فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#خودتحقیر_نباشیم
🔻کارشناس ترکیهای :
مطالعات علمی در ایران فوق العاده س
┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┄
#حیات_معقول
🆔 @hayatemaqul
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 ناراست راستنما: شما چند تا استاندار [کرد] دارید؟
✍ اصغر آقائی
____________________
🔻آقای #پزشکیان در حالی چنین ادعایی را مطرح میکند که در یک بررسی کوتاه میتوان از مسئولان کرد زید نام برد:
✔️دکتر زارعی کوشا اهل قروه استاندارد نه استاندار فعلی کردستان
✔️ دکتر عبدالملکی دبیر مناطق آزاد تجاری اهل قروه
✔️ ماموستا کریمی مشاور رئیس جمهور اهل دیواندره
✔️ دریادار شهرام ایرانی فرمانده نیروی دریایی ارتش اهل سنندج
🔻 بنابراین در این عبارت کوتاه وی چنیدن مغالطه انجام شده است.
┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┄
#حیات_معقول
🆔 @hayatemaqul
🌱 ⸤﷽⸣ 🌱
#برترین_ایمان
🔰 پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم:
💠 أفضلُ الإيمانِ أنْ تَعلمَ أنّ اللّه َ معكَ حَيثُ ما كُنتَ.
🌀 برترين ايمان آن است كه بدانى خداوند همه جا با تو هست.
🔻The best of faith is to know that Allah is with you wherever you are.
🔹 faith: ایمان
🔹 wherever: هرکجا
┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┄
#حیات_معقول
#ایمان
🆔 @hayatemaqul
🌹 31 خرداد؛ سالروز شهادت شهید مصطفی چمران
◽️ بخشی از وصیتنامه #شهید_چمران به #امام_موسی_صدر
🔻خوشحالم كه از عالم و ما فیها بریدهام. همه چیز را ترك گفته ام. علایق را زیر پا گذاشته ام. قید و بندها را پاره كردهام. دنیا و ما فیها را سه طلاقه گفتهام و با آغوش باز به استقبال شهادت میروم.
🔻تو ای محبوب من، دنیایی جدید به من گشودی كه خدای بزرگ مرا بهتر و بیشتر آزمایش كند. تو به من مجال دادی تا پروانه شوم، تا بسوزم، تا نور برسانم، تا عشق بورزم، تا قدرتهای بینظیر انسانی خود را به ظهور برسانم.
🔻به سه خصلت ممتاز شدهام:
✔️۱. عشق كه از سخنم و نگاهم و دستم و حركاتم و حیات و مماتم می بارد. در آتش عشق میسوزم و هدف حیات را جز عشق نمیشناسم. در زندگی جز عشق نمیخواهم، و جز به عشق زنده نیستم.
✔️۲. فقر كه از قید همه چیز آزاد و بینیازم. و اگر آسمان و زمین را به من ارزانی كنند، تأثیری در من نمیکند.
✔️۳. تنهایی كه مرا به عرفان اتصال میدهد. مرا با محرومیت آشنا میکند. كسی كه محتاج عشق است، در دنیای تنهایی با محرومیتِ عشق میسوزد. جز خدا كسی نمیتواند انیس شبهای تار او باشد و جز ستارگان اشكهای او را پاك نخواهند كرد. جز كوههای بلند راز و نیازهای او را نخواهند شنید و جز مرغ سحر نالههای صبحگاه او را حس نخواهند كرد. به دنبال انسانی میگردد تا او را بپرستد یا به او عشق بورزد. ولی هر چه بیشتر میگردد، كمتر مییابد.
┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┄
#حیات_معقول
🆔 @hayatemaqul
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#عید_ولایت
❤️🌹الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَهِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَئِمَّهِ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ🌹❤️
☘☘☘عید سعید غدیر را خدمت همه عزیزان تبریک عرض میکنم.☘☘
🔻 پیامبر صلی الله عليه و آله فرمود:
هُوَ وَلِیُّ کُلِّ مُؤْمِنٍ بَعْدی؛ او [علی] ولیّ هر مؤمنی پس از من است»
┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┄
#حیات_معقول
🆔 @hayatemaqul
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گر دخترکــے پیش پـدر ناز کند
گرہی کربّبــلاے همـہ را باز کند🥹
صلَّی اللهُ عَلَیکَ یَا اَبَاعَبدِاللهِ الحُسَین🏴
گروه چلهعاشقی برگزار میکند:
قرائت زیارتعاشورا
از سوممحرم تا اربعین🕊
با مدد از سهساله کربلا بیبی رقیه❤️🩹
💠به همراه معرفی روزانه شهدای والامقام کشورمون
🔗 جهت پیوستن:
لینک گروه در تلگرام=https://t.me/+_gsBjfyK33w4YjA0
یا به شماره ۰۹۱۰۱۷۲۰۲۳۴ در تلگرام پیام دهید
#حب_الحسین_یجمعنا
🌱 ⸤﷽⸣ 🌱
#نظام_ایمان
🔰 پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم:
💠 الإيمانُ في عَشرَةٍ: المعرفةُ ، و الطّاعةُ، و العِلمُ، و العَملُ، و الوَرَعُ، و الاجتِهادُ، و الصَّبرُ، و اليقينُ، و الرِّضا ، و التَّسْليمُ ، فأيَّها فَقدَ صاحِبُهُ بَطَلَ نِظامُهُ.
🌀 ايمان در ده چيز است: شناخت، فرمانبرى [از خدا]، علم، عمل، پارسايى، سختكوشى، شكيبايى، يقين، خشنودى و تسليم [در برابر خدا] . هر يك از اين ده ركن كم شود رشته ايمان از هم مىگسلد.
🔻Faith is in ten things: inner knowledge, obedience, knowledge, action, piety, striving, patience, conviction, contentedness and submission. And if the individual lacks any one of them, it nullifies the whole structure of his faith.
🔹 faith: ایمان
🔹 obedience: اطاعت
🔹 knowledge: معرفت
🔹 piety: تقوا
🔹 striving: سختکوشی
🔹 patience: صبر
🔹 conviction: یقین
🔹 contrntedness: خشنودی
🔹 submission: تسليم
┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┄
#حیات_معقول
#ایمان
🆔 @hayatemaqul
#تبلیغ
🔻 اهمیت دعوت به #ایمان بر کسی پوشیده نیست؛
🔻 امّا از آنجا که ایمان #مراتب دارد، دعوت به هر مرتبهای از آن نیکوست.
🔻 لذاست که آیت الله #بهجت رحمة الله علیه میفرمودند:
نگویید اگر عمل نکنند یا اگر اهل عمل نباشند و نشوند، فایده ندارد.
🔻 طبیعتاً معنای این سخن این نیست #عمل مهم نیست؛ بلکه عمل #رکنی از #نظام ایمانی است نه همه آن.
🔻بنابراین اگر کسی #آگاهانه عملی دینی را رها میکند، به همان میزان، از ایمان او کاسته میشود.
🔻امّا کسی که #عمل به او نرسیده یا آنکه به #دینی بودن آن علم نیافته است، منکر آن عمل محسوب نمیشود.
🔻 پس در دعوت به ایمان #صبور باشیم، و نتیجه فوری از دعوت خویش انتظار نداشته، و توجه به مراتب ایمان داشته باشیم.
┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┄
#حیات_معقول
🆔 @hayatemaqul
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖤 قربان آن دل...
🔻 #رهبر_انقلاب: امام صادق (علیه السّلام) از راوی سؤال میکنند: تَجلِسونَ وَ تُحَدِّثون؟ مینشینید دُور هم، صحبت میکنید، حرف میزنید؟ یعنی مسائل ما را مطرح میکنید؟ او جواب میدهد که بله، این کار را میکنیم؛ یعنی همین مجموعهی هیئات. بعد حضرت میفرمایند: اِنَّ تِلکَ المَجالِسَ اُحِبُّها؛ من دوست میدارم این مجالس را. قربان آن دل! [میفرماید] مجالس شما را دوست میدارم.
┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┄
#حیات_معقول
🆔 @hayatemaqul
🔰سهبهشت و سهجهنّم: مراتب بهشت و جهنّم
✍ اصغر آقائی
_______________________
🔻 بزرگانی چون #امام_خمینی معتقدند هر یک از بهشت و جهنّم سه مرتبه دارد: ۱) بهشت و جهنّم افعال، ۲) بهشت و جهنّم صفات، ۳) بهشت و جهنّم ذات.
✔️ بهشت و جهنّم افعال: محلّ بروز و ظهور باطن اعمال افراد در برزخ و قیامت است.
✔️ بهشت و جهنّم صفات: محلّ بروز و ظهور صفات و ملکاتی است که فرد به دلیل استمرار افعال نیک یا شرّ، در خود ایجاد کرده است.
✔️ بهشت و جهنّم ذات: محلّ بروز و ظهور ذواتی است که ذات آنان یا با توحید یا با کفر عجین شده است و غیر آن را بر نمیتابند.
🔻 هر یک از این #سه_مرتبه، از قبلی شدیدتر است؛ لذا اکثر انسانها که به دلایل مختلفی اعمال نیک انجام میدهند وارد بهشت و جهنّم افعال میشوند، و کسانی که آگاهانه در مسیر #سلوک_توحیدی قرار میگیرند، وارد بهشت و جهنّم صفاتی میشوند، و برخی نیز که به لقاءالله و #توحید_ذاتی رسیدهاند وارد بهشت شده، و گروه مقابل آنان نیز در جهنّم ذاتی خواهند بود.
🔻افرادی که وارد هر یک از این مراتب میشوند، نسبت به مرحله قبلی کمتر است؛ مثلا کسانی که وارد بهشت ذاتی میشوند و خطاب "وَ ادْخُلِی جَنَّتِی" شامل آنان میشوند بسیار معدودند.
🔻 #معیار بنیادین ورود در بهشت ایمان است که با #ولایت اینهمانی در مصداق دارد، بنابراین چون ولایت از مراتب #ولایت_باطنی تا #ولایت_ظاهری را در بر میگیرد؛ ایمان نیز همین مراتب را دارد.
🔻 #کلیدواژه ورود در ولایت، و به تبع آن ورود در ایمان، #تسلیم در برابر حقّی است که توسط یکی از دو #حجّت باطنی -یعنی عقل- یا حجّت ظاهری -یعنی پیامبر و امام- برای فرد اثبات شده است.
🔻 بنابراین تمام انسانها، اگر #عنادِ با حق، ذاتیِ آنان نشده بلکه #تسلیم در برابر حق ذاتیِ آنان باشد، و از طرف دیگر عمل خویش را نیز همراه و موافق این تسلیم، صالح کنند، اینان در نهایت، چه مسلمان و چه غیر مسلمان، در کمترین فرض آن، وارد بهشت افعال خواهند شد؛ به شرط آنکه هیچگاه هیچ حق آشکارشدهای را #آگاهانه انکار نکنند؛ و بر تسلیم و عمل صالح خویش استمرار داشته باشند؛ هرچند ممکن است دچار خطاهای موقّتی نیز بشوند.
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
#حیات_معقول
🆔 @hayatemaqul
43.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
... خانهی کوچکش امّا، حسینیه شد 🥺🥺🖤🖤
┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┄
#حیات_معقول
🆔 @hayatemaqul
🔰درنگی در معنای «عَبَرات»
✍ اصغر آقائی
_______________________
🔻هرچند برخی معنای «العبرة» را برابر با «الدمعة»، یعنی #اشک دانستهاند؛ اما معانی دیگری نیز برای آن ذکر شده است، مانند «حزن»، «اشک قبل از آنکه جاری شود» و «تردّد و رفت و برگشت بکاء و گریه در سینه».
🔻امّا به نظر میرسد بتوان «عبره» را همان #بغض_درون یا به تعبیری دیگر #اندوه_بیگریه نامید. این معنا علاوه بر لغت، با مجموع احادیث و روایات دیگر در نگاه مبنائی و با توجّه به #خانواده_احادیث سازگارتر است.
🔻در احادیث ۱) گاه امام حسین علیه السلام «عَبرَةَ کُلّ مؤمنٍ» معرفی شده است؛ ۲) گاه یاد او را همراه با حزن در قلب مؤمن معرفی شده است؛ «اِنَّ لِلْحُسَيْنِ مَحَبَّةً مَكْنُونَةً في قُلُوبِ الْمُؤْمِنين» و ) گاه یاد وی همراه با «عبره» تعبیر شده است که هر کسی یاد امام حسین علیه السلام بیافتد «استعبار» خواهد داشت؛ که با توجه به معنایی که از «عبره» بیان شد، یعنی دچار حزن و بغض و گریه باطنی میشود. «أنَا قَتیلُ العَبَرَةِ لایذکُرُنی مُؤمنٌ الا استَعبَرَ»
🔻با توجّه به اجمالی که بیان شد، اگر «عَبره» را به معنای «حزن» یا «اندوه درونیِ بدونِ گریه» بدانیم؛ به نتایج زیر میرسیم:
✔️ ۱. تعبیر «قتیل العبرات» با تعابیری چون «#محبت مکنون و پنهانی» در #قلب مؤمن همراه خواهد شد؛ زیرا قتیل العبرات، یعنی کشتهای که هر آن که در قلب او، مرتبهای از ایمان باشد، با شنیدن نام حسین علیه السلام، محبّتی همراه با حزن در او ایجاد میشود؛ که در برخی روایات دیگر از آن به «حرارت» تعبیر شده است.
✔️ ۲. این معنا از «عبره» یعنی حزن و گریه باطنی، با مراتب ایمان و #تشکیک_ایمانی نیز سازگارتر است. زیرا وقتی «عبره» را به معنای اشک بگیریم، تنها کسانی در دایره ایمان قرار خواهند گرفت که در مصیبت ایشان اشک بریزند؛ در حالی که وقتی معنای حزن و گریه باطنی، مورد نظر باشد؛ همه مراتب ایمانی را شامل خواهد شد و برای هر مؤمنی در هر مرتبه ایمانی، به تناسب ایمان خویش، حزنی باطنی برای ایشان حاصل خواهد شد، یا حزن پنهان وی، در قلبش آشکار خواهد شد.
✔️ ۳. نکته دیگر آن وقتی #همخانوادههای لغوی «عبره» مانند «عبر» و «عبور»، که به معنای گذرکردن و عبورکردن است، را مدّ نظر داشته باشیم؛ باز معنای یاد شده ذیل واژه «عَبره» بهتر و متناسبتر به نظر میرسد؛ زیرا این حزن درونی است که اوّلاً سبب اشک و گریه است؛ یعنی این حزن درونی او را از این مرتبه به مرتبه اشک ظاهری عبور میدهد؛ و ثانیاً او را از عدم انعطاف نسبت به مسائل مختلف، به #مسئولیتپذیری عبور میدهد؛ یعنی پایه همه این عبورها و گذرها و حرکتکردنها همان حزن درونی است؛ و این معنا با تعابیری دیگر درباره مؤمن مانند «المؤمن حزنه فی قلبه» سازگارتر است.
✅ دو نکته:
☑️ ۱. در کنار «عَبره» دو واژه دیگر چون «دمع» و «بکاء» وجود دارد، که دمع به معنای گریه ظاهری و اشک جریان یافته است؛ و بکاء به معنای گریه جریانیافته همراه با صدا است.
☑️۲. این تحلیل از معنای عبره بار دیگر تأکید میشود نه منافاتی با معنای گریه و اشک دارد، و نه آن را طرد میکند؛ بلکه تنها تحلیلی است که با کنارهم گذاشتن مبانی فلسفی، لغوی و داریت الحدیثی حاصل شده است.
┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┄
#حیات_معقول
🆔 @hayatemaqul
🔰 گام به گام با انسان کامل (۳۷)
✍ اصغر آقائی
________________
گام سوم: با ابراهیم ع (۱۶): قربانی (1)
🔻حدود غروب بود که من از #ابراهیم اجازه گرفتم کمی در شهر قدم بزنم. گاه دلم برای ابراهیم میسوخت. چرا در چنین شهر بزرگی، قدر او را نمیشناسند.
🔻در همین فکر بودم که یک لحظه در برابر بتکده شهر به خود آمدم. کناری روی تخته سنگ بزرگی نشستم. تختهسنگ برزگی که آماده تراشیدهشدن بود. برایم عجیب بود که چگونه این سنگی که بیجان گوشهای افتاده، قرار است روزی خدای قومی شود. عجیبتر آنکه تا زمانی که سنگ تراشیده نشده بود، محترم نبود؛ اما همینکه سنگتراش از آن پیکری آماده میکرد، مقدس میشد.
🔻با خود اندیشیدم که ما انسانها چقدر #گرفتار ظاهر و شکل و شمایل هستیم؛ آنان به گونهای و ما مردم قرن بیست و یکم به گونهای دیگر.
🔻همانطور که روی تختهسنگ نشسته بودم، چشم به مردمانی دوختم که کنار بتهای مختلف، هر یک یا به کاری مشغول بودند و یا منتظر بودند #قربانی و یا هدیهی خویش را تقدیم کاهن کنند.
🔻ناگهان صدایی توجّه مرا به خود جلب کرد. مادری #کودک خویش را کشانکشان سوی بتخانه میآورد. چه خبر شده است. عجیب آنکه تقریبا دیگران هیچ واکنشی از خود نشان نمیدادند و من هم که غریب بودم، نمیتوانستم در کار بتخانه دخالتی کنم.
🔻همینگونه در فکر فرو رفتم و نمیدانستم چه باید کنم و چه بگویم؟
🔻مادر کودک را نزد #کاهن برد. گویا گفتگویی با هم دارند. متوجّه گفتگوی آنان نشدم.
🔻کنارم شخصی ایستاده بود و لوازمی تزیینی که برای بتها به کار میرفت، میفروخت. به او گفتم: قصه چیست؟ آن کودک را چرا به کاهن سپرد؟ برای تربیت و کهانت است؟
🔻آن مرد به اکراه پاسخم را داد، گویی مزاحم کسب و کارش هستم. او گفت: آن کودک قربانی بت بزرگ است.
🔻من با تعجب گفتم: قربااااااانیییی!!!! مگر میشود انسان را قربانی کرد؟؟؟!!!
🔻آن مرد که گویی هیچ تأثیری از تعجب من نپذیرفته است، نیشخندی بر لبانش نشست و گفت: از کسی که با ابراهیم همراهی کند، چنین سخنی عجیب نیست؟ آری هرگاه مشکلی بزرگ در شهر مانند قحطی پیش میآید، باید قربانی بزرگی چون آدمیزاد تقدیم بت بزرگ شود، تا قهر خویش را از مردمان شهر بردارد. گفتم: اکنون که در شهر مشکلی نیست؟
🔻او که گویی دیگر مرا شناخته است، گفت: ای مهمان ابراهیم! آیا بزرگتر از ابراهیم مگر مشکلی نیز هست؟! او تمام شهر را به ویژه کار و کاسبی و معاش ما را به هم زده است.
🔻من که تازه متوجهی قصه شده بودم، نمیدانستم چه کنم و تمام قلبم را اندوه گرفت، ناگهان صدای مرد مرا به خدا آورد.
🔻 او گفت: برو به آن ابراااااااهیییممم بگو اگر خدای خود را واقعی میداند و شجاعتش را دارد، در برابرش انسانی قربانی کند. نمیبینی مردمان این شهر چقدر برای خدای خود ارزش قائل هستند و شجاعانه از کودک خویش نیز میگذرند؟!
🔻من که میدانستم سخن او نادرست است، اما جوابی نداشتم؟ عقلم میگفت نباید انسان را قربانی کرد، اما دلم میگفت ای کاش ابراهیم هم کسی را به دلخواه خودِ او برای خداوند قربانی میکرد، تا در برابر #یاوهگویی امثال این فرد سخنی داشته باشم.
🔻تقریبا خورشید رفته بود و تنها چادرشب سرخفام او در آسمان گسترده بود که به خانه ابراهیم رسیدم.
🔻غصهدار کنار حوض نشسته، آبی به صورتم زدم. ابراهیم که من را در آن حال و روز دید، گفت: چه شده است جوان؟
قصه را به او گفتم. او تبسمی کرد و گفت: زمانش هنوز نرسیده است.
🔻خوشحال شدم که بالاخره او میخواهد انسانی را قربانی کند تا معلوم شود که او و مؤمنان نیز شجاع هستند و به زودی شخصی را برای خداوند قربانی خواهند کرد تا دهان یاوهگویان مشرک، بسته شود.
اما ... .
... و سفر ادامه دارد.
┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┄
#حیات_معقول
🆔 @hayatemaqul
🔰 گام به گام با انسان کامل (۳۸)
✍ اصغر آقائی
__________________
گام سوم: با ابراهیم ع (۱۷): قربانی (۲)
... ادامه بخش قبل.
🔻مدّتی بود مسئله قربانی مشرکان برایم دغدغه شده بود. آنان همیشه ابراهیم را به دروغ و عدم شجاعت و مانند آن محکوم میکردند تنها به خاطر آنکه خود انسانی را در برابر بت بزرگ به بهانههای مختلف قربانی میکنند. میدانستم کارشان جاهلانه است؛ امّا چه میشد دهان یاوهگویان لااقل با یک قربانی برای خداوند توسط ابراهیم، بسته شود.
🔻روزی در اتاق با فرزند ابراهیم، #اسماعیل که دیگر جوانی شده بود، خواب بودم که ناگاه ابراهیم سراسیمه وارد اتاق شد. از پنجره شبکهوار و چوبین اتاق بیرون را نگاه کردم. این ساعت غالبا او در خواب بود. اسماعیل نیز از خواب بیدار شده بود.
🔻ابراهیم ناگاه او را در آغوش گرفت و بغضی نهفته در صدا و چشمان او آشکار بود. هر دوی ما خشکمان زده بود. این چه حالیست؟ آن هم این موقع شب؟ اما حال او چنان بود که هیچکداممان جرأت سخن نداشتیم.
🔻صبح شد. سر صبحانه ذهن من درگیر حال دیشب ابراهیم بود و گاه گاه او را زیرچشمی نگاه میکردم. عجیب بود. ابراهیم گویی محو اسماعیل است. با خود گفتم حتما چیزی شده یا خبری شنیده است؟
🔻مدتی گذشت. و من همچنان در پی پاسخ سؤالم بودم که آن شب چه شده بود؟ به تجربه برایم ثابت شده بود هیچ حال انسان کامل بیحکمت نیست. اما همیشه جرأت پرسش نداشتم، گویی حتی اجازه پرسش نیز به دست خود انسان کامل بود.
🔻با این فکر روز و شب میگذراندم تا آنکه روزی وقتی اسماعیل از صحرا برگشت. این بار نه تنها خستگی روز در چهره او دیده نمیشد که گویی خوشحال نیز به نظر میرسد.
🔻با او که چند سالی از من کوچکتر بود و دیگر این روزها من را برادر صدا میزد، راحتتر بودم. او را کناری کشیدم و به شوخی به او گفتم: اسماعیل میبینم امروز هوای دشت و دمن خوب با تو سازگار بوده و خوشحالی؟ اسماعیل که لبخندی بر لب داشت. گفت: چیزی نشده است. به او گفتم: اسماعیل من تو را میشناسم حتما چیزی شده است؟ اسماعیل که اصرار مرا دید، با خنده گفت: داری بیبرادر میشوی؟
🔻من که خیلی متحیر شده بودم، گفتم: بیبرادر؟ یعنی چه؟ او با خنده ادامه داد: مگر خودت دوست نداشتی کسی در برابر خداوند قربانی شود تا دهان مشرکان طعنهزن بسته شود؟ خب قربانی انتخاب شد: من قربانی خواهم شد.
🔻گویی تمام وجودم فرو ریخت. باز گویی #شیطان در وجودم جولان میکرد با یک مشکل و ناراحتی، غرزدنهایم شروع شد.
🔻این بار که دیگر طاقتم طاق شده بود، بلندبلند از خدا #شکایت میکردم. خدایا حالا میخواهی قربانی بگیری چرا آخر اسماعیل؟ این همه آدم؟ کلی ناز کردی تا یک #فرزند به ابراهیم دادی، حالا که جوانی شده میخواهی او را از دستش بگیری، آن هم اینگونه! تو چقدر ........ .
🔻تا آمدم جملهام را با کلماتی بیادبانه تمام کنم، اسماعیل که صفات پدرش در او تجلی کرده بود، دست بر دهانم گذاشت و مرا به آرامش خواند.
🔻بار اول بود که اینقدر احساس میکردم او را دوست دارم. تا حس میکنی #نعمتی از دستت میرود، قدر او را میدانی.
🔻او با صدای ابراهیمگونه خویش با من سخن گفت.
🔻کمی که آرام شدم پرسیدم #قصه چیست؟ گفت در صحرا که بودم احساس کردم پدرم چیزی میخواهد بگوید اما دستدست میکند. گفتم پدر جان چیزی شده است؟ ناگاه گویی بغضی خفته در گلو داشت. باورت نمیشود پدرم، ابراهیم بزرگ، شروع به گریه کرد و من را باز مانند آن شب در آغوش کشید. یادت که هست؟
🔻من که با این یادآوری او تمام سؤالات و دغدغههایم باز سراغم آمده بودند، گفتم بله یادم هست.
🔻او ادامه داد: پدرم بعد از مدتی گفت فرزندم، اسماعیلم، میخواهم رازی را با تو در میان بگذارم، خوابی دیدهام.
🔻اسماعیل ادامه داد: همیشه خوابهای پدرم را صادق میدانم و گفتم خب مگر چه دیدهای که اینقدر آشفته شدهای؟ پدرم گفت: خواب دیدهام که تو را #قربانی میکنم. «قالَ يا بُنَيَّ إِنِّي أَرى فِي الْمَنامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ»
🔻من که ابتدا کمی حیرت کرده بودم، ادامه دادم پدر جان مطمئن هستی؟ گفت: آری و ادامه داد: فرزندم نظر تو چیست؟ آیا همراهی میکنی؟ گفتم: پدر جان من مطمئن هستم هر آنچه خداوند میخواهد خیر است؛ پس آنچه بدان مأمور شدهای انجام بده، امیدوارم به لطف خدا صبور باشم. «قالَ يا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِنْ شاءَ اللهُ مِنَ الصّابِرِينَ»
🔻من دیگر نمیدانستم چه کنم؟ و تنها باید صبر میکردم. با خود میگفتم حتما قربانیشدن او حکمتی دارد.
🔻زمان قربانی رسید. ابراهیم موهای اسماعیل را با دستان خود شانه کرد، و لباسهای نوئی بر تن او کرد.حالش عجیب بود. هر کسی میتوانست آن را درک کند. او از اینکه محو اراده حق است خوشحال بود اما هر چه باشد پدر است و دلش میسوزد. ... .
... و سفر ادامه دارد.
┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┄
#حیات_معقول
🆔 @hayatemaqul
🔰 گام به گام با انسان کامل (۳۹)
✍ اصغر آقائی
___________________
گام سوم: با ابراهیم ع (۱۹): قربانی (۳)
... ادامه بخش قبل.
🔻به اسماعیل گفت: فرزندم راه بیافت. اسماعیل که شروع به رفتن کرد، ابراهیم همچنان سر جای خویش ایستاده، محو اسماعیل است. او گویی محو تمام وجود خود بود.
🔻اشک گوشه چشمانم را جمع کردم. چه روز سختی بود، اسماعیل این #جوان زیبای مهربان با معرفت میخواهد در راه خدا ذبح شود.
🔻نمیدانم شاید خدا میخواست تمام ابراهیم مال خود او باشد. دیگر مانده بودم بگویم خدا #عاشق ابراهیم است که غیرتش قبول نمیکند، حتی ذرّهای دل به دیگری بدهد یا ابراهیم عاشق اوست که تلاش میکند تمام قلب و جان و اعمالش برای خدا باشد. «قُلْ إِنَّ صَلَاتِي وَنُسُكِي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ»
🔻غروب شد و من منتظر بودم ابراهیم تنها بازگردد. اما چه شده است؟ اسماعیل دواندوان سوی #هاجر آمد و مادر را در آغوش گرفت و بلندبلند گریه میکرد و میگفت: مادر مادر جان مادر قبول شدم قبول شدم
🔻هاجر، این بانوی تربیتشده #مکتب_توحیدی ابراهیم، آرام گفت: میدانستم پسرم تو مانند پدرت محو خدا هستی.
🔻من که از همه جا بیخبر بودم، به اسماعیل گفتم: جان به لب شدم نمیخواهی بگویی قصه چیست؟ مگر قرار نشد .... .
🔻اسماعیل حرفم را قطع کرد و گفت: بله قراربود قربانی شوم، اما خداوند مهربان وقتی دید پدرم از #امتحان_بزرگ، سربلند بیرون آمده، گفت: ابراهیم، بنده ما، آنچه مأمور بودی به درستی انجام دادی. «فَلَمّا أَسْلَما وَ تَلَّهُ لِلْجَبِينِ* وَ نادَيْناهُ أَنْ يا إِبْراهِيمُ* قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيَا إِنَّا كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ* إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْبَلَاءُ الْمُبِينُ»
🔻من که از دیدن اسماعیل خیلی خوشحال شده بودم، گفتم چرا مرتّب میگویی پدرم سربلند شد، خود تو هم حقیقتا امتحان بزرگی را با سربلندی گذراندی. هنوز اسماعیل چیزی نگفته بود که از سخن خود پشیمان شدم؛ و با خود گفتم: این چه سخنی است، از اسماعیل، این کوه ادب میخواهی که خود را در کنار ابراهیم ببیند. و از او ادب سخن درباره بزرگتر را آموختم که گاه آموزگار انسان نوجوانی کوچکتر است.
🔻من که لحظهای با وجدان خود درگیر بودم، به خود آمدم اما نمیدانم چه شده بود که اسماعیلی که چند دقیقه پیش شاد بود، الان گویی غمی بزرگ بر دلش نشسته است. گفتم اسماعیل چه شده؟ گفت: هیچ چیزی ای کاش من قربانی میشدم اما آن #انسان سراسر پاک، آن پاک فرزند پاکان قربانی نمیشد؟
🔻و او داستانی از #فرزند آخرین پیامبر را برایم گفت که در صحرایی با همه کسان خویش ذبح خواهد شد. «وَفَدَيْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ»
🔻اسماعیل شروع به گریستن کرد و من که دیگر توان ایستادن نداشتم، به یاد #ذبیح_فرات مویه کردم و زیر لب گفتم: سلام بر تو ای خون خدا، ای بزرگترین قربانی تاریخ!!
... و سفر ادامه دارد.
┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┄
#حیات_معقول
🆔 @hayatemaqul
31.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
امام حسین عليهالسلام:
🔻إنّ هذهِ الدُّنيا قَد تَغَيَّرَت و تَنَكَّرَت و أدبَرَ مَعروفُها، فلَم يَبقَ مِنها إلاّ صُبابَةٌ كَصُبابَةِ الإناءِ، و خَسيسُ عَيشٍ كالمَرعى الوَبيلِ. أ لاَ تَرَونَ أنَّ الحَقَّ لا يُعمَلُ بهِ، و أنَّ الباطِلَ لا يُتَناهى عَنهُ، لِيَرغَبِ المُؤمنُ في لِقاءِ اللّه ِ مُحِقّا، فإنّي لا أرَى المَوتَ إلاّ سَعادَةً، و لا الحَياةَ مَعَ الظّالِمينَ إلاّ بَرَما.
🔻براستى كه اين دنيا دگرگونشده و چهره عوض كرده و خوبىهايش پشت كرده و رفته است و از آن جز تهماندهاى همچون تهمانده آبى در ظرفى و اندك عيشى همانند چراگاهى آفت زده باقى نمانده است. آيا نمىبينيد كه به حق عمل نمىشود و از باطل نهى نمىشود؟ براستى كه مؤمن بايد به [مرگ و ]ديدار خدا روى آورد. پس من مرگ را جز سعادت، و زندگى با ستمگران را جز رنج و ملال نمىبينم.
😭😭😭
┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┄
#حیات_معقول
#غزه_در_خون
🆔 @hayatemaqul
#ولایت_فقیه
#ستون_خیمه
🔰 اهمیّت ولایت فقیه
🍃اميرالمؤمنين علی علیه السلام:
▫️ الواجب فی حکم الله و حکم الإسلام علی المسلمین – بعد ما یموت إمامهم أو یقتل، ضالاً کان أو مهدیا ً – أن لا یعلموا عملاً و لا یقّدموا یداً و لا رجلاً قبل أن یختاروا لأنفسهم إماماً عفیفاً ورعاً عارفاً بالقضاء و السنّه یجیء فیئهم و یقیم حجّهم جمعنهم، و یجبی صدقاتهم.
🔻واجب است در حکم خدا و حکم اسلام نسبت به مسلمین، اینکه هیچ عملی را انجام ندهند و دست به سوی چیزی و یا کاری دراز نکنند و قدم در هیچ جائی ننهند، مگر آنکه قبلاً برای خود رهبری عفیف و پرهیزکار و عارف و عالم به احکام قضا و سنت رسول خدا(ص) انتخاب نمایند. تا اموال عمومی را گرد آورد و حج و جمعه مردم را بپا دارد و صدقات را جمع نماید.»
┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┄
#حیات_معقول
🆔 @hayatemaqul
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️🥺
الهم عجل لولیک الفرج🌱
@Hoseyneeha|👈🏻حسینیها
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شعر
تو را گم می کنم هر روز و پیدا می کنم هر شب
بدیناسن خوابها را با تو زیبا می کنم هر شب
تبی این کاه را چون کوه سنگین می کند آنگاه
چه آتشها که در این کوه برپا می کنم هر شب
تماشایی است پیچ و تاب آتش ها …. خوشا بر من
که پیچ و تاب آتش را تماشا می کنم هر شب
مرا یک شب تحمل کن که تا باور کنی ای دوست
چگونه با جنون خود مدارا می کنم هر شب
چنان دستم تهی گردیده از گرمای دست تو
که این یخ کرده را از بیکسی ها می کنم هرشب
تمام سایه ها را می کشم بر روزن مهتاب
حضورم را ز چشم شهر حاشا می کنم هر شب
دلم فریاد می خواهد ولی در انزوای خویش
چه بی آزار با دیوار نجوا می کنم هر شب
کجا دنبال مفهومی برای عشق می گردی ؟
که من این واژه را تا صبح معنا می کنم هر شب
┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┄
#حیات_معقول
🆔 @hayatemaqul
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ وقتی مادربزرگ فراموشی میگیرد؛ امّا ...
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
♤ گفت من رفته است از يادم
♤ او مرا که نمیبرد از ياد
♥️♥️
┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┄
#حیات_معقول
🆔 @hayatemaqul
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻 مصداق آیه زیر را در سخنان #نتانیاهو ببینید.
💠ولَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الْيَهُودَ وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا
💠مسلما يهوديان و كسانى را كه شرك ورزيده اند دشمنترين مردم نسبت به مؤمنان خواهى يافت
┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┄
#حیات_معقول
🆔 @hayatemaqul
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چه کنیم در پیاده روی اربعین پاهایمان تاول نزند؟
#اربعین
#آمادگی_سفر_اربعین
@Hoseyneeha•••🪴ٓحُسِینيها