eitaa logo
❣کمال بندگی❣
1.8هزار دنبال‌کننده
13.8هزار عکس
6.2هزار ویدیو
38 فایل
اگــر یـکــ نــفـر را بـه او وصـل کــردی برای سپاهش تــــــو ســــــــردار یـــاری 💫یا صاحب الزمان💫 🌹کپی با ذکر صلوات آزاد است🌷🌼 @kamali220 🌹ارتباط با مدیر↖️↖️ ادمین تبادل↙️↙️ @Yare_mahdii313
مشاهده در ایتا
دانلود
سوره مبارکه نوشته استاد انصاریان - منبع: پایگاه (https://erfan.ir) ➥ @hedye110 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
4_5908824347216184687.mp3
2.01M
🔸ترتیل صفحه 87 قرآن کریم با صدای استاد حامد ولی زاده_مقام رست 🔸به همراه ترجمه گویای فارسی با صدای مرحوم استاد اسماعیل قادرپناه ☘️☘️☘️☘️ ➥ @hedye110 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
087-nesa-ta-1.mp3
6.59M
سوره مبارکه بخش اول مفسر: استاد قرائتی ➥ @hedye110 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
087-nesa-ta-2.mp3
6.23M
سوره مبارکه بخش دوم مفسر: استاد قرائتی ➥ @hedye110 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
🪴 🪴 🌿﷽🌿 چون از زمان مجروحیتم و سوار شدن به آمبوالنس زمان زیادی طول کشیده بود و خون زیادی از دست داده بودم، احساس سرما می کردم. هر لحظه که میگذشت ہی حال تر می شدم و بدنم سست تر می شد دوست داشتم بخوابم. به پاهایم که دست می زدم می دیدم از شدت خونریزی خیس شده اند. روی صندلی و در ماشین که به آن تکیه داشتم خونی شده بود و از پاهایم به کف ماشین خون می ریخت. به این ها که نگاه می کردم احساس ضعفم بیشتر می شد. از دیدن شدت خونریزی کمی ترسیده بودم. به خودم دلداری می دادم؛ چیزی نیست. مگه به مجروح ها نمیگفتیم اینا جبران میشه؟! حالا می فهمی وقتی با مجروحها حرف می زدی اونا نای حرف زدن نداشتند و جواب نمی دادند، دلیلش چی بود آمبولانس جلوی در زایشگاه آنطرف پل نگه داشت. همه نگران حال آن مجروح بدحال بودند و می خواستند او را به پزشک متخصص برسانند. اما همین که در آمبولانس باز شد و چشم پرستار به او افتاد گفت: بریدش سردخونه از این لحظه به بعد من دیگر چیزی نفهمیدم و از حال رفتم. چشم که باز کردم زهره هادی را بالای سرم دیدم. او سرمی را که به دستم وصل بوده بالا نگه داشته بود قیافه اش نشان میداد چقدر نگران است. تا دید چشم باز کردم. پرسید: درد داری؟چشم گرداندم، روی تختی در آخر یک سالن شلوغ و پر از مجروح مرا خوابانده بودند. سیاح و زهره به پرستارهایی که در حال کار بودند، می گفتند: بیایید به مجروح ما هم رسیدگی کنید بعد از چند بار رفت و آمد خانمی آمد و گفت: لزومی نداره سر و صدا کنید. آروم باشید مجروح شما هم رسیدگی میشه صباح گفت: ما سر و صدا نمی کنیم. منتهی این داره حالش بدتر میشه من به زحمت گفتم: من چیزیم نیست...... 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ ↷↷↷ eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
🪴 🪴 🌿﷽🌿 این خانم که روپوش سفید و روسری مشکی به سر داشت، جلو آمد و به آرامی نواز شم به پیشانی ام را بوسید و با مهربانی پرسید: کجا مجروح شدی؟ گفتم: سناب رسید: سنتاب کجاست؟ گفتم یکی از دره های بندره گفت: مگه اونجا دست عراقی ها نیفتاده؟؟ تو اونجا چی کار می کردی؟ گفتم خب ما هم با اونا درگیر بودیم. من امدادگرم گفت: خب الان می آییم ازت عکس می گیریم. اصلا نگران نباش. میتوئی طاق باز بشی گفتم: نمیتونم گفت: خب اصلا نیازی نیست. همین جوری باشی. بعد رفت. تا دستگاه را بیاورد، می آمد و دلداری ام می داد، مرا می بوسید و می گفت: دارند از مجروحها عکس می گیرند. الان میپان از این همه اظهار لطفش تعجب کرده بودم. بعد از مدتی دستگاه بزرگ و سنگین ارولوژی را که روی پایه چرخداری قرار داشت با کمک مردی آوردند. دستگاه را آنقدر روی سر مجروحان این طرف و آن طرف کشیده بودند که کثیف و خونی شده بود و کلی ای دست و چسب رویش مانده بود وقتی می خواستند دستگاه را روی بدنم تنظیم کنند، همراهان مجروحی که کنار تخت من بود و خیلی از قسمت های بدنش دچار شکستگی شده بود، گفت: اول از مجروح ما عکسی بگیرید. این خانوم که چیزیش نیست به مجروح نگاه کردم خاکی و خون آلود ناله میکرد و چندان به هوش نبود. مرد رادیولوژیست گفت: این خانوم ظاهرا حالش خوبه اما زخمش جای خاصیه دستگاه را آوردند و پنج، شش عکس از زوایای مختلف از من گرفتند. آن خانم پرستار هربار که دستگاه را تنظیم می کرد، با مهربانی دستم را می گرفت یا به روم دست می کشید تعجب کرده بودم چرا مثل یک مادر با من رفتار می کند. یاد دا می افتادم و دلتنگیام بیشتر می شد بعد از من از آن مجروح عکس گرفتند. ظهور عکسها ده دقیقه بیشتر طول نکشید. تا آن موقع روی زخم را با گاز تمیز کردند و بتادین ریختند. گازهایی که میگذاشتند به خاطر خونریزی زیاد سریع آلوده می شد، آنها را عوض می کردند. سرم دیگری آوردند و چند تا آمپول هم به عضله تزریق کردند. بعد از مشخص شدن گروه خونی ام یک کیسه خون هم به دست دیگرم زدند، زهره و صباح به پرستارها کمک می کردند و مرا دلداری می دادند عکس ها که آماده شد، همان پرستار گفت: ترکشی به جای حساسی خورده، شما رو هم نمیشه زیاد تکون داد اینجا کار زیادی از دست ما برنمیاد, باید اعزام بشی. نگران نباش مامی فر مسنیمت جایی که امکانات و تجهیزات بیشتری داشته باشه چون فکر می کردم مساله خاصی ندارم و دو، سه روزه خوب می شوم، گفتم: من نگران نیستم. فقط شما دعا کنید من زودتر برگردم خرمشهر گفت: دعا می کنم زودتر خوب بشی باز در اثر خونریزی با تحت تأثیر داروها سست و خواب آلود شدم. زمانی متوجه اطرافم شدم که در بیمارستان شرکت نفت بودم. 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ ↷↷↷ eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 این فیلم برای دشمنان انقلاب از چند بمب اتمی خطرناک تر است. برکات جمهوری اسلامی و انقلاب بزرگ حضرت امام رو ببینید. اسم خودش عمر هست، اسم خانمش عایشه ولی اسم بچه هاشون ..... @hedye110 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
لااله‌الاالله ۳.mp3
16.65M
مجموعه‌ صوتی ۳ من همه چیز را برای تو خلق کردم، و تو را برای خودم! این جمله‌ی خداست خطاب به ما ... ولی آیا نگاه ما به همه‌ی مخلوقات، با نگاه خدا، با هدف خدا از آفرینش آنها یکیست؟ چرا؟ مشکل ما کجاست که هر چیزی را مستقل از خدا، یک چیزِ جداگانه، می‌بینیم؟   @hedye110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بنده خدا زیر قبه ی امام حسین علیه السلام بود داشت دعا میکرد که...... حتما ببینید این فیلم رو خیلی تکان دهنده است👆😢 🤲 🍃🌱↷   @hedye110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💯 دیگه از این راحت تر بگیم... ☺️ 🌙 راحت از دستش ندیم اینهمه از برکات بگن ، شوخی نیست   @hedye110
اگر تمام آمریکا را مسجد بسازند ودر بالای گلدسته ها شعار الله اکبر بدهند هیچ وقت شعار مرگ بر آمریکا را فراموش نکنید چون آمریکا شیطان بزرگ است 👌 سید روح الله موسوی خمینی   @hedye110
┄┅─✵💖✵─┅┄ اِلهی یا حَمیدُ بِحَقِّ مُحَمَد یا عالی بِحَقِّ علی یا فاطِرُ بِحَقِّ فاطمه یا مُحْسِنُ بِحَقِّ الحسن یا قدیمَ الاِ حسان بِحَقِّ الحُسَیْن عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجَ صاحبَ العصرِ والزَّمان ➥ @hedye110 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
💚 چشم دیدار ندارم شده ام کورِ رو که رو نیست ولی تشنه‌دیدار توام آرزو بر من آلوده روا نیست ، ولی .. کاش یک روز ببینم که ز انصار توام @emame_mehraban           🕊🕊🕊🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃 💟دعا برای شروع روز💟 ا🍃💕🍃 💙بسم الله الرحمن الرحیم💙 ا🍃💕🍃 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبـَاحَ الْـاَبـْـــــرَار وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الْـاَشَـــــرَار ا🍃💕🍃 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْمـَقـْبـُولـِیـن وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْمـَرْدُودِیــــن ا🍃💕🍃 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْصّـَالـِحـِیـن وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْطّـَالـِحـِیـن ا🍃💕🍃 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْخـَیْـرِ وَ السَّعـَادَة وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـشَّـرِ وَ الْشِّـقـَاوَة ا🍃💕🍃 💠امين يا رب العالمین💠 التماس دعا 🙏🙏🙏🙏 💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃 @hedye110
☀️ به رسم هر روز صبح ☀️ 🌻السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🌻 💕💕💕💕💕💕💕💕 🌸السلام علیک یا امام الرئوف 🌸 🌻ﺍﻟﻠَّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻰ ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ ﺍﻟْﻤُﺮْﺗَﻀَﻰ ﺍﻟْﺈِﻣَﺎﻡِ ﺍﻟﺘَّﻘِﻲِّ ﺍﻟﻨَّﻘِﻲِّ ﻭَ ﺣُﺠَّﺘِﻚَ ﻋَﻠَﻰ ﻣَﻦْ ﻓَﻮْﻕَ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻭَ ﻣَﻦْ ﺗَﺤْﺖَ ﺍﻟﺜَّﺮَﻯ ﺍﻟﺼِّﺪِّﻳﻖِ ﺍﻟﺸَّﻬِﻴﺪِ ﺻَﻠَﺎﺓً ﻛَﺜِﻴﺮَﺓً ﺗَﺎﻣَّﺔً ﺯَﺍﻛِﻴَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺻِﻠَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺗِﺮَﺓً ﻣُﺘَﺮَﺍﺩِﻓَﺔً ﻛَﺄَﻓْﻀَﻞِ ﻣَﺎ ﺻَﻠَّﻴْﺖَ ﻋَﻠَﻰ ﺃَﺣَﺪٍ ﻣِﻦْ ﺃَﻭْﻟِﻴَﺎﺋِﻚَ🌻 💕💕💕💕💕💕💕 🌸 ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج🌸 @hedye110
🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🍃🌸🍃 🌹🍃 🍃 🌹 🍃 ❤️ توسل امروز ❤️ به امام سجاد علیه السلام و امام محمد باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام يا اَبَا الْحَسَنِ، يا عَلِىَّ بْنَ الْحُسَيْنِ، يَا زَيْنَ الْعابِدِينَ، يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ، يَا حُجَّةَ اللّٰهِ عَلىٰ خَلْقِهِ، يَا سَيِّدَنا وَمَوْلانا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا، يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛ 🦋🌹 يَا أَبا جَعْفَرٍ، يَا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ، أَيُّهَا الْباقِرُ، يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ، يَا حُجَّةَ اللّٰهِ عَلىٰ خَلْقِهِ، يَا سَيِّدَنا وَمَوْلانا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حَاجَاتِنا، يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛ 🌹🦋 يَا أَبا عَبْدِ اللّٰهِ، يَا جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ، أَيُّهَا الصَّادِقُ، يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ، يَا حُجَّةَ اللّٰهِ عَلىٰ خَلْقِهِ، يَا سَيِّدَنا وَمَوْلانَا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا، يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛ 🍃 🌹 🍃 🌹🍃 🍃🌸🍃 🌹🍃🌹🍃🌹🍃 @hedye110
1_898400391.mp3
1.82M
تجدید عهد روزانه با امام زمان (عج) 🤍 ❤️ با صدای استاد : 👤فرهمند 🌤 الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج 🌤 @hedye110
سوره مبارکه نوشته استاد انصاریان - منبع: پایگاه (https://erfan.ir) ➥ @hedye110 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
4_5913532717999326268.mp3
1.65M
🔸ترتیل صفحه 88 قرآن کریم با صدای استاد حامد ولی زاده_مقام رست 🔸به همراه ترجمه گویای فارسی با صدای مرحوم استاد اسماعیل قادرپناه ☘️☘️☘️☘️ ➥ @hedye110 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
088-nesa-ta-1.mp3
3.5M
سوره مبارکه بخش اول مفسر: استاد قرائتی ➥ @hedye110 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
088-nesa-ta-2.mp3
4.74M
سوره مبارکه بخش دوم مفسر: استاد قرائتی ➥ @hedye110 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
🪴 🪴 🌿﷽🌿 اینجا خیلی منظم تر از اورژانس زایشگاه بود. هم همة آنجا داشت دیوانه ام می کرد. اینجا فاصله بین تخت ها زیاد بود و حدود بیست یا سی تا مجروح سرد بستری بودند. از پنجره های رو به آفتاب نور به داخل می تابید، دیگر بوی خون نمی آمد. زهره و صباح هم کنارم نبودند. از اینکه در بخش مجروحان مرد بستری شده بودم أحساس خوبی نداشتم. وقتی پرستارها متوجه شدند به هوش آمدهام، دکترها را خبر کردند. یک دفعه دور تختم شلوغ شد، شروع یه معاینه کلیه ها، پهلوها و پاهایم کردند. می پرسیدند: درد نداری؟ میگفتم نه. به کف پاهایم سوزن فرو می بردند و می پرسیدند: حس می کنی؟ میگفتم: نه، من فقط سنگینی پاهایم را حس می کنم. اصلا نمی دونم زانوهام یا انگشت های پایم کجا هستند یک سری دارو و آمپول نوشتند و رفتند، از اینکه جلوی روی آن همه آدم با این وضعیت خانواده ام، ناراحت بودم. مرتب می گفتم من رو از اینجا ببرید می گفتند: جا نداریم یکبار گفتم: توی راهرو هم که شده من رو بذارید. من اینجا معذبم. یه چادری بکشید روم ولی هیچ کی گوشش بدهکار نبود. یعنی فرصتی برای گوش کردن نداشتند، تحت فشارهای چی و جسمی خوابم برد. نمی دانم چه ساعتی بود که با سر و صدای زنی بیدار شدم زن جوانی روی ویلچر نشسته، سر و صدا میکرد و می گفت: من اینجا نمی مونم. اینجا کثیف شده است. زخمهام اینجا عفونت میکنه. من رو منتقل کنید. پرستارها که از دستش عصبانی شده بودند، می گفتند: خانم چرا این جوری میکنی؟ بقیه که حالشون از شما بدتره همچین کارهایی نمی کنند گفت: من کاری ندارم. من خبرنگارم. من امشب اینجا نمی مونم. من رو اعزام کنید تهران تختی آوردند و کنار تخت من قرار دادند. زیر بغلش را گرفتند و گفتند: خودت هم کمک کن فریادش روی تخت موقع انتقال دادش هوا رفت: پام درد میکنه و روی تخت دراز نکشید. نشست و پای مجروحش را دراز کرد. دو نفر هم که همراهش دند کنار تخت ایستادند. کمی بعد دکتر آمد و پرسید: زهره حسینی کیه؟ من و آن خانم هر دو گفتیم: منم به هم نگاه کردیم از قضا اسم و فامیل هردویمان یکی بود. دکتر گفت: اونی که ترکش به ستون فقراتش خورده وقتی معاینه دکتر تمام شد و رفت، دختر از من پرسید اهل همین جایی ؟ پرسید: چه جوری زخمی شدی؟ گفتم: من امدادگرم توی ستناب مجروح شدم گفت: می دونم کجا رو میگی۔ اونجارو میشناسم. من از تهران اومدم خبرنگارم. خبر تهیه می کنم. عکس می گیرم و می فرستم تهران بعد پرسید: تو ناراحت نیستی اینجایی؟ چرا تا حالا با این زخم منتقل نشدی؟ گفتم: خودم نمی خوام منتقل بشم، ناراحت هم نیستم، می خوام زودتر برگردم خرمشهر فقط از اینکه توی این بخش هستم ناراحتم گفت: با این وضعیت باید بگی منتقلت کن. برو شهرهای دیگه گفتم: من هم مثل بقیه، هر کاری برای اونا کردن برای من هم می کنند گفت: خیلی خوشبینی، ترکش جای خطرناکی قرار گرفته. الان این دکتره گفت گفتم: اگه دست خودم بوده اینجا هم نمی موندم بر می گشتم خرمشهر مطلب شیبانی گفت: می دونم کجا رو میگی۔ اومدم اونجا او می خواست باز هم به صحبت کردن ادامه بدهد ولی من حال و حوصله نداشتم راستش از جیغ جیغ کردنهایش اصلا خوشم نیامد. چند بار بهش گفتم: یه کم تحمل کن اینجا وضع همه از من و شما بدتره. دکترها و پرستارها همه خسته اند. راه به راه مجروح می باران، این ها هم از پا افتادن می گفت: نه با سر و صدا نکنی به آدم رسیدگی نمیشه. درسته ترکش به اندازه یه عدسه، ولی خورده تو زانوم، خیلی درد دارم دکتر زانوی او را معاینه کرد و گفت: الان وسیله نیست که شما بخوای بری، باید وسیله باشه گفت: شما برگه اعزام من رو بنویسید. ما خودمون وسیله پیدا می کنیم بعد به کمک دو مرد همکارش روی ویلچر نشست و از بخش بیرون رفت. صدایش را از اسٹیشن پرستاری می شنیدم که با پرستارها بحث می کرد. آخر هم برگه اعزام گرفتند و رفتند.... 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ ↷↷↷ eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef