را مسموم كند كه این دومین
قسمت هفدهم
زندگی شوم پری
شاه از پری قهر كرده بود ، به مدت دو ماهی نه تلفنی و نه حضوری ، ارتباطی با هم نداشتند. پری هم هیچ تلاشی برای تماس با وی نكرد ، برای اینكه می خواست شاه را اذیت كند ؛ مجالس شبانه بر پا بود و شب های پری در كنار دوستانش سپری شد . و تا سپیده دم بانگ نوشانوش بلند بود ؛ بساط قمار و تریاك نیز برقرار و پری هم شمع محفل دوستان بود .
مطب دكتر ایادی در خیابان كاخ ، نزدیك خانه پروین بود ، به بهانه عیادت به خانه وی رفت و آمد می كرد ... ایادی پس از اظهار لطف و علاقه و عشق پری به خود ؛ با بی پروایی به خانه وی می آمد ... و جواهراتی به وی داد ... از وقتی كه ایادی مبالغی به پری می داد ، مادرش از وی اظهار رضایت می كرد .
در این آشفته بازار قهر شاه و پری ، برادر محمدرضا، یعنی غلامرضا، پروین را به باغ دعوت كرد ، پری هم دعوت وی را اجابت كرد و به باغ رفت و درون اتاقی بزرگ ... روی میز انواع اغذیه و اشربه به چشم می خورد ... در نگاه غلامرضا تمنا موج می زد ... پری به غلامرضا گفت اگر برادرت من و شما را در یك باغ و در یك اتاق ببیند چه خواهد كرد ؟ غلامرضا گفت : هیچ كاری نخواهد كرد . خوشحال هم خواهد شد؛ به او گفتم: نه چنین نیست، من و شما را خواهد كشت.
پری با وجود این كه از قیافه ی غلامرضا و ایادی بدش می آمد ، اما به خاطر پول و موقعیت شان آن ها را در میان مشت های خود حفظ كرد.
و در چشمهای پری از نفرت شاه و دربار موج میزد ولی....
ادامه دارد
اینجا با هم باشیم⚘️
قسمت هفدهم زندگی شوم پری شاه از پری قهر كرده بود ، به مدت دو ماهی نه تلفنی و نه حضوری ، ارتباطی ب
قسمت هجدهم
زندگی شوم پری
پروین ماجرای فراهم شدن زمینه های ازدواج شاه ثریا را از زبان غلامرضا شنید ، مادر پروین هم این خبر را از طریق فردوست شنیده بود. سرانجام بر اثر تلاش های شمس ، محمدرضا به ازدواج با ثریا تشویق شد ، و در یكی از روزهای مهر ماه 1328 فردوست به خانه پری آمد.
او " پیك جدایی " بود ، مقادیری وجه نقد با خود آورده بود و پیغامی از شاه كه همه چیز بین شاه و پری تمام شده است. با شنیدن این خبر پری ، به این حقیقت پی برد كه مأموریت این عروسك موطلایی به سر آمده و حال بایستی لال شود و چیزی از این رابطه و رفت و آمد به كاخ نگوید.
آخرین دیدار شاه و پری در مراسم ازدواج محمدرضا با ثریا بود ؛ كه مادر پری دو كارت دعوت را از طریق فردوست به دست آورده بود ؛ و پری سعی كرد با بهترین آرایش در مراسم شركت كند و با همه گرم بگیرد و شاه را رنج بدهد ... شاه با دیدن پری اخمی كرد و تعجب می كند چه كسی او را دعوت كرده است ...
سرانجام داستان پری و شاه با ازدواج ثریا به پایان رسید و پری روزهای پس از جدایی را با افرادی چون غلامرضا برادر شاه ، ایادی پزشك مخصوص شاه و خاتم خلبان مخصوص شاه سپری نمود و بعد وارد عرصه سینما شد و به بازیگری پرداخت.
ادامه دارد
هدایت شده از انجمن راویان فجر فارس(NGO)
برنامه مراسم جشن پدران آسمانی به مناسبت میلاد حضرت علی (ع)- ۱۳ بهمن را در تلوبیون ببینید
http://www.telewebion.ir/episode/0x54296d2
اینجا با هم باشیم⚘️
قسمت هجدهم زندگی شوم پری پروین ماجرای فراهم شدن زمینه های ازدواج شاه ثریا را از زبان غلامرضا شنید
زندگی شوم پری
قسمت نوزدهم و بخش پایانی
زندگی شوم پروین غفاری معروف به پری
در سال ۱۳۹۲ به پایان رسید و دفن شد ،
آنچه که در این چند قسمت آمد سرگذشت دهها دختری بود که فریب محمد رضا پهلوی ملعون را خوردند و به زندگی نکبت باری دچار شدند ،
و آنچه که در تاریخ آمده فقط بخش کوچکی است از جنایات شاه که برای حفظ آبروی خود یا خودکشی کردند و یا به علت تهدید آنها سکوت اختیار کردند و یا بر اثر تصادف فوت کردند ،
۵۰ سال سایه این شهوت پرستان جلاد بر کشور حاکم بود ،
هرچه از شاه و شاه بازی گفته شود فقط گوشه اندکی از رفتار و کردار این خاندان است ،
و حال متوجه شدید که چرا حتی ایرانیان خارج نشین هم به آن جلاد زاده احمق بیسواد وکالت ندادند ؟
و این است ماهیت اصلی شعاری که سرمی دادند...
زن ، زندگی ، آزادی!!!!
تمام
هوالغریب🍁
عاشقۍ را گفتند :
اگر مستجاب الدعوه بودۍ، چه میخواستۍ؟
گفت: برابر شدن عشق میان من و محبوب
تا دلهاۍ ما، به پنهانۍ و آشکارا یکۍ شود! 💎
@hatef10012
#تلنگر_قرآنی
❗️دور از گناه باش!
🔥 در صحرا هیزم های بزرگ را با هیزم های کوچک و ریز روشن می کنند.
گناهان بزرگ هم با گناهان کوچک شروع می شوند. به همین خاطر است که قرآن کریم روی گناهان ریز و کوچک حساسیت نشان داده و می گوید:
اگر به سراغ شرّ و شرارت بروید هر چند کم و ناچیز نتیجه آن را خواهید دید:
مَن یَعمَل مِثقالَ ذَرَةٍ شَرّاً یَرَه؛
و هر كه هم وزن ذرّه اى بدى كند
[نتيجه] آن را خواهد ديد.
سوره زلزال آیه ۷ و ۸
نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پدر خوبم ، نامت را بر کتیبه ای از جنس عاطفه
حک کرده ام
تا گواهی بر معصومیت تو باشد
عکست را در گلدانی از جنس عشق گذاشتم
تا بر بام باغ ملکوت غنچه دهد
آخرین سخنت را با برگی از لاله
در کتابی از عطوفت نوشتم
و شب هنگام یاد تو را
به میهمانی خیال می خوانم
بی گمان با من سخن میگویی
که زندگی کوچکتر از مردمک چشم تو است
@hatef10012
روزت مبارک پدرم❤️
ﻣﺮﺩﯼ ﺑﺎﭘﺪﺭﺵ ﺩﺭﺳﻔﺮ ﺑﻮﺩﮐﻪ ﭘﺪﺭﺵ ﺍﺯﺩﻧﯿﺎ ﺭﻓﺖ
ﺍﺯﭼﻮﭘﺎﻧﯽ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺣﻮﺍﻟﯽ ﭘﺮﺳﯿﺪ
«ﭼﻪ ﮐﺴﯽ ﺑﺮ ﻣﺮﺩﻩ ﻫﺎﯼ ﺷﻤﺎ ﻧﻤﺎﺯ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻧﺪ؟»
#ﭼﻮﭘﺎﻥ ﮔﻔﺖ«ﻣﺎ ﺷﺨﺺ ﺧﺎﺻﯽ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ؛ﺧﻮﺩﻡ ﻧﻤﺎﺯ ﺁﻧﻬﺎﺭﺍ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻧﻢ»
ﻣــــــــــﺮﺩ ﮔﻔﺖ:ﺧﻮﺏ ﻟﻄﻒ ﮐﻦ ﻧﻤﺎﺯ ﭘﺪﺭ ﻣﺮﺍ ﻫﻢ ﺑﺨﻮﺍﻥ
ﭼﻮﭘﺎﻥ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺟﻨﺎﺯﻩ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩ ﻭﭼﻨﺪﺟﻤﻠﻪ ﺍﯼ ﺯﻣﺰﻣﻪ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ
نماﺯﺵ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪ
ﻣﺮﺩ ﮐﻪ ﺗﻌﺠﺐ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﮔﻔﺖ:ﺍﯾﻦ ﭼﻪ ﻧﻤﺎﺯﯼ ﺑﻮﺩ؟
ﭼﻮﭘﺎﻥ ﮔﻔﺖ:ﺑﻬﺘﺮﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺑﻠﺪ ﻧﺒﻮﺩﻡ
ﻣﺮﺩ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﻧﺎﭼﺎﺭﯼ ﭘﺪﺭ ﺭﺍ ﺩﻓــــﻦ ﮐﺮﺩ ﻭﺭﻓﺖ
ﺷﺐ ﻫﻨﮕﺎﻡ،ﺩﺭ ﻋﺎﻟﻢ ﺭﺅﯾﺎ ﭘــــﺪﺭﺵ ﺭﺍﺩﯾﺪ ﮐﻪ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭﺧﻮﺑﯽ ﺩﺍﺭﺩ
ﺍﺯ ﭘﺪﺭﭘﺮﺳﯿﺪ«ﭼﻪ ﺷﺪ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﮔﻮﻧﻪ ﺭﺍﺣﺖ ﻭ ﺁﺳﻮﺩﻩ ﺍﯼ
ﭘﺪﺭﺵ ﮔﻔﺖ:ﻫﺮﭼﻪ ﺩﺍﺭﻡ ﺍﺯﺩﻋﺎﯼ ﺁﻥ ﭼﻮﭘﺎﻥ ﺩﺍﺭﻡ
ﻣــــــــــــﺮﺩ،ﻓﺮﺩﺍﯼ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﺑﻪ ﺳﺮﺍﻍ ﭼﻮﭘﺎﻥ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺗﺎ ﺑﮕﻮﯾﺪ ﺩﺭﮐﻨﺎﺭﺟﻨﺎﺯﮤ ﭘﺪﺭﺵ ﭼﻪ ﮐﺮﺩﻩ ﻭﭼﻪ ﺩﻋﺎﯾﯽ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ
ﭼﻮﭘﺎﻥ ﮔﻔﺖ«ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻨﺎﺭ ﺟﻨﺎﺯﻩ ﺁﻣﺪﻡ ﻭ ﺍﺭﺗﺒﺎﻃﯽ ﻣﯿﺎﻥ ﻣﻦ ﻭ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﺮﻗﺮﺍﺭ ﺷﺪ
ﺑﺎ ﺧﺪﺍﮔﻔﺘﻢ
«ﺧﺪﺍﯾﺎ ﺍﮔﺮﺍﯾﻦ ﻣﺮﺩ،ﺍﻣﺸﺐ ﻣﻬﻤﺎﻥ ﻣﻦ ﺑﻮﺩ،ﯾﮏ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﺯﻣﯿﻦ ﻣﯽ ﺯﺩﻡ.ﺣﺎﻻ ﺍﯾﻦ ﻣﺮﺩ ﺍﻣﺸﺐ ﻣﻬﻤﺎﻥ ﺗﻮﺳﺖ. ﺑﺒﯿﻨﻢ ﺗﻮﺑﺎ ﺍﻭﭼﮕﻮﻧﻪ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ
ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﺧﺪﺍﯼ ﺁﻥ ﭼﻮﭘﺎﻥ
ﮔﺎﻫﯽ ﺩﻋﺎﯼ ﯾﮏ ﺩﻝ ﺻـــــــﺎﻑ،ﺍﺯﺻﺪﻧﻤﺎﺯﯾﮏ ﺩﻝ ﭘﺮﺁﺷﻮﺏ ﺑﻬﺘﺮاســــــــــــت...
@hatef10012