eitaa logo
به هوای سیل
83 دنبال‌کننده
1هزار عکس
203 ویدیو
41 فایل
سفر به پلدختر و چیزهای دیگر
مشاهده در ایتا
دانلود
- خدایا از دانه های انار بنیان مرصوص ساخته ام. بیا ببین...بیا دیگه...بیا دیگه دورت بگردم. - خدایا آنتی ویروس ام جیغ می کشد...به نظرت در قلبم خبری شده؟ - _وصال جدی! +حاضریم اقا. _وصال اسمت وصاله؟ +بله آقا. -وصال، جدی هستی؟ +بله آقا. - یعنی نمی تونیم باهات شوخی کنیم. _ اقا ما فامیلمون جدیه...ههه ه هه هه ه ه هه +عهه ه ههه ه هه ه هه - پشت گوشم را به نهنگ نشان دادم و گفتم بخاران. نهنگ یک نگاهی کرد و رفت. بعد ها از پلانگتون شنیدم که نهنگ ها اعصاب این کارها را ندارند. - موریانه ای را با صد ترفند شکار کردم. امشب کباب موریانه داریم. نام مهمانی امشب را گذاشته ام گشایش موریانه ای. - در کف مغزم فرشی از نور پهن کردم. مواظب باشید لگدش نکنید. - من نهنگی را می کنم دانه و به دل می گویم موبی دیک دانه ای چند؟ - در قلعه فلک الافلاک نشسته ام و چایی نارنج می خورم و به درخت های انار توی جاده فکر می کنم. - در قعر اقیانوس نشسته بودم که درخت اناری آمد و گفت: فووووونِت. - در حال خلق آخرین اثرم بودم که یکهو اولین اثرم برگشت و گفت: - خاک بر سرت. - از پارک نوفل شاتو تا خیابان امام یک زندان راه است. - اذان که می گویند صفحه کلید دستت است باید بگذاری زمین. - گوشواره های ذهنم را کندند...حالا می فهمم چرا هزار و چهار صد سال است افکارم پریشان است. - دوش دیدم ملائک گرد بقیع طواف می کردند. و امام مجتبی بر فراز کائنات خطبه میخواند...چه صدایی، چه ابهتی...حسن امام حسین است. - ناباورانه ناوارو می دیدم و به دل میگفتم هیچ پلیسی مثل سرکار جاور نمی شود. از آن روز تا به حال اخلاق ژان والژان با من عوض شده. - وبلاگی دارم مالِ شما...چند نیم لوگ دارم آن هم مالِ شما...فقط یک امام رضا را برای ما بگذارید. - -اگر الیف شافاک بشیی چی می پاشونی؟ +شونصد صفحه درّ و گوهر. - عشق یا عشق یا عشق چه فرقی میکند. باید عشقی ساخت و عشق را ساخت. عشق پیشه پیشه وران است. ما به دنبال عشقیم تا در آن عشق به راه بیاندازیم و عشق بسازیم. - دخترک کبریت فروش را دیدم که معصومانه منتظر بود. بارقه امیدی به او هدیه دادم از ذوقش گریه کرد. هنوز جای داغِ پشت دستش می سوخت. - و از عرش ندایی مرا خواند. همین امروز. توی حیاط. شماره 103...و چیزی در گذشته را به یادم انداخت. و چیزهای دیگر... و همین. - همین چهارشنبه چِل تا پیچ چو پیچ یا آهن پیچ برا چلنیوم....یادت نره. - دختر عقیل تکرار غریبانه روزهایت چگونه گذشت؟ - خدا هویجت کند و بعد از آن دوستی با خرگوش را نصیبت. - هویجِ دلم زرد شده خدایا ما می خواستیم موز باشیم. - خدایا ایمانمان واشر سر سیلند سوزانده، مکانیکی بفرست. - خدایا یاتاقان زده درگاهتم. رحمی، مروتی! - بار پروردگارا، فشار شکن ترمزم دیگر تحمل ندارد. حوری پری ها مثل پشکل توی دست و پا ریخته اند. - گوسفندی را می کردم سلاخی و به دل می گفتم، خوب بود مردم قلوه های دلشان پیدا بود. یکهو سهراب برگشت و گفت: حاجی دیگه ما هرچی هیچی نمی گیم دیگه خودت بفهم... - ای آنکسی که لاستیک حواله ای داری و نمی دهی، حواله ات می دهم به سرزمین سدوم. - گوسفندان زیادی خریدم و دادم به دختران شعیب. موسایی می خواهم. گوسفند مراسم عقدشان با خودم. کیک اش هم با خودم. تمام مصر و کنعان و مدین را دعوت میگیرم. - من نمی دانم صفورا و یوکابد همدیگر را دیده اند یا نه...خوب شد که نمی دانم وگرنه یک جفنگلوگ دیگر متولد میشد. - البته باز هم متولد شد. - دروغ می گویم که کربلا می خواهم. حال ندارم یک وعده بروم و ظرفهای مادرم را بشویم. حال ندارم یک بار کار برادر دینی ام را رایگان انجام دهم...دروغ هایمان را نبین حسین...خوب میشویم باتو... - زندان زاویرا هم نتوانست یوسف را بشکند. خدیا حجره فیروزه تراشی نمی دهی؟ - حکیم فردوسی را گفتم: حکیم یک گروه پر انرژی داریم میخواستم آدرس انتشارات شاهنامه را بدهی. یک نگاه کهکشان اندر سفینه ای بهم انداخت و گفت: همان که یک غول پشمالو پروفایلش است. هیچ نگفتم. - سعدی را گفتم انار گرامی بیا در پادشاه وارونه فعالیت کن. گفت، انار جدّ و آبادت است. - اژدهای موسوی را با نهنگ یونس به هم رساندم...یک مزرعه دریایی دارم با هزار اژدها نهنگی...هرکدام به طول هزار متر و وزن هزار تن.
- دلم عدس پلو مادرم را می خواهد با خاویار خزر. - به فیل ماهی گفتم چرا عاج نداری؟ گفت:برو بابا حال نداری.. - زده ام فالی و ....این مالِ باغِ انار بود. - تخم مرغ شونه ای چند؟ + امشب باید نون و پنیر بخوری. - دکترا حقوقشون چقدره؟ - خیلی. - پدرم می گفت: پسرم ...... و....و......و...... پ. ن ببخشید پدرم یه خورده اعصاب نداشت. - روز محشر با شورت ورزشی محشور شدم. جلو آن همه آدم آبرویم رفت. - لذتی که در خوردن نوشابه مشکی رفیقت به زور هست در خوردن ده تا نون خامه ای بزرگ نیست. - دمپایی های مه لقا گم شده بود. غلام گفت:.... گفت.... پ.ن دِ لامصب یه چیزی بگو...غلام خجالت می کشد. - رفتم کویرنوردی. خودم نوردیده شدم. - بچه بودم دلم پاترول می خواست. بعدها پاجیرو. بعدهاتر پاراگلایدر اما حالا فقط پارکیسون دارم. - سوزنم گیر کرده. سیم برق کجاست. - اوهوم. - بله. پ.ن عروس خانوم بنده وکیلم. - گلبهی رنگه عشقه. باور کن. - سگِ اصحاب کهفم آرزوست مثل بِل و سپاستین. # - نون خامه ای ها اعتصاب کردند. آنها خواستار حقوق مساوی با حاجی بادام ها بودند. - دلم پر است. خیلی پر. اندازه مرد کوتوله و پسر چاق. پ.ن نکته اش چیه؟ - کویر دانشم یک خار تولید کرده. آن خار هزار بار تقدیم بچه های گروه. پ.ن توقع داشتی چی... - گاو ها هم قلم دارند. این را قصاب محله مان می گفت. - مخصوصا نزدیک انتخابات. - شب است و من و ماست وخیار همایونی. - پوپک گلدره که رفت نرگس دیگه نرگس سابق نشد. - حشمت فردوسم را کشته ام تا ستایش پدرش در نیاید. - کاپشن بچگی هایم را داده ام به بزرگترین بچه یتیم محله. - تفنگ پدری ام را امشب باید مسلح کنم. گرگ ها نزدیک اند. - کفتارها مدام دارند می خندند. - شب است و من و ایتا. - یک دیو خریدم، زیادی می خورد. شما دیو نمی خواهید مالِ یک خانم دکتر بوده فقط بچه های بد را می ترسانده. - تاپ لنگوئیج... اِقّه آدم خوار و زار و یَطَر چِطَرَکی...زشتیم اُفتید. - سبزترین انار تاریخم. - سیب زمینی اناریست که عاشق شده است. باور کن. مگر چیپس پیاز و جعفری نخورده ای. - دوغ بهشتی را به یوغ کارمندی نمی دهم. - سرم بِره، دستم نمی ره. شایدم بره. دقیقش رو باید محاسبه کنم. - یک کفتار خانگی برای فروش. توی ناراحتی ها زیاد میخندد. کسی نمی خواهد. کم خوراک است روزی یک لاشه محبت. - سرم درد نمی کند. تمام دستمالهایم را فروخته ام. - هری پاتر را دیدم که چوبش را داده بود به پطرس تا فرو کند توی سد کرخه. وُلدِمورت آمد و تا راین هرچه بود لوکیمی گرفت. - خفه شدم. خفه. خفه. خفه. خفه. - دل به دلِ یک پِلاتیپوس دادم. نمی دانید پلاتیپوس ها چقدر ناز هستند. - هویجِ فرآوری شده مخصوص صادرات. به جای ویتامین آ ویتامین آه دارد. - سرم را لای در گذاشتم و پِرچِق. - جومونگ را بردم پیشِ شیخ بهایی یک مقدار سوال شرعی درباره سوسانو داشت. خدا رو شکر زندگی شان خوب است. - بانو عمره چشمهای مختار را دید و گفت: اختیار دارید. - پدر ژپتو اشکنه را ریخت توی پیاله و گفت از وقتی پینوکیو آدم شده پدر ما را درآورده. - گوسفندها رفتند برای مذاکره. گرگ خوردشان. - شپش نُه تا نقطه دارد. یعنی قدِ شپش هم نقطه نداریم. - سیرابی اعلا انسانی. مخصوص مسئولین سیرمونی ندار. - اگر دین ندارید لااقل بی پیر نباشید. - چغندرِ آبی، تهیه شد از آبِ فرات. - چشمانت تناردیه و قلبم کوزت. - 😃 - ریش رنگیِ دلم هنوز دروغ می گوید که دوستش دارد. - وصله کائنات منم. خدای پینه دوزها مرا دریاب. - تمساح درونم امروز حسابی اشک ریخت. چون برایش قاقا لی لی نخریده بودم. - اندرون جهان نشسته بودم که از بیرونِ جهان جایی کنار اسرافیل صدایی گفت: اینجاجای نشستن نیست. برخیز و کاری بکن. - گنبدِ عشق را با زعفران رنگ کردم تا هم براق تر شود وهم بویِ یار زعفرانی باشد. همین که فرچه را زدم در زعفران یکهو زعفر جنی آمد و گفت:کجایی اخوی؟ اشلونک؟ - پایِ ثابت پاستیلی می‌خواهم. برای پرش تا عرش. - درخشان نیستم ولی درخشش آنرا دوست دارم.