▫️ خانمهای گرامی لطفا توجه کنیـد!!!"
👈 برای اینکه همسرتان عاشق شما باشه نیاز به انجام کار چندان خاصی نیست. رعایت یک سری نکات ریز میتونه شما رو به هدفتون برسونه. فقط کافیه نکات زیر رو بخاطر بسپارید:
🔹 اجازه دهید متوجه شود چقدر وجودش برای شما اهمیت دارد.
🔸حتی اگر با شما مخالفت میکند، باز هم به صحبتهای او گوش دهید.
🔹 از او تقاضای کمک کنید.
🔸به او بگویید که او را دوست دارید و به وجودش افتخار میکنید.
🔹 بگذارید برای خود سرگرمی داشته باشد و گاهی برای خودش باشد
🔸 به او اعتماد داشته باشید.
🔹وقتی با هم بیرون میروید، درباره مشکلات صحبت نکنید.
🔸 بر روی اعمال خوب او متمرکز شوید.
🔹به علایق او احترام بگذارید.
🔸وقتی او را میبینید هیجان خود را نشان دهید و خوشحال باشید.
💞 به ڪآناڷ همسرداری حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
#زندگی_بندگی
#مزه_ایمان با #کنترل_نگاه
امام صادق عليه السلام :
النَّظرَةُ سَهمٌ مِن سِهامِ إبليسَ مَسمومٌ، مَن تَرَكَها للّهِ عَزَّوجلَّ لا لغَيرِهِ أعقَبَهُ اللّهُ إيمانا يَجِدُ طَعمَهُ؛
نگاه كردن، تيرى از تيرهاى زهرآلود ابليس است. هر كه براى خداوند عز و جل و نه براى غير او، چشم خود را فرو بندد خداوند در پى آن ايمانى به او ارزانى دارد كه مزه اش را بچشد.
💎 توضیح کوتاه:
در روایت امام میفرماید: النظره
یعنی یک نگاه!
متاسفانه کار گناه چشم و نگاه به نا محرم (چه برای زنان و چه برای مردان) از یک نگاه گذشته و به نگاه های ممتد و دائمی و به یک عادت و بیماری داره تبدیل میشه.
اگر ما مزه شیرینی رو درک کرده باشیم هیچ وقت با تلخی عوضش نمی کنیم
مزه شیرین #بندگی رو با #کنترل_نگاه مون درک کنیم
ارزشش رو داره
كتاب من لا يحضره الفقيه : ج4 ، ص18 ، ح4969
💞 به ڪآناڷ همسرداری حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صحنه دلخراش کیف قاپی در خرمشهر!
شاید فیلم جدید نباشه
دقت کنیم از خیابون ها حرکت نکنیم
از پیاده رو ها حرکت کنیم
جایی که موتورها قدرت مانور و حرکت نداشته باشن
و کیفمون رو به سمت دیوار بگیریم
💞 به ڪآناڷ همسرداری حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
#زناشویی #همسرداری
بیشترین #میل_جنسی در آقایان و خانم ها، زمانیست که همسرشان خوش اخلاق و مهربان باشد.
روابط عاطفی باعث ترشح هورمون های جنسی در هر دو جنس میشود.
💞 به ڪآناڷ همسرداری حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
#باور_های_غلط
بچه دار شدن نمی تواند
یک زندگی زناشویی متزلزل
را ترمیم یا تحکیم کند...
💞 به ڪآناڷ همسرداری حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
تشویق همسر به نماز.mp3
9.6M
#مشاوره_مذهبی_رایگان 8
#مشاوره
❓خلاصه سوال :
🔻همسرم #نماز نمی خونه
🔻همسرم توجه کافی به نماز نداره
🔻راه های تشویق و جلب همسر به نماز
پاسخ: #حجت_الاسلام_مهدوی
💞 به ڪآناڷ همسرداری حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
هدایت شده از 💖 همسرانه حوایِ آدم 💖
#ثبت__درخواست_مشاوره رایگان
❤️ 😍 شروع شد 😍❤️
👇🌸 لینک ثبت درخواست:🌸👇
کلیک کنید
طبق اطلاعیه فوق
به منظور یاری رساندن به خانواده و همه هموطنان
در ماه مبارک رمضان #مشاوره دینی رایگان
🔶فقط برای اعضای کانال حوای آدم😍
انجام می شود.
🔵در موضوعات:
🔸ازدواج و انتخاب همسر
🔸مشکلات زوجین
🔸ترک گناه و توبه
🔸 خود شناسی و رفع تحیر
توسط: حجتالاسلام مهدی مهدوی
💞 به ڪآناڷ همسرداری حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
💖 همسرانه حوایِ آدم 💖
#پارت_یازدهم از #رمان_جان_من #عاشقانه و #مذهبی چادر قهوه ای رنگ مادر را از روی چوب لباسی برداشتم و
#پارت_دوازدهم از #رمان_جان_من
#عاشقانه و #مذهبی
ابراهیم که معمولاً کمتر از همه درگیر احساسات میشد، اولین نفری بود که جرأت سخن گفتن پیدا کرد: «خدا لعنت کنه صدام رو! هر بلایی سرش اومد، کمش بود! » جمله ابراهیم نفس حبس شده بقیه را آزاد کرد و نوبت محمد شد تا چیزی بگوید: «ببخشید مجید جان! نمیخواستیم ناراحتت کنیم! » و این کلام محمد، آقای عادلی را از اعماق خاطرات تلخش بیرون کشید و متوجه حالت غمزده ما کرد که صورتش به خندهای ملیح گشوده شد و با حسی صمیمی همه ما را مخاطب قرار داد: «نه! شما منو ببخشید که با حرفام ناراحتتون کردم... »
و دیگر نتوانست ادامه دهد و با بغضی که هنوز گلوگیرش بود، سر به زیر انداخت. حالا همه میخواستند به نوعی میهمانی را از فضای پیش آمده خارج کنند؛ از عبدالله که کتاب آورده و احادیثی در مورد عید قربان میخواند تا ابراهیم و لعیا که تلاش میکردند به بهانه شیطنتها و شیرین زبانی های ساجده بقیه را بخندانند و حتی خود آقای عادلی که از فعالیتهای جالب پالایشگاه بندرعباس میگفت و از پیشرفت های چشمگیر صنعت نفت ایران صحبت میکرد، اما خاطره جراحت دردناکی که روی قلب او دیده بودیم، به این سادگیها فراموشمان نمیشد، حداقل برای من که تا نیمه های شب به یادش بودم و با حس تلخش به خواب رفتم.
* * *
سر انگشت قطرات باران به شیشه میخورد و خبر از سپری شدن آخرین ماه پاییزی سال 91 میداد. از لای پنجره هوای پُر طراوتی به داخل آشپزخانه میدوید
و صورتم را نوازش میداد. آخرین تکه ظرف شسته شده را در آبچکان قرار دادم و از آشپزخانه خارج شدم که دیدم مادر روی کاناپه دراز کشیده و چشمانش را بسته است. ساعتی بیشتر نمیشد که از خواب برخاسته بود، پس به نظر نمیرسید باز هم خوابیده باشد. کنار کاناپه روی زمین نشستم که چشمانش را گشود.
اشاره ای به پنجره های قدی اتاق نشیمن کردم و گفتم: «داره بارون میاد! حیف که پشت پرده ها پوشیده اس! خیلی قشنگه! »
مادر لبخندی زد و با صدایی بیرمق گفت: «صدای تَق تَقِش میاد که میخوره کف حیاط. » از لرزش صدایش، دلواپس حالش شدم که نگاهش کردم و پرسیدم: «مامان! حالت خوبه؟ »
دوباره چشمانش را بست و پاسخ داد: «آره، خوبم... فقط یکم دلم درد میکنه. نمیدونم شاید بخاطر شام دیشب باشه. »
در پاسخ من جملاتی میگفت که جای نگرانی چندانی نداشت، اما لحن صدایش خبر از ناخوشی جدی تری میداد که پیشنهاد دادم:
«میخوای بریم دکتر؟ » سری جنباند و با همان چشمان بسته پاسخ داد: «نه مادر جون، چیزیم نیس... »
سپس مثل اینکه فکری بخاطرش رسیده باشد، نگاهم کرد و پرسید:
«الهه جان! ببین از این قرصهای معده نداریم؟ » همچنانکه از جا بلند میشدم، گفتم:
«فکر نکنم داشته باشیم. الآن میبینم. » اما با کمی جستجو در جعبه قرصها، با اطمینان پاسخ دادم: «نه مامان! نداریم. »
نگاه ناامیدش به صورتم ماند که بلافاصله پیشنهاد دادم: «الآن میرم از داروخانه میگیرم. » پیشانی بلندش پر از چروک شد و با نگرانی گفت: «نه مادرجون! داره بارون میاد. یه زنگ بزن عبدالله سر راهش بخره عصر با خودش بیاره. » چادرم را از روی چوب لباسی دیواری پایین کشیدم و گفتم: «حالا کو تا عصر؟!!! الآن میرم سریع میخرم میام. »
از نگاه مهربانش میخواندم که راضی به سختی من نیست، اما دل دردش به قدری شدید بود که دیگر مانعم نشد. چتر مشکی رنگم را برداشته و با عجله از
خانه خارج شدم. کوچه های خیس را به سرعت طی میکردم تا سریعتر قرص را گرفته و به مادر برسانم. تا سر چهار راه، ده دقیقه بیشتر نمیکشید. قرص را خریدم و راه بازگشت تا خانه را تقریباً میدویدم. باران تندتر شده و به شدت روی چتر میکوبید. پشت در خانه رسیدم، با یک دست چترم را گرفته و دست دیگرم موبایل و کیف پول و قرص بود. میخواستم زنگ بزنم اما از تصور حال مادر که روی کاناپه دراز کشیده و بلند شدن و باز کردن در برایش مشکل خواهد بود، پشیمان شدم که کلید را به سختی از کیفم درآوردم و تا خواستم در را باز کنم، کسی در را از داخل گشود.
از باز شدن ناگهانی در، دستم لرزید و موبایل از دستم افتاد.
ادامه دارد..
💞 به ڪآناڷ همسرداری حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شب_زیارتی_ارباب
#شب_جمعه
#السلام_علیک_یا_ابا_عبدالله
🍃اگر قصد #توبه داریم ، با این کلیپ بسم الله با صدای خوش حجت الاسلام میرزامحمدی
💞 به ڪآناڷ همسرداری حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
🔴با این دعا در هنگام زلزله نیاز نیست از خانه فرار کنید 👇
امام صادق علیه السلام می فرماید:
هر کسی دچار #زلزله شد این دعا را بخواند:
يَا مَنْ يُمْسِكُ اَلسَّمَاوَاتِ وَ اَلْأَرْضَ أَنْ تَزُولاَ وَ لَئِنْ زَالَتَا إِنْ أَمْسَكَهُمَا مِنْ أَحَدٍ مِنْ بَعْدِهِ إِنَّهُ كَانَ حَلِيماً غَفُوراً
صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ ، وَ أَمْسِكْ عَنَّا اَلسُّوءَ إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ
پس هر کس این دعا را بخواند هنگام خواب ، خانه بر سر او خراب نشود ان شاء الله.
📚شناسه حدیث : ۱۷۰۵۰۷ | نشانی : تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة , جلد۷ , صفحه۵۰۶ .
اصل حدیث:
💎مُحَمَّدُ بْنُ اَلْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَمَّادٍ اَلْكُوفِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عُبَيْدِ اَللَّهِ بْنِ اَلْحُسَيْنِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ اَلْحُسَيْنِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنِ اِبْنِ يَقْطِينٍ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ : مَنْ أَصَابَتْهُ زَلْزَلَةٌ فَلْيَقْرَأْ يَا مَنْ يُمْسِكُ اَلسَّمَاوَاتِ وَ اَلْأَرْضَ أَنْ تَزُولاَ وَ لَئِنْ زَالَتَا إِنْ أَمْسَكَهُمَا مِنْ أَحَدٍ مِنْ بَعْدِهِ إِنَّهُ كَانَ حَلِيماً غَفُوراً صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ ، وَ أَمْسِكْ عَنَّا اَلسُّوءَ إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ، وَ قَالَ إِنَّ مَنْ قَرَأَهَا عِنْدَ اَلنَّوْمِ لَمْ يَسْقُطْ عَلَيْهِ اَلْبَيْتُ إِنْ شَاءَ اَللَّهُ .
💞 به ڪآناڷ همسرداری حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
#ورد_سحری
#سلام_مولای_مهربانم❤️
بـهـ همین زودۍ،
در یڪ صبــ🌄ــح روشن معطر،
تو با گامهــ👣ــایے از جنس بـهــ🌱ــار،
باز مےآیے و صــ🗣ــداۍ گرمِ پدرانہات،
صحن ســ🥶ــردِ جـهــ🌍ــان را پر مےڪند
و ما با معجزهۍ محــ💖ــبت تو
زنده مےشویم و بہ سوۍ تو
پــ🕊ــر مےڪشیم...
ای صــ⛅️ــبح روشن امید...
طلــ🤩ــوع ڪن...
#السلامعلیڪیااباصالحالمـهدۍ
💞 به ڪآناڷ همسرداری حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
Tahdir-joze14.mp3
3.84M
تند خوانی (تحدیر) #قرآن_کریم
جزء چهاردهم
استاد معتز آقایی
#رمضان
#قرآن
💞 به ڪآناڷ همسرداری حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
روز خواستگاری، دختره گفت
بلد نیستم غذا درست کنم
کارای خونه هم طول میکشه یاد بگیرم
بچه داریم زیاد بلد نیستم
از ظرف شستنم بدم میاد…..
پسر گفت:
روزه بلدی بگیری؟؟؟
نماز بلدی بخونی؟؟؟؟
قرآن خوندنو دوست داری؟؟؟؟؟
دختره گفت:آره
پسره گفت؛ همین بسته، من میخوام نصف دین و زندگیم بشی نه کنیزم
پسره گفت:
پس اندازم کمه
حقوقمم آب باریکه ست
خونه ندارم و
ماشینم زیادی مدل بالا نیست
دختره گفت:
خدارو میشناسی؟؟؟؟؟
غیـــــــــرت داری؟؟؟؟؟؟
چشمات پاکه؟؟؟؟
اخلاقت خوبه؟؟؟؟؟
ایمانت قوی هست؟؟؟؟؟؟
پسره گفت:آره
دخترگفت:
همین بسته،بقیه رو خودمون میسازیــــم
باهمدیگه میریممم جلــو،مهم اینه…
پـــــــــرِ پروازِ همدیگــــــه بشیم سمت خدا…
💞 به ڪآناڷ همسرداری حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
💖 همسرانه حوایِ آدم 💖
#پارت_دوازدهم از #رمان_جان_من #عاشقانه و #مذهبی ابراهیم که معمولاً کمتر از همه درگیر احساسات میشد،
#پارت_سیزدهم از #رمان_جان_من
#عاشقانه و #مذهبی
آقای عادلی بود که در را از داخل باز کرده و نگاهش به قطعات از هم پاشیده موبایلم روی زمین خیس، خیره مانده بود. بی اختیار سلام کردم. با سلام من نگاهی گذرا به صورتم انداخت و پاسخ داد: «سلام، ببخشید ترسوندمتون. » هر دو با هم خم شدیم تا موبایل را برداریم. گوشی و باتری را خودم برداشتم، ولی سیم کارت دقیقاً بین دو کفشش افتاده بود. با سرانگشتش سیم کارت را برداشت. نمیدانم چرا به جای گرفتن سیم کارت از دستش، مشغول بستن چترم شدم، شاید میترسیدم این چتر دست و پا گیر خرابکاری دیگری به بار آورد. لحظاتی معطل شد تا چترم را ببندم و در طول همین چند لحظه سرش را پایین انداخته بود تا راحت باشم.
چتر را که بستم، دستش را پیش آورد و دیدم با دو انگشتش انتهاییترین لبه سیم کارت را گرفته تا دستش با دستم تماسی نداشته باشد. با تشکر کوتاهی سیم کارت را گرفته و دستپاچه داخل خانه شدم. حیاط به نسبت بزرگ خانه را با گامهایی سریع طی کردم تا بیش از این خیس نشوم. وارد خانه که شدم، دیدم مادر روی کاناپه چشم به در نشسته است. با دیدن من، با لحنی که پیوند لطیف محبت و غصه و گلایه بود، اعتراض کرد: «این چه کاری بود کردی مادر جون؟ چند ساعت دیگه عبدالله میرسید. تو این بارون انقدر خودتو اذیت کردی! »
موبایل خیس و از هم پاشیده ام را روی جاکفشی گذاشتم و برای ریختن آب با عجله به سمت آشپزخانه رفتم و همزمان پاسخ اعتراض پُر مِهر مادر را هم دادم: «اذیت نشدم مامان! هوا خیلی هم عالی بود! » با لیوان آب و قرص به سمتش برگشتم و پرسیدم: «حالت بهتر نشده؟ »
قرص را از دستم گرفت و گفت: «چرا مادر جون، بهترم! » سپس نیم نگاهی به گوشی موبایل انداخت و پرسید: «موبایلت چرا شکسته؟ » خندیدم و گفتم: «نشکسته، افتاد زمین باتری و سیم کارتش در اومد! » و با حالتی طلبکارانه ادامه دادم: «تقصیر این آقای عادلیه. من نمیدونم این وقت روز خونه چی کار میکنه؟ همچین در رو یه دفعه باز کرد، هول کردم! » از لحن کودکانه ام، مادر خندهاش گرفت و گفت: «خُب مادرجون جن که ندیدی! » خودم هم خندیدم و گفتم: «جن ندیدم، ولی فکر نمیکردم یهو در رو باز کنه! »
مادر لیوان آب را روی میز شیشه ای مقابل کاناپه گذاشت و گفت: «مثل اینکه شیفتش تغییر میکنه. بعضی روزها بجای صبح زود، نزدیک ظهر میره و فردا صبح میاد. » و باز روی کاناپه دراز کشید و گفت: «الهه جان! من امروز حالم خوب نیس! ماهی تو یخچاله. امروز غذا رو تو درست کن.»
این حرف مادر که نشانهای از بدی حالش بود، سخت ناراحتم کرد، ولی به روی خودم نیاوردم و با گفتن «چَشم! » به آشپزخانه رفتم. حالا خلوت آشپزخانه فرصت خوبی بود تا به لحظاتی که با چند صحنه گذرا و یکی دو کلمه کوتاه از برابر نگاهم گذشته بود، فکر کنم.
به لحظه ای که در باز شد و صورت پر از آرامش او زیر باران نمایان شد، به لحظهای که خم شده بود و احساس میکردم می خواهد بی هیچ منتی کمکم کند، به لحظه ای که صبورانه منتظر ایستاده بود تا چترم را ببندم و سیم کارت را به دستم بدهد و به لحظهای که با نجابتی زیبا، سیم کارت کوچک
را طوری به دستم داد که برخوردی بین انگشتانمان پیش نیاید و به خاطر آوردن همین چند صحنه کوتاه کافی بود تا احساس زیبایی در دلم نقش ببندد. حسی شبیه احترام نسبت به کسی که رضای پروردگار را در نظر میگیرد و به دنبال آن آرزویی که بر دلم گذشت؛ اگر این جوان اهل سنت بود، آسمان سعادتمندی اش پُر ستاره تر میشد!
ادامه دارد..
💞 به ڪآناڷ همسرداری حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
💑 در زندگی مشترک تلافی نکنید
❌#مقابله به مثل یا متهم کردن همسر بدترین #راهی است که میتوانید برای #آرام کردن #زندگیتان انتخاب کنید.
❌مدام انگشت اتهام را به سمت همسرتان نشانه نگیرید و با از بین بردن #اعتماد به نفسش برای برنده شدن #تلاش نکنید
💞 به ڪآناڷ همسرداری حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
#سیاست_خوب_زنانہ 💃🏻
❗️عدم رضایت غریزی در روابط زناشویی ❗️
مهربان ترین مردها را سختگیر و بدخلق می کند و
💥 بر عکس،
❤️مردی که از روابط زناشویی با همسرش رضایت کامل داشته باشد،
چشمش را به روی بسیاری از خطاهای همسرش می بندد
(البته این مطلب در مورد زنان هم صادق است).
🔻بنابراین باید مراقب بود مانعی در روابط زناشویی به وجود نیاید .
💞 به ڪآناڷ همسرداری حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
🔴 #همسرداری زیبای امامخمینی
💠 هيچ وقت ما نديديم ايشان [امام] به خانم بگويند «فلان کار را انجام بده» و يا حتی «يک چای برای من بريز» خيلی به همسرشان، اظهار #محبّت و علاقه میکردند و مقيّد بودند اين اظهار محبّت و علاقه را جلوی ما فرزندان هم علنی کنند.
💠 امام احترام فوقالعاده برای خانم قائل بودند. در طول شصت سال زندگی، هيچ وقت يک #ليوان آب از خانم نخواستند. اگر روزی خانم غذا را تهيه میکردند، هر چقدر هم که بد میشد، کسی حق اعتراض نداشت و امام از آن غذا #تعريف میکردند. امام به ما میگفتند: هيچ کس مادر شما نمیشود.
🔴 #فريدهمصطفوی_دختر_امام
💞 به ڪآناڷ همسرداری حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
#ورد_سحری
💌 #روزهای_انتظار
وقتی بدونی کسی که
خیلی دوستش داری، حواسش
بهت هست، هم دلت آرومتره
هم بیشتر مراقب رفتارت
هستی...
توی دوران غیبت
منتظرای امام زمان میدونن
که هر هفته و هرروز اعمالشون
🔆 به پیامبر و اهل بیت (ع)
نشون داده میشه
برای همین
سعی میکنن کارهای خوب
❤ انجام بدن و تاجاییکه میشه
نگذارند قلبشون غبار بگیره
امام زمان ما
تو همین کوچهها، همین شهرها
قدم میزنن، نفس میکشن و
خودشون فرمودند:
اخبار شما به من پوشیده نیست و
از حالتون کاملا خبر دارم . . . 🌸
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#آقاجان_سلام_خدا_به_شما_هرروز_هر_لحظه 💚💜
💞 به ڪآناڷ همسرداری حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
Tahdir-joze15.mp3
4.15M
تند خوانی (تحدیر) #قرآن_کریم
جزء پانزدهم
استاد معتز آقایی
#رمضان
#قرآن
💞 به ڪآناڷ همسرداری حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
#امام_حسن علیه السلام :
به مردی که با ایشان در باره ازدواج دختر خود مشورت کرد ، فرمود :
او را به مردی با تقوا شوهر ده ؛
زیرا اگر دختر تو را دوست داشته باشد گرامیش می دارد
و اگر دوستش نداشته باشد به وی ستم نمی کند .
(مکارم الاخلاق . ج1 . ص446)
#میلاد_امام_حسن_مجتبی علیهالسلام مبارک🌸🌹
💞 به ڪآناڷ همسرداری حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
👸 #سیاست_زنانه
🔴 کلمه ی جادویی چشم
بعضی می گویند که مگر ما خدمتکار هستیم که چشم بگوییم؟
❗️خانم ها بدانند که چشم گفتن درمقابل شوهر یک نوع مدیریت شما در دل همسر است.
❗️اگر شما بخواهید شوهرتان را اسیر خودتان و دربند خانه و محبوب خودتان کنید و از چشم او نیفتید، استفاده از کلمۀ چشم است.
❗️چشم از زبان شما بیرون می آید و شما را روی چشم شوهرتان می گذارد. این تعابیر شاعرانه نیست. تبعیت زن، خدمت هنرمندانه به خویش است.
❗️❗️❗️خانم هایی که درجلوی شوهرشان سینه سپر هستند و از شوهرشان تبعیت نمی کنند، الان چه جایگاهی در مقابل همسرشان دارند؟ آیا همسرشان از دیدن آنها خوشحال می شود؟ آیا از گفتگو با آنها لذت می برند؟
✔️با چشم گفتن جایگاه خانم ها پایین نمی آید بلکه من معتقد هستم که چشم گفتن به همسر بالا بردن جایگاه زن در خانه است.
💞 به ڪآناڷ همسرداری حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺
#همسرداری
#انگیزه طرح نشاط
سعی کنید یه جای قراردادی با همسرتون داشته باشید که مرتب به اونجا سر بزنید و با این کار تجدید خاطرات خواهید داشت
مثلا هفته ای یک بار، یه ماه یک بار و حتی چندماه یه بار یه جای مشخص برید🖼
یه پارک، یه رستوران، یه امامزاده، یه جای دیدنی .... هرجایی که لایک شما و همسرتونه ... حتی اگه هردو اهل مطالعه اید هرچندوقت یه بار یه کتابخونه برید و چندساعتی مطالعه داشته باشید ...
ببینید جاش، دوره ش، سبکش هییییییییییییچ کدوم مهم نیست.... مهم حس خوب شما در انجام قرارداد ذهنیتونه 💫
ترجیحا جای پرخرجی هم نباشه که مقاومت اقتصادی از جانب همسرتون رخ نده 😂!
حتی خوب میشه هربار توی یه جای مشخص یه عکس یادگاری هم بگیرید 👌
💞 به ڪآناڷ همسرداری حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
#انگیزشی
سعی كنید خودتان را دوست داشته باشید،
فعالیتهایی را كه خودتان را راضی میكند انجام دهید، تا اعتماد به نفستان بالا برود. اگر فكر كنید دوست داشتنی نیستید كسی هم شما را دوست نخواهد داشت!
💞 به ڪآناڷ همسرداری حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
#زناشویی +18
🚹ﺣﺮﻓﻬﺎﯼ ﺗﺤﺮﯾﮏ ﮐﻨﻨﺪﻩ ﺑﻪ ﺷﻮﻫﺮ🚹
🔵ﺣﺮﻑ ﻫﺎﯼ ﺗﺤﺮﯾﮏ ﮐﻨﻨﺪﻩ ﺭﻭ ﻣﯿﺸﻪ ﺑﻪ ﭼﻨﺪ ﺻﻮﺭﺕ ﻧﺜﺎﺭ ﺷﻮﻫﺮ ﮐﺮﺩ
🔶ﻣﯿﺸﻪ ﺑﺎ ﻟﺤﻦ ﺧﻮﺍﻫﺶ ﮔﻮﻧﻪ ، ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﻫﺎﯼ ﺟﻨﺴﯽ ﺧﻮﺩﺗﻮﻥ ﺭﻭ ﻣﻄﺮﺡ ﮐﻨﯿﺪ . ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺍﮔﻪ ﻟﺒﺎﺱ ﺗﺤﺮﯾﮏ ﮐﻨﻨﺪﻩ ﺑﭙﻮﺷﯿﺪ ﺑﻬﺘﺮﻩ .
🔶ﺑﯿﺎﻥ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭﺍﺕ ﺟﻨﺴﯽ ﻫﻢ ﺭﻭﺵ ﺩﯾﮕﻪ ﯼ ﺑﯿﺎﻥ ﺣﺮﻑ ﻫﺎﯼ ﺗﺤﺮﯾﮏ ﮐﻨﻨﺪﻩ ﻫﺴﺘﺶ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺗﻮﻧﯿﺪ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﮐﻨﯿﺪ .
🔶ﺗﺸﻮﯾﻖ ﺷﻮﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺳﺮﯾﻌﺘﺮ ﯾﺎ ﮐﻨﺪ ﺗﺮ ﯾﻪ ﻋﻤﻞ ﺟﻨﺴﯽ ﻫﻢ ﺟﺰﺀ ﺣﺮﻑ ﻫﺎﯼ ﺗﺤﺮﯾﮏ ﮐﻨﻨﺪﻩ ﻣﺤﺴﻮﺏ ﻣﯿﺸﻪ .
🔷ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺳﻪ ﻧﮑﺘﻪ ، ﮐﺎﻓﯿﻪ ﮐﻤﯽ ﺧﻼﻗﯿﺖ ﺑﻪ ﺧﺮﺝ ﺑﺪﯾﺪ ﻭ ﮐﺎﺭ ﺗﻮﻥ ﺭﻭ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺑﺪﯾﺪ .
☑️ﺣﺮﻑ ﻫﺎﯼ ﺗﺤﺮﯾﮏ ﮐﻨﻨﺪﻩ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﺟﻮﺍﺏ ﻣﯿﺪﻩ ﮐﻪ ﺷﻮﻫﺮﺗﻮﻥ ﺧﺴﺘﻪ ﻧﺒﺎﺷﻪ ، ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﮐﺎﺭﯼ ﻧﺒﺎﺷﻪ ﻭ ﺫﻫﻦ ﺁﺯﺍﺩﯼ ﻫﻢ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻪ . ﺩﺭ ﻏﯿﺮ ﺍﯾﻦ ﺻﻮﺭﺕ ﺗﻘﺮﯾﺒﺎ ﻫﯿﭻ ﻣﻮﻓﻘﯿﺘﯽ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﻧﻤﯿﺎﺭﯾﺪ .
💞 به ڪآناڷ همسرداری حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚