eitaa logo
به هوای سیل
85 دنبال‌کننده
1هزار عکس
203 ویدیو
41 فایل
سفر به پلدختر و چیزهای دیگر
مشاهده در ایتا
دانلود
- خدایا از دانه های انار بنیان مرصوص ساخته ام. بیا ببین...بیا دیگه...بیا دیگه دورت بگردم. - خدایا آنتی ویروس ام جیغ می کشد...به نظرت در قلبم خبری شده؟ - _وصال جدی! +حاضریم اقا. _وصال اسمت وصاله؟ +بله آقا. -وصال، جدی هستی؟ +بله آقا. - یعنی نمی تونیم باهات شوخی کنیم. _ اقا ما فامیلمون جدیه...ههه ه هه هه ه ه هه +عهه ه ههه ه هه ه هه - پشت گوشم را به نهنگ نشان دادم و گفتم بخاران. نهنگ یک نگاهی کرد و رفت. بعد ها از پلانگتون شنیدم که نهنگ ها اعصاب این کارها را ندارند. - موریانه ای را با صد ترفند شکار کردم. امشب کباب موریانه داریم. نام مهمانی امشب را گذاشته ام گشایش موریانه ای. - در کف مغزم فرشی از نور پهن کردم. مواظب باشید لگدش نکنید. - من نهنگی را می کنم دانه و به دل می گویم موبی دیک دانه ای چند؟ - در قلعه فلک الافلاک نشسته ام و چایی نارنج می خورم و به درخت های انار توی جاده فکر می کنم. - در قعر اقیانوس نشسته بودم که درخت اناری آمد و گفت: فووووونِت. - در حال خلق آخرین اثرم بودم که یکهو اولین اثرم برگشت و گفت: - خاک بر سرت. - از پارک نوفل شاتو تا خیابان امام یک زندان راه است. - اذان که می گویند صفحه کلید دستت است باید بگذاری زمین. - گوشواره های ذهنم را کندند...حالا می فهمم چرا هزار و چهار صد سال است افکارم پریشان است. - دوش دیدم ملائک گرد بقیع طواف می کردند. و امام مجتبی بر فراز کائنات خطبه میخواند...چه صدایی، چه ابهتی...حسن امام حسین است. - ناباورانه ناوارو می دیدم و به دل میگفتم هیچ پلیسی مثل سرکار جاور نمی شود. از آن روز تا به حال اخلاق ژان والژان با من عوض شده. - وبلاگی دارم مالِ شما...چند نیم لوگ دارم آن هم مالِ شما...فقط یک امام رضا را برای ما بگذارید. - -اگر الیف شافاک بشیی چی می پاشونی؟ +شونصد صفحه درّ و گوهر. - عشق یا عشق یا عشق چه فرقی میکند. باید عشقی ساخت و عشق را ساخت. عشق پیشه پیشه وران است. ما به دنبال عشقیم تا در آن عشق به راه بیاندازیم و عشق بسازیم. - دخترک کبریت فروش را دیدم که معصومانه منتظر بود. بارقه امیدی به او هدیه دادم از ذوقش گریه کرد. هنوز جای داغِ پشت دستش می سوخت. - و از عرش ندایی مرا خواند. همین امروز. توی حیاط. شماره 103...و چیزی در گذشته را به یادم انداخت. و چیزهای دیگر... و همین. - همین چهارشنبه چِل تا پیچ چو پیچ یا آهن پیچ برا چلنیوم....یادت نره. - دختر عقیل تکرار غریبانه روزهایت چگونه گذشت؟ - خدا هویجت کند و بعد از آن دوستی با خرگوش را نصیبت. - هویجِ دلم زرد شده خدایا ما می خواستیم موز باشیم. - خدایا ایمانمان واشر سر سیلند سوزانده، مکانیکی بفرست. - خدایا یاتاقان زده درگاهتم. رحمی، مروتی! - بار پروردگارا، فشار شکن ترمزم دیگر تحمل ندارد. حوری پری ها مثل پشکل توی دست و پا ریخته اند. - گوسفندی را می کردم سلاخی و به دل می گفتم، خوب بود مردم قلوه های دلشان پیدا بود. یکهو سهراب برگشت و گفت: حاجی دیگه ما هرچی هیچی نمی گیم دیگه خودت بفهم... - ای آنکسی که لاستیک حواله ای داری و نمی دهی، حواله ات می دهم به سرزمین سدوم. - گوسفندان زیادی خریدم و دادم به دختران شعیب. موسایی می خواهم. گوسفند مراسم عقدشان با خودم. کیک اش هم با خودم. تمام مصر و کنعان و مدین را دعوت میگیرم. - من نمی دانم صفورا و یوکابد همدیگر را دیده اند یا نه...خوب شد که نمی دانم وگرنه یک جفنگلوگ دیگر متولد میشد. - البته باز هم متولد شد. - دروغ می گویم که کربلا می خواهم. حال ندارم یک وعده بروم و ظرفهای مادرم را بشویم. حال ندارم یک بار کار برادر دینی ام را رایگان انجام دهم...دروغ هایمان را نبین حسین...خوب میشویم باتو... - زندان زاویرا هم نتوانست یوسف را بشکند. خدیا حجره فیروزه تراشی نمی دهی؟ - حکیم فردوسی را گفتم: حکیم یک گروه پر انرژی داریم میخواستم آدرس انتشارات شاهنامه را بدهی. یک نگاه کهکشان اندر سفینه ای بهم انداخت و گفت: همان که یک غول پشمالو پروفایلش است. هیچ نگفتم. - سعدی را گفتم انار گرامی بیا در پادشاه وارونه فعالیت کن. گفت، انار جدّ و آبادت است. - اژدهای موسوی را با نهنگ یونس به هم رساندم...یک مزرعه دریایی دارم با هزار اژدها نهنگی...هرکدام به طول هزار متر و وزن هزار تن.