#اپلیکیشن
#معرفی_نرم_افزار
🔰نام اثر : نرم افزار تردیدهای من درباره حجاب
♨️ممکنه دختری حجاب رو رعایت نکنه به این علت که تردیدهایی در خصوص حجاب در ذهنش باشه؛ مثلا:
1⃣ حجاب، مانع دیده شدن زیباییهای من میشه!
2⃣ تاکید بر حجاب تو جامعه، حساسیتها رو نسبت به مسائل جنسی افزایش میده!
3⃣حجاب مانع فعالیتهای اجتماعی زنانه
4⃣رعایت حجاب، مرد رو بیشتر کنجکاو میکنه
5⃣حجاب، آزادیهای انسان رو محدود میکنه!
🔵نرم افزار "تردیدهای من در مورد حجاب"به طرح کلی این تردیدها پرداخته و با نگاهی به آموزه های دینی، سعی کرده پاسخهای مناسبی ارائه بده.
🔺تهیه کننده:سازمان فضای مجازی سراج
🔻باهمکاری:موسسه بصیران عاشورایی
༺ لینک دانلود رایگان:
https://b2n.ir/m97095
🔰منبع:
@hejabyar_com
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
#گزارش
#بینالملل
🤽♀تیم ملی هندبال ساحلی زنان نروژ به دلیل پوشیدن شورت ورزشی بجای بیکینی جریمه شدند
🔻موضوع پوشش شرکتکنندگان در ورزش های ساحلی زنان طی سالهای گذشته به دفعات بحث برانگیز شده است. بسیاری از زنان ورزش کار استفاده از بیکینی را «تحقیرآمیز» و «ناکارآمد» میدانند.
🔻کمیسیون انضباطی فدراسیون هندبال اروپا روز دوشنبه تیم هندبال ساحلی زنان نروژ را به دلیل عدم رعایت دستورالعمل پوششی در جریان بازی با اسپانیا جریمه کرد.
🔻بازیکنان تیم هندبال ساحلی نروژ در این مسابقه که روز یکشنبه برگزار شد به جای بیکینی از شورت ورزشی استفاده کرده بودند. تیم هندبال ساحلی زنان نروژ با پذیرش شکست در مقابل اسپانیا از کسب مدال برنز مسابقات قهرمانی هندبال ساحلی اروپا که در بلغارستان برگزار شد باز ماند.
🔻تصمیم کمیسیون انضباطی فدراسیون هندبال اروپا از سوی ورزشکاران و علاقمندان به هندبال در نروژ مورد انتقاد قرار گرفته است. یکی از روزنامه های نروژ روز سه شنبه در سرمقاله خود درباره جریمه تیم هندبال ساحلی زنان این کشور نوشت: «دوره نگاهی تا این حد مردسالارانه به زن گذشته است.»
📌مگه این کار اسمش دخالت در پوشش شخصی افراد نیست؟مجبور کردن زنان به پوشیدن لباس های نا مناسب و شرم آور بخاطر خوشایند مردان
🌐منبع:https://news.sky.com/story/norways-beach-handball-team-fined-1-300-for-wearing-shorts-not-bikini-bottoms-12360215
#تولیدی
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
دانشگاه حجاب
#داستان_واقعی.... ✨ #راز_درخت_کاج...🌲🍃 #قسمت_سی بعضی مواقع مهری و مینا، زینب را با خودشان به جلسات
#رمان_راز_درخت_کاج...🌲🍃
#قسمت_سی_و_یڪ
بعد از عروسی با جعفر، آرزو داشتم که ماه #محرم و #صفر توی خانه ی خودم روضه ی حضرت عباس(ع) و امام حسین(ع) و علی اکبر(ع) بگذارم و خانه ام را سیاه پوش کنم.
سالهای سال مستاجر بودیم و یک اتاق بیشتر در دستمان نبود. مدتی هم که خانه ی شرکتی به ما دادند، بابای بچه ها راضی به این کار نبود.
جعفر حتی از اینکه تمام من تمام ماه محرم و صفر را سیاه می پوشیدم، ناراحت بود.
من هر چه به اش می گفتم که من نذر کرده ی امام حسین(ع) ام و باید تا آخر عمر، محرم و صفر سیاه بپوشم، او با نارضایتی می گفت: مادرت نباید این نذر را تا آخر عمرت می کرد.
یک شب از شبهای محرم خواب دیدم در حیاط خانه شرکتی ، بزرگ شده و یک آقایی با اسب داخل خانه آمد. آن آقا دست و پایش قطع بود. با یک چوبی که در دهانش بود، به پای من زد و گفت: روسری ات را سبز کن.
من می خواستم جواب بدهم که من نذر کرده هستم و باید این دو ماه سیاه بپوشم. اما او اجازه نداد و گفت: برای علی اکبر حسین، برای علی اضغر حسین، روسری ات را سبز کن.
این را گفت و از خانه ی ما رفت. با دیدن این #خواب فهمیدم که خدا و امام حسین راضی نیستند که من بدون رضایت شوهرم دو ماه سیاه بپوشم.
خواب را برای مادرم تعریف کردم. مادرم گفت : حالا که شوهرت راضی نیست و ناراحت است ، روسری سیاه را دربیاور.
خودش هم رفت و برای من روسری سبز خرید.
سفر به مشهد برای من مثل سفر کربلا بود. دخترم #زینب هم که برای اولین بار مسافر امام رضا (ع) شده بود، سر از پا نمی شناخت.
من بارها و بارها برایش قصه رفتن به کربلا در سن پنج سالگی و نه سالگی را گفته بودم، از قبر شش گوشه ی حسین(ع) ،از قتلگاه ، از حرم عباس(ع).
زینب هم شیفته ی زیارت شده بود. او می گفت : مامان حاضر نیستم در مشهد یک لحظه بخوابم. باید از همه ی فرصت برای زیارت استفاده کنیم.
زینب در حرم طوری زیارتنامه می خواند که دل سنگ آب میشد. زنها دورش جمع می شدند و زینب برای آنها زیارتنامه و قرآن می خواند.
نصف شب در مسافرخانه مرا از خواب بیدار می کرد و می گفت: مامان پاشو، اینجا جای خوابیدن نیست. باید حرم برویم.
من و زینب آرام و بی سروصدا می رفتیم و نماز صبح را در حرم می خواندیم و تا روشن شدن هوا به خواندن #قرآن و #زیارت مشغول می شدیم.
زینب از مشهد یک سری کتابهای مذهبی خرید، کتابهایی درباره ی علایم #ظهور امام زمان(عج).
کلاس دوم راهنمایی بود،اما دل بزرگی داشت. دخترها که کوچک بودند عروسک های کاغذی داشتند. روی تکه های روزنامه عکس عروسک را می کشیدند و آن را میچیدند و با همان عروسک بازی می کردند. یک بار که زینب مریض شده بود ، برای اولین بار یک #عروسک اسباب بازی برایش خریدم.
مینا و مهری و شهلا عروسک نداشتند. زینب عروسک خودش را دست آنها میداد و میگفت: این عروسک مال همه ی ماست.
من یک سرویس غذاخوری اسباب بازی برای همه ی دخترها خریده بودم، ولی عروسک را فقط برای زینب که مریض بود گرفته بودم. اما او به بچه ها میگفت: عروسک را برای ما خریده اند.
بعد از برگشتن از مشهد، زینب #کتابهایی را که خریده بود به مهری و مینا داد. او می خواست با دادن این سوغاتی باارزش، آنها را در سفر و زیارتش شریک کند.
#ادامه_دارد....
#نویسنده_معصومه_رامهرمزی
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
1_390498601.mp3
3.24M
🎤خوانش خطبه غدیر پیامبر اکرم
💚 غدیر درراهست
1⃣ حمدوثنای الهی
با صدای استاد #بهروز_رضوی
#خطبه_غدیر
#مذهبی
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
🔹شرارت در جامعه🔹
🔸قسمت اول
سلام دوستم...🖐
سلام به تویی که اگه سوالی هم درباره #حجاب داری..⁉️
اگه شبهه ای برات ایجاد شده و دنبال برطرف کردنشی..⁉️
فقط و فقط به خاطر روحیه #حقیقت_جویی و پیدا کردن حرف و راه حق که می پرسی..✅
🔸نه به خاطر لجبازی با حرف دین..
🔹نه به خاطر له کردن حرف اسلام..
🔸نه به خاطر راحتی اثبات حرف ناحق و باطل..
منظورم رو که متوجه میشی..😉
طبیعتاً همه ی انسان های عاقل سوال میپرسن از استاد..از معلم..از مادر..از پدر..🤔
چون میخوان اشکالشون برطرف شه..🤗
چون میخوان به نمره ۲۰ برسن..😌
ولی فقط یه عده از آدم ها هستن که بدون هیچ انگیزه و هدفی سوال میپرسن تا فقط یه حرف ضد دین و اسلام زده باشن و یه مقدار پیش دوست و رفقاشون بالا برن..😏😐
البته کساییام هستن که اتفاقا هدف دارن..☘
انگیزه دارن..✌️
ولی هدف و انگیزشون خیلی پوچ و بیارزش..
اونا میخوان فقط با مطرح کردن سوالاشون تو ذهن خیلی از نوجوونا کنکاش ایجاد کنن..
میخوان با به چالش کشیدن ذهن جوونا و تشویق اونها به بی حجابی با عنوان #آزادی زنان به هدفشون که ترویج فرهنگ بی بند و باری برسن..👊
میپرسن تا خودشون جواب خودشون رو بدن و در نهایت هم برعلیه #اسلام شعار بدن..✊😪
حتما الان یه عده میپرسن مگه سوال پرسیدن عیب..❓
یا میگن:
ندانستن عیب نیست نپرسیدن عیب است..❓
آره پرسیدن و جویای حقیقت و درستی بودن خیلی عالیه..👌
اما سوال پرسیدن برای اینکه ثابت کنی اسلام اشتباهه و هیچ جوره نخوای قبول کنی و فقط یک دنده رو حرف اشتباه خودت باشی از اشتباه هم اشتباه تره..😐🖐
مثلا اگه سه ساعت وقت بذاری و بخوای به این افراد ثابت کنی ۲+۲=۴
باز هم میگه نه میشه ۵😑
چون اصلا به حرف گوش نمیدن فقط میخوان یه حرفی بر علیه اسلام بزنن و نشون بدن خیلی #آزاداندیش و روشن فکرن..🤦♀😞
امیدوارم همیشه آدم های خوب و منطقی و جویای حقیقت سر راهت قرار بگیرن😎 نه آدم هایی که با بی منطقی فقط میخوان شعار بدن😴
به امید آینده روشن برای تو دوست عزیز😘
⬅️ادامه دارد...
#تولیدی
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 اصلاً حجاب با پیشرفت جمع شدنی است؟
🌸حجاب یعنی مرزبندی بین......
#فرهنگ_دینی
#حجاب
#تصویری
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
دانشگاه حجاب
🔴 دوره مکالمه عربی 1️⃣ آفلاین 2️⃣ ارزان 3️⃣ با تدریس استاد توانمند 4️⃣ همراه با کلاس رفع اشکال 🚶🏻
ثبت نام دوره مکالمه عربی👇
🌸 eitaa.com/joinchat/644284519C6e5d0dbf9a
۴۵ تومن پول یکدونه مرغ هم نمیشه😐
خیلی زیر قیمت عرف آموزشگاه ها هست قدر بدونید.🌸
❤️ عڪسنوشتهها و پوسترهاے ڪانال دانشگاهحجابرواینڪانالتولیدمیڪنہ😊👇
🌺 eitaa.com/joinchat/3536912486C6ad0729047
✅ شما هم سفارشے داشتہ باشید (استیڪࢪ،بنࢪ،،لوگو،لیبل،پروفایل و ...)
ارزان و سریع انجام میشہ🌸
#روشنگرانه
#ریحانہ
امروز چادر بانواݩ،
از عباے مݩ با ارزشٺراسٺ!
بانواݩ با حفظ حجاݕ برٺر خود، مروج
دیݩاسݪامهسٺند.
♧|آیتا..گلپایگانی|♧
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
دانشگاه حجاب
🛑به روز باشیم ⭕️ عزاداری رهبری در دوران کرونا>>>>>عزاداری بعضیا در دوران کرونا... پن:ما با مسلمیه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#گزارش
#بینالملل
💯اولین داور #محجبه در المپیک توکیو
🏀این داور مصری که در رشته بسکتبال فعالیت دارد، نخستین زن مسلمان باحجاب خواهد بود که بازیهای بسکتبال المپیک را قضاوت میکند.
🔻"سارا جمال" همچنین اولین زن عرب و آفریقایی خواهد بود که قضاوت بسکتبال سه نفره را در المپیک انجام میدهد.
¶این مسئولیت بزرگی است که من نه تنها نماینده کشور خود هستم بلکه آفریقا و جهان عرب را نمایندگی میکنم. این آسان نیست، اما من میخواهم نماینده خوبی برای آنها باشم. بنابراین تمام تلاش خود را برای این کار میکنم.
🔻این داور محجبه ادامه داد: هر وقت به موفقیتی میرسم و فکر میکنم این بزرگترین چیز است، خدا من را غافلگیر میکند و فرصتی جدید را پیش روی من قرار میدهد که حتی بزرگتر از قبل است. وقتی شما در کاری اولین باشید آسان نیست؛ برای انجام آن باید شجاع باشید. اما وقتی به چیزی اعتقاد دارید، باید باور داشته باشید که اگر قدمی بردارید، نتیجه میگیرید.
¶وی افزود: همکارانم بازیهای من را تماشا میکنند و البته در المپیک نیز از من حمایت خواهند کرد. او معتقد است که دین اسلام باعث تقویت روحی او در این مسیر شده است.
🌐منبع:https://abcnews.go.com/Sports/hijab-wearing-basketball-referee-blaze-trail-tokyo-olympics/story?id=78742099
#تولیدی
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب🎓
دانشگاه حجاب
🔹شرارت در جامعه🔹 🔸قسمت اول سلام دوستم...🖐 سلام به تویی که اگه سوالی هم درباره #حجاب داری..⁉️ اگه شب
#رمان_راز_درخت_کاج...🌲🍃
#قسمت_سی_و_دو
💠#فصل_ششم_جنگ
هنوز در حال و هوای #انقلاب بودیم که ناغافل، #جنگ بر سرمان خراب شد.
خانه ی ما به پالایشگاه نزدیک بود. هر روز هواپیماهای #عراقی برای بمباران پالایشگاه می آمدند. دود سیاهی که از سوختن تانک فازم بلند شده بود،همه آبادان را پوشانده بود.
با #شروع_جنگ همه جا به هم ریخته بود. بعضی از مردم، همان اول خانه و زندگی و شهر را ول کردند و رفتند.
برای اینکه نگران مادر نباشم، او را به خانه خودمان آوردیم. مهرداد چند ماه پیش از شروع جنگ به خدمت سربازی رفته بود. او در مهر سال 59در شلمچه خدمت می کرد. مهران هم به عنوان #نیروی_مردمی با بچه های مسجد فعالیت می کرد.
مهری و مینا هم هر روز صبح برای کمک به مسجد پیروز مبرفتند و هر وقت کارشان تمام می شد، خسته و گرسنه بر میگشتند.
#زینب و شهلا هم به مسجد قدس و جامعه معلمان می رفتند و هر کاری از دستشان برمی آمد انجام می دادند.
برق شهر قطع بود. شب ها فانوس روشن می کردیم. من و مادرم و شهرام در خانه بودیم و دعا می کردیم.
صدای هواپیما و خمپاره هم از صبح تا شب شنیده می شد.
یکی از روزهای مهر ماه، یکی از بچه های مسجد قدس به خانه ی ما آمد و گفت: تعدادی از سربازها را به مسجد آورده اند و گرسنه اند، ما هم چیزی نداریم به آنها بدهیم.
من هر چیزی در خانه داشتیم ، اعم از تخم مرغ و گوجه و سیب زمینی، همه را جمع کردم و به آنها دادم.
#بنی_صدر که مثلا رئیس جمهور بود اصلا کاری نمی کرد. هر روز که می گذشت وضع بدتر می شد و خمپاره و توپ بیشتری روی آبادان می ریختند؛
طوری که ما صدای خراب شدن بعضی از ساختمان های اطرافمان را می شنیدیم.
اما من راضی بودم که همه ی خطرها را تحمل کنم و در آبادان بمانم.
دخترها هم بی آبی و بی برقی و خطر را تحمل می کردند و حاضر نبودند از آبادان فرار کنند. مهری و مینا برای #کمک به مسجد پیروز(مهدی موعود) در ایستگاه 12می رفتند.
در آنجا تعدادی از زن ها به سرپرستی خانم کریمی (مادر میمنت کریمی) برای رزمندگان غذا درست می کردند.
گاوهایی که در اطراف آبادان زخمی می شدند را در مسجد سرمی بریدند و زن ها گوشت ها ی آنها را تکه می کردند و آبگوشت درست می کردند و گوشت کوبیده آن را ساندویچ می کردند و به #خرمشهر می فرستادند.
مینا بارها در دلش از خدا خواسته بود که مهرداد هم از آن گوشت بخورد. اتفاقا یک بار که مهرداد از #جبهه به خانه آمد از ماجرای گرسنگی چند روزه در جبهه و گوشتی که خورده بود تعریف کرد ما فهمیدیم مهرداد همان ساندویچ های گوشت دست ساخته ی دخترها را خورده است.
مهران و مهرداد اصرار داشتند که ما همگی از شهر خارج شویم. همه دختر ها مخالف رفتن بودند .
زینب عاشق آبادان بود و تحمل دوری از آبادان را نداشت. اصلا ما جایی را نداشتیم که برویم.
در همه ی این سالها بچه ها حتی برای سفر هم از آبادان خارج نشده بودند.
بین مهران و مهرداد و دخترها سر ماندن و رفتن از آبادان، دعوا سر گرفت. مهرداد هر چند روز یک بار از خرمشهر می آمد و وقتی می دید که ما هنوز توی شهر هستیم عصبانی می شد، می خواست خودش را بکشد.
اواسط مهر ماه خیلی از خانواده ها از شهر خارج شده بودند.
#ادامه_دارد....
#نویسنده_معصومه_رامهرمزی
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
دانشگاه حجاب
❤️ عڪسنوشتهها و پوسترهاے ڪانال دانشگاهحجابرواینڪانالتولیدمیڪنہ😊👇 🌺 eitaa.com/joinchat/353691
👆 یه روزی این کانال به کارتون میاد.🌹
دانشگاه حجاب
به سبک فرشته ها☺️ بخش دوم: آشنایی با پارچه های چادری 🔹قسمت دوم🔹 خب در این قسمت میخوایم با دو نوع پ
به سبک فرشته ها☺️
بخش دوم:
آشنایی با پارچه های چادری
🔹قسمت سوم🔹
🌀کن کن
پارچه کن کن از دسته پارچه های نیمه براقه والبته بسیار سبک و لطیف...
این پارچه به دلیل زیبایی و ظرافت خاص اش بیشتر مناسب مجالسهست و خب به دلیل همین ظرافت اش احتمال نخ کش شدن این پارچه زیاده!
🌀کرپ کن کن
پارچه کرپ کن کن مورد استقبال خیلی از بانوان قرار گرفته که میتونه یکی از دلایلش این باشه که👈 پشت این پارچه حالت کرپ داره ونمای روی سر بسیار زیبا است.
🌀مهاراجه
پارچه کرپ مهاراجه از جنس شناخته شده کرپه که چادری نرم، لطیف و مقاوم از این پارچه به دست میاد و با توجه به بافت ریزش هم، سَبُکه.رنگ این پارچه بسیار مشکی و ماته، همچنین بخاطر تراکم بالا به سختی چروک میشه!
خب دخترای گل🌺
امیدوارم تا الان مطالب مفیدی گیرتون اومده باشه🙃
و پیشنهاد میکنم برای کامل شدن اطلاعاتتون قسمت های بعد رو هم مطالعه کنید😉
با ما همراه باشید👋🏼
#پارچه_چادر
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
دانشگاه حجاب
🛑به روز باشیم ✅ روایت کارشناس عرب ایرانی از آنچه در خوزستان میگذرد: 📍مردم مطالبات به حقى دارند ام
🛑به روز باشیم
#خوزستان
✍متن از کانال دلنوشته های یک طلبه، جناب حدادپور جهرمی:
عزیزان سوال کردند که چرا درباره خوزستان چیزی نمیگی؟!
جوابش خیلی ساده است: بنده درباره خوزستان، اطلاعات دقیق و کارشناسی ندارم.
هر کی یه چیزی میگه. مشخص هم نیست که حرفهای درست و حسابی بزنند. حتی تحلیلگران سر صحنه و اهل خوزستان، اغلب دارن احساسی مینویسند و هیچ کس راهبرد دقیقی مطرح نمیکنه.
بخاطر همین، وقت شما را نمیگیرم.
اوضاع جوری شده که حتی نمیشه همدردی کرد.
چون هیچ کس منظور از بی آبی را درست برای مردم روشن نمیکنه! حتی خود بچه های اونجا!
بی آبی برای شرب؟
برای گاومیش ها؟
برای شلتوک؟
برای کشاورزی های معمولی؟
برای شنای بچه ها در هور؟
برای چی دقیقا؟!
هر کدومش حساب کتاب خاص خودش داره
برای هر کدوم از بچه های آبادان و خرمشهر و اهواز و سوسنگرد هم که تماس گرفتم و پرسیدم، گفتند آب خوردن دارن. فقط از بی آبی و کم آبی بعضی روستاها حرف زدند.
ولی رفقا
این درگیری و خشونت و تیر و تیراندازی که ما داریم میبینیم، نه مال تشنه هاست!
نه مال مناطق بی آب شرب
و نه مال مناطق عمومی خوزستان
بلکه متعلق به چند نقطه خاص هست که اتفاقا در همان نقاط، مشکل حیاتی و تهدید نسل و تهدید انسانی وجود ندارد.
البته تا جایی که من اطلاع دارم و شخصا پرسیدم.
ضمنا
یک نکته ای رو عرض کنم که به نظرم خیلی مهم هست و باید بهش توجه بشه. اونم مواجهه غیر دقیق، غیر کارشناسی و متاثر از احساسات رسانه ها، کنشگران و مسئولان با موضوعات این چنینی هست.
فراگیر شدن اطلاعات و گزاره های مغشوش و اشتباه در این موارد به شدت گر میگیره جوری که در نهایت کسی متوجه نمیشه اصل مشکل کجاست و چه جوری باید رفت سراغش و راه حلش چیه.
(در حاشیه این قضیه هم مشخصه که در نبود اطلاعات دقیق هم این فرصت طلایی برای آدم های مسئول فراهم میشه که بگن ببینید در ۴۰ سال گذشته کلا این جوری سیاست گذاری کردیم که به اینجا رسیدیم و همه مسئولیت بپذیرند به غیر از ما و دریغ از یه خط توضیح که تو دوره مسئولیتشون دقیقا چه کردند. اما این اصل بحث من نیست)
اجازه بدین یه مثال بزنم که مشخص بشه منظورم از برخورد غیر دقیق و مخرب مجموع کنشگران اعم از مسئول و رسانه و ... چیه.
سر قضیه سیل دو سال پیش تعدادی از دوستان رسانه ای و غیر رسانه ای ما رفتن خوزستان که مشکل و از نزدیک ببینن. ( که حتما کار خوبی بوده و هست) این رفقا وقتی مشکلات کشاورزایی که کشتشون رفته بود زیر آب رو دیدن یک اصرار شدیدی رو شروع کردن که فشار بیارید کشت شلتوک برنج تو خوزستان آزاد بشه ( این خواسته همون کشاورزا بود). در اثر این فشارها و همراهی بخشی از مسئولان این اتفاق افتاد. همون زمان دوستان کارشناس میگفتن گول ترسالی امسال رو نخورید. کشت شلتوک درسته که به شدت برای کشاورز سودآوری داره ولی آب زیادی مصرف میکنه و بارش ها یه خورده کم بشه بحران درست میکنه. دیگه هم نمیشه به کشاورز گفت برنج کشت نکن و اگر مجوزش رو دادی برای پس گرفتنش باید درگیری های مشابه همین روزها رو ببینیم.
خوب همین کنشگران فشار آوردن و کردن و شد.
حالا همین قضیه دقیقا یکی از مهم ترین مشکلات حوضه آبریز کرخه و هور هست. از ۱۶۰ متر مکعب بر ثانیه ای که از ابتدای هفته رها شده از پشت سد حدود ۸ تا به هور میرسه. بقیه ش کجاست؟ قرار بود از ۷۵ تای قبلی یه عدد خوبی به هور برسه ولی هیچی نمیرسید.
حالا دقیقا عین اون رفتار از سر احساس و غیر کارشناسی سر قضیه گاومیش ها و هور داره تکرار میشه.
رسانه، مسئول و کنشگر دست در دست فشار میارن که خروجی آب سد کرخه رو بیشتر کنید. آب رها میشه و بالاخره به هور میرسه. تصاویر و متن های احساسی از گاومیش ها و بچه هایی که دارن از پشت گاومیش ها کله معلق میزنن توی آب پر کرده همه رسانه ها رو. اما واقعیت چیه؟ واقعیت اینه که ورودی رودخانه کرخه بیشتر از ۷۰ درصد نسبت به پارسال کمتر شده و پشت سد کاملا خالیه. رها کردن این میزان آب یعنی دقیقا کمتر از دو ماه دیگه نه تنها برای هور و گاومیش ها آبی نخواهد بود، بلکه اون بخش با مشکل آب شرب هم مواجه خواهد شد و کشت محصول استراتژیک گندم هم طبعا از بین میره. یعنی علاوه بر مشکل آب گاومیش ها، مشکل آب شرب و آب کشاورزی نرمال رو هم خواهیم داشت.
در مناطق نزدیک تر به سد هم کشاورز خوزستانی برنج کار میبیند که آب بیشتر شده و برای کشت دوم و سوم شلتوک آماده میشود.
برای همین معتقدم ورود به این موضوعات مسئولیت پذیری بالایی میطلبد. طبعا بی محابا دمیدن در مطالبه ای که آینده را سخت تر میکند مسئولانه نیست.
از آقا صادق برای تکمیل شدن این متن تشکر میکنم.
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓
دانشگاه حجاب
#رمان_راز_درخت_کاج...🌲🍃 #قسمت_سی_و_دو 💠#فصل_ششم_جنگ هنوز در حال و هوای #انقلاب بودیم که ناغافل، #جن
#رمان_راز_درخت_کاج...🌲🍃
#قسمت_سی_و_سه
ما تا آخر مهرماه راضی به رفتن نشدیم. بابای مهران قصد داشت ما را به خانه ی تنها خواهرش در ماهشهر یا به خانه ی فامیل های پدری اش در رامهرمز ببرد.
چند سال قبل از #جنگ دختر عموی جعفر برای گذراندن دوره ی تربیت معلم آمده بود آبادان و مدت زیادی پیش ما بود. من هم حسابی از او پذیرایی کرده بودم.
مادرم چند بار دعوتش کرد و ماهی صبور و قلیه ماهی برایش درست کرد. منزل عموی بابای مهران در #رامهرمز بود و جعفر اصرار داشت ما را به آنجا ببرد و تا آخر مهر ماه راضی به رفتن نشدیم.
اوضاع شهر روز به روز خراب تر میشد. بازار و مغازه ها تعطیل شده بود. مواد غذایی پیدا نمیشد. نان گیر نمی آمد.
حمله ی عراقی ها هم هر روز سنگین تر میشد. مردم بعضی از محله ها در کوچه و خیابان هایشان #سنگر ساخته بودند و در سنگر زندگی میکردند. ولی ما سنگر نداشتیم توی خانه شرکتی خودمان زندگی میکردیم.
حیاط سیمانی خانه زیر دوده ی سیاه پیدا نبود. مخزن های #نفت پالایشگاه #آتش گرفته بود و شبانه روز در حال سوختن بودند و دوده ی سیاه آنها حیاط همه ی خانه های اطراف پالایشگاه را پر کرده بود.
یکی از روزهای آخر مهر ماه، مهران و مهرداد دوتایی با عصبانیت به خانه آمدند و گفتند: شما باید از شهر بروید.
من و مادرم مخالفت کردیم. مهرداد گفت: شما که مخالفت میکنید، اگر #عراقی ها آمدند وارد خانه شدند، با دخترها چه میکنید؟
من گفتم:توی باغچه گودال بکنید، ما را در گودال خاک کنید.
آن روز مهری و مینا از دست برادرها فرار کردند و به مسجد پیروز رفتند و آنجا پنهان شدند.
مهران و مادرم به دنبال دخترها به مسجد پیروز رفتند. بابای مهران و پسرها مصمم شده بودند که ما را از آبادان بیرون ببرند.
مهری و مینا توی مسجد قایم شده بودند و حاضر به ترک آبادان نبودند. مهران به زور آنها را از مسجد بیرون آورد و به خانه برگرداند. من تسلیم شده بودم .با دخترها حرف میزدم که آنها را راضی به رفتن کنم اما دخترها مرتب گریه میکردند و اعتراض داشتند.
مینا که عصبانی تر از بقیه دخترها بود شروع به داد و فریاد کرد و گفت: من از شهرم فرار نمیکنم و میخواهم بمانم و دفاع کنم.
مهرداد که از دست دخترها عصبانی بودو غصه ناموسش را داشت و از اینکه دخترها دست عراقی ها بیفتند وحشت داشت، برای اولین بار خواهرش را زد مهردا با عصبانیت آنچنان لگدی به سمت مینا پرت کرد که یک طرف صورت مینا کبود شد.
روز خیلی بدی بود؛ حمله دشمن یک طرف، ترک خانه و شهرمان و دعوای خواهرها و برادرها یک طرف دیگر اعصاب همه ی ما خورد شده بود.
در طی همه ی سالهایی که آبادان زندگی کردیم،هیچوقت بین بچه هایم دعوا و ناراحتی نشده بود، تا یادم می آمد پسرها و دخترهایم همه کس هم بودند و به هم #احترام می گذاشتند. اما آن روز پسرها یک طرف #فریاد میزدند و دخترها یک طرف.
تک تک بچه ها به آبادان وابسته بودند. در همه ی سالهای زندگیمان حتی یک مسافرت نرفته بودیم. همه خوشی ما همان خانه و محله و شهر خودمان بود.
کسی را هم نداشتیم که خانه اش برویم. تنها عمه ی بچه ها که شوهرش عرب و آشپز شرکت نفت بود در #ماهشهر زندگی میکرد.
او هشت تا بچه داشت ما هیچ وقت مزاحم او نشده بودیم.
خانه ی فامیلهای بابای مهران در رامهرمز هم نرفته بودیم. حالا با این وضع باید همه ی ما به عنوان #جنگ_زده و خانه از دست داده به جاهایی می رفتیم که تا آن روز با عزت هم نرفته بودیم.
ما دلخوشی به #آینده داشتیم. فقط چند دست لباس برداشتیم. به این امید بودیم که #جنگ در چند روز آینده یا چند ماه آینده تمام می شود و به خانه خودمان برمی گریم.
فقط مینا و مهری حاضر نشدند که لباس جمع کنند تا لحضه آخر کتاب #مفاتیح در دست شان بود و دعا می خواندند و از خدا می خواستند که یک اتفاقی بیفتد ، معجزه ای بشود که ما از #آبادان بیرون نرویم.
غم سنگینی هم در صورت #زینب نشسته بود، حرفی نمیزد چون کوچکترین دختر بود به خودش اجازه نمی داد که خیلی مخالفت کند سنش کم بود و میدانست کسی به او اجازه ماندن نمیدهد.
#ادامه_دارد...
🔶 #نویسنده_معصومه_رامهرمزی
🌸 @hejabuni | دانشگاه حجاب 🎓