eitaa logo
❣کمال بندگی❣
1.7هزار دنبال‌کننده
14.3هزار عکس
6.4هزار ویدیو
38 فایل
اگــر یـکــ نــفـر را بـه او وصـل کــردی برای سپاهش تــــــو ســــــــردار یـــاری 💫یا صاحب الزمان💫 🌹کپی با ذکر صلوات آزاد است🌷🌼 @kamali220 🌹ارتباط با مدیر↖️↖️ ادمین تبادل↙️↙️ @Yare_mahdii313
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5848381126430688743.mp3
1.67M
🔸ترتیل صفحه 12 قرآن کریم با صدای استاد حامد ولی زاده_مقام سه گاه 🔸به همراه ترجمه گویای فارسی با صدای مرحوم استاد اسماعیل قادرپناه ☘️☘️☘️☘️ ➥ @hedye110
012-baghare-ta-1.mp3
5.21M
سوره مبارکه بخش اول مفسر: استاد قرائتی ➥ @hedye110
012-baghare-ta-2.mp3
5.27M
سوره مبارکه بخش دوم مفسر: استاد قرائتی ➥ @hedye110
012-baghare-ta-3.mp3
5.6M
سوره مبارکه بخش سوم مفسر: استاد قرائتی ➥ @hedye110
💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃 💟دعا برای شروع روز💟 ا🍃💕🍃 💙بسم الله الرحمن الرحیم💙 ا🍃💕🍃 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبـَاحَ الْـاَبـْـــــرَار وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الْـاَشَـــــرَار ا🍃💕🍃 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْمـَقـْبـُولـِیـن وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْمـَرْدُودِیــــن ا🍃💕🍃 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْصّـَالـِحـِیـن وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْطّـَالـِحـِیـن ا🍃💕🍃 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْخـَیْـرِ وَ السَّعـَادَة وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـشَّـرِ وَ الْشِّـقـَاوَة ا🍃💕🍃 💠امين يا رب العالمین💠 التماس دعا 🙏🙏🙏🙏 💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃 @hedye110
☀️ به رسم هر روز صبح ☀️ 🌻السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🌻 💕💕💕💕💕💕💕💕 🌸السلام علیک یا امام الرئوف 🌸 🌻ﺍﻟﻠَّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻰ ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ ﺍﻟْﻤُﺮْﺗَﻀَﻰ ﺍﻟْﺈِﻣَﺎﻡِ ﺍﻟﺘَّﻘِﻲِّ ﺍﻟﻨَّﻘِﻲِّ ﻭَ ﺣُﺠَّﺘِﻚَ ﻋَﻠَﻰ ﻣَﻦْ ﻓَﻮْﻕَ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻭَ ﻣَﻦْ ﺗَﺤْﺖَ ﺍﻟﺜَّﺮَﻯ ﺍﻟﺼِّﺪِّﻳﻖِ ﺍﻟﺸَّﻬِﻴﺪِ ﺻَﻠَﺎﺓً ﻛَﺜِﻴﺮَﺓً ﺗَﺎﻣَّﺔً ﺯَﺍﻛِﻴَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺻِﻠَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺗِﺮَﺓً ﻣُﺘَﺮَﺍﺩِﻓَﺔً ﻛَﺄَﻓْﻀَﻞِ ﻣَﺎ ﺻَﻠَّﻴْﺖَ ﻋَﻠَﻰ ﺃَﺣَﺪٍ ﻣِﻦْ ﺃَﻭْﻟِﻴَﺎﺋِﻚَ🌻 💕💕💕💕💕💕💕 🌸 ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج🌸 @hedye110
🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🍃🌸🍃 🌹🍃 🍃 🌹 🍃 ❤️ توسل امروز ❤️ به امام سجاد علیه السلام و امام محمد باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام يا اَبَا الْحَسَنِ، يا عَلِىَّ بْنَ الْحُسَيْنِ، يَا زَيْنَ الْعابِدِينَ، يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ، يَا حُجَّةَ اللّٰهِ عَلىٰ خَلْقِهِ، يَا سَيِّدَنا وَمَوْلانا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا، يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛ 🦋🌹 يَا أَبا جَعْفَرٍ، يَا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ، أَيُّهَا الْباقِرُ، يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ، يَا حُجَّةَ اللّٰهِ عَلىٰ خَلْقِهِ، يَا سَيِّدَنا وَمَوْلانا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حَاجَاتِنا، يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛ 🌹🦋 يَا أَبا عَبْدِ اللّٰهِ، يَا جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ، أَيُّهَا الصَّادِقُ، يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ، يَا حُجَّةَ اللّٰهِ عَلىٰ خَلْقِهِ، يَا سَيِّدَنا وَمَوْلانَا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا، يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛ 🍃 🌹 🍃 🌹🍃 🍃🌸🍃 🌹🍃🌹🍃🌹🍃 @hedye110
🪴 🪴 🌿﷽🌿 طرف آن دویدیم. به نظر توپ توی نخلستان روبروی شط افتاده بود. بین نخل ها و خانه های محقر روستایی به دنبال محل انفجار گشتیم صدای گریه و زاری زتی ما را به آن طرف می کشاند. هر چه نزدیک تر می شدیم، صدای ضجه و شیون واضح تر می شد از بین کوچه ها و خانه های کاهگلی گذشتیم. صدای گریه همچنان به گوش می رسید. بلند پرسیدم: کجایید؟ جواب بدید ولی فقط صدای گریه و زاری می آمد. دوباره فریاد کشیدم و این بار جوابم را دادند به نقطه اصلی رسیدیم و با صحنه عجیبی روبرو شدیم. گلوله توپ توی سنگری کنار یک خانه به زمین نشسته، کل سنگر را از هم پاشیده بود و دیوار خانه هم فرو ریخته بود انگار زمین جلوی خانه با ترکش های توپ شخم خورده بود. در آهنی خانه بر اثر انفجار از جا در آمده و به طرف داخل حیاط کج شده بود کمی آنطرفتر از در، پیکر پسر جوانی را دیدم که به شکل دلخراشی به شهادت رسیده بود. نمی توانستم بیشتر از این به او نگاه کنم چه برسد به اینکه بخواهم به او دست بزنم و یا جابه جایش کنم آخر، پایین تنهائی از نمت کمر و لگن بر اثر موج انفجار شکافته و به هم پیچیده شده بود. طوری که پاهایش خلاف پست تنه رو به بالا افتاده بودند، یک دستش هم از ناحیه کتف کاملا له شده بود. بقیه قسمت ها هم وضع بهتری نداشتند. تقریبا تمام بدن جوان تگه تگه و لهیده شده بود. حس می کردم به محض تکان داد نش استخوان های خرد شده اش از هم جدا می شوند و از وسط به دو نیم خواهد شد. دردناک تر از همه وضع پدر و مادر سالخورده جوان بود نه از خانه محقرشان بیرون آمده با گریه و زاری او را صدا می زدند: عبدالرسول الرسول وقتی دیدم پیرزن خودش را روی زمین انداخت و کورمال كورمال روی خاکها دست کنید و جلو آمد تا خودش را به جنازه رسانده تازه فهمیدم چشمانش نمی بیند 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ ↷↷↷ eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
🪴 🪴 🌿﷽🌿 . به شوهرش نگاه کردم او هم نابینا بود. پیرزن که دیگر به پسرش رسیده بود، روی جنازه دست می کشید می گفت: یوماه یوما، مادر، مادر. پیرمرد هم جلوی درگاه خانه ایستاده بود و با گریه می گفت: عبدالرسول، عبدالرسول جاؤنتی. عبدالرسول جوابم رو بده. انگار پیرزن از کوت پسرش فهمیده بود اتفاقی افتاده است. به شوهرش می گفت: ببین چه اش شده. است بزن ببین چرا چیزی نمیگه. به نظرم آمد می داند پسرش ترکش خورده ولی نمی خواهد آن را باور کند. پیرمرد بی رمق جلو آمد. در حالی که گریه امانش نمیداده زم زمه کنان گفت: بویه یا بویه نزدیک جنازه روی زمین ولو شد. دستش را روی پیکر بی جان پسرش می کشید و تکانش می داد. هر دو امید داشتند بیهوش شده باشد. دیگر طاقت نداشتم. قلبم می خواست از جا کنده شود، با گریه گفتم: مادر بیا اینور، ولش کن، همین که صدایم را شنید، با التماس پرسید: شهید نشده نه؟ کشته نشده؟ با اینکه یقین داشتم جوان کشته شده است، نمی توانم حقیقت را به آنها بگویم، گفتم ما می بریمش بیمارستان، شما هم براش دعا کنین. زن این را که شنیده با حرص بیشتری جنازه را بغل کنید و خودش را به او چسباند. هرچه می گفتم: مادر ، بدتر می کرد. حاضر نبود از پسرش جدا شود، کنارش رفتم و آرام آرام سعی کردم متقاعدش کنم، پسرش را رها کند. با گریه و التماس می گفت: تو رو خدا من رو از بچه ام جدا نکن به صورت جوان نگاه کردم. حدود بیست و هشت تا سی سال سن داشت، بلوز آبی روشن و شلوار لی تنش بود. تفنگش هم با قنداق خرد شده و لوله شکسته، کمی آن طرفتر از سنگر افتاده بود. حدس می زدم سگر را خودش درست کرده باشد. نیم متری زمین را گود کرده بود و دور تا دورش را با گونی های خاک، حدود هشتاد سانت بالا آورده بود به چهره پیرزن و پیرمرد نابینا نگاه کردم. سن شان بین شصت تا هفتاد سال به نظر می رسید. چشم هایشان جمع شده، کوچک شده بودند. نمی دانم شاید به خاطر کهولت سن و آب مروارید بینایی شان را از دست داده بودند. پیرمرد لاغر و قد بلند بود. چفیه شیری رنگ چرک مرده ایی بر سر و دشداشة طوسی چروکیده کهنه ایی به تن داشت. دست هایش پیش از حد بزرگ بودند، از زمختی پوست و جمع شدگی انگشتانش، از صورت آفتاب سوخته اش می توانستم خوب حدس بزنم که چقدر در نخلستان بیل زده و کشاورزی کرده چقدر از این دست ها کار کشیده و عرق ریخته. با اینکه فقط یکی از چشم هایش باباقوری شده بود ولی چشم دیگرش هم که سالم تر به نظر می رسید، دید نداشت. صورت کشیده پسر، بیشتر شبیه پدرش بود سر و وضع زن هم دست کمی از شوهرش نداشت، لباس های متدریں لیره و شله پوشیده، دمپایی پالستیکی اش از پایش بیرون افتاده بود. وقتی دیدم زد از جنازه دست نمی کند، به زهرا که کنار ایستاده و خشکش زده بود، گفتم بیا بریم جلوی یه ماشین رو بگیریم، جنازه رو بریم. از نخلستان بیرون آمدیم و لب جاده ایستادیم. پرنده پر نمیزد نگران حال پیرزن و پیرمرد بودم و نمی توانستم یکجا قرار بگیرم. به زهرا گفتم: تو ماشین بگیر من میام درباره برگشتم، پیر مرد کمی آرام شده بود، انگار دیگر برایش مسلم شده بود پسرشان از دستشان رفته ولی چیزی نمی گفت پیرزن همچنان خودش را می زد. مویه میکرد و می گفت: همه امیدم رفت. همه زندگیم رفت. این را می گفت ولی باز با التماس از من می خواست پسرش را نگاه کنم و بینم تو هنوز زنده است، یا نه..... 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ ↷↷↷ eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
دل به گندم نبست... بالا رفت روی خودچشم بست...بالا رفت پیش خالق شکست...بالا رفت وحی آمد...دو دست بالا رفت جز علی وارث پیمبر نیست @hedye110
Ali.Fani.Tamame.Jano.Del.Mp3.256kbps_p30download.com.mp3
8.69M
تمام جان و دل وجود ناقابل فدای یک موی تو علی حواله ملک دل به نام علی باشد و... 🎤 با صدای برادر علی فانی @hedye110