eitaa logo
❣کمال بندگی❣
1.7هزار دنبال‌کننده
14.3هزار عکس
6.4هزار ویدیو
38 فایل
اگــر یـکــ نــفـر را بـه او وصـل کــردی برای سپاهش تــــــو ســــــــردار یـــاری 💫یا صاحب الزمان💫 🌹کپی با ذکر صلوات آزاد است🌷🌼 @kamali220 🌹ارتباط با مدیر↖️↖️ ادمین تبادل↙️↙️ @Yare_mahdii313
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحيم من بهترين درود و سلام ها را به پيامبر خدا مى فرستم. هر كس مرا مى شناسد، كه مى شناسد، امّا هر كس كه مرا نمى شناسد بداند كه من فرزند مكّه و منايم. من فرزند زمزم و صفايم. من فرزند آن كسى هستم كه در آسمان ها به معراج رفت و فرشتگان آسمان ها، پشت سر او نماز خواندند. من فرزند محمّد مصطفى(صلى الله عليه وآله) هستم. من فرزند كسى هستم كه با دو شمشير در ركاب پيامبر جنگ مى كرد و دو بار با پيامبر بيعت كرد. من پسر كسى هستم كه در جنگ بَدْر و حُنين با دشمنان جنگيد و هرگز به خدا شرك نورزيد. من پسر كسى هستم كه چون پيامبر به رسالت مبعوث شد، او زودتر از همه به پيامبر ايمان آورد. او كه جوانمرد، بزرگوار و شكيبا بود و همواره در حال نماز بود. همان كه مانند شيرى شجاع در جنگ ها شمشير مى زد و اسلام مديون شجاعت اوست. آرى! او جدّم على بن ابى طالب است. من فرزند فاطمه هستم. فرزند بزرگْ بانوى اسلام. من، پسر دختر پيامبر شمايم. يزيد صداىِ گريه مردم را مى شنود. آنها با دقّت به سخنان امام سجّاد(ع) گوش مى دهند. مردم شام، به دروغ هاى معاويه و يزيد پى برده اند. آنها يك عمر حضرت على(ع) را لعن كرده اند و باور كرده بودند كه على(ع) نماز نمى خواند، امّا امروز مى فهمند اوّلين كسى كه به اسلام ايمان آورده حضرت على(ع) بوده است. او كسى بود كه همواره در راه اسلام شمشير مى زد. صداى گريه و ناله مردم بلند است. يزيد كه از ترس به خود مى لرزد در فكر اين است كه چه خاكى بر سر بريزد. او نگران است كه نكند مردم شورش كنند و او را بكشند. هنوز تا موقع اذان وقت زيادى مانده است، امّا يزيد براى اينكه مانع سخنرانى امام شود دستور مى دهد كه مؤذّن اذان بگويد: ــ "الله أكبر، الله أكبر، أشهد انْ لا إله إلاّ الله". امام مى فرمايد: "تمام وجود من به يگانگى خدا گواهى مى دهد". ــ "أشهد أنّ محمّداً رسول الله". امام سجّاد(ع)، عمامه از سر خود برمى دارد و رو به مؤذن مى كند: "تو را به اين محمّدى كه نامش را برده اى قسمت مى دهم تا لحظه اى صبر كنى". سپس رو به يزيد مى كند و مى فرمايد: "اى يزيد! بگو بدانم اين پيامبر خدا كه نامش در اذان برده شد، جد توست يا جد من، اگر بگويى جد تو است كه دروغ گفته اى و كافر شده اى، امّا اگر بگويى كه جد من است، پس چرا فرزند او، حسين را كشتى و دختران او را اسير كردى؟". آن گاه اشك در چشمان امام سجّاد(ع) جمع مى شود. آرى! او به ياد مظلوميت پدر افتاده است: "اى مردم! در اين دنيا مردى را غير از من پيدا نمى كنيد كه رسول خدا جد او باشد، پس چرا يزيد پدرم حسين را شهيد كرد و ما را اسير نمود". يزيد كه مى بيند آبرويش رفته است برمى خيزد تا نماز را اقامه كند. امام به او رو مى كند و مى فرمايد: "اى يزيد! تو با اين جنايتى كه كردى، هنوز خود را مسلمان مى دانى! تو هنوز هم مى خواهى نماز بخوانى". يزيد نماز را شروع مى كند و عدّه اى كه هنوز قلبشان در گمراهى است، به نماز مى ايستند. ولى مردم زيادى نيز، بدون خواندن نماز از مسجد خارج مى شوند. <=====●○●○●○=====> eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
دوستان عزیزم سلام وقتتون بخیر 🌹🌹 یه توضیحی راجع به هفت شهر عشق خدمت شما عزیزان بدم و این هم اینکه این دو قسمت رو باید پشت سرهم و با هم تو کانال قرار میدادم چون اگر صفحه ۴۹ رو بلافاصله مطالعه نمی کردید از اون شیرینی و حلاوت سخنرانی امام لذت کافی رو نمیبردید🌹🌹🌹 پس این تو صفحه ۴۸ و ۴۹ رو باهم بخونید🦋🦋🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹آیت الله فاطمی نیا 🔸کسی که رمق نماز شب ندارد... کانال نشر معارف استاد فاطمی نیا             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
مداحی_آنلاین_آثار_لقمه_حرام_حجت.mp3
6.22M
♨️آثار لقمه حرام 👌 بسیار شنیدنی 🎤حجت الاسلام 📡حداقل برای یک☝️نفر ارسال کنید.             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
5.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴🎥 از خانوما میپرسن دوست دارن کدوم خانوم با کدوم پوشش همکار همسرشون بشه جواب‌ها قابل تامل بودن👌             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
┄┅─✵💝✵─┅┄ صبح را آغاز میکنیم با نام خدایی که همین نزدیکیهاست خدایی که در تارو پود ماست خدایی که عشق را به ما هديه داد، و عاشقی را درسفره دل ما جای داد الهی به امید تو💚 💖🌹🦋🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 @hedye110
❤️ انگشت به لب مانده ام از قاعده ی عشق ما یار ندیده؛ تَب معشوق کشیدیم صائب تبریزی بحق مادر و عمه سادات             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
☀️ به رسم هر روز صبح ☀️ 🌻السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🌻 💕💕💕💕💕💕💕💕 🌸السلام علیک یا امام الرئوف 🌸 🌻ﺍﻟﻠَّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻰ ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ ﺍﻟْﻤُﺮْﺗَﻀَﻰ ﺍﻟْﺈِﻣَﺎﻡِ ﺍﻟﺘَّﻘِﻲِّ ﺍﻟﻨَّﻘِﻲِّ ﻭَ ﺣُﺠَّﺘِﻚَ ﻋَﻠَﻰ ﻣَﻦْ ﻓَﻮْﻕَ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻭَ ﻣَﻦْ ﺗَﺤْﺖَ ﺍﻟﺜَّﺮَﻯ ﺍﻟﺼِّﺪِّﻳﻖِ ﺍﻟﺸَّﻬِﻴﺪِ ﺻَﻠَﺎﺓً ﻛَﺜِﻴﺮَﺓً ﺗَﺎﻣَّﺔً ﺯَﺍﻛِﻴَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺻِﻠَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺗِﺮَﺓً ﻣُﺘَﺮَﺍﺩِﻓَﺔً ﻛَﺄَﻓْﻀَﻞِ ﻣَﺎ ﺻَﻠَّﻴْﺖَ ﻋَﻠَﻰ ﺃَﺣَﺪٍ ﻣِﻦْ ﺃَﻭْﻟِﻴَﺎﺋِﻚَ🌻 💕💕💕💕💕💕💕 🌸 ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج🌸 @hedye110
☀️ به رسم هر روز صبح ☀️ 🌻السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🌻 💕💕💕💕💕💕💕💕 🌸السلام علیک یا امام الرئوف 🌸 🌻ﺍﻟﻠَّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻰ ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ ﺍﻟْﻤُﺮْﺗَﻀَﻰ ﺍﻟْﺈِﻣَﺎﻡِ ﺍﻟﺘَّﻘِﻲِّ ﺍﻟﻨَّﻘِﻲِّ ﻭَ ﺣُﺠَّﺘِﻚَ ﻋَﻠَﻰ ﻣَﻦْ ﻓَﻮْﻕَ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻭَ ﻣَﻦْ ﺗَﺤْﺖَ ﺍﻟﺜَّﺮَﻯ ﺍﻟﺼِّﺪِّﻳﻖِ ﺍﻟﺸَّﻬِﻴﺪِ ﺻَﻠَﺎﺓً ﻛَﺜِﻴﺮَﺓً ﺗَﺎﻣَّﺔً ﺯَﺍﻛِﻴَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺻِﻠَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺗِﺮَﺓً ﻣُﺘَﺮَﺍﺩِﻓَﺔً ﻛَﺄَﻓْﻀَﻞِ ﻣَﺎ ﺻَﻠَّﻴْﺖَ ﻋَﻠَﻰ ﺃَﺣَﺪٍ ﻣِﻦْ ﺃَﻭْﻟِﻴَﺎﺋِﻚَ🌻 💕💕💕💕💕💕💕 🌸 ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج🌸 @hedye110
🌺✨🌺 ﷽ 🌺✨🌺 ✅ بهترین ها در قرآن (8⃣) ✅💐 بهترین وعده ها 💐✨ در آیات مختلفی از قرآن به وعده های الهی اشاره شده است. در آیه 10 سوره حدید، بهترین وعده ها نیز به خداوند نسبت داده می‌شود (و خداوند هیچگاه خلف وعده نمی‌کند): 💐💫 وَمَا لَكُمْ أَلَّا تُنْفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلِلَّهِ مِيرَاثُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ لَا يَسْتَوِي مِنْكُمْ مَنْ أَنْفَقَ مِنْ قَبْلِ الْفَتْحِ وَقَاتَلَ ۚ أُولَٰئِكَ أَعْظَمُ دَرَجَةً مِنَ الَّذِينَ أَنْفَقُوا مِنْ بَعْدُ وَقَاتَلُوا ۚ وَكُلًّا وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنَىٰ ۚ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ (آیه 10 سوره حدید) چرا در راه خدا انفاق نکنید در حالی که میراث آسمانها و زمین همه از آن خداست (و کسی چیزی را با خود نمی‌برد)! کسانی که قبل از پیروزی انفاق کردند و جنگیدند (با کسانی که پس از پیروزی انفاق کردند) یکسان نیستند؛ آنها بلندمقامتر از کسانی هستند که بعد از فتح انفاق نمودند و جهاد کردند؛ و خداوند به هر دو وعده نیک داده؛ و خدا به آنچه انجام می‌دهید آگاه است. ✅💐 تعبیر «حسنی» هرگونه ثواب و پاداش نیک دنیا و آخرت را در بر می‌گیرد.             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
عرض سالن را زیر پا میگذارم و کالفه با دست هایم خودم را بغل میگیرم. میخواهم نترسم اما نمیشود.... میخواهم محکم باشم،اما نمیشود.. دوست دارم وانمود کنم اتفاق خاصی نیفتاده اما نمیشود... به تندی پریدن شاپرک از روی دست،به سرعت برق و باد،به طرفة العینی رفت... نمیدانم چه شد،اما آشفته رفت... با سرهم کردن چند جمله ی بی سر و ته،بدون خداحافظی رفت... روی مبل مینشینم،نگاهم را به امید بازگشتش به در میدوزم. قبلا تنها مانده بودم،وقت هایی که مجرد بودم... آه... نگاهم روی حلقه ام ثابت میماند... تأهلم،کجایی؟ * با صدای موبایل از خواب میپرم. نگاهی به اطراف میاندازم. ِ خانه را میشناسم مبلمان و وسایل سالن . چند لحظه میگذرد تا به یاد بیاورم اینجا چه میکنم... دیشب... مسیح.. آه... خم میشوم و موبایل را از روی میز برمیدارم. قبل از اینکه موبایل به دستم برسد،تماس قطع میشود. "مامان" بوده. نگاهی به ساعت میاندازم. باورم نمیشود.. عقربه ی کوچک بین عدد ده و یازده! دیشب تا دیروقت بیدار بودم،اصلا نفهمیدم چطور خوابم برد... مشت حسرت را روی پیشانی ام میکوبم. نماز صبحم قضا شد... باورم نمیشود.. در این سه سال و اندی،مراقب نمازهای پنج گانه ام بوده ام.. حالا به همین راحتی،نماز صبحم قضا شد... ذهنم به سمت مسیح پرواز میکند.. بلند میشوم و دستی به لباس هایم میکشم.. به امید اینکه مسیح قبل از بیدارشدن من،برگشته باشد،به طرف اتاق ها میروم. اتاق مشترک،درست نیمه باز است.. نمیدانم چرا،اما آهی میکشم،نگاهم را از در و قفل میگیرم در مقابل اتاق مسیح میایستم. در بسته است.. نگاهی به اطراف میاندازم.. برای کاری که قصد کرده ام، مردّدم.. گوشم را روی در میگذارم،هیچ صدایی به گوش نمیرسد.. آرام صدایش میزنم:پسرعمو؟ جوابم را سکو ِت مضحک خانه میدهد.. آرام،چند تقه روی در میزنم.. خبری نیست... دوست دارم وارد اتاقش شوم. باز هم اطراف را با نگاهم میکاوم. انگار میترسم کسی اینجا باشد. دست میبرم و یکباره دستگیره را پایین میکشم. خبری نیست،اتاقش خالی از سکنه است. یأس،همه ی وجودم را دربرمیگیرد. چشم میچرخانم و نگاهم روی پیراهن کرمش که روی تخت افتاده خشک میشود .. میخواهم وارد اتاق شوم که باز هم صدای موبایلم میآید. در را میبندم و با عجله به طرف سالن میروم. ذوقی کودکانه همه ی وجودم را میگیرد "شاید مسیح باشد" موبایل را برمیدارم،نگاهم روی نام . مخاطب خیره میماند و جواب میدهم با دست راست موبایل را کنار صورتم میگیرم و با دست چپ چشم هایم را میمالم. :_الو...سلام مامان :+سلام نیکی جان،خوبی مامان؟ گوش هایم چند سالیست با این صدای پر از عشق و محبت غریبه اند.. انگار ازدواج با مسیح،خیلی چیزها را تغییر داده است... به یاد گذشته بغض میکنم. دلم برای مامان و بابا تنگ شده.. حس غربت از هرطرف به بی پناهی ام هجوم میآورد :_ممنون شما خوبین؟ سعی میکنم صدایم نلرزد. :_دلم براتون تنگ شده... صدای مامان،رنگ غم میگیرد. :+منم همینطور دخترم... زنگ زدم بگم واسه نهار بیاین اینجا،با مسیح... 🌹به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸