May 11
هواداران کتاب سلام :)
با توجه به درخواست مکرر هواداران کتاب عزیز و به مناسبت هفته کتاب و کتابخوانی باشگاه هواداران در پیامرسان ایتا نیز آغاز به فعالیت کرد.😊
@havadaran_ketab
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
#معرفی_کتاب
#کتاب_خوب_بخوانیم👌🏻📚
کتاب #یک_روز_بعد_از_حیرانی
به قلم #فاطمه_سلیمانی
انتشارات #شهید_کاظمی
#برشی_از_کتاب👇🏻
#تهران، #حلب یا #دمشق برایت فرقی نداشت. چشمانت نذر کسی دیگر بود. چقدر حضرت #صاحب_الزمان برایت نزدیک و در دسترس بود. ما گاهی به و عجل فرجهمهای صلواتهایمان هم بیباوریم!
نمیخواهی تعریف کنی؟ بالاخره با آن چشمان باحیا چه کسی را دیدی؟ شاید چون در غربت و دور از مادر زمین خوردی، مادر سادات سرت را روی زانو گرفت. سری که نداشتی...
***
#شهید #دهه_هفتادی، #محمدرضا_دهقان_امیری!
پسری جوان و شیطون، #فعال و پرشور، #ورزشکار و سالم، زیبا و خوشپوش و ... هرچه از این القاب برایش بنویسی جا دارد.
#محمدرضا_دهقان همانی است که با #شهادتش آه حسرت از دلهای خستۀ دهۀ چهلیها، پنجاهیها و شصتیها بلند شد و شوری عجیب در دل دهه هفتادیها ایجاد کرد. همانی که به شهید دهه هفتادی معروف شد و مصداقی عینی برای سخنان امامش شد که فرمود:
«جوانهای #مؤمن امروز ما و كسانی كه دل در گرو #انقلاب دارند، كه نه #امام را دیدند، نه انقلاب را درك كردند، نه دوران #دفاع_مقدس را دیدند، انگیزهشان، همتشان از #جوانهای دورۀ دفاعمقدس بیشتر نباشد، كمتر نیست؛ این را بنده از روی علم و اطلاع عرض میكنم؛ تحلیل و حدس نیست.»
کتاب "یک روز بعد از حیرانی" یک دورهمی دوستانه بین خانواده و اطرافیان محمدرضا #دهقان است که در آن هر فرد خاطرههایش با محمدرضا را مرور میکند.
اگر دل به قلم فاطمه سلیمانی بدهی و قدم به قدم با قلمش همراه شوی، حس میکنی سالهاست محمدرضا را میشناسی و حتی گاهی میتوانی در خلوتهایت او را برادر خطاب کنی.
خوانندۀ #کتاب "یک روز بعد از حیرانی" لحظاتی بانشاط و الهامبخش را تجربه میکند که حتما از این لحظات لذت خواهد برد.
@havadaran_ketab
https://ble.im/havadaran_ketab
https://eitaa.com/havadaran_ketab
باران هیچوقت به اراده ما نمیبارد. هر قدر هم به آسمان التماس کنی گاهی نمیبارد که نمیبارد.
خوش اقبال باشیم گاهی در معرضش قرار میگیریم و از بارشش بهرهای میبریم.
کتاب اما آسمانی کریم است. آنقدر کریم که کافیست درش را باز کنی تا ببارد. کلمات است که بر ذهنت میبارد و معناست که بدون منت از خاکش میجوشد. عجیب انسانهایی که میبینی تشنه در کویر نشستهاند و درب آسمان را نمیگشایند.
برخیزید و درهای این آسمان را بگشایید و به کم قانع نباشید. شنیده شده گاهی هوای آلوده، بارانی کثیف و اسیدی هم به بار آورده است. بخوانید و زیاد بخوانید اما دقت کنید از آسمان وجود کدام انسان باران طلب میکنید. نشود که جای چشمهای جوشان در چاهی متعفن را بگشایید و جان قدسی این امانت الهی را با کلمات زهردار بیازارید.
"علیکم بطلب المطر من النفوس المعطرة"
#کتاب_خوب_بخوانیم 👌🏻📚
#باشگاه_هواداران_کتاب
#نویسنده_هوادار_کتاب
#کتاب_دوست_همیشگی
#نه_به_کتاب_نخواندن
#حال_خوش_مطالعه
#با_کتاب_زندگی_کن
#باشگاه_هواداران
#هواداران_کتاب
#کتاب_خوب
https://eitaa.com/havadaran_ketab
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
#معرفی_کتاب
#کتاب_خوب_بخوانیم👌🏻📚
کتاب #دنیای_سوفی
به قلم #یوستین_گوردر
انتشارات #هرمس
#برشی_از_کتاب👇🏻
سوفی بعد از بازکردن درِ حیاط نگاهی به صندوق پست انداخت.
معمولاً تویش کلی مجله و پاکتهای بزرگ برای #مادر بود. گهگاهی برای #پدر هم از بانک نامه میرسید.
امروز فقط یک پاکت کوچک در صندوق بود،برای #سوفی.
پشت پاکت نوشته شده بود:
سوفی آموندسن،خیابان کلوا،پلاک سوم.
فرستنده نامه هم مشخص نبود.حتی تمبری هم روی پاکت نچسبانده بودند.
سوفی بهمحض اینکه در حیاط را بست پاکت را بازکرد. تنها چیزی که پیدا کرد کاغذِ کوچکی بود به اندازه خود پاکت. روی تکه کاغذ نوشته شده بود:
تو کی هستی؟
***
من کیستم؟ و چرا بهدنیا آمدهام؟
اصلا چه کسی مرا آفریده و با چه هدفی؟؟؟
اینها سوالاتی است که در طول #زندگی ممکن است برای هرکسی پیش بیاد.
درواقع، #فلسفه با مطرح شدن اینگونه مسائل آغاز شد و بهوجود آمد.
#یوستین_گوردر، استاد دانشگاه و #نویسنده معروف نروژی است که سالها به تدریس فلسفه مشغول بوده است و همین امر موجب میشود تا درصدد آن برآید که مفاهیم فلسفه و حکمت غرب را به زبان ساده و روان در قالب یک داستان بیان کند.
کتاب #دنیای_سوفی داستان یک #دختر نوجوان است که در آستانه تولد ۱۵ سالگیاش ماجراهای عجیبی برایش اتفاق میافتد و همین اتفاقات باعث میشود تا ذهن او درگیر ابعاد فلسفی زندگی شود.
تفاوت و جذابیت این کتاب با کتب فلسفی دیگر در این است که نویسنده با زیرکی خاص، تمام فلسفه و #حکمت_غرب را از آغاز پیدایش آن تا عصر حاضر، در قالب یک #داستان ساده و روان به مخاطب عرضه کرده است.
#دنیای_سوفی را به نوجوانان خود هدیه بدهید🌹
@havadaran_ketab
https://ble.im/havadaran_ketab
https://eitaa.com/havadaran_ketab
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
#معرفی_کتاب
#کتاب_خوب_بخوانیم👌🏻📚
کتاب #بی_نا
به قلم #نفیسه_سادات_موسوی
انتشارات #سوره_مهر
#برشی_از_کتاب👇🏻
کفر است به لبهای تو هنگام مناجات
یک شهر جدا ماندهای از مقصد آیات
بهتر که نگاهم به نگاهت نمیافتد
چشمان تو کبریت و من انبار مهمات
لبخند تو نغز است و چنین نقض نمودهست
هر حکم که دور از نظرت کردهام اثبات
در پیچ و خم راه اگر گم شده بودیم
قرآن که گشودیم رسیدیم به مناجات
در کشور آغوشت اگر رهگذری هست
هرگز نبرد کاش زلبخند تو سوغات
صد مرتبه از این همه احساس گذشتی
من ماندهام و حسرت یک پلک مراعات
***
«#بینا»، #غزلهای معناگرای «نفیسهسادات موسوی» با مضامین #عاشقانه است که توسط «سورۀمهر»، به بازار نشر عرضه شد.
نقطۀ عطف زندگی «نفیسهسادات موسوی»، از شب تشییع پیکرهای پاک 175 شهید غواص شروع میشود. شبی که بیهوا این مطلع را میسراید « نصف عمر عاشقی آب است» و فردا وقتی از خواب، بیدار میشود میبیند گویا همین مصرع اول غزلی که سروده است و در صفحۀ مجازیاش منتشر کرده، با دلهای بسیاری گره خورده و مکرراً درحال منتشر شدن و مایۀ ادای احترام کاربران مجازی به #شهدای_غواص شده است.
بعد از آن شب استعداد #موسوی بیشتر کشف میشود و وارد فضای جدی #شعر کشور میشود و بهسرعت رشد میکند.
گاهی تکبیتهای زیبای موسوی در کنار اشعار سایر #شاعران پرآوازۀ #ایران در بین مردم شنیده میشود.
نصف عمر عاشقی آب است
قصههایی عمیق و پراحساس...
بیان «موسوی»، لطیف، رندانه و گاهی طنزآمیز است. موضوعات عمدۀ غزلیاتش نیز هجران، گلایه از معشوق، زن، بدعهدی و... است.
«موسوی» شاعری جوان، خوشذوق و خوشطبع است. طرفدارانش بیشتر از آنکه او را با نام «نفیسهسادات موسوی» بشناسند، او را با نام «شاعر غواصها» میشناسند.
@havadaran_ketab
https://ble.im/havadaran_ketab
https://eitaa.com/havadaran_ketab
ایکاش همه روزهایمان روز کتاب و کتابخوانی بود.
ایکاش توی خانه همه ماها یک کتابخانه بود. حتی یک کتابخانه کوچک و نقلی
ایکاش توی سبد حصیری خرید و توی کیسههای نایلونی کتاب حمل میکردیم
ایکاش همانقدر که مقابل ویترین طلافروشی میایستادیم برای تماشای نگینهای رنگ به رنگ، گاهی هم مقابل ویترین کتابفروشیها میایستادیم برای دیدن کتابهای متنوع
ایکاش همانقدر که لابلای ویترین و قفسه فروشگاهها پرسه میزدیم لابلای قفسه کتابفروشیها هم پرسه میزدیم
ایکاش همانقدر که حواسمان به تاریخ تولید و انقضای خوراکیهاست حواسمان به تاریخ چاپ و تجدید چاپ کتابها هم بود.
ایکاش به جای عروسکهای زیبا و چشمنواز و اسباببازیهای گرانقیمت برای بچههایمان، کتابهای خواندنی میخریدیم.
ایکاش توی کیف همهمان یک کتاب جیبی بود.
ایکاش بالای سرمان یک کتاب بالینی داشتیم. کتابی که هر شب فقط چند صفحه از آن را میخواندیم.
ایکاش روزی چند صفحه، روزی فقط چند دقیقه کتاب میخواندیم.
ایکاش کمی از التهاب دنیای مجازی به آرامش کتاب پناه میبردیم.
ایکاش به جای دیدن سریالهای تکراری کتابهای خوب را چندبار میخواندیم.
ایکاش از نظرمان کتاب بهترین هدیه دنیا بود.
ایکاش با دیدن و خریدن و هدیه گرفتن کتاب ذوق میکردیم.
ایکاش این همه ایکاش نداشتیم. آنوقت دنیایمان دنیای زیباتری بود.
#کتاب_خوب_بخوانیم 👌🏻📚
#باشگاه_هواداران_کتاب
#نویسنده_هوادار_کتاب
#کتاب_دوست_همیشگی
#نه_به_کتاب_نخواندن
#حال_خوش_مطالعه
#با_کتاب_زندگی_کن
#باشگاه_هواداران
#هواداران_کتاب
#کتاب_خوب
https://eitaa.com/havadaran_keta
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
#معرفی_کتاب
#کتاب_خوب_بخوانیم👌🏻📚
کتاب #انجمن_مخفی
به قلم #احمد_شاکری
انتشارات #سوره_مهر
#برشی_از_کتاب👇🏻
درشکه در میانه راه بازمانده است و #پیرمرد درشکهران، زیر بالاپوشی کهنه، در تقلاست تا چرخ را از گل و یخ چسبناک و لغزنده بیرون بکشد.
ساعتی است که از جایگاهش بیرون آمده و تسمه اسبها را چنان میکشد گویا میخواهد خود، تاوان کوتاهی اسبها را در حرکت درشکه بدهد. عرق بر تن اسبها یخ بسته است.
هنگامی که درشکهچی بافه شلاق را بر کفلشان مینشاند رد سیاهی یخ و برفی که پشت اسبها را سفید کرده، باقی میماند. درشکهران نگاه ناامیدانهای به من میاندازد تا همچنان امیدوار بمانم و پا بیرون نگذارم. اسبها سُم بر سنگفرش خیابان میکوبند و از تکانهای مدام و کشاکش تسمههایی که چون تار در ارتعاشند، اتاقک درشکه بیشتر و بیشتر به طرف چاله پر آب یله میشود. باد ویله میکشد و سرما بر دست و صورت چنگ میاندازد. شب در بیرون به غایت تاریک و موهش است. تکههای برف چون پارهورقهای پراکنده، بر سر شهر میریزند. چینههای کاهگلی خیابان تا کمر نم کشیدهاند. از نیمروز که از خانه پدری در باغ لواسان راه افتادهایم، این چندمین بار است که گل و لای گذرها زمینگیرمان میکند. حتم، اگر در خانه میماندم و فردا صبح علیالطلوع راه میافتادم، برفها پا خورده و راه هموارتر میشد.
***
انجمن مخفی، رمانیست که بهخوبی میتواند مخاطب را با فضای دورهٔ #مشروطه و پسا مشروطه آشنا کند.
احمد شاکری، در این رمان بهخوبی توانسته با بهکار بردن #ادبیات و کلمات مناسب آن دوره، حس #تاریخی مناسبی را برای خواننده ایجاد کند.
در این روزگار ادبیات #ایران، که کمتر نویسندهای به این شکل به ادبیات قدیم ایران ارج مینهد، قلم احمد شاکری کمنظیر است.
اگر در مورد دورهٔ مشروطه اطلاعات زیادی ندارید، حتماً کتاب انجمن مخفی را بخوانید و اگر اطلاعات خوبی هم دارید، باز این کتاب را بخوانید و لذت ببرید.👌🏻
@havadaran_ketab
https://ble.im/havadaran_ketab
https://eitaa.com/havadaran_ketab
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
#معرفی_کتاب
#کتاب_خوب_بخوانیم👌🏻📚
کتاب #خاطرات_سفیر
به قلم #نیلوفر_شادمهری
انتشارات #سوره_مهر
#برشی_از_کتاب👇🏻
عمر گفت: مثل اینکه متوجه نیستی! #آمریکا بزرگترین قدرت دنیاست. اگه اشاره کنه، همه بدبخت میشن؛ حتی شما. (این لغت "حتی" که گفت خیلی معنی دارهها!) خود #بوش گفته اگه #ایران سر مسئله هستهای تسلیم نشه، بدبختش میکنیم.
گفتم: خوشبختی و بدبختی رو آمریکا واسه ما تعریف نمیکنه که حالا با حرف اون بدبخت شیم. #رئیس_جمهور آمریکا هم عادت کرده حرف بیخود بزنه.
عمر از #امبرژوا پرسید: تو چی میگی؟ بوش گفته تا ماه جون، حتما به ایران حمله میکنه.
امبرژوا گفت: خب ... در واقع ... مامان جورج بهش یاد نداده که #دروغگویی کار زشتیه!
***
#خاطرات_سفیر، در نگاه اول، اینطور به نظر میرسد، وقایعنگاری یکی از سفرای ایران در کشور در حال خدمتش...
اما در همان چند صفحه اول متوجه میشوی که اشتباه حدس زدهای.
البته لذت این خطا را #خوانندگان روزهای اول از تنور درآمده کتاب چشیدهاند، نه آنهایی که بعد از تب و تاب افتادن و سرد شدن کتاب را خواندهاند...
وجه تسمیه کتاب وقتی عیان میشود که نویسنده خود را چون #سفیری در #پاریس میبیند که باید در میان جماعتی از همدانشگاهیها از هر #ملیت و قوم و نژاد و دینی یکه و تنها در مقام دفاع بر آید.
آنها را با خود همسو کند تا از زاویه نگاه او به حقایق نگاه کنند، #شبهات مطروحهشان را پاسخ دهد و... حقا که هر رفتار و گفتار "سفیر" وجهه زیبایی از یک ایرانی اصیل #مسلمان را به نمایش درمیآورد.
خاطرات سفیر تو را با خود همراه می سازد تا جایی که خود را در خوابگاهی در پاریس میبینی و زمانی به اکنون میآیی که داستان به زیبایی یک #انتظار مقدس به پایان رسیده است. آنقدر دلنشین که تا مدتها روز #موعود برای تو مانند #نویسنده غیر از دیدار #یار غایب از نظر، با ژولیت #مسیحی هم قراری نانوشته دارد...
اگر دانشجو هستید، خوندن این #کتاب رو از دست ندید!!👌🏻
@havadaran_ketab
https://ble.im/havadaran_ketab
https://eitaa.com/havadaran_ketab
باشگاه هواداران کتاب
یادداشت اختصاصی #جواد_کلاته_عربی https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab
کتابخوار را واقعن نمیفهمم!
کتاب، چیز خوبی است. خریدن کتاب و نگهداریاش توی کتابخانهی شخصی هم خوب است. حتی پُز دارد. اما مطالعهی کتاب، خوبتر است. چیزی که فقط بخشی از کتابخرها و کتابدارها از آن عبور کردهاند. یعنی کتاب را برای "خواندن" تهیه کردهاند، نه برای ارضای حسِ کتابداشتن یا پُز دادن و این حرفها. بین کتابدوستها این یکی خیلی محترم است. چون کتابها پر از اطلاعاتاند. چون پر از تجربههای انسانیاند. چه رمانهایش که تجربههایش ساختهی ذهن یک آدم خلاق است و چه کتابهای خاطره که راوی تجربههای واقعیاند. کتابهای حوزهی علم و اندیشه هم که جای خودشان را دارند.
اما یک چیزی! این روزها میان واژههایی که پیشوندِ کتاب دارند، سر و کلهی واژهای پیدا شده که روز به روز دارد بین ماهایی که ربطی به کتاب داریم، مشتری بیشتری پیدا میکند؛ "کتابخوار".
و این یکی را واقعن نمیفهمم. کتابخوار اگر به معنای کسی است که محتوای کتاب را جذبِ روح و جانش میکند که خیلی هم عالی. اما بعید میدانم این واژه، ساختهی ذهن یک چنین آدمهایی باشد.
چیزی که بیشتر دیدهام میگوید: کتابخوار به آدمی میگویند که فقط تُندتُند کتاب میخواند. یعنی تمامِ هنرش، همین است. این کتاب تمام میشود، بلافاصله میرود سراغ کتاب بعدی. اما این که نشد کار! مگر خودِ کتابخواندن، میتواند هدف باشد؟!
خب بزرگوار! اجازه بده کتاب قبلیای که خواندی، کمی با روح و جانت بازی کند، با درونِ تو درگیر شود، بعد برو دنبال یک کتابِ دیگر...
#کتاب_خوب_بخوانیم 👌🏻📚
#باشگاه_هواداران_کتاب
#نویسنده_هوادار_کتاب
#کتاب_دوست_همیشگی
#نه_به_کتاب_نخواندن
#حال_خوش_مطالعه
#با_کتاب_زندگی_کن
#باشگاه_هواداران
#هواداران_کتاب
#کتاب_خوب
https://eitaa.com/havadaran_ketab
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
#معرفی_کتاب
#کتاب_خوب_بخوانیم👌🏻📚
کتاب #دختر_ماه
به قلم #سارا_عرفانی
انتشارات #مدرسه
#برشی_از_کتاب👇🏻
ابراهیم با اشتیاق بُرد مصری را دست #خواهر داد. میدانست که #فاطمه علیرغم سن و سال کم در مجالس درس #پدر حضور داشته.
فاطمه سوالات را با دقت خواند و گفت: «اجازه میدهی پاسخ سوالات را بنویسم؟»
ابراهیم لبخندی زد وگفت:«حتما صبر کن برایت #قلم و مرکب بیاورم»
مردهای کاروان، #مدینه را به قصد دیار خود ترک کردند. هنوز از مدینه دور نشده بودند که چند سوار به آنها نزدیک شدند. رئیس کاروان، موسیبنجعفر را شناخت. از اسب پیاده شد و مشتاقانه به سمت او رفت.
#امام_موسی_کاظم (ع) نیز از اسب پیاده شد. سلام کرد و با مرد دست داد.
مرد گفت: «همراهانم سوالاتی از محضرتان داشتند؛ اهل منزل گفتند سفر هستید»
امام گفت: «سوالاتتان چه بود؟»
رئیس کاروان بُرد مصری را از میان عبایش درآورد و گفت: «دختر گرامیتان فاطمه خانم پاسخ آنها را برای ما نوشتند.»
امام پاسخ ها را گرفت و تمام آن را خواند. لبخند بر لبش نشست و سه بار زیر لب گفت: «فداها ابوها؛ پدرش به فدایش»
رو کرد به مرد و گفت: «پاسخ من نیز به سوالات شما همین ها بود.»
***
محبتها اگر حقیقی باشند، همرنگی میآورند.
اینکه دلت با کسی باشد، چشم و گوشت همیشه به او باشد، هم و غمت این باشد که او چه میگوید، چه میکند و چگونه حرف میزند؟
چگونه بلند میشود و مینشیند، چگونه مقابل ظلم میایستد و چگونه در نگاهش فقط #خدا دیده میشود و لاغیر، تو را همرنگ خودش میکند.
محبتها اگر واقعی باشند شباهتی ماندگار و مثالزدنی ایجاد میکنند، آنگونه که گذر زمان ذرهای از رنگش را به خود نمیگیرد.
دختر ماه، داستان کودکی است که از کودکانههای خود گذشته و چون #خوبان_عالم در کودکی مرجع درماندگان است.
دختر ماه داستان مشابهت و سنخیتی است که از پس محبتها و عشقها ساخته شدهاست.
دختر ماه داستان زندگی یک ماه نیست، داستان زندگانی مجموعهای از #خورشیدهای_عالم است.
این کتاب، داستان دختری است که هم #خواهر امام است، هم #دختر امام است و هم خودش حق امامت بر #علویان عالم را دارد.
این روایت، قصۀ تکرار #ظلمهاست، قصۀ تکرار #رنجها و #فراقهاست، قصۀ تکرار #جدایی بین خواهرها و #برادرها است. اینجا دوباره #خاطرات #حضرت_زینب (س) و عزیزترین عزیزان، #حسین_بن_علی (ع) زنده میشود. اصلا خواهرها در این عالم آمدهاند تا روایتگر دردهایی باشند که #عزیزانشان کشیدهاند...
دختر ماه، روایت داستان زندگانی #حضرت_فاطمۀ_معصومه روحی فداه است که از کودکی کنار برادرش #علی_بن_موسی_الرضا (ع) بزرگ میشود و همانند او خورشیدی درخشان برای عاشقان و مریدان اهلبیت علیهمالسلام میشود.
دختر ماه را خواندم، به امید اینکه:
آنانکه #خاک را به نظر کیمیا کنند، آیا شود که گوشۀ چشمی به ما کنند؟...
شما هم بخوانید به امید اینکه:
آنان که خاک را به نظر #کیمیا کنند، حتما شود که گوشۀ چشمی به ما کنند...
@havadaran_ketab
https://ble.im/havadaran_ketab
https://eitaa.com/havadaran_ketab