eitaa logo
❣کمال بندگی❣
1.8هزار دنبال‌کننده
13.9هزار عکس
6.2هزار ویدیو
38 فایل
اگــر یـکــ نــفـر را بـه او وصـل کــردی برای سپاهش تــــــو ســــــــردار یـــاری 💫یا صاحب الزمان💫 🌹کپی با ذکر صلوات آزاد است🌷🌼 @kamali220 🌹ارتباط با مدیر↖️↖️ ادمین تبادل↙️↙️ @Yare_mahdii313
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌹🍃🌹🍃🍃 ...... .... سپس ذو القرنين با لشكرش به سوي شمال رهسپار شد، به هر جا رسيد همه را فتح كرد و همه گردن‌كشان در برابرش تسليم شدند و سر بر اطاعت او نهادند، تا به جايي رسيد ديد در آن جا قومي زندگي مي‌كنند كه زبانشان مفهوم نيست، ولي مجاور دو قوم وحشي و طغيانگر يأجوج و مأجوج هستند، اين دو قوم كه جمعيتشان زياد بود چون آتشي در نيزار خشك بودند، به هر جا مي‌رسيدند به غارت مي‌پرداختند. آن قوم وقتي كه سايه پر بركت ذو القرنين را بر سر خود ديدند، و قدرت و شكوه و عظمت او را مشاهده كردند، از او تقاضا كردند كه آنها را در برابر دو قوم وحشي يأجوج و مأجوج ياري كند، و براي جلوگيري از طغيان آنها سدي محكم و بلند (مثلاً مانند ديوار چين) در برابر آنها بسازد، تا از شر آنها محفوظ بمانند. آن قوم در پايان قول دادند كه تا سر حد توان، ذو القرنين را ياري كنند، و با همياري و همكاري خود، كارهاي عادلانه و خداپسندانه او را به پايان برسانند. ذو القرنين كه انساني مهربان و خيرخواه و دشمن ظلم بود، به تقاضاي آنها پاسخ مثبت داد، از گنجها و سيم و زر و امكانات بسيار ديگر كه خداوند در اختيارش گذاشته بود، استفاده كرد، و به ساختن سدي نيرومند اقدام جدي نمود، آن قوم نيز اسباب كار را فراهم كردند، آنها مقدار زيادي آهن و مس و چوب و زغال آماده كرده و تحت نظارت ذو القرنين آهنهاي بزرگ و سنگين را بين دو كوه قرار دادند، و چوب و زغال در اطراف آن ريختند، آتش افروختند، و مسها را گداخته نموده و آهنها را به همديگر جوش دادند، تا به صورت سدي نيرومند درآمد كه دو قوم يأجوج و مأجوج قدرت عبور و نفوذ از آن را نداشتند، و هرگز نمي‌توانستند آن را سوراخ يا ويران نمايند. 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 ====👇==== https://eitaa.com/hedye110 @hedye110 ====🌷====
اكنون، ما آرام آرام در محلّه عسكر قدم برمى داريم، من مى خواهم درِ خانه امام را به تو نشان بدهم. از تو مى خواهم وقتى به آنجا رسيديم بى تابى نكنى! نگويى كه مى خواهم امام را ببينم. گفته باشم اين كار خطرناك است! قدرى راه مى رويم. نسيم مىوزد، بوى بهشت به مشام مى رسد، آنجا خانه آفتاب است. با بى قرارى و وجدى كه دارى سلام مى كنى: سلام بر آقا و مولاى من! سلام بر نور خدا در زمين! تو مى خواهى به سوى بهشت بروى، من دست تو را مى گيرم! كجا مى روى؟ تو به خود مى آيى و سپس مى گويى: دستِ خودم نبود! بعد از يك عمر آرزو ، به اينجا رسيده ام، امامِ من در چند قدمى من است و من نمى توانم او را ببينم! آنجا چند مأمور ايستاده اند. آنها به ما نگاه مى كنند. زود اشك چشمانت را پاك كن! بايد فكرى بكنيم. ــ شما كجا مى رويد! ــ ما به درِ خانه قاضى شهر مى رويم. ــ چرا رفيقت گريه كرده است؟ ــ بعضى از نامردها، همه سرمايه ما را گرفته اند. وقتى اين را مى گويم، آنها اجازه مى دهند كه برويم. بيا تا به درِ خانه قاضى برويم كه حرف من دروغ نباشد. خانه قاضى آنجاست. تو به من نگاه مى كنى و مى گويى: چقدر قشنگ جواب دادى! اين نامردها، همه سرمايه ما را گرفته اند. ناراحت نباش، ما بايد براى روزگارى كه امام زمان(ع) از ديده ها پنهان مى شود آمادگى پيدا كنيم. من شنيده ام امام دوازدهم ما، غيبتى طولانى خواهد داشت. اگر همه شيعيان مى توانستند به راحتى امام خود را ببينند و با او ارتباط داشته باشند در دوران غيبت فرزندش نمى دانستند چه كنند; امّا الآن شيعيان كم كم براى روزگار غيبت آماده مى شوند. تو اكنون تا درِ خانه امام آمدى، ولى نتوانستى او را ببينى، تو مى توانى در روزگار غيبت هم دوام بياورى! ❤️❤️❤️❤️❤️🍃🍃🍃🍃 ❤️ ❇️ https://eitaa.com/hedye110
صدايى را كه مى شنوى، صداى "صُور اسرافيل" است كه به گوش همه مى رسد و روح به جسم آنها بر مى گردد. من هم بايد از جاى خويش برخيزم، همه انسان ها زنده شده اند و از قبرهاى خود بيرون آمده اند. قيامت بر پا شده است، چه غوغايى است. نگاه كن، آيا او را مى شناسى؟ آن جوان زيبا را مى گويم كه همراه من از قبرم بيرون آمد و اكنون در مقابل من ايستاده است، نگاه كن صورتش مثل ماه مى درخشد. من كه او را نمى شناسم، شما چطور؟ ترس و وحشت، همه وجودم را فرا گرفته است، عجب روزى است امروز فرشتگانى كه هيچ گناهى ندارند سخت نگرانند، پس واى به حال من.6 چه غوغايى است، همه از هم فرار مى كنند مادر از فرزند، برادر از برادر، هر كسى به فكر خويش است ! كاش من در اينجا يك دوست و آشنايى داشتم كه به من كمك مى كرد. آتش جهنّم زبانه مى كشد و همه از شرّ آن به خدا پناه مى برند. حسابرسى آغاز مى شود; عده اى به سوى بهشت حركت كرده اند و عده اى را هم به سوى جهنّم مى برند. نام مرا مى خوانند و بايد به پاى ميزان اعمال بروم، خدايا من چه خواهم كرد؟ حركت مى كنم و به هر آشنايى كه برخورد مى كنم مى بينم كه آن چنان گرفتار است كه به من توجّهى نمى كند. حالا من چه كنم؟ در هنگام حسابرسى چه جوابى بدهم؟ نگاهم به شعله هاى آتش جهنّم مى افتد و ترس تمام وجودم را فرا مى گيرد ! اما ناگهان همان جوان زيبا كنار من مى آيد و با مهربانى تمام به من مى گويد: نترس، ناراحت نباش، من در همه جا با تو هستم ! نمى دانم اين سخن او چه بود كه چنين در دل من اثر كرد و مرا آرام ساخت; آرى نفس او نفس خدايى بود كه اين چنين باعث آرامش قلب من شد. هر كجا كه ترس وجودم را فرا مى گيرد نگاهم به آن جوان مى افتد كه همراه من است، از من دلجويى مى كند و با سخن خويش مايه آرامش من مى شود. شكر خدا، حسابرسى من تمام مى شود و برگه ورود به بهشت را به دستم مى دهند. من به سوى بهشت حركت مى كنم; اما هنوز هم مى ترسم ! براى اينكه بايد از پل صراط عبور كنم، نگاه مى كنم همان جوان زيبا را در جلوى خود مى بينم. هر كجا او برود من هم مى روم; پا جاى پاى او مى گذارم و به سلامتى از پل صراط عبور مى كنم. اين بوى خوش از كجاست كه مرا اين چنين مدهوش خود مى كند؟ مثل اينكه بوى بهشت است؟ آرى درست حدس زده ام، بوى بهشت است كه به مشامم مى رسد. نگاه كن، آن درهايى را كه مى بينى درهاى بهشت است. اينجا ديگر خاطرم جمع مى شود و با خود مى گويم، خوب است از اين جوان سؤال كنم كه تو كيستى كه با مهربانى با من برخورد كردى؟ من رو به آن دوست جوان خود مى كنم و از او مى پرسم: تو چه همراه خوبى بودى و همواره باعث شادى و سرور من شدى، آيا مى شود خودت را معرفى كنى تا من تو را بشناسم؟ آن جوان زيبا، رو به من مى كند و مى گويد: يادت هست در دنيا، برادران مؤمن خود را شاد ساختى ! من همان شادمانى اى هستم كه در دل آن مؤمنان، ايجاد كردى ! خداوند مرا به اين صورت در آورد تا در سخت ترين شرايط (لحظه خروج از قبر تا ورود به بهشت)، باعث شادمانى تو شوم. خواننده محترم، داستانى كه براى شما نقل كردم برگرفته از حديث امام صادق(ع) مى باشد. بيا تا زنده هستيم و فرصت داريم هنگامى كه دوستان مؤمن خود را مى بينيم با روى خوش و لبخند با آنان برخورد كنيم و سعى كنيم تا شادمانى را به آنان هديه كنيم. باشد كه در روز قيامت همان جوان زيبا، شادى و آرامش را به ما ارزانى بدارد. 💕💕💕💕💕🍃🍃🍃🍃🍃 🌹 🌹 😊 🌹 eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
نگاه من بار ديگر به علقمه مى افتد، زير نور ماه، آب روان است، من گوشه اى نشسته ام و فكر مى كنم. به سخن عبّاس مى انديشم. چرا عبّاس با شمر آن گونه سخن گفت؟ چرا او را لعنت كرد؟ چه رمز و رازى در اين سخن است؟ چه كسى اين معمّا را برايم حل مى كند؟ شمر كه براى عبّاس امان نامه آورده بود، چرا عبّاس او را لعنت كرد؟ بايد به اين كار عبّاس فكر كنم! شمر از عبّاس چه مى خواست؟ او مى خواست عبّاس را از امام زمانش جدا كند، كسى كه از امام زمانش جدا شود به مرگ جاهليّت مى ميرد. شمر نمى خواست به عبّاس امان نامه بدهد، شمر مى خواست عبّاس را از ولايت حسين(ع) جدا كند. هدف شمر اين بود كه مسير زندگى عبّاس را تغيير دهد، يك زندگى در كمال آرامش را به عبّاس بدهد ولى ولايت حسين(ع)را از او بگيرد. شمر مى خواست كارى كند كه عبّاس به ولايت يزيد راضى شود. اى عبّاس! تو با اين كار به همه تاريخ پيام دادى، به شيعيان درس دادى. درس تو اين بود: هركس بخواهد شما را از امام زمانتان جدا كند با او با قاطعيّت برخورد كنيد. مبادا به سخن او گوش فرا دهيد، او شما را به سقوط فرا مى خواند.... من راز سخن تو را فهميدم، وقتى كسى مرا به لبه پرتگاهى مى برد و مى خواهد مرا به آن پرتگاه بيندازد، آيا به او لبخند بزنم؟ هرگز. من او را لعنت مى كنم و ديگر با او سخن نمى گويم! اى عبّاس! تو خوب دانستى كه شمر تو را به چه پرتگاهى فرا مى خواند، تو دورى از امام زمان خود را سقوط مى دانستى و از آن حذر كردى. شمر تو را به سوى قدرت، ثروت و مقام فرا خواند، اگر تو به سمت او مى رفتى به همه اين ها مى رسيدى، امّا تو با حسين(ع) ماندى، تو مى دانستى كه فردا، روز ملاقات شمشيرها و نيزه ها مى باشد، 🍃🎁🎁🎁🍃🍃 eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
سؤال دیگری که باید از مطرح‌کنندگان این شبهه که «پول حج را به فقرا بدهید» پرسید این است که چطور می‌توان باور کرد کسی که برای سفر حج وجوهات پرداخت می‌کند و با دادن خمس شبهات احتمالی مالش را برطرف می‌کند و خود را برای این سفر مستطیع می‌داند به فکر فقرا نباشد؟ چطور می‌توان پذیرفت مسلمانی تکلیف اموالش را روشن کند، از دوستان و اقوام حلالیت بطلبد و درواقع به نوعی برای مرگ خود را آماده کند و پا به سرزمینی بگذارد که او را به یاد محشر و قیامت می‌اندازد، اما با دستگیری از نیازمندان برای آخرت خود زاد و توشه برندارد. اصلاً چنین فردی چرا باید به سفر حج با سختی‌ها و مشقت‌های فراوان برود؟ فراموش نکنیم براساس آمار رسمی تنها در یکسال یعنی در سال ۲۰۱۱، یک میلیون و ۵۰۰ هزار ایرانی به ترکیه سفر کرده‌اند و براساس این آمار ایران رتبه چهارم ورود گردشگر به ترکیه را داراست که درآمد حاصل از حضور گردشگران ایرانی برای ترکیه در سال ۲۰۱۱ رقمی معادل یک میلیارد دلار اعلام شده است. حال سؤال اصلی این است که چرا هیچ فرد و یا گروهی خواستار تعطیلی این سفر‌ها و صرف هزینه‌های کلان آن برای رفع محرومیت از جامعه نمی‌شود؟ از بیان این نکات که بگذریم موضوع حج دستور صریح خداوند است که آن را برای افراد مستطیع واجب کرده که در ادامه به شرح آن براساس آیه ۹۷ سوره مبارکه آل‌عمران می‌پردازیم. متن آیه فِیهِ ءَایَتٌ بَیِّنَتٌ مَّقَامُ إِبْرَ هِیمَ وَمَنْ دَخَلَهُ کَانَ ءَامِناً وَلِلَّهِ عَلَى الْنَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَیْهِ سَبِیلاً وَمَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِّىٌ عَنِ الْعَلَمِینَ‏ (۹۷) ترجمه در آن (خانه) نشانه‏‌هاى روشن، (از جمله) مقام ابراهیم است و هر کس به آن درآید در امان است و براى خدا بر عهده‏ مردم است که قصد حج آن خانه را کنند، هرکه توانایى این راه را دارد؛ و هر کس کفر ورزد (و به حج نرود، بداند که) همانا خداوند از همه‏ جهانیان بى‏‌نیاز است. (۹۷) 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef