eitaa logo
❣کمال بندگی❣
1.7هزار دنبال‌کننده
14.1هزار عکس
6.3هزار ویدیو
38 فایل
اگــر یـکــ نــفـر را بـه او وصـل کــردی برای سپاهش تــــــو ســــــــردار یـــاری 💫یا صاحب الزمان💫 🌹کپی با ذکر صلوات آزاد است🌷🌼 @kamali220 🌹ارتباط با مدیر↖️↖️ ادمین تبادل↙️↙️ @Yare_mahdii313
مشاهده در ایتا
دانلود
🛑 آثار شگفت انگیز عبادت در ماه رجب! ✅از ثوبان غلام پیامبر(صلی الله علیه و آله) نقل شده که گفت: ما جمعی در خدمت پیامبر بجایی می رفتیم. ✨ عبورمان به گورستانی افتاد. حضرت اندکی در میان قبرها بایستاد و سپس به راه افتاد. 🌀 من عرض کردم توقف شما در قبرستان به چه خاطر بود؟ حضرت سخت گریه کرد و ما نیز محزون و گریه کردیم، 🌹سپس فرمود: ای ثوبان اینان در قبرهایشان معذّبند آنچنان که من ناله آنها را شنیدم و دلم به حالشان به رحم آمد و از خدا خواستم عذابشان را تخفیف دهد و خداوند اجابت فرمود. ✍ اگر اینها در ماه رجب روزه گرفته بودند، در قبرهایشان عذاب نمی شدند. 💠عرض کردم: یا رسول اللّه روزه و عبادت در ماه رجب از عذاب قبر ایمنی می دهد؟ 🌹 فرمود: آری سوگند به آنکه مرا به حق فرستاد هر مرد و زن مسلمانی که یک روز از رجب را روزه بدارد و یک شب آن را به عبادت برخیزد و جز رضای خدا نظری نداشته باشد 🔆عبادت هزار سال در نامه عملش ثبت گردد که روزهایش را روزه و شبهایش را به عبادت گذرانده باشد 📚منبع: بحارالانوار، ج 49، ص 39. @sulook
﷽ 💠 قرقگاهِ خداوند... 🔻اثر یک گناه در ماه رجب و شعبان، بسیار بیشتر از ماه‌های دیگر است.🔺 اثرِ یک دروغ‌ در ماه‌های حرام، بیشتر از سایر ماه‌هاست؛ چون وقتی انسان در سایر ماه‌ها یک عمل خلاف انجام می‌دهد، با امر الهی مخالفت کرده است، ولی در ماه حرام اضافه بر آن، حرمت خود ماه را نیز نگه نداشته است. 🎙. حضرت آیة‌الله حاج سید محمدمحسن حسینی طهرانی قدّس الله سرّه 🔉. ، مجلس ٢۵. ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
شبتون بخیر التماس دعای فرج 🌹💖🌟✨🌙💖🌹
┄┅─✵💝✵─┅┄ خدایا به توکل به اسم اعظمت می گشایيم دفتر امـــروزمان را ... باشد ڪه در پایان روز مُهر تایید بندگی زینت بخش دفترم باشد ... الهی به امید تو💚 💖🦋🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
من شاهکار خلقت      تو شاهکارترینی!           من احسن الخلایق                آقا تو بهترینی! ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🍃💐🕊☀️سلاااام✋ روزتون بخیر دوستان عزیز 🍃🌈☀️الهی شکوفه های شادی نصیبتون 🍃🌈☀️دلاتون سراسر شور و عشق و امید 🍃🌈☀️رنگ روزگارتون سبز و آبی و صورتی مثل طبیعت و آسمون ودریا و قلبهای عاشق. 🍃🌈☀️خود و عزیزاتون درپناه لطف خدا و حفاظت فرشته های خوبِ خدا 😍👌. ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
🌺✨🌺 ﷽ 🌺✨🌺 ✅ ملاک برتری انسانها در قرآن (2⃣) ✅💐 علم و معرفت 💐✨ بدون شک هر انسانی فطرتا خواهان این است که موجود با ارزش و پرافتخاری باشد، و به همین دلیل با تمام وجودش برای کسب ارزشها تلاش می‌کند. ولی شناخت معیار ارزش، با تفاوت فرهنگها کاملا متفاوت است، و گاه ارزشهای کاذب (مانند ثروت، مقام، نژاد و ...) جای ارزشهای راستین را می‌گیرد. 💐✨ اما از آنجا که این امور، همه اموری است متزلزل و مادی، یک آئین آسمانی همچون اسلام هرگز نمی‌تواند با آن موافقت کند، لذا خط بطلان روی همه آنها کشیده، و ارزش واقعی انسان را بگونه‌ای دیگر بیان می‌کند: 💐💫 يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قِيلَ لَكُمْ تَفَسَّحُوا فِي الْمَجَالِسِ فَافْسَحُوا يَفْسَحِ اللَّهُ لَكُمْ ۖ وَإِذَا قِيلَ انْشُزُوا فَانْشُزُوا يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ ۚ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ (آیه 11 سوره مجادله) ای کسانی که ایمان آورده‌اید! هنگامی که به شما گفته شود: «مجلس را وسعت بخشید (و به تازه‌واردها جا دهید)»، وسعت بخشید، خداوند (بهشت را) برای شما وسعت می‌بخشد؛ و هنگامی که گفته شود: «برخیزید»، برخیزید؛ اگر چنین کنید، خداوند کسانی را که ایمان آورده‌اند و کسانی را که علم به آنان داده شده درجات عظیمی می‌بخشد؛ و خداوند به آنچه انجام می‌دهید آگاه است! ✅💐 مرحوم طبرسى در كتاب احتجاج نقل مى‌كند كه در زمان امام هادى (ع) يكى از فقهاى شيعه كه در بحث با يك ناصبى منحرف، او را روشن كرده و حقّانيت خود را ثابت كرده بود، وارد مجلسى شد كه در آن مجلس، علويّون و بنى‌هاشم نيز حضور داشتند. امام هادى (ع) آن فقيه را در بهترين جاى مجلس نشاند. اين همه احترام، براى علويّون و بنى‌هاشم گران آمد، بزرگ آنان زبان به اعتراض گشود كه چرا چنين فردى را بر ما برترى دادى؟ امام فرمود: آيا به داورى قرآن راضى هستيد؟ گفتند: بله، حضرت اين آيه را تلاوت فرمود. ارزش اين شخص به خاطر بحث علمى و شكستى كه به آن ناصبى داد از هر شرف و نسبى بيشتر است. ✅💐 آرى، عالم مؤمن بر مؤمن عادى برترى دارد، چنانكه مؤمن بر غير مؤمن برترى دارد. قرآن در جاى ديگر مى‌فرمايد: «هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ».  ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
میخواهم پیاده شوم که عمو کمربند ایمنی اش را باز میکند،برمیگردم. :_شما نه،عمو :+شوخی میکنی؟ من نیام؟؟ این ماشین،ماشین مسیحه به اتومبیلی که جلوتر پارک شده اشاره میکند. :_عمو همه چیز رو براتون توضیح میدم... فقط باید بذارین اول خودم باهاش صحبت کنم... عمو،مستأصل مانده،لبخند گرمی میزنم و از ماشین پیاده میشوم. بازهم چند دقیقه ای تا قرارمان مانده... میبینمش،به نظر آدم خوش قولی است. پشت همان میز صبح نشسته،لباس هایش همان، لباس های صبح... فقط،چهره اش کمی خسته به نظر میرسد. چشمانش را بسته،دستش را جلوی دهانش گذاشته و خمیازه میکشد. چقدر در این حالت شبیه بچه هاست.. پشت میز مینشینم،چشمانش را باز میکند. با دیدنم متعجب میشود،اما اصلا خودش را نمیبازد. سلام میدهم همانطور خشک و جدی،جواب سلامم را میدهد. :+سلام،مثل اینکه کارم داشتین؟؟ :_صبح گفتین حرف هاتون ناقص موند... پوزخند میزند :+بله نذاشتین که کاملش کنم... سعی میکنم مثل او،آرام باشم،یا حداقل آرام به نظر برسم. :_ببینین،قبول دارم صحبت های صبح،اصلا دوستانه نبود،ولی حالا اومدم واضح در موردش حرف بزنیم. چیزی نمیگوید،فقط نگاهم میکند.. نگاهش نه گرمای خاصی دارد و نه احساسی... سرد و بیروح است... از نگاهش فرار میکنم و حرفم را ادامه میدهم :_من امروز،تو موقعیتی قرار گرفتم،که اصلا دوست ندارم راجع بهش حرف بزنم... ولی به پیشنهادتون فکر کردم... سرش را بالا و پایین میکند و با دست،به گارسون اشاره میکند :+صبح چیزی نخوردین...الان چی؟ :_اگه میشه یه فنجون چای خیر ی از قهوه های امروز ندیدم! رو به گارسون میکند :+دو تا چایی لطفا گارسون میرود. دوباره نگاهم میکند،سرم را پایین میاندازم. :+صبح،نشد ولی الان از اول براتون میگم...ببینید من رفتم پیش عمومسعود... تاکید می کنم که من اینطور نگفتم ولی عمومسعود جوری برداشت کرد که انگار من و شما از قبل با هم آشناییم... یعنی چطور بگم؟ نگاهم میکند،کلافه سرش را تکان میدهد :+شد دیگه :_چی شد دیگه؟ :+صحبتامون جوری پیش رفت که عمو فکر کرد من و شما خیلی وقته با هم.... دوستیم... :_یعنی چی؟؟ :+من نمیخواستم اینطور بشه،ولی به نفعمون شد... پوزخند میزنم، چرا مامان و بابای من باور ندارند که من،مثل خودشان نیستم... :_مطمئنم بابام خوشحال شده وقتی فکر کرده من دوست پسر دارم... این بار،پوزخند نمیزند،اما لبخند کم رنگی روی لبش مینشیند... خیلی کم رنگ... :+آره... واقعا خوشحال شد سرم را چپ و راست میکنم... ادامه می دهد :+نمیدونم چه اصرار مسخره ایه،در این مورد هم دردیم... مامان و بابای منم خیلی اذیت میکنن... اما من کلا اهل این جور مسخره بازیا و وقت گذرونیا نیستم...نه اینکه شبیه شما فکر کنم.. ولی از این کارم بدم میاد... تحقیری در کلامش،به چشم نمیآید... حرفش را ادامه میدهد :+برای همین وقتی اومدم خونه تون،اونجوری رفتار کردم که شک نکنن... :_فهمیدم :+و اما اصل پیشنهاد من... ببینید من و شما با هم ازدواج میکنیم،صوری .. با هم یه مدت تو یه خونه زندگی میکنیم،مثل دو تا همسایه... ولی هیچکس حقیقت رو نمیدونه.. بعد بابای شما،مجبور میشه با بابای من آشتی کنه ، یعنی شما مجبورش میکنین و پدربزرگ از شکایتش صرف نظر میکنه ... :_این همه اصرار شما برای این آشتی کنون،فقط از روی احساسات بشردوستانه است؟ :+معلومه که نه...مطمئنا منم به منافع خودم میرسم... :_چه منافعی؟؟ تیز نگاهم میکند،نکند حرف اشتباهی زده ام؟ :_ببخشید.... فکر کردم باید بدونم :+مشکلی نیست،من از وابستگی متنفرم... از همون بچگی هم مستقل بودم.وقتی که دبیرستانی بودم، تو کارخونه بابام حسابداری میکردم.یعنی از همون بچگی دستم تو جیب خودم بود،تو دوران دانشجویی هم کار کردم،هم تو کارخونه بابا ،هم تو دوتا شرکت دیگه... اونقدر پس انداز کردم تا تونستم یه شرکت واس خودم دست و پا کنم.. کوچیک و جمع و جوره،ولی خب مال خودمه... به خاطرش دستم پیش کسی دراز نشده..حتی بابام... :_این چه غرور عجیبیه تو خون آریاها! :+شاید الان نیایش باشین.. ولی شمام در اصل آریایی...به هرحال...من به بابام قول دادم مال و اموالش رو حفظ کنم،اونم در عوض بهم یه پولی میده.. یه پولی که میتونم باهاش شرکتم رو گسترش بدم :_شما که گفتین نمیخواین دستتون پیش کسی دراز بشه؟! :+من با این ازدواج در واقع دارم واسه بابام کار میکنم،مثل یه کارمند... این ازدواج صوری.... از کوره درمیروم،از این اصطلاح متنفرم... چشمانم را میبندم و محکم میان کلامش میدوم :_میشه اینقدر نگین ازدواج صوری؟ پوزخند میزند و به پشتی صندلی اش تکیه میدهد :+خب صوریه دیگه... 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ ↷↷↷            
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جونم فدات امام رضا علیه السلام روز میلاد فرزندت به ما هم عیدی بده❤️❤️❤️❤️❤️ ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
MabasPayambar1395[05].mp3
4.45M
همراه با مولودی های نوستالژی ویژه ۵ ولادت امام علی علیه السلام 💐💐💐 دار و ندار دل من ولای حیدره ، زندگیم نذر فاتح خیبره … 🎙حاج میثم مطیعی https://eitaa.com/oshaghalhosein_313
اكنون نوبت بُرَيْر است تا جان خود را فداى امامش كند. برير معلّم قرآن كوفه است. او با آنكه حدود شصت سال سن دارد، امّا دلش هنوز جوان است. او نيز، با اجازه امام به سوى ميدان مى شتابد: "من بُرَير هستم و همانند شيرى شجاع به سوى شما مى آيم و از هيچ كس نمى ترسم". او مبارز مى طلبد، چه كسى مى خواهد به جنگ او برود؟ در سپاه كوفه خبر مى پيچد كه معلّم بزرگ قرآن به جنگ آمده و مبارز مى طلبد. شرم در چهره آنها نشسته است. آيا به جنگ استاد خود برويم؟ صداى بُرَير در ميدان طنين انداخته است. عمرسعد فرياد مى زند: "چرا كسى به جنگ او نمى رود؟ چرا همه ايستاده اند؟". به ناچار يكى از سربازان خود به نام يزيد بن مَعْقِل را به جنگ بُرَيرمى فرستد. ــ اى بُرَير! تو همواره از علىّ بن ابى طالب دفاع مى كردى؟ ــ آرى! اكنون هم بر همان عقيده ام. ــ راه تو، راه باطل و راه شيطان است. ــ آيا حاضرى داورى را به خدا بسپاريم و با هم مبارزه كنيم و از خدا بخواهيم هر كس كه گمراه است كشته و هر كس كه راستگو است پيروز شود؟ ــ آرى! من آماده ام. سكوتى عجيب بر كربلا حكم فرماست. چشم ها گاه به بُرَير نگاه مى كند و گاه به يزيد بن معقل. بُرَير دست به سوى آسمان برمى دارد و دعا مى كند كه فرد گمراه كشته شود. سپاه كوفه آرزو مى كنند كه يزيد بن معقل پيروز شود. عمرسعد دستور مى دهد تا همه لشكر براى يزيد بن معقل دعا كنند. آنها به اين فكر مى كنند كه اگر بُرَير شكست بخورد، بر حقّ بودن سپاه كوفه بر همه آشكار خواهد شد. به راستى، نتيجه چه خواهد شد؟ آيا بُرَير مى تواند حريف خود را شكست دهد؟ آرى! در واقع، اين بُرَير است كه يزيد بن معقل را به جهنم مى فرستد. صداى "الله اكبر" در لشكر حقّ، بلند است. بدين ترتيب، بر همه معلوم شد كه راه بُرَير حق است. عمرسعد بسيار عصبانى است. گروهى را براى جنگ مى فرستد. جنگ بالا مى گيرد. بدن بُرَير زخم هاى بسيارى برمى دارد. در اين گيرودار، مردى به نام ابن مُنْقِذ از پشت سر حمله مى كند و نيزه خود را بر كمر بُرَير فرو مى آورد. برير روى زمين مى افتد. (إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّـآ إِلَيْهِ رَ اجِعُونَ). روح بلند بُرَير نيز، به سوى آسمان پر مى كشد. <=====●○●○●○=====> eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
نیمه ی ماه رجب از راه دارد می‌رسد... کربلای ما چه شد دستم به دامان نجف ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
باب الحرم _ سید رضا نریمانی.mp3
6.3M
|⇦•قبل از سخن و هر عملی.. زیبا ویژۀ ولادت امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام و روز پدر _ سید رضا نریمانی•ೋ ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ حاج قاسم❤️ تو کمتر از ۲۰ سـال از یه پاسدار ساده، به یک سردارِ اسطورۀ ملی و فراجناحی تبدیل شد ... این یعنی «معجزۀ جمهوری اسلامی!» این یعنی «انقلابِ درونی آدم ها» البته یه سری هم منتظرن، ۳۰ سال خدمشتون تمـوم بشــه و بازنشسته بشن .. ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
┄┅─✵💖✵─┅┄ اِلهی یا حَمیدُ بِحَقِّ مُحَمَد یا عالی بِحَقِّ علی یا فاطِرُ بِحَقِّ فاطمه یا مُحْسِنُ بِحَقِّ الحسن یا قدیمَ الاِ حسان بِحَقِّ الحُسَیْن عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجَ صاحبَ العصرِ والزَّمان 🌹💖🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
ای ناب ترین صبح خداوند بیا ای نور دریچه های پیوند بیا آن آینه های صاف را یادت هست؟ آن آینه ها خاک گرفتند بیا ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
🌺✨🌺 ﷽ 🌺✨🌺 ✅ ملاک برتری انسانها در قرآن (4⃣) ✅💐 تقوا . 💐✨ گروهی ارزش واقعی خویش را در انتساب به قوم و قبلیه معروف و معتبری می‌دانند. 💐✨ گروه دیگری مسأله مال و ثروت و داشتن کاخ و قصر و خدم و حشم و امثال این امور را نشانه ارزش می‌دانند. 💐✨ و به همین ترتیب هر گروهی در مسیری گام بر می‌دارند و به ارزشی دل می‌بندند و آن را معیار می‌شمرند. 💐✨ اما از آنجا که این امور، همه اموری است متزلزل، مادی و زود گذر، یک آئین آسمانی همچون اسلام هرگز نمی‌تواند با آن موافقت کند، لذا خط بطلان روی همه آنها کشیده، و ارزش واقعی انسان را در صفات ذاتی او مخصوصا تقوا و پرهیزکاری و تعهد و پاکی او می‌شمرد: 💐💫 يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَىٰ وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا ۚ إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ (آیه 13 سوره حجرات) ای مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و ملتها و قبیله‌ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید. می‌تردید گرامی‌ترین شما نزد خدا پرهیزکارترین شماست. یقیناً خدا دانا و آگاه است. ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
:_نه... ما واقعا با هم ازدواج میکنیم ولی با شرایط خاص... چطور بگم؟ ازدواج میکنیم ولی مثل خانم و آقاهای واقعی نیستیم...در واقع.... مکث میکنم؛نمیدانم چطور باید منظورم را منتقل کنم... :_حق با شماست...ولی فقط من به این کلمه حساس شدم... :+باشه...منم خیلی ازش خوشم نمیاد... ظاهر کلمه مزخرفه...ولی کلی آدم رو نجات میده... منو از دست اصرارای مدام مامانم واسه ازدواج.همینطور از شر دخترای آویزون که تحت هر شرایطی سعی دارن خودشونو به من وصل کنن... بازهم نمیتوانم تحمل کنم... :_خواهش میکنم؟؟ این چه طرز صحبت کردنه؟؟ خودش را جمع و جور میکند :+از کلمات خوبی استفاده نکردم ولی واقعیته... من از روابط معمول بین دختر و پسر خوشم نمیاد... نه اینکه مثل شما،مقید باشما.. به چادرم اشاره میکند،این بار لحن تحقیر و استهزا به خوبی از کلامش هویداست. :+ولی کلا عالقه ای به این مدل روابط ندارم... احتیاجی هم بهشون ندارم... حرفش را نشنیده میگیرم،از بعضی کارهای معدودی از هم جنسانم خبر دارم... که سعی دارند به هر طریق با پسرهای پولدار ازدواج کنند،اما نه مسیح و نه هیچکس دیگر حق ندارد به آن ها توهین کند. :_من... یه شرایطی دارم... میدونم تو موقعیتی نیستم که شرط بذارم ولی خب... به هرحال... خجالت میکشم،واقعا من میتوانم شرط بگذارم؟؟ وقتی قبول کرده ام... خیلی خونسرد میگوید :+بگو شرایطت رو...به توافق میرسیم... :_مهم ترینش چادرمه... من،به خاطرش حاضر شدم حقیقت رو از پدر و مادرم پنهون کنم... کم محبتی شون رو به جون خریدم،و حفظش کردم... اینا رو گفتم که بدونین هیچ چیزی نمیتونه چادرم رو از من بگیره... بی تفاوت میگوید :+پوشش شما به من ربطی نداره... خواستین چادر سر کنین،نخواستین سر نکنین... انگار درباره ی پوشش شریک کاری اش حرف میزند! این ها،خوب است.. حداقل نشانه ی این است که علاقه ای به ازدواج با من ندارد... نگاهم میکند :+و شرط بعدی سرم را پایین میاندازم _: :_من مثل شما نمیتونم نقش بازی کنم... یعنی از پسش برنمیام.. همین یکی دو ساعت پیش، نزدیک بود بزنم زیر گریه... :+نگران اون نباشین...حلش میکنم... دیگه؟ :_من اهل مراسم و این حرفا نیستم.. دل و دماغشم ندارم.... :+باشه واسه اونم یه کار ی میکنیم..بازم اگه چیزی هست..؟؟ :_نه.. هیچی :+پس توافق کردیم...همسایه میشیم و آب ها که از آسیاب افتاد جدا میشیم... فقط یه چیزی؟؟ :_چی؟ :+من پسرم.. یعنی ده بارم شناسنامه ام سیاه بشه مشکلی نیست... ولی واسه ازدواج واقعی شما مشکلی پیش نیاد؟؟ :_نه...من هیچ وقت نمیتونم ازدواج کنم.. میخندد،خنده ی واقعی..خودم را کنترل میکنم... :_چرا میخندین؟؟ :+این حرف مال بچگیا بود. میگفتیم من هیچ وقت ازدواج نمیکنم و از مامان و بابام جدا نمیشم. بالاخره هر دختری یه روز باید ازدواج کنه دیگه ... با دلخوری می گویم:منطق از سر و روی حرف هاتون میباره... خنده اش را کنترل میکند.اما هنوز انتهای صورتش،لبخند جای دارد،کنار برق خیره کننده ی چشمانش... :+مهم نیست... من تو ثبت احوال آشنا دارم؛اونم حل میکنم... در ضمن من به بابام قول دادم با عمو آشتیش بدم ولی از صوری بودن ازدواج بی خبره.. تحت هیچ شرایطی نباید مامان و باباهامون بفهمن.. من نمی خوام اعتماد مامانم رو از دست بدم. سر تکان می دهم :_ منم همین طور...اگه دیگه کاری ندارین من برم :+نه.. پس منتظر خبر من باشین. :_خداحافظ از کافه بیرون میآیم... حتی نمیپرسد این موقع شب چطور برمیگردی خانه؟؟ دلم برای رگ و غیرتی که ندارد میسوزد... 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یہ‌بند‌ھ‌خدا‌یی مدام میگفٺ‌: ″أللّٰهُمَّ‌ارزُقنیٰ‌شهادت″ عزیزِ‌من!‌ نمیگم‌نگو! ولۍخودمۅنیم‌،توڪہ‌اینو میگۍ،‌ زندگیٺ‌دقیقاًچه‌مدلۍداره‌‌صرف‌ میشہ؟! ڪجاها دارۍ‌خودت‌‌رو‌صرف‌ میڪنۍ؟ اگه‌تونستی‌.. یہ‌جواب‌شیڪِ خداپسندانہ به‌ این‌دوٺاسؤال‌ بدی، اونوقٺ‌برو‌دعا‌ڪن‌شهید‌بشی :)🌱 برادر/خواهرمن حرف‌حاج‌قاسم‌ رو‌حڪ‌ڪن‌توۍذهنت: "شرط‌شھید‌شدن،‌شھید‌بودن‌استـ..." ازهمین‌امروز،همین‌حالا:).. 🥀 ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این زندگى نیست که زیباست. این ما هستیم که زندگى را زیبا یا زشت مى‌بینیم. دنبال رسیدن به یک خوشبختى بى نقص نباشید. از چیزهاى کوچک زندگى لذت ببرید. اگر آن‌ها را کنار هم بگذارید، مى‌توانید کل مسیر را با خوشحالى طى کنی ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸