eitaa logo
اینجا با هم باشیم⚘️
312 دنبال‌کننده
797 عکس
397 ویدیو
16 فایل
سعی دارم در این صفحه ، مطالبی که مینویسم ، عکسهائی که میگیرم و ... را درج کنم تا بماند به یادگار⚘️ #سید_رضا_متولی
مشاهده در ایتا
دانلود
منو که دید از خوشحالی بال در آورده بود... محکم کرد و گفت: کجا بودی تو؟ گیج و منگ نگاش میکردم فقط! دوباره گفت: اسمت توی لیست ثبت شده! توی اون هوای سرد با یک لیوان پلاستیکی دسته دار قرمز رنگ چایی قند پهلو که بخارش از لبه های لیوان میزد بالا ، ازم پذیرایی کرد. مغزم تازه داشت گرم میشد. ولی من هنوز داشتم به این فکر میکردم این لباس و شلوار سبز کم رنگ بیمارستانی و این سرم باز نشده ی توی دستم برای چیه ؟! با حرف های بهرام ، پرت شدم به چند روز قبل... شعاع نور مهتابی شارژی از لابلای گونی های سنگر ،زده بود بیرون... خیلی آروم و بی سر و صدا ضامن نارنجک رو کشیدم تا پرتش کنم توی سنگر اجتماعی بعثی ها... ولی هنوز نارنجک توی دستم بود که یک بعثی تنومند و هیکلی ، درب ورودی سنگر جلوم سبز شد ..... از شدت درد و ضعف و‌ سرمای سوزناک هوا، چشمام به سختی باز شد ، ولی حالا خبری از اون باریکه های نور سنگر نبود ، همه جا تاریک تر از تاریکی بود. بوی خاکِ بارون زده به مشامم می‌رسید و زمین یخ کرده بود... تا میخواستم از جام بلند شم درد شدیدی رو توی کشاله ی رانم حس کردم ، خنجری تا دسته فرو رفته بود و اون بعثی‌ با صورت کنارم روی زمین افتاده بود! ، منهدم‌ شده بود. خودم رو با اون وضعیت ، کشون‌ کشون به کانال اصلی رسوندم... شدت آتیش خیلی زیاد بود. توی روشنایی انفجارها ، بچه های خودی رو می‌دیدم که دارن عقب نشینی میکنن. صداشون کردم ، ولی اونا اصلا صدای من و توی این بلبشو‌ نمیشنیدن!! یا شاید هم از درد زیاد ، صدای من نای بلند شدن نداشت! نمی‌دونم .... بیهوش شدم... نمی‌دونم چند ساعت گذشته بود که با شنیدن صدایی چشمام باز شد... زیادی ازم رفته بود. من و انداخت روی دوشش و تا کناره های آب برد. تا من و سوار کردن به هوش بودم ولی بعد اون دیگه نفهمیدم چی شد... اینبار نمیدونم‌ بعد از گذشت چند ساعت یا چند روز چشمام و باز کردم ، کف زمین بیمارستان خوابیده بودم و سرُمَم از میله ی تخت بغل دستیم آویزون بود! با شنیدن اینکه؛ إ به هوش اومدی ؟! پرسیدم : من کجام ؟ اینجا کجاست ؟ گفت: اینجا بقاییِ اهوازه ، ! پنج روز توی اون بیمارستان با پاهایی که عمل شده بود بستری بودم. عصر روز پنجم با همون لباس بیمارستان و سرم توی دستم راهم رو به سمت جاده ی‌ ورودی کج کردم . تنها کمکیِ من برای راه رفتن ،‌ یک تکه چوب بود که شده بود عصای تمام قد من. سپاهی کمی جلوتر از من زد روی ترمز ، راننده دنده عقب گرفت و شیشه رو داد پایین. از فرار کردی ؟! گفتم نه!! کجا میری ؟! ، پادگان شهید دستغیب بیا بالا ، تا چهار( چار) شیر می‌برمت... توی راه راننده حرف‌ میزد ولی من از شدت درد، چشمام سیاهی می‌رفت و‌‌ می‌خوابیدم. فقط یادمه گفتم اهل شیرازم! وقتی میخواستم پیاده شم دیدم من و تا در پادگان رسونده. پیاده شدم و اولین نفری که دیدم، بهرام‌ بود. نگهبانِ پادگان، که پدرش شده بود. و وقتی بهرام من و دید و اون‌ حرفا رو شنیدم، یادم اومد اون روز مجروحیت ، سوم دی ماه بود و ، و من یک جا مانده ام.... @hatef10012
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Mohammad Aljannami _ Nabodam Nadidam (320) (1).mp3
13.42M
زبانـ‌ــ‌حال جان‌سوز ام‌البنین با پسرش، ابالفضل العباس
⭕️رزمنده هشت سال دفاع‌ مقدس: لشکر ۱۹ فجر فارس یگان پیروز در عملیات کربلای ۴ 📝«سید رضا متولی» رزمنده لشکر ۱۹ فجر فارس در دفاع مقدس با اشاره به نقش یگان‌های استان فارس در عملیات کربلای ۴ گفت: پس از پیکار با نیرو‌های بعثی، رزمندگان استان فارسی لشکر ۱۹ فجر توانستند با فتح پنج ضلعی به سرحدات نهایی مشخص شده و نقطه الحاق مابقی نیرو‌ها برسند از این رو این لشکر تنها یگان بوده که توانست به پیروزی دست پیدا کند. 📍بیشتر بخوانید👇 🔗https://defapress.ir/640490 @raviyanfarss
💥این روزه ها بشدت در رنج جسمی هستم و حسابی درگیر کرده منو.... 💥در فکر بودم که چکنم؟؟ 💥تمام راه ها را رفتم ولی... جوابی نگرفتم که نگرفتم۰۰۰ تا اینکه این مطلب اینگونه به ذهنم رسید....: 💥باید پذیرفت که زندگی کردن، پر از رنج و سختی است. 💥باید دانست که انسان بدون رنج، انسان مُرده است! 💥باید باور داشت که این سختی‌ها باعث قوی تر شدنت می‌شوند. 💥هیچ کس اونقدر که تو به خودت فکر میکنی به تو فکر نمیکنه... 💥در واقع ما اونقدر که خودمون تصور میکنیم برای دیگران مهم نیستیم!!! 💥حتی کوچکترین حس همدردی وجود ندارد@!!! مقصر هم نیستند البته.... نمیدانند میزان رنجت را!!! چون تو ، هستی ! کنارشونی! پابه پاشونی! بله همینه... 💥پس چرا تمام عمرت رو در ترس و نگرانی از قضاوت کسانی صرف کنی که حتی بهت فکر هم نمیکنن؟! 💥لطفا خودت رو از این همه تنش و فشار رها کن و با آرامش خودت ، زندگی کن🌹 و راهی رو برو که بهت حس خوب میده... 💥ان شاالله الله جل جلاله خود نظر میکند که صد البته تا الان هم لطف بیکران داشته و خواهد داشت🤲 @hatef10012
Meysam Akbari - Ya Eshghe To Ya Hichkas.mp3
8.75M
ای چشم تو آیینه ی حیرانی ام چیزی بگو آماده ی ویرانی ام یاد تو شد دنیای من با هر نفس تا آخرین سطر جنون یا عشق تو یا هیچکس از آن شب که سرسپرده ام به پایت یک دم جدا نبودم از هوایت شادم اگر رقیب تازه کم نیست جز غم کسی رقیب عشقی ام نیست ای همچو من آشفته دل آشفته جان تا آخر دیوانگی پایم بمان آه از تو ای آیینه ی دلباخته این عاشق دیوانه را جز تو کسی نشناخته از آن شب که سرسپرده ام به پایت یک دم جدا نبودم از هوایت شادم اگر رقیب تازه کم نیست جز غم کسی رقیب عشقی‌ام نیست
❤️ آیا دوست دارید دشمن خود را به یک دوست تبدیل کنید؟ 🌸وَ لا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَ لا السَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ عَداوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ 🌺هرگز نیکی و بدی یکسان نیست؛ بدی را با نیکی دفع کن، ناگاه (خواهی دید) همان کس که میان تو و او دشمنی است، گویی دوستی گرم و صمیمی است! فصلت - ۳۴ سلام🌹 صبحتون بخیر و عافیت
✴️ ستاره های شهر 🎙روایت چهاردهم 💥شب های قدر انقلاب اسلامی 💥اولین یادواره شهدای هنرمند استان فارس 💥یاد وخاطره ی حماسه سازان عملیات های کربلای ۴ و ۵ 💥شلمچه درگاه بهشت💥 ⏱️ زمان: شنبه ۱۶ دیماه ۱۴۰۲ ازساعت ۹ صبح 🏛 مکان: تالار معلم شهرمقدس شیراز _بلوار دلاوران بسیج _جنت ۲۵ ♨️ همراه با برنامه های متنوع فرهنگی و هنری 💫 باحضور میهمان ویژه!؟! @raviyanfarss @kshohadayefars @honary12
47.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روایتگری از تابلوی شهدای فرهنگی برادر کنگره امیران، سرداران و ۱۵۰۰۰ شهید والامقام استان فارس
🍁امروز ۱۲ دی ماه بود.... 💥در آن طلوع صبحگاه دوازدهم دیماه ۱۳۶۵ که خورشید تازه داشت گرمایش را بر زمین نمناک و سرد جزیره مینو میتاباند ، تن رشیدت را سپر ترکش های آتشین خمپاره ها قرار دادی تا چند رزمنده مجروح در امان بمانند... 💥تو امدادگری قهرمان بودی... 💥۱۸ سالت بود و اون زیر پیراهن آبی نفتی که تنت بود بناگاه غرق در خون شد... غرق در خون😭😭😭 💥یادت میاد؟؟؟ استخاره ای که بقرآن زدند برایت و نتیجه اش چه بود؟؟؟ بله !! خوشا بسعادتت جواب استخاره ات خوب بود و غرق میشوی!!! 💥یادته میگفتی: آقا رضا! غرق در چی میشوم؟ و من مبهوت از اینکه چه پاسخی باید به تو بدهم!!!😔 💥بله ، میگفتی : آقا رضا!! چقدر با ادب بودی و هنوزم باادبی... 💥چقدر رفیق نابی بودی و هنوز هم رفیق بامرامی... چقدر دلم برایت تنگ است و سالهاست که گوشه قلبم حک شده یادت ، پیامت ، مرامت ، صداقتت و رفاقتت... 💥شب بیستم ماه مبارک رمضان سال ۱۳۷۰!! آخرین بار که دیدمت ، دلم را بردی باخودت...😭 💥حسین جان! خسته شدم از این روزگار و..... فقط رفیقت رو دریاب... ✍️🏻 @hatef10012
أَلسَّلامُ عَلَى الدِّمآءِ السّآئِلاتِ سلام بر آن خون هاى جارى ... تسلیت🖤 @hatef10012
ویژه برنامه طریق سلیمانی (تغییر رویکرد همایش اشک و لبخند) 📌‌گرامیداشت چهارمین سالگرد حاج قاسم سلیمانی و تجمع مردمی حادثه تروریستی شهدای کرمان ‌ 📅پنجشنبه ۱۴ دی‌ ۱۴۰۲ 🕰بعد از نماز مغرب و عشاء 🕌مکان : حسینیه گلزار شهدا گراش ‌ 🎤با حضور ▫️حاج سید رضا متولی ▫️حاج محمد امیری (از شیراز) ➕ افتتاحیه مجموعه هنری آیه وابسته به مجمع‌القرآن فاطمیون @raviyanfarss @kshohadayefars @TabanGerash313
و کلیدی که هیچگاه به درب خانه نرسید... ولی ابواب بهشت را گشود... در روز مادر ، مادر به جنت المأوى شتافت... گوارایت باد شهد شهادت🤲 غمباریم تا ابد🖤🖤 @hatef10012
✴️ ستاره های شهر 🎙روایت چهاردهم 💥شب های قدر انقلاب اسلامی 💥اولین یادواره شهدای هنرمند استان فارس 💥یاد وخاطره ی حماسه سازان عملیات های کربلای ۴ و ۵ 💥شلمچه درگاه بهشت💥 ⏱️ زمان: شنبه ۱۶ دیماه ۱۴۰۲ ازساعت ۹ صبح 🏛 مکان: تالار معلم شهرمقدس شیراز _بلوار دلاوران بسیج _جنت ۲۵ ♨️ همراه با برنامه های متنوع فرهنگی و هنری 💫 باحضور میهمان ویژه!؟! @raviyanfarss @kshohadayefars @honary12
💚وَاصْبِرْ وَمَا صَبْرُكَ إِلَّا بِاللَّهِ ۚ وَلَا تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَلَا تَكُ فِي ضَيْقٍ مِمَّا يَمْكُرُونَ ﴿١٢٧﴾ 💌و شکیبایی کن، و شکیبایی تو جز به توفیق خدا نیست، و بر [گمراهی و ضلالت] آنان [و کارهایی که انجام می دهند] اندوهگین مباش، و از نیرنگی که همواره به کار می گیرند، دلتنگ مشو. نحل ۱۲۷
40.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دیار کریمان گلزارشهدای کرمان زیارتگاه سردار شهید حاج قاسم سلیمانی بهمن ماه ۱۴۰۱
هدایت شده از کمی با من!
نشونیِ صورتی! اسمش ردیف نهم، روی یک کاغذ، پشت شیشه اداره ی پزشکی قانونی کرمان زدند. دختری دو ساله با کاپشن صورتی و گوشواره قلبی صورتی، مجهول الهویه .... این نشونیِ تمامِ یک زندگیه. این نشونیِ تمامِ هستیِ یک خانواده چهار نفره است. یک دختر دو ساله با کاپشن صورتی که کسی اون رو نمی‌شناسه . مامانش کجاست؟ اینو نمیدونم. دخترا بابایی ان! این و خوب میدونم‌ . اصلا باباش کجاست؟ شاید اصلا این گوشواره صورتی قلبی, هدیه تولد دو سالگیش رو بابا براش خریده باشه. این رو هم نمیدونم. اصلا امروز گیج و منگم . هیچی نمیدونم. ولی این رو میدونم که یکی حتما در به در دنبال این نشونیِ صورتیه. و حالا باباش، تمام دارایی ش رو کفن پیچ پیدا میکنه . کمی اونطرف تر از پیکر مادر و برادرش محمد امین، آروم خوابیده. اسمش ریحانه است . ریحانه، نهمین شهید از خانواده سلطانی نژاد . ریحانه جان، دخترکم! اروم بخواب برای همیشه . رقیه سه ساله، گوشواره رو از گوشش کشیدند و گوشش پاره شد . یتیم بود. بابا نداشت . ولی بابای تو، برای آخرین بار، تو رو با گوشواره صورتی، تو بغلش گرفت و بوسید. دخترِ قشنگِ صورتی ، حالا تو شدی قصه بغض و گریه ی ما آدم بزرگا. و تو شدی کوچیک‌ ترین شهید طریق سلیمانی . ولی با شهادتت، چقدر بزرگ شدی برای تمومِ دنیا. و حالا بابا چقدر تنها شده است بدون تو، بدون مامان و بدون پسرش . 🌷💕💞💕💞💕🌷 ..... تروریستی گلزار شهدای کرمان
هدایت شده از کمی با من!
هدایت شده از کمی با من!