#غربِ_نو
#تولدے_دوباره🍃
📚 زینب ترلاک بانوی تازه #شیعه شده ترکیهای است که در دانشگاه جامعه المصطفی در رشته #فلسفه اسلامی تحصیل میکند.وی میگوید:
🔶 به دلیل نقاط ضعفی که در اعتقادات خودم میدیدم در ایران ماندم، مطالعه کردم و شیعه شدم. کتب اهل سنت را مطالعه میکردم و همواره به خودم میگفتم چرا #امام ندارم و چگونه بدون امام زندگی کنم❓
🔶 به دلیل ممنوعیت حجاب در دبیرستان، در منزل درس خواندم و در همان دوران حافظ کل #قرآن شدم. بسیاری از خواهران مسلمان به دلیل ممنوعیت حجاب اذیت شدهاند و یکی از خواهران به دلیل کتک خوردن فرزند خود را از دست داد و به دلیل سختگیری از کشور ترکیه مهاجرت کرد ولی من بر این عقیده هستم که همانطور که خدا به #نماز امر کرده، به حجاب هم امر کرده و در هر حال باید رعایت شود❗️
🎓 دانشگاه حجاب 🎓
📚✨ eitaa.com/joinchat/1938161666Cd17b99a872 ✨📚
آنهایی که به دینداریی #دلی پایبند بودند کمر بستند بر قتل #حسین...
گفتند #دل مهم است ن ظاهر☝
دلمان با خداست...
ولی نمیتوانیم فرمانبردار #امام باشیم
دل پاک + ظاهر ناپاک=؟
جوابش میشود تیری بر گلوی #علی_اصغر یا نیزه ای بر تن #علی_اکبر یا #خنجری بر گردن #حسین...
شاید هم تیری بر قلب #امام_زمانت
#خط_را_گم_نکنیم ،کسی که میگوید دل پاک کافیست بی شک شمشیری برای کشتن امام زمانش آماده کرده است...
#تولیدی
@hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
☘🌹☘🌹☘🌹
🌹☘🌹☘🌹
☘🌹☘🌹
🌹☘🌹
☘🌹
🌹
چهل و یک زمســـ❄️ـــتان که به گذشته باز گردیم...
به بهــــــ🌸ــــــار میرسیم❗️
ساعت حوالی ٩ صبح 🕘...
کوچه ها گل باران...
شمیم عطر یاس و رازقی فضا را آکنده ساخته...
مردم در اوج شور و شوق ...
صدای تپش قلب های منتظر را خوب میشود شنید ...
حتم دارم #شهدا هم به استقبال آمده اند...
به استقبال روح خدا که اکنون در کالبد بیجان شهر دمیده شده و جانی دوباره به آن بخشیده...
🌱خوش آمدی آرامِ جان
🌱خوش آمدی #امام مهربانم
🌱خوش آمدی بت شکنِ زمان
#دیوچوبیرون_رودفرشته_درآید
🇮🇷 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
🌹☘🌷☘🌹☘🌷☘🌹☘🌷
❤️ #تصدقت_شوم ❤️
خب خب خب !
نوبتی هم که باشه نوبت بهار انقلابه!
همه می دونیم مؤسس انقلاب امام خمینی(ره)هستن،،
⁉️به نظر شما رهبر یک #انقلاب با همسرشون با توجه به مشغله و جایگاهشون چطور رفتار میکنن؟🤔
🤨
شاید بگید #امام به همسرشون میگفتن :
زن ! برو چای برام بیار،یا ظرفارو بشور😕😟
شایدم میگفتن بدین من بشورم 😁😌
اگه کنجکاوی تون گل کرده با ما همراه باشید👇👇👇
🔹بد نیست جواب رو از زبون #همسر امام تو مصاحبه با دخترشون برای چاپ تو خبرگزاری تسنیم بشنویم👇
🔅هميشه به من ميگفتند جارو نکن. اگر ميخواستم لب حوض روسري بچه را بشويم ميآمدند و ميگفتند:« بلند شو، تو نبايد بشويي.»
من پشت سر او اتاق را جارو ميکردم، وقتي او نبود لباس بچه را ميشستم.
🔅حتي يک سال که کسي که هميشه در منزلمان کار ميکرد، نبود ـ آن موقع ما در امامزاده قاسم بوديم، بچهها بزرگ شده و شوهر کرده بودند ـ وقتي نهار تمام شد من نشستم لب حوض تا ظرفها را بشويم، ايشان همين که ديدند من دارم ظرفها را ميشويم، از بين دخترها، فريده منزل ما بود ـ گفتند:« فريده بدو، خانم دارد ظرف ميشويد» فريده دويد و آمد ظرفها را از من گرفت و شست و کنار گذاشت.
🔅هرگز از من نخواستند یک فنجان چای به ایشان بدهم،آقا خودشان چای را آماده میکردند و به محض نوشیدن چای،فنجانشان را می شویند*...
اِ😳عجب😅
🌱آقایون انقلابی لطفا الگوبرداری کنید🤨
🌱تا مادران انقلابی کمتر خسته بشن😌😇
*برداشت هایی از سیره امام #خمینی ، ج۱،ص۸۶
#تولیدی_کامل
#همسرخوبم #سیره_امام_خمینی ره
🇮🇷 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
دانشگاه حجاب
#رمان_راز_درخت_کاج... 🌲🍃 #قسمت_دهم #فصل_دوم #بیداری نفهمیدم که چند دقیقه یا چند ساعت خوابیدم، ولی د
#رمان_راز_درخت_کاج...🌲🍃
#قسمت_یازدهم
من که تا آن لحظه جرئت فکر کردن به چنین چیزی را نداشتم، با اعتراض گفتم: مگر دختر من چند سالش است یا چه کاره است که #منافقین دنبالش کنند؟ او یک دختر #چهارده_ساله است که کلاس اول دبیرستان درس می خواند. کاره ای نیست، آزارش هم به کسی نمی رسد.
رییس آگاهی گفت: من هم از خدا می خواهم که حدسم اشتباه باشد، اما با شرایط فعلی، امکان این موضوع هست.
آقای عرب پرونده ای تشکیل داد و لیست اسامی همه ی دوستان و آشنایان و جاهایی که رفته بودیم و یا نرفته بودیم را از ما گرفت. او به من قول داد که با تمام توانش دنبال زینب بگردد.
از آگاهی که به خانه برگشتیم، آقای روستا و خانمش آمده بودند. آقای روستا همکار شرکت نفتی بابای بچه ها بود و خانه شان چند کوچه با ما فاصله داشت.
خبر #گم_شدن زینب دهان به دهان گشته بود و آنها برای همدردی و کمک به خانه ی ما آمده بودند. مادرم همه ی اتفاق هایی را که شب گذشته پیش آمده بود، برای آقای روستا تعریف کرد.
مادرم وسط حرفهایش گریه می کرد و میگفت که چه نذرهایی کرده تا زینب صحیح و سالم پیدا شود. آقای روستا به شدت ناراحت بود و نمی دانست چه بگوید که باعث تسلی دل ما بشود. او بعد از سکوتی طولانی گفت: از این لحظه به بعد، من در خدمت شما هستم. با ماشین من به هر جا که لازم است برویم و دنبال زینب بگردیم.
همان روز، خانم کچویی هم به خانه ی ما آمد. او هم مثل رییس آگاهی به #منافقین سوءظن داشت. شب قبل، بعد از صحبت تلفنی با شهلا، جرات نکرده بود این موضوع را بگوید. از قرار معلوم،طی چند ماه گذشته بعضی از مردم #حزب_اللهی که بین آن هادانشجو و دانش آموز و بازاری هم بودند، به دست #منافقین #ترور شده بودند.
برای منافقین، مرد و زن، دختر و پسر، پیر یا جوان فرقی نداشت. کافی بودکه این آدم ها طرفدار #انقلاب و #امام باشند.
#نویسنده_معصومه_رامهرمزی
#ادامه_دارد...
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
دانشگاه حجاب
#رمان_راز_درخت_کاج...🌲🍃 #قسمت_دوازدهم آن روز آقای حسینی به من قول داد که از طریق سپاه و بسیج دنبال
#رمان_راز_درخت_کاج... 🌲🍃
#قسمت_سیزدهم
از خانم کچویی شنیدم که امام جمعه شاهین شهر، زینب را میشناسد و می تواند برای پیدا کردن او به ما کمک کند.
من چند بار از زبان زینب تعریف آقای حسینی را شنیده بودم، ولی فکر میکردم آشنایی زینب با آقای حسینی در حد افراد معمولی شهر است که به نماز جمعه می روند.
اما بعدا فهمیدم که زینب برای مشورت در #کارهای_فرهنگی و #تربیتی در مدرسه و بسیجو جامعه زنان، مرتب با آقای حسینی و خانواده اش در ارتباط بود.
مادرم و شهلا و شهرام در خانه ماندند و من همراه آقای روستا به خانه ی امام جمعه رفتم.
من همیشه زن خانه نشینی بودم و همه ی عشقم و کارم رسیدگی به خانه و بچه هایم بود؛ خیلی بلد نبودم که چطور حرف بزنم.
روی زیادی هم نداشتم. همه ی جاهایی را که دنبال زینب می گشتم، اولین بار بود که می رفتم.وقتی که حجت الاسلام حسینی را دیدم،
اول خودم را معرفی کردم. او خیلی احترام گذاشت و از زینب تعریف های زیادی کرد.
اگر مادر زینب نبودم و او را نمیشناختم، فکر میکردم که امام جمعه از یک زن چهل ساله ی #فعال حرف میزند، نه از دختر چهارده ساله ی من.
آقای حسینی از دلسوزی زینب به #انقلاب و عشقش به #امام و #شهدا و زحمت هایی که میکشید،حرف های زیادی زد. من مات و متحیر به او نگاه می کردم. با اینکه همه ی حرف های او را باور داشتم و می دانستم که جنس دخترم چیست، امو از گستردگی فعالیت های زینب در شاهین شهر بی خبر بودم و این قسمت حرف ها برای من تازگی داشت.
امام جمعه گفت: #زینب_کمایی آنقدر شخصیت بالایی دارد که من به او قسم می خورم.
بعد از این حرف ، من زیر گریه زدم. خدایا، زینب من به کجا رسیده بود که امام جمعه ی یک شهر به او قسم میخورد؟ زن و دختر امام جمعه هم خیلی خوب زینب را میشناختند.
از زمان #گم شدن زینب تا رفتن به خانه ی امام جمعه، تازه فهمیدم که همه دختر مرا می شناختند و فقط من خاک بر سر، دخترم را آن طور که باید و شاید هنوز نشناخته بودم. اگر خجالت و حیایی در کار نبود، جلوی آقای حسینی دو دستی توی سرم می کوبیدم.
آقای حسینی که انگار بیشتر از رییس آگاهی و خانم کچویی به دست داشتن منافقین یقین داشت، با من خیلی حرف زد و به من گفت: به نظر من شما باید خودتان را برای هر شرایطی آماده کنید،
احتمالا دست #منافقین در ماجرای #گم_شدن_زینب است، شما باید در حد و لیاقت زینب رفتار کنید.
حس می کردم به جای اشک، از چشم هایم خون سرازیر است. هر چه بیستر برای پیدا کردن دختر عزیزم تلاش میکردم و جلوتر می رفتم، نا امید تر میشدم. زینب هر لحظه بیشتر از من دور میشد...
#نویسنده_معصومه_رامهرمزی
#ادامه_دارد...
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
دانشگاه حجاب
#رمان_راز_درخت_کاج...🌲🍃 #قسمت_بیست_و_چهار بیشتر تفریح بچه ها در آن زمان جمع خودشان بود و رفتن به خا
#رمان_راز_درخت_کاج...🌲🍃
#قسمت_بیست_و_پنج
در همسایگی ما در آبادان خانواده ی کریمی زندگی میکردند. آنها خانواده ی
مذهبی بودند. تنها خانه ای بود که پشت در خانه پرده ای زده بودند که وقتی در باز می شود داخل خانه پیدا نبود.
دختر بزرگ خانواده، زهرا خانم، برای دخترهای محل کلاس #قرآن و #احکام گذاشته بود. مینا و مهری و زینب به این کلاسها می رفتند مینا و مهری با دخترشان اقدس، همکلاس بودند و زینب با نرگس دوست بود.
زهرا خانم سر کلاس به بچه ها گفته بود باید در مسایل دینی از یک مجتهد تقلید کنید وگرنه اعمالتان مثل وضو و غسل قبول نیست.
زهرا خانم از بین رساله های علما رساله ی #امام_خمینی (ره) را به دخترها معرفی کرد.
ما تا آن زمان از این حرفها سر در نمی آوردیم. #امام را هم نمیشناختیم
مینا و مهری به کتابفروشی آقای جوکار در ایستگاه 6 بازارچه شرکت نفت رفتند تا رساله ی امام را بخرند، اما آقای جوکار به آنها گفت: رساله ی امام خمینی خطرناک است دنبالش نگردید ، وگرنه شما را میگیرند. و رساله ی آقای خویی را به بچه ها داد.
دخترها هم مجبور شدند مقلد آقای خویی شوند.
زهرا خانم گفت: هیچ اشکالی ندارد مهم این است که شما احکامتان را طبق تقلید از مجتهد انجام بدهید.
زینب بیشتر به کلاسهای #قرآن خانه ی کریمی میرفت و خیلی تحت تاثیر دخترهای کریمی قرار گرفته بود.
زینب کلاس چهارم دبستان بود، صبح ها به مدرسه میرفت و عصرها کلاس قرآن خانه ی کریمی.
یک روز ناراحت به خانه آمد و گفت: مامان من سر کلاس خوب قرآن خواندم. به نرگس جایزه دادند اما به من جایزه ندادند.
به زینب گفتم: جایزه ای که دادند چه بود؟ جواب داد: یک بسته مدادرنگی.
گفتم خودم برایت مدادرنگی میخرم. جایزه ات را من میدهم.
روز بعد جایزه را خریدم و به زینب دادم و خیلی تشویقش کردم .
وقتی زینب مینشست و #قرآن میخواند یاد دوران بچگی خودم و رفتن به مکتب خانه می افتادم که به جایی هم نرسید.
زینب بعد از شرکت در کلاسهای قرآن و ارتباط با دخترهای خانواده کریمی به #حجاب علاقه مند شد. من و مادرم حجاب داشتیم ولی دخترها هیچکدام حجابی نداشتند. اما خیلی ساده بودند. زینب کوچکترین دختر من بود اما در همه ی کارها پیش قدم میشد.
اگر فکر میکرد کاری درست است انجامش می داد و کاری به اطراف نداشت.
یک روز کنارم نشست و گفت: مامان من دلم میخواهد #با_حجاب شوم.
از شنیدن حرفش خیلی خوش حال شدم
انگار غیر از این هم انتظار نداشتم. زینب نیمه ی دیگر من برد، پس حتما در دلش علاقه به #حجاب وجود داشت .
مادرم هم که شنید خوشحال شد.
#ادامه_دارد...
#نویسنده_معصومه_رامهرمزی
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
دانشگاه حجاب
#رمان_راز_درخت_کاج...🌲🍃 #قسمت_بیست_و_هفت با اینکه میدانستم از نظر جثه و بنیه خیلی ضعیف است، جلویش
#رمان_راز_درخت_کاج...🌲🍃
#قسمت_بیست_و_هشت
💠#فصل_پنجم
💠#انقلاب
قبل از #انقلاب زندگی ما آرام میگذشت.سرم به زندگی و بچه هایم گرم بود.
همین که بچه ها در کنار هم بودند،احساس #خوشبختی میکردم، چیز دیگری از زندگی نمی خواستم .
بابای مهران و همه ی کارگرهای شرکت نفت، از #شاه بدشان می آمد همه می دانستند که شاه و حکومتش چقدر پست هستند.
انقلاب که شد من و بچه ها همه طرفدار #انقلاب و #امام شدیم. همه چیزم انقلاب بود.
وقتی آدم کثیفی مثل شاه این همه جوانها را #شکنجه کرده بود رفت و یک سید نورانی مثل امام #رهبرمان شد چرا ما انقلابی نباشیم. من مرتب به سخنرانی امام گوش می کردم.
وقتی شنیدم که شاه چه بلاهایی سر خانواده ی رضایی آورده بود و #ساواک چطور مخالفان شاه را شکنجه کرده بود تمام وجودم نفرت شد.
از بچگی که #کربلا رفته بودم و گودال قتلگاه را دیده بودم ، همیشه پیش خودم میگفتم اگر من زمان امام حسین (ع) زنده بودم، حتما امام حسین(ع) و زینب(س) را یاری میکردم و هیچ وقت پیش یزید که طلا و جواهر داشت و همه را با پول میخرید نمی رفتم.
با #شروع_انقلاب فرصتی پیش آمد که من و بچه هایم به صف امام حسین(ع) بپیوندیم.
مهران در همه ی #راهپیمایی ها شرکت میکرد. او با من شرط کرد که اگر می خواهی همراه دخترها به راهپیمایی بیایید، آنها باید #چادر بپوشند.
زینب دو سال قبل از انقلاب #با_حجاب شده بود، اما مینا و مهری و شهلا هنوز حجاب نداشتند.
من دو تا از چادرهای خودم را برای مینا و مهری کوتاه کردم. همه ی ما با هم به تظاهرات می رفتیم. شهرام را هم با خودمان می بردیم.
خانه ی ما نزدیک مسجد قدس بود که قبل از انقلاب به مسجد فرح آباد مشهور بود . همه ی مردم آنجا جمع می شدند و راهپیمایی از همان جا شروع میشد. مینا شهرام را نگه میداشت و زینب هم به او کمک می کرد.
زینب هیچ وقت دختر بی تفاوتی نبود. نسبت به سنش که از همه ی دخترها کوچکتر بود، در هر کاری کمک میکرد. ما در همه ی راهپیمایی های زمان انقلاب شرکت کردیم.
زندگی ما شکل دیگری شده بود. تا انقلاب سرمان در زندگی خودمان بود. ولی بعد از انقلاب نسبت به همه چیز احساس مسئولیت می کردیم.
مسجد قدس پایگاه فعالیت ها شده بود. چهارتا دخترها #نمازشان را به جماعت در مسجد می خواندند. مخصوصا در ماه #رمضان ، آنها در مسجد #نماز مغرب و عشا را به جماعت می خواندند و بعد به خانه می آمدند.
من در ماه رمضان سفره #افطار را آماده می کردم و منتظر می نشستم تا بچه ها برای افطار از راه برسند .
مهران در همان مسجد زندگی میکرد. من که می دیدم بچه هایم این طور در راه انقلاب زحمت میکشند ، به همه ی آنها #افتخار میکردم. انگار کربلا برپا شده بود و من و بچه هایم کنار #اهل_بیت بودیم.
#ادامه_دارد....
#نویسنده_معصومه_رامهرمزی
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
دانشگاه حجاب
🔴به روز باشیم
🗒 واکسن نزنید و حجاب نداشته باشید، دو اقدام حاکمیت زُدا
✍ #صدرا_عاملی
#نه_به_واکسن_اجباری به همان اندازه هماورد طلبی با حاکمیت تلقی میشود که #نه_به_حجاب_اجباری اینگونه است.
فریاد کنندگان مخالفت باحجاب که از اجبار و قوه قهریه مینالند _ درحالیکه درواقع اجبار عملی وجود ندارد و شاهدش هم رواج #بی_حجابی و بدحجابیهای عادیسازی شده و چشمگیر در کوچه و خیابان است_ همزمان، با استفاده از #قدرت_رسانه و فریب مخاطب، #بی_حجابی_اجباری را نهادینه میکنند و با شعار آزادی، بیبندوباری را به جامعه تحمیل میسازند و #قانون و #حاکمیت را هم به چالش میکشند.
حکایت ترویج کنندگان #نه_به_واکسن هم دقیقاً همینطور است. اینها مردم را از واکسن میهراسانند و مجبورشان میکنند که واکسن نزنند.
کسی که از هیاهو و فریاد و سخنرانی طوفانی مخالفان واکسن میترسد و دستش را بهسوی واکسن دراز نمیکند را میشود مجبور ندانست؟
#نه_به_حجاب و #نه_به_واکسن هردو حاکمیت را نشانه میروند. البته اندک تفاوتش این است که طیفی از #واکسن_هراسان و اجبار کنندگان به عدم تزریق آن، خود را انقلابی و در چهارچوب نظام تعریف میکنند _ که البته بخشی از این طیف هم در ادعای خود صادق هستند_ اما بههرحال #تصمیم_حاکمیت را زیر پا میگذارند و به عبارتی #حکومت_خود_مختار_مجازی تشکیل دادهاند و فهم و درک خودشان را بر تصمیم حاکمیت و حتی دستور صریح #امام و #رهبر_جامعه مقدم میشمارند.
#انقلابیها و انقلابینماهایی که مردم را مجبور میکنند تا واکسن نزنند این جمله صریح و بیقیدوشرط #آیت_الله_خامنهای که "#واکسیناسیون_عمومی مسئلهٔ بسیار مهمّی است که حتماً بایستی انجام بگیرد." ۱۴۰۰/۰۶/۰۶ را ندیده و نشنیدهاند یا تمایل دارند تفسیر و تأویل و توجیهی برایش بتراشند؟
اینکه دیگر مسئله #برجام یا #استیضاح و مانند اینها نیست که بتوان دربارهاش ساعتها بحث و گفتگو کرد و برخی بگویند منظور آقا این بوده و برخی هم بگویند خیر قصد ایشان چیز دیگری بوده است.
شما حتی ذهنیت مردم را نسبت به واکسنهای داخلی و تزریق واکسن توسط رهبر جامعه با تردید و ابهام مواجه کردهاید و حرفهایی بر زبان و قلم جاری میکنید که ممکن است از شدت هیجان و تعجب مرده را هم زنده کند.
آقایان و خانمهای واکسن هراس اگر برای سخن رهبری محلی از اعراب قائل هستید و فهم ایشان را حتی اندکی بالاتر از فهم و درک خودتان میدانید پس از خدا پروا کنید و اگر خود و اطرافیانتان تمایلی به تزریق واکسن ندارید حداقل به مصاف حاکمیت نروید و سکوت اختیار کنید.
این را هم بگویم که برخی از شما هیچ تخصصی در زمینه طب ندارید ولی به خود حق می دهید که با استفاده از فضای بی سامان مجازی هرچه را دلتان می خواهد ترویج کنید.درست مثل همان کسانی که اندک آشنایی با #احکام_اسلامی ندارند و از ضرورت لغو #الزام_به_حجاب سخن می گویند.
با این دستفرمان آینده خطرناکی در پیش است. هم بهتدریج خودتان را در اردوگاه #اپوزیسیون و مخالف های عملی و غیر ملتزم به حاکمیت قرار می دهید و هم اعتبار و جایگاه حاکمیت و #امام_جامعه را دچار تزلزل میکنید هرچند آن را خوش نداشته باشید.
#یادداشت
#ویروس_کرونا
#طب_سنتی
#طب_ایرانی
#طب_اسلامی
#واکسن_هراسی
در پاسخ به شبهات و شایعاتی که در مورد واکسیناسیون و یا اصل مراجعه به بیمارستان و طب نوین و استفاده از ماسک و شیوه نامه بهداشتی در فضای مجازی به اسم اسلام و طب اسلامی و یا مشابه آن منتشر می شود، می توانید به کانالهای زیر مراجعه کنید:👇
۱-قرارگاه پاسخ به شبهات و شایعات
۲-سیدبدون سانسور
۳-دلنوشته های یک طلبه(محمدرضاحدادپور جهرمی)
۴-و از همه مهمتر کانال پرفسور علی کرمی.
🏴 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
9.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📲 #استوری
◾️اَلسَّلامُ عَلیْکَ یا وَلیَّ النِّعَم
#السلام علیکَ یا هادیَ الْاُمَمْ
#السلام عَلیک یا سَفینَةُ الْحِلْم
#السلام علیک یا اَبَا الاِمامِ الْمُنْتَظَر
◼ *#سالروز شهادت دهمین نور ولایت حضرت امام علی نقی(ع) را تسلیت عرض می کنیم.*🥀
◼ *#امام هادی علیه السلام فرمودند:*
فروتنی آن است که با مردم چنان رفتار کنی که دوست داری با تو چنان باشند.🥀
(الکافی، ج۲، ص۱۲۴)
--------------------------
🏴@hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓