eitaa logo
هیئت حضرت قمر منیر بنی هاشم عباس ابن علی علیه السلام
88 دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
6.6هزار ویدیو
13 فایل
هیئت حضرت عباس ابن علی علیه السلام به یادشهدا شهیدمجیدپیمبری شهیدعباس تریوه شهیدسیدمصطفی موسوی شهیدمحمد غلامی شهید فتحی شهیداصغرهدایت آزاد شهیدغلام هاشمخانی شهیدمحمدعلی بهرمند شهیدسررشته شهیدعلیرضا جعفرنواز شهیدمقصودصدری ودیگرشهداعزیز @heatabasali
مشاهده در ایتا
دانلود
در خطبه ۱۰۹ رسیدیم به این فراز که امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمودند: ✨وَ مَنْ عَشِقَ شَيْئاً أَعْشَى بَصَرَهُ وَ أَمْرَضَ قَلْبَهُ فَهُوَ يَنْظُرُ بِعَيْنٍ غَيْرِ صَحِيحَةٍ وَ يَسْمَعُ بِأُذُنٍ غَيْرِ سَمِيعَةٍ اگر کسی دچار عشق مجازی شد، بینایی او تحت تأثیر قرار می‌گیرد، قلبش بیمار می‌شود، با چشم معیوب می‌بیند، یعنی واقعیت‌ها را تماشا نمی‌کند، با گوش نا سالم می‌شنود، که اینها اثر همان عشق است، در حالی‌که محبت اینگونه نیست. ⛔️لطفاً به کلمه عشق، عشق نورزید که گرفتار می‌شوید! امیرالمؤمنین به ما هشدار داده‌اند! ما این کلمه را جزو مقدسات خودمان کرده‌ایم، مثل . افرادی که پیرو دنیا هستند برایشان تقدّس دارد، متدیّنین و مذهبیون را مقدس می‌دانند. چه کسی و کجا گفته است؟! یک جا را پیدا کنید که کلمه عشق را تقدیس کرده باشند. وقتی در بین چند هزار روایت، دو روایت درباره عشق است، معلوم می‌شود این کلمه قداستی ندارد و ما باید آن را از قاموس کلمات مقدس‌مان کنار بگذاریم. اگر ما تابع قرآن و روایات هستیم مفهوم را باید در نظر بگیریم که کلمه‌ای قرآنی، روایی، آگاهی‌بخش، روشن، با همان بارِ معنایی است، فقط این عیوب مطرح شده درباره عشق که امیرالمؤمنین می‌فرمایند را ندارد. ✨قَدْ خَرَقَتِ اَلشَّهَوَاتُ عَقْلَهُ وَ أَمَاتَتِ اَلدُّنْيَا قَلْبَهُ شهوات عقلش را پاره پاره کرده و دنیا هم قلبش را میرانده است. ✨وَ وَلِهَتْ عَلَيْهَا نَفْسُهُ دنیا نفس او و میل و جانِ او را شیفته خودش کرده است. در نتیجه 👇 ✨فَهُوَ عَبْدٌ لَهَا وَ لِمَنْ فِي يَدَيْهِ شَيْءٌ مِنْهَا بنده و برده دنیا و همه کسانی شده است که چیزی از دنیا دارند، یعنی به اهل دنیا و به داشته‌هایشان احترام می‌گذارد. ما نیز باید در خودمان امتحان کنیم؛ اگر با کسی مواجه شدیم که دارای ساختمان مجللی بود یا پست و مقام بالایی داشت، و در کنارش همسایه ضعیفی بود که صاحب هیچ مقامی نبود، آیا نوع سلام کردن ما به این دو تفاوت دارد؟ اگر دارد که مانیز مشمول سخن حضرت هستیم. همچون آینه است که انسان را به خودش نشان می‌دهد که چگونه است و جزو کدام دسته می‌باشد؟ آیا ما نیز به افراد به سبب مال و مقامشان احترام می‌گذاریم؟ یا به سبب انسانیت‌شان؟! فلان آقا امام جمعه هستند، دیگری استاد دانشگاه‌اند، آن یکی وزیر و ... کمی سلامم چرب‌تر است! شاید آنکه هیچ کدام اینها را ندارد از اولیاء خدا باشد و ما به او بی اعتناء هستیم! چرا باید تفاوت قائل شویم؟! فلذا امام می‌فرمایند: (فَهُوَ عَبْدٌ لَهَا وَ لِمَنْ فِي يَدَيْهِ شَيْءٌ مِنْهَا) ✨حَيْثُمَا زَالَتْ زَالَ إِلَيْهَا دنیا به هر طرف برگردد او نیز برمی‌گردد. ✨وَ حَيْثُمَا أَقْبَلَتْ أَقْبَلَ عَلَيْهَا وقتی دنیا به او روی می‌کند او هم‌برایش آغوش می‌گشاید. ✨لاَ يَنْزَجِرُ مِنَ اَللَّهِ بِزَاجِرٍ چیزی مانع او نیست، یعنی هیچ کدام از عوامل و نواهی الهی جلوگیر او نیست. ✨وَ لاَ يَتَّعِظُ مِنْهُ بِوَاعِظٍ هیچ اندرزی روی او اثر ندارد. چرا اثر ندارد؟ برای اینکه خودش را بالاتر می‌داند. اگر الآن یک نفر گفت می‌خواهم قرائت قرآن بخوانم و شروع به خواندن سوره توحید کند، ما چگونه گوش می‌دهیم؟ همان‌طور که فرمود: لو انزلنا هذا القرآن علی جبل لرأیته...؟ یا می‌گوییم ما که این سوره را بلد هستیم، می‌خواستی یک جایی از قرآن را بخوانی که ما نشنیده‌ایم. سوره توحید معادل ثلث قرآن است، با ده‌ها آیه دیگر قابل مقایسه نیست! من هستم که در این مورد ضعف دارم، و الّا امیرالمؤمنین سوره توحید را رها نمی‌کردند. من اگر سوره شمس را با آن قرائت مخصوص بخوانند، خوب گوش می‌کنم و لذت می‌برم. بنابراین گاهی اوقات ممکن است یک نفر بیاید در مقام یک استاد اخلاق بگوید فلانی دروغ نگو! من بگویم این را که خودم می‌دانستم، کاش یک توصیه‌ای می‌کرد که نشنیده باشم. اما اینکه می‌دانستم، به آن عمل هم می‌کردم؟! یا فقط به گوشم خورده بود؟ آیا صددرصد عمل می‌کردم؟ اینکه ما وعظ‌پذیر باشیم یا نباشیم در همین‌جا معلوم می‌شود. یک وقت استادی با صدای دل‌نشین و عالی مطلب را بیان کند، ما شیفته گفتارش می‌شویم، اما اگر روی دیوار نوشته شده باشد دروغ نگویید، برای ما اهمیت ندارد. اینها مشکل دارد. / خ۱۰۹ / بخش ۶ 🌴🌴🌴
وَ هُوَ يَرَى اَلْمَأْخُوذِينَ عَلَى اَلْغِرَّةِ او می‌بیند کسانی را که فریفته دنیا شدند(عَلَى اَلْغِرَّةِ) و دنیا آنها را به سمت خودش برد و در همین وضعیت ماندند تا مردند. خبر رسید فلانی از دنیا رفت. او که حج نرفته بود؟ او که به خدا و خلق بدهکار بود! او که مشکلات جدی اخلاقی، عقیدتی داشت! بله او مرد و بقیه درصدد برگزاری مراسم ختم مفصلی برایش هستند(اگر بگیرند) و بعد هم بنشینند بر سر تقسیم اموالش و... تمام! ✨حَيْثُ لاَ إِقَالَةَ وَ لاَ رَجْعَةَ وقتی انسان در سراشیبی مرگ قرار گرفت دیگر او را برنمی‌گردانند و رجعتی برای او نیست. اقاله: برهم زدن معامله ✨كَيْفَ نَزَلَ بِهِمْ مَا كَانُوا يَجْهَلُونَ می‌بیند که آنچه آنها نمی‌دانستند چگونه بر آنها وارد شد. اینها را مثل تکه گوشتی به غسالخانه بردند و در کفن پیچیدند و بعد هم به خاک سپردند. نهایتاً موقع خاک‌سپاری یکی دونفر هم سرشان را پایین انداختند و دستمال به دست گرفته به نشانه سوگواری و گریه، و ساعتی بعد گویا اصلاً خبری نبوده! حال و هوای این روزهای خاکسپاری هم به شکلی است که لحظه‌ای برای تَنَبُّه هم پیدا نمی‌شود. ‌_ وقتی نِی می‌نوازند! _ وقتی همه نگران هستند که نهار را کدام هتل باید بروند! _ وقتی همه می‌خواهند آنجا دیدارهای قدیمی‌شان را تازه کنند! _ وقتی برسر خاک میت صلوات خبر می‌کنند و کسی نمی‌فرستد ...! اصلاً گویی خبری نیست. در ادامه امیرالمؤمنین علیه‌السلام به ما خبر می‌دهند که چگونه است. ✨وَ جَاءَهُمْ مِنْ فِرَاقِ اَلدُّنْيَا مَا كَانُوا يَأْمَنُونَ این‌ها در دنیا احساس امنیت کرده و تصور می‌کردند هیچگاه گرفتار فراق دنیا نمی‌شوند، اما حالا وقت آن رسیده که با دنیا خداحافظی کنند. 👈 قضیه جدی است. ✨وَ قَدِمُوا مِنَ اَلْآخِرَةِ عَلَى مَا كَانُوا يُوعَدُونَ قدم گذاشتند به مرحله‌ای که از آخرت به آنها وعده داده بودند. به عبارتی کم‌کم سروکله آخرت پیدا شده است. ✨فَغَيْرُ مَوْصُوفٍ مَا نَزَلَ بِهِمْ و آنچه بر آنان فرود آيد وصف ناشدنى است. در عبارت بعد امام علیه‌السلام درباره توضیح می‌دهند: ♦️تذکر: فکرکردن به مرگ یا سخن گفتن درباره سکرات مرگ نه تنها عمر را کوتاه نمی‌کند که حتی بر طول عمر نیز می‌‌افزاید، چون ممکن است با یاد مرگ کسی توبه کند و عمرش بیشتر شود. بنابراین از شرکت در مجلس ترحیم و برسر قبررفتن و وصف مرگ‌شنیدن یا گفتن، مرگ کسی جلو نمیفتد. ✨اِجْتَمَعَتْ عَلَيْهِمْ سَكْرَةُ اَلْمَوْتِ وَ حَسْرَةُ اَلْفَوْتِ آنجا دو چیز پیش می‌آید؛ مستیِ مرگ، یعنی نگرانی‌ها و فشارهای جسمی و روحی مرگ که قاعدتاً سَكْرَةُ را باید بگوییم فشارهای جسمیِ مرگ مثل احساس درد و ناراحتی در بدن، و حسرت از دست دادن دنيا، به دنيا پرستان هجوم آورد. اگر ما جزو دسته اول نباشیم، حتماً جزو دسته دوم هستیم که البته ما معتقدیم هردو دست خودمان است؛ هم و هم را می‌شود کاهش داد، و راهش خواندن مکرر این مطالب است. حَسْرَةُ اَلْفَوْتِ یعنی من فردا قرار بود به فلان شخص کمک کنم، اگر امروز بمیرم که دیگر نمی‌توانم به او کمک کنم! این مال و مَنالی که من نگه داشته‌ام و قرار است برجای گذارم چه؟... 🔔 وقتی گفته می‌شود مال و منال ذهنتان به سراغ میلیون نرود، بلکه یک ریال را هم شامل می‌شود. 👈 مراقب باشیم این عددها ما را فریب ندهد! آخرت کمّی نیست، کیفی است. 🔻خاطره جناب استاد: یکی از دوستان ما نقل می‌کرد برای رفتن به مجلس ترمیم یک کُتی پوشیدم که یک سال بود از آن استفاده نکرده بودم، همین که دست در جیب کت کردم دیدم یک ده ریالی در جیبم است، حساب کردم یک سال بر آن گذشته است و باید خمس آن را بپردازم. یکی از آقایان علماء را آنجا دیدم، بلافاصله موضوع را با ایشان مطرح کردم و یک تومان(ده ریال) را به ایشان دادم. آقا گرفتند و دست در جیب‌های خود کردند و بالاخره هشت ریال پیدا کردند و به من دادند. نگویید یک ریال است، بدهی‌های مادی و معنوی کیفی است، کمّی نیست. فلان شخص وصیت می‌کند برای من شصت سال نمازو روزه بخوانید و... اگر کسی پیدا شود نهایتاً یک سال آن را قبول کند. پولش مهم نیست، مهم عمل آن است. اینگونه نیست که ما وصیت کنیم برای ما هشتاد سال نمازو روزه و سه بار حج به جا آورید و... برای چه کسی وصیت کنیم؟ چه کسی این کار را انجام می‌دهد؟ اگر بتوانند اعمال خودشان را بجا آورند. اینگونه نیست که ما وصیت کنیم و بقیه هم آن را روی چشمشان بگذارند و عمل کنند. گاهی اوقات حتی پولی که به آنها می‌رسد را هم نمی‌روند وصول کنند، چه رسد به اینکه بخواهند برای ما نماز بخوانند. بنابراین حَسرَة الفوت یعنی چیزهایی را از دست داده است. قیامت یوم الحَسرَةاست. / خ۱۰۹ / بخش ۶ 🌴🌴🌴
فَفَتَرَتْ لَهَا أَطْرَافُهُمْ جوانب بدنشان براثر مرگ سست می‌شود. در حالت مرگ حتی نمی‌تواند یکی از فرزندانش را صدا بزند، صدایش در می‌آید اما نمی‌تواند دستش را بلند کند و به او اشاره کند. این همان دستی بود که وقتی قوی بود گوشش را می‌گرفت، حالا اشاره هم نمی‌تواند بکند. ✨وَ تَغَيَّرَتْ لَهَا أَلْوَانُهُمْ رنگ چهره‌شان فرق می‌کند. گاهی افراد از نوعی لوازم آرایشی استفاده می‌کنند تا خود را جوان نشان بدهند یا گریم‌هایی که روی چهره خود استفاده می‌کنند، آن زمان دیگر عزرائیل انسان را گریم می‌کند، یعنی همه می‌فهمند که او مردنی است. چهره‌اش بیانگر رفتن او است. ✨ثُمَّ اِزْدَادَ اَلْمَوْتُ فِيهِمْ وُلُوجاً مرگ آرام آرام در آنها نفوذ کرده و همۀ اندامشان را فرا می‌گیرد. ✨فَحِيلَ بَيْنَ أَحَدِهِمْ وَ بَيْنَ مَنْطِقِهِ اولین جایی که سستی بدن روی آن اثر می‌گذارد زبان است که آن را از سخن گفتن باز مى‌دارد. شخص در حال مرگ دیگر قادر به تکلم نیست. گویی دستش هم از کار افتاده و نمی‌تواند بنویسد یا اشاره کند. ✨وَ إِنَّهُ لَبَيْنَ أَهْلِهِ يَنْظُرُ بِبَصَرِهِ و او در ميان خانواده‌اش افتاده با چشم خود مى‌بيند. (امام این فرض را کامل می‌گیرند که شخص در بین اطرافیانش باشد) ✨وَ يَسْمَعُ بِأُذُنِهِ و با گوش مى‌شنود. ✨عَلَى صِحَّةٍ مِنْ عَقْلِهِ وَ بَقَاءٍ مِنْ لُبِّهِ يُفَكِّرُ فِيمَ أَفْنَى عُمُرَهُ و با عقل درست مى‌انديشد که عمرش را در پى چه كارهايى تباه كرده است. تمام عمر هشتاد یا صد ساله او همچون نوار سریع ظرف چند ثانیه در برابر چشم او می‌گذرد. ✨وَ فِيمَ أَذْهَبَ دَهْرَهُ و روزگارش را چگونه سپرى كرده است. ✨وَ يَتَذَكَّرُ أَمْوَالاً جَمَعَهَا به ياد ثروت‌هايى كه جمع كرده مى‌افتد. ✨أَغْمَضَ فِي مَطَالِبِهَا همان ثروت‌هايى كه در جمع آورى آنها چشم بر هم گذاشته است. به او گفتند این پول‌ها حق تو نیست، گفت قاضی حکم کرده است. او خودش می‌دانست که قاضی اشتباه کرده و حقش این نیست، مشکوک بوده ولی گرفته و جمع‌آوری کرده است. دیگر درآن پُست نیست، ولی بعد از مدت زیادی دارند به حسابش واریز می‌کنند. باید می‌رفت و می‌گفت من دیگر این منصب را ندارم و این حق من نیست، این رده را باید حذف کنید... خیر هنوز دارد استفاده می‌کند. أَغْمَضَ: چشم پوشاند مطالب: اسم مکان یعنی جایی که پول را دریافت می‌کرد ✨وَ أَخَذَهَا مِنْ مُصَرَّحَاتِهَا وَ مُشْتَبِهَاتِهَا اموالی‌‌که آدم بدست می‌آورد گاهی اوقات روشن است، یعنی کاملاً معلوم است که از کدام مجرا می‌آید، یعنی مشخص است این مقدار کار کرده یا این وسیله را ساخته است. اما گاهی نا مشخص و شبهه‌ناک است؛ یک قیمتی می‌گوید ببیند واکنش طرف مقابل چیست، اگر سخت نگرفت قیمت را بالا می‌برد. همین‌قدر که می‌بینند کسانی حاضرند راحت پول بدهند، آنها هم راحت پول می‌گیرند. ✨قَدْ لَزِمَتْهُ تَبِعَاتُ جَمْعِهَا ولی او می‌بیند که الآن باید پاسخگو باشد، بابت آن چیزهایی که جمع‌آوری کرده است. 👈 دوباره تأکید می‌شود ذهنتان سراغ سرمایه‌داران نرود! قضیه کمّی نیست، بلکه کیفی است. آنقدر سرمایه‌دار هست که زودتر از فقرا به بهشت می‌روند که خدا می‌داند؛ چون حواسشان جمع و عملکردشان عالی است. و آنقدر فقیر آسمان جُل هست که مورد بازخواست قرار می‌گیرند! چه کسی گفت این لنگه کفش پاره را برداری؟ رفتی جلسه کفش‌های کهنه خود را گذاشتی و چشمت را بستی و کفش نو دیگران را پوشیدی و آمدی! حالا بایست و جواب بده! آن سرمایه‌دار که از این دزدی‌ها نمی‌کند. بنابراین ذهنمان مغشوش نشود که فکر کنیم بقیه را می‌گویند و ربطی به من ندارد. 👈 بهتر است به فکر خودمان باشیم. آقایی این سخنان را می‌گوید که وقتی غنائم جنگی را می‌آوردند و بیت‌المال پر از طلا و جواهر و اشیاء قیمتی و سنگ‌های گران‌قیمت و... می‌شد، همه را که توزیع می‌کردند، آخر کار جارو می‌زدند که ریزه‌های آن هم باقی نماند و آن وقت دو رکعت نماز شکر می‌خواندند. بارها امیرالمؤمنین این کار را می‌کردند بااینکه ایشان مالک حقیقیِ مال و جان مردم بودند. آن وقت آقای مدیر مدرسه می‌گوید مداد و پاک‌کن‌های بچه‌ها را به فلان کس بدهیم یا پولهای اضافه آمده از هزینه اردو را خرج مدرسه کنیم یا به بابای مدرسه بدهیم! اگر یکی راضی نبود چه؟! اینجا بایدگفت کار خیر نکنید چون‌ همیشه درکار خیر گیر می‌کنیم. برای گناه نکردن تا بشود حواسمان را جمع می‌کنیم،‌ اما کارِ خیر را راحت انجام می‌دهیم. بعضی از این مؤسسات خیریه هستند که به کارمندان خودشان ظلم می‌کنند، یعنی حقوق آنها را نمی‌دهند برای اینکه بروند برای یک دختر جهیزیه بگیرند، یا برای یک بیماری دارو بگیرند! آقا جان حق این را می‌گیری تا به دیگری بدهی؟! / خ۱۰۹ / بخش ۶ 🌴🌴🌴
شیطان کاری به انسان معصیت‌کار ندارد چون او ترمز بریده و پیش می‌رود، اما وقتی کسی می‌خواهد کار کند قدم به قدم شیطان به سراغش می‌آید. ✨وَ أَشْرَفَ عَلَى فِرَاقِهَا می‌بیند تبعات آن اموال او را گرفته و باید بگذارد و برود. ورثه هم از آن اموال استفاده می‌کنند و نمی‌دانند از کجا آمده است، البته برای آنان حلال است، چون نمی‌دانند. بسا آنها با این اموال کار خیر هم بکنند که ثوابش برای اینها ثبت می‌شود، اما تبعاتش (گناهش) را برای او می‌نویسند. ✨تَبْقَى لِمَنْ وَرَاءَهُ يَنْعَمُونَ فِيهَا و براى وارثان باقى مانده است و روزگار خود را می‌گذرانند. ✨وَ يَتَمَتَّعُونَ بِهَا تا از آن بهرمند گردند. در آن خانه‌ای که با هزار مسئله تهیه کرد، خمس آن را نداد و... فَيَكُونُ اَلْمَهْنَأُ لِغَيْرِهِ وَ اَلْعِبْءُ عَلَى ظَهْرِهِ راحتى و خوشى آن براى ديگرى و بار و گناه و سختی‌اش بر دوش اوست. دیگران بهره می‌برند و او باید جواب بدهد. ✨وَ اَلْمَرْءُ قَدْ غَلِقَتْ رُهُونُهُ بِهَا و او در گرو اين اموال است. یعنی خودش و بهشتش و سعادتش را در گرو آن اموال گذاشته است. می‌گویند اول باید تکلیف این اموالت روشن شود تا تو را بفرستیم بروی! آیا کسی هست که در آخرت از حق خودش بگذرد؟ در دنیا ممکن است میلیارد میلیارد را به آدم ببخشند، اما همان کسانی که در دنیا اینقدر بخشنده‌اند در آخرت سرِ سوزنی نمی‌بخشند، آنجا دیگر سرای بخشش نیست. (یَوْمَ یَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِیهِ وَ أُمِّهِ وَ أَبِیهِ وَ صاحِبَتِهِ وَ بَنِیهِ.) می‌گوید تو که بهشت می‌روی، من یک ارزن بدهکارم ببخش تا من هم بیایم بهشت. آنجا اینگونه نیست که فضیلتی برایشان باشد. بحث شفاعت جُداست. 👈البته تمام این هشدارها و جملات ترس‌آور راهش این است که انسان اقدام کند، و اقدام هم نمی‌کنیم مگر با برنامه‌ریزی! اگر کسی گفت من می‌خواهم یک ساعت بخوابم نه بیشتر، فوراً از او سوال می‌کنیم ساعت را تنظیم کرده‌ای؟ اگر گفت بله،‌ پس می‌فهمیم راست می‌گوید، اگر گفت نه بیدار می‌شوم، معلوم می‌شود برایش مهم نیست. بنابراین اگر ما نیز برای اموال‌ و بدهی‌های شرعی‌‌مان برنامه ریزی کنیم و طبق برنامه هر هفته به بخشی از آن بپردازیم، می‌شود؛ ولی بدون برنامه به آن نمی‌پردازیم؛ چون گرفتار (سوف سوف) می‌شویم. آن وقتی بیدار می‌شویم که جناب عزرائیل بالای سَرِمان ایستاده است؛ دیگر آن زمان زبان‌مان هم کار نمی‌کند که وصیت کنیم. می‌داند که به بقال سرِ محل این مقدار بدهکار است، گفته می‌آورم و یادش رفته است؛ الآن می‌خواهد بگوید پسرم، دخترم این مقدار به آن شخص بدهکارم بروید بدهید، زبانش کار نمی‌کند که بگوید. ✨فَهُوَ يَعَضُّ يَدَهُ نَدَامَةً عَلَى مَا أَصْحَرَ لَهُ عِنْدَ اَلْمَوْتِ مِنْ أَمْرِهِ او انگشت ندامت به دندان می‌گیرد بر آنچه را برای او هنگام مرگ آشکار شده است. می‌خواهد بگوید من ۶تا از نمازهایم را نخواندم و ۴تا از روزه‌هایم را نگرفتم و... (حالا ما به کمترین‌هایش اشاره می‌کنیم) یکی از آقایان که فوت شده بود وقتی بر سر میزش رفته بودند می‌بینند یک برگه در کشوی میزش گذاشته است که روی آن نوشته همسرم، فرزندانم من خداحافظی می‌کنم فقط بدانید این مقدار به فلان شخص بدهکارم. 👈اولین اقدامی که ما می‌توانیم بکنیم این است که بدهی‌هایمان را روی کاغذ بیاوریم و به چند نفر بدهیم( چندنفر را درجریان کارِمان بگذاریم) 👈دومین اقدام هم اینکه به تدریج خودمان انجامش دهیم و بر عهده دیگران نگذاریم. ✨وَ يَزْهَدُ فِيمَا كَانَ يَرْغَبُ فِيهِ أَيَّامَ عُمُرِهِ بی‌رغبت می‌شود به آن چیزهایی که در مدت عمر به آنها رغبت داشت. آن موقع دیگر دلبستگی‌اش به دنیا از بین می‌رود. همان چیزهایی که به آنها خیلی علاقمند بود، الآن دیگر مورد علاقه‌اش نیست. الآن یک نگاهی که به اطراف و دارایی‌هایش می‌کند، می‌بیند این ماشین را دیگر مثل قبل دوست ندارد، اصلاً کاش نبود راحت‌تر جان می‌دادم. کاش آن گردن‌بند نبود! کاش آن سند مالکیت نبود! دیگر مهم نیست، چون نمی‌تواند چیزی را با خودش ببرد. اگر هم ببرد نمی‌تواند کاری برایش بکند. او که می‌گفت یک روزی این دارایی به دردم می‌خورد، می‌خواهم با آن کاری کنم، حالا می‌بیند آن روز رسیده و اینها به دردش نمی‌خورد. ✨وَ يَتَمَنَّى أَنَّ اَلَّذِي كَانَ يَغْبِطُهُ بِهَا وَ يَحْسُدُهُ عَلَيْهَا قَدْ حَازَهَا دُونَهُ (چه جمله عجیبی!) آن کسی که سکرات مرگ او را گرفته آرزو می‌کند، ای کاش این دنیایی که غبطه‌اش را می‌خورد که من هم مثل فلانی این پُست و مال و وسیله یا کتاب را داشته باشم، به دیگری رسیده بود و به من هیچ نرسیده بود. / خ۱۰۹ / بخش ۶ 🌴🌴🌴
شخص عالم بود و وقتی به خانه دوستش می‌رفت، آرزو می‌کرد که یک دوره از این کتاب را داشته باشد، و بسا حسادت هم می‌ورزید(چنانچه مشکل اخلاقی داشت) اگر هم خوب بود که غبطه می‌خورد. همان چیزهایی که یک روز غبطه‌اش را می‌خورد و بر سر آن حسادت می‌ورزید و به سختی آنها را بدست آورده بود، الآن تمنّا می‌کرد که ای کاش شخص دیگری آن را بدست آورده بود و به دست من نرسیده بود که الآن بارم سبک‌تر و مشکلم کمتر بود. یک نمونه خوبش وقتی است که مثلاً از حج بازگشته و حجاج منتظر بارها و چمدانها هستند و ساعتها معطلی دارند تا وسایلشان در گمرک بازبینی شود، اما اگر یک ساک کوچک باشد که این دردسرها را ندارد. آن زمان هم همینطور است، انسان‌های سبک‌بار کسانی هستند که مالشان را پیش فرستاده‌اند، یعنی برایش حساب باز کرده‌اند. بعضی افراد در اواخر عمر مالشان را تقسیم‌ می‌کنند و آن ثلث مالی را که هم می‌گذارند محکم می‌بندند و برای زندگی‌شان به یک مؤونه سبکی اکتفا می‌کنند و همیشه آماده رفتن هستند. اما بعضی تا آخرین لحظه نمی‌توانند از اموالشان جدا بشوند. پناه می‌بریم به خدا. ✨فَلَمْ يَزَلِ اَلْمَوْتُ يُبَالِغُ فِي جَسَدِهِ حَتَّى خَالَطَ لِسَانُهُ سَمْعَهُ تا در این فکرها هست، مرگ هم کار خودش را می‌کند، یعنی در بدن او پیشروی می‌کند. دسته دسته سلول‌ها و دستگاه‌های بدن را از کار می‌اندازد تا جایی که زبانش از کار افتاده بود، حالا گوشش هم از کار میفتد. خیلی بد می‌شود، تا آن موقع اطرافیان تا چیزی می‌گفتند می‌شنید نمی‌توانست جوابشان را بدهد. برای او اظهار ناراحتی می‌کردند یا در حقش دعا می‌کردند. حال دیگر هیچکدام را نمی‌شنود. دیگر متوجه نمی‌شود که دارند به نفع او حرف می‌زنند یا به زیانش سخن می‌گویند. یکی می‌گوید برویم برایش پزشک بیاوریم، یا دیگر رهایش کنیم تمام است. خوشبین باشد، بدبین باشد؟! نکند همدستی می‌کنند تا او را زودتر به دیار عدم بفرستند؟ نکند این به آن گفت بیا زودتر راحتش کنیم ؟! چه می‌فهمد؟ همه این احتمالات می‌رود. ✨فَصَارَ بَيْنَ أَهْلِهِ لاَ يَنْطِقُ بِلِسَانِهِ وَ لاَ يَسْمَعُ بِسَمْعِهِ پس در ميان خانواده‌اش افتاده نه مى‌تواند با زبان سخن بگويد، وصیت کند، خواهش کند، و نه می‌تواند چیزی بشنود. ✨يُرَدِّدُ طَرْفَهُ بِالنَّظَرِ فِي وُجُوهِهِمْ پيوسته به صورت آنان نگاه مى‌كند، با نگاهش التماس می‌کند که یک کاری برای من انجام بدهید. آنها فکر می‌کنند که باید یک دکتر جدید بیاورند، درحالی‌که او خودش می‌داند که دیگر برنمی‌گردد. می‌خواهد بگوید پاهای مرا به سمت قبله بکشانید، برایم دعایی بخوانید، سوره قرآنی تلاوت کنید، صلواتی بفرستید، تلقین بخوانید، یک لااله‌الا‌الله در دهانم بگذارید؛ اما نمی‌تواند بگوید. اطرافیان فکر می‌کند نیاز او جرعه‌ای آب است یا گرسنه است، یا سرد و گرمش است و... ✨يَرَى حَرَكَاتِ أَلْسِنَتِهِمْ و حركات زبانشان را می‌بیند. ✨وَ لاَ يَسْمَعُ رَجْعَ كَلاَمِهِمْ اما بازتاب کلام آنان را نمى‌شنود. ✨ثُمَّ اِزْدَادَ اَلْمَوْتُ اِلْتِيَاطاً بِهِ فَقُبِضَ بَصَرُهُ كَمَا قُبِضَ سَمْعُهُ بعد مرگ به پیشرَوی خودش ادامه می‌دهد و تمام وجودش را فرا می‌گیرد تا دیگر چشمش نیز مانند گوشش از کار میفتد و بسته می‌شود. ✨وَ خَرَجَتِ اَلرُّوحُ مِنْ جَسَدِهِ و روح از بدن او خارج مى‌شود. دیگر اطرافیان متوجه می‌شوند که او از دنیا رفت. ✨فَصَارَ جِيفَةً بَيْنَ أَهْلِهِ و چون مردارى در بين خانواده خويش بر زمين مى‌ماند. همو که تا لحظه‌ای قبل حاضر بودند جانشان را فدای او کنند، دورش می‌گشتند، با یک جیغ کشیدن از اتاق بیرون می‌روند. ✨قَدْ أَوْحَشُوا مِنْ جَانِبِهِ از نشستن در كنار او وحشت دارند. همه از او فاصله می‌گیرند. تا فهمیدند مرده همه دو متر عقب می‌روند. ✨وَ تَبَاعَدُوا مِنْ قُرْبِهِ و از او دور مى‌شوند. هیچ‌کس حاضر نیست با او بماند. ✨لاَ يُسْعِدُ بَاكِياً به فرض هم خیلی دوستش داشته باشند و برایش سوگواری کنند، اما آیا می‌تواند به کمک آنها به حال خودش بگرید. یک زمانی قرار بود نیمه شب‌ها برخیزد و به حال خودش اشک بریزد اما حالا دیگر وقتش گذشته است. ✨وَ لاَ يُجِيبُ دَاعِياً اطرافیانش صدایش می‌زنند(بابا جان! مادرجان!) جواب نمی‌دهد. روحش درک می‌کند و صدای آنها را می‌شنود اما دیگر نمی‌تواند پاسخی بدهد. ✨ثُمَّ حَمَلُوهُ إِلَى مَخَطٍّ فِي اَلْأَرْضِ سپس او را به سوى منزلگاهش در درون زمين مى‌برند. عجیب است که این آمبولانس‌های حمل اموات هم با چه سرعتی می‌روند و خیابان‌ها هم آن موقع خلوت است. / خ۱۰۹ / بخش ۶ 🌴🌴🌴
این جمله امام خیلی تکان‌دهنده است👇 ✨فَأَسْلَمُوهُ فِيهِ إِلَى عَمَلِهِ و او را به دست عملش مى‌سپارند. به قبری که قبلاً آماده کرده بود، با شرایط عالی، نمی‌سپارند! عملش دست باز می‌کند و او را می‌گیرد. ✨ وَ اِنْقَطَعُوا عَنْ زَوْرَتِهِ و براى هميشه از ديدارش چشم مى‌پوشند. می‌دانند که دیگر او را نخواهند دید، نهایتاً لحظه دفن، کفن را کنار زده و برای آخرین بار چهره او را می‌بینند و دیگر تمام می‌شود. 👈 نکته پایانی این جلسه: البته امیرالمؤمنین فرمودند وصفش هم خیلی مشکل است (فَغَيْرُ مَوْصُوفٍ مَا نَزَلَ بِهِمْ)، یعنی ما طاقت نداشتیم که ایشان دقیق‌تر بیان بفرمایند و دلیل بر این نیست که گوینده قادر به بیان آن نباشد. مگر همّام نبود، که این حرفها را هم نزده جان داد. بنابراین خیلی سنگین و سخت بوده و قضیه جدی است. این راهی است که نمی‌توان از آن گریخت! حتی آن کسی هم که بیهوش است این حالات را درک می‌کند، بحث جسم نیست، این حالات برای روح است؛ این داروها روی جسم اثر می‌گذارد. در زندگی پس از زندگی بارها گفته‌اند که افراد در حال کما هم این مسائل را تجربه کرده‌اند. منتها یک چیز مهم است و آن عالی‌ترین و مهم‌ترین چیز است و آن اینکه ما ان‌شاء‌الله می‌توانیم در همین سختی‌ها و دشواری‌ها به امداد امیرالمؤمنین علیه‌السلام امیدوار باشیم. اما چگونه؟! حدیثی است که امیرالمؤمنین سخنانی را برای حارث همدانی بیان فرمودند و این حدیث را شیعه و سنی در کتب مختلف آورده‌اند(این مطلب نزدیک به تواتر است) امام فرمودند: ای حارث! هرکس از دنیا برود، چه مؤمن و چه منافق مرا خواهد دید، که بعداً آن جملات امیرالمؤمنین را به صورت چند بیت شعر درآوردند: یا حَارِهَمْدَانَ مَنْ یمُتْ یرَنِی مِنْ مُؤْمِنٍ أَوْ مُنَافِقٍ قَبَلاَ یعْرِفُنِی طَرْفُهُ وَ أَعْرِفُهُ بِنَعْتِهِ وَ اسْمِهِ وَ مَا فَعَلَا... ای حارث همدانی کسی که بمیرد چه مؤمن باشد، چه منافق، رو در رو مرا می‌بیند. او وقتی مرا ببیند می‌شناسد، من هم او را خوب می‌شناسم، هم مشخصاتش را می‌دانم که کیست؟ فرزند چه کسی است؟ اهل کجا بوده؟ نامش چیست؟ و هم اعمالش را می‌دانم. پس اولاً یک باز شد برای این‌که ما یک فکری برای حالات خودمان در زمان مرگ داشته باشیم و این از انحصاری مکتب شیعه است. کجا هستند پولورالیست‌ها که فکر کنند این مکتب و آن مکتب فرق نمی‌کند؟ آن کثرت‌گراهایی که می‌گویند مسجد و کلیسا فرقی ندارد! 👈 نه مسجد و نه کلیسا، بلکه حرم امیرالمؤمنین علیه‌السلام! باید دست به دامان ایشان بشویم. اگر در طول عمر ارتباطمان خوب باشد، آقا را که می‌بینیم می‌خندیم و آن‌حضرت هم بر چهره ما می‌خندند. مثلاً فرض کنید به یک شهر غریب و در یک جمعی که نمی‌شناسیم وارد شویم، در آنجا اگر دوستی را ببینیم که ارتباط خوبی با او داشته‌ایم، چقدر خوشحال می‌شویم، و بالعکس اگر کسی را که ارتباط خوبی با او نداشته‌ایم ببینیم، ناراحت می‌شویم و با خود می‌گوییم او اینجا چه می‌کند. مؤمن و منافق فرقشان این است که وقتی مؤمن جمال دل‌آرای امیرالمؤمنین را می‌بیند، طرفین همدیگر را به نیکی و خوبی می‌شناسند. این آشنایی فقط درباره مؤمنی که همه کارهایش درست است صدق نمی‌کند، بلکه آن دسته از مؤمنینی هم که امیدشان به امیرالمؤمنین را توانسته‌اند حفظ کنند، ایشان را خواهند شناخت. اگر همه چیز از دست رفت این امید را باید حفظ کرد! این ولایت را باید حفظ کرد و نباید گذاشت آلوده شود. / خ۱۰۹ / بخش ۶ 🌴🌴🌴
بعد از بررسی فراز اول از خطبه ۱۱۰، به فراز دوم می‌رسیم که امام علیه‌السلام ابتدا توصیه‌های ارزشمندی در مورد ذکر خدا و تقوا داشته و سپس مردم را به توجه بیشتر به قرآن و بهره‌مندی فراتر از آن سفارش می‌کنند، و سپس به ارزش عَمَل بعد از علم اشاره می‌فرمایند: ✨أَفِيضُوا فِي ذِكْرِ اَللَّهِ فَإِنَّهُ أَحْسَنُ اَلذِّكْرِ غرق در ذکر خدا شوید، یعنی به هیچ چیز جز ذکر خدا نیاندیشید و فکر نکنید؛ به دلیل اینکه بهترین اندیشه و برترین ذکر و ناب‌ترین موضوع برای اینکه به آن پرداخته شود، ذکر خداست. (أَفِيضُوا) از ریشه فَیض یا فَیَضان بمعنای زمانی است که آب در یک رودخانه یا حوض یا جایی دیگر لبریز و پُر شود؛ بنابراین (فیض) حکایت از فراوانی دارد. وقتی آن را به باب افعال می‌برد و می‌فرماید: أَفِيضُوا فِي، معنای مناسب این است که گفته شود غرق شوید، چون اگر آب زیاد باشد، موقع آب‌تَنی امکان غرق شدن هست. ⏺ توضیح بیشتر: اگر امروز به ویژه این توصیه را برای افرادی بیان کنیم، پیشِ خود خواهند گفت پس آن همه افکاری که شبانه‌روز ما را احاطه کرده و و برخی از آن مسائل مهم هم هست و ما را رها نمی‌کند و به سمت خود می‌کشاند را چه کنیم؟! آیا می‌شود فکرها را کنار بگذاریم و به آنها اعتنا نکنیم؟ مواردی هست که ما نسبت به آن مسئولیت داریم و نمی‌شود به آن نیاندیشیم! پس واقعاً چه باید کرد؟! واقعیت این است که ما به جای غرق بودن در ذکر خدا، غرق در فکرهستیم! چه کنیم؟ شکی در توصیه حضرت علی نیست و وقتی امام اینگونه ما را به سمت فکر می‌خوانند، بمعنای فرونهادن مسئولیت‌ها و فکرهای ارزشمند یا ضروری دیگر نیست؛ پس چگونه بین افاضه در ذکر و مشغولیات فکر جمع کنیم؟! البته بخش قابل توجهی از افکار ما ارزش چندانی نداشته و شیطانی بوده، اما ما را کرده است. آیا می‌شود کسی را یافت که ساعاتی یا دقائقی فارغ از فکر باشد، اصلاً لافِکری ممکن است ناشی از یک مشکل روانی باشد. ⬅️ اما راه حل: ۱. به نظر می‌رسد راهش این است که ما در برابر هر فکری بگذاریم. البته اذکار فراوانند؛ لاکن اذکاری که با ما مرتبط بوده و می‌توان ذکرها را به آن متصل نمود و در نتیجه از فشار فکر کاست و به ذکر پرداخت را باید کرد، کار سختی هم نیست. کافی است کمی بیاندیشیم یا در منابع دینی جستجو کنیم. به عنوان مثال ما هزار نام از نامهای الهی را دعای داریم. بلاتشبیه تصور کنید یک مغازه عطاری دارید و هزار قلم دارو در آنجا موجود است، یک عطار باید بداند که کاربرد هریک از این داروها چیست. در قدیم عطارها خودشان نیمه طبیب بودند و می‌دانستند هر گیاهی برای درمان چه مرضی مفید است. ما نیز برای درمان دردهای معنوی‌مان نباید به این دعاها اکتفا کنیم! بلکه باید در مقابل هرکدام از آن نامها بنویسیم که چه کاری از آن برمی‌آید، و در کجا مفید فایده است. تا کم‌کم یاد بکیریم در هریک از افکاری که به سراغ ما می‌آید، یا مسائل و مشکلاتی که با آنها مواجه می‌شویم، کدام نام را باید صدا بزنیم. البته برخی از آنها را در روایات فرموده‌اند که درجای خود ارزشمند است، ولی نباید منتظر باشیم که یکایک آنها را توضیح داده باشند. با همان اطلاعات دینی که داریم می‌شود حدس زد. اگر کسی خواست دستوری برای ذکر بدهد یا شماره و عدد و ترتیبی را بگوید، اینها بحثهای دیگری‌ است. اما گفتن مثلاً دیگر دستور خاصی که نمی‌خواهد. ۲. راه دیگر این است که همین اذکار معمولی که به طور روزمره به کار می‌بریم، هرکدامش را به یکی از آن فکرهایمان اختصاص دهیم. 👈فکرهای ما چه چیزهایی هستند؟ تعجب کردن، نگران چیزی بودن، تحت تأثیر شیطان واقع شدن، از چیزی ترسیدن، خواهان فزونی در امری یا توفیق الهی، یا برطرف شدن مشکلی، یا حفظ چیزی در حالی که توانایی آن را نداریم و ... 🔎 یکبار اسکن کنیم ببینیم انواع و اقسام فکرهای ما چه هستند. مثلاً از صبح تا ظهر ببینید به چه چیزهایی می‌اندیشید. خیلی خوب است که گاهی آرام صفحه افکار خود را مرور کنیم . بعضی از افکار همراه با حرکاتی است که انجام داده‌ایم، و برخی در حال نشستن هم با ماست. بعضی لحظه‌ای و گذرا و برخی احاطه کننده است و ... / خ۱۱۰ / بخش ۲ 🌴🌴🌴
برای نمونه ما برخی از نامهای الهی را آورده‌ایم که می‌شود مقابل هریک فکری را بگذاریم: ۱▫️الله اکبر ۲▫️الحمدلله ۳▫️سبحان‌الله ۴▫️لااله‌الا‌الله 🌟 تسبیحات اربعه که افضل اذکار است. ۵▫️استغفرالله گاهی یک سوء ظن به سراغ می می‌آید باید گفت استغفرالله. این اذکار سبب می‌شود که فکر ما حذف نشود، بلکه آن را به کسی بسپاریم. این مهم است، چون اگر گاهی یک فکر را حذف کنیم، مسئولیت‌مان را حذف کرده‌ایم و صورت مسأله را پاک نمودیم. امروزه در برخی از مکاتب شرقی توصیه‌هایی می‌شود که چهارزانو بنشینیم و نفس خود را حبس کنیم و روی دم و بازدم تمرکز کنیم تا مشکلات برطرف شود، این پاک کردن صورت مسأله است. مسائل زندگی را که نمی‌شود پاک کرد! بعضی از این افکار خیلی مهم است! مثلاً کسی که نگران فرزندش یا مالش یا آبرویش است یا وقتی تحت تأثیر شیطان قرار گرفته که به همین راحتی نمی‌شود کنار گذاشت، او ما را رها نمی‌کند. الذّی یُوَسوِسُ فی صُدور الناس (با این چه کنیم؟) اینگونه نیست که ما افکار شیطانی را رها کنیم و آن هم ذهن ما را ترک کند! لذا باید در کنار هریک از این یک گذاشت و آموخت که کم‌کم هرجا این ذکر را به کار ببریم، برای آن فکر ما شده است. یعنی ما در حقیقت تکلیف این فکر را معلوم کردیم؛ یا به خدا سپردیم، یا کنار گذاشته‌ایم و ... ۶▫️أستعین‌ُبالله ۷▫️أستجیرُبالله ۸▫️أعوذُبالله یا مَعاذالله ۹▫️أستخیرُالله (چقدر توصیه شده که وقتی دودل هستید و نمی‌دانید چکار کنید، استخاره کنید و بگویید أستخیرُالله) ۱۰▫️ألعَیاذُبالله ۱۱▫️ما شاءَ الله (از چشم زخم می‌ترسیم، از مشکلاتی که ممکن از از دیگران به ما برسد نگرانیم) ۱۲▫️لاحولَ وَلا قوّة الّا بِاللّه ( می‌ترسیم کم بیاوریم) ۱۳▫️ان شاءَالله ۱۴▫️تَوَکّلتُ عَلَی الله ( وقتی مشکلات به شماره میفتند و احساس نگرانی می‌کنی بگو توکل برخدا) ۱۵▫️فی أمانِ‌الله ( فرزندتان از منزل بیرون می‌رود با این ذکر بدرقه‌اش کنید) وقتی او را به خدا سپردی دیگر جای نگرانی نیست. تمام اینها اذکار مفصل دارد یا سوره‌های قرآن دارد یا دعاهای مفصل، اما برای امور فوریِ ما همین اذکار خوبند. ۱۶▫️فَاللهُ خیرٌحافظاً (حضرت یعقوب به ما یاد داده‌اند/ برای حفظ شدن از بلایا، برای حفظ آبرو و...) ۱۷▫️اعتصمتُ بالله ( خودم را در عصمت و پناه الهی قرار می‌دهم/ موارد خیلی حساس) ۱۸▫️افوّضُ امری الی‌الله ( سرآمد همه ذکرها) انّ الله بصیر بالعباد (خدایا همه امورم را به دست تو دادم که بینایی بر بندگان) ۱۹▫️أتوبُ الی‌الله ( یک حسد از گوشه ذهن ما عبور کرد) ۲۰▫️أسئل‌اللهَ مِن فَضله ( حس می‌کنیم کم داریم، عقب افتادیم، بیشتر می‌خواهیم) ۲۱▫️أخافُ‌الله ۲۲▫️أرجوالله ۲۳▫️حَسبیَ‌الله و اذکار دیگری که می‌توان آنها را هم به این لیست افزود، ولی مهم این است که کاربرد هرکدام را در مقابل یک فکر بدانیم و بگوییم. اینگونه مصداق کسی می‌شویم که غرق در ذکر خداست. به جای اینکه غرق در فکر باشیم، غرق در ذکر می‌شویم، و کسی که غرق در ذکر خدا شد، آنقدر لذت می‌برد که با تمام وجود می‌فهمد که این است. / خ۱۱۰ / بخش۲ 🌴🌴🌴
خطبه ۱۱۱ را آغاز کردیم که سراسر به مذمت دنیا می‌پردازد. امام علیه‌السلام در این خطبه بعد از آنکه ابتداءً پاره‌ای از زیبایی‌ها، جاذبه‌ها و دوست داشتنی‌های دنیا را برمی‌شمارند، شروع به بازگو نمودن و برشمردن ضعف‌ها، نقائص و نقاط منفی و مکروه دنیا می‌کنند، و در این زمینه دادِ سخن می‌دهند و تا آخر خطبه همین موضوع دنبال می‌شود. بعد از بیان جاذبه‌های دنیا که گفته شد، امام علیه‌السلام ده مورد از را برمی‌شمارند. پیش از بیانِ آن ده مورد، متذکر می‌شویم که اگر امیرالمؤمنین اینقدر از بدیِ دنیا می‌گویند و عیوب آن را به رخ می‌کشند برای آن است که دوستان، ارادتمندان و شیعیان آن حضرت فریب دنیا را نخورند؛ چون دنیا فوق‌العاده فریبنده و در همه سطوح دارای جاذبه‌ است؛ حتی در سطوح بسیار بالا یعنی کسانی که تصور می‌کنند به اوج مراحل عرفانی رسیده‌اند همان‌ها هم فریب دنیا را می‌خورند. هیچ کس از ابتدا تا انتهای عمرش لحظه‌ای نمی‌تواند از فریب دنیا در امان باشد. اصلاً بالاترین و بزرگ‌ترین ابزاری که برای فریب دادنِ ما در اختیار ابلیس می‌باشد، است، که پیامبر اکرم فرمودند: حُبُّ اَلدُّنْیا رَأْسُ كُلِّ خَطِیَةٍ وَ مِفْتَاحُ كُلِّ سَیِّئَةٍ وَ سَبَبُ إِحْبَاطِ كُلِّ حَسَنَةٍ. (ارشادالقلوب، ج۱، ص۳۱) بنابراین هرقدر در این مورد توجه داشته باشیم و ظرافت‌های مربوط به برخورد دنیا را یاد بگیریم، لازم و مناسب است. می‌فرماید: ✨لاَ تَدُومُ حَبْرَتُهَا امام نمی‌فرمایند دنیا خوشی ندارد و سراسر رنج است، بلکه می‌فرماید خوشی‌های دنیا دوام ندارد. حَبْرَة: خوشی و شادکامی و نوش‌های دنیا منظور امام علیه‌السلام این است که مراقب باشید چنانچه در خوشی دنیا قرار گرفتید، تصور نکنید همیشه اینگونه است. ✨ وَ لاَ تُؤْمَنُ فَجْعَتُهَا هیچ‌کس از فجایع دنیا در امان نیست. فَجْعَة: مصیبت دردآور ✨غَرَّارَةٌ ضَرَّارَةٌ بسیار فریبنده و آسیب رسان است. یعنی گاهی اوقات دنیا هرچه شخص دارد از او می‌گیرد؛ از سلامتی گرفته تا مال و چیزهای دیگر. ✨حَائِلَةٌ زَائِلَةٌ دگرگون شونده و ناپايدار است. حَائِل از ریشه حِوَل بمعنای دگرگونی است. یعنی دنیا تحول دارد و به یک منوال نیست. ✨نَافِدَةٌ بَائِدَةٌ دنیا فناپذیر و مرگبار است. نَافِدَةٌ از ریشه نَفد بمعنای از بین رفتن و نابود شدن. بَائِدَةٌ از ریشه بَیداء بمعنای بیابان خشک و خالی که اگر در آن گرفتار شوند با مرگ مواجه می‌شوند. ✨أَكَّالَةٌ غَوَّالَةٌ بسیار پُرخور است، یعنی فرساینده است و خوردگی دارد.(خوردگی یکی از مباحث مکانیک است) منظور این است که دنیا امتیازات انسان را می‌خورد. همچنین غَوَّال است، یعنی غَیلان دارد و انسان را غافلگیر می‌کند. 💥این ده مورد از مسائل و مصائب دنیا بود که امام اشاره فرمودند. در ادامه می‌فرمایند گاهی دنیا به بعضی رو می‌کند، اما باید به چگونگی این رو کردن توجه داشته باشید. ✨لاَ تَعْدُو إِذَا تَنَاهَتْ إِلَى أُمْنِيَّةِ أَهْلِ اَلرَّغْبَةِ فِيهَا وَ اَلرِّضَاءِ بِهَا دنیا فراتر نمی‌رود وقتی که به آرزوهای اهل رغبت برسد. یعنی وقتی نهایت آرزوهای دل وابستگان به خود را برآورده کند و کسانی که راضی و دلخوش به دنیا هستند به دلخواه‌شان برسند، و از آن بالاتر نباشد. 👈این عبارت (إِذَا تَنَاهَتْ إِلَى أُمْنِيَّةِ أَهْلِ اَلرَّغْبَةِ فِيهَا وَ اَلرِّضَاءِ بِهَا) یک جمله معترضه است. ✨أَنْ تَكُونَ كَمَا قَالَ اَللَّهُ تَعَالَى سُبْحَانَهُ وقتی این افراد به آرزوهای خود می‌رسند مصداق این آیه شریفه می‌شوند که فرموده است: ✨كَمَاءٍ أَنْزَلْنَاهُ مِنَ السَّمَاءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الْأَرْضِ فَأَصْبَحَ هَشِيمًا تَذْرُوهُ الرِّيَاحُ وَكَانَ اللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ مُقْتَدِرًا مثال قرآن این است که گاهی یک باران فراوانی می‌آید، و گیاهان روی زمین آن را جذب نموده و باعث رشد آنها می‌شود و انسان شاهد یک سرسبزی عجیبی است؛ ولی دیری نمی‌گذرد که با فرارسیدن فصل پاییز همه اینها خشک و خُرد می‌شود.(هَشِيم یعنی چیز خشکی که آن را خرد هم کرده باشند) برگهای خشکی که زیر دست و پا خرد می‌شود و باد آنها را می‌روبد. دنیا هم اینگونه است، یعنی گاهی اوقات به کسی روی می‌آورد و او پروبالی پیدا می‌کند. از این داستان‌ها زیاد است، شاید خود شما هم در عمر خودتان اینگونه افراد را دیده باشید و بشناسید که زندگی‌شان دقیقاً مصداق این آیه شریفه هستند. / خ۱۱۱ / بخش۲ 🌴🌴🌴