eitaa logo
❣کمال بندگی❣
1.7هزار دنبال‌کننده
14.2هزار عکس
6.4هزار ویدیو
38 فایل
اگــر یـکــ نــفـر را بـه او وصـل کــردی برای سپاهش تــــــو ســــــــردار یـــاری 💫یا صاحب الزمان💫 🌹کپی با ذکر صلوات آزاد است🌷🌼 @kamali220 🌹ارتباط با مدیر↖️↖️ ادمین تبادل↙️↙️ @Yare_mahdii313
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹 توصیه‌ی (ره) به حاج احمدآقا ✍ پسرم! تا نعمتِ جوانی را از دست ندادی به فکر اصلاح خود باش؛ که در پیری همه چیز را از دست می‌دهی! ۱۳۶۶/۹/۲۸ eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef □■□■□
101.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠فیلم کامل برنامه زندگی پس از زندگی قسمت چهاردهم، ۵ فروردین ١۴٠٢ (قسمت اول تجربه آقای حسین صاحبی بزاز) برخی عناوین این قسمت 🔻فردی که تاوان گناهانش را در دنیا داد 🔻حسادت چه بلایی بر سر قلب می‌آورد؟ 🔻وصیت متوفی به فرزندانش از دیار باقی 🔻روایت تجربه‌گر از تفاوت زمانی برزخ با دنیا 🔻آگاهی روح تجربه‌گر نسبت به تعداد فرزندان اقوام eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef □■□■□
101.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠فیلم کامل برنامه زندگی پس از زندگی قسمت پانزدهم، ۶ فروردین ١۴٠٢ (قسمت دوم تجربه آقای حسین صاحبی بزاز) برخی عناوین 🔻حمایت حضرت فاطمه زهرا (س) از محبین برزخی 🔻نماز نخواندن چه محدودیتی ایجاد میکند؟ 🔻راهنمایی که بشارت تکامل و زندگی بی پایان در آن دنیا داد 🔻شخصی که میخواست پاک از دنیا برود 🔻خدمت به چه کسانی مهمترین وظیفه انسان است؟ 🔻خدمت به چه کسانی مهمترین وظیفه انسان است؟ 🔻روایت شنیدنی تجربه‌‌گر از نحوه رسیدن روزی به واسطه نفس eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef □■□■□
Audio_97646.m4a
19.97M
سالم ۷ قسمت : هفتم 🌱 موضوع : اولین فرمول🌾 استاد : «حاجیه خانم رستمی فر» ➥ @hedye110
سلام ❤️ شما یک دعوت نامه از طرف آقا صاحب الزمان دارید...📬📮✉️ حالا که اومدی و این پیام رو دیدی رد نکن و حتما عضو کانال ما شو تا یک قدم کوچک برای نزدیک تر شدن ظهور حضرت ولی عصر برداریم 🥀🥀🥀🥀 https://eitaa.com/zxc_vbn#
┄┅─✵💔✵─┅┄ اِلهی یا حَمیدُ بِحَقِّ مُحَمَد یا عالی بِحَقِّ علی یا فاطِرُ بِحَقِّ فاطمه یا مُحْسِنُ بِحَقِّ الحسن یا قدیمَ الاِ حسان بِحَقِّ الحُسَیْن عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجَ صاحبَ العصرِ والزَّمان ➥ @hedye110 🖤🖤🖤🖤🖤
Tahdir-www.DaneshjooIran.ir-joze21.mp3 - استاد معتز آقائی.mp3
4.04M
📖 تلاوت تحدیر (تندخوانی) 🌺 استاد معتز آقایی ➥ @hedye110
🔹دعای روز بیست و یکم ماه مبارک رمضان ➥ @hedye110
🖤 انالله و انا الیه راجعون پدری رفت و جهانی یتیم شد... •┈┈••••⚜️🍃🌸🍃⚜️••••┈┈
| دعای روزهای ماه رمضان 🏷 (دعای روز بیست و دوم) 🤲 خدایا درهای فضلت را بر من بگشای...@hedye110
┄┅─✵💝✵─┅┄ با نام و یاد خدا میتوان بهترین روز را برای خود رقم زد... پس با عشق وایمان قلبی بگویی خدایا به امید تو💚 ❌نه به امیدخلق تو ➥ @hedye110 🖤🖤🖤🖤🖤
👤 استاد : 🔹 امشب ( ) یک چیزی از امام زمان (عج) بخواهیم. 🔸 اما اگر نظر من را می‌پرسید، هیچ چیزی جز خودش را نخواهید! 🔹همه مریض‌ها شفا پیدا کنند، همه برهنه ها پوشانده شوند، همه اسیرها آزاد شوند، یعنی چی؟! یعنی تو ظهور کنی... 🔸 از او خودش را بخواهید. بگویید خدایا تو را به این قرآنت به این اهل بیت پیامبرت، امام زمانم را به من بشناسان. 🔹 به امام زمان بگویید هر چیزی که صلاح هست به من بده. دنیایتان را می‌دهد، آخرتتان را هم می‌دهد. 🔺خودتان را تسلیم خدا و اهل بیت علیهم السلام بکنید. @emame_mehraban            🕊🕊🕊🕊
💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃 💟دعا برای شروع روز💟 ا🍃💕🍃 💙بسم الله الرحمن الرحیم💙 ا🍃💕🍃 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبـَاحَ الْـاَبـْـــــرَار وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الْـاَشَـــــرَار ا🍃💕🍃 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْمـَقـْبـُولـِیـن وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْمـَرْدُودِیــــن ا🍃💕🍃 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْصّـَالـِحـِیـن وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْطّـَالـِحـِیـن ا🍃💕🍃 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْخـَیْـرِ وَ السَّعـَادَة وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـشَّـرِ وَ الْشِّـقـَاوَة ا🍃💕🍃 💠امين يا رب العالمین💠 التماس دعا 🙏🙏🙏🙏 💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃 @hedye110
☀️ به رسم هر روز صبح ☀️ 🌻السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🌻 💕💕💕💕💕💕💕💕 🌸السلام علیک یا امام الرئوف 🌸 🌻ﺍﻟﻠَّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻰ ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ ﺍﻟْﻤُﺮْﺗَﻀَﻰ ﺍﻟْﺈِﻣَﺎﻡِ ﺍﻟﺘَّﻘِﻲِّ ﺍﻟﻨَّﻘِﻲِّ ﻭَ ﺣُﺠَّﺘِﻚَ ﻋَﻠَﻰ ﻣَﻦْ ﻓَﻮْﻕَ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻭَ ﻣَﻦْ ﺗَﺤْﺖَ ﺍﻟﺜَّﺮَﻯ ﺍﻟﺼِّﺪِّﻳﻖِ ﺍﻟﺸَّﻬِﻴﺪِ ﺻَﻠَﺎﺓً ﻛَﺜِﻴﺮَﺓً ﺗَﺎﻣَّﺔً ﺯَﺍﻛِﻴَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺻِﻠَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺗِﺮَﺓً ﻣُﺘَﺮَﺍﺩِﻓَﺔً ﻛَﺄَﻓْﻀَﻞِ ﻣَﺎ ﺻَﻠَّﻴْﺖَ ﻋَﻠَﻰ ﺃَﺣَﺪٍ ﻣِﻦْ ﺃَﻭْﻟِﻴَﺎﺋِﻚَ🌻 💕💕💕💕💕💕💕 🌸 ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج🌸 @hedye110
🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🍃🌸🍃 🌹🍃 🍃 🌹 🍃 ❤️ توسل امروز ❤️ به امام سجاد علیه السلام و امام محمد باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام يا اَبَا الْحَسَنِ، يا عَلِىَّ بْنَ الْحُسَيْنِ، يَا زَيْنَ الْعابِدِينَ، يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ، يَا حُجَّةَ اللّٰهِ عَلىٰ خَلْقِهِ، يَا سَيِّدَنا وَمَوْلانا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا، يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛ 🦋🌹 يَا أَبا جَعْفَرٍ، يَا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ، أَيُّهَا الْباقِرُ، يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ، يَا حُجَّةَ اللّٰهِ عَلىٰ خَلْقِهِ، يَا سَيِّدَنا وَمَوْلانا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حَاجَاتِنا، يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛ 🌹🦋 يَا أَبا عَبْدِ اللّٰهِ، يَا جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ، أَيُّهَا الصَّادِقُ، يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ، يَا حُجَّةَ اللّٰهِ عَلىٰ خَلْقِهِ، يَا سَيِّدَنا وَمَوْلانَا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا، يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛ 🍃 🌹 🍃 🌹🍃 🍃🌸🍃 🌹🍃🌹🍃🌹🍃 @hedye110
🪴 🪴 🌿﷽🌿 با این فکر و خیال ها رسیدم جنت آباد. بعداز ظهر هم وضع بهتر از صبح نبود ولی این بار فکرم راحت تر بود و دیگر دلشوره نداشتم. محیط غسالخانه هم برایم عادی تر شده بود با این حال موقع کار کردن اشک می ریختم و سعی داشتم چشمم به خیلی چیزها نیفتد، ولی یک دفعه در بین جنازه هایی که داخل فرستاده بودند چهره آشنایی را دیدم. تنم لرزید. یکی از زنهای همسایه مان بود که قبلا در محله ما زندگی می کرد. جسد دو بچه اش هم کنارش بود، بغض گلویم را گرفت و جلوی چشمانم تار شد، موقعی که کار غسل و کفنش را انجام می دادند، صدای ضجه ی شوهرش را از پشت در می شنیدم. گریه ها و ناله های دلخراشش دل سنگ را آب میکرد، حدس می زدم به چه چیزی فکر می کند و چه چیزی در ذهنش زنده می شود. او مرد جوان، زیبا و سفید رویی بود که دلباخته این دختر سیاه پوست شده بود. دختری که چهره و قامت زیبایی نداشت و از جهت ظاهری نقطه مقابل شوهرش به حساب می آمد. این دو عجیب همدیگر را دوست داشتند و علی رغم مخالفت های خانواده هایشان با هم ازدواج کرده بودند. خانواده پسر با وجود دو نوه، باز از داشتن چنین عروسی ناراحت بودند. دست آخر آن قدر پسرشان را تحریک کردند تا زنش را طلاق داد. اما مرد نتوانست این جدایی را تحمل کند و بعد از چند هفته رجوع کرد و زنش را به خانه برگرداند. از این ماجرا مدت زیادی نمیگذشت. البد از بی مهری ای که در حق زنش کرده بود، دیوانه شده بود. زمانی که جنازه زن و بچه هایش را تحویل دادند من هم همراه جسدها از غسالخانه بیرون آمدم. شوهر زن خودش را روی جنازه ها انداخت و با تمام وجود ضجه میزد. آنها را رها می کرد و خودش را می زد. خاک قبرستان را روی سرش می ریخت و فریاد میکشید: خدا. دیدن این صحنه ها خیلی برایم تکان دهنده بود. خیلی دلم می خواست این قدرت را داشتم که با حرف هایم آرامش کنم و به او بگویم که دردش را می فهمم. ولی حجب و حیا مانع ام میشد، دیگر نتوانستم نگاهش کنم. سریع به داخل غسالخانه برگشتم، دوباره احساس ضعف و سرگیجه بهم دست داد. مدام این سؤال در ذهنم دور می زد که: چرا؟ چرا باید این وضع پیش بیاید، این مردم چه گناهی دارند؟ صدای زینب خانم نگذاشت توی این حس و حال بمانم. با لحنی عصبانی گفت: برو از توی کمد اون اتاق کافور بیار. از این حالتش خیلی تعجب کردم. از صبح تا حالا با وجود این همه کار سنگین از این زن جز خوش زبانی چیز دیگری نشنیده بودم. نمیدانم حالا چرا این طور تندی کرد. به خودم گفتم: حتمأ خسته شده، داره از پا در می یاد. به همین خاطر، به دل نگرفتم و بدو رفتم توی آن یکی اتاق. از بغل شهدا رد شدم و به سمت کمد رفتم. یک دفعه انگار برق شدیدی به من وصل کرده باشند، به عقب برگشتم. باز هم یک چهره آشنای دیگر، عفت بود. چند سال پیش با هم در یک کوچه زندگی می کردیم. حالا او را در حالی می دیدم که کف غسالخانه خوابیده و پسر یک ساله اش هم روی دستانش است. میدانستم بچه دومش هم، همین روزها به دنیا می آید. عفت هفت، هشت سالی می شد که ازدواج کرده بود اما بچه دار نمی شد. او و خانواده اش آن قدر این در و آن در زدند و نذر و نیاز کردند تا خدا عنایتی کرد و تازه یکسال بود صاحب پسری شده بودند. با تولد این بچه زندگی شان متحول شد و شور و شادی به خانه شان آمد. هنوز این بچه نوزاد بود که عفت دوباره حامله شد. بالای سرش نشستم. ترکش به سر عفت خورده ولی بدنش سالم بود. اما ترکش ها پهلو و گلوی بچه اش را از هم دریده بودند. 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ ↷↷↷ eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
⤴️سلام دوستان عزیز طاعات و عبادات شما قبول باشه....از دوستان عزیزی که ضعف اعصاب دارند و طاقت کمی دارند لطف کتاب دا رو نخوانند🌸
Audio_232557.m4a
19.84M
سالم ۸ قسمت : هشتم 🌱 موضوع : چگونه شاد و آرام شویم 🌾 استاد : «حاجیه خانم رستمی فر» ➥ @hedye110
🌷آیت‌الله فاطمی‌نیا: از روايات استفاده می‌شود که روز قدر در فضيلت، همچون است. اين مطلب بسيار مهم است. 👌🏻 👈 اگر كسی شب قدر كوتاهی كرده است يا كسل بوده يا در دعا كوتاهی نموده، می‌تواند در روز قدر آن را جبران كند ان‌شاءالله.🤲🏻 eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef □■□■□