💑 صحبـت درباره اختلافات کهــنه ممــنوع!
✍مدام در مورد اختلافات قدیمی و از یاد رفته صحبت نکنیـد! یادآوری آنها سبب تلخی و ناراحتی میشود، زیرا هدف از گفتوگو کردن، نزدیک شدن روحی و عاطفی همـــسران به یکدیگـــر است، در حالی که بیان این موضوعات معمولاً بر مشکلات افزوده و سردی عاطفی به بار میآورد.
اگر همسرتان وارد اختلافات گذشته شد، با عوض کردن موضوع و دعوت همسرتان به صبوری و گذشت، فضای گفتگو را به سرعت تغییر دهید. و پایان گفتگویتان حتما بدون دلخوری باشد.
💞 به ڪآناڷ #همسرانه حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
💑 تحقــیر ممــــنوع!
✍یکی از اصول مهم همسرداری این است که رفتار و گفتار ما باعث تحقیر همسرمان نشود چرا که عامل مهمی در سرد شدن رابطه زن و شوهر است. از مصادیق تحقیــر همــسر، شوخیهای نامناسب مخصـوصاً در جمـع، تمسخـر او با تغییر صدا و اشاره و یا بیاحترامی کردن به اوست. این کارها یقیناً ضربات سنگینی به رابطه شما میزند و در واقع دارید به دست خودتان به همسرتان اجازه میدهید که برای تقابل با شما چنین کاری را انجام دهد.
حتماً برای اصلاح این رفتار آسیبزننده، از همسرتان عذرخواهی کرده و این رفتار را ترک کنید. اگر او حس کند که شمــا متـوجه ضــربه خوردن روح او شدهاید و درصدد اصلاح آن هستید، دلخوری او تبدیل به کینه و سردی مزمن نخواهد شد.
💞 به ڪآناڷ #همسرانه حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
✨﷽✨
🔴این 6 نکتــه را رعایت کنــید تا زندگی عاشقانه تری داشــته باشــید!
1⃣ همسر خود را به چشم یک شی مسئول ننگرید. بلكه به شخصیت وجودی او احترام بگذارید.
2⃣ جنبه یا بخشهایی از شخصیت شوهرتان را كه باعث تمایز او از سایرین میشود مورد توجه و تحسین قرار دهید.
3⃣ برای اینكه همسرتان با شما روراست باشد سعی كنید او را درک كرده و برای افكار و احساساتش ارزش قایل شوید. اگر حرفها و گفتههای او مطابق میل شما نیست از خود واكنش تند نشان ندهید؛ زیرا به این وسیله بذر بیاعتمادی در زندگی خود میكارید.
4⃣ وقتی همسرتان با شما درد دل میكند و راز دلش را با شما در میان میگذارد، احساساتش را بپذیرید و به او نگویید كه اسرار درونش ناخوشایند و بیرحمانه است و خیلی بد است.
5⃣ به طور مداوم از شوهرتان انتقاد نكنید زیرا انتقاد پیاپی باعث میشود كه شوهرتان از شما فاصله بگیرد.
6⃣ او را به درک نكردن، عدم صمیمیت و بیاحساس بودن متهم نكنید. زیرا او درک كردن، صمیمیت و با احساس بودن را به شیوه خودش نشان میدهد..
💞 به ڪآناڷ #همسرانه حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
یه مرد نمونه
زمانی به عشقش
دروغ میگه
که بخواد
سورپرایزش کنه😍
#عاشقانه
💞 به ڪآناڷ #همسرانه حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
#بخوانید و فکر کنید...
📛گناه #بزرگتر از ربا و زنا چیست؟📛
ربا یا #نزول خوردن جنگ با خدا و رسول خداست...
خیلی گناه بزرگی هست...
حتی از زنا هم بالاتر...
اما از ربا که این همه گناه بزرگی هست...
یک چیز مهمتر هم وجود داره!
گناهی بزرگتر از ربا و زنا؟😱
گناهی به نام بردن #آبروی مسلمان!
🌺 پیامبر(ص) فرمودند:
درهمی كه انسان از ربا به دست میآورد گناهش نزد خدا از سی و شش #زنا بزرگتر است و از هر ربا بالاتر، #آبروی مسلمان است.
#غیبت_کردن، یکی از راههای بازی با آبروی مسلمان است.
📚تفسير نمونه،ج ۲۲،ص ۱۸۹
💞 به ڪآناڷ #همسرانه حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
هرگز اجازه ندهید همسرتان در کنار شما باشد و احساس تنهایی کند، دلیل ناراحتی و مشکلات او شاید برای شما غیرقابل درک باشد ولی مسائلی است که او را آزرده می کند پس باید با تمام وجود با او ابراز هم دردی کنید.
💞 به ڪآناڷ #همسرانه حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
بیا اسم تو را
بگذاریم باران
و من بی چتر در صدای خنده هات
کودکانه بازی کنم
خیس شوم
و نگاهم به تو باشد
می شود؟
💞 به ڪآناڷ #همسرانه حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
💖 همسرانه حوایِ آدم 💖
🌸 #رمان_دختران_آفتاب #فصل_ششم #پارت_سی_و_هفتم پس تو قبول داري كه با هم ديگه بودن باعث ميشه نقاط
🌸 #رمان_دختران_آفتاب
#فصل_ششم و #فصل_هفتم
#پارت_سی_و_هشتم
پس اگر موقعيتي برامون پيش بياد كه از طريق بحث و تفكر بتونيم معارفي رو كسب كنيم، بايد به وظيفه مون عمل كنيم، حتي اگر كنار حرم امام رضا باشه! ديگه اگه بتونيم با اين مباحث به كسي هم كمك كنيم، به طريق اولي به وظيفمون عمل كرده ايم.
سميه كمي من من كرد:
- درسته خوب اين كار ممكنه براي تو وظيفه باشه، ولي براي من نباشه
- چرا؟
- چون تو اين قدر به خودت اطمينان داري و چنان قوت و قدرتي داري كه ميتوني روي اطرافيانت حتي اگر افراد منحرفي باشند، تاثير بذاري. ولي من چنين اطميناني به ايمانم ندارم، ممكنه بيشتر از اينها متاثر بشم تا اين كه روي اونها تاثير بذارم.
- باشه! من هم نمي گم تو به هر آدمي معاشرت كن، حتي آدمهايي كه ممكنه بدي هاشون روي تو تاثير بذاره. ولي من ميگم اين برو بچههاي ما اصلاً جزو اين دسته از آدمها نيستن.
سميه سرش را پايين انداخت. شايد حرفهاي فاطمه را قبول كرده بود. فاطمه با تك انگشتانش ضربههاي آرامي به گونههاي سميه زد:
- كمي سعي كن عزيزم! سعي كن نگاهت محدود به چشم هايت نشه. ياد بگير كمي هم با دلت نگاه كني و با عقلت. كمي دل بده به اطرافيانت سميه. كمي دل بده بهشون و بذار برات درد دل كنن. اون وقته كه ميبيني چه دلهاي پاك و روحهاي سبزي اطرافت بودن و تو ازشون غافل بودي.
دستش را كنار كشيد و بلند شد:
- و اما در مورد كساني كه باهات بحث ميكنن، ازت سوال ميكنن. اگه حرفشون حقه، ازشون قبول كن. اگه حق نيست جوابشون رو بده. اگه جوابشون رو بلد نيستي، برو ياد بگير، ولي فرار نكن. فرار راه حل خوبي براي حل اين مشكلات نيست. مواظب دروازه غرور هم باش! ممكنه شيطان از همين دروازه بياد تو.
سميه چشم هايش را پايين انداخت. فاطمه لبخند آسوده اي زد. خيال من هم راحت شد. چقدر ازش خوشم ميآمد.
- حالا ساك و وسايلتون رو بردارين بريم سالن بالا. جمع دختران خوب خدا جَمعه!
فاطمه همه ما رو به دور هم جمع كرد. چه قدر خوشحال شدم از اين كه هم فاطمه را داشتم و هم كنار ثريا بودم. مطمئنم ثريا هم سميه را نمي شناخت كه اين قدر جلوي سميه اخم ميكرد و پشت سر مسخره اش ميكرد. كاش او هم حرفهاي سميه را ميشنيد تا ميفهميد كه چرا سميه نگران است.
✅ #فصل_هفتم
با شنيدن صداي عاطفه، فهميدم بچهها دارند از مخابرات ميآيند. از پنجره كه نگاه كردم، اول عاطفه و سميه را ديدم. عاطفه بلند حرف ميزد:
- واي سميه جون! خدا نصيب نكنه كه بياد. كاش اين زبونم لال بود و آدرس اين جا رو نداده بودم. آخه اولش نمي دونستم ميخواد بياد. آخر سر بود كه مامانم گفت مسعود هوس كرده بياد مشهد! واي فكرش رو بكن، من اين جا هم نبايد از دست اين داداش راحت باشم!
عاطفه و سميه رسيده بودند پاي پله كه راحله و فهيمه و فاطمه هم آمدند داخل. پاي عاطفه كه رسيد تو اتاق اول رفت سراغ ثريا:
- به به! عافيت باشه خانم خوابالو! بالاخره خوابيدي يا حموم رفتي؟
ثريا حتي از جايش تكان نخورد:
- راستي با داداشت حرف زدي يا نه عاطفه؟ ميخواستي دعوتش كني بياد. مطمئنم خوش ميگذره!
- نترس به زودي خدمتتون شرفياب ميشن.
راحله و فهيمه هم آمدند توي اتاق. سلام و عليكي كردند و رفتند گوشه اي نشستند. فاطمه رفته بود اتاق تداركات. نفر بعدي من بودم. عاطفه آمد كنارم.
ادامه دارد...
💞 به ڪآناڷ #همسرانه حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
#ولادت
#روز_مادر
🌸 سالروز ولادت حضرت فاطمه زهرا (س) مبارک باد. 🌺
#ولادت_حضرت_فاطمه_زهرا علیها سلام
💞 به ڪآناڷ #همسرانه حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
#ميلاد_حضرت_فاطمه_زهرا سلام الله علیها
🌸 دستبوس مادر
✍️امام خامنهای(مدظله العالی): «زن اگر چنانچه در محیط خانواده، محترم شمرده بشود، بخش مهمّی از مشکلات جامعه حل خواهد شد. باید کاری بکنیم که بچّهها دست مادر را حتماً ببوسند؛ اسلام دنبال این است.»
۱۳۹۲/۰۲/۲۱
#روز_مادر
#ولادت_حضرت_فاطمه_زهرا علیها سلام
💞 به ڪآناڷ #همسرانه حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شستشوی قبر مادر توسط آیت الله جوادی آملی
#روز_مادر
#ولادت_حضرت_فاطمه_زهرا علیها سلام
💞 به ڪآناڷ #همسرانه حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#روز_مادر
✨✨امشب تمام عالم آذین بند قدوم دختر خورشید است✨✨
فاطمه بهانه ای است برای خدا
تا خلقت کند آدم و عالم را ......
خدا فرمود :
لولا فاطمه لما خلقتکما
اگر فاطمه نبود
خلقت نمیکردم محمد و علی را
یعنی عالمی خلق نمیکردم
پس تو تنها بهانه ی خدا برای خلقتی❤️
⚜️میلاد مادر آسمانیمان و روز مادر و زن را بر همه ی معماران انقلاب تبریک عرض میکنیم
#روز_مادر
#ولادت_حضرت_فاطمه_زهرا علیها سلام
💞 به ڪآناڷ #همسرانه حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
🔺حاج قاسم در روز مادر بر مزار مادر
تصویری از سردار شهید حاج قاسم سلیمانی بر سر مزار مادرشان در روز ولادت حضرت فاطمه زهرا(س) و روز مادر.
🌷شادی روح مادران آسمانی و شهدا با صلوات
#روز_مادر
#ولادت_حضرت_فاطمه_زهرا علیها سلام
💞 به ڪآناڷ #همسرانه حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
💖 همسرانه حوایِ آدم 💖
🌸 #رمان_دختران_آفتاب #فصل_ششم و #فصل_هفتم #پارت_سی_و_هشتم پس اگر موقعيتي برامون پيش بياد كه از
#رمان_دختران_آفتاب
#فصل_هفتم
#پارت_سی_و_نهم
عاطفه اومد كنارم
- تو چطوري خانم گل؟ خوش ميگذره؟
- قربون تو! بدون تو كه اصلاً خوش نمي گذره.
- چه عجب بالاخره يكي جواب ما رو دُرست داد! راستي چرا نيومدي تلفن بزني خونه تون؟
- آخه من دلم براي داداشم تنگ نشده بود!
رفت! ولي قبل از اين كه بره گفت:
- اگه نمي خواين با آدم حرف بزنين، درست بگين ديگه! چرا كاسه كلّه ميدين دست آدم؟!
دلم ميخواست بهش بگم كسي خونه مون نيست. بگم اصلاً نمي دونم مادرم كجاست، رفته قهر! اون هم بعد از اون دعواي مسخره! دعوايي كه مدتها بود مهمان هميشگي خانه ما شده بود. ولي اين آخري نقطه اوج همه اش بود. كار مادر فقط بهانه شروعش بود. سر ميز شام بوديم.
مادر گفت:
امروز دوباره صفوي زنگ زد ميخواست ببينه من چه تصميمي گرفتم؟ منم گفتم كه ميرم.
بابا قاشق را كه تا نيمههاي راه آورده بود، كمي نگه داشت. سرش را تكان داد، زير لب غرغري كرد و گفت:
- دوباره شروع نكن مستانه!
مادر همان طور كه سيگارش را آتش ميزد و سيگار لاي لب هايش بود، جواب داد:
- تمام نشده بود كه از نو شروع بشه. من گفته بودم اين كار رو ميگيرم، تصميم هم دارم كه بگيرم. حتي اگر قرار باشه به خاطر اين كار، سه ماه از خونه برم.
بابا قاشق را در ميان زمين و هوا رها كرد:
- لااله الاالله! دوباره شام رو به دهنمون كوفت كرد!
قاشق خورد به ظرف چيني و تقّي صدا كرد. برنجها ريخت بيرون بشقاب.
- خانم ما صحبت هامون رو كرديم. شما گفتي كه به خاطر اين پروژه بايد سه ماه بري مسافرت! من هم گفتم نمي شه بري. حالا هم بيش از اين بحث نكن، بذار يه لقمه خوش از گلومون بره پايين و بعد با خيال راحت كپه مرگمون رو بذاريم، فردا صبح كلي كار داريم.
مادر با خونسردي دود سيگار رو داد بيرون:
- اِ! فقط شما كار دارين؟! فقط شما بايد به كارهاتون برسين؟!
و آرام آرام صدايش بالا رفت:
- فقط شما بايد يه لقمه خوش از گلوتون پايين بره؟! شما بايد راحت بخوابين؟! شما بايد راحت باشين؟ به آرزوهاتون برسين، پيشرفت كنين، مسافرت برين، با دوست هاتون بگردين؟ فقط شما؟! فقط شما...؟! همه چيز مال شما؟!
بابا با حالتي عصبي، بشقابهاي جلويش را كنار زد:
- من كي گفتم همه چيز مال من؟! من كه چيز غير ممكني ازت نخواستم! گفتي فيلم جديدي كه ازت دعوت كردن توي بندر عباسه. گفتي بايد سه ماه از من و بچهها دور بشي...
مامان پُك عميقي به سيگارش زد:
- گفتم اين مهم ترين كار زندگيمه! همون كاري كه مدتها آرزويش رو داشتم. همون كاري كه سالها خوابش رو ميديدم. گفتم با اين كار من به تمام آرزوهام ميرسم. گفتم همين الان ده تا هنرپيشه ديگه كمين كردن كه اين كار رو از دست من قاپ بزنن!
بابا در حالي كه دست هايش را با آهنگ «بله» ها ميكوبيد روي ميز، گفت:
- بله! بله! همه اينها رو گفتي. من هم گفتم نه! و بعد يكهو فرياد كشيد:
- خواهش ميكنم اون لعنتي رو خاموش كن.
بعد يواش تر گفت:
- دستِ كم سر ميز شام نكش!
مامان با حواس پرتي سيگارش را فرو كرد توي ظرف سوپ:
- همين؟! به همين راحتي گفتي نه؟! فكر ميكني به همين راحتي ميتوني با سرنوشت و آينده من بازي كني؟ فكر ميكني من ميذارم؟!
بابا با كلافگي دست هايش را بلند كرد. لحنش ملتمسانه بود:
- اين قدر همه چيز رو بزرگ نكن مستانه! خواهش ميكنم يه خرده عاقل باش! بابا اين هم كاريه مثل بقيه كارهات! فقط فرقش اينه كه تو رو از خانواده ات جدا ميكنه، من هم به همين دليل ميگم اين كار رو قبول نكن.
مامان كلافه و سرگردان نگاهي به من كرد. بعد به بابا و دوباره به من:
- دوباره حرف خودش رو ميزنه. ميگه كاريه مثل بقيه كارهام! هر چي من ميگم چه قدر برايم اهميت داره، باز هم حرف تو گوش اين مرد نمي ره! بابا با مشت كوبيد روي ميز و فرياد كشيد:
- خيلي خب! اصلاً شاهكار جهانيه! بزرگ ترين شاهكار تاريخ سينما! ولي به چه قيمتي؟ به قيمت از دست دادن خانواده ات!
مادر سعي كرد خودش را كنترل كند. ميدانست اگر عصباني شود، دوباره به هيچ جايي نمي رسند:
- ببين حالا كي داره مسئله رو بزرگش ميكنه؟ كي گفته من ميخوام خانوادهام رو از دست بدهم، يا از اونا جدا بشم؟! من فقط سه ماه از تهران دور ميشم. تازه هر پانزده روز يه بار هم ميتونم با هواپيما بيام و به شما سر بزنم!
- خب همين ديگه! مگه ميخواستي چي كار كني؟ خونه رو با ديناميت منفجر كني؟! همين كه ميخواي سه ماه ما رو رها كني بري، براي داغون كردن خانواده ات كافي نيست؟! نمي گي توي اين سه ماه اين دختر بدون تو بايد چيكار كنه؟ مادر لبههاي ميز را گرفت...
ادامه دارد....
💞 به ڪآناڷ #همسرانه حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
🌹حضرت آیتالله خامنهای:
« در دوران پس از انقلاب، جوشش عشق به فاطمهی زهرا سلاماللهعلیها در دل این امّت بسیار زیاد شدهاست.
نام آن بزرگوار، توسّل به آن، در جبههها بود، در دوران جنگ بود، در دوران صلح و سازندگی هم هست، در آمادگیِ در مقابله با دشمنان هم بحمداللهست.»
➡️ ۱۳۷۳/۰۹/۰۳
#میلاد_حضرت_زهرا سلام الله علیها
#دههی_فجر
💞 به ڪآناڷ #همسرانه حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
🌸 #زن_صالحه
اگر زن ها واقعا به فکر زندگی شون باشند به این توصیه های رسول خدا (ص) عمل می کنند:
رسول خدا (ص) فرمود :
يك زن صالحهى شايسته بهتر است از يك هزار مرد ناصالح
و هر زنى هفت روز همسرش را خدمت كند خدا هفت در جهنم را بروى او به بندد و هشت در بهشت را برويش باز كند از هر درى كه بخواهد وارد بهشت شود.
✅ البته این خدمت به معنای این نیست که ، فقط هفت روز باشه و بقیه اش نباشه! و موجب شود که شوهر از او ناراضی باشد.
بلکه این خدمت زمانی این اجر را دارد که همسر همواره از زن راضی باشد
وَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ : اَلْمَرْأَةُ اَلصَّالِحَةُ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ رَجُلٍ غَيْرِ صَالِحٍ وَ أَيُّمَا اِمْرَأَةٍ خَدَمَتْ زَوْجَهَا سَبْعَةَ أَيَّامٍ غَلَقَ اَللَّهُ عَنْهَا سَبْعَةَ أَبْوَابِ اَلنَّارِ وَ فَتَحَ لَهَا ثَمَانِيَةَ أَبْوَابِ اَلْجَنَّةِ تَدْخُلُ مِنْ أَيْنَمَا شَاءَتْ .
إرشاد القلوب , جلد۱ , صفحه۱۷۵
💞 به ڪآناڷ #همسرانه حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
رهبر انقلاب: "روز ولادت فاطمهی زهرا (سلاماللهعلیها) را روز زن و روز مادر نامگذاری کردهاند؛ میشد گفت روز رهبر یا روز والاترین انسان، اشکالی نداشت؛ امّا امروز نیاز جامعهی ما به این است که بداند مادری یعنی چه؟ زنِ خانه بودن و کدبانو بودن یعنی چه؟
فاطمهی زهرا با آن مقام و عظمت، یک خانم خانهدار است؛ یکی از شئون همین عظمت عبارت است از همسر بودن یا مادر بودن و خانهداری کردن."
💞 به ڪآناڷ #همسرانه حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
💖 همسرانه حوایِ آدم 💖
#رمان_دختران_آفتاب #فصل_هفتم #پارت_سی_و_نهم عاطفه اومد كنارم - تو چطوري خانم گل؟ خوش ميگذره؟
#رمان_دختران_آفتاب
#فصل_هفتم
#پارت_چهلم
مادر لبههاي ميز را گرفت:
- چه طور شد كه سالي يكي دو ماه ما رو رها ميكردي، ميرفتي ماموريت طوري نبود؟ چه طور همون اول زندگيمون موقعي كه مريم يك سالش بود، شش ماه ما رو توي تهران تك و تنها رها كردي رفتي آلمان دوره ببيني، طوري نبود. ولي حالا اين سه ماه كه من براي كار به اين مهمي قراره ازتون دور بشم و تازه شما هم احتياج زيادي به من ندارين، اين قدر مهم شده؟!
بابا با تعجب به مادر خيره شد:
- من به خاطر شماها رفتم! به خاطر كارم!
مادر با لحني پيروزمندانه گفت:
- خب منم دارم به خاطر كارم ميرم.
مكثي كرد و يواش تر گفت:
- و به خاطر شماها!
بابا با عصبانيت از جايش بلند شد:
- ولي وضعيت من با تو فرق ميكنه! چرا نمي خواي اين رو بفهمي مستانه؟!
مادر با لحني عصبي و در حالي كه بغض گلويش را گرفته بود، جواب داد:
- چرا ميفهمم! ميفهمم! تو مردي و من زن!
پاكت سيگار را درآورد. ميخواست سيگار در بياورد، ولي دست هايش ميلرزيد:
- هميشه همين طور بوده. تو مرد بودي و من زن! تو آقا بودي و من كنيز! تو هر كاري دلت خواسته كردي، ولي من هميشه بايد به حرف تو باشم. تو حق داري پيشرفت كني، ولي من نه! آخه چه فرقي بين من و تو هست!
آخرش هم نتوانست يك نخ سيگار از پاكت دربیاورد؛ از بس دست هايش ميلرزيد.
بابا با ناراحتي و تاسّف به دستهاي مادر نگاه كرد و بعد به من. نگاهش ملتمسانه بود. شايد از من كمك ميخواست. ولي من مدتها بود كه ياد گرفته بودم فقط تماشاگر باشم. فقط تماشاگر! بابا فرياد كشيد:
- ولش كن اون زهر مار رو! چه قدر ميكشي؟!
مادر با عصبانيت پاكت سيگار را به گوشه اتاق پرتاب كرد. بغضش تركيد. گريه كنان دويد توي اتاق خواب و محكم در را به هم كوبيد!
سرم درد گرفته بود. چهار روز بود كه فكر ميكردم و به هيچ جا نمي رسيدم.
«بالاخره حق با كيه؟ تكليف ما چي ميشه؟ يعني ممكنه مادر طلاق بگيره؟»
آمدم مسافرت كه از اين فكر و خيالات رها بشم. باز هم فايده اي نكرد. بعد از بحثهاي داخل اتوبوس، همه چيز از نو شروع شد. «فرق بين پدر و مادر چيه؟ چرا مادر بايد از پدر اجازه بگيره؟ چرا نمي تونه پيشرفت كنه؟ چرا اختيارش دست خودش نيست؟ شايد براي اين كه زنها از مردها پايين ترند.»
رفتم طرف پنجره اي كه رو به خيابان بود. «اگه زن و مرد مساوي باشند چي؟ آن وقت مادر ميتونه ما را رها كنه و بره؟! بره پيشرفت كنه! حرفهاي مادر و راحله چقدر به هم شبيه است. ولي من كه از حرفهاي مادر سر در نمي آرم؛ يعني هيچ وقت حرف هايش را درك
نكرده ام. شايد راحله بتونه كمكم كنه.»
راحله يكي-دو متر با من فاصله داشت. كتاب ميخواند.
«يعني اين راحله اي كه مرتب سرش توي كتابشه، يا من، يا فاطمه از آن پسري كه توي خيابان ول ميگرده و مزاحم مردم ميشه، پايين تريم؟ نيستيم؟ چرا بابا ميتونه ما رو تنها بذاره و مسافرت بره، ولي مادر نمي تونه؟ شايد هم واقعاً حق با مادر باشه. شايد اگر دقيقاً بفهمم او چي ميخواد و چي ميگه، من هم به او حق بدم. پس بايد اول حرفهاي راحله رو بفهمم! شايد اگر كتابهاي او رو بخونم، بفهمم؟!»
رفتم كنار راحله. موقعي كه نشستم، سرش را از روي كتاب بلند كرد و لبخندي زد! براي اين كه چيزي گفته باشم، پرسيدم:
- چي ميخوني؟
- كتاب جنس ضعيف! از « اوريانا فالاچي»!
- كي هست؟
- اوريانا فالاچي؟! نمي شناسيش؟! يكي از معروفترين زنهاي دنياست و شايد معروف ترين خبرنگار دنيا.
نفس عميقي كشيد و بعد با حسرت گفت:
- يكي از همون زنهايي كه روي مردها رو كم كرده.
گفتم:
- پس خبرنگاره!
با اشتياق گفت:
- زن خيلي زرنگيه! از اون زنهاي ماجراجو كه به بيشتر نقاط دنيا سفر كرده و كتابهاي زيادي نوشته! با خيلي از مردهاي قدرتمند دنيا هم مصاحبه كرده. فكرش رو بكن، يه زن از يه گوشه دنيا بلند ميشه، ميره با اكثر مردهاي قدرتمند و سياستمدار دنيا مصاحبه ميكنه و چنان اونها رو سوال پيچ ميكنه كه گاهي وقت
ها گير ميافتن و جوابي ندارن. براي همين هم خيلي از همين مردهاي پر مدعا ...
ادامه دارد ....
💞 به ڪآناڷ #همسرانه حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
#در_گوشی
آخرین پیام هر شب و یک فرصت واسه فکر کردنه، یادت باشه😉
در گوشی امشب:
کسی که بخواد زندگی کنه
راهش رو پیدا میکنه!
ولی کسی که نخواد،
راه رفتن رو !
مواظب حق الناس باشیم!
💞 به ڪآناڷ #همسرانه حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
🌻🍂🌻🍂🌻🍂🌻🍂🌻🍂🌻🍂🌻🍂🌻🍂
🌻🍂🌻🍂🌻
🌻🍂🌻
🌻
🌹روزی به حکیمی گفتند :
✨کتابی در زمینه اخلاق معرفی کنید
🌹فرمود: لازم نیست یک کتاب باشد
✨یک کلمه کافیست که بدانی:
❤️"خــدا می بینــد"❤️
💞 به ڪآناڷ همسرداری حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
💑 در جمع با همـسرتان بحث نکنـید!
✍حتی اگــر صحبتی پیش آمـــد که باعث دلخوری شمـــا شد، باز هم به روی خودتان نیاورید تا در موقع مناسب با همــسرتان در میان بگذارید.
بحثی که جلوی جمع شروع شود، پایانش دیگر دست شما نخواهد بود... شما فراموش می كنيــــد امــــا دیگـــران نه!
💞 به ڪآناڷ همسرداری حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚