eitaa logo
💖 همسرانه حوایِ آدم 💖
2.4هزار دنبال‌کننده
6.5هزار عکس
1.7هزار ویدیو
58 فایل
اُدع إلى سبیلِ ربکَ بالحکمةِ والمَوعظةِ الحسنه(نحل.125) مطالب کانال: همسرداری، خانواده امام زمانی گالری حوا: (لباس زنانه) https://eitaa.com/joinchat/3479896174Cf95aff1aa3 ادمین تبلیغ،تبادل،نظرات: https://eitaa.com/joinchat/2501836925C9798fab0cf
مشاهده در ایتا
دانلود
💖 ☄ با این کارا رابطه‌ات رو به نابودی بکش! 😨 🍁 به احساسات، تجربیات و حال و هوای شریک زندگی‌ات بی تفاوت باشی 🍁 به جای حرف زدن و گفتن دغدغه‌ات، بگی‌ خودش باید ذهنتو بخونه 🍁 مخفی کاری کنی! یه سری چیزارو نگی و تاجایی که ممکنه جنبه هایی از خودت رو پنهان کنی 🍁 کنترلش کنی و تا میشه و میتونی دایره تصمیم گیری ها و اختیاراتش رو محدود کنی 🍁 به جای پذیرش اشتباهات و خطاهایی که داشتی با دلایل من درآوردی توجیهشون کنی 🍁 به جای تمرکز روی حل مسئله و بدست آوردن دل طرف مقابل تو رابطه تمرکزت رو بذاری رو دعوا تا تو برنده بشی 💞 دورهمی حــواے آدمی ها 🌱💕 ❤️ @havayeadam 💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙 مهدی رعنایی 💐گل دنیا حسنِ 💐حضرت دریا حسنِ 💞 دورهمی حــواے آدمی ها 🌱💕 ❤️ @havayeadam 💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂🍃🍂🍃 📜 📌پارت چهاردهم 🏢 حیاط دانشگاه با تردید قدم بر میداشت ولی احساس کردم عزمش رو جزم کرد و خودش رو بهم رسوند - خانم رحمانی ! - بله بفرمایید - دیدم دارید پیاده میرید، گفتم اطلاع بدم من ماشینمو کمی جلوتر پارک کردم. اگه مسیرتون مسیر همیشگی هست، درخدمت هستم - نه ممنون، تو راه یه مقدار کار دارم، پیاده تا مترو باید برم _ در هر حال تعارف نمیکنم _ خیلی لطف دارین ممنونم علی فروزان! از بچه های داروسازی بود. رفتار محترمانه ای داشت. چندباری بخاطر عجله ای که داشتم، با دوستام سوار ماشینش شدیم و تا نزدیک مترو رفتیم. همیشه سعی میکنیم سرراهش نباشیم که بخواد بیاد تعارف و اصرار کنه ولی خب گاهی پسرا خیلی پررو تر هستن. اما امروز دیدم تنهام و با وجود اینکه به شدت کمرم درد میکرد ترجیح دادم پیاده برم. از این مقوله پررویی و رفتارهای پسرا توی دانشگاه خیلی اذیت میشم و همیشه سعی میکنم تا حد ممکن ارتباطی نگیرم. توی مترو همینجور که با سرعت در حال حرکت بودم، با خودم گفتم وای ریحانه دیدی چه زود گذشت.. هنوز شوق قبولی توی آزمون و رشته مامایی رو با همه وجودم حس میکردم انگار نه انگار که یکسال به چه سرعتی گذشت... روزهای جدید و اتفاقات جدید و آدمای جدید. روزهای دانشگاه پشت سر هم می‌گذشت و هیچ دلیلی برای خستگی وجود نداشت. من عاشق رشته ام بودم و همه فکر و ذهنم موفق شدن و فارغ التحصیلی و مشغول شدن به کار بود. تنها چیزی که میتونست رمق فکر و فعالیتم رو بگیره، تو این روزای زیبا، نبودن بابامه! اینکه الان کجاست، داره چیکار میکنه، تن و جانش سلامت هست یا نه یه صلوات و آیت الکرسی خوندم و نگذاشتم فکرم توی نگرانی هام عمیق بشه. از مامان سارا یاد گرفته بودم. هر وقت کمی فکرش درگیر بابا میشه تسبیح برمیداره و با صلوات و گاهی هم با قرآن خوندن خودش رو آروم میکنه. سرمو که بالا کردم دیدم جلوی در خونه ام! اصلا نفهمیدم چطوری گذشت همیشه فکر آینده و بابا که میاد توی سرم اونقدر غرقش میشم که گذر زمان رو حس نمیکنم از الان هزار بار صحنه دکتر شدنم و ماما شدنم و جشن گرفتن و لبخند و تشویق بابا رو توی ذهنم ساختم. اگه یه مرد توی دنیا بتونه اینقدر ذهن من رو به خودش مشغول کنه قطعا بابا احمدمه 🏠 منزل سارا وارد خونه که شدم با تعجب مادر بهار رو دیدم که داره توی پذیرایی با مامان حرف میزنه. به سمتشون رفتم و احوالپرسی کردم - مادرجان خسته نباشی - ممنونم قربون شما سلامت باشین - الان ذکر خیرت بود داشتم میگفتم کاش دختر منم مثل ریحانه سر وقت میرفت سروقت می اومد. بهار که نه ساعت رفتنش معلومه نه ساعت اومدنش. یه جوری هم حرف نمیزنه بفهمم چیکار میکنه خندید و وسط خنده هاش مامان با یه سینی چای اومد و گفت: - همه بچه ها اذیت دارن هر کدوم یه جور بعد رو کرد به من - ریحانه جان برو لباستو عوض کن. بهار هم داره میاد! میشنیدم که مامان بهار در مورد خارج رفتن و کارهای عجیبی که جدیدا بهار داره میکنه حرف میزنه. اینکه میگفت دخترم و نصیحت کن دست برداره. من نمیفهمم با کی میره با کی میاد. اینها خیلی عذابم میده. مامان هم دلداری اش میداد که همه جوونای امروز شیطونی هایی دارن باید مراقبشون باشیم و کنارشون باشیم منم چند وقتی بود که بهار رو ندیده بودم و هم یه جورایی داشت فضولیم گل میکرد که چی شده و هم دلم برای مسخره بازی های دونفره مون تنگ شده بود.. زنگ خونه به صدا در اومد بهار اومد و تعجب من رو چند برابر کرد.. ادامه دارد... 📚رمان اختصاصی کانال حوای آدم کپی فقط با لینک (فوروارد) 🍂🍃🍂🍃 💞 دورهمی حــواے آدمی ها 🌱💕 ❤️ @havayeadam 💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧 تندخوانی جزء پازدهم ، قرآن کریم 🎧 همچنین می‌توانید به صورت آنلاین گوش بدید: http://j.mp/2bFRQIM التماس دعا🤲 💞 دورهمی حــواے آدمی ها 🌱💕 ❤️ @havayeadam 💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🎊🎈🎉🎈🎊 ‌‌ماه صیام، یک رمضان بود و بس ولی، تو آمدی در آن، رمضان الکریم شد 🌸میلاد کریم آل طه مبارک 🎊 💞 دورهمی حــواے آدمی ها 🌱💕 ❤️ @havayeadam 💚