#آخرین_عروس
#صفحه_سی_دوم
ساعتى ديگر تا سحر نمانده است. گويا تمام هستى در انتظار است. شب هم منتظر آفتابِ امشب است.
آسمان مهتابى است و نسيم مىوزد، همه شهر آرام است; امّا در اين خانه، حكيمه آرامش ندارد، او در انتظار است.
گاهى از اتاق بيرون مى آيد و به ستاره ها نگاه مى كند، گاهى به نزد نرجس مى آيد و به فكر فرو مى رود.
حكيمه به نرجس نگاه مى كند. نرجس در مقابل خدا به نماز ايستاده است. حكيمه به نرجس نزديك تر مى شود; امّا هنوز هيچ خبرى نيست كه نيست!
به راستى تا سحر چقدر مانده است؟
حكيمه با خود فكر مى كند كه خوب است نماز شب بخوانم. سجاده اش را پهن مى كند و مشغول خواندن نماز مى شود و با خداى خويش راز و نياز مى كند.
ساعتى مى گذرد، بار ديگر به نزد نرجس مى آيد، نگاهى به او مى كند و به فكر فرو مى رود.
او با خود مى گويد: امام عسكرى به من گفت همين امشب مهدى به دنيا مى آيد. صبح شد و خبرى نشد!
ناگهان صدايى به گوش حكيمه مى رسد. صدا بسيار آشناست. اين صداى امام عسكرى(ع) است: عمّه جان! هنوز شب به پايان نيامده است.
آرى، امام به همه احوال ما آگاهى دارد و حتّى افكار ما را نيز مى داند.
حكيمه سر خود را پايين مى اندازد، او قدرى خجالت مى كشد. تا اذان صبح خيلى وقت مانده است.
#میلاد_نور
#آخرین_منجی
#کانال_کمال_بندگی
#مسابقه
💐💐💐💐💐🍃🍃🍃🍃
🌹🌹 #کمال_بندگی
https://eitaa.com/hedye110
@hedye110۰
#خطبه_غدیر
#صفحه_سی_دوم
مَعاشِرَالنّاسِ، إِنَّما أَكْمَلَ الله عَزَّوَجَلَّ دينَكُمْ بِإِمامَتِهِ. فَمَنْ لَمْ يَأْتَمَّ بِهِ وَبِمَنْ يَقُومُ مَقامَهُ مِنْ وُلْدي مِنْ صُلْبِهِ إِلي يَوْمِ الْقِيامَةِ وَالْعَرْضِ عَلَي الله عَزَّوَجَلَّ فَأُولئِكَ الَّذينَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ (فِي الدُّنْيا وَالْآخِرَةِ) وَ فِي النّارِهُمْ خالِدُونَ، (لايُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَلاهُمْ يُنْظَرونَ).
هان مردمان! خداوند عزّوجلّ دين را با امامت علي تكميل فرمود. اينك آنان كه از او و جانشينانش از فرزندان من و از نسل او - تا برپايي رستاخيز و عرضه ي بر خدا - پيروي نكنند، در دو جهان كرده هايشان بيهوده بوده در آتش دوزخ ابدي خواهند بود، به گونه اي كه نه از عذابشان كاسته و نه برايشان فرصتي خواهد بود.
منابع:
1. مصباح المتهجد وسلاح المتعبد، شيخ طوسي، به تصحيح اسماعيل انصاري زنجاني، ص694
2.اقبال الاعمال: رضي الدين ابوالقاسم علي بن موسي بن طاووس ص461
3. مصباح كفعمي ص695
4.بحارالانوار علامه ملا محمّد باقر مجلسي ج97،ص112
🏴🏴
مَعاشِرَالنّاسِ، هذا عَلِي، أَنْصَرُكُمْ لي وَأَحَقُّكُمْ بي وَأَقْرَبُكُمْ إِلَي وَأَعَزُّكُمْ عَلَي، وَالله عَزَّوَجَلَّ وَأَنَاعَنْهُ راضِيانِ. وَ مانَزَلَتْ آيَةُ رِضاً (في الْقُرْآنِ) إِلاّ فيهِ.
هان مردمان! اين علي ياورترين، سزاوارترين و نزديك ترين و عزيزترين شما نسبت به من است. خداوند عزّوجلّ و من از او خشنوديم. آيه رضايتي در قرآن نيست مگر اين كه درباره ي اوست.
منابع:
1. مصباح المتهجد وسلاح المتعبد، شيخ طوسي، به تصحيح اسماعيل انصاري زنجاني، ص694
2.اقبال الاعمال: رضي الدين ابوالقاسم علي بن موسي بن طاووس ص461
3. مصباح كفعمي ص695
4.بحارالانوار علامه ملا محمّد باقر مجلسي ج97،ص112
🌹 #همه_جا
🌹 #جارمیزنم
🌹 #فقط_حیدر
🌹 #امیرالمومنین
🌹 #مولام
🌹 #علیست
🎁 #مسابقه_ویژه_غدیر
🎁🎁🎁🎁
@hedye110
🏴🏴🏴
#تشنه_تر_از_دریا
#صفحه_سی_دوم
در خيمه ها چه خبر است؟ كودكان همه منتظر آب هستند، خواهرت زينب چشم به راه توست، آنان پرده خيمه را بالا زده اند و به دور دست نگاه مى كنند... لحظاتى مى گذرد، آنان مى بينند كه حسين(ع) تنهاى تنها، به سوى خيمه ها مى آيد، پس عبّاس كجاست؟ چه كسى به آنان خواهد گفت كه تو كنار نهر علقمه آرميده اى!
اى عبّاس!
برخيز! دشمنان در كمين اند، حسين(ع) يار و ياور ندارد، تو پناه اين كودكان بودى، تا تو بودى، هيچ كس جرأت نداشت به خيمه ها نزديك شود.
عبّاس! اى دلاور دشت كربلا! برخيز! چرا اين گونه بر خاك آرميده اى؟ برخيز!
برادرت تنهاست، آيا صدايش را نمى شنوى؟
اين صداى غربت حسين(ع) است...
حسين(ع)، تك و تنها در ميدان ايستاده است... فرياد برمى آورد: "آيا يار و ياورى هست تا مرا يارى كند؟.
صداى او هنوز به گوش مى رسد، حسين(ع) هنوز غريب است، مكتب و مرام او، غريب است، در اين روزگار، آزادگى و شرافت، غريب است... چه كسى از جا برمى خيزد و او را يارى مى كند؟
آن طرف خيمه ها، اشك ها، سوزها، زنان بى پناه، تشنگى!
اين طرف باران سنگ و تير و نيزه!
حسين(ع) در آماج تيرها قرار مى گيرد، ديگر كسى نيست تا خود را سپر او كند، كجا رفتند آن ياران باوفا؟
تيرها امان نمى دهند، صداى حسين(ع) در دشت مى پيچد: "بسم الله و بالله و على ملّة رسول الله، من به رضاى خدا راضى هستم".
لحظاتى بعد، حسين(ع) سر به خاك گرم كربلا مى نهد...
اى عبّاس! برخيز! كسى نيست تا سر حسين(ع) را به سينه گيرد، برخيز! آن لحظات آخر، حسين(ع) آمد و سر تو را به سينه گرفت.
اى جلوه غيرت خدا! از كنار علقمه برخيز و به سوى حسين(ع) برو، سرش را به سينه بگير، نگذار حسين(ع)، غريبانه جان دهد.
خداى من! من چه مى گويم؟
عبّاس كه دست در بدن ندارد، چگونه مى خواهد سر برادر را به سينه بگيرد...
💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐
#تشنه_تر_از_دریا
#قمر_منیر_بنی_هاشم
#کانال_کمال_بندگی
#کپی_آزاد
#نشر_حداکثری
#هدیه_ای_به_شما
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef